۱۳۹۲ خرداد ۲, پنجشنبه

پایان یک توهم سی و چهار ساله!

پایان یک توهم سی و چهار ساله!

بخش عمده‌ی داستانِ هاشمی رفسنجانی، به عنوان فصلی در تاریخ معاصر کشورمان و حرف و حدیث‌های فراوان و حواشی گوناگونِ پیرامون این فرد و خانواده‌اش، زائیده‌ی یک توهّمِ سی و چهار ساله در اذهان ایرانیان، از دوستداران و موافقانش گرفته تا بی‌طرفان و تا مخالفان سرسختش است. توهّم به باهوش و زیرک و سیاستمدار بودن هاشمی رفسنجانی! در حالی که در کارنامه‌ی این فرد، در هر مقام و مسئولیتی که داشته، جز شکست‌های مفتضحانه برای خودش، اطرافیانش و مردم مشاهده نمی‌شود. چه در مقام فرماندهی جنگ که نتیجه آن بر کسی پوشیده نمانده و چه در مقام سردار سازندگی که دستاوردی نداشت جز بیشترین کاهش ارزش پول ملی و بیشترین نرخ تورم و تعدادی برکه‌های اندکی بعد تبدیل به لجنزار و باتلاق شده، به عنوان سدّ که ساخته شدند، صرفاً برای ارضای کمبودهای روانی یک ملای کویرنشین و سابقاً رنج‌کشیده از کم آبی که از بداقبالیِ این سرزمین، به مقام ریاست جمهوریش رسیده بود. اضافه کنید انزوای بین‌المللی که در پایان دوره‌ی ریاست او ایران دچارش شده بود، به دلیل اقدام دستگاه امنیتی او در حذف چند چهره‌ی خنثی و واجد کمترین اهمیت در اپوزیسیون، در رستورانی در قلب اروپا و به روش گانگسترهای دهه‌ی بیست شیکاگو! ناتوانی این فرد آن اندازه بوده که وقتی مهم‌ترین حامی او یعنی خمینی در اوج قدرت بود، حسن لاهوتی اشکوری، پدرِ شوهرانِ دو دخترش، را یکی از پادوهای رده‌ی سوم و چهارم نظام، یعنی اسدالله لاجوردی به قتل رساند و از هاشمی جز سکوت دیده و شنیده نشد. سال‌ها بعد هم دخترش در ملا عام و در یک مکان مذهبی مورد بدترین فحاشی‌ها قرار گرفت  و باز هم سکوت از سوی آخوندی که به ناموسش تعرض شده بود. دخترک حتی کارش به زندان کشیده شد. حدس بزنید عکس‌العمل پدر قدرتمند و صاحب نفوذش چه بود!
در حوزه‌ی سیاسی نیز در مقام ریاست مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری و ریاست مجمع تشخیص مصلحت و نیابت مجلس خبرگان، کارنامه‌اش تماماً به تقویت رقبا و تضعیف دوستان و هم پیمانانش و حامیانش منجر شد. نمونه‌های  برجسته‌ی آن عبارتند از جعل یک روایت از خمینی و پلکان شدن برای رهبری فردی که از همان ابتدا مهم‌ترین رقیبش شد، خالی کردن پشت غلامحسین کرباسچی شهردار تهران در دوران ریاست جمهوریش، ناتوانی از مدیریت جبهه‌ی دوم خرداد، تا جایی که پاسدار یک لا قبا و بدنامی که از سوی همپالکی‌های چاقوکش و لات خودش، اکبر پونز لقب گرفته بود، او را به لجن کشید و در انتخابات مجلس ششم به آقاسی تبدیل کرد، شکست انتخاباتی از فردی دون پایه به نام محمود احمدی‌نژاد  آنهم چنان با ذلت و خواری که مجبور شد بگوید  شکایت به خدا خواهد برد و آخرینش هم به هیچ گرفته شدن از سوی نظام و حکومتی که تشخیصِ صلاح و مصلحت آن نظام در حوزه‌ی اختیارات خودش بوده است!
توهّمِ هاشمیِ سیاستمدارِ زیرک و باهوش به سرعت در حال رنگ باختن است و آنچه در اذهان باقی خواهد ماند، آخوندی حریص و قدرت طلب و فاسد با خانوداه‌ای حریص‌تر،  فاسدتر و از خودش زیان‌بارتر به حال این ممکلت است که همگی در حماقت و بلاهت به آن میزان بهره‌مندند که از پنهان کردن آن، حتی از رخسارشان نیز ناتوانند. همان حرص و همان حماقتی که این آخوند را وادار می‌کند از آخرین مقام خود یعنی ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام داوطلبانه کناره‌گیری نکند، قبل از اینکه به مفتضحانه‌ترین شکل ممکن و توسط سید علی خامنه‌ای از آن مقام خلع شود!

هیچ نظری موجود نیست: