۱۳۸۷ مهر ۸, دوشنبه

ايدئولوژی ((بازار آزاد)) هنوز به نقطه پايان خود نرسيده است، اما...

نائومی کلاين*
گاردين برگردان الميرا مرادی بحران اقتصادی آمريکا:
معانی وقايع هفته های اخيرهر چه که باشد، هيچکس نمی بايست ادعاهای مغلقی را که بحران بازار را حکايت مرگ
ايدئولوژی ,بازار آزاد, می داند، باور نمايد. ايدئولوژی بازار آزاد همواره در خدمت منافع سرمايه بوده است و حضور و بودش، بسته به درجات سودمنديش به آن منافع، در معرض فراز و نشيب قرار می گيرد. ايدئولوژی بازار آزاد، در طول دوران شکوفايي، مُبلغی سودمند برای آزادی اقتصادی و عدم دخالت دولت در امور اقتصاديست، چرا که يک دولت مخالف مداخله و غير مسئول absentee government مسبب افزايش حباب های اقتصادی سوداگرانه است. زمانيکه آن حباب ها بترکند، آن ايدئولوژی مختل گشته و به درون می خزد تا هنگاميکه دولت بزرگ big government به نجات آن بشتابد. اما مطمئن باشيد: زمانيکه مبلغ وثيقه توسط دولت پرداخت شد آن ايدئولوژی دوباره با هياهو بازخواهد گشت. پس از آنکه، دولت (از جيب بخش عمومی public ) حجم عظيم قروضی را بعنوان وجه الضمان برای اين بنگاههای حبابی هزينه کند، اين بحران تبديل به بخشی از بحران پولی جهانی می گردد. در حاليکه پيدايش اين بحران، خود بهانه و توجيه تازه ای برای قطع برنامه های اجتماعی بيشتر توسط دولت خواهد گشت، در عين حال روح تازه ای به کالبد خصوصی سازی می دمد تا آن بخش هايی که تاکنون در دست دولت و بخش عمومی قرار داشته، نيز از تملک عمومی درآمده و پروژه های خصوصی سازی در موردشان اجرا شود. در همين حال به ما گفته خواهد شد که " متاسفانه اميدهای شما برای داشتن , برنامه های اجتماعی, برای مردم و داشتن يک آينده روشن، بسيار پر هزينه است." چيزی را که ما نمی دانيم ، اينست که افکار عمومی چگونه به اين مسئله عکس العمل نشان خواهد داد. تصور کنيد که در آمريکای شمالي، به هر فرد زير 40 سال که در اينجا رشد کرده ، تا کنون گفته شده است که ,دولت, نمی تواند برای بهبود وضع زندگی ما دخالت کند، ...که دولت ها ,معضل, هستند و نه ,راه حل,، ...که ,عدم دخالت (دولت)در امور اقتصادی, laissez faire، تنها امکان و گزينه ماست. و حالا ناگهان می بينيم که يک دولت شديدا ,مداخله گر, interventionist و بغايت فعال، آشکارا هر چه در توان خود دارد به مصرف می رساند تا سرمايه گذاران را حفظ نمايند. اين نمايش مسخره الزاما اين سوال را مطرح می کند که اگر حکومت قادر به مداخله در امر نجات بنگاهها و شرکت هايی بوده است که لاقيدانه تن به ريسک هايی در بازار مسکن داده اند، چرا نمی تواند مداخله کرده و از ,به اجرا گذاشتن, و ضبط قريب الوقوع خانه های ميليونها آمريکايی ممانعت بعمل آورد؟ به همين ترتيب، اگر قرار است که فورا 85 ميليارد دلار پرداخت شود تا کمپانی عظيم AIG (کمپانی بيمه) نجات داده شود، چرا پرداخت هزينه بهداشتی برای يک فرد از سوی دولت � که می تواند آمريکائيان را از دست کمپانی های غارتگر بيمه های بهداشتی رهايی بخشد- ظاهرا به رويايی دست نيافتنی مبدل شده است؟ و جالب تر از اين، چرا کمپانی ها براينکه داير و پابرجا باقی بمانند، احتياج به کمک دولت از جيب ماليات دهندگان (مردم) دارند ، ولی متقابلا ماليات دهندگان نتوانند مطالباتی از اين دست از دولت داشته باشند؟ اينک روشن شد که حکومت ها در دوران وقوع بحران ها قادر به عمل هستند، از اينرو در آينده بايد برای آنها دشوار باشد که برای شانه خالی کردن از انجام وظيفه بهانه بتراشند و ادعا کنند که دولت بايد ,کوچک, بماند. عمل وحيله نهانی ديگری که در اين بحران نهفته است، اميد , بازار, به آينده خصوصی سازی هاست. ساليان متمادي، بانک ها و نهادهای سرمايه گذاری جهانی جهت ايجاد دو بازار جديد بر سياستمداران اعمال نفوذ کرده و فشار وارد می آورند: اولی خصوصی سازی صندوق های ملی بازنشستگی است و ديگری يک موج نوين از خصوصی سازی و يا نيمه خصوصی سازی هاست که شامل جاده ها، پل ها و سيستم آبرسانی خواهد گشت. اما قالب کردن هر دو اين روياها ديگر به آسانی نخواهد بود: آمريکائی ها ديگر بيمناکند از اينکه سرمايه های فردی و يا مشترک خود را به قماربازان لاقيد و بی فکر وال استريت واگذار کنند، بخصوص برای اينکه بنظر می رسد که به احتمال زياد ماليات دهندگان می بايستی تا زمانيکه حباب بعدی بترکد، وجوهی را پرداخت نمايند تا قادر باشند که سرمايه های خود را برگردانند. در عين حال با گفتگوهای از کنترل خارج شده (دولت های بزرگ) در سازمان تجارت جهاني، اين بحران همچنين می تواند به مکانيسمی جهت جايگزين کردن يک رويکرد راديکال که قادر باشد بازار جهانی و سيستم های مالی را تعديل و تنظيم نمايد، تبديل شود. در اين زمينه ، در حال حاضر ما حرکتی را در کشورهای در حال توسعه شاهديم که حرکت به سمت , استقلال غذايی, است، حرکتی که ,باز گذاشتن, دست معامله گران طماع مواد غذايي، را محدود می کند. سرانجام آن زمان هم خواهد رسيد که با توسل به ايده هايی چون ماليات بر معاملات و يا ساير کنترل های جهانی بر سرمايه، روند سرمايه گذاری بی درو پيکر و سوداگرانه کندترخواهد شد. و حالا البته اصطلاح ,ملی کردن, ديگر يک کلمه کثيف نمی باشد و کمپانی های نفت و گاز بايستی حواسشان جمع باشد، چرا که کسی بايد بهای پالايش کره زمين و تغييرات در اين زمينه جهت داشتن آينده ای سبزتر را بپردازد و اين بيشتر شامل آن دسته از سودآورترين کمپانی ها می شود که بيشترين مسئوليت ها را در قبال بحران زيست محيطی و تغييرات آب و هوايی دارا هستند. اين مطمئنا الان عملی تر است تا اينکه در آينده بحران حبابی و خطرناک ديگری در تجارت و معاملات در زمينه سوخت فسيلی حادث شود. اما بحرانی که ما اکنون شاهد آن هستيم، تغييرات عميق تری را می طلبد. دليلی که اين وام های خطرناک و لاقيد اينگونه تکثير پيدا کرده اند، تنها به اين جهت نبوده است که مسئولين قانون گذار ريسک و خطر آنرا نمی دانستند، بلکه بدين جهت است که ما يک سيستم اقتصادی داريم که بهداشت عمومی ما را تنها و تنها بر اساس رشد توليد ناخالص ملی برآورد می کند. در دورانی طولانی مدت، اينگونه وام های خطرناک و ريسک دار، رشد اقتصادی ما را خوراک داده و دولت ها هم فعالانه آنها را حمايت نموده اند. نتيجه ای که اکنون از اين بحران بيرون می آيد، قبول مسئوليتی قطعی جهت توسعه و رشد اقتصادی جامعه با تقبل هر گونه هزينه ای است. سمتی که اين بحران بايد ما را رهنمون شود، جايی است که بايد با شيوه متفاوتی برای جوامع مان معيارهای سالم رشد و توسعه را برگزينيم. در عين حال، تمامی اين راه حل ها بدون فشار عظيم مردم بر سياستمداران در اين مقطع حساس و کليدی انجام پذير نخواهد بود. و البته نه با شيوه های مودبانه لابی گری و اعمال نفوذ، بلکه بايد دوباره به خيابان ها بازگشت و دست به عمل مستقيمی زد که ما را به جايی همچون برنامه نيوديل New Deal دهه 1930 رهنمون شود. ]نيوديل يا توافق جديد: در اثر بحران اقتصادی دهه 1930 آمريکا، دولت فرانکلين روزولت مجبور گشت تا مجموعه سياستها و پيشنهادات جامعه گرايانه ای را به منظور اصلاح شرايط اقتصادی و اجتماعی ارائه دهد- م[ بدون اين اعتراضات و حرکات مستقيم، تنها شاهد تغييرات سطحی وکم عمق و بازگشت سريع وضعيت اقتصادی به همين نقطه، خواهيم بود
. *: ژورناليست کانادايی

هیچ نظری موجود نیست: