۱۳۹۵ مهر ۲۲, پنجشنبه

پرت و پلاها و روده درازیهای قاسم سلیمانی و دیگران در سالگرد جنگ و گذشتن از کنار مصائب مردم
ایرج شكری


در چند روزی که رژیم به مناسبت سالگرد حمله صدام حسین به ایران و آغاز جنگ مراسمی به عنوان «هفته دفاع مقدس» برگزار می کند، فرماندهان سپاه فرصت بیشتری می یابند تا روده دارزیهایی در مورد «ایثارهای رزمندگان اسلام» وهمقطاران خود بکنند و با خرمردرندی و روش همیشگی تحریف حقایق، بازهم به روایت لخواه خود از آنچه در ایام جنگ گذشته بپردازند. از این گذشته روایتهای انحصار طلبانه اینان چنان است  که گویی اینها (سپاه و بسیجی های تحت امر اینان) تنها حاضر در جبهه بوده اند و تمام کارها و حضورشان قهرمانانه و لبریز از «معنویت» و همه پیروزی بزرگ بوده است و خلاصه عرصه هایی را چه به لحاظ احولات روحی و چه دستاوردهای نظامی در نوردیده اند که در هیچ جای تاریخ سابقه نداشته است مگر نمونه هایی معدودی از جنگهایی که پیامبر در آن حضور داشته است. تحریف و مبالغه ها چنان است چندی پیش و همزمان با «هفته دفاع مقدس » رفسنجانی در یکی از برنامه دیدارهایش با اشاره به محدویتهای رژیم و فشارهای بین المللی که در زمان جنگ روی رژیم بوده یاد آور شد «این روزها هم کسانی که می خواهند از جنگ حرف بزنند چیزهای دیگری برای خودشان می بافند و می خواهند تحویل تاریخ بدهند و حقیقت را نمی گویند ولی خُب میلیونها شاهد مثل شماها هست و نمی گذارند این حقیقت گم بشود...»
  در این یادداشت قصد به پرداختن به تضاد ارتش با خود محوربینی های سپاه و نارضایی ارتشیان ازتحریق حقایق جنک نیست، اما این اشاره را مناسب می دانم که سرتیپ پوردستان فرمانده نیروی زمینی ارتش  در همین روزهای «هفته دفاع مقدس» امسال، بازهم این ادعا را که ارتش در زمان شروع جنگ آمادگی نداشت را به شدت رد کرده و یاد آور شده است:« نیروی هوایی ارتش در دومین روز از آغاز رسمی جنگ با 140 فروند هواپیما مناطقی از کشور متجاوز را مورد حمله قرار داد؛ آیا آماده کردن این تعداد هواپیما در یک روز امکان پذیر است؟ پس چه جور می‌توان گفت که ارتش در روزهای نخستین جنگ آماده نبوده است. نیروی دریایی در سال اول جنگ چنان درسی به دشمن داد که تا پایان جنگ جرات ابراز وجود از آن گرفته شد. پدافند به گونه‌ای استقرار پیدا کرد که کار برای نیروی هوایی دشمن دشوار شد. این‌ها همه نشان از توانمندی یگان‌های ارتش در دفاع از جمهوری اسلامی ایران در روزهای نخستین جنگ است. »(دفاع پرس 5 مهر).او در اول مهر سال 92 هم مشابه همین حرفها را در رد اتهاماتی از این نوع را که همه از سوی سپاه و محافل وصل به آن صادر می شود، رد کرد که در سایت خبر گزاری ایسنا با تیتر «انتقاد سرتیپ پور دستان از تهمت زنی به ارتش» درج شد.
در زمینه این گونه اتهامات، روشنگری صریح و شجاعانه سرتیپ مقصودی (از فرماندهان باز نشسته ارتش) در یک برنامه تلویزیونی شاید صریح ترین پاسخی است که به اتهامات ناکارآمدی ارتش در آغاز جنگ یا آنچه سرتیپ مقصودی آن را «کیفر خواست سی ساله» نامید، داده شده است. https://www.youtube.com/watch?v=zGfpGaSGcok
خود ستایی فرماندهان سپاه
خود ستایی های مکتبی فرماندهان سپاه، در سالگرد شروع جنگ، بیشتر در پوشش شرح شرایط دشوار و شق القمر کردن اینان در عملیات جنگی و شرح حال این یا آن پاسدار صورت می گیرد. اینان هرگز نپذیرفته اند که خطایی در ارزیابی و طراحی عملیات داشت اند، حتی فرمانده  کنونی ستاد کل نیروهای مسلح رژیم سرلشکر پاسدار باقری، قبل از گماشته شدن به این پست زمانی که معاون ستاد کل نیروهای مسلح بود در گفتگویی در برنامه تلویزیونی «شناسنامه» در اوائل مهر ماه 93 مدعی شد که با تجربه و اطلاعات کنونی هم اگر قرار بود عملیات انجام شده در جنگ را طراحی کنند،«حتی یک واو هم نمی شود به آنها اضافه کرد». اینها اینقدر پر رو وقیح اند و آن قدر افکار عمومی و فهم مردم برایشان مفاهیمی توخالی است که بدون هیچ شرم و حیایی هر ادعای که دلشان بخواهد می کنند. اما برای درک میزان دانش و صلاحیت اینان برای در دست گرفتن سرنوشت جنگ و طراحی عملیات، کافیست به یاد بیاوریم که محسن رضایی- « محسن آقا»- در 10 خرداد 1365در مصاحبه یی می گفت: «  ... رزمندگان ما برای پیروزی احتیاج به هواپیما و تانکهای پیشرفته ندارند، تنها کافی است ما چهار برابر عراقی ها نیروی پیاده با اسلحه سبک وارد میدان کنیم تا بردشمن صهیونیستی غلبه کنیم...» این «نابغه نظامی» سپاه خمینی در ادامه ادعاهای بلاهت بارش، گفت افغانستان و قسمتی از پاکستان و عراق و قسمت های از شوروی همه به ایران تعلق داشته اما در دویست سال گذشته به دلیل «تا به آخر نرفتن از ما گرفتند ولی این بار رهبری و ملت مثل گذشته نیست و امیدواریم بتوانیم با سرعت، 8 میلیون جمعیت به جبهه اعزام بکنیم. ما اگر خط را تا آخر نبریم و نصفه ول کنیم دوباره همان سرگذشت 200 ساله تاریخ تکرار میشه. امام صحبت می فرمایند که این بار بایستی همه به جبهه بروند خواهران ما پدران ما، حتی کودکان ما هم بایستی برنامه خودشان را در جنگ مشخص کرده باشند.»(گاهشمار ماهنامه شورا – شماره 20 و 21 خرداد و تیر 1365ص118). اما می دانیم که همین نابغه  تاکتیک و استراتژی نظامی، دوسال بعد در نامه ای به امامش لیست بلندی از تسلیحات مدرن(که تولید سلاح اتمی و لیزی هم در آن گنجانده شده بود) فرستاد و در آن تاکید کرده بود که «تا 5 سال پیروزی نداریم» و «ممکن است در صورت داشتن وسایلی که در طول پنج سال به دست می‌آوریم قدرت عملیات انهدامی و یا مقابله به مثل را داشته‌ باشیم و بعد از پایان سال ۷۱ اگر ما دارای ۳۵۰ تیپ پیاده و ۲۵۰۰ تانک و ۳۰۰۰ توپ و ۳۰۰ هواپیمای جنگی و ۳۰۰ هلیکوپتر باشیم و قدرت ساخت مقدار قابل توجهی از سلاحهای لیزری و اتمی که از ضرورت‌های جنگ در آن موقع است، داشته باشیم می‌توان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی داشته باشیم »*، خمینی هم معنی این حرف را درست فهمید. یعنی با آن در وضعی که تاکید شده بود تا 5 سال هیچ پیروزی در کار نیست و حتی با تهیه لیست یاد شده تازه ممکن است بعد از 5 سال «عملیات آفندی»(حمله) صورت بگیرد، و با توجه به این که «بیرون کردن آمریکا از خلیج فارس» را هم از ضرورت های پیشبرد جنگ در برابر عراق دانسته بود، خمینی حتی بدون ارتباط با «عالم وحی» می توانست بفهمد که باید خیلی نفهم باشد که معنی و مغز این نامه را نفمهد. اوفهمیده بود که از پاسداران عاشق شهادتش در برابر صدام کاری ساخته نیست و با توجه به شکست های بزرگ پی در پی از فروردین 67، ادامه جنگ می تواند سبب فروپاشی رژیمش بشود. به خاطر همین «جام زهر» را در اواخر ماه اول تابستان همانسال (27 تیر) نوشید و تن به آتش بس با کفر داد. این همان خمینی بود که در پیام طولانی اش (نزدیک به 12هزار کلمه) به زائران کعبه و به مراسم حج در مرداد 1366، که لبریز از خود بزرگ بینی بود و رسالتی «پیامبر گونه» در جنگ با «کفر» - که صدام حسین را نماد آن می دانست- برای خود قائل شده بود، تاکید کرده بود«امروز بدون شک سرنوشت همه امت ها و کشورهای اسلامی به سرنوشت ما در جنگ گره خورده است. جمهوری اسلامی ایران در مرحله ای است که پیروزی آن به حساب پیروزی همه مسلمانان و خدای نخواسته شکست آن، به ناکامی و شکست و تحقیر همه مومنان می انجامد و رها کردن یک ملت و یک کشور و یک مکتب بزرگ در نیمه راه پیروزی ، خیانت به آرمان بشریت و رسول خداست، لذا تب جنگ در کشور ما جز به سقوط صدام فرو نخواهد نشست و انشاءالله تا رسیدن به این هدف فاصله چندانی نمانده است.» اما اینان با پر رویی باز هم دست از تحریف حقایق بر نمی دارند و عربده پیروزی در جنگ 8 ساله می کشند و همچنان به دنبال جنگ افروزی تازه ای هستند تا احساس مهم بودن و در بازی قدرت ها حضور داشتن بکنند.
برای این مردم ستیزان آزادی کُش، مصائب مردم اصلا اهمیتی ندارد. سلیمانی در یاد آوری و بیان خاطراتی از این پاسدار و آن بسیجی دوران جنگ، بغض گلویش را می گیرد و در عوالم دیگری فرو می رود، او جنگ را «گنج» و ارزش و منزلت آن را مثل «حج» و «عرفات» می داند. https://www.youtube.com/watch?v=tx7p6uqp18I
(احساساتی شدن سلیمانی در دقیقه پانزده ویدئو در لینک بالا در دقایق پیش از آن هم در جایی بغض کرده است)
به راستی اگر جنگ نبود اینها بابت چه چیزی می توانستند از مردم طلبکار بشوند و اصلا حالا امثال سلیمانی و جعفری و آن سرتیپ پاسدارالدنگی که دستور تخریب تندیس آریوبرزن در یاسوج را صادر کرد، چه کاره بودند
طبیعی است اینان با این بینش و تفکر و با این عوالم از مردم و از زمین وزمان طلبکار باشند و در آرزوی جنگهای دیگر؛ چنان که در عربده کشی های « انقلابی»  و بیانیه صادر کردن هاشان در مورد رویدادهای داخلی بعضی کشورهای جنوب خلیج فارس پیداست. ولی با این همه احساساتی بودن و اشک ریختن با یاد آوری خاطرات مربوط به جبهه و جنگ، به یقین می شود گفت که اگر سلیمانی یا سایر سرکوبگران آخوند و پاسدار، شنیده و خوانده باشند که سن فحشا و روسپیگری بنا بر آمار رسمی ارگانهای مربوطه (سازمان بهزستی) تا دوازده سالگی پایین آمده است و 11 درصد از روسپیان تهران با اطلاع و اجازه همسران خود به این کار مبادرت می کنند ( از کاهش سن فحشا تا روسپیگری زنان متاهل  ) ، نه متآثر شده و نه اندکی به مفهوم و علت و عامل مسبب فاحشگی دختر بچه ای دردوازده سالگی یا یک زن با اجازه شوهرش  فکر کرده و نه اشکی برای آنها ریخته اند و نه هیچوقت به این فکر کرده اند که در رژیمی که از آغاز تآسیس و برقرای اش، همه امور به دست آخوند و آیت الله و پاسدارانِ و ولایتمداران نمازخوانِ «مؤمن و مسلمان» اداره شده، چه شده که چنین وضعی پیدا شده است. برعکس به یقین می توان گفت که «مؤمن های منزّه»ی چون او، آن روسپیان نوجوان را که از قربانیان این سیستم منحوسِ سرکوبگر مذهبی هستند، گناهکارانی می دانند که سزاوار شلاق و سنگسارند.
روز شنبه هفده مهر خبرگزاری ایلنا مصاحبه ای داشت با معاون ستاد برنامه‌ریزی رفاه اجتماعی سازمان بهزیستی؛ که در آن او ضمن اشاره به مساله فقر یاد آور شده بود که اخیرا زباله گردی توسط زنان، به دلیل فقر افرایش یافته است. این زباله گردی ها برای یافتن آذوقه صورت می گیرد. آیا واقعا در بین فرماندهان سپاه که دائم دست سافتن به پیروزی هایی برای «اسلام» را نعره می زنند، اصلا چنین مسائلی ارزش فکر کردن دارد؟ 
یادبودهایی با تحریق حقایق و اهداف انحصارطلبانه
هدف این یاد بودها و بزرگداشت های انحصار طلبانه، «شهید پروری» و طلبکاری از مردم ایران به خاطر کشته هایی است که خود اینها با ادامه خیانتبار و جنایتکارانه جنگی که بعد از آزادی خرمشهر دیگر باید به آن پایان داده می شد، روی دست مردم این کشور گذاشتند. جنگی که بنابر آمار رسمی بیش از 33 هزار دانش آموز و سه هزار دانشجو و بیش از 48 هزار ارتشی و 16 هزار از مردم عادی در بین آن 190 هزار کشته آمار رسمی بودند.آن جنگ نزدیک به نیم میلیون زخمی و معلول هم داشت. اما اینان در یادبودها و بزرگداشتهای مربوط به جنگ به تحریف حقایق برای انحصاری طلبی در امر «شهید دادن» و بر مبنای آن از مردم طلبکار شدن، می پردازند. «هفته دفاع مقدس» که مناسبتش آغاز جنگ است و نه پایان جنگ، تحریفی در خود دارد. به این دلیل که باید به مناسبت پایان جنگ یادواره و مراسمی برپا کرد نه آغاز آن با ویژه اینان که ادعای پایان پیروزمندانه آن را هم می کنند. اما در واقعیت امر و انگونه که اتفاق افتاد چون پایان جنگ با زهر خوردن امام اینان و کوتاه آمدن در برابر «کفر» همراه بود، برای حمله عراق به ایران هفته یاد بود می گیرند و تحریف بزرگتر این که قهرمانی های آن روزهای آغاز جنگ که مربوط به ارتش به ویژه نیروی هوایی با عملیات برق آسا و شگفت انگیزش و کمی بعد نیروی دریایی با عملیات مروارید است، نادیده گرفته می شود.
آنچه در این یاد بودهای «دفاع مقدس»  دیده نمی شود، مصائبی است که مردم به ویژه مردم مناطق و شهرهایی که در غرب و جنوب غربی کشور در زیر آتش جنگ تحمل کردند، آنهایی که خانه و کاشانه خود و عزیزان خود را در یورش نیروهای عراقی و  در اثر بمباران ها و موشک بارانها و گلوله بارانها ازدست دادند. مصائب مردم زندگی در اردوگاهها و در چادرها با کمترین امکانات در فصل تابستان و در گرمای طاقت فرسای مناطق جنوبی کشور حتی با پایان جنگ هم چند سال ادامه داشت و نمونه هایی از شکایتهای مردم گاه در روزنامه ها دیده می شد. اکنون 28 سال بعد از پایان جنگ، در حالی که رژیم صدها میلیارد تومان در طرحهای مربوط به «عتبات عالیات» در عراق خرج می کند، و سپاه پاسداران دست باز برای خرج کردن بی حساب کتاب در کارهای نمایشی و تولیدات نمایشی از اساس غیر حرفه ای و مسخره، مثل آن مانور تسخیر ناو هواپیما بر آمریکا و یا آن « شناور تندرو برد بلند بالگردبر»** دارد، گزارشها و خبرهایی گاه در سایتهای داخل کشور از اوضاع شهری مثل خرمشهر که در کانون آتش جنگ قرار داشت و مدتی در اشغال عراق بود و مردمش دربه در شدند و کار وزندگی و خانه کاشانه خود را از دست دادند، دیده می شود که حکایت از بی توجهی گردانندگان رژیم به وضع آن شهر و مردم آن به ویژه به مساله بیکاری و فقر دارد. از آخرین نمونه های این گزارشها در بخش ساعت صفر سایت تابناک آمده بود که قسمت مربوط به خرمشهر، ضمیمه همین مقاله در وبلاگ نگارنده (درفش) است.   
ادامه آن جنگ به مدت هفت سال بعد از آزادی خرمشهر، جنگ خیانتبار خمینی و دستیاران آن روزش بود با شعارها و اهدافی که مطلقا نه میهنی بود و نه خواست مردم ایران. دستیارانی که بیشترشان اکنون هم سکان امور را در دست دارند و در این میان خامنه ای و  پاسداران مردم ستیز و ضد ایرانی خط و اهداف همان روزها را دنبال می کنند. خمینی جنگ را جنگ اسلام و کفر، جنگ حق علیه باطل و «موهبتی» اعلام کرد، و اینها هم همان را تکرار می کردند و بر آن تاکید داشتند.  حالا پاسدارانی امثال سلیمانی و سلامی و یحیی رحیم صفوی و فدوی در همان هپروت امام ملعونشان سیر می کنند و مهملاتی از همان نوع را غرغره می کنند و مثل خمینی پلید در راه تحقق اهداف مهمل و خود بزرگ بینی ابلهانه شان دارایی مردم ایران را بباد می هند و دنبال جنگ افروزی در اینجا و آنجا برای گسترش «اسلام» و «پیروزی ملتهای مسلمان» هستند. ملتهای مسلمانی که اصلا اینها را قبول ندارند و برای مثال حتی به اعتراض علیه فیلم پرخرجی که اینان در مورد پیامبر اسلام ساخته بودند برخاستند ویا آن چند دولت مثل سودان و کومور و جیبوتی که رژیم در آنجاها پول هم خرج کرده بود و «پرداختهایی» کرده بود، با قطع رابطه عربستان با رژیم، رابطه خود را با رژیم قطع کردند.
******************
توضیح محسن رضایی در مورد نامه یی که به خمینی نوشته بود در برنامه سطرهای ناخوانده که لینک آن ویدئو کامل آن برنامه در زیر آمده است.

** - مسخرگی و غیر حرفه بودن آن مانور مربوط به تسخیر ناو هواپیما بر که تازه قرار بود ماکت ساخته شده برای آن که به اندازه نزدیک به اصل شناور مورد نظر بود، غرق شود که نشد، در این بود که در جنگهای دریایی طرفین رزمناوها و شناورهای یکدیگر را با توپ ها و موشکهای مستقر در شناورهای خود یا از طریق بمباران هوایی یا توسط زیردریایی ها هدف قرار می دهند تا غرق کنند. حال اگر در صحنه طرف غالبی بود که با کشتیهای جنگی اش در صحنه حضور داشت، صبر می کند که نفرات کشتی در حال غرق دشمن برای نجات خود به دریا بریزند بعد قاعدتا باید سعی کند آنها را اسیر بگیرد ولی اگر نخواست هدف قرار دادن آنها چه در قایق نجات باشند چه در آب کاری ندارد. حتی ممکن است نفرات کشتی در حال غرق دشمن اگر امداد رسانی از نیروهای خودشان  در اطراف شان نبود به حال خودشان رها شوند تا غرق شوند.
مسخرگی این شناور تندرویی بالگرد بری که نیروی دریایی سپاه اخیرا رو نمایی کرد در این است که بالگرد بر که گفته شده است «برد آن ده هزار کیلومتر است»، تنها یک بالگرد حمل می کند و بالگردی هم که نشان داده شد کوچک بود که معلوم نبود جنگی است یا  نه. از این گذشته، دو سوالی که مطرح است این است که اولا این بالگرد بر با آن یک بالگرد می خواهد در فاصله هزاران کیلومتری از سواحل خود چکار بکند؟ ثانیا با سکو و سطح کوچکی برای استقرار آن بالگرد در آن شناور تندرو با برد دهزار کیلومتری وجود داشت، اصلا آن هلیکوپیتر قادر خواهد بود در آبهای متلاطم اقیانوس ها بعد از بلند شدن دوباره روی سکوی محل استقرارش بنشیند؟(مراسم مربوطه را در لینک زیر ببینید)
 به نظر من این نمایش و ساختن این وسیله که گفته شد می تواند صد نفر نیرو حمل کند، تنها در رقابت نیروی دریایی سپاه با نیروی دریایی ارتش که با فرماندهی دریادار حبیب الله سیّاری گسترش و فعالیت چشمگیری داشته و ناوگروههای نیروی دریایی در ماموریت های دوردست و در دیدار با واحد های نیروی دریایی کشورهایی هستند که با رژیم رابطه خوبی دارند، می تواند معنی داشته باشد. خامنه ای خلیج فارس را حوضه ماموریت نیروی دریایی سپاه  قرارداده و دریای عمان را که به اقیانوسها راه دارد به نیروی دریایی ارتش سپرده است. حالا ساختن شناوری با برد ده هزار کیلومتر، و با یک «نو آوری» که نیروی دریایی ارتش ندارد، یعنی «تندرو» بودن شناور و «بالگرد بر» بودن آن، تنها وسیله ای برای اعلام اراده و تصمیم فرماندهان سپاه، برای خروج از محدوده ای است که خامنه ای برایشان تعیین کرده بود.
------------------------------ 
شنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۵   -۸ اکتبر ۲۰۱۶

پرت و پلاها و روده درازیهای قاسم سلیمانی و دیگران در سالگرد جنگ و گذشتن از کنار مصائب مردم
ایرج شکری
در چند روزی که رژیم به مناسبت سالگرد حمله صدام حسین به ایران و آغاز جنگ مراسمی به عنوان «هفته دفاع مقدس» برگزار می کند، فرماندهان سپاه فرصت بیشتری می یابند تا روده دارزیهایی در مورد «ایثارهای رزمندگان اسلام» وهمقطاران خود بکنند و با خرمردرندی و روش همیشگی تحریف حقایق، بازهم به روایت لخواه خود از آنچه در ایام جنگ گذشته بپردازند. از این گذشته روایتهای انحصار طلبانه اینان چنان است  که گویی اینها (سپاه و بسیجی های تحت امر اینان) تنها حاضر در جبهه بوده اند و تمام کارها و حضورشان قهرمانانه و لبریز از «معنویت» و همه پیروزی بزرگ بوده است و خلاصه عرصه هایی را چه به لحاظ احولات روحی و چه دستاوردهای نظامی در نوردیده اند که در هیچ جای تاریخ سابقه نداشته است مگر نمونه هایی معدودی از جنگهایی که پیامبر در آن حضور داشته است. تحریف و مبالغه ها چنان است چندی پیش و همزمان با «هفته دفاع مقدس » رفسنجانی در یکی از برنامه دیدارهایش با اشاره به محدویتهای رژیم و فشارهای بین المللی که در زمان جنگ روی رژیم بوده یاد آور شد «این روزها هم کسانی که می خواهند از جنگ حرف بزنند چیزهای دیگری برای خودشان می بافند و می خواهند تحویل تاریخ بدهند و حقیقت را نمی گویند ولی خُب میلیونها شاهد مثل شماها هست و نمی گذارند این حقیقت گم بشود...»
  در این یادداشت قصد به پرداختن به تضاد ارتش با خود محوربینی های سپاه و نارضایی ارتشیان ازتحریق حقایق جنک نیست، اما این اشاره را مناسب می دانم که سرتیپ پوردستان فرمانده نیروی زمینی ارتش  در همین روزهای «هفته دفاع مقدس» امسال، بازهم این ادعا را که ارتش در زمان شروع جنگ آمادگی نداشت را به شدت رد کرده و یاد آور شده است:« نیروی هوایی ارتش در دومین روز از آغاز رسمی جنگ با 140 فروند هواپیما مناطقی از کشور متجاوز را مورد حمله قرار داد؛ آیا آماده کردن این تعداد هواپیما در یک روز امکان پذیر است؟ پس چه جور می‌توان گفت که ارتش در روزهای نخستین جنگ آماده نبوده است. نیروی دریایی در سال اول جنگ چنان درسی به دشمن داد که تا پایان جنگ جرات ابراز وجود از آن گرفته شد. پدافند به گونه‌ای استقرار پیدا کرد که کار برای نیروی هوایی دشمن دشوار شد. این‌ها همه نشان از توانمندی یگان‌های ارتش در دفاع از جمهوری اسلامی ایران در روزهای نخستین جنگ است. »(دفاع پرس 5 مهر).او در اول مهر سال 92 هم مشابه همین حرفها را در رد اتهاماتی از این نوع را که همه از سوی سپاه و محافل وصل به آن صادر می شود، رد کرد که در سایت خبر گزاری ایسنا با تیتر «انتقاد سرتیپ پور دستان از تهمت زنی به ارتش» درج شد.
در زمینه این گونه اتهامات، روشنگری صریح و شجاعانه سرتیپ مقصودی (از فرماندهان باز نشسته ارتش) در یک برنامه تلویزیونی شاید صریح ترین پاسخی است که به اتهامات ناکارآمدی ارتش در آغاز جنگ یا آنچه سرتیپ مقصودی آن را «کیفر خواست سی ساله» نامید، داده شده است. https://www.youtube.com/watch?v=zGfpGaSGcok
خود ستایی فرماندهان سپاه
خود ستایی های مکتبی فرماندهان سپاه، در سالگرد شروع جنگ، بیشتر در پوشش شرح شرایط دشوار و شق القمر کردن اینان در عملیات جنگی و شرح حال این یا آن پاسدار صورت می گیرد. اینان هرگز نپذیرفته اند که خطایی در ارزیابی و طراحی عملیات داشت اند، حتی فرمانده  کنونی ستاد کل نیروهای مسلح رژیم سرلشکر پاسدار باقری، قبل از گماشته شدن به این پست زمانی که معاون ستاد کل نیروهای مسلح بود در گفتگویی در برنامه تلویزیونی «شناسنامه» در اوائل مهر ماه 93 مدعی شد که با تجربه و اطلاعات کنونی هم اگر قرار بود عملیات انجام شده در جنگ را طراحی کنند،«حتی یک واو هم نمی شود به آنها اضافه کرد». اینها اینقدر پر رو وقیح اند و آن قدر افکار عمومی و فهم مردم برایشان مفاهیمی توخالی است که بدون هیچ شرم و حیایی هر ادعای که دلشان بخواهد می کنند. اما برای درک میزان دانش و صلاحیت اینان برای در دست گرفتن سرنوشت جنگ و طراحی عملیات، کافیست به یاد بیاوریم که محسن رضایی- « محسن آقا»- در 10 خرداد 1365در مصاحبه یی می گفت: «  ... رزمندگان ما برای پیروزی احتیاج به هواپیما و تانکهای پیشرفته ندارند، تنها کافی است ما چهار برابر عراقی ها نیروی پیاده با اسلحه سبک وارد میدان کنیم تا بردشمن صهیونیستی غلبه کنیم...» این «نابغه نظامی» سپاه خمینی در ادامه ادعاهای بلاهت بارش، گفت افغانستان و قسمتی از پاکستان و عراق و قسمت های از شوروی همه به ایران تعلق داشته اما در دویست سال گذشته به دلیل «تا به آخر نرفتن از ما گرفتند ولی این بار رهبری و ملت مثل گذشته نیست و امیدواریم بتوانیم با سرعت، 8 میلیون جمعیت به جبهه اعزام بکنیم. ما اگر خط را تا آخر نبریم و نصفه ول کنیم دوباره همان سرگذشت 200 ساله تاریخ تکرار میشه. امام صحبت می فرمایند که این بار بایستی همه به جبهه بروند خواهران ما پدران ما، حتی کودکان ما هم بایستی برنامه خودشان را در جنگ مشخص کرده باشند.»(گاهشمار ماهنامه شورا – شماره 20 و 21 خرداد و تیر 1365ص118). اما می دانیم که همین نابغه  تاکتیک و استراتژی نظامی، دوسال بعد در نامه ای به امامش لیست بلندی از تسلیحات مدرن(که تولید سلاح اتمی و لیزی هم در آن گنجانده شده بود) فرستاد و در آن تاکید کرده بود که «تا 5 سال پیروزی نداریم» و «ممکن است در صورت داشتن وسایلی که در طول پنج سال به دست می‌آوریم قدرت عملیات انهدامی و یا مقابله به مثل را داشته‌ باشیم و بعد از پایان سال ۷۱ اگر ما دارای ۳۵۰ تیپ پیاده و ۲۵۰۰ تانک و ۳۰۰۰ توپ و ۳۰۰ هواپیمای جنگی و ۳۰۰ هلیکوپتر باشیم و قدرت ساخت مقدار قابل توجهی از سلاحهای لیزری و اتمی که از ضرورت‌های جنگ در آن موقع است، داشته باشیم می‌توان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی داشته باشیم »*، خمینی هم معنی این حرف را درست فهمید. یعنی با آن در وضعی که تاکید شده بود تا 5 سال هیچ پیروزی در کار نیست و حتی با تهیه لیست یاد شده تازه ممکن است بعد از 5 سال «عملیات آفندی»(حمله) صورت بگیرد، و با توجه به این که «بیرون کردن آمریکا از خلیج فارس» را هم از ضرورت های پیشبرد جنگ در برابر عراق دانسته بود، خمینی حتی بدون ارتباط با «عالم وحی» می توانست بفهمد که باید خیلی نفهم باشد که معنی و مغز این نامه را نفمهد. اوفهمیده بود که از پاسداران عاشق شهادتش در برابر صدام کاری ساخته نیست و با توجه به شکست های بزرگ پی در پی از فروردین 67، ادامه جنگ می تواند سبب فروپاشی رژیمش بشود. به خاطر همین «جام زهر» را در اواخر ماه اول تابستان همانسال (27 تیر) نوشید و تن به آتش بس با کفر داد. این همان خمینی بود که در پیام طولانی اش (نزدیک به 12هزار کلمه) به زائران کعبه و به مراسم حج در مرداد 1366، که لبریز از خود بزرگ بینی بود و رسالتی «پیامبر گونه» در جنگ با «کفر» - که صدام حسین را نماد آن می دانست- برای خود قائل شده بود، تاکید کرده بود«امروز بدون شک سرنوشت همه امت ها و کشورهای اسلامی به سرنوشت ما در جنگ گره خورده است. جمهوری اسلامی ایران در مرحله ای است که پیروزی آن به حساب پیروزی همه مسلمانان و خدای نخواسته شکست آن، به ناکامی و شکست و تحقیر همه مومنان می انجامد و رها کردن یک ملت و یک کشور و یک مکتب بزرگ در نیمه راه پیروزی ، خیانت به آرمان بشریت و رسول خداست، لذا تب جنگ در کشور ما جز به سقوط صدام فرو نخواهد نشست و انشاءالله تا رسیدن به این هدف فاصله چندانی نمانده است.» اما اینان با پر رویی باز هم دست از تحریف حقایق بر نمی دارند و عربده پیروزی در جنگ 8 ساله می کشند و همچنان به دنبال جنگ افروزی تازه ای هستند تا احساس مهم بودن و در بازی قدرت ها حضور داشتن بکنند.
برای این مردم ستیزان آزادی کُش، مصائب مردم اصلا اهمیتی ندارد. سلیمانی در یاد آوری و بیان خاطراتی از این پاسدار و آن بسیجی دوران جنگ، بغض گلویش را می گیرد و در عوالم دیگری فرو می رود، او جنگ را «گنج» و ارزش و منزلت آن را مثل «حج» و «عرفات» می داند. https://www.youtube.com/watch?v=tx7p6uqp18I
(احساساتی شدن سلیمانی در دقیقه پانزده ویدئو در لینک بالا در دقایق پیش از آن هم در جایی بغض کرده است)
به راستی اگر جنگ نبود اینها بابت چه چیزی می توانستند از مردم طلبکار بشوند و اصلا حالا امثال سلیمانی و جعفری و آن سرتیپ پاسدارالدنگی که دستور تخریب تندیس آریوبرزن در یاسوج را صادر کرد، چه کاره بودند
طبیعی است اینان با این بینش و تفکر و با این عوالم از مردم و از زمین وزمان طلبکار باشند و در آرزوی جنگهای دیگر؛ چنان که در عربده کشی های « انقلابی»  و بیانیه صادر کردن هاشان در مورد رویدادهای داخلی بعضی کشورهای جنوب خلیج فارس پیداست. ولی با این همه احساساتی بودن و اشک ریختن با یاد آوری خاطرات مربوط به جبهه و جنگ، به یقین می شود گفت که اگر سلیمانی یا سایر سرکوبگران آخوند و پاسدار، شنیده و خوانده باشند که سن فحشا و روسپیگری بنا بر آمار رسمی ارگانهای مربوطه (سازمان بهزستی) تا دوازده سالگی پایین آمده است و 11 درصد از روسپیان تهران با اطلاع و اجازه همسران خود به این کار مبادرت می کنند ( از کاهش سن فحشا تا روسپیگری زنان متاهل  ) ، نه متآثر شده و نه اندکی به مفهوم و علت و عامل مسبب فاحشگی دختر بچه ای دردوازده سالگی یا یک زن با اجازه شوهرش  فکر کرده و نه اشکی برای آنها ریخته اند و نه هیچوقت به این فکر کرده اند که در رژیمی که از آغاز تآسیس و برقرای اش، همه امور به دست آخوند و آیت الله و پاسدارانِ و ولایتمداران نمازخوانِ «مؤمن و مسلمان» اداره شده، چه شده که چنین وضعی پیدا شده است. برعکس به یقین می توان گفت که «مؤمن های منزّه»ی چون او، آن روسپیان نوجوان را که از قربانیان این سیستم منحوسِ سرکوبگر مذهبی هستند، گناهکارانی می دانند که سزاوار شلاق و سنگسارند.
روز شنبه هفده مهر خبرگزاری ایلنا مصاحبه ای داشت با معاون ستاد برنامه‌ریزی رفاه اجتماعی سازمان بهزیستی؛ که در آن او ضمن اشاره به مساله فقر یاد آور شده بود که اخیرا زباله گردی توسط زنان، به دلیل فقر افرایش یافته است. این زباله گردی ها برای یافتن آذوقه صورت می گیرد. آیا واقعا در بین فرماندهان سپاه که دائم دست سافتن به پیروزی هایی برای «اسلام» را نعره می زنند، اصلا چنین مسائلی ارزش فکر کردن دارد؟ 
یادبودهایی با تحریق حقایق و اهداف انحصارطلبانه
هدف این یاد بودها و بزرگداشت های انحصار طلبانه، «شهید پروری» و طلبکاری از مردم ایران به خاطر کشته هایی است که خود اینها با ادامه خیانتبار و جنایتکارانه جنگی که بعد از آزادی خرمشهر دیگر باید به آن پایان داده می شد، روی دست مردم این کشور گذاشتند. جنگی که بنابر آمار رسمی بیش از 33 هزار دانش آموز و سه هزار دانشجو و بیش از 48 هزار ارتشی و 16 هزار از مردم عادی در بین آن 190 هزار کشته آمار رسمی بودند.آن جنگ نزدیک به نیم میلیون زخمی و معلول هم داشت. اما اینان در یادبودها و بزرگداشتهای مربوط به جنگ به تحریف حقایق برای انحصاری طلبی در امر «شهید دادن» و بر مبنای آن از مردم طلبکار شدن، می پردازند. «هفته دفاع مقدس» که مناسبتش آغاز جنگ است و نه پایان جنگ، تحریفی در خود دارد. به این دلیل که باید به مناسبت پایان جنگ یادواره و مراسمی برپا کرد نه آغاز آن با ویژه اینان که ادعای پایان پیروزمندانه آن را هم می کنند. اما در واقعیت امر و انگونه که اتفاق افتاد چون پایان جنگ با زهر خوردن امام اینان و کوتاه آمدن در برابر «کفر» همراه بود، برای حمله عراق به ایران هفته یاد بود می گیرند و تحریف بزرگتر این که قهرمانی های آن روزهای آغاز جنگ که مربوط به ارتش به ویژه نیروی هوایی با عملیات برق آسا و شگفت انگیزش و کمی بعد نیروی دریایی با عملیات مروارید است، نادیده گرفته می شود.
آنچه در این یاد بودهای «دفاع مقدس»  دیده نمی شود، مصائبی است که مردم به ویژه مردم مناطق و شهرهایی که در غرب و جنوب غربی کشور در زیر آتش جنگ تحمل کردند، آنهایی که خانه و کاشانه خود و عزیزان خود را در یورش نیروهای عراقی و  در اثر بمباران ها و موشک بارانها و گلوله بارانها ازدست دادند. مصائب مردم زندگی در اردوگاهها و در چادرها با کمترین امکانات در فصل تابستان و در گرمای طاقت فرسای مناطق جنوبی کشور حتی با پایان جنگ هم چند سال ادامه داشت و نمونه هایی از شکایتهای مردم گاه در روزنامه ها دیده می شد. اکنون 28 سال بعد از پایان جنگ، در حالی که رژیم صدها میلیارد تومان در طرحهای مربوط به «عتبات عالیات» در عراق خرج می کند، و سپاه پاسداران دست باز برای خرج کردن بی حساب کتاب در کارهای نمایشی و تولیدات نمایشی از اساس غیر حرفه ای و مسخره، مثل آن مانور تسخیر ناو هواپیما بر آمریکا و یا آن « شناور تندرو برد بلند بالگردبر»** دارد، گزارشها و خبرهایی گاه در سایتهای داخل کشور از اوضاع شهری مثل خرمشهر که در کانون آتش جنگ قرار داشت و مدتی در اشغال عراق بود و مردمش دربه در شدند و کار وزندگی و خانه کاشانه خود را از دست دادند، دیده می شود که حکایت از بی توجهی گردانندگان رژیم به وضع آن شهر و مردم آن به ویژه به مساله بیکاری و فقر دارد. از آخرین نمونه های این گزارشها در بخش ساعت صفر سایت تابناک آمده بود که قسمت مربوط به خرمشهر، ضمیمه همین مقاله در وبلاگ نگارنده (درفش) است.   
ادامه آن جنگ به مدت هفت سال بعد از آزادی خرمشهر، جنگ خیانتبار خمینی و دستیاران آن روزش بود با شعارها و اهدافی که مطلقا نه میهنی بود و نه خواست مردم ایران. دستیارانی که بیشترشان اکنون هم سکان امور را در دست دارند و در این میان خامنه ای و  پاسداران مردم ستیز و ضد ایرانی خط و اهداف همان روزها را دنبال می کنند. خمینی جنگ را جنگ اسلام و کفر، جنگ حق علیه باطل و «موهبتی» اعلام کرد، و اینها هم همان را تکرار می کردند و بر آن تاکید داشتند.  حالا پاسدارانی امثال سلیمانی و سلامی و یحیی رحیم صفوی و فدوی در همان هپروت امام ملعونشان سیر می کنند و مهملاتی از همان نوع را غرغره می کنند و مثل خمینی پلید در راه تحقق اهداف مهمل و خود بزرگ بینی ابلهانه شان دارایی مردم ایران را بباد می هند و دنبال جنگ افروزی در اینجا و آنجا برای گسترش «اسلام» و «پیروزی ملتهای مسلمان» هستند. ملتهای مسلمانی که اصلا اینها را قبول ندارند و برای مثال حتی به اعتراض علیه فیلم پرخرجی که اینان در مورد پیامبر اسلام ساخته بودند برخاستند ویا آن چند دولت مثل سودان و کومور و جیبوتی که رژیم در آنجاها پول هم خرج کرده بود و «پرداختهایی» کرده بود، با قطع رابطه عربستان با رژیم، رابطه خود را با رژیم قطع کردند.
******************
توضیح محسن رضایی در مورد نامه یی که به خمینی نوشته بود در برنامه سطرهای ناخوانده که لینک آن ویدئو کامل آن برنامه در زیر آمده است.

** - مسخرگی و غیر حرفه بودن آن مانور مربوط به تسخیر ناو هواپیما بر که تازه قرار بود ماکت ساخته شده برای آن که به اندازه نزدیک به اصل شناور مورد نظر بود، غرق شود که نشد، در این بود که در جنگهای دریایی طرفین رزمناوها و شناورهای یکدیگر را با توپ ها و موشکهای مستقر در شناورهای خود یا از طریق بمباران هوایی یا توسط زیردریایی ها هدف قرار می دهند تا غرق کنند. حال اگر در صحنه طرف غالبی بود که با کشتیهای جنگی اش در صحنه حضور داشت، صبر می کند که نفرات کشتی در حال غرق دشمن برای نجات خود به دریا بریزند بعد قاعدتا باید سعی کند آنها را اسیر بگیرد ولی اگر نخواست هدف قرار دادن آنها چه در قایق نجات باشند چه در آب کاری ندارد. حتی ممکن است نفرات کشتی در حال غرق دشمن اگر امداد رسانی از نیروهای خودشان  در اطراف شان نبود به حال خودشان رها شوند تا غرق شوند.
مسخرگی این شناور تندرویی بالگرد بری که نیروی دریایی سپاه اخیرا رو نمایی کرد در این است که بالگرد بر که گفته شده است «برد آن ده هزار کیلومتر است»، تنها یک بالگرد حمل می کند و بالگردی هم که نشان داده شد کوچک بود که معلوم نبود جنگی است یا  نه. از این گذشته، دو سوالی که مطرح است این است که اولا این بالگرد بر با آن یک بالگرد می خواهد در فاصله هزاران کیلومتری از سواحل خود چکار بکند؟ ثانیا با سکو و سطح کوچکی برای استقرار آن بالگرد در آن شناور تندرو با برد دهزار کیلومتری وجود داشت، اصلا آن هلیکوپیتر قادر خواهد بود در آبهای متلاطم اقیانوس ها بعد از بلند شدن دوباره روی سکوی محل استقرارش بنشیند؟(مراسم مربوطه را در لینک زیر ببینید)
 به نظر من این نمایش و ساختن این وسیله که گفته شد می تواند صد نفر نیرو حمل کند، تنها در رقابت نیروی دریایی سپاه با نیروی دریایی ارتش که با فرماندهی دریادار حبیب الله سیّاری گسترش و فعالیت چشمگیری داشته و ناوگروههای نیروی دریایی در ماموریت های دوردست و در دیدار با واحد های نیروی دریایی کشورهایی هستند که با رژیم رابطه خوبی دارند، می تواند معنی داشته باشد. خامنه ای خلیج فارس را حوضه ماموریت نیروی دریایی سپاه  قرارداده و دریای عمان را که به اقیانوسها راه دارد به نیروی دریایی ارتش سپرده است. حالا ساختن شناوری با برد ده هزار کیلومتر، و با یک «نو آوری» که نیروی دریایی ارتش ندارد، یعنی «تندرو» بودن شناور و «بالگرد بر» بودن آن، تنها وسیله ای برای اعلام اراده و تصمیم فرماندهان سپاه، برای خروج از محدوده ای است که خامنه ای برایشان تعیین کرده بود.
------------------------------ 
شنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۵   -۸ اکتبر ۲۰۱۶

هیچ نظری موجود نیست: