۱۳۹۴ خرداد ۴, دوشنبه

وقتی هاشمی منتظر شنیدن پیام رمز از VOA بود چگونه رقابت بین جناح‌های حکومت ایران، سرنوشت تسلیحات، جنگ و مذاکره با آمریکا را عوض کرد؟

وقتی هاشمی منتظر شنیدن پیام رمز از VOA بود

چگونه رقابت بین جناح‌های حکومت ایران، سرنوشت تسلیحات، جنگ و مذاکره با آمریکا را عوض کرد؟

برادرزاده‌ی رفسنجانی، درخواست کرد تا یک پیام سری از صدای آمریکا پخش شود. الیور نورث مامور این کار شد. اکبر هاشمی رفسنجانی، گوش‌ خود را برای شنیدن این پیام خاص، به رادیو چسبانده بود. پیام رسید.
در این قسمت از روزهایی می‌گوییم که کشور در حال جنگ بود و نیاز به سلاح‌هایی داشت که به واسطه تحریم، نمی‌توانست آن‌ها را بخرد. در این میان، امکان خرید سلاح از یک کانال محرمانه به وجود می‌آید اما رقابت‌های یک جناح از نظام با جناح دیگر، باعث فاش‌شدن موضوع و یک رسوایی می‌شود. از روزهایی که اکبر هاشمی رفسنجانی و باند او گوش‌های خود را برای شنیدن یک پیام خاص، به رادیو صدای آمریکا چسبانده بودند.
در بخش‌های اول و دوم این سلسله مقاله‌ها، نوشتیم که حسن روحانی در ۳۰ اوت ۱۹۸۶ (۸ شهریور ۱۳۶۵) به وساطت منوچهر قربانی‌فر دلالِ نه‌چندان خوشنامِ اسلحه، با امیرام نیر مشاور نخست وزیر وقت اسرائیل دیدار می‌کند و درباره مساله خرید سلاح از ایالات متحده و آزادی گروگان‌های آمریکایی با او سخن می‌گوید.
 
همچنین اشاره کردیم که قربانی‌فر به روحانی درباره ملیت امیرام نیر دروغ گفته و وی را آمریکایی معرفی کرده بود. این دروغ در ملاقات‌های بعدی نیز تکرار می‌شود و علی هاشمی برادرزاده ۲۵ سالهٔ اکبر هاشمی رفسنجانی که از سوی عمویش مامور شده بود تا در همان ماه ملاقات‌های دیگری با آمریکایی‌ها انجام دهد، فریب می‌خورد و به امیرام نیر که تصور می‌کرد آمریکایی است، پیشنهاد همکاری مستقیم و دور زدن اسرائیل را می‌دهد.
اما چرا حسن روحانی نماینده وقت مجلس و علی هاشمی برادرزاده رییس مجلس (فرزند قاسم هاشمی)، با وجودی که روند خرید اسلحه در جریان بود و معاملات انجام می‌شد، از سوی هاشمی رفسنجانی روانهٔ اروپا شدند؟ اسنادکمیسیون تاور، از یک «کانال دوم» به نمایندگی «برادرزاده» و «خویشاوند» می‌گویند که آمد تا کانال اول یعنی لینک‌‌های نزدیک به میرحسین موسوی نخست وزیر و افراد نزدیک به او را از دور خارج کند.         
کانال اول چه کسانی بودند؟
نخستین فردی در درون نظام که منوچهر قربانی‌فر، تاجر ایرانی و عضو پیشین اداره هشتم ساواک با او برای برقراری تماس‌های منجر به دلالی اسلحه تماس گرفت، محسن کنگرلو بود.
محسن کنگرلو از فروردین سال ۱۳۶۱ مشاور امنیتی-اطلاعاتی میرحسین موسوی بود. کنگرلو با جناح چپ نظام که یکی از چهره‌های آن‌ -یعنی موسوی- به تازگی رییس دولت شده بود، نزدیکی داشت. وی پیش از انقلاب بنیانگذار یک گروه اسلامگرا با نام فجر اسلامو عضو شورای مرکزی سازمان مسلحی به نام گروه توحیدی صف بود که بعد از انقلاب درسازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ادغام شدند و گروهی از آنان -مانند کنگرلو- در بنیان نهادن سپاه پاسداران ایفای نقش کردند. کنگرلو به همراه سعید حجاریان (بعدها ملقب به تئوریسین اصلاحات) وخسرو تهرانی (بعدها مشاور امنیتی سیدمحمد خاتمی در دوره اصلاحات) از مؤسسین نهادهای اولیه اطلاعاتی مانند اطلاعات نخست وزیری و بعدها وزارت اطلاعات بودند.
چنان که کنگرلو می‌گوید، وی از طریق واسطه‌ای در پاریس با قربانی‌فر دیدار می‌کند. دلّالی منوچهر قربانی‌فر به مذاکراتی می‌انجامد که طی آن مقادیری سلاح به ایران فروخته می‌شود و کنگرلو غیر از موسوی، به اکبر هاشمی رفسنجانی هم گزارش می‌دهد. پس از چندی، هاشمی رفسنجانی به این فکر می‌افتد که کنگرلو و جناح چپ جمهوری اسلامی را از دور خارج کند و خود زمام تمامی امور را به دست گیرد. آن‌گونه که خواهیم دید، یکی از اهداف تماس مستقیم، برقراری رابطه درازمدت با ایالات متحده بود. از این رو، همزمان برادرزاده خود علی هاشمی و فرد معتمد خود حسن روحانی را مامور می‌کند تا با آمریکایی‌ها تماس بگیرند و به آنان توصیه کنند تا دیگر با کنگرلو و کانال نخست وزیری تماسی نداشته باشند. یکی از مغضوبین این جناح، قربانی‌فر بود.
قربانی‌فر حتی بعد از انقلاب به ایران آمده بود و با علی یونسی دادستان ارتش (و بعدها وزیر اطلاعات دولت خاتمی) همکاری کرده بود. فراموش نکنیم که قربانی‌فر در جریان عملیات نقاب (معروف به کودتای نوژه) به نوعی مشارکت داشت و همین امر باعث شد تا اتهام خیانت به شاپور بختیار و لو دادن عملیات از سوی مخالفان نظام به او وارد شود. گفتنی است که بر مبنای گفته محمد ری‌شهری پیش از آن که کسی چیزی بداند، سعید حجاریان با حالتی هیجان‌زده پیش او می‌رود و خبر از کودتا می‌دهد. به گفته ری‌شهری تا آن زمان هیچ‌یک از افراد موثر از کودتا خبر نداشتند.
مسایلی از این دست، (آن‌چه می‌تواند همکاری قربانی‌فر با نیروهای سرکوبگر تلقی شود) حتی در اظهارات جرج بوش (پدر) در برابر کمیسیون تاور هم به چشم می‌خورد و وی اظهار تاسف می‌کند که چرا نمی‌دانسته قربانی‌فر بعد از انقلاب ۱۳۰ تن را به نیروهای امنیتی لو داده است. (صفحه ۷۹ این سند) [در سند به اشتباه نام «ساواک» به عنوان سیستم امنیتی جمهوری اسلامی قید شده]. 
آمریکایی‌ها چنان که خواهیم دید از قربانی‌فر و کانتکت‌هایش با عنوان کانال اول و از هاشمی رفسنجانی و نزدیکانش با عنوان کانال دوم یا Second Channel در مدارک خود یاد می‌کنند. جناح هاشمی رفسنجانی برای وارد آوردن ضربه‌ای کاری به کانال اول، پول سلاح‌ها را به قربانی‌فر نمی‌دهند تا تمامی مناسبات خرید اسلحه با آنان به هم بریزد. (توجه کنیم که مملکت در آن هنگام در حال جنگ بود و شدیداً به سلاح نیاز داشت)
قبل از این‌که به کانال دوم برسیم، به این بخش‌ها از یک مصاحبه کنگرلو دقت کنید:
س- با این حساب شما نباید مخالفی جلوی کارتان می‌بود؟
ج- تمام مسوولین با کار ما موافق بودند. غیر از چند نفری که در کار ما کارشکنی کردند ما هیچ مخالفی نداشتیم.
س- چرا به بن‌بست خوردید؟
ج- از آن‌هایی که این بن‌بست را به وجود آوردند بپرسید. از من نپرسید.
س-  راس مذاکره‌کنندگان ایرانی چه کسی بود؟
ج- آیت‌الله هاشمی رفسنجانی.
س- تمام مراحل مذاکرات را با ایشان هماهنگ می‌کردید؟
ج - بله. جزء به جزء کارهای‌مان را با ایشان هماهنگ می‌کردیم.
س- موانع کارتان را با آقای رفسنجانی در میان می‌گذاشتید؟
ج- بله. آقای رفسنجانی در جریان کارشکنی‌ها بودند. شاید خودشان روزی صلاح بدانند و آنها را معرفی کنند. آقای رفسنجانی حرف‌های زیادی در این زمینه دارند که اگر بزنند روسیاهی برای خیلی‌ها باقی می‌ماند. ما هدف‌مان این بود که در این ماجرا پیروز جنگ بشویم، نه اینکه پیروز یک یا دو عملیات جنگی. متاسفانه نگذاشتند. کارشکنی کردند.
و در جایی دیگر:
س- شما موافق، آقای رفسنجانی موافق، امام خمینی موافق، سران سه قوه موافق، آقای سیداحمد خمینی موافق، آن کس یا کسانی که مذاکرات را به بن بست کشاندند، کی بودند؟ چه قدرتی داشتند که توانستند ورای این شخصیت‌ها، مذاکرات را به بن بست بکشانند و جنگ را طولانی‌تر و خسارت‌بارتر بکنند؟
ج - این سئوال را از آقای رفسنجانی بپرسید.
س - به نظر شما اگر از آقای رفسنجانی این سئوال را بپرسیم، جوابی می‌توانند بدهند؟
ج - نمی‌دانم.  
کانال دوم چگونه تشکیل شد؟
۲۶ اوت ۱۹۸۶ ریچارد سکورد در نامه‌ای به الیور نورث می‌نویسد که در یک نشست امنیتی با نمایندگان طرف ایرانی در بروکسل، به کانال جدیدی دست یافته شد. در اسناد منتشر شده، اطلاعات مربوط به هویت یکی از افراد نزدیک به رییس مجلس ایران کاملا سیاه شده است. گفتنی است با اینکه نام علی هاشمی برادرزاده اکبر هاشمی رفسنجانی نیز به راحتی در گزارش‌های مختلف از جمله گزارش کمیسیون تاور آمده، اما «آن فرد» نزدیک به هاشمی، نامش در هیچ سندی اعلام نمی‌شود.
چند روز بعد از این که فرد مرموز با آمریکایی‌ها در بروکسل دیدار می‌کند، امیرام نیر هم با کسی ملاقات می‌کند که نامش تا سال‌ها بعد ذکر نشده بود. آن فرد همان‌طور که در گزارش‌های قبل گفتیم، کسی نبود جز حسن روحانی، رییس کنونی دولت جمهوری اسلامی.
بلژیک از سال‌های نخست بعد از انقلاب به واسطه حضور افرادی چون محسن هاشمی و داریوش باریکانی (مباشر محسن)، یکی از کانون‌های فعالیت این جناح بود.
هم‌زمان با آن که حسن روحانی به دیدارهایی در اروپا دست می‌زند تا با آمریکایی‌ها مذاکره کند، علی هاشمی نیز هم‌زمان همین روش را پی‌ می‌گیرد.
در فصل شانزدهم گزارش نهایی لارنس ولش، شهادت چارلز آلن یکی از افسران اطلاعات ملی آمریکا که در قضیه دخیل بود را این‌گونه می‌خوانیم: «پس از ۱۵ اوت ۱۹۸۶، وقتی که پشتیبانی کاخ سفید مشخص شد، ژنرال [ریچارد] سکورد و آقای [آلبرت] حکیم یک لینک یا کانال جدید به درون دولت ایران یافتند. واضح بود که آنان در حال معامله با علی هاشمی رفسنجانی هستند که فکر می‌کنم برادرزاده رییس جمهوری کنونی باشد[هنگام شهادت چارلز آلن، اکبر هاشمی رفسنجانی رییس جمهوری اسلامی بود]».
فصل پانزدهم گزارش: «در هفدهم سپتامبر، [ویلیام] کیسی با [چارلز] آلن، [جورج] کِیو و یک وکیل سی‌آی‌ای با نام برنارد ماکووکا ملاقات کرد تا درباره اطلاعات جمع‌آوری‌شده از دیدار خود با برادرزاده رفسنجانی رییس مجلس بحث کند. کیسی با [الیور] نورث و [جان] پویندکستر درباره ترتیب کارها صحبت کرد. آن‌ها از کیسی خواستند تا اطمینان یابد که برادرزاده درباره آمدن به ایالات متحده توجیه شده است. در پی ملاقات با برادرزاده در ۱۹ و ۲۰ سپتامبر، جورج کیو به کیسی و کلر جورج در ۲۲ سپتامبر گزارش داد».
در جای دیگر، الیور نورث به پویندکستر می‌گوید که «خویشاوند [هاشمی] از ما خواسته است تا به دلیل برخی مسایل داخلی، اسراییلی‌ها را از جریان دور نگه داریم». طُرفه این‌جاست که علی هاشمی این حرف را در حضور امیرام نیر به زبان می‌آورد. او نمی‌داند که نیر خود اسرائیلی است و همان اشتباه حسن روحانی را تکرار می‌کند.
علی هاشمی همچنین قربانی‌فر را متهم به جاسوسی برای کا گ ب می‌کند و می‌گوید که آمریکایی‌ها باید وی را کنار بگذارند. مقام‌های آمریکایی این خواسته را اجابت می‌کنند و از قربانی‌فر و امیرام نیر می‌خواهند که تا اطلاع ثانوی تماس‌های خود را با «دبلیو» در دفتر نخست وزیری (کنگرلو) قطع کنند.
در ماه سپتامبر پویندکستر به نیر می‌گوید که آمریکا قصد دارد کانال دوم را با محوریت هاشمی رفسنجانی پی‌گیری کند و برای این کار تایید پرزیدنت ریگان را هم گرفته است. در صفحه ۲۵۱ کتاب گزارش کمیته تحقیق کنگره به قلم لی هامیلتون و دانیل اینویی، انتشارات کمپانی دایان، آمده است: «نیر در ۱۵ سپتامبر [۱۹۸۶] ایالات متحده را ترک کرد. پیش از خروج، دوباره با نورث و پویندکستر ملاقات کرد. یادداشت‌های نورث نشان می‌دهند که نیر بر تلاش‌های قربانی‌فر برای سرمایه‌گذاری بر معامله تا آن‌جا که ایرانی‌ها به آزاد کردن همزمان تمامی گروگان‌ها متقاعد شوند، تاکید می‌کند». با این حال، کارشکنی برای قطع کانال قربانی‌فر و جناح چپ حکومتی ایران، در عمل وی را از صحنه خارج می‌سازد.
بر مبنای موارد مندرج در کتاب فوق، کانال دوم یا جناح هاشمی به آمریکایی‌ها تاکید می‌کند که قصد آنان یک رابطه طولانی مدت است و نمی‌خواهند این رابطه موقت و تنها محدود به خرید اسلحه باشد.
تا اینجا، یکی از مشکلات این بود که ایران می‌بایست در قبال دریافت اسلحه، گروگان‌های آمریکایی را که در دست گروه‌های شیعه لبنانی قرار داشتند، آزاد می‌کرد. در آن زمان رابط حکومت ایران با حزب‌الله لبنان، جناح چپ جمهوری اسلامی و به‌ویژه علی‌اکبر محتشمی‌پور سفیر سابق جمهوری اسلامی در سوریه بود  باند هاشمی می‌بایست از کانال آن‌ها وارد شوند.
در ۱۴ ژوئن ۱۹۸۵ پرواز شماره ۸۴۷ ترنس ورلد ایرلاینز TWA میان آتن و رم توسط حزب الله ربوده شد. ربایندگان در قبال آزادی گروگان‌ها که شهروندان آمریکایی در میان آن‌ها حضور داشتند، خواستار آزادی زندانیان شیعه در کویت و اسرائیل شده بودند. جناح هاشمی تلاش می‌کند تا برای رساندن پیام حسن نیت به آمریکایی‌ها، گروگان‌ها را آزاد کند.در آن هنگام هاشمی رفسنجانی در حال سفری به تونس بود که با علی‌اکبر محتشمی‌پور تماس می‌گیرد و خواستار آزادی گروگان‌ها می‌شود. اسرائیلی‌ها این پیام را شنود می‌کنند (کتاب اتحاد خائنانه، نوشته تریتا پارسی، ص ۱۱۵). علی اکبر ولایتی وزیر خارجه وقت جمهوری اسلامی نیز تماس مشابهی می‌گیرد و سرانجام گروگان‌ها آزاد می‌شوند.
با این حال، تا یک سال بعد از این جریان، جناح هاشمی موفق به ایجاد لینک مستقیم نشده بود و کماکان اسرائیلی‌ها در میان بودند. از اوت و سپتامبر سال ۱۹۸۶ به بعد، کانال دوم به میان آمد اما ناگهان در نوامبر ۱۹۸۶ مقاله‌ای در روزنامه الشراع لبنان که داستان این معاملات و مذاکره‌ها را فاش می‌کرد، تمامی مناسبات را به هم ریخت. این داستان به یکی از رسوایی‌های سیاسی در تاریخ ایالات متحده بدل گشت و «ایران گیت» نامیده شد. گفته می‌شود که اسرائیلی‌ها و قربانی‌فر از طریق منابع خود اطلاعاتی را به جناح حسینعلی منتظری قائم مقام ولایت فقیه در آن زمان رساندند وسید مهدی هاشمی برادر داماد منتظری نیز این اطلاعات را به الشراع رساند.
سید مهدی هاشمی اندکی بعد بازداشت، محاکمه و اعدام شد! نه تنها وی، بلکه فتح‌الله امید نجف آبادی نماینده مجلس نزدیک به آیت‌الله منتظری که واسط نامه‌ای میان قربانی‌فر و حسینعلی منتظری بود، به چوبه دار سپرده شد. آمریکایی‌ها نیز پس از آخرین دیدارشان با ایرانی‌ها در ۱۴ دسامبر ۱۹۸۶ در فرانکفورت، مجبور به ترک مذاکرات به دلیل گستردگی ابعاد رسوایی شدند. به گفته علی فلاحیان وزیر اطلاعات سابق جمهوری اسلامی در مصاحبه‌ای با رضا گلپور نویسنده کتاب شنود اشباح، (ص ۹۲۸) این داستان «برای آقای هاشمی خیلی بد تمام شد».
کنگرلو در مصاحبه‌ای می‌گوید: «یک عده منافعشان در ادامه جنگ بود. آنها قدرت و ثروت خودشان را در ادامه جنگ می‌دیدند. آنها از جنگ و خون شهدا و دردهای جانبازان و خانواده‌های شهدا و جانبازان می‌خواستند پلی درست بکنند برای رسیدن به قدرت و ثروت. حالا این حرف‌ها بهتر فهمیده می‌شود. حیات بعضی از جریان‌های سیاسی در ادامه جنگ بود. آنها نمی‌خواستند ایران به این سرعت پیروز جنگ شود. همه چیز خود را از دست می‌دادند». وی تقصیر آمریکایی‌ها را هم چنین می‌بیند: «آمریکایی‌ها عجله کردند. خیلی عجله کردند. فرصت به ما ندادند. آنها برای انتخابات آتی خودشان عجله داشتند. اگر آمریکایی‌ها کمی به ما فرصت می‌دادند و حوصله به خرج می‌دادند، ما می‌توانستیم بر مخالفان داخلی خود غلبه کنیم و جنگ را به پیروزی برسانیم. مک فارلین باید صبر و حوصله بیشتری به خرج می‌داد».
  
وقتی همه در جمهوری اسلامی دروغ می‌گویند
پس از افشای رابطه میان دولت‌های آمریکا، اسرائیل و ایران، اکبر هاشمی رفسنجانی در اظهار نظری عمومی تمام ماجرا را انکار کرد و حتی گفت خبر نداشته که مک فارلین و هیات همراهش قرار بوده به ایران سفر کنند. میرحسین موسوی در نامه‌ای گلایه کرد که چرا در جریان ماوقع نبوده؛ ولایتی به نمایندگان مجلس نیز در این باره اطلاعات ضد و نقیضی ارائه کرد و اعتراض هشت نماینده مجلس با یک تشر روح‌الله خمینی مسکوت ماند.
اظهارات بعد مقام‌های جمهوری اسلامی نشان داد که تمامی این ادعاها دروغی بیش نبود و تنها مردم ایران بودند که نمی‌بایست از ماجرا باخبر شوند. شاید بی‌مناسبت نباشد اگر به کتاب خاطرات شخص هاشمی رفسنجانی، فردی که از اساس اطلاع از آمدن مک فارلین و هیئت همراه را انکار می‌کرد، نگاهی بیاندازیم:
«عصر آقای کنگرلو، مشاور نخست‌وزیر، آمد و راجع به آوردن موشک تاو توسط قربانی‌فر و آوردن پیام از بوش و معاون رئیس‌جمهور آمریکا گزارش داد... عصر آقای کنگرلو آمد و گزارش مذاکره با آمریکایی‌ها را داد. [آمریکایی‌ها] اطلاعات چندان مهمی نداده‌اند و خواستار آمدن به ایران به طور سری برای بررسی نیازهای جنگی ما بودند... کنگرلو اطلاع داد واسطه آمریکایی‌ها فردا به تهران می‌آید...» (بخش‌هایی از خاطرات هاشمی رفسنجانی؛ از کتاب امید و دلواپسی سال ۶۴)
     
وقتی که رادیو آمریکا مامور ارسال پیام به حکومت می‌شود
در بحبوحه مذاکرات میان نمایندگان اکبر هاشمی رفسنجانی و نمایندگان دولت آمریکا، رفسنجانی از برادرزاده‌اش می‌خواهد تا از این موضوع که در حال مذاکره با نمایندگان واقعی دولت ریگان است و کاخ سفید در جریان ماجراست، اطمینان یابد. برای این کار، علی هاشمی می‌خواهد تا یک پیام سری از صدای آمریکا پخش شود. الیور نورث مامور می‌شود تا این کار به نتیجه برسد. بنا بر نوشته کتاب The Known World of Broadcast News، اثر استنلی باران و راجر والیس (روتلج، ص ۱۳۲)، صدای آمریکا از راه پخش چند پیام، این کار را انجام می‌دهد.
نورث نیز در گزارش‌های خود به پویندکستر می‌نویسد: «در جریان گفتگوها خویشاوند خواستار دریافت علامت رمزی شد که بتواند از آن در گزارش خود در تهران استفاده کند. ما به این نتیجه رسیدیم که پخش گفتار از سرویس فارسی صدای آمریکا که در آن به انکار دولت ایران از اطلاع درباره هواپیمای ربوده شده [پرواز شماره ۷۳] پان امریکن اشاره شود، کفایت خواهد کرد... شکی نیست که خویشاوند در مقایسه با سایر طرف‌های مذاکرات ما کارآمدتر بوده و در موقعیت بهتری قرار دارد». (گلپور، شنود اشباح، صص ۹۱۳ و ۹۱۴)
بیژن فرهودی ماجرا را که در سپتامبر ۱۹۸۶ (شهریور ۱۳۶۵) رخ داده، چنین نقل می‌کند: «زمانی که سرهنگ الیور نورث می‌خواست با رابرت مک فارلین به ایران برود، اینها برای اینکه به ایران پیام بدهند که هیاتی که به آن کشور می‌رود، واقعا نماینده رسمی دولت آمریکاست و می‌توان با آن مذاکره کرد، در یکی از همین گفتارها از ایران ستایش کردند که به آزادی سرنشینان هواپیمای پان امریکن که ربوده و به پاکستان برده شده بود، کمک کرده است.به ما گفتند که این را باید به جای یک روز، سه روز پشت سر هم پخش کنیم». بعدها که الیور نورث محاکمه شد، اعمال نفوذ برای پخش این گفتار از صدای آمریکا هم جزو تخلفات او به شمار رفت.
امروز اما با وسعت ارتباطات، وضع مذاکرات و معاملات تغییر کرده است. جناح منتظری سال‌هاست که متلاشی شده و جناح مشترک مهدی کروبی (که برادرش حسن در این مذاکرات نقش داشت و با اسراییلی‌ها مرتبط بود)، خاتمی، میرحسین موسوی و دیگران به حاشیه رانده شده‌ است. امروز برای شنیدن کدهای رمز، نیاز به صدای آمریکا نیست؛ گرچه اختلافات راس نظام و رقابت‌هایی که در نهایت به ضرر مردم تمام می‌شوند، بر جای خود باقی‌است.

هیچ نظری موجود نیست: