۱۳۸۷ تیر ۲۳, یکشنبه

وقتي حال پاسداري از سياست آميخته به ديانت بهم مي خورد ايرج شكري

در تاييد مقاله ايرج شکری ،اين پيام ننگين که در حقيقت مهرتاييد زدن به جنايات

هارترين جناحهای" نيوکنسرواتيسم" هاست،فقط گوشه کوچکي است ازبي اصولي

واپورتونيسم۰

همبستگي ملي: گسترش دموكراسي ازتهران تا دمشق ضرورت حتمي صلح و ثبات در خاورميانه استخانم مريم رجوي، رئيس جمهور برگزيده مقاومت، شركت گسترده مردم عراق در انتخابات پارلمان اين كشور را تبريك گفت و و ابراز اميدواري كرد كه مردم عراق به يك دولت دمكراتيك و مستقل دست پيدا كنند. خانم مريم رجوي رئيس جمهور برگزيده مقاومت ايران شركت گسترده مردم عراق در انتخابات پارلمان اين كشور را به مردم و نيروهاي دمكراتيك و ميهن پرست عراق تبريك گفت و گسترش دموكراسي ازتهران تا دمشق را ضرورت حتمي صلح و ثبات در خاورميانه توصيف كرد. خانم رجوي انزجار مردم عراق از رژيم حاكم بر ايران و تكرار تجربه حاكميت استبدادي ديني در عراق را يكي از برجسته ترين ويژگيهاي انتخابات اخير خواند و ابراز اميدواري كرد كه مردم عراق به يك دولت دمكراتيك و مستقل دست پيدا كنند





********************
پاسدار قاليباف شهردار تهران كه در انتخابات رياست جمهوري سه سال پيش كانديداي رياست جمهوري بود، در روز 19 تير در تبريز در پاسخي به سوال خبرگزاري پارس، در مورد احتمال كانديدا شدنش براي رياست جمهوري، گفته است تحمل شيندن هيچ حرفي از سياست را ندارد و حوزه سياست حال او را بهم مي زند. وي در 27 اسفند سال قبل نيز در پاسخ به سوال خبرنگار سايت عصر ايران در مورد نتايج انتخابات مجلس همين پاسخ را داده بود. اين در حاليست كه در اين رژيم منحوس مذهبي سياست منبعث از احكام اسلامي و روش كار و سازماندهي امور همه براساس بينش مذهبي است و خميني كه بنيانگذار اين رژيم منحوس بود تاكيد داشت اسلام دين سياست است و در بكار بردن اسلام به عنوان يك «دستگاه تئوريك» واستخراج مشي سياسي از آن براي استقرار و حفظ قدرت، تا آنجا پيش رفت كه در سخنراني روز 26 مرداد سال 58 عزم قاطع خود را در برپا كردن چوبه هاي دار در ميدانهاي بزرگ و دروكردن مخالفان تا حد گردن زدن 700 نفرشان در يك روز با سرمشق قراردان رفتار علي بن ابي طالب، پيشواي شيعيان با يهود بني قريظه مورد تاكيد قرار داد( كيهان 27 مرداد 58). دو سال بعد هم جوخه هاي اعدام شبانه روزي اش به درو كردن مخالفان پرداخت و بعد از آن هم در تابستان 67 دستور كشتار زندانيان سياسي را داد. همه اين كارها سياستي بود براي استقرار حكومت اسلامي و درهمان حال اجراي احكام اسلامي بود براي از ميان برداشتن مخالفان حكومت اسلامي كه بنا بر تز خميني، دنباله حكومت محمد رسول الله بود كه1400 سال پيش براي هدايت قبايل اعراب بت پرست به توحيد در عربستان ظهور كرده بود. رهبران مرتجع كنوني از هر دو جناح و زائده ها و حاشيه نشيناني كه در ‎‎آغاز ظهور «امام خميني» در ايران مشير و مشار و وزير وكيل بودند و در تحميل جمهوري اسلامي « نه يك كلمه كم، نه يك كلمه زياد» به مردم ايران با سوء استفاده از احساسات مذهبي تودهاي محروم و ناآگاه، پيرو و ياور خميني، هنوز هم حاضر به پذيرفتن جدايي دين از دولت و غير ديني كردن سياست نيستند. با توجه به ويژگي غلظت اسلامي سياست و امور سياسي در رژيم جمهوري اسلامي مي توان به سادگي اين نتيجه را گرفت كه به هم خوردن حال پاسدار قاليباف، شهردار تهران كه دست پروده و تربيت شده دستگاه ايدئولوژيكي رژيمي است كه سپاه پاسداران بازوي مسلح آن براي سركوب و به خاك و خون كشيدن مخالفان آن است، از سياست، چه بخواهد و چه نخواهد، به نوعي «ارتداد» است. چرا كه اين سياست جدايي ناپذير از ديانت است كه حال او را به هم مي زند. مگر غير از اين است كه در اين رژيم اولا سياستهاي كلان كشور را رهبر تعيين مي كند در غيبت امام زمان جايگزين اوست، ثانيا وظايف قواي سه گانه بر اساس قوانيني تعيين مي شوند كه در مجلس شوراي اسلامي - كه همه نمايندگان آن معتقد به اسلام هستند و موقع كانديدا شدن تعهد كتبي به التزام عملي به« اصل مترقي ولايت فقيه» مي دهند-، وضع و تدوين مي شوند و بالاي سر اين مجلس هم شوراي نگهيان مركب از شش مجتهد منتخب رهبر و 6 حقوق دان قرار دارند كه آن 6 مبحتهد انطباق مصوبات مجلس را با احكام شرع، مي سنجند و هرچه را كه خلاف شرع تشخيص بدهند وتو مي كند. هيچ چيزي كه در ارتباط با سياست باشد نمي تواند اسلامي و منبطق با احكام شرع نباشد، حتي چهره پوشيده از ريش و پيراهن هاي بي يقه(يقه آخوندي يا يقه حسني) كارگزاران مذكر رژيمرنگ و نشاني از «اسلامي» بودن دارد. پس آن پاسدار شهردار نمي تواند حاشا كند كه در آن چه كه به او حالت تهوع مي دهد،« دوز» اسلام خيلي بالاست و بر اساس ضوابط و دستورات شرعي تهيه شده است. در واقعيت، در آنجا كه به آثار اين سياست «تهوع آور» بر جامعه و مردم ايران مربوط مي شود ، سياست اسلامي و اسلام سياسي و اسلامي كردن همه چيز، براي از تئوري به عمل در آمدن، و از ولايت فقيه به عنوان تزي براي حكومت اسلامي از سوي خميني تا پياده شدن آن به صورت نظام ولايت فقيه در ايران و تحميل آن به جامعه ايران، نه حالت تهوع، بلكه زخمها و ضايعات بسيار در جامعه ايران به وجود آورده و دهها هزار تن از فرزندان آزاده و رشيد ايران به خاك خون كشيده شده اند و داغها از شهادت جانگداز فرزندان و عزيزان اين مردم در دلها مانده كه اكنون در آستانه بيستمين سالگرد يكي از وحشيانه ترين و رذيلانه ترين جنايات خميني عليه مردم ايران، يعني كشتار زندانيان سياسي در تابستان 67 هستيم. پاسدار قاليباف خود مهره يي از دستگاه سركوب چنين رژيمي بوده است. رژيمي كه علنا جامعه را به خودي و غير خودي تقسيم كرده ودر تمام سالهاي گذشته به سركوبي بي وقفه خواستهاي گروهها مختلف مردم به ويژه زنان و جوانان پرداخته است و هم چنان در اجراي سياستهاي اسلامي كردن و تحميل معيارهاي اسلامي به مردم و جامعه ايران، به سركوبي و تحقير مردم ادامه مي دهد.شگفتا كه با اين كه بعد از سي كه خميني با زمينه سازي قدرتهاي استعماري به عنوان بهترين جايگزين براي رژيم شاه كه متحد آمريكا در منطقه در برابر«نفوذ كمونيسم و اتحاد شوروي» بود، به عنوان نايب امام زمان به ماتحت تاريخ ايران سپوخته شد، جامعه پوياي ايران همچنان ناآرام و در چالش مداوم براي بيرون راندن اسكلت اين عنصر خارجي و توليد پادزهري در برابر عفونتهاي آن است، گروهي كه جاذبه هاي قدرت و دنگ وفنگ و پيش فنگ پا فنگ، سالهاست به كلي شعورشان را مختل كرده و جا به جا شدن رهبران همراه با اسكورت ومحافظ (اجاره يي) را نشانه اهميت و«نقش تاريخساز» آنان دانسته، حركت «موكب مباركشان» را ده متر ده متر گزارش تلويزيوني مي كنند و گاه دسته طبّال و شيپورچي هم براي ورود« موكب مبارك به محل نزول اجلال»، استخدام مي كنند، در روياي رهبري مذهبي- سياسي بر ايران هستند. اينان در گذشته هيچ اعتنايي نه به توصيه دوستان و هم پيمانان شفيق خود كرده اند نه هيچ توجهي به انتقادي از سوي اپوزيسيون ايران، و نه توجهي به تحولات جامعه ايران بعد از بيش از ربع قرن از زماني كه گمان مي كردند كه 6 ماهه رژيم را سرنگون و قدرت را قبضه خواهند كرد. برعكس اينان با استيداد راي «سلطان صاحبقران»ي با تاكيد بر شعارهاي مهمل و انزجار برانگيز، كه به وضوح مردم ايران در آن هيچ انگاشته شده اند و بيانگر چيزي جز تمايلات مالك الرقابي نيست، انگشت به چشم همه منتقدان فرو كرده اند. سالهاست اينان در روياي انحصار قدرت با الگوي رهبري منبعث از اصل امامت در شيعه گري هستند و در روياي زد وبند با قدرتهاي بزرگ و تحميل يك مالك الرقاب به مردم و علاوه بر آن نشاندن يك «مهرتابان آزادي» و بديل «سيدة النساءالعالمين» روي سر مردم هستند و هرجا چند نفر را توانستند جمع بكنند در محور بيانات طولاني و خميازه آور رهبران، كوبيدن مهر «ايدئولوژي» با بلغور كردن آياتي از قرآن و نقل حديث و نقل قول از نهج البلاغه قرار دارد. اينان غرق در خود شيفتگي بيمار گونه، هيچ توجهي به ابتذال برخي حركاتي كه به آن اشاره شد و ابتذال برخي جنبه هاي ادبياتي كه بكار مي برند ندارند، ادبياتي هيچ ربطي انقلاب و دموكراسي ندارد و بيشتر ياد آور ادبيات «اميرارسلان نامدار» است. اما خارج از اراده اين دو جريان، جامعه پوياي ايران در تلاش و چالش بي وقفه براي در هم شكستن قالبهاي پوسيده تحميل شده از سوي رژيم منحوس اسلامي و نوزايي و رويش است و به رغم فشار و سركوب در جهت دستيابابي به مناسبات نوين متناسب با فرهنگ ايراني در آستانه قرن بيست ويكم به پيش مي رود. تلاش و چالشي كه تامين و تضمين حقوق شهروندي وآزاديهاي فردي در آن نقش محوري دارد و در آن نه جايي براي الگوههاي فرگراگير ايدئولوژيك و نه جايي براي رهبران مقدس برگزيده خدا و جا گرفته در كنار مهر و ماه وجود ندارد.

هیچ نظری موجود نیست: