۱۳۹۵ آذر ۶, شنبه

فیدل کاسترو که بود؟


فیدل کاسترو
فیدل کاسترو در میان رهبرانی که همزمان با او در قدرت بودند، طولانی‌ترین دوران زمامداری داشت، و با اینکه ایالات متحده تلاش زیادی برای خلاص شدن از دست او بخرج داد، نهایتا فیدل کاسترو در دوران زندگی‌اش شاهد فعالیت یازده رئیس‌جمهوری آمریکا بود.
وجود کاسترو به آنها یادآوری می‌کرد که با اینکه کمونیسم در اکثر نقاط جهان با شکست روبرو شده، اما درست زیر گوششان هنوز زنده است.
کاسترو در سال ۱۹۲۶ میلادی در خانواده‌ای ثروتمند از ملاکان کوبا متولد شد، اما اختلاف فاحش میان سطح زندگی خودش با فقر شدید بسیاری از هموطنانش او را تحت تأثیر قرار داد و به یک انقلابی تبدیل کرد.
کاسترو و چه گوارا
کاسترو و چه گوارا
او مصمم به سرنگون کردن حکومت باتیستا بود، حکومتی که نامش مترادف با فساد، انحطاط و نابرابری شدید بود. کوبا در آن دوران بهشت ثروتمندان عیاش بود و عملا توسط باندهای تبهکار اداره می‌شد، و فحشا، قمار و قاچاق مواد مخدر در آن فراگیر بود.
کاسترو و انقلابیون همراهش از پایگاهشان در کوه‌های سیئرا مائسترا یک مبارزه چریکی کلاسیک را سازماندهی کردند. شورشیان روز دوم ژانویه ۱۹۵۹ وارد هاوانا شدند. با پیروزی کاسترو و فرار باتیستا، کوبا صاحب دولت جدیدی شد، که ارنستو چه گوارا هم عضو آن بود. رهبران کوبا قول دادند زمین‌ها را به مردم واگذار کنند و از حقوق فقرا دفاع کنند.

نگاه به شرق

کاسترو تأکید داشت که ایدئولوژی او قبل از هر چیز کوبایی است. او آن موقع می‌گفت: "ما به دنبال کمونیسم یا مارکسیسم نیستیم. بجای آن دموکراسی و عدالت اجتماعی می‌خواهیم، آنهم در چارچوب اقتصادی با برنامه".
کاسترو خیلی زود مورد بی‌اعتنایی دوایت آیزنهاور، رئیس جمهوری آمریکا قرار گرفت، و طبق ادعای خودش، همین مسأله او را به آغوش اتحاد جماهیر شوروی و رهبر آن زمانش، نیکیتا خروشچف، انداخت. از آن به بعد کوبا به یکی از صحنه‌های جنگ سرد تبدیل شد.
کاسترو و خروشچف
کاسترو و خروشچف
در آوریل ۱۹۶۱ آمریکا تلاش کرد با بکارگرفتن ارتشی خصوصی متشکل از تبعیدیان کوبایی، حکومت کاسترو را سرنگون کند. ارتش کوبا در خلیج خوک‌ها به مهاجمان حمله کرد، و ضمن کشتن بسیاری از آنها، هزار نفرشان را به اسارت گرفت. فیدل کاسترو به صورت یک ابرقدرت چنگ انداخته بود، و این برای آمریکا بخشودنی نبود.
یک سال بعد، هواپیماهای تجسسی آمریکا موشک‌های شوروی را در راه انتقال به کوبا شناسایی کردند. ناگهان جهان در لبه پرتگاه جنگ هسته‌ای تمام عیار قرار گرفته بود. جان اف کندی، رئیس جمهوری وقت آمریکا هشدار داد: "در آن جزیره محصور، مجموعه‌ای از پایگاه‌های شلیک موشک‌های تهاجمی در حال ساخت است. هدف از احداث این پایگاه‌ها نمی‌تواند چیزی جز ایجاد توانایی انجام حمله هسته‌ای در نیمکره غربی باشد".
ابرقدرت‌ها به چشمان یکدیگر خیره شده بودند، اما این خروشچف، رهبر شوروی، بود که اول پلک زد و موشک‌هایش را از کوبا بیرون کشید. البته در ازای این کار، آمریکا هم بطور مخفیانه سلاح‌هایش را از ترکیه خارج کرد.

حضور در آفریقا

  کاسترو در زمان عملیات خلیج خوک‌ها
کاسترو در زمان عملیات خلیج خوک‌ها
فیدل کاسترو دیگر به دشمن شماره یک آمریکا تبدیل شده بود. سازمان سیا چند بار سعی کرد او را بقتل برساند، که معروف‌ترین موردش عملیات مانگوس بود. در این عملیات قرار بود در سیگارهای برگ فیدل کاسترو مواد منفجره قرار داده شود. ایده‌های عجیب‌تری هم وجود داشتند، از جمله طرحی برای ریختن ریش کاسترو با هدف دست انداختن او در انظار عمومی.
اتحاد شوروی پول زیادی به کوبا سرازیر می‌کرد، و بخش عمده محصول شکر این جزیره را می‌خرید. کشتی‌های روسی مرتبا به بندرگاه هاوانا وارد می‌شدند و کالاهایی را که کوبا بخاطر تحریم‌های تجاری آمریکا شدیدا به آنها نیاز داشت، با خود می‌آوردند.
با وجود اتکا به کمک‌ها روس‌ها، کاسترو کوبا را در رأس جنبش جدیدالتأسیس عدم تعهد قرار داد. اما در آفریقا او جانبدارانه عمل می‌کرد و نیروهای نظامی‌اش را در آنگولا و موزامبیک به کمک چریک‌های مارکسیست فرستاد.
اما دیگر دوره گورباچف بود و گلاسنوست (شفافیت) و پرسترویکا (تجدید سازمان)، و این برای انقلاب کاسترو فاجعه‌بار بود. مسکو خرید شکر از کوبا را قطع کرد و با این کار عملا اقتصاد کوبا را تعطیل کرد. کوبا هنوز تحت تحریم‌های آمریکا بود و با قطع کمک‌های حیاتی شوروی، کمبودهای دائمی و خالی شدن قفسه‌های فروشگاه‌ها در کوبا اجتناب ناپذیر شد. با طولانی‌تر شدن صف‌های مواد غذایی، تحمل مردم کمتر شد.

شکست‌ها و دستاوردها

فیدل کاسترو
کاسترو در میان مردم کوبا محبوبیت داشت
کشوری که فیدل کاسترو آن را پیشرفته‌ترین کشور جهان می‌خواند، در عالم واقعیت به دوران ارابه و درشکه برگشت. در اواسط دهه ۹۰ میلادی، صبر و تحمل بسیاری از کوبایی‌ها به پایان رسید. هزاران نفر از آنها از طریق دریا راه ایالت فلوریدای آمریکا را در پیش گرفتند. البته بسیاری از آنها در طول مسیر غرق شدند، اما این حرکت رأی عدم اعتماد خردکننده‌ ای برای کاسترو بود.
البته او پیروزی‌هایی هم بدست آورد. الیان گونزالس، که مادرش را در حادثه ای که در ساحل فلوریدا برای قایقشان پیش آمد، از دست داد، بعد از یک کشمکش حقوقی طولانی میان بستگانش در کوبا و میامی، به هاوانا بازگردانده شد.
کاسترو دستاوردهای داخلی قابل توجهی هم داشت. خدمات درمانی رایگان و باکیفیت در دسترس همگان بود، و نرخ مرگ و میر نوزادان این کشور با اکثر کشورهای پیشرفته جهان قابل مقایسه است.
در سال‌های پایانی حکومتش بنظر می‌رسید کاسترو قدری ملایم‌تر شده است. پاپ ژان پل دوم در سال ۱۹۹۸ در سفری تاریخی از کوبا دیدن کرد. انجام چنین سفری حتی پنج سال پیش از آن غیر قابل تصور بود.
پاپ ژان پل دوم و کاسترو
پاپ ژان پل دوم در سفر کم‌سابقه خود به کوبا از وضعیت حقوق بشر در این کشور انتقاد کرد
پاپ کوبا را بخاطر نقض حقوق بشر محکوم کرد و این اسباب خجالت کاسترو در برابر رسانه‌های جهان شد. کاسترو با وجود همه ایراداتش نسخه خاص خودش را از کمونیسم کارائیبی خلق کرد، هر چند که در سال‌های آخر مجبور شد آن را تعدیل کند و برای حفظ انقلابش دست به برخی اصلاحات در راستای اقتصاد بازار آزاد زد.
اما توانایی کاسترو در تحریک آمریکا تا پایان با او بود. مثلا او توانست با ونزوئلا، که منابع نفتی عظیمی دارد، روابط نزدیکی ایجاد کند، و دوست نزدیکش، هوگو چاوز، خواهان استرداد یکی از برجسته‌ترین دگراندیشان مخالف کاسترو شد.
کاسترو بعد از انجام یک عمل جراحی در سال ۲۰۰۶، از قدرت کناره گرفت و از آن به بعد به ندرت در انظار عمومی ظاهر شد.
گمانه‌زنی درباره وضعیت سلامتی کاسترو و موضوع جانشینان احتمالی او (از جمله برادرش رائول) از سال ۲۰۰۴ شروع شد. در آن سال او بخاطر زمین خوردن دچار شکستگی کاسه زانو و بازو شد. در ۳۱ ژوئیه ۲۰۰۶ (۹ مرداد ۱۳۸۵)، تنها چند روز پیش از هشتادمین سالروز تولدش، کاسترو در پی جراحی اضطراری روده، قدرت را موقتا به برادرش رائول واگذار کرد. کوبا همچنان ابتلای او به سرطان روده را تکذیب می‌کرد و در فوریه ۲۰۰۷ (بهمن ۱۳۸۵) رائول کاسترو اعلام کرد که وضعیت سلامتی برادرش رو به بهبودی است.
در فوریه ۲۰۰۸ (بهمن ۱۳۸۶) کاسترو اعلام کرد که دیگر سمت رئیس جمهوری و فرمانده کل قوا را نخواهد پذیرفت.
او در نامه‌ای که در روزنامه رسمی حزب کمونیست منتشر شد، گفت: "قبول مسوولیت‌هایی که به تحرک و از خود گذشتگی کامل نیاز دارد، خیانت به وجدانم است، زیرا توانایی جسمانی چنین کاری را ندارم".
با اینکه بدون شک بسیاری کوبایی‌ها از کاسترو متنفر بودند، برخی دیگر حقیقتا به او عشق می‌ورزیدند. آنها او را به مثابه حضرت داوودی می‌دانند که در مقابل جالوت (یا همان آمریکا) ایستاد، و توانست به چشم "یانکی" آب دهان بیندازد. برای این دسته کوبا و کاسترو دو واژه مترادف با هم هستند.

هیچ نظری موجود نیست: