۱۳۸۸ مهر ۳۰, پنجشنبه

«سهراب‌كشی» در گفتگو با بهرام بیضایی

بهرام بیضایی، کارگرادن سینما و تئاتر می گوید که اجرای آخرین اثر خود را به زمان مناسب تری در آینده موکول کرده است.

او به خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا گفت: " به دلیل اعمال چند حذف در متن «سهراب‌كشی» – خارج از اختیار مركز (هنرهای نمایشی)– كه در گفت ‌وگوهای قبل صحبتی از آن‌ها نبود، و سوء‌تفاهم‌های ناخواسته‌ دیگری كه محصول حساسیت‌های این روزهاست، چند روز پیش در گفت‌وگویی با مركز هنرهای نمایشی، رسما اجرای این نمایش را به شرایط مناسب‌تری در آینده موكول كرده‌ام."

نثر به کلی پارسی

بهرام بیضایی به بخش فارسی بی بی سی گفت که سهراب کشی یک نثر به کلی پارسی است و مایل بود که آن را به عنوان یک آزمون صحنه ای به روی صحنه بیاورد.

او افزود، دلم می خواست این متن به کلی پارسی روی صحنه آزمایش شود، البته قبلا یک بار این کار را کردم، وقتی که "کارنامه بندار بیدخش" به صحنه رفت.

به گفته آقای بیضایی، سهراب کشی عین متن فردوسی نیست، او می گوید که متن فردوسی به نظرش فوق العاده است، اما برای صحنه باید بازنویسی شود.

وی گفت، "آن چه من کردم نوشتن رستم و سهراب است، چنان که من امروز می فهمم. در واقع "سهراب کشی" فاجعه ای است که فردوسی سروده، مضمون داستان همان است و عملا یک جور پشت صحنه آن یا در حقیقت محاکمه آن است."

بهرام بیضایی معتقد است که "خیلی اتفاق ها می افتد که در روایت فردوسی به ضرورت حماسه، دلیلی ندارد راجع به آنها کنجکاوی شود ولی در نمایش سهراب کشی شده، به دلیل این که ما نمایش هستیم و نمایش به نوعی آموزشگاه و یا در واقع آزمایشگاه طبایع بشری است."

افرا آخرین نمایشی بود که آقای بیضایی در ایران بر روی صحنه برد

آقای بیضایی به بی بی سی گفت که دلش می خواست این نمایش روی صحنه آزمایش شود و می خواست که این نگاه و تفسیر دوباره این متن روی صحنه دیده شود.

وی افزود، "باید به این تجربه احترام گذاشت. نباید نویسنده و کارگردان را بیزار کرد. من احساس کردم دارم از ادامه کار بیزار می شوم و آن را ول کردم."

پیشتر شورای نظارت و ارزشیابی وزارت ارشاد اعلام کرد که آقای بیضایی همچنان از حمایت این مرکز برخوردار است و می تواند نمایش "سهراب‌کشی" را بدون اعمال چند نکته کوچک برای حذف و یا به اصطلاح معمول "ممیزی" روی صحنه ببرد.

ظاهرا با اجرای نمایش سهراب کشی، نام سهراب اعرابی یکی از کشته شدگان ناآرامی های اخیر هم تداعی می شود، و آقای بیضایی آن را سوء تفاهم ناخواسته دیگری می داند که محصول شرایط امروز جامعه است. با این همه او به ما می گوید که داستان از کجا آغاز می شود.

آقای بیضایی می گوید، "داستان سهراب کشی دراین نمایش از ته به سر تعریف می شود، یعنی نمایش از جایی شروع می شود که سهراب زخم خورده است. تمام داستان این است که عده ای برای نجات سهراب بالای سر او حرف می زنند، ولی عملا کاری نمی کنند."

به گفته آقای بیضایی، ضربه اول را دانسته یا ندانسته یک نفری می زند ولی ضربه های دیگر را همه ما می زنیم. مویه تهمینه در نمایش سهراب کشی، در واقع یک بار تمام این اجرا را به هم وصل می کند و در پایان هم تهمینه خودش را می کشد.

شخصیت سهراب - روایت اول

بهرام بیضایی به تفاوت دیگر نمایشنامه سهراب کشی با متن شاهنامه اشاره می کند و می گوید که با گذشت زمان و اطلاعات موجود می توانیم حدس بزنیم که در یک نسخه قدیمی تر احتمالا سهراب آدم خوبه نبوده است و ضرورتی هم نداشت که فردوسی به آن نسخه توجه کند، چون که او تنها متنی را که داشته به شعر درآورده است.

آن چه من کردم نوشتن رستم و سهراب است، چنان که من امروز می فهمم. در واقع "سهراب کشی" فاجعه ای است که فردوسی سروده، مضمون داستان همان است و عملا یک جور پشت صحنه آن یا در حقیقت محاکمه آن است.

بهرام بیضایی

به گفته آقای بیضایی، در یک نسخه خیلی قدیمی تر احتمالا سهراب بدجنس بوده و بعدا در طول داستان ذهن ایرانی شهیدساز که حتما یک فاجعه می خواهد تا برای او گریه کند، کم کم کار را به آنجا کشانده که ما امروز نسخه ای را داریم که در شاهنامه است.

او افزود، چند نکته خیلی ظریف تر وجود دارد که به نظر من به نسخه قبلی مربوط است. یکی آن جا که به رنگ خاکستری اسب سهراب اشاره می شود.

این پژوهشگر ادبیات نمایشی ایران می گوید که اسب خاکستری عاشق اهریمن است، در واقع سهراب که اسمش یعنی سرخ آب یا آب سرخ باید متعلق به آن روزهایی باشد که در سال رودها طغیان می کنند و کناره ها را می شورند و آب رودها سرخ می شود. فرض کنید یک طغیانی که در یک رودخانه برای چند روز ظاهر می شود و بعد ناپدید می شود. سهراب را به اسم فرزند این رود گرفته و به او تجسم داده اند که به دست پدر یا به دست رودخانه و یا به دست مادر از پای درمی آید.

شخصیت سهراب - روایت دوم

به گفته بهرام بیضایی شکل دوم این است که تهمینه اصلا یک پری است و سهراب یک پریزاد. اگر در صحنه های کشتی به فردوسی رجوع کنیم، می بینیم که گاه گاهی سهراب همینطور یله است. اصلا خوش است انگار که برای شکارآمده، در حال بازی است و مثل یک پری و یک پریزاد رفتار می کند نه مثل یک آدمی که آمده به جنگ و یا مثل یک آدمی که با دیگری درگیر است.

آقای بیضایی گفت که تمام جزئیاتی را که در شاهنامه دیده نشده، سعی کرده در این نمایشنامه بیاورد، به گفته او چیزی که در دوران فردوسی در اختیارش نبود و او فقط روایت را می گفت، ما حالا می توانیم نکاتی را در آن ببینیم که در آن زمان دیده نمی شد و در یک نگاه سنتی شاهنامه هم دیده نمی شود، بلکه باید با یک عینک و در یک نور نویی دیده شود، این کاری است که من سعی کردم در سهراب کشی بکنم.

دو سال مذاکره بی نتیجه

مژده شمسایی بازیگر تئاتر و سینما و همسر بهرام بیضایی در مراسمی که دو سال قبل به مناسبت شصت و هشتمین سال تولد او در خانه هنرمندان برگزار شد، مویه تهمینه را که همسرش شب قبل از مراسم نگارش آن را به پایان رسانده بود برای حاضران خواند.

آقای بیضایی به بی بی سی گفت که از آن زمان تاکنون این نمایش حتی به قرارداد هم نرسید و این خیلی باعث تاسف است، من نمی توانم دو ماه سه ماه با احساس امنیت یه چیزی را تجربه کنم که برای فرهنگ این مملکت حیثیتی است.

او افزود، " نمی دانم چرا نباید من در امنیت زندگی کنم، در امنیت تجربه کنم، بدون این که از کاری که می کنم بیزار شوم، چرا ما باید حتما حالمان از کاری که می کنیم، بهم بخورد تا وقتی که یک مجوزی بگیریم و روی صحنه هم مدام دغدغه داشته باشیم.

به گفته آقای بیضایی، چرا باید با همه چیز این جا (در ایران) این جوری رفتار شود، یعنی این فرهنگی عمومی و این فرهنگ حاکم که قسمتی اش در حکومت و قسمتی هم دست بقیه است، کی تلطیف می شود و به جای تخریب شروع می کند به ساختن، درک کردن، تفاهم کردن و در واقع خلق ک

هیچ نظری موجود نیست: