۱۳۹۵ دی ۲۰, دوشنبه

محمدی‌ری‌شهری جنایتکاری که به چپاول مشغول است، ایرج مصداقی

ایرج مصداقی
پس از انتشار نوار صوتی دیدار آیت‌الله منتظری با اعضای هیأت کشتار ۶۷، محمدی‌ری‌شهری یکی از کسانی بود که به میدان آمد و به عقده‌گشایی دوباره علیه ایشان پرداخت. در حالی که دستگاه قضایی رژیم درصدد به زندان فرستادن احمد منتظری است، لازم دیدم نگاهی داشته باشم به سوابق یکی از دشمنان آیت‌الله منتظری که نقش مهمی در برکناری ایشان و جنایات دهه‌ی شصت و به ویژه کشتار ۶۷ داشت.
پس از انتشار نوار صوتی دیدار آیت‌الله منتظری با اعضای هیأت کشتار ۶۷، محمدی‌ری‌شهری یکی از کسانی بود که به میدان آمد و به عقده‌گشایی دوباره علیه ایشان پرداخت. در حالی که دستگاه قضایی رژیم درصدد به زندان فرستادن احمد منتظری است، لازم دیدم نگاهی داشته باشم به سوابق یکی از دشمنان آیت‌الله منتظری که نقش مهمی در برکناری ایشان و جنایات دهه‌ی شصت و به ویژه کشتار ۶۷ داشت.

reishahri23.jpg
محمد محمدی‌نیک، معروف به محمدی ری‌شهری در آبان ۱۳۲۵ در شهر‌ری به دنیا آمد. نام قبلی وی محمد درون‌پرور بود. وی پس از پایان تحصیلات ابتدائی وارد حوزه علمیه شهرری شد و در سال ۱۳۴۰ برای ادامه تحصیل به قم رفت. ری‌شهری در سن ۲۰ سالگی دختر دوم آیت‌الله مشکینی را که ۹ ساله بود عقد کرد و در سن ۱۱ سالگی با وی به «خانه‌ی بخت» رفت.
ری شهری در مورد ویژگی خود از زبان مادرش می‌گوید:‌
«... مادرم رحمةالله علیها برایم تعریف می‌کرد که هنگامی که تو را باردار بودم، روزی جلوی در خانه ایستاده بودم، شخصی را در حال عبور دیدم که مرا با نام حوری خطاب کرد و گفت: «فرزندی که در شکم داری پسر است و از ناحیه‌ی یکی از پسرهایت خیر خواهی دید» مکرر مادرم این داستان را تعریف می‌کرد، احتمالاً آن شخص توضیحات دقیق‌تری داده بود که مادرم نمی‌خواست آن‌ها را نقل کند. » (۱)
ری شهری در سال ۴۴ مدت کوتاهی در مشهد بازداشت شد و دیگر گرد فعالیت‌ سیاسی نچرخید تا در سال ۵۶ که با مناسب دیدن اوضاع همچون بخش دیگری از روحانیون فعال شد. از قرار معلوم اولین مسئولیت وی پس از پیروزی انقلاب «حفاظت از پادگان‌‌های ارتش» بود. (۲)
از آن‌جایی که مشکینی پدر زن وی به همراه آیت‌الله منتظری احکام شرع قضاوت را برای طلاب مدرسه‌های دینی صادر می‌کردند او در اولین روزهای پیروزی انقلاب به همراه سیدحسین موسوی تبریزی و مرتضی فهیم کرمانی به عنوان حاکم شرع دادگاه انقلاب اسلامی دزفول منصوب شد و زندان‌ »یونسکو» را که در دهه‌ی ۶۰ به یکی از بدنام‌ترین زندان‌های ایران تبدیل شد پایگاه خود قرار داد. در جریان یک هفته‌ای که این سه در دزفول بودند دادگاه‌های متعددی را برگزار کردند که با کمترین معیار حقوقی همخوانی نداشت و سپس در دوم فروردین ماه ۱۳۵۸ همراه با موسوی تبریزی به گچساران و بهبهان اعزام شدند و عاقبت به عنوان حاکم شرع سیار به خرم‌آباد و بروجرد سفر کردند.
وی در مأموریت دیگری به عنوان حاکم شرع به رشت اعزام شد و مانع بازداشت صادق احسان‌بخش یکی از روحانیون معروف گیلان که اسناد ارتباط‌اش با ساواک به دست آمده بود شد. آیت‌الله حسن لاهوتی در صدد دستگیری وی بود. احسان‌بخش در پاییز ۵۹ هنگامی که لاهوتی به خاطر دفاع از حقوق مردم از چشم خمینی افتاده بود، به عنوان نماینده «امام و امام جمعه» رشت انتخاب شد.
ری‌شهری پس از درگیری‌های ترکمن صحرا به عنوان حاکم شرع به گنبدکاووس رفت و به پرونده‌های آن‌جا رسیدگی کرد.
در اواخر سال ۱۳۵۸ به منظور مقابله با نفوذ گروه‌های سیاسی در ارتش و سرکوب آن‌ها دادگاه انقلاب اسلامی ارتش تأسیس شد و مأموریت آن از سوی محمد مؤمن که مسئول اعزام قضات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بود به محمدی ری‌شهری واگذار شد. وی به این ترتیب تا هنگام تصدی وزارت اطلاعات ریاست دادگاه‌ها و دادسراهای انقلاب اسلامی ارتش را به عهده داشت و تقریبا تمامی محاکمات مهم را شخصاً اداره می‌کرد. او در این نهاد از همکاری لطف‌الله اتابکی (۳) و فرج‌اللهی که هر دو در زمان شاه در دادرسی ارتش مشغول فعالیت بودند برخوردار بود.
یکی از اولین اقدامات وی پس از تشکیل دادگاه انقلاب اسلامی ارتش، صدور اطلاعیه و تهدید جمعی از نیروهای نظامی که در دانشگاه تهران تحصن کرده و خواستار بهبود رسیدگی به وضعیت صنفی خود بودند از طریق رادیو و تلویزیون بود.
او سپس به اتهامات نظامیان هوادار فداییان خلق در پادگان هوانیروز اصفهان، نظامیان پایگاه هوایی تبریز حامی حزب خلق مسلمان و آیت‌الله شریعتمداری و نظامیان پایگاه هوایی بوشهر رسیدگی کرد. و سپس حکم به اخراج تعداد زیادی از زنان شاغل در ارتش داد.
پس از تشکیل شورای عالی قضایی، بهشتی قدرت بیشتری به ری‌شهری بخشید و با صدور حکمی به او اجازه داد که نمایندگان دادگاه انقلاب ارتش در سراسر کشور برای تشکیل پرونده، سمت قضایی داشته باشند. به این ترتیب ری‌شهری در برخی از مراکز نظامی مانند دزفول، بوشهر مشهد، کرمانشاه، هرمزگان، نمایندگانی را منصوب کرد که کار دادستان را انجام می‌دادند.
ری شهری در مورد چگونگی کار خود که زیر پا گذاشتن قوانین بود می‌گوید:
«روزی در شورای عالی قضایی با حضور ایشان (بهشتی)، مرحوم شهید قدوسی، مرحوم ربانی املشی، آقای موسوی اردبیلی و ظاهراً آقای جوادی آملی ضمن مطالبی عرض کردم: «در ارتباط با رسیدگی به جرائم نیروهای مسلح، اینجانب وقتی بدانم فرستادن پرونده‌ای به دادگستری - در شرایط کنونی این تشکیلات – صحیح نیست و به صدور احکام برخلاف اسلام می‌انجامد، بنده پرونده را به دادگستری نمی‌فرستم و حکم می‌دهم.» به یاد دارم که مرحوم بهشتی نگاهی با معنا به مرحوم قدوسی – که دیدگاه مشابه او داشت- کرد و فرمود: «ما هم به همین دلیل که اشاره شد، غمض عین [چشم پوشی] می‌کنیم.» (۴)
ری‌شهری با کودتای نافرجام نوژه از پرده بیرون آمد و با انجام مصاحبه‌های رادیو و تلویزیونی و گفتگو با مطبوعات تحت عنوان حاکم شرع دادگاه انقلاب اسلامی ارتش به چهره‌ای مشهور تبدیل شد. صدور احکام اعدام فله‌ای در ارتباط با دادگاه متهمان نوژه او را به عنوان یکی از معروف‌ترین و بیرحم‌ترین حکام شرع پرآوازه ساخت.
این در حالی بود که مرتضی حائری فرزند بنیانگذار حوزه علمیه قم و پدر همسر مصطفی خمینی که در دوره‌ای استاد ری‌شهری بود می‌گوید: «ری شهری تا قم بود، وقتی می‌خواست به خیار نمک بزند، احتیاط می‌کرد، حالا رفته تهران، در دادگاه چه می‌کند...!» نکته‌ی حائز اهمیت آن که ری‌شهری خود با آب و تاب موضوع را تعریف می‌کند. (۵)
وی در کتاب خاطراتش تأکید می‌کند که در جریان کودتای نوژه در همان روزهای اول ۲۶۷ نفر دستگیر شدند که ۱۷۵ نفر آن‌ها در تهران زندانی بودند و بقیه در اهواز و اصفهان. او همچنین در جای دیگری می‌گوید تا آن جا که می‌دانم ۶۰ نفر را در کرمان دستگیر کرده و به تهران آورده‌اند و همچنین از این که ۵۱ نفر از دستگیر‌شدگان در اهواز به دستور بنی‌صدر آزاد شده‌اند ابراز نگرانی می‌کند. (۶)
وی همچنین فاش می‌کند که ۳۳ نفر از کودتاچیان توسط وی به اعدام محکوم شدند و ۱۱۴ نفر به مجازات‌‌هایی از حبس ابد تا ۱۰ ماه و تعداد ۵ نفر به همان میزانی که بازداشت بودند.
وی در همان کتاب فاش می‌کند که به پرونده ۵۰۰ نفر در ارتباط با کودتای نوژه رسیدگی کرده و رأی دادگاه انقلاب ارتش در مورد آن‌ها به اجرا گذاشته شده است.
ری‌شهری در جریان کودتای نوژه نیز می‌کوشید پای آیت‌الله شریعتمداری و دیگر مخالفان خمینی را به میان بکشد اما به علت جو موجود در تابستان ۵۹، قادر به این کار نشد و تا دو سال بعد صبر کرد تا عقده‌گشایی کند.
وی در گفتگوی مطبوعاتی خود در سال ۱۳۵۹ گفت:
«متأسفانه باید اعلام کنم که چند تن از روحانیون رده‌ی بالا نیز با افراد و اعضای این گروه رابطه داشته‌اند... چند تن از آقازاده‌های این آقایان، به طور جزیی بر اساس مطالبی که در این زمینه که از سوی چند تن از عاملان بازگو شده، قراینی بر صحت امر در دست است که انشاءالله پس از تحقیقات و بررسی‌های دقیقی که در جریان است، به زودی نتیجه‌ی نهایی و اسامی این چند تن، اعلام خواهد شد. » (۷)
وی در گفتگوی مطبوعاتی خود در مورد مجاهدین و فدایی‌ها هم پرونده‌سازی کرد و مدعی شد:
«رکنی که رابط و هماهنگ کننده‌ی شاخه نظامی طرح کودتا بوده و یکی از اعضای حساس گروه محسوب می‌شده، اعتراف و اظهار نمود که سازمان‌ها و گروه‌هایی مانند، پان‌ایرانیست‌ها، جبهه‌ملی، سازمان چریک‌های فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق ایران در جریان این طرح قرار داشته‌اند... این متهم در جریانات بعدی تحقیق اضافه کرد که در جلسه‌‌ای که با حضور احسان، محققی و مهدیون تشکیل شده بوده است، در زمینه‌ی قدرت رزمی هر یک از گروه‌ها از جمله سازمان مجاهدین خلق و سازمان چریک‌های فدایی خلق، بحث و گفتگو شده بوده است، به طوری که ضمن بررسی‌های انجام شده توسط چند تن از افراد شرکت کننده در این طرح، قدرت رزمی سازمان مجاهدین در تهران ۸۰۰ نفر و سازمان چریک‌های فدایی خلق، ۳۰۰ نفر اعلام گردید. پس از بررسی‌ها تصمیم گرفته شده است که با این دو سازمان صحبت شود و از آن‌ها قول گرفته شود که علیه یا له عاملان این طرح وارد عمل نشوند و در عوض، پس از پیروزی و اجرای کامل طرح، امتیازات خوبی به آن‌ها داده شود. » (۸)
توضیحات بالا بیش از هرچیز نشان‌دهنده‌ی حماقت محض ری‌شهری در سناریونویسی است. قول گرفتن برای عدم مقابله با کودتا قبل فهم است اما چرا کودتاچیان از مجاهدین و چریک‌های فدایی خلق قول می‌گرفتند که به نفع عاملان کودتا وارد عمل نشوند؟! آیا ضرری متوجه‌ی آن‌ها می‌شد اگر این دو سازمان بزرگ سیاسی به نفع آن‌ها وارد عمل می‌شدند؟
این ادعاها درحالی مطرح می‌شد که او به خوبی می‌دانست که مجاهدین یکی از نیروهایی بودند که خبر کودتا را به اطلاع نیروهای امنیتی رژیم رساندند و مسعود کشمیری که بعدها با بمب‌گذاری در نخست‌وزیری رجایی و باهنر را به قتل رساند یکی از اعضای این سازمان و مسئولان کمیته خنثی‌سازی کودتا بود و نیروهای این سازمان برای مقابله با کودتا به حال آماده‌باش درآمده بودند.
ری شهری در خاطرات خود توضیح می‌دهد که «پیام تهدید آمیز بنی صدر» که از سوی وی به اطلاع خمینی رسید باعث برکناری فوری بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا در خردادماه ۱۳۶۰ شد.
ری‌شهری به نقل از حسن عفوری فرد یکی از گردانندگان حزب جمهوری اسلامی و استاندار وقت خراسان می‌گوید:
«همراه آقای بنی‌صدر با هواپیما به تهران می‌آمدیم، هنگامی که به قله‌‌‌ی دماوند رسیدیم، بنی‌صدر رو به من کرد و گفت: «به ری‌شهری بگو: به همین روشنی که اکنون قله‌ی دماوند را مشاهده می‌کنیم، می‌بینم که عمامه‌ات را برگردنت انداخته‌اند و در خیابان‌های تهران او را می‌گردانند.» (۹)
پس از کودتای نوژه و به ویژه بعد از سرکوب خونین سی‌خرداد ۱۳۶۰ مسئولیت ری‌شهری در دادگاه انقلاب ارتش دو چندان شد و او به خاطر سبعیتی که در صدور احکام داشت، قدرت بی‌سابقه‌ای یافت و محبوب خمینی شد چنانکه به سادگی‌ می‌توانست به حضور او برسد. وی در خاطراتش تأکید می‌کند که ابتدا هفته‌ای یک بار و بعدها هفته‌ای دو بار به دیدار خمینی می‌رفت و به صورت خصوصی موارد گوناگون را با وی در میان می‌گذاشت. این در حالی بود که بالاترین مقامات رژیم برای دیدار با خمینی دچار مشکل می‌شدند و حتی آیت‌الله منتظری چنین دست‌بازی برای دیدار با خمینی نداشت.
ابراهیم حبیبی یکی از دوستانم که کارمند غیرنظامی ارتش بود، هنگام محاکمه توسط ری‌شهری متوجه می‌شود که وی از طریق رادیویی که به گوشش چسبانده در حال دنبال کردن مذاکرات مجلس است، رو به او کرده و می‌گوید حاج‌آقا می‌خواهید راجع به سرنوشت من تصمیم‌گیری کنید لطفاً به گفته‌هایم توجه کنید. ری‌شهری در برابر خواسته‌ی منطقی ابراهیم، از کوره در رفته و با ناسزا او را از دادگاه بیرون می‌کند و متعاقب آن ابراهیم را به حبس ابد محکوم می‌کند. ابراهیم حبیبی در جریان کشتار ۶۷ در اوین به دار آویخته شد.
ری‌شهری جزو حکام شرعی بود که پس از تشکیل دادگاه عالی قم هم احکام‌اش نیازی به تأیید این دادگاه نداشت و بعدها به دلیل ضرورت‌هایی که پیش آمد، وی برخی پرونده‌های دادگاه انقلاب را به عنوان «دادگاه عالی» رسیدگی می‌کرد. (۱۰)
ری‌شهری به صراحت از شکنجه در زندان تحت عنوان تعزیر دفاع می‌کرد. او در پاسخ به ادعاهای مطرح شده در رابطه با شکنجه در زندان‌ها گفت: «اگر مقصود رئیس جمهور از شکنجه، همان تنبیهاتی است که اسلام به عنوان حدود و تعزیرات مطرح می‌کند، ما منکر آن نیستیم، زیرا دستور اسلام است.» (۱۱)
او دشمنی خاصی با فرماندهان نظامی داشت و از هیچ فرصتی برای سعایت علیه آن‌ها فروگذار نمی‌کرد.
خاطره‌ای که ری‌شهری از اختلاف ظهیرنژاد و فلاحی نزد خمینی نقل می‌کند و پاسخ وی بیانگر شخصیت توطئه‌گر خمینی نیز هست.
او می‌گوید:‌ »در یکی از ملاقات‌ها به امام عرض کردم:‌ تیمسار فلاحی جانشین رئیس ستاد مشترک و تیمسار ظهیرنژاد فرمانده نیروی زمینی با هم اختلاف دارند و هیچ یک دیگری را قبول ندارد و من از این موضوع نگران هستم. امام فرمودند. «نگران نباش، آنان اگر اختلاف نداشته باشند باید نگران باشی، اختلاف آنان بهتر است»! (۱۲)
رفسنجانی در خاطراتش از ۲ مهر ۱۳۶۰ می‌نویسد:
«آقای ری‌شهری اصرار دارد که فرماندهان سطح بالای ارتش عوض شوند، ولی امام و ماها مصلحت نمی‌دانیم.»
۵ روز بعد سرلشکر ولی‌‏اللَّه فلاحی‌، جانشین ستاد مشترک ارتش، سرتیپ موسی نامجو، وزیر دفاع و نماینده خمینی در شورای عالی دفاع و فرمانده دانشکده افسری، سرتیپ جواد فکوری، فرمانده نیروی هوایی و وزیر دفاع و مشاور در ستاد مشترک ارتش، یوسف کلاهدوز، قائم مقام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و محمدعلی جهان‏ آرا، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خرمشهر در سانحه‌ی هوایی مشکوک کشته شدند. یک فروند هواپیمای C 130 با ۴۰ سرنشین و ۲۷ مجروح و ۳۲ تن از کشته‌شدگان عملیات «ثامن‏ الائمه» از فرودگاه اهواز به مقصد تهران به پرواز در آمد. اما این هواپیما در ۳۰ کیلومتری فرودگاه مهرآباد در جنوب غربی کهریزک دچار سانحه گردید و ۴۹ نفر از سرنشینان آن کشته شدند. ماجرای سقوط هواپیما را امیر صولتی خلبان هواپیمای سانحه دیده در گفتگو با خبرگزاری فارس توضیح می‌دهد که بر سوءظن‌ها می‌افزاید. (۱۳)
ری‌شهری در این مورد می‌گوید:‌
«یک کیفی را آورده‌اند پیش من، در آن کیف علایمی بود که مثل آن چسب‌دوقلو‌ها و سیم‌ها، دسته کیفی که بعد از مدتی از کنار هواپیما یا از داخل هواپیما آورده بودند، علایمی در این دسته کیف بود که مثلاً بمب‌گذاری شده، ولی از طرف دیگر چون موتورهای هواپیما هر چهار تا از کار افتاده بودند، اگر بخواهد بمب‌گذاری تنها باشد این نمی‌شود که چهار موتور یک دفعه از کار بیافتد. از کار افتادن چهار تا موتور مسأله‌ای است که هنوز برای ما حل نشده، به هر حال در دست تحقیق است و دارد رسیدگی می‌شود.» (۱۴)
ری‌شهری در فروردین ماه ۱۳۶۱ با همکاری بخش نظامی حزب توده و احمد خمینی، ماجرایی را که بعداً توطئه‌ی قطب‌زاده و آیت‌الله شریعتمداری برای کودتا علیه جمهوری اسلامی و قتل «امام» خوانده شد، طرح‌ریزی و اجرا کرد و شخصاً هدایت پروژه را تا اعدام قطب زاده دنبال کرد. حزب توده این دو را به عنوان «لیبرال» و خطری برای «انقلاب» ارزیابی می‌کرد و پیشتر علیه قطب‌زاده طرح دعوا هم کرده بود. این حزب عاقبت از طریق سرهنگ بیژن کبیری یکی از اعضای سازمان نظامی‌اش که روابط نزدیکی با ری‌شهری داشت، قطب‌زاده را در تور انداخت و با خدعه و نیرنگ و به بهانه‌ی طرح‌ریزی کودتا، زمینه‌ی حذف وی و آیت‌الله شریعتمداری را فراهم کرد.
در این ماجرا که به چند دیدار و گفتگوی ساده محدود می‌شد، به اعتراف ری‌شهری تنها سه نظامی به نام‌های سرهنگ دهقانی آذر، سرهنگ قاسم حسینی رئیس اداره یکم و سرهنگ نجفی شاه‌ویسی استاندار کردستان در دولت موقت که در دوران بنی‌صدر سفیر ایران در یونان بود، حضور داشتند.
یک روحانی به نام سید مهدی مهدوی و احمد عباسی داماد آیت‌الله شریعتمداری برای این که پای وی را به میان بکشند، دو روحانی دیگر به نام‌های محمدجواد مناقبی باجناق قدوسی دادستان کل انقلاب سابق و داماد علامه طباطبایی و عبدالرضا حجازی واعظ معروف تهران و هم‌منقلی احمد خمینی که معلوم نشد چگونه به این پرونده سنجاق شدند متهمان این پرونده بودند. دو «فئودال و خان» به نام‌های جواد خدایی و زندی که تا آن موقع کسی اسم‌شان را نشنیده بود و بعدها هم خبری از آن‌ها نشد دیگر بازیگران سناریوی ری‌شهری برای انجام «توطئه» کودتا و قتل امام و شورای عالی دفاع و تسخیر حکومت بودند.
reishahri222.jpg
دادگاه متهمان کودتا( قطب زاده و همراهان کودتاچی!)
تصور این که دو روحانی به همراه یک سرهنگ بازنشسته‌ی به هیئت دیپلمات درآمده و دو «خان و فئودال» توطئه‌ی کودتا کنند، بیش از هرچیز پوشالی بودن اتهامات را می‌رساند. جانیان برای اقدامات خود حتی لازم نمی‌دیدند سناریوی قوی و قابل دفاعی فراهم آورند.
ری‌شهری در گفتگوی مطبوعاتی خود در ارتباط با «چهار گروه توطئه‌گر»، با پیش‌کشیدن پای گروه «پارس» «پاسداران رژیم سلطنتی»، «نمارا» و «نیما» که متهم به براندازی و ارتباط با سازمان جاسوسی «سیا» و شیطان بزرگ بودند، سعی کرد بین همه‌ی آن‌ها با قطب‌زاده ارتباط برقرار کند! وی برای پروپیمان کردن داستان، این گروه‌ها را به اسرائیل، و جبهه‌ملی و شایگان و پزشکپور و بختیار و خانواده‌ی پهلوی و ژنرال علا در مصر و ... هم وصل کرد و پای نماینده سازمان «منافقین» و حزب رنجبران را نیز به میان کشید.
او حتی تفاوت بین «حزب رنجبران» و «اتحادیه کمونیست»‌ها را نمی‌دانست چرا که بعداً در کیفرخواست کمک قطب‌زاده به «اتحادیه کمونیست»‌ها که در بهمن ۱۳۶۰ شهر آمل را به تسخیر درآوردند، مطرح شد.
جالب آن که وی سرهنگ دهقانی آذر را که نخست‌وزیر کابینه‌ی ادعایی گروه «نیما» معرفی می‌کرد، رابط این گروه با قطب‌زاده هم خواند. از قرار معلوم او پیشتر دستگیر شده بود و بعداً به گروه کودتاچی مربوط به قطب‌زاده سنجاق شد تا تعداد نظامیان از دو نفر به سه نفر برسد.
افراد گروه‌های یاد شده بدون آن که فعالیت‌ خاصی داشته باشند و احتمالاً در محافل‌شان صحبت‌هایی رد‌وبدل کرده بودند با سناریوسازی‌های ری‌شهری و بازجویان جنایتکار دادستانی ارتش و سپاه پاسداران دستگیر و تحت شکنجه به اعتراف واداشته شدند و بین سال‌های ۶۰ تا ۶۱ به جوخه‌ی اعدام سپرده شدند.
متن رأی دادگاه قطب‌زاده که به خاطر آن وی اعدام شد به قرار زیر است:
«طرح توطئه برای ترور مسئولین رده‌ی اول و در رأس همه «حضرت امام» و اقدام عملی، با در اختیار گذاشتن ۷۵۰ هزار تومان پول و منزل و وعده به این که در روز عملیات تعدادی نفرات در این رابطه در اختیار خواهم گذاشت.» (۱۵)
نام هیچ‌یک از کسانی که قرار بود مسئولین رده‌ی اول و «حضرت امام» را ترور کنند و نحوه‌ی اجرای آن مشخص نیست. خود ری‌شهری هم مدعی است:‌ »در حدود یکسال و نیم که مثل آمریکا و مزدوران آن‌ها سرمایه‌گذاری‌‌هایی کرده بودند، تنها سه نظامی شاغل، فریب آن‌ها را خوردند». معلوم نیست اعمال فوق را چه کسی قرار بوده انجام دهد؟
چنانکه گفته شد موضوع با اعدام قطب‌زاده و خلع مرجعیت آیت‌الله شریعتمداری که هدف توطئه بودند جمع و جور شد.
ری‌شهری، مسئولیت بازجویی و اعمال فشار علیه آیت‌الله شریعتمداری را شخصاً به عهده داشت و با آزار و اذیت و تهدید دستگیری نزدیکان و اعدام احمد عباسی داماد‌ وی، آیت‌الله شریعتمداری را مجبور به مصاحبه‌ی تلویزیونی و درخواست بخشش از خمینی و همچنین توبه به درگاه خداوند کرد.
وی همچنین قطب‌زاده را نیز با خدعه و نیرنگ به پذیرش اتهامات و انجام مصاحبه وادار کرد و پس از تشکیل دادگاه با وجود رد کیفرخواست توسط قطب‌زاده، او را به اعدام محکوم و بلافاصله وی را به جوخه‌ی سپرد.
پس از خلع مرجعیت آیت‌الله شریعتمداری، دادگاه انقلاب ارتش و ری‌شهری شخصاً امور مربوط به وی را زیر نظر داشتند و با سفر وی به خارج از کشور برای درمان سرطان علیرغم ابراز انزجار کتبی وی از کلیه چهره‌های سیاسی از رضا پهلوی و نزیه و بنی‌صدر گرفته تا مسعود رجوی و مقدم مراغه‌ای و مدنی و جبهه ملی و ... مخالفت کردند.
میرحسین موسوی، هاشمی رفسنجانی، سید‌محمد موسوی‌ خوئینی‌ها، سیدحسین موسوی تبریزی، علی ‌اکبر ناطق‌نوری، محمد محمدی‌گیلانی، جامعه مدرسین حوزه‌ علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز معرکه‌گردان ماجرا بوده و هریک به سهم خود در این سیاهکاری دست داشتند. از همه رذل‌تر ناصر مکارم‌شیرازی و جعفر سبحانی بودند که هر دو جیره‌خوار آیت‌الله شریعتمداری و مؤسس «دارالتبلیغ» قم بودند و بر خلع مرجعیت‌ ایشان رأی دادند. این دو به‌خاطر خیانت به آیت‌الله شریعتمداری، امروز مرجع تقلید مورد تأیید رژیم هستند و مکارم شیرازی به «سلطان شکر» تبدیل شده است.
علی مشكینی، رئیس مجلس خبرگان، ابراهیم امینی، نایب رئیس مجلس خبرگان، احمدی میانجی، از اعضای مجلس خبرگان، در زمره‌ی فعالان دارالتبلیغ و ارادتمندان آیت‌الله شریعتمداری بودند اما بعد از انقلاب و قدرت یافتن خمینی به سمت او گرایش پیدا کردند و بر خلع مرجعیت آیت‌الله شریعتمداری صحه گذاردند. عبدالکریم موسوی اردبیلی رئیس شورای عالی قضایی رژیم و حسین نوری همدانی و موسی شبیر زنجانی مراجع تقلید کنونی مورد تأیید جامعه مدرسین از جمله شاگردان خصوصی آیت‌الله شریعتمداری بودند که در اقدامی برخلاف اصول مسلم شیعه بر خلع مرجعیت ایشان رأی دادند. مرتضی مطهری و سیدموسی صدر از شاگردان ایشان، قبلاً به قتل رسیده بودند.
رسیدگی به پرونده اختلاس و رشوه‌خواری صادق‌ طباطبایی برادر همسر احمد خمینی به ری‌شهری واگذار شد تا ضمن مانور اجرای عدالت و رسیدگی به پرونده‌ی نزدیکان خمینی، راهی برای تبرئه‌ی متهم بیابد. در این پرونده ری‌شهری رای به برائت طباطبایی که جرمش مشهود بود، داد.
یکی از بزرگترین پروژه‌هایی که دادگاه انقلاب ارتش به ریاست ری‌‌شهری اجرا کرد، محاکمه‌ی اعضای بخش نظامی و مخفی حزب توده بود. تعدادی از نظامیان وابسته به حزب توده که پیشتر در توطئه علیه قطب‌زاده و آیت‌الله شریعتمداری دست در دست ری‌شهری داشتند، چند ماه بعد از پایان پروژه، خود به تور او افتادند تا درس عبرتی شوند برای کسانی که فکر می‌کنند با جانیان می‌شود نرد عشق باخت و دوستی کرد.
در پاییز و زمستان ۶۲، بیش از یک صد نفر از اعضای شبکه مخفی و نظامی حزب توده در هشت گروه جداگانه در دو شعبه دادگاه نظامی به ریاست محمد محمدی‌‌ری‌شهری و علی یونسی با نام مستعار «ادریسی» محاکمه شدند. در این دادگاه‌ها ۱۰ نفر به اعدام، ۷ نفر به حبس ابد، ۴ نفر به ۳۰ سال حبس، ۵ نفر به ۲۰ سال حبس، ۱ نفر به ۱۴ سال حبس، ۳ نفر به ۱۳ سال حبس، ۶ نفر به ۸ سال حبس، ۱۵ نفر به ۱۰ سال حبس، ۱ نفر به ۷ سال حبس، ۱ نفر به ۶ سال حبس، ۳۰ نفر به ۵ سال حبس، ۹ نفر به زیر ۵ سال و ۳ نفر به زیر ۱‌ سال حبس محکوم شدند. حدود ۳۰ نفر از اعضای سازمان فدائیان اکثریت که در نیمه سال ۶۱ از طرف این سازمان در اختیار شبکه مخفی حزب توده قرار داده شده بودند نیز بعداً مورد محاکمه قرار گرفتند.
در هفتم اسفند ۶۲ ناخدا بهرام افضلی فرمانده نیروی دریایی، سرهنگ بیژن کبیری فرمانده نیروهای هوابرد (کلاه‌سبزها) و فرمانده عملیات جنوب و شکستن محاصره آبادان، سرهنگ هوشنگ عطاریان یکی از فرماندهان عالی‌رتبه جنگ و مشاور وزیر دفاع، سرهنگ حسن آذرفر استاد دانشکده افسری و معاون پرسنلی نیروی زمینی، شاهرخ جهانگیری عضو مشاور کمیته مرکزی حزب و از مسئولان سازمان نوید، ابوالفضل بهرامی نژاد، محمد بهرامی نژاد، فرزاد جهاد، غلامرضا خاضعی، و خسرو لطفی از کادرهای مخفی حزب توده به جوخه اعدام سپرده شدند. ری‌شهری برای ۱۳ نفر تقاضای اعدام کرده بود که دادگاه عالی با اعدام ۱۰ نفر موافقت کرد.
rajaii22323.jpg
از چپ موسی کلانتری، ابوشریف، سرهنگ عطاریان و محمدعلی رجایی در صبحگاه مشترک نیروهای مسلح
از آن‌جایی که ری‌شهری شخصاً سرهنگ هوشنگ عطاریان و سرهنگ بیژن کبیری را می‌شناخت و عملیات‌های مختلف اطلاعاتی و از جمله به تور انداختن صادق قطب‌زاده را همراه با سرهنگ کبیری انجام داده و نسبت به گرایشات‌ سیاسی او آشنایی داشت، محاکمه‌ی این دو را به عهده علی یونسی گذاشت چرا که نمی‌خواست با این دو نفر در مقابل نمایندگان دست‌چین شده جراید و مطبوعات روبرو شود. این احتمال می‌رفت که کبیری با دیدن ری‌شهری روی موارد یادشده تأکید کند و ناسپاسی ری شهری و دستگاه قضایی و امنیتی نظام را برملا کند.
برخی از متهمان در دادگاه توانستند، اعترافات امضا شده خود را پس گرفته و تعدادی نیز اعترافات‌شان را تعدیل کردند. افضلی اتهام جاسوسی را رد کرد، وی که همچون دیگر متهمان وکیل نداشت، از ری‌شهری خواست تا وظیفه دفاع از او را به این دلیل که خود اشرافی بر مقولات حقوقی ندارد، به عهده بگیرد. بسیاری از کسانی که ری‌شهری به زندان محکوم کرد در جریان کشتار ۶۷ به دار آویخته شدند.
در سال ۱۳۶۸ و پس از پایان کشتار زندانیان سیاسی، رینالدو گالیندوپل گزارشگر ویژه کمیسیون حقوق بشر ملل متحد اجازه یافت که به ایران سفر کرده و از زندان اوین دیدن کند. کیانوری در دیدار با گالیندوپل، در مورد چگونگی شکنجه خود و همسرش مریم فیروز برای اخذ اعترافات نادرست و فرمایشی، سخن به میان آورده و بازوی شکسته خود را برای اثبات آن به او نشان داد. گالیندوپل در گزارش خود همچنین درباره مریم فیروز نوشت که به دلیل مورد ضرب و شتم قرار گرفتن در چند سال پیش، در شنیدن، خوردن غذا و نشستن مشکل داشته است.
بعدها هاشمی رفسنجانی در گفتگو با روزنامه همشهری گفت: «یک کار ضد دیپلماتیک در مورد شوروی انجام شد که شاید هم لازم بود و آن، برخورد با حزب توده و دستگیری سران آن بود. این کار با تبلیغات گسترده همراه شد و به دنبال آن، روابط ما با شوروی مشکل شد. اگر آن کار را نمی‌کردیم، بهتر بود. ما حزب توده را زیر نظر داشتیم. من برای این حرف که آن‌ها به فکر کودتا بودند، دلیلی پیدا نکردم، البته به نفع شوروی فعالیت‌هایی داشتند.» (۱۶)
با چنین سابقه‌ای ری‌شهری در شهریور ۱۳۶۳ با تأیید خمینی به عنوان اولین وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی به مجلس معرفی و مأموریت تأسیس وزارت اطلاعات به عهده او گذاشته شد. او برای تصدی این پست حکم اجتهاد خود را از علی مشکینی پدرزنش دریافت کرد تا مانعی برای رسیدن به این مقام نداشته باشد. اسدالله لاجوردی و سید‌رضا زواره‌ای دیگر کاندیداها به علت نداشتن اجتهاد رد شده بودند و اسماعیل فردوسی پور هم رأی اعتماد از مجلس نگرفت.
ری‌شهری پس از راه‌اندازی وزارت اطلاعات و مسلط شدن بر این نهاد پرقدرت، به دنبال حذف آیت‌الله منتظری که در سال ۱۳۶۴ توسط مجلس خبرگان رهبری به جانشینی خمینی انتخاب شده بود رفت؛ چرا که فکر می‌کرد در صورت برکناری وی، شانس علی مشکینی پدر همسرش که ریاست مجلس خبرگان را نیز به عهده داشت بیشتر خواهد شد. اقدامات ری‌شهری آنقدر روشن و واضح بود که حتی مسئولان رژیم نیز در مورد فرجام آن به وی هشدار می‌دادند. ری‌شهری در این مورد می‌گوید:‌
«آیت‌الله هاشمی در آن روزها به من می‌گفتند امشب که می‌خوابید، شاید فردا صبح آیت‌الله منتظری رهبر باشد و با اقداماتی که انجام می‌دهی ممکن است باعث شود دیگر در مسیر انقلاب جایگاهی نداشته باشی و مجبوری در خارج از کشور زندگی کنی!» (۱۷)
او در مورد موضع اعضای هیأت دولت که ناظر فعالیت‌های او بودند می‌گوید:

«تصور برخی از وزرای دولت آن زمان تصور داشتند که چون بنده پیگیر پرونده سیدمهدی هاشمی هستم، می‌خواهم فضایی را ایجاد کنم که آیت‌الله مشکینی بعد از امام، مقام رهبری را به دست بیاورد. حتی برخی از بزرگان در آن روزها به من گفتند شما که نسبت به آقای منتظری نقد دارید، فکر می‌کنید بعد از امام چه کسی رهبر خواهد شد؟ فکر می‌کنید آقای مشکینی رهبر می‌شود؟» (۱۸)
ری‌شهری اما خامنه‌‌ای را حامی خود دانسته و می‌گوید:‌
«پشتوانه اصلی ما امام بعد هم مقام معظم رهبری بودند که از اقدامات ما پشتیبانی می‌کردند و هیچ حامی دیگری در این جریان نداشتیم.» (۱۹)
این در حالی بود که خامنه‌ای با تزویر و ریا نزد آیت‌الله منتظری خود را حامی ایشان جلوه می‌داد و در جریان کشتار ۶۷ پس از آن متوجه مخالفت آیت‌الله منتظری با کشتارها می‌شود، در شهریورماه نزد ایشان رفته و خود را بدون اطلاع از کشتار جا می‌‌زند تا بعد از مرگ خمینی نزد ایشان دارای جایگاه ویژه‌ای باشد.
ری‌شهری برای اجرای پروژه‌ی خود به سراغ سیدمهدی هاشمی برادر داماد آیت‌الله منتظری رفت و با حمایت احمد خمینی که خواب جانشینی‌ پدرش را می‌دید، توطئه علیه آیت‌الله منتظری را کلید کرد و شخصاً مسئولیت بازجویی و شکنجه‌ی سیدمهدی هاشمی را به عهده گرفت. او با سناریویی که تهیه کرده بود سیدمهدی هاشمی را وادار به مصاحبه علیه آیت‌الله منتظری کرد و سپس او را به جوخه‌ی اعدام سپرد. البته اخیراً در این رابطه ری‌شهری رقیب پیدا کرده و رازینی مدعی شده است انتقال سیدمهدی هاشمی به محل دادگاه و در کنار اتاق او، باعث بریدن وی و همکاری با بازجویان و دادگاه شد.
ری‌شهری و باند او و بعدها سینه‌چاکان خامنه‌ای که در صدد حذف کامل و حصر آیت‌الله منتظری بودند، سید‌مهدی هاشمی را چنان نشان می‌دادند که گویا او نفوذی ساواک یا ضد‌انقلاب و ... در نظام بوده است. و در مورد قتل آیت‌الله شمس‌آبادی در سال ۱۳۵۵ و ... توسط باند او قلم‌فرسایی می‌کردند. گویا تازه متوجه این امر شده بودند! در حالی که دادگاه آنان در دوران پهلوی بصورت علنی برگزار شد و جراید عمومی و تلویزیون آن را پوشش می‌دادند و از همان موقع جنگ و جدال زیادی در حوزه‌ی علمیه قم و سطح شهر اصفهان برپا شد.
سیدمهدی هاشمی پس از پیروزی انقلاب با حکم مسئولین وقت نظام به عضویت شورای عالی فرماندهی سپاه پاسداران منصوب شد و از جمله مؤسسان سپاه پاسداران بود. وی در ابتدا عهده‌دار مسئولیت واحد روابط عمومی بود و سپس به پیشنهاد خامنه‌ای در شورای انقلاب، عهده دار مسولیت واحد نهضت‌های آزادیبخش سپاه پاسداران شد و نیز در پی ترور ائمه جماعات شهرهای بزرگ، از سوی محسن رضایی فرمانده کل سپاه پاسداران حکم دیگری مبنی بر رسیدگی به نارسایی‌های حفاظتی روحانیون و ائمه جمعه و ارائه گزارش به خمینی به وی داده شد.
آیت‌الله منتظری در صفحه‌ی ۲۲۳ کتاب «واقعیتها و قضاوتها می‌گویند: « لازم است ذکر شود که سیدمهدی هاشمی از طرف فرماندهی کل سپاه پاسداران در رابطه با تقویت حفاظت از شخصیت‌های استان و نیز اعزام بسیج نیروهای مردمی به جبهه، به تبریز سفر کرده بود.»
عکس یکی از دیدارهایی که سیدمهدی هاشمی به همراه فرماندهان سپاه از جمله فضل‌الله محلاتی، محسن رضایی، محسن رفیق دوست، یحیی رحیم صفوی و... با خمینی دیدار داشتند در کتاب خاطرات هاشمی سال ۱۳۶۳ و کتاب ستیز با ستم، جلد اول، صفحه ۴۰۲ منعکس شده است.
آیت‌الله مشکینی پدر زن ری‌شهری در سال ۶۰ در جمع فرماندهان سپاه استان آذربایجان شرقی خود را شیفته درایت و ذهن و فکر سیدمهدی هاشمی دانست و خطاب به فرماندهان سپاه گفت: قدر این مرد بزرگ را بدانید.
در اواخرسال ۱۳۶۰ موسوی تبریزی دادستان کل انقلاب طی حکمی وی را به سمت نماینده دادستان کل انقلاب در حوزه مسئولیت روابط عمومی سپاه منصوب کرد. (۲۰)
موسوی تبریزی همچنین وظایف وی را چنین برشمرد: «به موجب این حکم به سمت نماینده دادستان کل انقلاب اسلامی منصوب می‌شوید تا وظایف محوله را که عبارت است از کنترل و شناسایی عناصر مشکوک در رابطه با نهضتهای آزادیبخش و گروه‌های منحرف خارجی و اقدامات تعقیبی انجام و نسبت به جمع‌آوری دلایل جرم و در صورت بازداشت متهم طبق موازین شرعی اقدام و در هر مورد پرونده و متهم را فوراً به دادسرای انقلاب اسلامی مرکز ارسال و اعزام دارید.»
آیت‌الله منتظری در مهرماه ۱۳۶۵ و پیش از آن که پروژه‌ی سید‌مهدی هاشمی آغاز شود در نامه‌ای به خمینی به صراحت روی جنایات صورت گرفته در وزارت اطلاعات دست گذاشته و می‌گوید:‌
«شنیده شد فرموده اید: "فلانی مرا شاه و اطلاعات مرا ساواک شاه فرض می کند" البته حضرتعالی را شاه فرض نمی‌کنم ولی جنایات اطلاعات شما و زندان‌های شما روی شاه و ساواک شاه را سفید کرده است، من این جمله را با اطلاع عمیق می‌گویم.» (۲۱)
ری‌شهری که با نظر آیت‌الله منتظری در مورد خودش و دستگاهی که اداره می‌کرد آشنا بود کینه‌های شخصی هم داشت و با توجه به شناختی که از آیت‌الله منتظری داشت می‌دانست چنانچه وی به رهبری برسد او موقعیتی نخواهد داشت به همین علت بود که با تمام قوا برای برکناری او می‌کوشید.
پس از اعدام سیدمهدی هاشمی، ری‌شهری و رازینی و فلاحیان مدعی شدند که او، محمدمهدی ربانی املشی دادستان سابق کل کشور را با خوراندن پودر سرطان‌زا به قتل رسانده است. این دروغ را جانیان از این بابت سرهم کردند که دختر وی عروس آیت‌الله منتظری و همسر احمد فرزند وی بود و قصد داشتند آیت‌الله منتظری را نیز به عنوان حامی سید‌مهدی در مظان اتهام قرار دهند.
فتح‌الله ربانی املشی فرزند محمدمهدی ربانی‌املشی دادستان اسبق کل کشور در مصاحبه با روزنامه اطلاعات می‌گوید:
«سه چهار روز پس از اعدام مهدی هاشمی، اینجانب توسط آیت‌الله مؤمن از موضوع با خبر شدم و خیلی تعجب کردم که چه طور شد بلافاصله بدون کوچک‌ترین اطلاعی به اولیای دم شخص معترف را اعدام می‌کنند...
اولین ملاقات من با آقای رازینی، قاضی مربوط بود که وی در جواب به سؤال من راجع به چگونگی این اعتراف گفت: موقعی که نامبرده را به سوی اتاق اعدام می‌بردیم چنین اعترافی را کرده است و سپس دوباره از او خواستیم این مطلب را بنویسد و امضا کند و سپس او را اعدام کردیم.
سپس از طریق آقای ری‌شهری وارد شدیم. او گفت که باید فلاحیان نظر بدهد لذا از طریق آیت‌الله مؤمن پیگیری کردیم. سپس آقای ری شهری به ایشان می‌گوید که آقای فلاحیان خوابی دیده است و به خاطر آن خواب می‌گوید در این قضیه دخالت نمی‌کند.
سپس از طریق رئیس‌جمهور وقت، آیت‌الله خامنه‌ای پیگیری کردیم. ایشان پس از چند ماه گفتند آقای ری‌شهری گفته است اقرار از نظر ما مسلم است ولی کارشناسان اطلاعات می‌گویند باید موضوع کارشناسی شود.» (۲۲)
ری‌شهری در سال ۱۳۶۷ یکی از مهم‌ترین مسئولان کشور بود و در تصمیم‌گیری‌های مهم و حیاتی به همراه احمد خمینی، هاشمی رفسنجانی، علی‌خامنه‌ای، موسوی اردبیلی، میرحسین موسوی و علی ولایتی نقش کلیدی داشت.
کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ یکی از بزرگترین جنایت تاریخ معاصر با هدایت و سازماندهی نهاد تحت امر ری‌شهری صورت گرفت و هزاران نفر در عرض کمتر از دوماه در زندان‌های سراسر کشور به جوخه‌ی اعدام سپرده شدند. به گفته‌‌ی آیت‌الله منتظری، وزارت اطلاعات و احمد خمینی از سال‌ها پیش به دنبال کشتار زندانیان سیاسی بودند.
ری‌شهری در زمستان ۶۷ در پیشنهادی به خمینی، خیمه‌‌شب‌بازی «عفو» زندانیان سیاسی را به صحنه برد تا چهره‌ی کریه نظام را که از یک قتل‌عام بیرحمانه بیرون آمده بود آرایش کند.
وی به دنبال انتشار نوار صوتی دیدار اعضای هیأت کشتار ۶۷ با آیت‌الله منتظری به عنوان یکی از مسئولان این کشتار به میدان آمد و با توجه به کینه‌ وعداوتی که با آیت‌الله منتظری و خانواده‌ی ایشان داشت ضمن پاپوش دوزی برای احمد منتظری و ادعای وجود «نفوذی» در بیت‌‌ آیت‌الله منتظری، زمین و زمان را به هم دوخت و گفت:‌
«معلوم می‌شود که هنوز در این بیتی که با امام (ره) در اواخر عمر پربرکتشان درافتاد و امام (ره) تقاضای مرگ خودش را از خدای متعال نمود، هنوز کسانی هستند که به منافقین کمک می‌کنند. این نواری که اخیراً از سایت رسمی آقای منتظری، منتشر شد، مطالبی است که ایشان به‌صورت محرمانه در سال ۶۷ با چند تن از قضات مطرح کرده و اکنون در شرایطی که منافقین در بدترین و ضعیف‌ترین موقعیت قرار دارند و دست‌به‌دست آل‌سعود مفلوک دادند تا با هم‌پیمانی نفاق و وهابیت به نظام اسلامی ضربه بزنند، این نوار منتشر می‌شود. ... گردانندگان این سایت باید به این سؤال پاسخ بدهند که اگر این دفتر با جریان منافقین ارتباط ندارد و نفوذی‌های منافقین در این دفتر رسوخ نکرده‌اند چرا در شرایطی که نفاق با وهابیت کودک کش هم‌پیمان شده است برای ضربه زدن به ‌نظام مقدس جمهوری اسلامی مطالبی که سال ۶۷ ضبط‌شده را در فضای کنونی منتشر می‌کنند و انتشار آن پس ‌از این مدت با چه هدفی غیر از ضربه زدن به‌ نظام اسلامی، تطهیر منافقین و انتقام‌گیری از امام راحل صورت گرفته است؟» (۲۳)
اعلام مواضع ری‌شهری از این بابت مهم است که او با برخورداری از چنین فرهنگی به مدت یک دهه حساس‌ترین مشاغلی را که با جان و مال مردم ارتباط مستقیم دارد به عهده داشته و موجبات کشتارهای عظیمی را فراهم کرده است.

در سال ۶۸ ری‌شهری به یک چهره‌ی فعال رسانه‌ای تبدیل شد و دائم در مورد طرح‌های جاسوسی آمریکا و دولت‌های اروپایی و عراق خبر می‌داد. او در گفتگوهای مطبوعاتی و رادیو و تلویزیونی خود اتهامات غیرواقعی را متوجه افراد می‌کرد و جان بسیاری را به خطر انداخت.

محمدی ری‌شهری در روز ششم اردیبهشت ۶۸ طی یک کنفرانس خبری از دستگیری جاسوسان آمریکایی و خنثی شدن طرح‌های پیچیده‌ی آنان خبر داد. وی بعدها در جلد سوم خاطراتش تعداد دستگیر شدگان را ۵۲ نفر و تاریخ دستگیری آن‌‌ها را بین بیستم تیرماه ۶۷ تا ۱ مرداد ۱۳۶۸ اعلام کرد.
من با دستگیر‌شدگان مزبور در «آموزشگاه» اوین هم‌بند بودم و در جریان پرونده‌سازی دستگاه امنیتی برای تعدادی از آن‌ها بودم. در فروردین‌ماه ۶۹ روزنامه کیهان به نقل از ابراهیم رئیسی دادستان انقلاب اسلامی تهران اعلام کرد که ١٠ نفر متهم به جاسوسی ظرف چند روز آینده اعدام خواهند شد. این خبر ولوله‌ای در میان متهمان جاسوسی که به دادگاه رفته بودند انداخت و تا مدت‌ها در وضعیت روحی بسیار نامناسبی به سر می‌بردند. خوشبختانه تا جایی که می‌دانم هیچ‌یک از ۱۰ نفر یاد شده اعدام نشدند.
این عده توسط بخشی که پورمحمدی اداره می‌کرد دستگیر شده و وی شخصاً بر پرونده‌سازی برای عده‌ای از آن‌ها نظارت داشت. او در این مورد می‌گوید:
«زمان معاونتم در وزارت اطلاعات دولت آقای مهندس موسوی، یکی از شدیدترین ضربه‌ها به فعالیت‌های جاسوسی آمریکا زده شد به طوری که در تاریخ کشف جاسوسان آمریکایی در خارج از آمریکا یکی از بزرگ ترین ضربه‌ها بود. نزدیک به ۳۰ نفر جاسوس را در نهادهای نظامی، نهادهای مهم سیاسی، در حوزه‌های عملیاتی، مراکز اداری و افراد آزاد شناسایی و دستگیر کردیم و چند منطقه را برای فرود هواپیما، برای فرود رنجرها و کماندوها کشف کردیم. کارهای خیلی بزرگی در کشور کرده بودند. گروهی از جاسوسان را در آمریکا آموزش جاسوسی و خرابکاری و همکاری با نیروهای اشغالگر داده بودند که مثلاً اگر نیروهای خارجی خواستند از طریق هلی برن مانند طبس وارد کشور شوند و عملیات انجام دهند این نیروهای داخلی چگونه باید به آن ها امکان و فضا بدهند. به لطف خدا آن شبکه بزرگ ضربه خورد و جمع‌آوری شد که در تاریخ فعالیت ضدجاسوسی بعنوان بزرگترین ضربه به یک سازمان جاسوسی تعبیر شد.» (۲۴)
ری شهری در جلد سوم خاطراتش نام برخی افراد دستگیر شده در بخش‌ نیروهای نظامی وزارتخانه‌ها، ارگان‌های دولتی، تیم‌های عملیاتی و دیگر منابع «سیا» را بر شمرده و می‌نویسد:
«این افراد عبارتند از سرهنگ بهمن [بهرام] ایکانی فرزند تقی، سرتیپ دوم اردشیر [اشرف] فرزند محمد حسن، سرهنگ گیلانی، سرهنگ مسعود ربانی [فکرمی‌کنم پایابی]، ناخدا یکم تورج ریاحی، ناخدا یکم قهرمان ملک زاده، دریادار دوم کیانوش حکیمی، دکتر بهمن آقایی کارشناس حقوقی وزارت خارجه، مسعود بیدور [دیده‌ور] کارشناس برنامه‌ریزی وزارت نفت، جمشید امیری[بیگوند] شاغل در پتروشیمی شیراز، دکتر منوچهر آذر وکیل پایه یک دادگستری، دکتر حشمت‌الله مقصودی وکیل پایه‌ یک دادگستری و روحانی‌نما، مهدی عباس‌زاده، غلامحسین رضازاده، رسول خطیبی از تیم‌های عملیاتی، عطاءالله شیبانی مدیر گسترش زبان در مشهد [متهم به تهیه زمین فرودگاه و ...] و منوچهر صاحب‌ کتابفروشی چهر در تبریز جزو افراد دستگیر شده می‌باشند. » (۲۵)
ری‌شهری حتی نام سرهنگ ایکانی را که یکی از «قهرمانان جنگ» بود، اشتباه می‌نویسد. چیزی نگذشت که در آبان‌ماه سال ۶۸ سرتیپ اردشیر اشرف، دریادار کیانوش حکیمی بوشهری و ناخدا تورج ریاحی و سرهنگ بهرام ایکانی توسط دادگاه نظامی که آن موقع تحت ریاست علی رازینی بود، اعدام شدند.
بهرام ایکانی از فرماندهان ستاد نیروی هوایی بود. نه تنها رسانه‌های رژیم بلکه «سایت روایت سیره شهدا» هنوز از ۱۱۰ پرواز برون مرزی او از جمله عملیات متهورانه‌ی عکسبرداری از مراکز حساس بغداد شامل ساختمان حزب بعث، کاخ ریاست جمهوری و مجلس الوطنی عراق و بازگرداندن هواپیمای آبکش شده، بمباران‌ سکوهای نفتی عراق و بمباران نیروهای عراقی در جریان آزاد سازی خرمشهر می‌نویسند و از رشادت‌های او به نفع خود سوء استفاده می‌کنند بدون آن که اشاره‌‌ای به سرنوشت غم‌انگیز او کنند. (۲۶)
روزنامه‌های رژیم برخلاف واقع و برای تهییج افکار عمومی موضوع را به عراق ربط داده و می‌نوشتند:‌
«برخی از این افراد دستگیر شده از همان سال‌های اولیه جنگ تحمیلی به سازمان «سیا » وصل شده، در طی سالیان دفاع قهرمانانه این ملت شجاع، اطلاعات حساسی را در رابطه با وضعیت جنگ و جبهه‌ها در اختیار آمریکا گذاشته‌اند. سازمان «سیا» نیز با ارسال این اطلاعات برای بغداد، عملاً در کشتار و قتل عام ده‌ها تن از مردم شهری و روستایی، و رزمندگان جبهه های نبرد، شریک جنایات رژیم بغداد بوده است .»  (۲۷)
maghsoodi2323.jpg
ری‌شهری در سناریوی خود به دروغ از زنده‌یاد حشمت‌‌الله مقصودی در زمره‌ی جاسوسان دستگیر شده یاد می‌کند و می‌نویسد:‌
«دکتر حشمت‌الله مقصودی در میان دستگیر شدگان اخیر است با شخصی به نام «پارکر» در آمریکا ارتباط داشته پارکر به مقصودی در آمریکا می‌گوید: «‌آمریکا دیگر این تجربه‌ی تلخ را تکرار نخواهد کرد که یک نفر را بتراشد و وارد مملکت کند، اگر ما ریشه در کشورها نداشته باشیم کار بی‌فایده است» (۲۸)

وی همچنین به وسایل پیچیده‌ای که در اختیار جاسوسان گذاشته شده بود اشاره کرده و می‌نویسد: «برای دکتر حشمت‌الله مقصودی کارخانه ناخن‌گیرسازی دفترچه را جاسازی کرده بود.» (۲۹)
 
دکتر حشمت‌الله مقصودی، حقوق‌دان، واعظ مشهور و دبیر سابق ادبیات دبیرستان البرز، در سال ۶۸ به هنگام بازگشت از سفر خارج از کشور دستگیر و به جرم جاسوسی برای آمریکا در اواخر سال ۶۸ اعدام شد. وی در جریان سفر به آمریکا دیدارهایی با افراد سیاسی، مجامع دانشگاهی و علمی این کشور داشت. مقصودی همچنین به هنگام دستگیری نامه‌ای نیز از آیت‌الله منتظری به همراه داشت و همین جرم او را در سال ۶۸ که آیت‌الله منتظری از قائم مقامی رهبری برکنار شده بود، دو‌چندان کرد. هر چند در مصاحبه‌ی اجباری او که از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد و نیز در تبلیغات رژیم هیچ‌گاه به مورد مذکور اشاره‌ای نشد، ولی او خود معتقد بود که ری‌شهری که دشمنی و عداوت کوری با آیت‌الله منتظری داشت از این مورد نخواهد گذشت.

ری‌شهری در مورد شیوه‌های به دام‌اندازی برخی افراد از جمله سه تن در نیروهای دریایی و هوایی می‌نویسد: «در نیمه دوم سال ۶۵ سرهنگ بهمن [بهرام] ایکانی به هلند مسافرت می‌کند و برادرش مهدی را جهت ادامه تحصیل به آمریکا با خود می‌‌برد و در تماس با سفارت هلند و وابسته نظامی آمریکا و عوامل سیا اخذ ویزا را منوط به همکاری با این سازمان می‌کند. همچنین در سال ۶۵ تورج ریاحی به اتفاق فرزند خود به آلمان می‌رود و جهت اخذ ویزا به سفارت آمریکا در این کشور مراجعه و آنان شرط ویزا را همکاری اعلام می‌کنند.
ادامه این نوشته را از اینجا بخوانید.

هیچ نظری موجود نیست: