۱۳۹۴ بهمن ۱, پنجشنبه

خاطره ای که اسدالله علم برای رفع کسالت شاهنشاه تعریف کرد!


«ديدم شاهنشاه خيلي کسل هستند مقداري از قصه هاي زمان مصدق که آن وقت واقعاً غصه بود برايشان تعريف کردم که بر من در تبعيد مصدق چه ميگذشت و چه فکرها کردم. منجمله مدير يک روزنامة مصدقي را در مشهد که فکر ميکنم نام خوشه يا سنبله داشت و به زن من فحاشي کرده بود وسيله محمدرفيع خان خزاعي تربتي که از اقوام من بود در مشهد دزيدم و محمدرفيع خان مرحوم او را براي من به بيرجند فرستاد.... و در بين راه ميخ طويلهاي به مقعد او وارد کرده بودند.» 
علم گفته بود که از این واقعه ناراحت شده اما نکته مهم نوع نگاه حضرت شاهنشاه آریامهر بود که این مسائل برایش تعریف می شد تا از «کسالت» خارج شوند. 

هیچ نظری موجود نیست: