۱۳۹۰ فروردین ۳, چهارشنبه

آیدین آبایی: یادی از بهروز دهقانی با نگاهی به بعضی از آثار ادبی او





 ...تسلط به زبان انگلیسی،  به بهروزدهقانی امکان داد تا با ادبیات انقلابی جهان آشنا شود. او با ترجمه آثار بعضی از نویسندگان و شعرای مترقی و مردمی جهان، آنها  را به مردم و جامعه روشنفکری ایران معرفی نمود. از جمله، اين بهروزدهقانی بود که اولین بار لنگستون هیوز، "شاعر و قصه گوی سیاه"  را به جامعه روسنفکری ایران شناساند. بهروزدهقانی با علاقه و عشقی که به مردم ستم دیده ی ایران و جهان داشت و درد مشترک آنها و ملت ایران را به خوبی درک میکرد، نویسندگان و شعرائی را که از عمیق ترین دردهای مردم سخن گفته و آنها را به مبارزه فرا می خواندند، مورد توجه قرار می داد. شون اوکیسی نویسنده ایرلندی نیز اولین بار توسط بهروز دهقانی در ایران معرفی شد. او مطلب مفصلی در مورد زندگی شون اوکیسی نوشته و کتاب "ماه درکایلنامو میدرخشد" او را ترجمه نموده است....

.......

بهروزدهقانی،چریک فدایی خلق که درسیاهچالهای شاهنشاهی و زير شکنجه های وحشيانه ساواک، قفلی از عشق برلبانش زد و در شرایط اختناق دهه 40 و50 ، با نثار خون خویش برپای درخت سوسیالیزم و آزادی ایران همراه همرزمانش راه آزادی از یوغ استثمار را به توده های تحت ستم ایران نشان داد، همچنین به عنوان یک مترجم و نویسنده متعهد و پویا شناخته می شود.

 بهروز دهقانی، از نوجوانی با انتشار روزنامه دیواری "خنده" و "سوره باجی" به همراه همرزم صمیمی خود صمد بهرنگی، مبارزه با ارتجاع از طریق قلم را آغاز کرد و با تعهد به توده های تحت ستم و با پویائی، کار نویسندگی اش را دنبال کرد. عمل انقلابی او بدون شک نقطه اوج پویائی او در کشف حقایق و حد بالائی از آگاهی انقلابی او، و به عبارت دیگر نتیجه زندگی سراسر مبارزاتی وی  در راه سعادت و آزادی مردم ایران و کل بشریت بود. به همین خاطر است که نام او امروز به نمادی از مبارزه جانانه در راه آزادی تبدیل شده و به حیات جاودانه خود ادامه میدهد و این نام  به عنوان یک فدائی، در خود ایدئولوژی وفرهنگ فدائی خلق را به همراه دارد.

از بهروزدهقانی نوشته های چندی به جا مانده است. بعضی از آنها نقدی است که او بر بعضی از کتابهائی که در آن زمان تازه منتشر شده بودند نوشته است. مثلاً در نقد کتاب " بچه های کوچک این قرن"، بازبانی ساده و صریح که مشخصه ی اکثر آثار بهروزدهقانی است با برجسته کردن نقطه های عطف داستان، آنها را با زندگی روزمره مردم ایران پیوند میدهد و خواننده را به شناخت فرهنگ پوچ بورژوازی سوق میدهد که به قول بهروز دهقانی، انسان را در حد مصرف کننده و زاد و ولد برای تضمین مصرف کنندگان آینده، پایین آورده است. در جائی از این نقد وی احساس و برخورد یک انسان آزادیخواه را با کسانی مقایسه می کند که به شرایط موجود هر چقدر هم آلوده و کثیف باشد تن می دهند، در بست آن را قبول کرده و هیچوقت در صد تغییر بر نمی آیند، و به قول خود وی، "ککشان هم نمی گزد".  در این رابطه بهروز دهقانی نوشته است:
 " دم زدن در هوای آلوده فراموشی می آورد و خاموشی. آنهایی که چنین هوایی را فرو می دهند هرگز تصورش را نمی کنند که بیرون از چهار دیواری عقلشان هوای پاکیزه ای هست. زندگی را دربست قبول کرده اند و در نظرشان همه چیز چنانکه بایست است و غرابتی ندارد. چیزی به تعجبشان نمی آورد وطوفانها و سیلها ازجای نمی جنباندشان، بی حال وبی تفاوت. هیچ برایتان پیش آمده است که در اتاق بسته ای ناگهان احساس کنید که دارید خفه می شوید ولی دیگران فارغ و بی خیال سرگرم بگو بخندند و ککشان هم نمی گزد؟ کسانی هستند که دنیارا چنان که هست نمی پذیرند و میخواهند بدانند  چرا این چنین است و آنچنان، اُقشان می گیرد ، بیمار میشوند عصیان میکنند."
یکی دیگر از نوشته های باارزش بهروزدهقانی مقاله لمپن های نهضت مشروطه است. در این مقاله که در رابطه با انقلاب مشروطه است با زبانی ساده و صریح، لمپن و فرهنگ لمپنی مورد بررسی قرار گرفته است. در آغاز مقاله وی می نویسد: " “لمپن” اصطلاح عامی است برای كسانی كه درتوليد شركتی ندارند، با اينهمه از دسترنج اجتماع سهمی می‌برند. قارچهائی هستند روئيده بر پيكر درخت اجتماع، و ای بسا با زهرهائی كه به پای درخت می‌ريزند، درخت را می‌خشكانند يا رنجور می‌سازند." تصويری که وی در این اثر از لمپن ها در انقلاب مشروطه ارائه می دهد را ما عينا در انقلاب 57هم شاهد بوديم.  و ديديم که چگونه با زهرهایی که اين جماعت  به پای درخت انقلاب ریختند نه تنها آن را رنجور ساختند بلکه با خدمتی که به رژیم جمهوری اسلامی نمودند، به سهم خود شرایط نسل کشی سالهای اول دهه 60 و سال 67 را نیز هموار نمودند.
بهروزدهقانی در معرفی لمپنیزم مینویسد: "به طور کلی لمپن به دو نحو به نهضت ضربه میزند.با دستخوش حیله ها و خواسته های طبقه حاکم شدن و به آلت کوبیدن مردم بدل گشتن و یا وارد شدن در نهضت و خرابی بالا آوردن". در انقلاب سال57 نیز شاهد حضور چنان لمپنهایی بودیم. یکی مثل "زهرا خانم"، در خیابانها هرج ومرج می آفرید و با کمک اراذل و اوباش دیگر تجمع کارگران در " خانه کارگر" و ميتينگهای گروه های سياسی را به هم می زد، و یا در شکل چماقدار جمهوری اسلامی در دانشگاهها و خیابانها به جان مردم می افتاد، و دیگرانی هم با عنوان های حاجی آقا و حاجیه خانم در دستگاه های به اصطلاح قانونی جمهوری اسلامی به کار مشغول شدند.

ملخ ها نام اثر دیگری از بهروزدهقانی است.  دراین اثر، بهروز دهقانی با کنار هم گذاشتن وقایع روزمره به طور ظریف و مناسب، و با پرهیز از اضافه گویی، یعنی بدون آنکه از موضوعی کوچک، مسئله ای بزرگ ساخته و در دام خیالپردازیهای ایده آلیستی گرفتار آید، با آفرینش استعاره هایی ناب، مخاطب را شریک دغدغه ها ودرگیر زندگی روستایی ساخته و نیز تضادها و درگیری های جدیدی را تصویر میکند که ارمغان"انقلاب سفید" شاهنشاهی است؛ به اصطلاح انقلابی که روستائیان را به ظاهر از دست خان آزاد ساخته و به آغوش خان زاده ها در لباس بوروکراسی انداخت. ملخ ها نشان میدهد که انقلاب سفید شاه قبل از این که قادر به حل تضادهای فئودال و روستائیان گردد، به تضادهای جدیدی که به صورت زارع و بورژوازی وابسته شکل می گرفت عمق بخشیده است.  در مقاله ای به نام "ملخ ها وجان رنجه های بهروزدهقانی" از علیرضا ذیحق برگرفته از: farsibooksgroup.blogspot.com/2011/01/farsibooks_21.htm)
ضمن نقل این گفته غلامحسين ساعدي در مورد یگانگی بهروز دهقانی و صمد بهرنگی با همدیگر: " اين توأمان آگاه كه در برابر هر مسئله اي نبض شان باهم مي زد، دهات و آبادي هاي ريز و درشت را زير پا مي گذاشتند"، به شناخت عميق " بهروز دهقاني " از لايه هاي زيرين جامعه ي روستايي اشاره شده و نویسنده می گوید:
" اما راز شگرف كتاب " ملخ ها " در ابعاد تخيلي است كه قصه هاي بهروز دهقاني را باانبوهی از تصاوير استعاره اي آميخته و آنها را همچنان جوان نگه داشته است .گوهره اي كه از آن بايد به تراكم خلاقيت در ادبيات ياد كرد . او گزارشگري را ازروايت داستاني متمايز كرده و در بيان مسائل اجتماعي ، با رخنه در اوهام درونی ، از خيال بافي محض و يا بيان صرف وقايع، دوري جسته است .آثاري خلق كرده لايه به لايه، ماندني و لبريز از پاره – پاره هايي نا منتظره و اما داراي شكلي معين."

همانطور که می دانیم، بهروزدهقانی معلم روستاهای آذربایجان دوشادوش رفقای همرزمش صمدبهرنگی و کاظم سعادتی، روستاها را به قصد شناخت دقیق و عینی شرایط زندگی و مشکلات آنها، مورد تحقیق قرارداد. او نتیجه این تحقیقات را تا جائی که شرایط خفقان اجازه می داد را منتشر و در اختیار دیگران قرار می داد. جمع آوری ادبیات شفاهی مردم آذربایجان و همچنین انتشار "افسانه های آذربایجان" به همراه صمد بهرنگی، نمونه هایی از تلاش های اوست. افسانه های آذربایجان آینه ای است از شرایط زندگی، آمال و آرزوهای مردم آذربایجان و تلاش آنها برای بهتر زیستن.

تسلط به زبان انگلیسی،  به بهروزدهقانی امکان داد تا با ادبیات انقلابی جهان آشنا شود. او با ترجمه آثار بعضی از نویسندگان و شعرای مترقی و مردمی جهان، آنها  را به مردم و جامعه روشنفکری ایران معرفی نمود. از جمله، اين بهروزدهقانی بود که اولین بار لنگستون هیوز، "شاعر و قصه گوی سیاه"  را به جامعه روسنفکری ایران شناساند. بهروزدهقانی با علاقه و عشقی که به مردم ستم دیده ی ایران و جهان داشت و درد مشترک آنها و ملت ایران را به خوبی درک میکرد، نویسندگان و شعرائی را که از عمیق ترین دردهای مردم سخن گفته و آنها را به مبارزه فرا می خواندند، مورد توجه قرار می داد. شون اوکیسی نویسنده ایرلندی نیز اولین بار توسط بهروز دهقانی در ایران معرفی شد. او مطلب مفصلی در مورد زندگی شون اوکیسی نوشته و کتاب "ماه درکایلنامو میدرخشد" او را ترجمه نموده است. بهروز دهقانی در مقام نویسنده و مترجم انقلابی، لنگستون هیوز را در سال 1344هنگامی که با همراهی صمد بهرنگی نشریه آدینه مهد آزادی را بنیان نهاد، با ترجمه شعری از او به روشنفکران جامعه شناساند و این شعر زینت بخش اولین شماره نشریه آدینه شد: " من یه سیام/ سیا مث شب که سیاس/ سیا مث اعماق افریقای خودم....."
بهروز دهقانی بعداً نیز کار ترجمه اشعار و داستان های لنگستون هیوز را ادامه داد. بعضی از نوشته و ترجمه های او در این مورد در سال 1345 در یک نشریه دانشجوئی در تبریز به چاپ رسیده است. دراین مورد حمید تبریزی با اشاره به این که "در سال‌های ۱۳۴۵ و ۱۳۴۶ عده‌ای از دانشجویان دانشگاه تبریز اقدام به انتشار دو شماره نشریه كردند كه متاسفانه بیش از دو شماره دوام پیدا نكرد" ، به بعضی از نوشته ای بهروز دهقانی در آن نشریه دانشجوئی اشاره کرده است. ( نگاه کنید به : نقد و بررسی نشریاتی که متوقف شدند،
انتشارات سازمان هنری دانشجویان تبریز


 در سال 1346 نیز بهروز دهقانی اقدام به چاپ ترجمه داستان هائی از لنگستون هیوز کرد. این کتاب اکنون تحت عنوان "شاعر و قصه گوی سیاه" موجود است.

بهروزدهقانی در زندگی کوتاه اما پربارش آثار مهم و با ارزشی از خود برجای گذاشته است. اما مهمترین و تاثیر گذارترین اثر او همانا زندگیش میباشد. این تأثیر که با مرگ او در زیر شکنجه به خاطر دفاع از منافع مردم در مقابل مأموران ساواک شاهنشاهی  به اوج خود رسید، صداقت انقلابی او و تعهداتش را به عنوان هنرمند و روشنفکر مبارز طبقه کارگر، به مردم ایران و جهان شناساند.
راهش پررهرو باد.

هیچ نظری موجود نیست: