۱۳۹۸ مرداد ۳۱, پنجشنبه


در طول نهضت تنباکو، رسانه های نوشتاری مخفی داخلی و خارجی، جنبش مردمی را گسترش داده و آن را به کوچه و بازار به میان مردم می کشانید: 
رسانه های داخلی به صورت شبنامه در شهرهای معتبر کشور که نهضت در آن جاها شدت داشت، پخش می شد. بدین شرح که ترقیخواهان، شبنامه ها را شب ها در کوچه ها و خیابان ها و میادین حساس شهر پراکنده می کردند. صبحگاهان مردم با مطالعۀ آن ها از وقایع نهضت و اوضاع وخیم کشور آگاه می شدند و بر علیه قرارداد بسیج می شدند. این شبنامه ها به ابتکار انجمن های مخفی ( که از جمله در آن تاریخ بازماندۀ ابتکار سیدجمال الدین و نیز ملکم خان بودند )، تهیه و پخش می گردید. یکی از این شبنامه ها نوشتۀ کوبنده و کوتاهی بود که به وسیلۀ میرزا رضای کرمانی ( قاتل ناصرالدین شاه ) تهیه و در اوج مبارزات تنباکو در تهران پخش شده بود[۱]. 

دو روزنامۀ معترض و معروف « اختر » و « قانون » نیز همچنان از راه های گوناگون به ایران می رسیدند و مدام مردم را از اوضاع کشور آگاه می ساختند. علاوه بر آن دو نشریه، روزنامۀ «ابو نظاره»[۲] نیز که با مقالاتی از سید جمال الدین اسدآبادی در پاریس چاپ می شد، از جمله نشریات مترقی و روشنگری بود که «به وسائل مخفیه» وارد ایران می شد.»[۳]

روزنامۀ فوق، همچنین یکی از وسائل ورود قانون به کشور نیز بود. بدین ترتیب که روزنامۀ قانون را در جوف این روزنامه گذاشته و به کشور وارد ساخته و به افراد مورد نظر می رسانیدند[۴]

تلاش روزنامۀ قانون در راه استقرار مشروطیت 

ملکم خان از فرصت های مذکور استفاده کرده و در روزنامۀ قانون از آگاهانیدن اجتماعی خوانندگان خود و مردم باز نمی ایستاد. یکی از اهداف وی ( که خود نیز بالاخره شاهد پیروزی آن شد )، تغییر دادن رژیم استبداد به حکومت دموکراتیک بود. از دید او برقراری چنین حکومتی میسر نبود مگر با همکاری و رهبری روحانیان کشور و به همین دلیل در هر فرصتی آنان را برای چنین مسؤلیتی فرامی خواند. و به گمان ما، یکی از عللی که ملایان پیشوائی مشروطیت را به عهده گرفتند، تلاش های بی وقفۀ ملکم بود. 

خطاب به اولیای دولت جهت تغییر اوضاع

ملکم در شمارۀ بیست و دویم روزنامه، پیش درآمد راه و روش استقرار یک حکومت دموکراتیک و خلقی را به عنوان عریضه ای از سوی « امنای طهران » خطاب به « اولیای دولت » چنین می نویسد:

« ای اولیای دولت: این اوضاعی که در ایران برپا کرده اید، زندگی این ملت را محال ساخته است. باید این اوضاع را تغییر داد. ما با اشخاص شما هیچ عداوتی نداریم. حرف ما فقط بر سر چهار مطلب است:

اولآ می خواهیم امنیت مالی و جانی داشته باشیم. 
ثانیآ می خواهیم اسبابی فراهم بیاوریم که عنان امور دولت در دست افاضلِ ملت باشد.
ثالثآ می خواهیم همان طور که در عموم دول معمول است، مالیات ما صرف حفظ حقوقِ ملت و اسباب آزادی ملک بشود، نه اینکه مثل امروز بدترین اسلحۀ خرابی دین و دولت باشد.
رابعآ می خواهیم در ایران یک مجلس شورای کبرای ملی ترتیب بدهیم که در آن مجلس، 

اعاظم علما و مشاهیر عقلای ملک، حقوق دولت و ملت را موافق اصول شریعتِ خدا مستقلّآ معین و حفظ حدود مقرّره را دائمآ مراقبت نمایند. ما یعنی عموم آدمیان ایران این چهار مطلب را چهار رکن زندگی ایران می دانیم و از شما که امروز اولیای دولت ما واقع شده اید، مستدعی هستیم که این چهار شرط حیات ما را تا زود است در این ملک مجرا بدارید. اگر شما از اجرای این مطالبِ حقّه عاجز هستید، ما به جنابان شما اطلاع می دهیم که اتفاق جماعت ما از برای اصلاح کل امور ما کاملآ کافیست »[۵]

پیشنهاد چهار مطلب این عریضه در عین تهدید امنای امور کشور، هشداری است به آنان که در صورت عدم اعتنا به خواست ما ( عموم آدمیان ایران )، ما خودمان برای اصلاح امور اقدام خواهیم کرد. این سخن بدین معنی است که با ایجاد یک انقلاب اجتماعی، رأسآ دست به اصلاحات خواهیم زد!

راه و روش برقراری مجلس شورای ملی:

سپس وی راه و روش برقراری مجلس شورای ملی را ( که در حقیقت اصل و اساس یک حکومت دموکراتیک - لائیک می باشد )، به خوانندگان خویش می آموزد. او می نویسد:

« ... باید اقلآ صد نفر از مجتهدین بزرگ و فضلای نامی و عقلای معروف ایران را در پایتخت دولت در یک مجلس شورای ملی جمع کرد و به آن ها مأموریت و قدرتِ کامل داد که اولآ آن قوانین و آن اصولی که از برای تنظیم ایران لازم است تعیین و تدوین و رسمآ اعلام نمایند. ثانیآ موافق یک قرار مضبوط، خود را یعنی آن مجلس شورای ملی را مواظب و مراقب و موکلِ اجرای قانون قرار بدهند. بدون این شرط آخری یعنی بدون وجود یک مجلس ملی که دایم مراقب اجرای قوانین باشد، بهترین قوانین دنیا بی اثر و بی معنی خواهند بود. »[۶]

وظیفۀ مجلس شورای ملی:

در مورد ترتیب برقراری « حکومت قانون »، ملکم، مجلس ( وزرای دربار اعظم ) [۷] را مثال می زند. و می نویسد:

« دستورالعملی است از عالم غیب به وزرای دربار اعظم رسیده است
این مجلس دربار اعظم مقدمۀ شورای کبرای ملی است.»[۸]

آنگاه به آنان گوشزد می کند که 
« شما جزو وزرای دولت نیستید. شما مشیرانِ نظامِ ایران هستید.»

این مطلب بدان معنی است که او « مجلس وزرای دربار اعظم » را به عنوان مثال، به جای مجلس شورای ملی به خوانندگان می شناساند.

سپس روش تشکیل حکومت قانون را خطاب به آنان چنین گوشزد می کند:

« عدد شما کم است. باید اقلآ هفتاد نفر باشید.
مجتهدین بزرگ و فضلای ملت باید لامحاله داخل این مجلس باشند.»[۹]

ادامه می دهد: 

« احیاء ایران موقوف به اجراء قوانین عدل الهی است.

ترتیب قوانین بر عهدۀ مجلس شما ست.

اولین قانون دولت باید بر امنیت جان و مال و بر ضمانت جمیع حقوق افراد ملت باشد.

باید اساس قانون امنیت را چنان مُشَیّد و محکم نمائید که احدی نتواند بدون حکم قانون نه به کسی دست بزند نه از اموال و حقوق کسی ذرّه ای کم بکند.

به جهت حصول چنان نعمت عظمی باید ترتیب دیوان خانه را به نحوی متین و شخص قاضیان را از حیثیت معاش و اعتبار به طوری مطمئن و مستغنی بسازید که بدون هیچ ملاحظۀ شخصی با کمال استقلال قادر احقاق حق باشند. »

در مورد تعداد وزرا می نویسد:

« باید عددِ عُمّال دیوان و القاب و مناصب و مقدار مواجب هر منصب را به حکم قوانین صریح مشخص و مقرر نمائید که هیچ چاکر دولت نصب و عزل نشود و یک دینار از خزانۀ دولت نگیرد مگر به حکم قانون. »

در مورد تعداد، مسؤلیت، قدرت اجرائی و نظم مجلسِ وزرا و محدودیت آن می نویسد:

« اجرای جمیع قوانین دولت و ادارۀ کلیّۀ امورِ ملک بر عهدۀ وزراست.

عدد وزرا را شما باید مشخص نمائید. نصب وزرا در اختیار پادشاه است.

یکی از وزرا، رئیس مجلسِ وزرا خواهد بود.

شرایطِ ریاستِ مجلسِ وزرا و تکالیف و حقوق و حدود وزارت ها را باید شما به حکم قوانینِ مخصوص، مقرر نمائید.

باید منتهای مراقبت را به عمل بیاورید که امور و حدود وزارت ها با هم مخلوط نشوند.

هر وزیری که در امور وزارت دیگر مداخله نماید، او دشمن خلق و خائن دولت است.

همۀ وزرا باید در حضور مجلس شما مسؤل باشند، یعنی مجلس شما حق خواهد داشت که هر وزیری که در ادارۀ امور دولت برخلاف قانون حرکتی کرده باشد، او را به مقام محاکمه بیاورد و پس از اثباتِ تقصیر، او را موافق قانون تنبیه نماید.»[۱۰]

در مورد « جمع و خرج خزانه » ( که در حقیقت بودجۀ سسالانۀ کشور می باشد ) نیز مقررات قانونی حکومت های پیشرفته و دموکراتیک را دقیقآ برای دولت آیندۀ مشروطۀ ایران ترسیم می نماید. می نویسد:

« جمع و خرج دولت باید تمامآ به اطلاع و به اجازۀ مجلس شما باشد. به این معنی که هرسال قبل از وقت باید به حکم یک قانونِ صریح، نقطه به نقطه مقرر بدارید که وزرای دولت باید چقدر مالیات بگیرند و به چه تفصیل خرج بکنند.

این قنون ساده رکن نظام جمیع دول است. 

وقتی مدار امور دولت بر این شد که وزرا نتوانند بدون اجازۀ مجلسِ شما نه یک پول از رعیت بگیرند و نه یک دینار از خزانه خرج بکنند، آن وقت مجبورآ وزرا تابع قوانین شما و کل امور دولت لابد بر وفق مصالح عام خواهد بود.

این اختیارِ جمع و خرج خزانه را اصلِ اساسِ نظامِ ایران بدانید.

اگر این اختیار در تحت مراقبت مجلس شما نباشد، آنچه بگوئید و آنچه بکنید بی اثر و لغو خواهد بود.» [۱۱]

در مورد حقوق اعضای مجلس و « مصؤنیت قانونی » نیز می نویسد:

« باید نصب شما در این مجلسِ مشیران به حکم قانون و انفصال شما از این مجلس به حکم قانون باشد. 

انتخاب رئیس مجلس و محل و ترتیب مشورتِ شما باید موقوف به صوابدید شما باشد.

هیچ یک از جنابان شما از برای هیچ حرفی که در این مجلس زده باشد، ابدآ نباید مورد مؤاخذه بشود، مگر به حکم آن قواعد که شما خودتان معین و مقرر کرده باشید.

به هیچیک از جنابان شما در صورتی هم که مقصر باشید احدی نباید دست بزند مگر به اجازۀ مجلس مخصوص شما.

واضح است که بدون این حقوقِ اصلی و بدون چنان امنیت شخصی، در ایران نه مجلس خواهد بود، نه 

مشورت و نه قانون.»[۱۲]

در مورد حدود اختیارات وزرای دولت ( که مرحله ای از حکومت قانون است ) می نویسد:

« ... اغلب، بلکه عموم وزراء در هر ملک و به اقتضای طبع بشری همیشه طالب توسیع قدرت خود و حریص ضبط حقوق سلطنت بوده اند. بدین جهت است که در جمیع دول اولین تد بیر این بوده است که وزارت ها را چنان تقسیم و تحدید بکنند که هیچ وزیر نتواند به سایر وزارت ها دست اندازی و بتدریج جمیع قوای دولت را ضبط نماید.»

سپس این پرسش و پاسخ را پیش می کشد:

« - چه باید کرد که پادشاه و دولت از مصائب چنان حادثه قبیح معا ف بماند؟ »

درجواب می نویسد:

« - باید وزارت های دولت را از روی علوم این عهد موافق قانونی تقسیم و تحدید کرد.»[۱۳]

پیش بینی انقلاب مشروطیت و تشکیل مجلس مؤسسان.

او با اشاره به بحث و گفتگوی یکی از مجامع سرّی تهران در مورد انقلاب آیندۀ کشور، پرسشی به شرح زیر مطرح می سازد:

« در یک جامع تهران از یک وزیر دربار اعظم پرسیده بودند که اگر فرضآ فردا علمای تهران، خلقِ شهر را حرکت بدهند و عذر این اولیای نابکار را بخواهند، شما با این چند نفر وزرا که هم قسم شده اید، در آن روز چه خواهید کرد؟»

سپس وی از زبان آن « وزیر اعظمِ» چنین جواب می دهد:

« کار آن روز از حالا نقطه ته نقطه معین است. ما فی الفور اعضای دربار اعظم و آن علما و امرای نظام و اشخاص قابل که اسمشان در دفتر طرح ما ثبت است در مسجد شاه جمع می کنیم و همان روز آن اصول و مقدماتی که از برای تنظیم امور مدتی است حاضر ساخته ایم، به فتوای علما به کل دنیا اعلام می کنیم و بعد به فراغت مشغول اجرای فروعات می شویم. »

سپس پروسسوس انقلاب را چنین معین می کند:

« ابتدای حرکت در مسجد شاه خواهد بود. و بعد بلافاصله مجتهدین و آیات و فضلای عتبات و بزرگان و امرا و عقلای قوم از همۀ ممالک ایران حاضر می شوند و در پایتخت دولت، یک مجلسِ شورایِ کبریِ ملی منعقد می سازند و در کمال استقلال از برای ادارۀ کل امور همۀ آن قوانین و حدود حقوق و مجالس و ترتیبات که لازم است به تدریج مقرر و معمول می دارند.»[۱۴]

تصور می شود که هدف ملکم از مجلس مذکور، قاعدتآ می بایست مجلس مؤسسان باشد که برای حکومت آیندۀ کشور ترتیبات لازم را پیش تینی و تصویب می کند.

مقام شاه در حکومت پیشنهادی وی ( مشروطه ):

در مورد شاه می نویسد که:

« شخص پادشاه را صد مرتبه محترم تر و معتبر تر از امروز نگاه خواهیم داشت ... حالا پادشاه ما بلا حرف از جمیع سلاطین روی زمین معذب تر و محبوس تر و فقیر تر و مظلوم تر است. با وضع قانون، پادشاه و جمیع اعضای خانوادۀ سلطنت مواجب و مرسوم و حقوق معینی خواهند داشت و آنوقت شاه از هر جهت مستغنی و مطمئن و هزار مرتبه از امروز معزّز تر و مستقل تر خواهد بود ... »[۱۵]

ادامه دارد.

_______________________

[۱] - متن این شبنامه بدین شرح بود :
« مؤمنین مسلمان! امتیاز توتون از دست رفت، رود کارون از دست رفت، قند از دست رفت، راه اهواز از دست رفت. بانگ آمد، تراموای آمد، مملکت به دست بیگانگان افتاد، شاه در فکر ملت نیست، کار را به دست خود گیریم!» ( گوئل کهن، همان گذشته، ص ۱۴۹.)
[۲] - روزنامۀ ابو نظاره که به صورت فکاهی – سیاسی و به زبان های عربی و فرانسه منتشر می شد، توسط یکی از یهودیان مبارز مصری به نام « یعقوب سانوا » ایجاد شده بود. وی که یکی از یاران سید جمال بود، به علت اجرای یکی از نمایشنامه های مولیر و تهیّۀ مقالات انقلابی، از موطن خود به حال تبعید در فرانسه به سر می برد. یعقوب سانوا از انقلابیون و نویسندگان برجستۀ یهودی مصری است که به آزادیخواهان و مبارزان مصری پیوست و بدون توجه به اختلافات مذهبی خود با سید جمال با او و اتحاد اسلامی، همکاری نزدیک داشت. ( ن – ک: گوئل کهن، همان گذشته، ص ۱۴۳.
[۳] - گوئل کهن، همان گذشته، ص ۱۴۳.
[۴] - خاطرات حاج سیاح، ص ۳۳۹.
[۵] - نمرۀ بیست و دویم، ص ۱.
[۶] - همان گذشته، نمرۀ ششم، غرّۀ ذی الحجّه ۱۳۰۷، ص۲.
[۷] - ناصرالدین شاه در دربار خود به تشکیل مجلسی اقدام کرده بود که نام آن « وزرای دربار اعظم بود» و این مجلس در حقیقت دولت وی را تشکیل می داد.
[۸] - همان گذشته، نمرۀ هیجدهم، ص ۲.
[۹] نمرۀ هیجده، ص ۲.
[۱۰] - همان گذشته، صص۳ – ۲.
[۱۱] - تأکید از ماست.
[۱۲] - همان گذشته، نمرۀ هیجدهم، ص۳.
[۱۳] - همان گذشته، نمرۀ هیجدهم، ص۱.
[۱۴] - همان گذشته، نمرۀ بیست و دویم، ص ۳.
[۱۵] - همان، صص ۴ – ۳.

هیچ نظری موجود نیست: