۱۳۸۹ آبان ۲۳, یکشنبه

حمله نظامی به ايران و نقش احمدی نژاد

»

٢٣ آبان ١٣٨٩ برابر با ١۴ نوامبر ٢٠١٠ ميلادی
محمد حسيبی

سياست خارجی کشورھا به ويژه کشوری مثل امريکا که آنھم حداقل از دوران رياست
نظم نوين » جمھوری رونالد ريگان تاکنون داعيه امپراطوری و زعامت جھان را زير عنوان
در سر می پروراند با عوض شدن رئيس جمھور ھر چھارسال (New World Order)« جھانی
يا ھشت سال يکبار تغييری نخواھد کرد. اگر به ياد داشته باشيم تفسير روشنفکران امريکائی
در دوران تبليغات انتخاباتی اوباما اين بود که پرزيدنت جرج دبليو بوش، سياست خارجی
امريکا را که ھمان سياست ميليتاريزم نئوکان ھا است چنان به شيوه گاوچران ھای تکزاس
به اجرا می گذارد که در دل مردم ديگر کشورھای جھان عليه امريکا ايجاد ( cowboys )
نفرت و انزجار می کند. اما اوباما قادر است ھمان سياست را به گونه ای ادامه دھد که نه
تنھا نفرت و انزجاری نخواھد آفريد، بلکه ايجاد محبوبيت ھم خواھد کرد!.
اکنون دو سال از رياست جمھوری باراک اوباما می گذرد و تداوم ھمان سياست ميليتاريزم
نئوکان ھا را با سرعت و عمق بيشتر و تأسفباری ادامه می دھد. جرج دبليو بوش چنانکه می
دانيم برای حمله نظامی به عراق به صحنه سازی ھا و دروغ پردازی ھای وقيحانه ای
متوسل شد، اما باراک اوباما برای تداوم ھمان سياست پيشين، سعی می کند افکار عمومی
جھانيان به ويژه افکار عمومی مردم امريکا را برای تداوم جنگ و تجاوز و خونريزی با
خود ھمراه سازد. او و ديگر کشورھای ھم پيمان در پيشبرد و توسعه سياست جنگی خود در
جھان، به ويژه عليه کشور ما در حال ايجاد انزجار و نفرت روزافزون عليه مردم ما و کشور
ماست که اين بدون شرکت سران نظام ولايت مطلقه فقيه و بدون اعمال و کردار احمدی نژاد
ممکن نبود.
خدمات احمدی نژاد به مجريان سياست امريکائی/اسرائيلی نئوکان ھا مسئله ای نيست که فقط
در دوران دو ساله رياست جمھوری باراک اوباما آغاز شده باشد. ھمکاری سران نظام
جمھوری اسلامی با امريکا به طور اعم، و ھمکاری ھای احمدی نژاد به طور اخص،
که در ايران سر می دھند، بس واضح و « مرگ بر شيطان بزرگ » عليرغم شعارھای
غيرقابل انکار است.
ابتدا توجه می کنيم در زير به يک پاراگراف از کتاب مايکل لدين که او در زمره تئوريسين
ھای درجه اول نئوکان ھا به حساب می آيد:
مايکل لدين در واقع مانيفست سياسی/عقيدتی/اقتصادی نئوکان ھا را در اين پاراگراف چنين
برملا می سازد:
Creative destruction is our middle name, both within our own society
and abroad. We tear down the old order every day, from business to
science, literature, art, architecture, and cinema to politics and the law.
Our enemies have always hated this whirlwind of energy and creativity,
which menaces their traditions (whatever they may be) and shames them
for their inability to keep pace. Seeing America undo traditional
societies, they fear us, for they do not wish to be undone. They cannot
feel secure so long as we are there, for our very existence—our
existence, not our politics—threatens their legitimacy. They must attack
us in order to survive, just as we must destroy them to advance our
historic mission.
ترجمه فارسی:
تخريب سازنده) نام ميانی ماست، ھم در جامعه خودمان و ) « Creative destruction»
ھم در جوامع ديگر ما ھر روز رسوم گذشته را از روش کسب و کار روزانه، علوم،
ادبيات، ھنر، معماری، و سينما گرفته تا سياست و قوانين فرو ميريزيم. دشمنان ما ھميشه
از اين گردباد انرژی و سازندگی ما که رسوم و سنت آنھا را ( ھرچه که باشد) تھديد می
کند و نيز از شرم و خجالتی که، چون توان رسيدن به ما را ندارند متنفر بوده اند. آن ھا از
اينکه امريکائی ھا رسوم و سنّتشان را از بين می برند از ما وحشت دارند، نمی خواھند ما
سنّت و فرھنگشان را دگرگون کنيم. تا زمانی که ما آنجا ھستيم نمی توانند احساس امنيت
کنند، وجود ما را تھديدی در برابر حقانيت خود می دانند، نه سياست ما را. آن ھا بايد برای
حفظ موجوديت خود به ما حمله کنند، درست به ھمين دليل است که ما بايد برای رسالت
تاريخی خود آنھا را نابود سازيم.
البته جا دارد ھر جمله اين پاراگراف از کتاب مايکل لدين که سراسر مملو از دروغ
ونيرنگ و تحريف است مورد تفسير و تعبيری دقيق قرار گيرد، اما در اينجا فقط به بخش
(تخريب سازنده) ای که او بر آن پا می فشارد و آن را نام ميانی خود و ھمدستانش می داند
می پردازيم.
برای بررسی موضوع کافی است به مدل (تخريب سازنده) نئوکان ھا را در کشور عراق
بنگريم. آنچه امروز از عراق به جا مانده حاصل ھمين (تخريب سازنده) است که آن را در
يک جمع بندی کلی می توان به دو بخش تقسيم کرد. يکم تخريب معنوی و دوّم تخريب
مادی :
اول: تخريب معنوی درعراق.
برای روشن شدن مطلب، در زير، فقط به دو نمونه که مشتی است از خروار توجه می
کنيم:
١. طی سال ھای حمله نظامی امريکا و متحدان اين کشور به عراق چنانکه شاھد بوديم
تمام مدارس، دانشگاه ھا، کتابخانه ھا، موزه ھا و ديگر مراکزی که برای تعليم و
تربيت نسل ھای آينده در اين کشور حياتی بودند با خاک يکسان شد و گرانبھاترين
آثار تمدن بشريت در موزه بزرگ عراق نيز به غارت رفت. تمامی اساتيدی که
بسياری از آن ھا در رديف بھترين کادرھای دانشگاه ھای معتبر جھان به حساب می
آمدند و در دانشگاه ھا و دانشسرا ھای معظم عراق مشغول تدريس بودند، به وسيله
تک تير اندازان اعزامی به عراق در بين راه خانه به دانشگاه و بالعکس به قتل
رسيدند، يا زخمی و معلول شدند، و يا اينکه به اتفاق خانواده ھای خود جان بر کف
به صحراھای خشک و سوزان اطراف بغداد و ديگر شھرھا تن به آوارگی ناخواسته
و اجباری دادند. امروزه در عراق نه تنھا از وجود دانشگاه ھای عظيم و کتابخانه ھا
و ديگر مراکز آموزشی و علمی که در روزگار پيشين، نسل ھای آينده را برای
آبادانی عراق آماده می ساختند خبری نيست، بلکه نظم و ترتيب و برنامه و بودجه
ای ھم برای ايجاد يک سيستم آموزش جانشين، در آينده ای دوردست ھم به چشم
نمی خورد!
٢. تا قبل از حمله نظامی امريکا به عراق، واحد پول در اين کشور " دينار" بود، اما
در اين روزھا عراق دارای واحد پول واحد و مستقلی نيست. در بخشی از عراق
﷼ ايران و در بخشی ديگر دلار امريکائی به پول رايج عراق مبدّل شده اند. بر
اساس اين دو نمونه می توان بخش اول (تخريب سازنده) نئوکان ھا يعنی بخشی را
که ميزان خسارات حاصله از آن را نمی توان سنجيد و ناگزير بايد آن را به آينده ای
نامعلوم و بی انتھا موکول کرد تخريب معنوی درعراق نام نھاد. در اثر اينگونه
خرابی ھا ھويت مردم عراق به منزله صاحبان اصلی کشور عراق رو به نابودی
است.
دوّم: تخريب مادی در عراق.
تاريخ کشورھای نفتخيز خاورميانه نشان می دھد که ثروت ملی اين کشورھا، از جمله
کشور عراق و کشور خودمان ايران از ديرباز تاکنون دستخوش چپاول و غارت کشورھای
زورگوی امپرياليستی بوده است. اين غارت و چپاول چنانکه ميدانيم ھميشه از طريق
مزدورانی نظير صدام حسين در عراق و رضاشاه و محمدرضا شاه در ايران انجام می شد.
آنچه را که شرکت ھای بزرگ نفتی به عنوان سھمی از منافع نفت و گاز به کشورھايی مثل
عراق يا ايران پرداخت می کردند اگرچه در برابر سود سرشاری که به جيب آن ھا
سرازير می شد، ناچيز و غير عادلانه بود، اما اجازه نمی دادند حتا ھمان مبالغ ناچيز به
مصرف آبادانی شھرھا و پيشرفت و زندگی بھتر مردم برسد. بيشترين بخش اين درآمدھا
توسط ھمان نوکران جيره خوار مثل صدام حسين در عراق و شاه در ايران با خريد اسلحه
و يا واگذاری قراردادھای ساختمانی و راه سازی و لوله کشی آب و شبکه برق رسانی و سد
سازی و فرودگاه سازی . . . و غيره را به جيب خود و اربابان خود سرازير می کردند. با
اين توضيح اجمالی می توان گفت برای مردم عراق از درآمد سرشار نفت و گاز طی
ساليان دراز تاکنون چيزی به غير از ھمين ساختمان ھا ، پل ھل، جاده ھا، فرودگاه ھا،
شبکه ھای آبرسانی و ديگر ابنيه و آثار مشابه برجای نمانده بود که آنھم نابود شد.
مانيفست نئوکان ھا در رابطه با ايران و خدمات احمدی نژاد
اجرای بخش اول (تخريب سازنده) يعنی تخريب معنوی ايران ديرزمانی است که به
عھده اسلام سياسی گذاشته شده و در حال پيشرفت است. مبارزه با فرھنگ، ھنر، علم،
دانش، زير و رو کردن کتاب ھای تاريخی و فرھنگی از يکسوی و به قلّاده کشيدن روحيه
و خصلت مبارزه مردم ايران برای رسيدن به زندگی بھتر، مھار کردن نيمی از مردم ايران
،« خصوصی سازی » يعنی زنان مبارز و پيشرو ايران، تعطيل کردن صنايع، زيرعنوان
رايج نمودن استعمال مواد مخدر، حذف علوم انسانی از مفاد درسی دانشگاه ھا، تبديل کردن
دانشگاه ھا به مراکز اجرای نماز جمعه، به خاک سپردن شھدای جنگ در محوطه دانشگاه
ھا، ترويج و توسعه عزاداری ھای دائمی دينی، ايجاد بيکاری و سرگردانی برای فارغ
التحصيلان دانشگاھی و ده ھا مورد مشابه ديگر دليل قاطعی است مبنی بر اين ادعا که
تخريب معنوی ايران از روزھای آغاز خمينی به ايران به عھده اسلام سياسی گذاشته شد
و بلافاصله در برنامه کار نظام قرار گرفت.
اما بخش دوم يعنی ھمان تخريب مادی يا با خاک يکسان کردن پل ھا، جاده ھا،
ساختمان ھا، راه آھن، فرودگاه ھا، سدّھا، شبکه ھای آبرسانی و برق رسانی و
غيره چه خواھد شد؟. اين کاری نيست که بتوان به عھده اسلام سياسی گذاشت.
اين کار فقط به وسيله بمب افکن ھای نيروی ھوائی امريکا و متحدانش ساخته
است. ولی آيا می توان بدون دليل کشوری را با بمباران ھای ممتد با خاک يکسان
کرد؟. جواب منفی است. نقش احمدی نژاد در اينجا نقشی است کليدی. اوست که
وظيفه بزرگی را از سوی اسرائيل و امريکا به عھده دارد. افکار عمومی مردم
جھان به ويژه مردم امريکا بدون کردار و گفتار احمدی نژاد برای حمله نظامی
به کشور ما آماده نخواھد شد. به چند موضوع در زير برای نشان دادن وظيفه ای
که احمدی نژاد و جمھوری ولايت مطلقه فقيه به عھده گرفته اند اشاره می شود:
• تھديد مکرّر احمدی نژاد مبنی براينکه اسرائيل را از نقشه جھان محو خواھد کرد.
آيا چنين سخن ياوه ای علاوه بر غير عملی بودنش می تواند کمکی به مردم ستمديده
فلسطين بکند؟ آيا ممکن است کمکی به مردم ستمديده ايران بکند؟. به طور قطع جواب
منفی است. بنابراين او به چه دليلی اينگونه عربده می کشد؟. آيا ياوه سرائی ھای
اينچنانی برخلاف منافع کوتاه مدت و دراز مدت مردم فلسطين نيست؟ آيا دليل اصلی
اين سخن ھای سراپا ياوه و غيرقابل اجرا برای ايجاد نفرت و انزجار در دل جھانيان
و آسان ساختن روند آماده سازی اذھان عمومی برای يک حمله نظامی به ايران
نيست؟
• انکار کردن ھولوکاست از سوی احمدی نژاد
آيا انکار ھولوکاست مکن است کوچک ترين کمکی به ملت فلسطين يا مردم ايران
بکند؟. آيا اين نيز باعث آماده سازی اذھان عمومی بر عليه ايران و در نتيجه
ھموارسازی راه برای حمله نظامی اسرائيل و امريکا با ظاھری حق بجانب نيست؟
• تحريک شيعيان عراق عليه اھل تسنن و ديگر مذاھب و فرقه ھا در عراق.
می دانيم که جمھوری اسلامی با دامن زدن به اختلافات بين شيعيان و اھل تسنن خونريزی
و برادر کشی در عراق را توسعه می دھد. در اين رابطه بايد از خود سوآل کنيم آيا اين به
نفع مردم عراق است؟ آيا به نفع مردم ايران است؟ جواب به طور قطع منفی است. آيا چنين
اعمال و روش ھای ضد بشری در جھت پياده کردن مانيفست نئوکان ھا، آنجا که مايکل
تا زمانی که ما آنجا ھستيم نمی توانند احساس امنيت کنند، وجود ما را . » لدين می نويسد
تھديدی در برابر حقانيت خود می دانند، نه سياست ما را. آن ھا بايد برای حفظ موجوديت
خود به ما حمله کنند، درست به ھمين دليل است که ما بايد برای رسالت تاريخی خود آنھا
نيست؟. آيا چنين کردار ضد بشری از جانب جمھوری اسلامی به پياده «. را نابود سازيم
کردن پروژه تجزيه کشور عراق که مايکل لدين يکی از سردمداران و تئوريسين ھای ايجاد
تفرقه برای تجزيه کشورھای خاورميانه است کمک نخواھد کرد؟
• در مورد افغانستان و پاکستان نيز وضع به ھمان منوال عراق است. در واقع تمام
اقدامات احمدی نژاد و جمھوری اسلامی در جھت اجرای منويات ارباب بزرگ يعنی
منويات امريکا است. چندی پيش فاش شد که امريکا به نوکر خود حميد کرزای در
افغانستان کيسه ھا و چمدان ھای پول نقد می دھد تا او بتواند اھداف اين کشور را
برای نابودی افغانستان بدون کوچکترين حسابرسی پيش ببرد. ومتعاقب آن فاش شد که
جمھوری اسلامی نيز به ھمين کار غير قانونی يعنی پرداخت کيسه ھای پول نقد به
حميد کارزای کمک کرده و می کند؟. اين عمل احمدی نژاد و نظام جمھوری اسلامی
فقط می تواند در جھت پيشبرد اھداف امريکا در اين کشور مصيبت زده باشد. حميد
کارزای از ساليان جوانی حقوق بگير سازمان سيا بوده است که از سوی امريکا در
افغانستان به قدرت رسيده نه با رأی آزاد ملت افغانستان!.
• داستان غنی سازی يورانيوم و سناريوی ساختن بمب اتمی در ايران نيز بخش ديگری
از کمک ھای جمھوری اسلامی و احمدی نژاد به ايجاد وحشت در دل مردم امريکا و
در نتيجه موجه نشان دادن حمله نظامی به ايران است. با توجه به نقشه زير، که ايران
را در محاصره پايگاه ھای نظامی امريکا نشان می دھد و با در نظر گرفتن ھمان
پاراگراف از کتاب مايکل لدين (مانيفست نئوکان ھا) و آن (تخريب سازنده) آيا جای
شکی باقی خواھد ماند که ھدف نھائی بمباران ايران است؟
خدمات بی شمار اسلام سياسی به امپرياليزم دارای سوابق تاريخی ديرين است. آنچه را که
جمھوری اسلامی از روزھای آغازين قدرتگيری در درون و بيرون ايران به اجرا گذاشته
بزرگ ترين خدمت اسلام سياسی به امپرياليزم به حساب می آيد. اگر خمينی و خامنه ای و
احمدی نژاد و ديگر سردمداران جمھوری اسلامی قصد و عزمی برای استقامت در برابر
امپرياليزم داشتند دموکراسی را مبنای انتقام گرفتن از کشورھای زورگو قرار می دادند. به
چند نمونه از آخرين خدمات اسلام سياسی به امپرياليزم طی چندين دھه گذشته تاکنون در
ايران به شرح زير بی مناسبت نيست:
• خدمت بزرگ آيت لله سيد ابوالقاسم کاشانی در کودتای امريکائی/ انگليسی ٢٨ مرداد
١٣٣٢ بر عليه مردم ايران و نماينده قانونی ملت ايران زنده ياد دکتر محمد مصدق.
• خدمت بزرگ خمينی به امريکا و انگليس و اسرائيل در دزديدن انقلاب اخير ملت
ايران که برعليه دربار و برای انقراض نظام فاسد شاھنشاھی در ايران انجام شد نه
برای روی کار آوردن اسلام سياسی.
• خدمت بزرگ جمھوری اسلامی به امريکا در برنامه گروگانگيری کارکنان سفارت
امريکا در ايران که مدارک آن در اين سال ھا در حال فاش شدن است و نشان می
دھد که طراحان اصلی اين گروگانگيری کسانی به غير از ھنری کيسينجر، سايروس
ونس و برژنيسکی نبوده اند.
• و بالاخره کمک به برنده شدن رونالد ريگان(آغاز کننده طرح "نظم نوين جھانی" )
در انتخابات رياست جمھوری در رابطه با آزاد کردن گروگان ھا پس از ۴۴۴ روز.
با اين ترتيب چگونه ممکن است باور کرد که ھمين آيت لله ھا با چنين سوابق کارچاق کنی و
نوکری به امپرياليزم، اکنون يکباره يکصدو ھشتاد درجه تغيير جھت داده باشند و عَلَم
مخالفت با ارباب تاريخی خود را بلند کرده باشند؟. اين از محالات است و نه تنھا ملت ايران
بلکه ھيچ ملتی در جھان نبايست دچار چنين اشتباه بزرگی بشود.
در رابطه با واحد پول عراق نيز که عملا پس از حمله نظامی امريکا و انگليس دينار عراقی
از بين رفته و دو واحد پول خارجی يکی دلار و ديگری ﷼ ايرانی جانشين آن شده می
توان پيش بينی کرد با تقليل قيمت واحد پول در ايران پروسه نابودی واحد پولی مستقل در
ايران نيز آغاز شده است. خبرھايی که از ايران به گوش می رسد حاکی از اين واقعيت تلخ
است که ھم اکنون بسياری از معاملات در ايران با واحد پول ھای اروپائی و امريکايی انجام
می گيرد.
بنابراين نمی توان و نبايد نظام حکومتی کنونی ايران را به خاطر شعارھای توخالی و بی
محتوای احمدی نژاد و ديگر سرسپردگان غرب در ايران مخالف امريکا و انگليس و ديگر
کشورھای امپرياليستی جھان تصّور نمود، بلکه بايد به اعمال و کردارشان و نتايج خيانت
ھايشان به ملت ايران و ملت فلسطين را در راستای خدمت به امپرياليزم جھانی دانست.
جمھوری اسلامی و تھديد توخالی بستن تنگه ھرمز:
جمھوری اسلامی غرب را به بستن تنگه ھرمز و متوقف کردن عبور و مرور کشتی ھای
حامل نفت در صورت حمله نظامی به ايران تھديد می کند. اما واقعيت چيز ديگری است.
احمدی نژاد و ديگر سران جمھوری اسلامی خوب می دانند که شعار بستن تنگه ھرمز بس
بيجا و توخالی است. آن ھا خوب می دانند که اربابشان يعنی امريکا پيش بينی لازم در اين
رابطه را کرده است. لينک زير نمونه ای است از ھمينگونه تمھيدات برای بی نياز شدن از
تنگه ھرمز برای حمل و نقل کشتی ھای حامل نفت. آيا اين به تنھائی نشان نمی دھد که
احمدی نژاد و جمھوری اسلامی فقط در خدمت امريکا برای آماده سازی اذھان عمومی در
رابطه با حمله نظامی به ايران انجام وظيفه می کنند؟
http://www.shana.ir/141420-fa.html
حمله نظامی به ايران، رونق اقتصاد امريکا و انتخاب مجدد اوباما
باختن حزب دمکرات امريکا در انتخابات ميان دوره ای که قريب دو ھفته پيش باعث کسب
مقام اکثريت جمھوريخواھان در مجلس نمايندگان شد تفسير و تعبيرھای بی شماری در پی
داشت. اکثريت تفسير و تعبيرھا در اين رابطه متعلق به نويسندگان و مفسرانی است که
معتقدند حمله نظامی به ايران باعث رونق اقتصادی در امريکا و انتخاب مجدد باراک اوباما
به رياست جمھوری خواھد شد. جمعی ديگر پيش بينی می کنند با حمله نظامی به ايران نام
باراک اوباما به عنوان محبوب ترين رئيس جمھوری امريکا در تاريخ اين کشور ثبت خواھد
شد. لينک ھای زير بخشی از اينگونه تفسير و تعبيرھا را نشان می دھد.
http://israelmatzav.blogspot.com/2010/10/obamas-best-chance-for-re-election.html
http://www.godlikeproductions.com/forum1/message1234412/pg1
http://www.manilatimes.net/index.php/top-stories/31261-the-us-midterm-elections-
- president-obama-and-iran

هیچ نظری موجود نیست: