۱۳۹۸ اردیبهشت ۱۷, سه‌شنبه

شیرین سمیعی راز عشق

 
شیرین سمیعی
راز عشق
به سراغ کتابهای خوانده شده رفتم که تعدادی از آن را به آفریقا بفرستم و چند جلدی را به «کلوشار»ی بدهم، به مرد بی خانمانی که تمام روز در بولوار سن میشل در هر فصلی، در باران و آفتاب کنار خیابان نشسته است و کتاب می خواند. 
 
در میان کتابهایم  کتاب L’AMOUR FOUDRE را یافتم و باری دگر ورق زدم.  در پشت جلد و برگ نخست این کتاب که مجموعه ای ست از داستانهای عاشقانه ی ملت های مختلف، و نوشته ی
 henri gougaud، به نقل از پیامبر اسلام به فرانسه آمده است:
 
« برای من سه چیز اولویت دارد: 
عطر، چون راز زنان را در بردارد،
زنان، چون راز عشق را در خود دارند،
عشق، چون تنها نیایش جهان است.»
 
لابد حدیثی ست! چون چنین گفته ای را نه در سوره نساء و نه در هیچ سوره دیگری نیافتم. متآسفانه نویسنده کتاب هم نمی گوید در کجا این نوشته ی زیبا را خوانده است! 
باید از ملایان عالیقدرمان پرسید که به خون زنان تشنه اند و از بوی خوش شان بیزار، دستور اسید پاشی به آنان را می دهند و باید در حجاب پنهان شوند تا از دیدن شان گزندی به مردان واپس گرای روان پریش بیماری چو آنان نرسد! و البته دعاها نیز باید به زبان عربی خوانده شود تا به درگاه خدایی که در بتکده تازیان در مکه محبوس است و عرب زبان، پذیرفته شود! 
و در بیشترین دعاها سوای ترس و وحشت از ارتکاب به گناهان بی شمار، از زن و زیبایی و دل ربودن و خوش آمدن و خوشی یافتن مطلقا خبری نیست، و باید زندگی را در این دنیا با ترس و لرز از جهنم در آن دنیا ادامه داد. 
 
در قرآن کریم، مزامیری چو مزامیر داود و کتابی چو کتاب غزل غزلهای زیبای سلیمان نمی یابیم. درونش از عشق و دلدادگی، مانند سروده های شاعرانه ی سلیمان اثری نیست که در آن بی پروا از محبوبه و بوسه و می چو او بگوید: 
« ‌او مرا به بوسه های دهان خود ببوسد زیرا که محبت تو از شراب نیکوتر است. عطرهای تو بوی خوش دارد و اسم تو مثل عطر ریخته شده می باشد … و نمی خوانیم: 
گلها بر زمین ظاهر شده و زمان الحان رسیده و آواز فاخته در ولایت ما شنیده می شود. درخت انجیر میوه خود را می رساند و موها گل آورده، رایحه خوش می دهد. ای محبوبهُ من و ای زیبای من، برخیز و بیا… ای باد شمال، برخیز و بیا و ای باد جنوب، بیا. بر باغ من بوز تا عطرهایش منتشر شود. 
محبوب من به باغ خود بیاید و میوهُ نفیسهُ خود را بخورد… من در خواب هستم اما دلم بیدار است. آواز محبوب من است که در را می کوبد و می گوید: از برای من باز کن ای خواهر من! ای محبوبهُ من و کبوترم و ای کاملهُ من… ای دوستان بخورید، و ای یاران بنوشید، و به سیری بیاشامید…» 
که متآسفانه برگردانش به زبان فارسی به زیبایی برگردانش به زبانهای فرانسه و انگلیسی نیست.
 
و اما آش بی شعوری و پس ماندگی در دنیای مسلمانان آنچنان داغ شده است که حتی در کشور عربستان هم که همچنان قوانین هزار و چهار صد سال پیش شان را مو به مو اجرا می کنند، اندکی به خود آمده اند و امروز به زنان، با هزار منت، اجازه رانندگی می دهند! یک شیرزن شناخته شده ای هم که در کمیسیون آزادی فردی و مساوات ـ مساوات بین زن و مرد ــ  در تونس فعالیت می کند، بدون واهمه از ریشوهای متعصبِ قمه به دستِ آن دیار، گزارشی تهیه کرده است و در آن خواهان برابری زن و مرد در بردن ارث، آزادی جنسی، لغو جهاز زن، نظارت و مهار آثار هنرمندان، و روزه اجباری شده است! لایحه ای ست که باید به مجلس رود و خدا داناد که برای تصویبش در آن جا چه بر سر این لایحه بیاورند! به هر حال او حرفش را زده است و خواست زنان را گفته. نویسنده ای که در باره این بانو مقاله ی تحسین آمیزی نوشته است، دراین باره می گوید: اصلاحات او مهمترین اصلاحات در دنیای مسلمانان است، که آن را با آرامترین روش، و بدون هیچ داد و قال و جنجالی به انجام رسانده است. 
ما هم دعا می کنیم که خدا به دادش برسد و گزندی به او نرسد، و موفق شود!
برگرفته از کتاب منتشر نشده ی مسافر جلد سوم / شیرین سمیعی
 از شنیده ها چنین برمی آید که خوشبختانه دعای ما مستجاب شده است و این بانو در کشورش موفق!

هیچ نظری موجود نیست: