۱۳۹۳ شهریور ۱۹, چهارشنبه

یونس پارسا بناب: باز هم پیرامون رسانه های گروهی فرمانبر

یونس پارسا بناب: باز هم پیرامون رسانه های گروهی فرمانبر



این افراد و تیم ها که در استخدام این رسانه ها هستند باید دارای چهارچوب ذهنی مشخص باشند : چهارچوبی که انحصارات تجاری – مالی " پنجگانه " مشخص و تعیین می کنند . در نتیجه خوراک فکری ( اطلاع گیری ، یادگیری و... ) مردم آمریکا را تعدادی معدود مونوپولی های تجاری بزرگ تعبیه و می کنند که هدفشان صرفا و بطور غالب کسب سود کلان برای انباشت سرمایه از طریق اشتعال ماجراجوئی های نظامی و جنگ های مرئی و نامرئی در کشورهای عمدتا پیرامونی جهان از یک سو و بسط و اعمال سیاست های فلاکت بار " ریاضت کشی " در عمدتا کشورهای مرکز از سوی دیگر است
..............
درآمد
- امروز در فاز فعلی گلوبالیزاسیون سرمایه ( بازار آزاد نئولیبرالی ) قدرت تصمیم گیری در امور اقتصادی و سیاسی در سطح جهان در دست " انحصارات پنجگانه " ( منابع طبیعی ، تکنولوژی ، امور مالی ، ارتباطات و اطلاعات و تسلیحات کشتار دسته جمعی ) در کشورهای مسلط مرکز ( آمریکا ، اتحادیه اروپا ، ژاپن ) قبضه گشته است .
- انحصارات پنجگانه در پیشبرد اهدافشان ( تامین تداوم کامل بر زمام امور اقتصادی ، مدیریت سیاسی – نظامی و امنیتی – جاسوسی جهانی گرائی سرمایه ) بویژه در دو دهه گذشته از پایان دوره جنگ سرد به این سو ، موفق شدند که نهادهای اطلاع رسانی گروهی جاری را نیز مثل نهادها ، مخازن فکری و اندیشکده های متعلق به مکاتیب متعدد مسلکی – عقیدتی بویژه دینی – مذهبی در بست در اختیار منویات اولیگارشی های حاکمه سه سره نظام جهانی و دولت های کمپرادور در کشورهای پیرامونی ، قرار دهند .
- در این نوشتار بعد از نگاهی اجمالی به چگونگی تحویل و تحول در موقعیت رسانه های گروهی و پی آمدهای ادغام آنها در متابولیسم نظام سرمایه داری جهانی به بررسی وظایف اصلی و فرعی رسانه ها در مقابل دموکراسی بورژوازی پرداخته و در خاتمه به وظیفه اصلی کنشگران و چالشگران رادیکال ضد نظام جهانی سرمایه می پردازیم .
تحویل و تحول در موقعیت
 و نقش رسانه های گروهی
- در گذشته های نه چندان دور تا نیمه دوم دهه 1970 مطبوعات و تلویزیون ها و بطور کلی نهادهای متعلق به جامعه اطلاع رسانی در داخل راس نظام جهانی سرمایه هر کدام به گونه ای وابسته و یا متعلق به شرکت های متنوع ، متفاوت و متعدد بزرگ تجاری بودند . ولی این وضع در دوره فعلی گلوبالیزاسیون سرمایه ( رشد و گسترش بازار آزاد نئولیبرالی ) بویژه در 24 سال گذشته ( از 1990 به این سو ) دستخوش تحویل و تحول قرار گرفت . امروز رسانه های گروهی جریان غالب که خبر و اطلاع رسانی را در کشور آمریکا و تا مقدار قابل توجهی در جهان ، در دست دارند و کسانی هم که به عنوان گزارشگر ، برنامه ساز و... در این رسانه ها کار می کنند تحت نفوذ نه شرکت های تجاری متنوع و متعدد مثل دهه های پیشین بلکه تحت کنترل و فرمان مونوپولی های عمومی تر و مالی تر بسیار معدود ( انحصارات پنجگانه ) قرار دارند .
- این افراد و تیم ها که در استخدام این رسانه ها هستند باید دارای چهارچوب ذهنی مشخص باشند : چهارچوبی که انحصارات تجاری – مالی " پنجگانه " مشخص و تعیین می کنند . در نتیجه خوراک فکری ( اطلاع گیری ، یادگیری و... ) مردم آمریکا را تعدادی معدود مونوپولی های تجاری بزرگ تعبیه و می کنند که هدفشان صرفا و بطور غالب کسب سود کلان برای انباشت سرمایه از طریق اشتعال ماجراجوئی های نظامی و جنگ های مرئی و نامرئی در کشورهای عمدتا پیرامونی جهان از یک سو و بسط و اعمال سیاست های فلاکت بار " ریاضت کشی " در عمدتا کشورهای مرکز از سوی دیگر است . بدین ترتیب این انحصارات هر آنچه را که ضروری می دانند عملی می سازند و از طریق نهادهای اطلاع رسانی با سرگرم ساختن مردم به امور بی فایده انظار و افکار آنها را از مسائل مهم منحرف می سازند .
- بررسی نمونه های بارز رسانه های گروهی جاری ( واشنگتن پست ، نیویورک تایمز ، شیکاگو تریبون و لوس انجلس تایمز ، از درون مطبوعات و سی.ان.ان ، ان.بی.سی ، فاکس نیوزو... از میان تلویزیون ها نشان میدهد که خبرنگاران ، سردبیران و صاحبان مطبوعات و برنامه سازان و گزارشگران تلویزیونها جملگی بر اساس یک خط مشی اصلی که از سوی صاحبان ثروت و قدرت ( سهامداران بزرگ انحصارات پنجگانه ) تعبیه و تنظیم گشته ، عمل می کنند . نکات اساسی این خط مشی در حال حاضر بیش از هر زمانی در گذشته در درون کلیه نهادهای رسانه ای گروهی جاری به یک سری اصول مسلط تبدیل گشته اند . طبق این اصول توده های مردم افرادی " جاهل " و "مداخله گر " هستند . وظیفه اصلی گردانندگان رسانه های جاری این است که آنها را از عرصه عمومی و امور بین المللی دور نگاه دارند . چون اگر آنها وارد این امور گردند با مداخله گری " جهالت آمیز " خود دردسر بوجود می آورند . مضافا تحت هر شرایطی توده های مردم باید " تماشاگر " برنامه های مربوط به مسابقات ورزشی و انتخابات ملکه زیبائی و... باقی بمانند نه مشارکت کنند و تصمیم گیرنده در امور مهم زندگی اجتماعی و سیاسی و امور بین المللی . مطابق این خط مشی حاکم ، عامه مردم فقط اجازه دارند هر چند وقت یک بار پای صندوق های رای رفته و یکی از نخبگان " باهوش " و " استثنائی " وفادار به راس نظام را انتخاب کنند . آنها گوسفندوار پس از این کار باید به خانه های خود برگشته و به تماشای مسابقات فوتبال و از این نوع برنامه ها ادامه دهند . در غلتیدن رسانه های گروهی در این باتلاق منبعث از ادغام آنها در ساخت و ساز راس نظام در دوره بعد از پایان جنگ سرد است که اشاره به پی آمدهای آن حائز اهمیت است .
پی آمدهای ادغام رسانه ها در
ساخت و ساز نظام جهانی
- رسانه های گروهی جاری آمریکائی نه تنها منافع درهم تنیده و پیچیده با کمپانی های اولیگوپولی حاکم بر اولیگارشی به اصطلاح دو حزبی دولت آمریکا دارند بلکه نزدیک به دو دهه است که در کلیت خود به بخشی از متابولیسم ( تاروپود ) نظام جهانی سرمایه به سرکردگی آمریکا تبدیل گشته اند . در دوره های گذشته حتی در دوران جنگ سرد داشتند امروز آن را به کلی از دست داده و به فرمانبر انحصارات پنجگانه که اقتصاد جهان را قبضه کرده اند ، تبدیل گشته اند .
- البته برای کنشگران و چالشگران ضد نظام ضروری است که پیوسته توده های مردم ( بویژه جوانان و کارگران ) را از وجود رسانه های مستقل و بدیل که پیوسته با جسارت و شهامت تلاش دارند صدای متفاوت ، روایت دیگر و گفتمان ضد نظام غالب را به گوش مردم برسانند ، با خبر و آگاه سازند . مضافا باید تاکید کرد که سیطره رسانه های گروهی جاری بر فضای جامعه بویژه در کشورهای مسلط مرکز و نفوذ آنها در انظار و افکار مردم عادی بقدری عمیق و موثر است که برای رسانه های گروهی بدیل که مستقل از نظام ولی " کم بنیه " هستند جای عرض اندام نمی گذارند . منبع اصلی و مالی این سیطره پول کلانی است که نهادهای اطلاع رسانی جاری با پخش آگهی های تجاری شرکت های " عظیم الشاُن " متعلق به انحصارات پنجگانه ، بدست می آورند . همین فرایند سبب دور شدن و رسانه های گروهی جاری از اهداف ژورنالیستی و وظایف اطلاع رسانی خود می گرددد که در اوضاع فعلی چندان جای تعجب ندارد .
- رسانه های گروهی جاری که قرار بود حداقل دموکراسی بورژوازی ، آزادی های فردی و مدنی و استقلال و " بی طرفی " را در جامعه آمریکا رواج و رونق بخشند امروز به شکرانه عجین گشتن و ادغام در درون ساخت و ساز نظام فرتوت سرمایه ،مردم آمریکا و حتی بخش هائی از کشورهای جهان را به درون جنگی تجاوزکارانه با شواهدی مبتنی بر دروغ ، فریب و افترا فرو برده اند .
- مطمئناَ در تاریخ ژورنالیسم (چه در شبکه های تلویزیونی و چه در دیگر نهادهای اطلاع رسانی ) که کارهای ارزشمندی در عرصه های گزارشگری ، خبررسانی و روزنامه نگاری انجام داده اند که به نوبه خود در افشای جنایات راس نظام نه تنها در آمریکا بلکه در اکناف جهان بویژه در کشورهای دربند پیرامونی جنوب ، نقش والائی ایفاء کرده اند . در اینجا کافی است که از تعدادی از ژورنالیست هائی چون آی.اف.استون ، والترلیپمن ، سیمور هرش ، رابرت فیسک ، استفن کین زر یادی بکنیم که با شهامت تاریخی " نشان سرخ دلیری " کودتاهای خانمان برانداز ، جنایات و جنگ های تجاوزکارانه نامرئی بویژه راس نظام در 65 سال گذشته در کشورهای آسیا ، آفریقا و آمریکای لاتین را بنحو بارز و ارزنده ای افشاء و برملا ساخته اند . به نظر این نگارنده افشاگری ها و برملاء سازی های این ژورنالیست ها همراه با رسوا سازی های جارچیان جسور و با شهامتی مثل دانیل الزبرگ ، ری مک گاورن ، جان پرکنیز ، برادلی منینگ و ادوارد اسنودن در شکلگیری و رشد احساسات بی آلایش همدردی و همبستگی کارگران و جوانان در آمریکا نسبت به فراز امواج بیداری و رهائی در کشورهای پیرامونی در بند در سال های اخیر بی تاثیر نبوده اند .
- ولی تصویر کلی از تمامیت رسانه های گروهی فرمانبر اولیگارشی راس نظام این است که این نهادها بویژه در سال های بعد از پایان جنگ سرد در مورد مسائل مهم جهان – جنگ و صلح ، آزادی های دموکراتیک ، استقلال طلبی ، حق تعیین سرنوشت و عدالت اجتماعی و مضامین مربوط به آنها – مردم جهان ( بویژه و منجمله مردم آمریکا ) را از دسترسی به حقایق درباره این مسائل محروم ساخته و با تمام قدرت یک سری دروغ و بهتان را به حیل مختلف تکنولوژی اطلاع رسانی و ارتباطاتی بر این مردم حقنه کرده اند .
- البته این امر تعجبی نباید داشته باشد زیرا از زمانی که رسانه های گروهی جاری در درون متابولیسم نظام ادغام گشته اند منفعت اساسی آنها در خبر رسانی صرفا فقط کسب سود در جهت انباشت سرمایه شده است : انباشتی که در سال های اخیر به حد اشباع رسیده و به اعتقاد بخش قابل توجهی از چالشگران رادیکال ضد نظام پایه اصلی فعل و انفعالات بحران عمیق ساختاری نظام سرمایه را تشکیل می دهد .
وظیفه رسانه ها در مقابل
دموکراسی بورژوازی  
- شایان ذکر است که رسانه های گروهی فرمانبر نه تنها درباره مسائل مهم بشریت ( از رفاه عمومی و عدالت اجتماعی گرفته تا امنیت اجتماعی و سرنوشت بهزیستی در سیاره زمین ) به سکوت ، دروغ و بهتان و فریب و تحریف متوسل می شوند بلکه در زمینه های نمایندگی کردن متغیرها و تنوع های موجود در آمریکا در مقام مقایسه با دوره های پیشین تاریخ رسانه های گروهی نیز عملکرد های عقبگراتر ، ارتجاعی تر و پر از تبعیض داشته اند . بطور مثال ، در سال های 2013 – 2008 منابع و برنامه سازان شبکه های تلویزیونی آمریکا 85 در صد مرد و 92 در صد سفید پوست ( عمدتا آنگولاساکسون ) بوده اند . در صورتی که از 316 میلیون نفر جمعیت آمریکا نزدیک به 13 درصد مردم متعلق به لاتینوها ( آمریکائی های لاتین تبار ) 12 در صد سیاهپوست ( آفریقائی تبار ) و 10 در صد آسیائی تباری می باشند . طبق اسناد منتشره از سوی وزارت امور داخلی دولت آمریکا در حال حاضر نزدبک به 15 درصد از مردم آمریکا در فقر و یا در زیر خط فقر زندگی می کنند ولی کمتر از دو دهم در صد از منابع و کارکنان شبکه های اطلاع رسانی ، افراد فقیر هستند .
- این ارقام و آمارها در ارتباط با تنوع ها و متغیرها و خصلت های موزائیکی جامعه آمریکا و ادامه پدیده نابرابریها و عدم توازن در نمایندگی آنها در درون نهادهای رسانه ای بخوبی نشان می دهند که چگونه این رسانه های در آمریکا به خاطر فعل و انفعالات منبعث از دگردیسی عظیم در شکل و شمایل و موقعیت اجتماعی آنها ، دیگر نمی توانند به وظایف دیرینه خود( سیاسی سازی شهروندان و جامعه مدنی به نفع بسط دموکراسی بورژوازی ) عمل کنند .
- در طول تاریخ طولانی قرن نوزدهم حتی دهه ها پس از فرار سرمایه داری انحصاری ( در واقع تا عروج سرمایه داری مونوپولتیکی عمومی تر و مالی تر شده در دهه 1980 ) وجود دموکراسی بورژوازی یک واقعیت بود . موجودیت این واقعیت از این امر و فاکت سرچشمه می گرفت که حضور آن بطور روشن در وقوع و رشد یک رشته " مصالحه های تاریخی " منعکس می گشت . در تمامی این مصالحه ها که بورژوازی سرمایه در طول آن مدت زمان تاریخی گاهاَ با آریستوکراسی های سابق ، بعضی مواقع با دهقانان و بعدها در دهه های 60 و 70 قرن بیستم با طبقه کارگر ( تحت نام دولت رفاه سوسیال دموکراسی ) پیوند می زد ، رسانه های گروهی جاری نقش فعال ایفاء می کردند . آنها با حفظ خودمختاری و سیاستمداران درون دولت های ائتلافی از یک سو خود در رقابت ها و همکاری ها بین احزاب سیاسی و در رشد و گسترش احزاب و سازمان های متعلق به اتحادیه های کارگری که خارج از دولت های ائتلافی مبارزه می کردند ، از سوی دیگر نقش داشتند .
- ولی امروز با عروج و بسط انحصارات عمومی تر و مالی تر گشته اوضاع به طور کلی دستخوش تحویل و تحول قرار گرفته و دگردیسی عظیمی در ماهیت رسانه های گروهی جاری نیز به وقوع پیوسته است . وظیفه اصلی رسانه های گروهی جاری مثل دیگر ساختارهای قدرت در بدنه نظام ( نهادهای دینی – مذهبی ، احزاب و سازمان های سیاسی مقتدر و مسلما نهادهای مالی و اقتصادی و... ) نه خدمت به یک سازمان ، حزب و یا دین و مذهب مشخص و معین است بلکه هدف خدمت به یک قدرت عالیقدر است که امروز تفوق خود را بر تمام نهادها و ساختارهای قدرت در جامعه آمریکا اعمال کرده است . توضیح اینکه در نظام معاصر سرمایه داری ( آنچه که ما در درون آن نزدیک به 40 سال است که زندگی می کنم ) یک ابرقدرت نظامی – مالی بر تمام نهادها و ساختارهای قدرت حاکمیت دارد و آن قدرت عالیقدرچیزی غیر از شرکت های غول آسای نظامی ، جاسوسی و صنعتی مالی ( انحصارات پنجگانه ) نیست . تحت فرمان این " قدرت عالیقدر " وظیفه اصلی و وظیفه فرعی تمام نهادها صرفا کسب سود مالی در جهت انباشت سرمایه از سوی صاحبان ثروت و قدرت در نظام جهانی است .
جمع بندی و نتیجه گیری
- دگردیسی عظیم در شکل و شمایل نظام جهانی سرمایه در فاز فعلی حرکت سرمایه ( گسترش بازار نئولیبرالی ) در 35 سال گذشته ( 2014 – 1980 ) به شدت فابریک سیاسی – اجتماعی نهاد رسانه گروهی را نیز مثل نهادهای دیگر ( نهادهای دینی – مذهبی ، مخازن و اندیشکده های فکری ، دانشگاه ها و آموزشگاه ها و... ) تضعیف ساخته و موقعیت کم و بیش " خود مختاری " آن را در درون نظام به کلی نابود ساخته است . در این چهارچوب ، رسانه های اطلاع رسانی که روزگاری بنام " ستون " و یا " قوه چهارم " در جامعه مدنی آمریکا مطرح بودند ، خود را دربست در اختیار منویات منوپولی های مالی تر ، عمومی تر و جهانی تر شده " پنجگانه " حاکم قرار داده و به فرمان آنها عمل می کنند .
- نمونه هائی از فرمانبرداری رسانه ها از قدرت انحصارات پنجگانه بیشمار هستند و نگارنده در اینجا به دو نمونه از دروغ ها ، تحریف ها و بهتان هائی که رسانه به فرمان این مونوپولی ها پخش کرده و آنها را به گفتمان های مسلط جاری در بین بخشی از توده های مردم در آمریکا و اروپا ( و حتی در کشورهای دربند پیرامونی ) به نفع راس نظام تبدیل کرده اند ، اشاره می کند :
الف : اکثریت عظیمی از مسلمانان جهان عرب تبار بوده و عمدتا َ عقب افتاده و بی تمدن هستند . ولی عرب هائی مثل سلطان قطر ، امیرنشین بحرین ، پادشاه عربستان سعودی و... مدافعین و محافظین دموکراسی در کشورهای خاورمیانه هستند . بر عکس توده های وسیعی از اعراب ، پاکستانی ها ، افغانی ها ، آفریقائی ها که در کوچه و بازارهای کشورهای پیرامونی علیه تهاجمات ، اشغالگری ها و جنگ های مرئی و نامرئی و نیابتی آمریکا موضع گرفته و مبارزه می کنند ، جملگی " تروریست " بوده و چون نسبت به رفاه و " عزت و جلا ل " آمریکائی ها و اروپائی ها " حسادت " می ورزند پس باید مورد هجوم پهبادهای ( هواپیماهای بدون سرنشین ) آمریکا قرار گرفته و همراه اعضای خانواده هایشان شب و روز کشته شوند .
ب : مداخلات نظامی ، مالی و " بشردوستانه " سه سره نظام و اشتعال جنگ های مرئی و نامرئی آمریکا و کشورهای ناتو در کشورهای پیرامونی ( از فلیپین ، افغانستان ، پاکستان ، عراق در آسیا گرفته تا کنگو ، مالی ، جمهوری آفریقای مرکزی ، سودان جنوبی و.... ) نه تنها از نظر اخلاقی و انسانی توسط رسانه های اطلاع رسانی گروهی قابل توجیه و تحسین قرار می گیرند بلکه از نظر آنان ضروری و اجتناب ناپذیرنیز قلمداد می شوند .
- این نوع بهتان ها و تحریف ها حکایت از این امر می کند که امروز طرح و بحث درباره انگیزه های واقعی این مداخلات ، تجاوزات و جنگ ها بویژه در ارتباط با نقش و کنترل انحصارات مالی تر ، عمومی تر و جهانی تر شده نظام حاکم به کلی در رسانه های گروهی تابو محسوب گشته و عملا ممنوع هستند . برنامه سازان و گزارشگران شبکه های تلویزیونی و مطبوعاتی پیوسته در بررسی های خود علل مداخلات ، لفاظی های تعلیم یافته ، سفسطه های رنگ و لعاب دار و شعبده بازی های رنگارنگ همان عللی را به درون مردم برده و به خورد آنها می دهند که دولتمردان فرمانبر کشورهای مرکز و حاکمین کمپرادورهای کشورهای دربند پیوسته اعلام می کنند . اولیگارشی های حاکم چه در کشورهای مسلط مرکز و چه در کشورهای پیرامونی دربند تلاش می کنند که اقشار مختلف مردم را از طریق رسانه های فرمانبر قانع سازند که تصمیم بر مداخلات ، تهاجمات و جنگ ها با موافقت دموکراتیک " جامعه بین المللی " به مورد اجراء گذاشته شده است . رسانه های گروهی هیچوقت به مردم نمی گویند که این " جامعه بین المللی " چیزی غیر از اجلاس کوچک سفیر آمریکا با سفرای کشورهای " اتحادیه اروپا " و کشورهای " دوست " آمریکا در منطقه ( مثل قطر ، ترکیه ، عربستان سعودی و... ) نیست که در جریان آن " اجماع واشنگتن " بدون قید و شرط از سوی شرکت کنندگان در اجلاس نه نام " جامعه بین المللی " از سوی رسانه های گروهی فرمانبر بر مردم جهان حقنه می شود .
- تبدیل نهادهای رسانه ای جاری به یک شرکت فراملی غول آسای جهانی تر و مالی تر گشته و درهم تنیدن و ادغام آن در تاروپود ( متابولیسم ) انحصارات پنجگانه نظام به عمر این نهادها که روزگاری به عنوان منابع کم و بیش " خودمختار" عمل کرده و به انگاشت هائی چون " آزادی مطبوعات " و " آزادی بیان " در چهارچوب دموکراسی بورژوازی حاکم حداقل در بین در صد قابل توجهی از مردم بویژه در کشورهای آمریکا و اروپا ، مشروعیت می دادند ، پایان داده است .
- در فقدان نهادهای خود مختار رسانه های گروهی ( و مرکزهای آموزشی ، اندیشکده های فرهنگی – فکری و... ) از یک سو و در نبود یک بدیل مطمئن عینی و قوی ضد نظام در سطح جهانی و منطقه ای از سوی دیگر باز جای خوشوقتی و نیکبختی است که تعداد قابل توجهی از روژنالیست های با وجدان مثل سیمور هرش و جوانان آگاه سیاسی مثل ادوارد اسنودن از درون شکم هیولا تحت نام افشاگران و جارچی ها برخاسته و با کشف و برملا ساختن جنایت ها و منویات ضد انسانی یک درصدی های حاکم وظیفه تاریخی – انسانی خود را با وارد کردن ضربه های کاری برپیکر بی ثبات نظام فرتوت در این مقطع تاریخی به نحو شایسته ای انجام داده و بدین وسیله خدمات شایسته ای به فراز امواج بیداری ها و رهائی ها بویژه در " مناطق طوفانی " جهان انجام می دهند .
- بدون تردید ، نظامی که راس آن موقعیت ، پرستیژ و مشروعیت حفظ ثبات و امنیت خود را با هزینه و صرف تریلیون ها دلار در حیطه نظامی گری ( همراه با پایگاه های نظامی – پلیسی و جاسوسی " آژانس امنیت ملی " مخوف در سراسر جهان ) و با ایجاد آپارتاید جهانی بر اساس نابرابری های معیشتی خانمانسوز و بالاخره تخریب محیط زیست سیاره زمین کمی و اعمال می کند . نظامی است که در آستانه انفجار قرار گرفته و " در بستر موت " افتاده است . ولی این هیولای جهانی فرتوت و " بی ربط " خود به خود رفتنی نیست . این وظیفه نیروهای چپ ضد نظام بویژه چپ های رادیکال است که باید هم در سطح کشوری – منطقه ای و هم در سطح قاره ای – جهانی با ادغام و وحدت خود ، آلترناتیو های موجود نظری ( جهانی بهتر و دیگر ) را به قدرت سیاسی عملی و مادی در جهت گسست از این نظام پوسیده و رو به زوال ، تبدیل نموده و مسیر بشریت زحمتکش را برای ایجاد " جهانی بهتر
" ( با چشم انداز های سوسیالیستی ) هموار و آماده سازند .
منابع و مآخذ  1 – شماره های مجله هفتگی " نیشن " در ماه های ژوئیه ، اوت و سپتامبر 2013 .
2 – جان بلامی فاستر ، " مثلث نظامی – صنعتی – رسانه های گروهی " ، در مجله ماهانه " مانتلی ریویو " ، شماره 5 اکتبر 2008 .
3 – سمیرامین ، " اتوکراسی مالی و رسانه های گروهی و فرمانبر " ، در مجله اینترنتی " پمبازوکا نیوز " ، شماره 579 ، 29 مارس 2012 .
4 – فریده پیشوائی و مریم رضائی ، " رسانه سلطه ، سلطه رسانه " ، تهران 1392 .
5 – یونس پارسا بناب ، " موقعیت و نقش رسانه های گروهی در پیشبرد سیاست های نظام جهانی سرمایه داری در " مجله هفته " ، 10 آبان 1392 .
6 – سمیرامین ، " انفجار درونی در سرمایه داری معاصر " ، مانتلی ریویو پرس ، نیویورک 2013 .
7 – رابرت مک چنی ، " تمایل شدید به اصلاحات رسانه ای : به سوی دموکراسی پسا – سرمایه داری " ، در مجله ماهانه مانتلی ریویو ، شماره 9 ژانویه 2014 .

هیچ نظری موجود نیست: