۱۳۸۷ آذر ۲۸, پنجشنبه

يک جفت کفش، واکنش ستمديدگان جهان






يک جفت کفش، واکنش ستمديدگان جهان "سگ هار! اين هم بوسه خداحافظی" فريدون گيلانی


gilani@f-gilani.com www.f-gilani.com واکنشی که منتظرالزيدی خبرنگار شبکه تلويزيونی بغداد روز يکشنبه چهاردهم دسامبر 2008 در مصاحبه مطبوعاتی جرج واکر بوش از خود نشان داد ، پاسخ منطقی و تاريخی انسان معاصر به ابزار زور و تجاوز نظامی و اشغال سرزمين های ديگر و ابعاد هولناک ناشی از استفاده از اين ابزار بود . اين واکنش طبيعی عليه زورمداران حاکميت سرمايه و ستم بر جهان امروز ، می تواند بنا به سابقه ی تاريخی خود ، شکل های مختلفی داشته باشد . خبرنگار شبکه تلويزيونی البغداد که از فيلترهای چندگانه و چند جانبه گذشته بود تا به تالار مصاحبه مطبوعاتی برسد ، چيزی جز يک جفت کفش نداشت که با بيان بلند و توفانی , سگ هار ! اين هم بوسه خدا حافظی ! , هر دو را با خشمی که مردم ستمديده را نمايندگی می کرد ، به سمت نماينده و سرکرده ی نظام زورمداری که اساس شيوه عمل و سياست های تجاوزگرانه ی سرمايه داری عنان گسيخته جهانی است ، پرت کرد . دانشجوئی هم که همين چندی پيش در سخنرانی لاريجانی در شيراز ، چهره به چهره فرياد کشيد که ,نه من تو را به عنوان رئيس مجلس قبول دارم ، نه آن مجلس را ، نه آن آقای احمدی نژاد را و نه اين نظام را, تبلور چنين واکنشی بود . آقائی هم که چندين سال پيش ، در مراسمی رسمی به جای دست دادن با گرهارد شرودر صدر اعظم وقت آلمان از حزب سوسيال دموکرات ، به صورتش سيلی زد ، به انجام همين وظيفه در ابراز بديهی ترين و طبيعی ترين واکنش معتقد بود . دانشجويانی هم که در همين شانزده آذر سال شمسی 87 ، در دانشگاه های ايران سرود , سراومد زمستون ... , و شعار ,دانشجو ، کارگر ، اتحاد اتحاد , را سر می دهند ، تداوم همين واکنش انسان آگاه در مقابل ستم را نمايندگی می کنند . نويسندگان ، شاعران ، روزنامه نگاران ، محققان ، متفكران و هنرمندانی هم که در آثارشان ، هريک به شيوه و با سبک خود ، براين زورمداری و تجاوز و فريبکاری و عوامفريبی و شرايط طاقت فرسای اجتماعی می توفند ؛ حالا در هر جای جهان که باشند ، شجاعت و غرور اين واکنش را نمايندگی می کنند . ديگران ؛ چه مسلمانان به تنگ آمده غزه و ساير نقاط جهان باشند ، يا دموکرات ها و آزاديخواهان و کمونيست های پرو و کلمبيا و ترکيه و ايران و هرجای ديگر جهان ، ابزارها و امکانات ديگری را انتخاب می کنند . مهم آن است که زورمداران و متجاوزان به حقوق طبيعی و انسانی جهان ، بدانند که چه به شکل توفان اجتماعی يونان ، يا رشد منطق اعتراض در ايالات متحده و ايران و فرانسه و آلمان و ايتاليا و کردستان و ترکيه و آفريقا و آمريکای لاتين و فيليپين و عراق و افغانستان اشغال شده ، نه تنها نتوانسته اند با قدرت نمائی بيشتر ، سکوت و ارعاب و اختناق را در جامعه ی بشری به صورت وظيفه در آورند ، بلکه با گسترده تر کردن ابزار اختناق و دخالت و تجاوز و استفاده های ابزاری از مذهب و وسائل تبليغاتی و بمب و راکت و باتون و لشکرآرائی های پليسی و امنيتی و نظامی ، بر آتش اين واکنش نفت بيشتری می پاشند و باعث رشد و توسعه آن می شوند . اين ، از اصول ديالکتيک است که هر طبقه ای ، تضاد خود را در خود پديد آورد و با بازگذاشتن دست حکومت ها و دولت های ابزاری ، که خود بنا به وظيفه به ايجاد ابزارهای جنبی ی ظاهرا موثر مبادرت می ورزند ، ابعاد ستم را به حدی می رساند که به صورت طبيعی تبديل به عامل تعميق و گسترش هر چه بيشتر و فعال شدن و سازمان يافتن آن تضاد می شود . شايد از اين به بعد نظام سرمايه داری و دولت های زورگو و متجاوز و چپاولگر آن ، در مراسم رسمی از خليفه جعلی مسلمين سيد علی خامنه ای ياد بگيرند که حاضران در جلسه و حتی خبرنگاران را ، پا برهنه به محل جلسه و مصاحبه ببرند ، اما تا زمانی که عامل و انگيزه واکنش وجود داشته باشد ، معترضان صورت های ديگری از آن را کشف خواهند کرد . خامنه ای را به اين جهت قاطی اين بحث کردم که وقتی سخنرانی دارد ، گارد ويژه او نه تنها طرفداران بسيجی و مسجدی او ، بلکه فرماندهان سپاه پاسداران و مقام های بالايش را هم نه تنها پا برهنه به آن حسينه می فرستند ، بلکه کمربندها و دستمال هاشان را هم از آن ها می گيرند ، مبادا کسی از ايشان با آن کمربند و دستمال و هر چيزی شبيه به آن ، بپرد روی صحنه و , رهبر , ی را که مدام کلمه , مردم , را خرج می کند ، خفه کند . يا چيزی در جيب داشته باشد که قابل پرتاب کردن به سمت , رهبر , باشد . اگر چه جرج واکر بوش بنا به خصلت طبقاتی و نظامی گری خود از رو نرفت و پرتاب يک جفت کفش به سوی خود را نشانه آزادی دانست ، حال آن که در حضور خود او منتظر الزيدی را بر زمين کوفتند و زدند و با دستبند به نقطه ای نا معلوم بردند ، بی ترديد شرايط برای خبرنگاران از اين پس بسا سخت تر از پيش خواهد شد . با اين حال ، شبکه تلويزيونی بغداد دست کم اين شجاعت را داشت که روز بعد از خبرنگار خود دفاع کند و بنا به قانون � کدام قانون ؟ ! � آزادی انديشه و بيان ، تقاضای آزادی فوری او را کند . منتظرالزيدی ، جهانی را با واکنش تاريخی خود که نه نارنجک بود و نه بمب انتخاری ، به وجد آورد. حتی بسياری از سربازان و نظاميان آمريکائی هم که خيال می کردند در سال 2003 با اشغال کاخ صدام و شهر بغداد کارشان تمام است و به خانه شان بر می گردند ، خوشحال شدند ، اما آن چه به طور منطقی قابلا تامل است ، اين است که هدف خبرنگار شبکه تلويزيونی بغداد ، مثل هدف همه انسان هائی که با هر مرام و مسلکی عليه ستمگران واکنش نشان می دهند ، فقط آن ششلول کش تکزاسی نبود . منتظرالزيدی ، مثل همگنان خود در نقاط مختلف جهان با شيوه های مختلف ، در واقع خشم مردم ستمديده جهان ، و نه تنها مردم عراق ، را با کلمات و پرت کردن کفش هايش به سوی عامل ستم و زور و اختناق و رياکاری و تجاوز اشغال در جهان امروز نشان داد . واکنش تاريخی اين خبرنگار ، عملا به صورت تفی بود به صورت همه جنايتکاران جهانی که عميق ترين دردها و اعتراض های ستمديدگان جهان را نمايندگی می کرد . سگ های ی هار ، از اين پس بايد منتظر بوسه های خداحافظی بيشتری باشند . البته شكل اين بوسه ها هميشه يكسان نخواهد بود . اين بوسه ها می دانند كه با سلطه سرمايه داری و ابزارهايش بر جهان، هيچ صلح و حقوق بشر و قراردادی واقعيت و اعتبار ندارد و چاره ای جز ابراز واكنش جدی نسبت به عملكرد وحشيانه آن در سراسر جهان برای انسان ستمديده باقی نمی ماند . آذر ماه 1387

هیچ نظری موجود نیست: