۱۳۹۲ مرداد ۲, چهارشنبه

تمام ابعاد شطرنج سوريه را دريابيم

تمام ابعاد شطرنج سوريه را دريابيم
کاوه احمدی علی آبادی


نخستين نكته در صفحه شطرنج سوريه آن است كه براي جامعه جهاني، رسانه هاي جمعي و حتي برخي از بازيگران پيراموني آن، "ابهام" وجود دارد، اما نه براي بازيگردان هاي اصلي آن. اين ابهام از آنجا ناشي مي شود كه بازيگران پيراموني، توسط بازيگران اصلي به بازي كشيده شده اند و منفعل اند، جامعه جهاني ديدگاه اش را از اخبار كاملاً متضاد رسانه هاي خبري گوناگون مي گيرند كه اگر بخشي از پروپاگانداي دولتي نباشند، اطلاعات شان از طريق شرايط ميداني متناقض سوريه مي رسد؛ در سوريه شرايط نه تنها از منطقه اي به منطقه ديگر فرق مي كند، بلكه از گروهي به گروهي ديگر مي چرخد و از رسيدن محموله اي به محموله ديگر فرجي است. مهمتر آن كه، به فراخور اهدافي كه بازيگران اصلي ميدان بازي دنبال مي كنند و سياسيون درگير را در همسويي با اين اهداف مي بينند يا نه، شرايط را مي چرخانند؛ مثلاً موج اول حملات به 40 نقطه در سوريه كه با انفجارهاي مهيب در دمشق و اطراف آن همراه بود، اسد و حاميان اش را سر عقل آورد تا به مذاكره تن دهند. به محض اين كه ائتلاف سوريه مخالفت اش را با مذاكره اعلام كرد، كمك هاي تسليحاتي را كه آماده ارسال به رزمندگان سوري بود، قطع كردند و وزنه در در برخي از ميادين نبرد به نفع ارتش اسد و حزب الله لبنان كمي چرخيد و ادامه خواهد يافت تا آنان نيز به مذاكره تن دهند. برخلاف آنچه بسياري ادعا مي كنند، نه تنها شرايط كه نحوه چرخش بازي طي زمان تا حد بسيار زيادي در كنترل بازيگردان هاي اصلي است.
استراتژيست هاي آمريكا با تداوم جنگ سوريه، هم حزب الله را كاملاً در جهان عرب بازاندند و هيچ گاه حزب الله در سطح نظامي و سياسي تا بدين حد تضعيف نشده بود و هم هزينه هاي سنگين مالي و جاني به حكومت ايران و سپاه تحميل كردند كه با سخت تر شدن تحريم ها مي خواهند حكومت ايران را وارد همان بحراني سازند كه مدتي است براي آن طرح ريزي حساب شده اي كرده اند و اگر حكومتي هاي ايران، فكري به حال شان نكنند، ايران سوريه اي ديگر خواهد شد. حزب الله علاوه بر تلفات جاني و از كف دادن افكار عمومي در دنياي عرب، تلفات سنگيني را در زمينه قطع دست اش از حمايتگران مالي اش در جهان عرب و حتي دستگيري شبكه هاي مرتبط با آن در كشورهاي حاشيه خليج فارس متحمل شده است و دولت ائتلافي اش در لبنان هم سقوط كرده است. علاوه بر آن، بحران سوريه به بحراني براي دولت مالكي نيز بدل شده و هم شبه نظاميان عراقي را به كام جنگ سوريه سوزانده و هم دولت شيعي مالكي كه قبلاً حاكميت عملي اش را بر بخش هاي سني نشين عراق از دست داده، امروز با موجي از اعتراضات مردمي در استان هاي شيعه نشين نيز مواجه شده كه نسبت به عدم برخورداري از خدمات اوليه زندگي مثل آب و برق و غيره معترض اند و اخبار هر روزه اي كه از دزدي و ناپديد شدن پول هاي ميلياردي از دولت مالكي مي رسد، تا حد زيادي نشان مي دهد كه بخشي از اين پول ها خرج سر پا نگه داشتن بيشتر رژيم ورشكسته اسد –ولو براي چند روز بيشتر، شده است. در كنار آن، ايران كه تا حد زيادي براي دور زدن تحريم ها از دولت مالكي كمك مي گيرد، با اين وضعيت، عملاً بحران خود را به دولت دست نشانده اش در عراق نيز منتقل ساخته است. حكومت ايران حالت غرق شده اي را دارد كه به هر جا دست مي برد تا نجات يابد، مانع غرق خود كه نمي شود هيچ، موجب مي شود، آنان نيز با او در بحران فرو روند.
علاوه بر همه اين ها، آمريكا در طول تمام سال هاي پس از يازدهم سپتامبر، هرگز اين همه تروريست را نكشته است، آن هم بدون اين كه حتي يك سرباز آمريكايي در سوريه كشته شود و اين در حالي است كه آنان متقابلاً به رژيم اسد مورد حمايت ايران آنقدر ضربه زده اند كه تلفات نيروهاي اسد آنقدر بالا رفته كه پس از تسليحات و پول اينك حتي نفر براي جنگ كم آورده كه به حزب الله لبنان، شبه نظاميان عراقي و پاسداران ايران متوسل شده تا آن كاستي هايش را جبران كند. حتي آنچه نگراني كشورهاي غربي از رفتن اسلام گرايان از كشورشان به سوريه خوانده مي شود، تقريباً برعكس است و تا قبل از جنگ سوريه، اين اسلام گرايان در جوامع غربي حضور داشتند، اما براي دولت هاي مطبوع شناخته شده نبودند و حكم دشمن بالقوه و ناشناخته اي را داشتند كه هر آن ممكن بود دست به اقدامي تروريستي يا افراطي بزنند، اما با رفتن شان به سوريه، اگر در آنجا كشته نشوند، پس از بازگشت به كشور مرجع، از حالا ديگر توسط پليس و نيروهاي امنيتي اين كشورها شناخته شده اند و زير نظر گرفته مي شوند تا به محض اين كه بخواهند دست به اقدامي تروريستي بزنند، دستگير خواهند شد. كدام قمار را مي شناسيد كه اين همه دستاورد يك جا، آن هم فقط براي يك بازي داشته باشد؟
در سطح ميداني، رزمندگان سوري و كرد، بيشتر بخش هاي شمالي و شرقي سوريه و همين طور بخش بزرگي از جنوب و بخش هاي پراكنده اي در دمشق، حمص، حماه و لاذقيه را در تصرف دارند و جنگ به شكلي نامنظم در تمامي آن مناطق در جريان است؛ بيشتر روستاها و شهرهاي كوچك در كنترل رزمندگان سوري است و بخش هايي هم از شهرهاي بزرگ بيشتر در كنترل ارتش اسد و حاميان اش است. در گذشته قطر از حاميان اصلي گروه هاي تندروي مذهبي و تكفيري بود، اما حالا قطر كمك بدان ها را قطع كرده است و تركيه به گروه هاي مذهبي ميانه رو كمك مي كند و عربستان نيز به سوي كمك به ارتش آزاد سوريه تغيير رويه داده است و اين موجب شده تا ارتش آزاد و نيروهاي ميانه رو تقويت و اسلام گرايان تندرو تضعيف شوند. آمريكا و غرب نيز از جنوب و مرزهاي اردن به تعليم و تسليح گروه هاي مبارز غيرمذهبي در درعا مشغول اند و پيشروي در آن منطقه بسيار سريع و حتي يك طرفه جلو مي رود. اما چرا اكنون تصور مي رود كه گروه هاي تندروهاي اسلامي بيشتر نام شان در سوريه شنيده مي شود؟ چون اكثراً آنان هستند كه به سوي جنگ با اسد و حاميان اش هل داده شده اند و ارتش آزاد ايستاده هم تجديد قوا مي كند و هم بر اساس يك استراتژي حساب شده مي خواهد اين دو نيروي جاني به هم بزنند و خود و مردم، كمترين تلفات را تا جاي ممكن بدهند. جابجايي هاي اخير نيز در برخي از جبهه ها همچون قصير و حمص نيز استراتژيك نيست. قصير 60 درصد از تسليحات رزمندگان را تأمين مي كرد، موقعي كه مقامات تركيه هنوز با اسد در حال رايزني بودند تا به طريق سياسي كنار بكشد و آمريكا و غرب در اردن پايگاه هاي آموزشي براي رزمندگان سوري نزده بودند و حالا از تمام طول خطوط مرزي وسيع شمال و جنوب و حتي كردستان و بخش هاي ديگري از لبنان همچنان سلاح و انواعي از كمك هاي متنوع به رزمندگان سوري مي رسد. تصرف قصير اتفاقاً موجب شد كه حزب الله لبنان و پاسداران ايران بفهمند كه "اين تو بميري از آن تو بميري ها" نيست. آنان در ازاي بدست آوردن چند خرابه، بالاترين رده هاي فرماندهي شان را از دست دادند و تلفات آن براي حزب الله جبران ناپذير بود و به همين سبب براي اربابان شان در ايران پيام فرستاندند كه ديگر به تنهايي نمي توانند ادامه دهند و باز به همين سبب عملياتي را كه در حلب شروع كردند، در همان ابتدا شكست خورد و ابتكار عمل در دست رزمندگان سوري افتاد. اين در حالي است كه جنگ و گريز و كمين هم در قصير و هم حمص هنوز ادامه دارد. زماني مشخص مي شود كه پيروز اين دو جبهه چه كسي بوده كه تحليلگران دريابند كه عامل زمان بوده كه برنده را تعيين كرده نه زمين؛ زماني براي تلفات مالي و جاني بيشتر اسد، حزب الله و پاسداران ايران. تدبير ديگر تغيير صحنه اصلي نبرد از شهرها به پايگاها و پادگان هاي نظامي و هوايي است كه از تلفات انساني و مردم غيرنظامي مي كاهد. شايد بتوان گفت كم كاري برجسته اي كه اوباما كرده، عدم تخريب توان هوايي اسد بوده كه بر تلفات انساني چه رزمندگان و چه غيرنظاميان مي افزايد.
از آن سوي، روسيه نيز به عنوان بازيگر بزرگ آن طرف ماجرا ضرر نكرده است. روسيه مقدار زيادي سلاح به رژيم اسد فروخته است كه هزينه اش را چون حقوق ارتش اسد و مزدوران عراقي، رژيم ايران پرداخته است. اسرائيل با ارسال آن سلاح ها مخالفت ورزيده است، ولي مخالفت آن مانع از فروش سلاح ها نشده است؛ چون روسيه متقابلاً آدرس شان را به اسرائيل داده و اسرائيل هم آن ها را دقيق منهدم ساخته است! بنابراين، هم روسيه برنده شده كه سلاح ها را فروخته و طي ساخت و پاخت با اسرائيل، هم اسرائيل برده كه آن ها را منهدم كرده است و سلاح هاي پيشرفته دود شده و رفته اند هوا، بدون آن كه به كسي آسيبي برسانند و هزينه اش را هم ملاها و پاسداران نادان ايران داده اند. كار از اين تميزتر مي توانست صورت گيرد؟
از آن سوي ديگر، كردهاي سوريه به حقوق معوقه شان رسيده اند. آنان تا پيش از بهار عربي حتي داراي شناسنامه نبودند و از ابتدايي ترين حقوق انساني محروم بودند، چه رسد حقوق شهروندي، اما نخست اسد براي به جان هم انداختن كردها با ارتش آزاد سوريه، كنترل بسياري از مناطق را به كردها سپرد و كردها نيز پس از مدتي به ارتش آزاد سوريه پيوستند و به همراه آنان با رژيم اسد مي جنگند؛ يعني يك بازي دو سر باخت براي اسد. حالا كردها با اعلام خودمختاري مي خواهند تا چند ماه ديگر قانون اساسي جديدي نوشته و انتخاباتي دموكراتيك برگذار كنند؛ اين همه دستاورد براي كردهاي سوريه، با كمترين تلفات صورت گرفت و آنان عمدتاً از اين درگيري ها به دور ماندند. مهمترين دستاوردشان، درخشان تر از پرچم هاي زرد برافراشته، همين كسب يكباره تمامي حقوق مورد مطالبه كردهاست.
 با اين همه، متأسفانه تلفات انساني و مردمي در سوريه آنقدر فاجعه بار است كه نمي توان ناديده شان گرفت. متأسفانه بله، اما اين چيزي نبود كه گزينش جامعه جهاني، مردم و معترضان سوري و حتي بازيگردان هاي كنوني اش باشد و با آغاز بهار عربي، خيلي از معترضان در شهرهاي كوچك شروع به تظاهرات كردند كه بيشترشان نيز نوجوان و حتي كودك بودند و اين رژيم بعث و نيروهاي امنيتي اسد بودند كه با شكنجه، تجاوز و گلوله به آنان پاسخ دادند و تظاهراتي مدني را به جنگي خياباني كشاندند و سپس بازيگران منطقه اي و جهاني وارد معركه شدند. بايد تا جاي ممكن هم بر همه نوع كمك هاي انسان دوستانه براي مردم و آوارگان سوريه افزود و هم نبردها را چون گذشته از شهرها دور كرد و به پايگاه ها و پادگان هاي نظامي و فرودگاه ها كشاند تا تلفات انساني به حداقل برسد و تسليحات و تجهيزات بيشتري به غنيمت گرفته شود. انهدام نيروي هوايي اسد نيز اگر صورت نگيرد، يعني متأسفانه بايد منتظر كشته ها و گريه هاي بيشتري بود.
   

هیچ نظری موجود نیست: