۱۳۹۵ آذر ۱۰, چهارشنبه

جنگ یمن: داستان مردی که ۲۷عضو خانواده‌اش در حمله هوایی کشته شدند

دو ماه پس از شروع جنگ یمن، درست وقتی که عبدالله الابی، به اتفاق دو همسر و فرزندان و نوههایش برای خوردن شام دیرهنگام، آماده میشد، در یک لحظه دنیایش از هم پاشید.
در جریان حمله هوایی به خانه عبدالله ۲۷ عضو خانواده‌اش جان باختند. خود او جان سالم به در برد ولی تنها ۶ هفسه نسل از خانواده عبدالله الابی در جریان حمله هوایی ائتلاف به رهبری عربستان کشته شدندته بعد که روی تخت بیمارستان به هوش آمد، از مرگ اعضای خانواده‌اش باخبر شد.
او می گوید: "اگر ترس از خدا نبود همان لحظه خودکشی می کردم، خودم را از ساختمان به پایین پرتاب می کردم....ولی خداوند به من صبر داد."

 فرزندان عبدالله: از سمت چپ به راست: ایمان، ابراهیم، مونا، یعقوب، زکریا، اسحاق و نفر جلویی اسماعیل
فرزندان عبدالله: از سمت چپ به راست: ایمان، ابراهیم، مونا، یعقوب، زکریا، اسحاق و نفر جلویی اسماعیل
خانواده عبدالله در صعده، مرکز قدرت شورشیان حوثی زندگی می کردند. نیروهای ائتلاف به رهبری عربستان که از عبدربه منصور هادی، رئیس جمهوری در تبعید یمن حمایت می کنند، این محل را هدف بمباران هوایی سنگین قرار دادند.
عبدالله می گوید حدود نیمه شب بود که خانه‌اش هدف حمله هوایی قرار گرفت. امدادگران به کمک بولدوزر تا صبح برای بیرون آوردن اجساد از زیر آوار تلاش می‌کردند. هفده تن از قربانیان، کودک بودند و کم سن ترین آنها نوه عبدالله، یک نوزاد دختر یک ماهه به نام ایناس بود.
از اوایل سال گذشته میلادی که جنگ یمن شروع شد، غیرنظامیان بهای سنگینی پرداخته‌اند. تا کنون بیش از ۴۰۰۰ غیرنظامی جان خود را از دست داده‌اند. سازمان ملل متحد می‌گوید بیشتر این تلفات ناشی از حملات هوایی نیروهای به رهبری عربستان بوده.

زندگی با خاطرات

  اسماعیل کوچک‌ترین پسر عبدالله تنها دو سال داشت
اسماعیل کوچک‌ترین پسر عبدالله تنها دو سال داشت
عبدالله اکنون بیشتر اوقات تنهاست و در اتاقی در یک مسجد زندگی می‌کند و منتظر دیدن پسرهایش که در مکان دیگری در شهر زندگی می‌کنند، می‌‌ماند.
برای عبدالله بخصوص ساعات شب خیلی سخت است. حمله هوایی به سر، ستون فقرات و آرواره عبدالله آسیب رسانده و او به مداوا احتیاج دارد ولی امکان آن در صعده وجود ندارد؛ گر چه تنها درد جسمی نیست که شبها او را بیدار نگاه می دارد.
خاطره‌ها مدام به سراغش می‌روند.
"بعضی وقت ها دو تا سه ساعت می خوابم و بعد بیدار می شوم و تا صبح خوابم نمی برد......فرزندانم و خانه ام را به یاد می آورم.
"ما زندگی فقیرانه‌ای داشتیم ولی زندگی مان آرام و خوب بود ما خوشحال بودیم ... ما همه چیز را از دست دادیم."
خانه عبدالله که در حمله موشکی کاملا از بین رفت 
خانه عبدالله که در حمله هوایی کاملا از بین رفت
عبدالله در استان مرکزی اِب، به دنیا آمد. بعد به صعده نقل مکان کرد و دو سلمانی باز کرد که با پسرهایش آن را اداره می‌کرد. او می گوید: "من تقلا کردم و سال ها کار کردم و برای ساختن خانه‌ام آجر روی آجر گذاشتم."

امید به آینده

در ۱۸ ماهی که از این فاجعه می گذرد، با وجود مصاحبه‌ها و دیدارهایی از جانب نمایندگان سازمان‌های متعدد، هنوز اعضای خانواده عبدالله که جان سالم به در بردند، هیچ کمک مالی دریافت نکرده‌اند.
 
یوسف، پسر سیزده ساله عبدالله
یوسف، پسر سیزده ساله عبدالله
یونس، یکی از پسران عبدالله ازحمله جان سالم به در برده ولی در اثر اصابت خمپاره مجروح شده و یک چشمش را از دست داده،. او یک دختر دو ساله دارد که نامش دعاء است.
آنها مقروض هستند چون ناچار شدند برای پرداخت هزینه مداوای یونس، پول قرض کنند.
یونس ۶ ماه در بیمارستان بستری بوده.
یونس یکی از پسران عبدالله که جان سالم به در برد اما از یک چشم نابینا شد در کنار دعا، دخترش
یونس یکی از پسران عبدالله که جان سالم به در برد اما از یک چشم نابینا شد در کنار دعا، دخترش
عبدالله می گوید: "من می خواهم زندگی پسرانم را به آنها برگردانم. می خواهم ببینم در خانه خودشان مستقر شده‌اند."
به زبان آوردن نام کوچکترین پسرهایش اسماعیل، ابراهیم، اسحاق و یعقوب که همواره کنارش بودند او را ناراحت می‌کند.
ولی در میان از دست دادن باور نکردنی چنین تعدادی از اعضای خانواده‌اش، تولد یک نوه جدید پسر، موجب خوشحالی عبدالله شده.
ایمان، پسر عبدالله نام نوزداش را به یاد برادر دو ساله‌اش اسماعیل گذاشته است
ایمان، پسر عبدالله نام نوزداش را به یاد برادر دو ساله‌اش اسماعیل گذاشته است
ایمان، پسر عبدالله نام طفل نوزادش را به یاد اسماعیل، کوچکترین برادرش که هنگام کشته شدن تنها دو سال داشت، اسماعیل گذاشته است.
عبدالله احساس خود را هنگامی که اسماعیل را برای اولین بار دید شرح می دهد: "احساس می کردم دنیا را به من داده‌اند..... احساس می کردم خدا تلافی آنچه را که از دست داده‌ام کرده است."
عبدالله آرزو می کند که اسماعیل هرگز آنچه را بر سر خانواده اش آمده تجربه نکند: "امیدوارم او این خفت و خواری و جنگ را نبیند... .. امیدوارم او آینده بهتری داشته باشد."

هیچ نظری موجود نیست: