۱۳۹۳ خرداد ۱۶, جمعه

روایت یک بازمانده از قتل های ناموسی: مرا کشتند، اما نمردم

9 ساعت،12 دقیقه گذشته نعیمه دوستدار

روایت یک بازمانده از قتل های ناموسی: مرا کشتند، اما نمردم

روایت یک بازمانده از قتل ناموسی: مرا کشتند اما نمردم نعیمه دوستدار هزاران کیلومتر دورتر از ایران، در یکی از شهرهای کوچک هلند، «توار» در یک آپارتمان کوچک، پشت اسکایپ برایم از روزی می‌گوید که کبریت زد و آتش به جانش پیچید. صورتش نشانی از آتش ندارد اما دست‌هایش را نشانم می‌دهد که تا بازو چروکیده و سال‌ها است که هرگز بدون آستین‌های بلندی که روی انگشت‌هایش را هم می‌پوشانند، جایی ظاهر نشده است.
هنوز تنش در اثر زخم‌های سوختگی، خارش دارد. زخمش را که می‌خاراند، پوستش خون می‌افتد و چرک می‌کند. اما این همه داستان نیست، حتی قسمت مهم آن هم نیست.
او هم داستان «عاطفه» را شنیده؛ دختری که تازگی در شهر کنگاور از با ضربه چاقوی پدرش کشته شد. حتی شنیده که پدر عاطفه در زندان تهدیدکرده اگر آزاد شود، دختر دیگرش را هم خواهد کشت: «می‌کشد و یک آب هم روش. مرا هم کشتند اما نمردم.»
قصه توار، دختر 28 ساله‌ای که حتی نمی‌تواند بگوید اهل کدام شهر کردستان است، پنج سال پیش، از یک بعداز ظهر تابستانی شروع شد؛ روزی که همه خانواده، خواهرها و شوهرها، برادرها و همسران‌ آن‌ها با کلی بچه قد و نیم قد در منزل خاله جمع شده بودند.
توار بعد از ناهار، وقتی همه توی ایوان و اتاق‌ها دراز کشیدند تا چرت بزنند، از خانه زد بیرون. قرار بود دوست پسرش را ببیند. دوستش از شهر بزرگ‌تری آمده بود؛ جایی در 50 کیلومتری شهر آن‌ها. توار رفت که نیم ساعته برگردد. در یک کوچه باغی قرار گذاشته بودند. زیر سایه یک درخت هم‌دیگر را بوسیدند. همه چیز فقط چند دقیقه طول کشید و وقتی هنوز دست‌شان توی دست هم بود و از کوچه بیرون آمدند، توار پسرعمویش را آن طرف خیابان دید که گوشی موبایل در دستش بود و همان طور که راه می‌رفت، نگاه غضب‌آلودی به آن‌ها انداخت.
دست هم را ول کردند و توار نفس‌زنان خود را به خانه رساند. هنوز همه خواب بودند. داخل یکی از اتاق‌ها خودش را به خواب زد و حتی خوابش برد. یک ساعت بعد برادر بزرگش آمد و با لگد بیدارش کرد. موهای بلندش را دور دستش پیچید و کشان کشان بردش تا هال خانه. زانوهایش روی فرش ساییده شدند. پوست سرش داغ شده بود.
ماده ۶۲۰ قانون مجازات اسلامی می‌گوید: «هرگاه مرد، همسر خود را در حال زنا با مرد اجنبی مشاهده کند و علم به تمکین زن داشته باشد، می‌تواند در همان حال آنان را به قتل برساند و در صورتی که زن مکره (مجبور) باشد، فقط می‌تواند مرد را به قتل برساند.»
ماده ۲۲۰ همین قانون می‌گوید که پدر و جد پدری در صورت کشتن فرزند، قصاص نمی‌شوند. اما توار که شوهر نداشت. پسری را بوسیده بود و مطمئن بود پسرعمویش تنها دست در دست بودنشان را دیده. برادرش که به هال خانه رسید، چند دور دیگر موهایش را دور دست‌هایش پیچید و پرتش کرد وسط اتاق.
آن موقع موهای توار پایین‌تر از کمرش بود. خواهرها و بچه‌ها گوشه اتاق جمع شده بودند و جیغ می‌زدند اما توار حال جیغ زدن نداشت: «برادرهای کوچک‌تر به صورتم لگد می‌زدند. طعم خون را توی دهانم حس می‌کردم. چشم‌هایم را بسته بود و یک لحظه که بازشان کردم، پدرم را دیدم در آستانه در ایستاده.»
برادرها ولش کردند. پدرش رفت سمت میز. یک گلدان کریستال سنگین روی میز بود. خواست فرار کند که پدر گلدان را روی سرش کوبید. همه جا سیاه شد. توار از آن به بعد چیزی یادش نیست. فقط یادش هست که همه چیز سیاه و آرام شد و فرو رفت در سکوتی که دوماه طول کشید. دلش نمی‌خواست از آن سفر برگردد اما دو ماه بعد به هوش آمد. خواهرش به او گفته بود که خرده‌های شیشه تمام صورتش را خط انداخته بودند. خون، فرش خانه خاله را سرخ کرده بود اما پدر اجازه نمی‌داد او را به بیمارستان ببرند. شوهرخاله پدر را برده بود بیرون و شوهرخواهرها رساندنش بیمارستان.
پدر هرگز به ملاقاتش نیامد و به خانه راهش نداد: «سه ماه در خانه مادربزرگم بود؛ زندان. تمام روز توی اتاق در بسته نگهم ‌داشتند. غذایم نان خشک و آب بود. پدرم گفته بود باید از گرسنگی بمیرد.» اما توار نمرد؛ خودش را کشت. یک روز که مادربزرگ در را باز گذاشته بود، خودش را به انباری رساند: «آن جا نفت بود. نفت را ریختم روی لباسم و وسط حیاط خودم را آتش زدم.» مادربزرگ پتو انداخت رویش. پول داد به یکی که ببردش آن ور مرز: «همان طور که تنم می‌سوخت، مرا بردند. رفتم اربیل. دو روز بعد رساندنم دکتر. تمام تنم چرک کرد.»
توار را در بیمارستان به یک مرکز توانمدسازی زنان در اقلیم کردستان معرفی می‌کنند. آن ها کمکش می‌کنند به اروپا پناهنده شود. آن جا، یک سال دیگر هم در خانه پنهان شد تا بتواند به هلند پرواز کند: «این جا اول در شهر دیگری بودم. با یک خانواده کرد آشنا شدم و آن‌ها به گوش خانواده‌ام رساندند که کجا هستم. پدرم تهدید کرده بود که آدم می‌فرستد تا همین جا مرا بکشد. فرار کردم و آمدم یک شهر دیگر.»
نپذیرفتن ازدواج اجباری، زنا، رابطه خارج از ازدواج یا حتی سوء‌ظن به ارتباط، طلاق و ازدواج مجدد دلایلی هستند که می‌توانند بهانه قتل‌های ناموسی شوند. با این حال، هیچ نهاد حمایتی وجود ندارد که زنان در معرض تهدید به قتل بتوانند به آن رجوع کنند و این در حالی است که قانون نیز به نوعی دست خانواده‌ها را در انجام این نوع قتل‌ها باز گذاشته است. پدر توار هرگز به خاطر حمله به او دستگیر نشده است.
توار کوچک‌ترین بچه خانواده بوده؛ تنها دختری که ازدواج نکرده و دوست پسر داشته است: «خواهرهایم همه زیر 18 سال عروسی کردند. عروسی من جور نشد وگرنه من هم قرار بود با پسرعموی پدرم ازدواج کنم. گاهی می‌رفتم پیش دوستانم. دوست پسرم فامیل یکی از آن‌ها بود.»
واکنش رسمی و غیررسمی به قتل‌های ناموسی هم گاه مقصر قلمداد کردن قربانیان است؛ مانند معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی که گفته: «منشا و ریشه وقوع بیش‌تر این قتل‌ها در رعایت نکردن اصول اخلاقی و عرفی جامعه از سوی برخی افراد، كشیده ‌شدن به برقراری روابط غیرمتعارف و سعی برای حل موضوع از طریق رفتار جنایی است. حاصل روابط غیرمتعارف كه مغایر اصول شرع، فرهنگ و عرف جامعه است، به صورت مختلف ممكن است تبعات تلخ و منفی خود را در زندگی و خانواده فرد نشان دهد. طلاق، خودكشی، مورد اخاذی قرار گرفتن و سرانجام قتل از عواقب این موضوع است.»
بسیاری از اهالی مناطقی که این نوع قتل‌ها در آن‌ها شایع است، این مجازات را شایسته زنان و دختران قربانی می‌دانند. چهارسال است که توار از هیچ کدام از اعضای خانواده‌اش خبر ندارد: «هیچ‌کدام آن‌ها نخواسته‌اند با من رابطه داشته باشند. حتی مادرم هم می‌خواست که من بمیرم. فقط مادر بزرگم وقتی مرا فراری می‌داد گفت این کار را به خاطر دختر خودش می‌کند. یک دختر خودش را وقتی 14 ساله بود، پدربزرگم کشته بود.»
توار با اسم مستعار، در یک شهر کوچک هلند، با دست و گردنی که همیشه پوشیده است، یک زخم بزرگ را با خود حمل می‌کند: «توی کابوس هرشبم، پدرم با اسلحه به من شلیک می‌کند. مادرم همیشه آن گوشه ایستاده اما نجاتم نمی‌دهد. من هر شب کشته می‌شوم.»
بر اساس آمار «صندوق جمعیت سازمان ملل»، سالانه حدود 5هزار زن در قتل‌های ناموسی کشته می‌شوند. سال 1999 «اسما جهانگیر»، وکیل پاکستانی و گزارش‌گر ویژه «کمسیون حقوق بشر سازمان ملل»، گزارش مفصل و تکان دهنده‌ای از قتل‌های ناموسی در کشورهای خاورمیانه، آسیای جنوبی و بعضی از کشورهای امریکای لاتین به سازمان ملل داد. سال 2000، «مجمع عمومی سازمان ملل» قطع‌نامه‌ای برای از بین بردن قتل‌های ناموسی تصویب کرد که 125 کشور آن را امضا کردند اما اغلب کشورهای مسلمان، از جمله ایران به آن رای ندادند.پس از آن، در پاکستان مجازات سنگین و حتی حکم اعدام برای مرتکبان قتل‌های ناموسی در نظر گرفته شده است.
قتل‌های ناموسی از سال ۲۰۰۸ در اقیلم کردستان غیرقانونی اعلام شده و در ترکیه هم مجازات این جرم، حبس ابد است اما هنوز این کشورها آمار بالایی در قتل‌های ناموسی دارند. در مناطقی از ایران که فرهنگ عشیره‌ای و قومی غلبه دارد، آمار قتل‌های ناموسی بیش‌تر است. خوزستان، کردستان، سیستان و بلوچستان و لرستان از این مناطق هستند. بنابر برخی آمارها، بیش از 40 درصد قتل‌ها در خوزستان ناموسی است و این استان پس از سیستان‌ و بلوچستان، در رتبه دوم كشوری این نوع قتل‌ها قرار دارد.

هیچ نظری موجود نیست: