۱۳۹۳ مرداد ۱۹, یکشنبه

در 5 اوت، در سی و یکمین روز جنایت جنگی اسرائیل در غزه، «متارکه شد». نخست نوشته دامون لینکر (مورخ 5 اوت 2014 منتشره در Week ) را بخوانید که خود توجیه کننده حمله اسرائیل به غزه بوده‌است:


divaresharm gaza 07082014در 5 اوت، در سی و یکمین روز جنایت جنگی اسرائیل در غزه، «متارکه شد». نخست نوشته دامون لینکر (مورخ 5 اوت 2014 منتشره در Week ) را بخوانید که خود توجیه کننده حمله اسرائیل به غزه بوده‌است:

● سه دروغ بزرگ توجیه‌گر حمله اسرائیل به غزه شدند:

   3 هفته پیش من گفتم جنگ اسرائیل با غزه از نظر اخلاقی موجه و اما بس احمقانه و سخت اشتباه‌است. هنوز براین نظرم که بمباران غزه از نظر استراتژیک جنون‌آمیز است. اما متأسفم که عمل اسرائیل را بلحاظ اخلاقی تجویز کرده‌ام... چراکه، در حقیقت، اسرائیل با سه دروغ بزرگ جنگ را دفاع دربرابر موشک پرانی‌های حماس خوانده‌است. حامی امریکائیش نیز با علم به این سه دروغ از اسرائیل حمایت کرده‌است:

1. دروغ اول: خانه سازیهای اسرائیل:  همانند جوناتان چیت Jonathan Chait که ارزیابی اخلاقی او از عمل دولت اسرائیل، در هفته‌های اخیر دچار تحول شده‌است، من سخت تحت تأثیر نوشته بن بیرن بوم و امیر تیبون در نیو ریپابلیک درباره قطع گفتگوهای صلح میان اسرائیل و فلسطینی‌ها قرارگرفتم. و مانند چیت، من خصوصاً  عمل نتان یاهو، نخست‌وزیر اسرائیل،  را – اینکه حاضر نیست، حتی در طول مدت گفتگوها، خانه‌سازی در سرزمین‌های اشغالی را متوقف کند-، مانع تراشی یافتم.  این امتناع هیأت فلسطینی را برآن داشت که تقاضای آزادی زندانیان را بکند که 100 تن از آنها مرتکب قتل شده بودند. نتان یاهو با این تقاضا موافقت کرد. باوجود این، سوءتفاهم با جون کری، وزیر خارجه امریکا، برسر برخی جزئیات، سبب قطع گفتگوها شد. این بدان معنی است که از دید حکومت نتان یاهو و حامیان امریکائیش، خانه‌سازیها سرگرمی نیستند. بعکس، بزرگ‌ترین مانع برسر راه حل و فصل قطعی مسائل فی‌مابین و رسیدن به صلح (دو دولت) است. از دید اینان خودداری از خانه سازی مهم‌تر از آزاد کردن کسانی است که اسرائیلیان را کشته‌اند و مخالف موجودیت اسرائیل هستند.
   چرا چنین است؟ زیرا خودداری اسرائیل از متوقف کردن خانه‌سازیها، حتی در مدت گفتگوها، ثابت می‌کند که این امر از نظر انتخاباتی بسیار مهم است و مسلم می‌کند که اسرائیل بهیج‌رو بنا ندارد این سرزمین‌ها را تخلیه کند. چهل و هفت سال بعد از تصرف ساحل غربی رود اردن توسط اسرائیل، غیر ممکن است که فلسطینیان بپذیرند تحت مهار روزمره اسرائیلی‌ها زندگی کنند. لاجرم مخالفت با موجودیت اسرائیل عمومیت پیدا می‌کند. و

2 . دروغ دوم:  چون اسرائیل بهیچ‌رو حاضر نیست شهروندان اسرائیلی را که در سرزمین فلسطینیان خانه کرده‌اند، ناگزیر از تخلیه کند، ناگزیر حصار نظامی کشیده‌است که فلسطینیان نتوانند از آن عبور کنند. رهبران اسرائیل در اسرائیل و امریکا مرتب می‌گویند که اسرائیل، در سال 2005، یک جانبه غزه را تخلیه کرد.  مدعی است که این تخلیه تخلیه 9000  واحد مسکونی و بردن اسرائیلی‌های ساکن آنها به درون خاک اسرائیل را نیز شامل می‌شد .و می‌گویند همین کار را در مورد ساحل غربی انجام داده‌ایم. الا این‌که در هر دو مورد دروغ می‌گویند:
● در ساحل غربی، بخش عمده‌ای از سرزمین فلسطین را خانه سازی کرده‌اند. تا سال پیش، در این قسمت از خاک فلسطین، 541 هزار اسرائیلی زندگی می‌کرد. در این سال، برشمار آنها افزوده شده و ادعا این‌است که بنابر تورات، این سرزمین‌ها به اسرائیل تعلق دارند.
● در مورد غزه، حقیقت این‌است که اسرائیل هیچ‌گاه غزه را تخلیه نکرده‌است و به اشغال آن پایان نداده‌است. همان‌طور که پتر بینارت در هاآرتص نوشته‌است، حتی قبل از انتخابات ژانویه 2006 در فلسطین و اکثریت پیداکردن حماس، اسرائیل مردم غزه را کنترل می‌کرد. هم در خود غزه و هم در رابطه با بیرون از غزه،  آنها حق  خارج  شدن و ورود به نوار غزه را نداشتند. از مرز بامصر را دولت مصر مانع می‌شد و از سه طرف دیگر را اسرائیل. اسرائیل اداره ثبت احوال غزه را در کنترل خود داشت و هر غزه‌ای، در هر جابه جائی، باید شناسنامه خود را ارائه می‌کرد. بعد از بیرون بردن قوای خود از نوار غزه، در درون مرزهای غزه، یک حصار امنیتی ایجاد کرد. مردم غزه حق ندارند از آن عبور کنند. بنابر قول هاآرتص، از بخت بد مردم غزه، بخشی از حاصل خیز‌ترین مناطق غزه، در این حصار قراردارد.
    برآن افزوده می‌شود محاصره دریائی غزه. بنابراین، از سال 2005 که اسرائیل می‌گوید غزه را تخلیه کرده و خانه سازیها را از سکنه یهودیشان خالی کرده‌است، مردم غزه در زندانی که اسرائیل زندان بان آن‌است، زندگی می‌کنند. بنابرقول امریکا، غزه از سال 1967، بطور مستمر در اشغال اسرائیل است.  

3.دروغ سوم:  «اسرائیل جز صلح نمی‌خواهد».  این سومی، بزرگ‌ترین دروغ است. راست بخواهی، نصف حقیقت وقیحانه‌ای است. همان‌طور که نوآم میلمن در امریکن کنسرواتیو، می‌نویسد، در غزه، اسرائیل دو هدف را تعقیب می‌کند. یکی نظامی و دیگری سیاسی:
● هدف نظامی از توان انداختن حماس است تا نتواند اسرائیل را با موشک تهدید کند؛
● هدف سیاسیش این‌است که فلسطینیهای مقیم غزه را متقاعد کند مقاومت دربرابر اشغال سرزمینشان توسط اسرائیل بیهوده‌است. 
    بکاربردن این نیروی عظیم هوائی و زمینی و دریائی و کشتار مردم غزه از کودک تا سالمند و ویران کردن بخش بزرگی از شهر غزه، ربطی به هدف اول ندارد. به هدف دوم ربط دارد.
    اما آیا اسرائیل به دو هدف خود رسیده‌است؟ باوجود کشتار و ویرانگری بی‌حساب، اسرائیل به هدف اول خود دست نیافته‌است. اما درباره رسیدن به هدف دوم، بلحاظ اخلاقی، محکوم است. زیرا شکستن روحیه و واردکردن شکست روحی به مردم فلسطین است تاکه تسلیم سرنوشتی بشوند – زیستن در زندانی که اسرائیل زندان بان آن‌است که اسرائیل آنها را بدان محکوم می‌کند. اما هیچ معلوم نیست  که به این هدف برسد. به احتمال زیاد، اینک جنگ، سبب افزایش حمایت مردم غزه از حماس می‌گردد.
    آن صلح در مرزهای اسرائیل که نتان یاهو از آن صحبت می‌کند، دستیابی به این دو هدف است. و من از آن بیم دارم که جنگی با این هدف بجای محکوم شدن، رویه بگردد. بر دوستان امریکائی اسرائیل و حامیان طرح صهیونیستها – من همواره هردو بودم – است که از باورکردن و تکرار این سه دروغ برای توجیه آنچه غیر قابل توجیه است بازایستاند. زندان بان فلسطینی‌ها شدن و هربار این زندانیان به ستوه آمدند و اعتراض کردند، آنها را کشتارکردند، اسرائیل را گرفتار بیراهه کردن است. شستشو دادن ستمگریهای اسرائیل و تغییر موضوع و برانگیختن یهودیان امریکا به حمایت از جنایتهای اسرائیل راه به جائی نمی‌برد.

٭ دو مثلث که به اسرائیل فرصت جنایت درغزه و به عربستان فرصت جنایت در سوریه و عراق و به رژیم مافیاهای نظامی- فرصت شرکت در رویاروئی‌های نظام و تحمیل هزینه‌های سنگین به مردم کشورهای ایران و عراق و سوریه و لبنان و فلسطین:

   از واقعیتها، یکی این واقعیت است که برغم جنایت جنگی اسرائیل در غزه، کشورهای عرب، در سکوت فروماندند. سهل است، مقامهای رسمی اسرائیل از انجام اتحاد استراتژیک سخن گفتند. این اتحاد با دولت سعودی و شیخ امارات از سوئی و مصر از سوی دیگر است. یک مقام اسرائیلی گفت: بعداز پایان جنگ در غزه، عربستان هزینه بازسازی آن‌را خواهد پرداخت. بدین‌سان،
● مثلث دولت سعودی و شیخ امارات و اسرائیل و مصر از حمایت حزب جمهوریخواه امریکا و لابی‌های اسرائیل در امریکا و برخی از دولتهای اروپائی برخوردار است. پول  و اسلحه نیز دارند.
● مثلث ایران و سوریه و عراق که دو عضو از  سه عضوش گرفتار جنگ داخلی است و در منطقه منزوی است. از حمایت روسیه و چین،کم‌تر، برخوردار است.
    مثلث اول، گروهای مسلح مزاحم خود و موافق مثلث دوم ر ا هدف اول گردانده‌اند و از میان برداشتن آنها بیشتر برعهده اسرائیل گذاشته شده‌است: عمده حزب الله لبنان و حماس و جهاد اسلامی.  از این‌رو، هربار که اسرائیل به این سه سازمان حمله کرده‌است، دولت سعودی سکوت گزیده و دولت مصر، پس از  انجام جنایت، واسطه شده‌است.
    اما در عراق و سوریه و یمن، این دولت سعودی است که نقش اول را برعهده دارد و این‌کار را از طریق گروه‌های مسلح مزدور انجام می‌دهد. وجود دولتهای منکر حقوق شهروندی مردم خود، کار مثلث اسرائیل و دولت سعودی و دولت مصر را آسان می‌کند. این مثلث، سرکوب کامل اخوان‌المسلمین در دنیای عرب را نیز برعهده دارد.
● چون جنگ در دو کشور سوریه و عراق خانه کرده‌است، رژیم ولایت مطلقه فقیه در منطقه وسیعی – از افغانستان تا شمال افریقا – درگیر جنگ و گرفتار هزینه‌های آن‌استرفتار رژیم در خود ایران و در منطقه، سبب شده‌است که مثلث اول بتواند به جنگ رنگ مذهبی ببخشد. حال این‌که جنگ کم‌تر ربطی به دین و مذهب ندارد. به سلطه بر منطقه ربط دارد. این دو مثلث می‌خواهند «خلاء قدرت» را پرکنند.
    امریکا و همراه با آن، اروپا، دیگر حاضر نیستند که در منطقه وارد جنگ شوند. روسیه و چین نیز چون گذشته، فعل‌پذیر نیستند. از‌این‌رو، جنگ پرهزینه است و تجربه لیبی و افغانستان و عراق و سوریه می‌گوید، مهار را از دست غرب بیشتر بدر می‌برد. هرچند محافظه‌کاران جدید و تمایلهائی از حزب جمهوری اسلامی معتقد به بکارگرفتن بازهم بیشتر قوای نظامی هستند، اما اکثریت مردم امریکا و نیز اروپائیان موافق جنگ نیستند.

٭ هرگاه امریکا و اروپا به رویه کنونی ادامه دهند و تعادل قوا در سطح جهان تغییر نکند، جنگ می‌تواند ادامه یابد:

● بلحاظ نوع تعادل قوا در سطح منطقه و جهان، جنگ در منطقه می‌تواند بسیار طولانی و تابخواهی ویران‌گر و برای غرب بسیار سودآور باشد: فرار مغزها و سرمایه‌ها و بعلاوه هزینه‌های جنگ (خریدهای نظامی و غیر نظامی) بعلاوه هزینه‌های باز سازی ویرانی‌ها سودهای مسلم طولانی شدن جنگ در منطقه است.
● در کشورهائی که منطقه جنگ هستند، فرآیند تجزیه می‌تواند برگشت ناپذیر بگردد و در کشورهای دیگر نیز این خطر هرچه جدی‌تر بگردد.
● همان نقش را که ارتش اسرائیل در نوار غزه بازی می‌کند، سپاه پاسداران در  ایران و ارتش مصر در مصر و ارتشها و گروه‌های مسلح در کشورهای عراق و سوریه و لبنان و لیبی و یمن پیدا می‌کنند. لذا،
● نابرابریها و فقر در کشورهای منطقه زمان به زمان شدت می‌گیرند. هم‌اکنون، رئیس خانه کار گر می‌گوید: 90 درصد کارگران زیر خط فقر زندگی می‌کنند و 10 درصد آنها هم در این خط هستند و می‌توانند به ز یر این خط بر وند.
● فقدان بدیل، خطر را هرچه بزرگ‌تر می‌کند. وضعیت در افغانستان و عراق و سوریه و مصر و لیبی و یمن می‌گوید فقدان آلترناتیو بیانگر زندگی در استقلال و آزادی و حقوقمندی تاکجا خطرناک است. اسلام ستیزی و اسلام هراسی که از بداقبالی بخشی از مردم این کشورها که باید نقش نیروی محرکه را بازی کنند، تحت تأثیرش قرارگرفته‌اند، مانع پیدایش و توانمند شدن آلترناتیو در این کشورها است. تجربه تشکیل آلترناتیوها از سوی غرب که به اصطلاح لائیک و سکولار بودند، می‌گوید چرا نیاز به نقد مستمر دین از خود بیگانه در بیان قدرت و بازیافت آن بمثابه بیان استقلال و آزادی و روشن کردن این واقعیت و حقیقت برای مردم منطقه است که هرگاه سیاست روش بدست آوردن و بکاربردن قدرت باشد، فاسد کننده دین می‌شود. کار دین بازنگاه داشتن مدار اندیشه و عمل انسان و زیستن انسانها در حقوقمندی است.
    روشن‌است که غرب کم‌تر علاقه‌ای به آلترناتیو مستقل ندارد. زیرا این آلترناتیو به سلطه آن بر منطقه پایان می‌بخشد.   

٭ انسان حقوقمند است و یا انسان سرشتی از خشونت دارد و به جنایت نیز از دید سیاسی (= روابط مسلط – زیر سلطه) می‌نگرد:

  صرف نظر از جنبه تعادل قوا در منطقه و سیاست اسرائیل در غزه، جنایت اسرائیل در غزه، یک عمل ضد بشری است و نباید وجدان انسان نسبت به آن لاقید بماند. چراکه لاقیدی نسبت به جنایت، جز انکار حقوقمندی انسان و قبول زور بعنوان تنها ناظم نیست. بدین‌قرار، حتی اگر تعادل قوا در  منطقه و جنگی که هر چهار بعد زندگی ایرانیان در بند آن‌است، نبود، لاقیدی نسبت به جنایت در غزه، فعل‌پذیری دربرابر استبداد جباران را در ایران، ناگزیر می‌کرد. هرگاه ایرانیان این فرصت را مغتنم می‌شمردند برای شرکت در جنبش اعتراضی در کشور و خارج از آن، نه تنها ابتکار عمل را از آن خود کرده بودند، رهبری جنبش برای بازیافت انسانیت، انسان حقوقمند و مبارز برای استقرار  صلح در حقوقمندی همه مردم منطقه را از آن خود می‌کرند.
    در ایران و دیگر کشورهای منطقه ضرورترکارها، کار ایجاد و نیرومند کردن آلترناتیوی بیانگر استقلال و آزادی است.

هیچ نظری موجود نیست: