۱۳۸۷ آبان ۳, جمعه

پاکستان در لبه پرتگاه

زمان برای شروع جنگ هايی از نوع , شوک ووحشت ,، نامی که به عمليات حمله به بغداد داده شد، مناسب نيست. اما اين بدان معنا نيست که ,راه حل, جنگ هم پايان يافته است. جنگ اکنون سينه خيز ميدان خود را گسترش ميدهد و طی ماه های اخير پاکستان را بی سرو صدا و بدون پوشش خبر کافی توسط رسانه های بزرگ انحصاری به کام خود کشيده است. جنگی که مثل افغانستان و عراق سود آن به کيسه بنيادگرايان ريخته ميشود و نقش مردم در آن به صورت ارقامی از ,تلفات جانبی, ظاهر ميشود که معمولا هم در مورد کميت و ,کيفيت, آن ابهام و اختلاف نظر هست. فعلا هرروز از قربانی شدن افراد بی گناه توسط اين طرف يا آن طرف ,جنگ با ترور, در پاکستان خبر ميرسد وچنانکه گزارشات پراکنده نشان ميدهد طی مدتی کوتاه حداقل 200000 پناهنده از نواحی شمالی به سوی مرزها سرازير شده و در اردوگاه های در هم شکسته و نابسامان تلمبار ميشوند. گفته ميشود ارقام واقعی خيلی بيش از اين است و در درون پاکستان حداقل همين تعداد آواره شده اند. وضع آنقدر خراب است که بخشی از به جان آمدگان حتی به افغانستان، مرکزديگر جنگ و فقر و نابسامانی و پناهنده خيزي، می گريزند. يک مورد نمونه وار توليد پناهنده در پاکستان را آندرو بانکومب و عمر واريچ دو گزارشگر نشريه انگليسی اينديپندنت چنين شرح داده اند:
,بعد از يک صدای بلند و قوي، پسر بچه همراه شعله های آتش و وزش بادی تند 20 يارد به سوی آسمان پرتاب شد. درست مثل اين بود که او از کوهی بلند سقوط کرده باشد. وقتی که بچه توانست به زحمت خود را روی پاهايش بکشد و بايستد گيج و در هم کوفته دريافت 9 عضو خانواده اش مرده اند و مادرش بدطوری زخمی شده است. همه ی آنها قربانی آتش سنگين ارتش پاکستان شده بودند که مشغول جنگ با طالبان ها در کوه های مرزی هستند. بقيه فاميل و ساکنان ده به سرعت تمام دهکده را ترک کردند... پسر بچه 12 ساله – کرم الله - حالا همراه با هزاران نفر ديگر در اردوگاهی نزار و پر از پناهنده نزديک شهر مردان به سر ميبرد. اودر حاليکه قطرات اشک از ميان چرک صورتش شيارهايی کشيده داستان خود را تعريف ميکند و حيران است چه به سرش خواهد آمد., کرم الله درحاليکه در ميان شن و خاک چادرها قوزکرده بود به دو خبرنگار ميگويد: ,زندگی اينجا پر از غم و غصه است., اردوگاه باجور که اين پسر بچه در آن به سر ميبرد يکی از هفت اردوگاه پناهندگی است که آوارگان استان های شمالی به آن پناه آورده اند و گزارش های حاکی از گسترش آنهاست. فشار بر پاکستان برای ,جنگ نيابتی, در پاکستان برخلاف عراق و افغانستان سربازان چشم آبی اعزامی از آمريکا و اروپا بار اصلی ,جنگ ترور با ترور, را برعهده ندارند. اين وظيفه به ارتش پاکستان سپرده شده است. ترديدی نيست که بايد جلوی پيشروی طالبان ها در پاکستان گرفته شود. اما جنگ به نيابت از آمريکا بدترين طريق مبارزه با طالبان هاست و رشد قارچ وار آن ها را تسهيل ميکند. به همين جهت مشرف هم عليرغم کمک های عظيم آمريکا در آن پا سست ميکرد و دولت زرداری اگرچه با کپی برداری از کرزای به منظور پيش برد ,جنگ با ترور, حمايت شد و روی کار آمد و پارلمان ,مديريت شده,ی پاکستان حداقل رسما و ظاهرا اقدام به اين نوع جنگ نيابتی را انکار ميکنند. اماهرقدر بين زرداری و فرماندهان کنونی ارتش پاکستان با آمريکا توافق حاصل شود، هيچکس ازجمله خود آمريکايی ها به وفاداری سربازان پاکستانی به اين نوع جنگ اطمينان ندارند. زيرا علاوه بر اينکه نيروهای ارتش پاکستان بهتر از همه ميدانند طالبان مخلوق آمريکاست و عده زيادی از آنها تغيير ,ناگهانی, مواضع آمريکا نسبت به طالبان بعد از حوادث سپتامبر خشمگين و خود ,طالبان زده, هستند، هم اکنون نيز از فشار آمريکا بر رهبران پاکستان برای تشديد جنگ با خبرند و اين جنگ را نه نياز کشور بلکه خواست تحميل شده از طرف خارج به حساب می آورند. اين در حالی است که بسياری از فعالان سياسی و روزنامه نگاران پاکستانی نيز در حاليکه مبارزه با طالبان را ضروری ميدانند، اين نوع ,جنگ با ترور, را که تحت فشار آمريکا آغاز شده محکوم کرده و آن را به نفع طالبان ها ميدانند. در ماه های اخير آمريکا در پاکستان به تاکتيکی متوسل شده که قبلا در عراق پيش گرفته شد و آمريکا آن را موفقيت آميز ارزيابی کرد: ائتلاف قبيله ای عليه طالبان ها، واين تاکتيک پاکستان را در لبه يک پرتگاه ديگر يعنی جنگ داخلی قرار داده است. بنا بر گزارش واشينگتن پست حکومت پاکستان در نظر دارد هزاران ميليشيا از قبايل ضد طالبان در نواحی مرزی را مسلح کند. اين روزنامه نوشت ميليشياهای مزبور تفنگ های AK-47 و سلاح های سبک ديگر دريافت خواهد کرد. اما موزائيک ائتلاف های قبيله ای آمريکا در اين منطقه منظره ای عجيب و وحشتناک دارد. باين ترتيب که: اولا در حاليکه آمريکا به رهبران نظامی و سياسی در پاکستان فشار می آورد که از مذاکره با طالبان های پاکستان خودداری کرده و جنگ را تشديدکنند، خود در افغانستان به مذاکره با طالبان روی آورده است. ثالثا بخش بزرگی از اسلام گرايان تندرو چه در عراق يا افغانستان و پاکستان از حمايت شبکه ای برخوردارند که از عربستان سعودی تغذيه ميکند. کافی است به ياد داشته باشيم بنا بر پژوهش های انجام شده سعودی ها از سال 1975 تا کنون ساليانه بين 2 تا 3 ميليارد دلار در خارج از عربستان صرف تبليغ و تربيت گروه های وهابی تندروميکنند و اين پول از طريق حدود 2000 مسجد و مدرسه تعليمات دينی چه در منطقه چه در اروپا برای ترويج تندروانه ترين تفسير از اسلام و پرهيز از هرنوع مدارا با ,غيرمسلمان ها, و ,کافران, صرف ميشود. حالا اجرای تاکتيک های مختلفی از طرف آمريکا در برابر نوع نيروها قرار داده شده است: در افغانستان آنها بايد وساطت برای مذاکره را پيش ببرند، درپاکستا ن بايد واسطه تشديد جنگ باشند، در عراق بايد هم با القاعده بجنگند و هم وزنه ای در برابر دولت شيعه ايجاد کنند. در عين حال طالبان و القاعده خود از آنها تغذيه ميکنند. به اينها بايد نقش پاکستان در خلق طالبان را افزود که ارتش و دستگاه امنيتی پاکستان را تا مغز استخوان به طالبانيسم آلوده کرده بود. بگذريم از ملاحظات ژئوپلتيک در رده های بالای ارتش پاکستان که ميخواهد از طالبان به عنوان وزنه ای در هرگردش قابل تصور درحوادث پاکستان استفاده کند. اين بلبشوی سياسی اگر در دراز مدت خطری بزرگ را متوجه دمکراسی و سکولاريسم ميکند و به احتمال قوی به نفع بنيادگرايان تمام ميشود، در کوتاه مدت فقط به تکه پاره شدن جامعه و تشديد جنگ داخلی می انجامد. به اينها بايد بحران اقتصادي، گرانی کالاهای اساسي، کمبود انرژي، بی ثباتی سياسی و بی اعتمادی گسترده مردم پاکستان به حکومت جديد و جنگ آن رانيز اضافه کرد. بنا بر گزارش اينديپندنت نواز شريف نخست وزير سابق، در نامه ای که مضمون آن به رسانه ها درز کردنوشته است: پاکستان اکنون در بدترين بحران تاريخ خود به سر می برد. عمران خان يک رهبر ديگر اپوزيسيون نيز در سفری به لندن گفت بحران سياسی و اقتصادی کنونی ,پاکستان را به سوی آنارشی می برد., بزرگ ترين هديه جرج بوش به القاعده جنگ کنونی در پاکستان عمدتا در استان های شمالی متمرکز است که ارتش پاکستان 120000 سرباز خود را در آن متمرکز کرده است، ولی طالبان ها به جنگ چريکی آنهم در مناطق کوهستانی روی آورده اند که کارايی ارتش منظم را به چالش می کشد. انتقال سربازان آمريکايی و ناتو به مرزها ی افغانستان به منظور حمله به دهات پاکستان و کشتارمداوم غيرنظاميان شعله خشم عليه نيروهای دولتی را دامن ميزند و مستقيما به طالبان نيرو ميدهد. خبرنگار يک روزنامه کانادايی ,گلاب اند ميل, که از اردوگاه باجور ديدن کرده مينويسد:, خشم پناهنده ها اساسا متوجه مقامات پاکستانی - و نه طالبان - است، هم به خاطر شروع عمليات و هم به خاطر شرايط اسفباری که اکنون به آن ها تحميل شده است. آنها ميگويند باجور بطور سراسری و بدون تمايز بين شهروندان عادی و نيروی نظامی زير آتش جت های جنگنده و هلی کوپترهای توپدار قرار ميگيرد و شهروندان بيگناه بيشترين خسارت را متحمل ميشوند که خانه های شان ويران شده و جان شان را از دست ميدهند., گزارشگران اينديپندنت در مورد مردم غيرنظامی منطقه جنگی نوشته اند: ,زندگی آنها بطور روزمره بوسيله جت های ويرانگر که بر فراز دره ها برای اجرای عمليات بمباران به اين سو آن سو حرکت ميکنند، و نيز بوسيله هلی کوپترهای پر سرو صدا که ارتش پاکستان برای اجرای عمليات خود به کار ميبرد، تهديد ميشود. مردمی که در خاک و گل نشسته اند، به اصطلاح ,خسارت جانبی, جنگ با ترور خود پاکستان محسوب ميشوند., در اين رابطه عمران خان به خبرنگار اينديپندنت گفت: ,جنگ با ترور, به رهبری آمريکا ,باعث شده حدود يک ميليون نفر در نواحی قبيله ای اسلحه بر دارند. القاعده بنا بر تخمين ها در پاکستان حدود 800 تا 1200 نفر نيرو داشت. کاری که جرج بوش در اين منطقه انجام داد بزرگ ترين هديه به القاعده بود. اين درست مثل کارخانه ترور است، تروريست توليد ميکند، و جامعه ما را راديکاليزه کرده و مردمی راکه هيچ ارتباطی با القاعده يا طالبان نداشتند به مسلح شدن و جنگ نظامی و مقابله با آمريکا و ارتش پاکستان سوق ميدهد., البته اکثريت مردم پاکستان همانطور که در ماجرای قاضی ها نشان دادند تشنه دمکراسی هستند و از بنيادگرايان حمايت نميکنند. ولی طالبان ها به کمک نيرويی که از ,جنگ با ترور, گرفتند اکنون دامنه ترورهای خود را گسترده کرده اند. در 20 سپتامبر امسال يک کاميون پر از مواد منفجره در هتل ماريوت در اسلام آباد منفجر شد که حداقل 54 کشته داد. اين انفجار از طرف اغلب مفسران به عنوان آغاز تغيير تاکتيک طالبان از هدف های محلی به هدف های سراسری و عمدتا عليه نيروهای خارجی تعبير شد. عمليات طالبان ها به نوبه خود از مردم قربانی ميگيرد. يک گزارش حاکی از آن است که در هشت ماه اول امسال انفجارهای انتحاری در پاکستان بيش از عراق و افغانستان آدم کشته است. از جولای سال گذشته تاکنون حداقل 1200 نفر در حدود 100 عمليات انتحاری در پاکستان کشته شده اند. عليه سکولاريسم و دموکراسی ائتلاف با جنگ سالاران و اسلام گرايان و سران سنتی طوايف به منظور جنگ با طالبان حمله به آينده پاکستان و تکرار تجربه تلخ افغانستان در پاکستان است. شناخت نزديک اين ,متفقين, جديد حلقه معيوبی را به نمايش ميگذارد که يک بار با خلق اژدهای ضدانسان طالبان به آزمايش گذاشته است. آندرو بانکومب و عمر واريچ در اواسط ماه اوت امسال شاهد ,لويی جرگه, ی يکی از اين نوع قبايل در باجور بودند. 4000 مرد مسلح به کلاشنيکف های موسوم به ,هديه جهاد با شوروی, که روی لباس های سنتی شان جليقه ضدگلوله پوشيده بودند، سوار بر کاميون ها رسيدند. مطابق سنت هزاران ساله ورود زنان به اين جرگه ها ممنوع است و عمامه های ويژه بر سر مسن تر هاادامه سنت حفظ مقام از طريق ميراث را به نمايش ميگذاشت. اين جرگه ی يک قبيله پشتون بود که در رابطه با قتل دو رئيس قبيله يا آنطور که در محل خوانده ميشود, مالک, توسط طالبان ها تشکيل شده بود. دو گزارشگر می نويسند سيد آخوند زاده چاتان،يک نماينده مجلس از پشتون ها، مردان مسلح حاضر در جرگه را عليه طالبان ها تهييج ميکرد و تصميم گرفته شد برای جنگ با طالبان ها ,لشگر, تشکيل دهند. در جرگه اعلام شد هرکس اطلاعاتی در مورد جنگجو های طالبان بدهد 10000 روپيه دريافت خواهد کرد و برعکس هرکس يک جنگجوی طالبان را پناه دهد يک ميليون روپيه جريمه شده و خانه اش به آتش کشيده خواهد شد. آشکارا به نظر ميرسيد جرگه از مرکزی سازمان داده شده باشد. آندرو بوندکامب و عمر واريچ يک نمونه ديگر را هم شاهد بودند. در مسجد شهر سونهری در پيشاور، سعيد محمد امام مسجد نشسته بود و برای جوانان مذهبی که از اطراف و اکناف برای دعا به مسجد و مدرسه شهر می آيند وعظ ميکرد. نظر ,امام, در مورد طالبان ها مشخص بود. او به دو گزارشگر گفت: , اينها افراد ايلات اطراف و استان خودمختار هستند که به اينجا می آيند تا بمب منفجر کرده و مذهب ما را خراب کنند.در مذهب ما اجازه اين کارها داده نشده است. درهيچيک از تعليمات و کتاب های ما و آنچه مدرسان ماآموزش ميدهند اجازه چنين کارهايی داده نشده است. , اما امام به جوانانی که در مسجد جمع شده بودند چه ميگفت؟ او داشت آموزش ميداد که پاکستان بايد با قوانين شريعه اداره شود. منوچهر متکی وزير رژيم ايران در روزهای اخير گفت آمريکايی ها پيروزی های ديگران را به حساب خودشان ننويسند. اونگفت منظورش از اين اشاره کنايه وار چه بود. اما به هرحال فرق نميکند. ,متفقين, جديد آمريکا و ارتش پاکستان ممکن است مستقل باشند يا با رشته های مريی و نامريی از جايی هدايت يا پشتيبانی شوند. آنها شايد بتوانند اينجا وآنجا و موقتا جلوی پيشرفت های طالبان ها را بگيرند و گزارش هايی در مورد کاهش خشونت در رسانه ها درج شود. اما همراهی با آنها برای پاکستان، دستاوردی بيش از آن نخواهد داشت که خلق مجاهدين افغان و طالبان ها هنگام جنگ با اشغال شوروی. پاکستان يک راه چاره ديگر هم داشت و هنوز دارد. در سال 2006 پاکستان در دفاع از قاضی چودری به حرکت درآمد. حرکتی که سرانجام و از مسيری پر پيچ و خم سرنوشت ژنرال مشرف را عليرغم پشتيبانی عظيم آمريکا از قدرت ساقط کرد. چودری نه وابسته به قدرتی در خارج بود و نه رابطه ای با گروه های بنياد گرا داشت. او حتی صاحب يک ديدگاه يا برنامه اقتصادی هم نبود که قدرت های غالب در نظام جهانی را به وحشت اندازد. او فقط با فساد حاکمان مبارزه کرده و خواهان يک حکومت سالم و اجرای درست قانون بود. چودری و چودری ها در پاکستان کم نيستند. حمايت از آنها تنها آلترناتيو قابل دسترس برای مبارزه با طالبان ها و خروج از بن بستی است که پاکستان در آن گرفتار آمده است. اما فراموش نکنيم نخستين درگيری چودری با مشرف هنگامی شروع شد که خانواده جوانی که بی دليل در چارچوب ,قوانين ضد ترور, توسط پليس پاکستان دستگير شده و به جای نامعلومی انتقال داده شده بود، برای کمک به او متوسل شدند. قاضی برای دستگاه تحت کنترل مشرف مهلت تعيين کرد يا شواهد اتهام را ارائه دهند يا پسر را ظرف مهلت تعيين شده آزاد کنند. ژنرال به جای اجرای اين اولتيماتوم، قاضی را از کار خود برکنار کرد. چودری ها، سکولارها، دمکرات ها هرگز مورد حمايت هيچيک از دو طرف جنگ با ترور قرار نميگيرند. برعکس هردو طرف در لحظات تعيين کننده هيچ ترديدی در مقابله، تضعيف و سرکوب آنها به خود راه نميدهند. و تا زمانی که نيروهای دمکرات نتوانند بر ضعف خود غلبه کنند و ميدان برای نبرد ترور با ترور خالی بماند، خواست های امروز و اميدهای فردای مردم قربانی خواهد شد و مثل کرم الله ,خسارت جانبی, جنگ به شمار خواهند آمد. اين واقعيت تلخ عراق و افغانستان را بلعيد، اکنون نوبت به پاکستان رسيده است.
* عکس صفحه اول که در 5 اکتبر توسط خبرنگار رويترز گرفته شده، دختری از قبايل باجور را در اردوگاه پناهندگی پيشاور نشان ميدهد. منابع
http://www.independent.co.uk/news/world/asia/exclusive-dispatch-pakistans-hidden-war-969784.html http://www.alertnet.org/db/an_art/47985/2008/09/23-150739-1.htm 3 آبان 1387

هیچ نظری موجود نیست: