۱۳۹۴ آذر ۱۰, سه‌شنبه

«جنگ كثيف»
آقای رئيس جمهور
اين نامه را به شما می نويسم
فقط برای اينكه به شما بگويم
من به كويت نخواهم رفت.
منطق جنگ تو
منطق من نيست
منطق من صلح است
با همه ی مردم روی زمين.
و اگر فردا اسلحه بردوش
يا نارنجک به دست، در يک باريكاد بايستم
مسلماً جز برای دفاع از خودم،
دفاع از آنها كه دوستشان دارم
و جز برای دفاع از فرزندانم
و حتی از فرزندان همسايه ام
نخواهد بود.
در راه طرد جلادان
حاضرم در سانتياگو كشته شوم
حاضرم در مادريد بميرم
حاضرم تكه تكه شوم.
اما هرگز جانم را
نه در راه كازينوها
و نه برای نفتكش ها
نمی دهم.
مردن در راه يک پرچم
« شل » وقتی بر آن آرمِ
نقش بسته « تكزاكو » يا
چه حماقتی ست!
رئيس جمهور، اگر می خواهی
واقعا نامت در تاريخ بماند
و دست كم دوهزار سال
شايسته ی افتخار باشی
سپاهت را
برای آزادی فلسطين بفرست
كه در آنجا هرروز بچه ها را می كشند.
بمب افكن ها را بفرست
تا كاخ سفيد را با خاک يكسان كنند
اينست انتقام همه ی ستمديدگان!
نامه ام اينطور تمام شد.
ترديد دارم و در فكر آنم
كه آيا بايد دو كلمه حرف ديگر هم
به عنوان آخرين حرفم اضافه كنم؟
«رونو»

هیچ نظری موجود نیست: