۱۳۹۶ مرداد ۲۰, جمعه

بیژن نیابتی: جنگ جهانی چهارم ، ابزارها و آماجها ـ کتاب دوم




بخش هجدهم ـ فراز و فرود رایش آلمان

سال 1940 سال عروج آلمان در تمامی صحنه های سیاسی و نظامی در شرق و غرب اروپاستدراین مقطع تمامی آثار حقارت بار ورسای دود شده و به هوا رفته استآدولف هیتلر اکنون خود را در یکقدمی تبدیل شدن به یگانه ابرقدرت جهان می بیندویرانه ای را که هفت سال پیش از این تحویل گرفته ، توانسته است از جایگاه بردگی حاصل شکست در یک جنگ جهانی به مقام آقایی جهان در جنگ جهانی دیگری برساندحالا وقت آن است که همچون قماربازی ماهر به حفظ سرمایه های هنگفتی همت گمارد که تصاحب کرده استدر نگاه او یکراه بیشتر وجود ندارد و آن تقسیم دنیا با ابرقدرت قدیم استدراین مسیر آلمان می بایست اگر لازم باشد تمامی بُرده هایش را در این قمار بروی میز بیاورد و می آوردتهاجم تابستان 1941 به خاک اتحاد شوروی سیمای تمام عیار چنین قماری است.

هیتلر ازهمان ابتدا که پرچم مبارزه با بلشویزم را به مثابه دشمن مشترک کل جهان سرمایه داری بلند کرده بود هدفش اساسأ جذب دولت فخیمه بود، بلشویزمی که البته بیش ازآنکه دشمن آلمان باشد خصم انگلستان بوددشمنی آدولف هیتلر همواره و در اساس با شرقِ عمدتأ اسلاو در مفهوم عام و بلشویزمِ مهاجم بطورخاص بوده استفضای حیاتی مورد نیازاو هم درشرق استاو مرزهای غربی پسا جنگ اول که دولت وایمار با امضای قرارداد لوکارنو برسمیت شناخته است را نیزهرگز بزیر علامت سوآل نبرده استحتی بر بازگشت آلزاس و لورن که بارها میان فرانسه و آلمان دست بدست شده و حالا هم هنوز در تصاحب فرانسه است پافشاری نکرده استعجیبتر ازهمه پس از پیروزی بر ارتش فرانسه و محاصره صدها هزار سربازانگلیسی و فرانسوی درنبرد دونکرک نیزهمچنان امیدش را به اتحاد با بریتانیا ازدست نداده وبه منظورخراب نکردن آخرین پلها میان آلمان و انگلستان به قیمت یک اشتباه جبران ناپذیر راه عقب نشینی بخش اعظم ارتش سلطنتی به خاک خودی را هم بازگذاشته است.

درنگاه او دشمنی دولت فخیمه با آلمان تابع هیچ منطقی نیستاو معتقد است دو کشور اگرهزار دلیل برای دوستی و اتحاد داشته باشند ، یک دلیل اما برای دشمنی ندارنددشمنی انگلستان و آلمان اصلأ با عقل و منطق او نمی خوانداو می خواهد به دولت فخیمه حالی کند که حاضر است تفاهمنامه بسیار با ارزشش با استالین را فدای رابطه اش با بریتانیا کند و می کندبه همین اعتبار پرواز محرمانه و حیرت انگیز معاونش رودلف هِس به انگلستان در اوج جنگ و یکماه و خرده ای پیش از شروع تهاجم به خاک شوروی را نیز باید قطعه ای ازهمین پازل بشمار آورد.علاوه براینها هیتلربخوبی به تضاد میان ایالات متحده و بریتانیای کبیرهم آگاه است و برروی آن نیز بسا سرمایه گذاریها کرده استاو خیز "کلان سرمایه یهوددر آمریکا برای حاکمیت بر بازار و به تبع آن دولت ایالات متحده را خوب می فهمد اما تن دادن دولت انگلستان به آنرا اصلأ باور ندارد.باور ندارد که دولت فخیمه به پای خود شلیک کندباور ندارد که بریتانیا قاطعانه تصمیم به نابودی تام و تمام آلمان گرفته باشدآخر تکلیف آن استراتژی موازی چند ساله اخیر چه خواهد شد ؟ انگلستان دراتحاد با آلمان می تواند همه چیز را حفظ کند ولی در تقابل با آن هیچ چیز بدست نخواهد آوردپیشوای آلمان نمی خواهد بپذیرد که انگلستان حاضر به واگذاری رهبری به ابرقدرت تازه نفسی باشد که تا اندکی پیش از شروع جنگ جهانی طرح تهاجم نظامی به آنرا هنوز از روی میز گزینه هایش برنداشته بودآیا یک آلمان دوست خطرناکتر از یک آمریکای بالقوه دشمن می باشد ؟

طرح سرخ

یکسال پس ازکودتای مالی کلان سرمایه یهود دروال استریت، ایالات متحده طرح یک عملیات نظامی موسوم به "طرح سرخرا در سال1930 علیه بریتانیای کبیربا هدف بزانو درآوردن ابرقدرت موجود به اجرا میگذارداین طرح بخش محوری یک طرح کلی تری است که از 1927 در راستای خنثی کردن تهدیدات بالقوه علیه قاره جدید روی میز دستگاه نظامی آمریکا قرار داردهر تهدیدی با یک رنگ مشخص شده و نام آن رنگ برکلیت طرح گذاشته می شودبرای مثال طرح جنگ علیه ژاپن "طرح نارنجی، جنگ علیه آلمان"طرح سیاه، تهاجم به چین "طرح زردو طرح جنگ محتمل با مکزیک "طرح سبزنامگذاری شده اندحتی یک "طرح سفیدبرای مقابله با یک قیام احتمالی در خود آمریکا هم آماده شده است ! و اما برمبنای "طرح سرخنیروهای نظامی ایالات متحده می بایستی که در صورت ضرورت علیه نیروهای بریتانیا در کانادا وارد عمل شده و با اتکاء به بمبارانهای هوایی گسترده حتی با بکارگرفتن سلاحهای ممنوعه شیمیایی نیروهای مذکور را از میان بردارنددر این مقطع که نبرد برای تعیین تکلیف مقوله رهبری جهان در دستور است انگلستان به مثابه بزرگترین تهدید علیه آمریکا حتی خطرناکتر از ژاپن و آلمان تلقی می گردد.حتی آدمی مثل چرچیل هم امکان بروز جنگ با ایالات متحده را نا ممکن نمی بیندچمبرلین بارها در سخنرانیهایش علنأ به این طرح اشاره کرده و در رابطه با آن هشدار داده بود.

درارتباط با این طرح دولت آمریکا در سال 1931"چارلز لیندبرگCharles A. Lindbergh یکی ازمعروفترین خلبانان نیروی هوایی خود که چهار سال پیش از این با گذشتن از اقیانوس اطلس شهرتی جهانی یاقته است را به منظور ارزیابی یک تهاجم نظامی محتمل به سواحل غربی"هادسن بیدر کانادا می فرستدچارلز لیندبرگ یکی از شخصیتهای جالب و قابل بررسی در این برهه از تاریخ آمریکاستاو دراین تاریخ استاد لژ فراماسونی"کی اِستوندرسنت لوئیس هستاین موضوع را او نه تنها پنهان نمی کند که علائم و سمبلهای این جریان را هم بر روی لباسها وهم بر روی هواپیمای قاره پیمایش حمل نیز می کندجالبترازهمه رابطه ویژه سالهای بعد او با نازیهاستلیندبرگ چند سال بعد درنیمه دوم دهه سی با مأموریت ویژه ازسوی ارتش آمریکا و به منظورآشنایی با دستاوردهای نیروی هوایی آلمان سفرهای متعددی به آن کشورمی کند و اطلاعات ارزشمندی را هم برای ارتش آمریکا به ارمغان می آورداو ظاهرأ طی این سفرها به دیدگاه های عام نازیها گرایش بسیار پیدا می کنداین نزدیکی تا آنجا پیش می رود که در اکتبر1939 یعنی یکماه پس از آغاز رسمی جنگ نشان با ارزش عقاب آلمان ازسوی هرمان گورینگ فرمانده نیروی هوایی رایش به او اعطا می گردد، نشانی که البته به سادگی به هرکسی داده نمی شود.

لیندبرگ پس از بازگشت به آمریکا به عنوان سخنگوی کمیته تازه تأسیس "اول آمریکابرعلیه خط روزولت به تبلیغ فعال سیاست دورنگه داشتن ایالات متحده از دایره جنگ می پردازداو روزولت و مافیای یهود را رسمأ متهم به زمینه سازی برای براه انداحتن جنگ و کشانیدن آمریکا به آن می کندکمیته "اول آمریکادر این مقطع محل تجمع جریانات ضد جنگ موسوم به "انزواگرایان"Isolationisten درمقابل جریانات جنگ طلب موسوم به "مداخله گرایانInterventionistenمی باشداین کمیته که پس ازشعبده بازی پرل هاربر مجبور می شود خود را منحل کند ، همان عَلم تاریخی است که امروز دونالد ترامپ برای اولین بار پس از جنگ دوم مدعی سینه زنی زیر آن شده است.

برمی گردم به "طرح سرخ". چهارسال بعد از اعزام لیندبرگ به کانادا کنگره آمریکا در سال 1935طرح 57 میلیون دلاری تأمین هزینه ساخت سه فرودگاه نظامی مخفی در نزدیکی مرزهای کانادا که باندهای آن باید به منظور استتاربا چمن پوشیده شده باشند را از تصویب می گذراندارتش ایالات متحده درهمین سال اقدام به برگذاری بزرگترین مانورنظامی تاریخ خود در مرزهای کانادا می نمایدیکقلم نزدیک به شش میلیون سرباز بر مبنای طرح مذکور در این نقطه می بایستی وارد عمل میشدندطرح سرخ تنها در 15 ژوئن 1939 یعنی کمتر از سه ماه پیش از شروع جنگموقتأ از دستورکارخارج و منجمد می گرددبا این تحلیل که در آینده و در صورت ضرورت دوباره بروی میزگزینه ها بازگرددباورش حتمأ خیلی مشکل است اما واقعیت آنست که نهایتأ این طرح جنجالی تنها در سال 1974 است که بکلی و برای همیشه روانه سطل زباله می گردد !

فتح بالکان

منطقه بالکان بی تردید یکی ازپرآشوبترین و درعین حال خطرناکترین بخش اروپای پیش و پس از جنگ جهانی اول استمنطقه ای با یک تنوع قومی شگفت انگیز که تا پیش از جنگ اول متداومأ محل تلاقی قدرتهای منطقه بویژه دو امپراتوری عثمانی و هابسبورگهای اتریش ـ هنگری بوده استجرقه جنگ جهانی اول هم درهمین منطقه زده می شودجنگی که پس ازآن پایه های اولین نظم جهانشمول در ورسای گذاشته می شودآنجا که نظم قدیم یعنی نظم امپراتوریها با ازمیان برداشته شدن چهار امپراتوری بزرگ جهان آنروز یعنی امپراتوریهای آلمان، عثمانی ، اتریش ـ هنگری و روسیه تزاری و تضعیف حقارت بار تنها ابرقدرت موجود یعنی بریتانیای کبیر درهم می ریزد و تکه های گسسته از این امپراتوریها همه بر اساس یک استراتژی درازمدت و در قالب کشورهای به ظاهر مستقل بر روی نقشه جفرافیا ردیف می گردندویژگی عمده این طرح استراتژیک در رابطه با این تازه کشورها در چارچوب نظم نوین تقسیم تمامی خلقهای منطقه در میان دو و یا چند کشورهمجوار استنه فقط در بالکان که در خاورمیانه پسا جنگ اول و بر مبنای قرارداد سایکس ـ پیکو نیزعین همین طرح پیاده می شودریشه تمامی درگیریهای مبتنی بر قومیت و مذهب که جنگ چهارم براساس آنها جریان یافته و پیش برده می شود ازجمله جنگهای وکالتی موجود درهمین تقسیمات جغرافیایی ضد انسانی حاصل نظم ورسای قرار دارد.

درخاورمیانه میلیونها کرد درمیان چهارکشور پخش شده و تحت حاکمیت چهار دولت مختلف قرار می گیرنددر افغانستان یک موزائیک تمام عیار از ده ها قوم و زبان و قبیله شکل می گیرد که بخشی از آنها در داخل خاک افغانستان و بخشی دیگر در میان خاک کشورهای همسایه آن قرار دارنددر ایران هم جزاین نیستتاجیکها و ازبکها و آذریها و ترکمانها و ارمنیها هریک صاحب یک کشور مجزایند و بلوچها و پشتوها نیز باید قلمروشان را با پاکستان تقسیم کنندبدتر از اینرا باید در جنوب شرقی اروپا و درخاک بجا مانده از ویرانه های امپراتوری عثمانی سراغ گرفتدربالکان برای مثال بخشی ازمقدونیه دریونان میماند و بخشی به کشورجدید یوگوسلاوی ضمیمه می شود ، بخشی ازآلبانیاییها در کوزوو، بخشی ازمُلداوها در رومانی ، بخشی ازمجارها در رومانی و لهستان و خلاصه لیست بلندبالایی از ملیتهای تقسیم شده که آثارش را درهمه جا می توان بوضوح مشاهده کردفقط یک اشاره مختصر به ترکیب قومیتی کشورمانندی بنام مولداوی با 33هزارکیلومترمربع مساحت درهمسایگی اوکرائین و رومانی کافی است تا با ماهیت نظم نوین آشنایی بیشتری پیدا کرددر اینجا در کنارخود مُلداوهای رومانیایی تبار و رومانیایی زبان که کمتر ازهفتاد درصد جمعیت را تشکیل می دهند ، یک اقلیت بزرگ قومی شامل اوکرائینی ها ، روسها ، گاگاووزها، بلغارها، تاتارها ، لهستانیها و روسهای سفید زندگی می کننداقلیتهایی که درهمه جا در شرایط سرکشی حکومتهای محلی ابزار قدرتمندی در دست متولیان نظم نوین برای سرکوب و کنترل هرگونه گردنکشی مستقل از نظم حاکم می باشند.

بالکان در آغاز دهه چهل میلادی محل تلاقی منافع قدرتهای منطقه ای همچون اتحاد شوروی ، ایتالیا ، بریتانیا و صد البته آلمان می باشدهیتلر درآغاز تلاش می کند که کشورهای بالکان را حتی المکان از درگیریهای نظامی دراروپا دور نگه داردگذشته از آنکه غالب کشورهای مزبورنگاه مثبتی به آلمان دارند، مسیرعبوربسیاری از نیازهای لجستیکی این کشورنیزهستندمهمترین این نیازها نفتی است که از رومانی می آیددر27 می1940 میان دو کشور قرارداد نفت درمقابل سلاح امضا می شود که بر مبنای آن نیروهای ارتش آلمان وظیفه آموزش و تسلیح ارتش رومانی و حفاظت از میادین نفتی را برعهده می گیرندبلغارستان هم از آغاز نگاهش به آلمان و درسمت اتحاد سه گانه می باشدبر سر جذب بلغارستان رقابت پنهان و آشکاری میان هیتلر و استالین جریان دارددر این راستا شوروی تلاشی عبث درجهت جلوگیری ازپیوستن کامل این کشوربه نیروهای محور صورت می دهد اما دولت بلغارستان پس از دوبار رد پیشنهاد پیوستن به متحدین در ماه های اکتبر و نوامبر40 نهایتأ دراول مارس 1941 رسمأ به اتحاد سه گانه می پیوند.یوگوسلاوی و یونان اما علیرغم نگاه مثبتشان به آلمان دراین مقطع در جنگ همچنان در حفظ بیطرفی اصرار دارند.

27 ژوئن 1940 بلافاصله پس از شکست فرانسه ، استالین خواهان پس گرفتن بسارابی و بوکوین شمالی از رومانی می شوداین مناطق در جنگ اول از دولت نوپای انقلابی شوروی گرفته و به رومانی داده شده بودندرومانی البته چاره ای جز پس دادن این مناطق ندارددولت مجار، ترانسیلوانی و دولت بلغارستان هم "دوبروجارا مطالبه می کند.هیتلر در30 اوت40 به دعوای سه کشورخاتمه داده و با حکمیت خود ترانسیلوانی را به مجارستان داده و درمقابل استقلال رومانی را تحت حمایت محور تضمین میکندبدین ترتیب با جلب رومانی به طرف خود پاسخ استالین را هم میدهدالبته حق شوروی دررابطه با بسارابی زیر علامت سوآل نمیرود چرا که این حق مدتها پیش از این درچهارچوب تفاهمنامه میان آلمان ـ شوروی برسمیت شناخته شده است!

و اما ایتالیاییها که حالا به تازگی رسمأ وارد جنگ شده اند هرچند دیر آمده اند اما عجله دارند که کارشان را زود تمام کنند ! با اینحال آنها درهیچ کجا بدون حمایت ارتش آلمان قادر به پیشروی درهیچ جبهه ای نیستنداین آلمانها به رهبری مارشال رومل هستند که در لیبی درشمال آفریقا و درمقابل بریتانیا بداد نیروهای ایتالیایی می رسند که درهمه جا به عقب رانده شده انددراروپا هم به غیرازاین نیستچه درمقابل نیروهای فرانسوی ، چه در آلبانی و چه ازهمه مهمتر در یونان.موسولینی پس از اشغال آلبانی از قضا چشم به همین کشور دوخته است.
در28 اکتبرایتالیا بدون اطلاع و موافقت آلمان به یونان حمله می کند اما نیروهای یونانی موفق می شوند که ظرف کمترازیک هفته ایتالیاییها را تا درون مرزهای آلبانی عقب بنشاننددراین اثنا بریتانیا هم جزیره کِرتا دریونان را اشغال و اقدام به مینگذاری سواحل این کشور می نماید13دسامبر هیتلر فرمان اجرای طرح ماریتا برای اشغال بالکان را صادر می کنداین مقدمه لشکرکشی سال آینده به خاک اتحاد شوروی است که خطوط کلی آن پنج روز بعد از این در 18دسامبربه فرماندهی کل ارتش آلمان ابلاغ می گرددنیروهای آلمانی در 28 فوریه 41 از طریق رومانی وارد بلغارستان شده و در مرزهای یونان مستقر می شوندپس از پیوستن بلغارستان به متحدین ، یوگوسلاوی نیز در 25 مارس به این اتحاد می پیوندداما دو روز بعد بدنبال قیامی که با حمایت بریتانیا و علیه آلمان صورت می گیرد با یک کودتا دولت وقت از کار برکنار و شاهزاده "پاول"به یونان می گریزدکودتاچیان پیتر دوم را که دشمن نازیهاست و در این تاریخ هفده سال بیشتر ندارد بجای پاول بر تخت می نشاننددر 6 آوریل ستونهای آلمانی وارد یوگوسلاوی و یونان می شوندروز بعد ایتالیا هم به یوگوسلاوی اعلان جنگ می دهد و در 27 آوریل کار یوگوسلاوی و یونان تمام می شودانگلیسی ها با یک فقره عقب نشینی و واگذاری یونان موفق می شوند 48هزار نفر از نیروهای خود را نجات داده و ژرژ دوم پادشاه یونان را هم به انگلیس می فرستندبا اشغال یونان راه نفوذ آلمان به مدیترانه و دریای اژه باز می شودبدین ترتیب کشورهای بالکان تمامأ درحوضه نفوذ کامل رایش و اتحاد محور قرار میگیرند.

در نیمه اول سال 1941 تمامی اروپا کم و بیش یا به تصرف نیروهای محور درآمده است و یا در موضع دوستی قرار دارندپس ازبنیانگذاری رایش اول توسط کارل کبیر درسال 800 میلادی ، آلمان هرگز به چنین وسعت و عظمتی دست نیافته بودبا اینحال پروژه اتحاد با بریتانیای کبیر در این مقطع تمامأ شکست خورده به نظر می آید و ورود ایالات متحده به جنگ نیزدیگر تنها مسئله زمان می باشدهیتلر می داند که لجستیک آلمان و متحدانش کفاف یک جنگ درازمدت با انگلستان و آمریکا را نمی دهدبرترین ابزار او در نبردها همه جا اصل تهاجم صاعقه وار بوده است که در زمین اساسأ با اتکاء به زرهی و در محور آن سلاح برتر یعنی تانک و درهوا با حفظ برتری هوایی پیش برده می شود و پیروزی سریع حاصل می گرددسلاح برتر در آبها نیز زیردریاییهای آلمانی است که امان از ناوگان دریایی دولت فخیمه بریده استادامه تحرک این ارتش در زمین و هوا و دریا بدون تأمین منابع انرژی و سوخت کافی میسر نخواهد بودنفت رومانی به تنهایی کفاف نیاز بی پایان ارتش رایش را نمی دهد.

عملیات بارباروزا ، تهاجم به خاک شوروی

سرزمین پهناورروسیه واقمارآن چه اوکرائین و جمهوریهای بالتیک و چه جمهوریهای قفقاز منبع بی کران تأمین بلاواسطه نیازهای یک جنگ درازمدت بویژه در زمینه تأمین انرژی و غله می باشد.استالین تا این تاریخ در مقابل خواست اکید آلمان برای پیوستن به اتحاد محور مقاومت کرده است ، اما با ژاپن علیرغم درگیریهای اولیه جداگانه یک قرارداد عدم تعرض امضا می کند که تا آخر جنگ هم دوام می آوردهیتلر می داند که ورود ایالات متحده به جنگ امری محتوم استاو بارها در مکالماتش با اطرافیان و درسخنرانیهایش به این مسئله که روزولت عامل و کارگزار یهودیت بین المللی است اشاره می کنداو به پیر هوس خبرنگار یونایتدپرس در اوایل پاییز41 می گوید :

"این کیسه های پول و یهودیانند که نمایش را در پشت صحنه اداره می کنند". " این آقای روزولت و یهودیانش ! آنها می خواهند بر دنیا حکومت کنند و ما را از هستی و زندگی ساقط نمایندآقای روزولت مدعی است که می خواهد انگلستان را نجات دهد اما دراصل منظور واقعیش این است که وارث امپراتوری بریتانیا گردد".

او در جای دیگری خطاب به مارتین بورمان سکرتر شخصیش می گوید : "اگر یهودیان نبودند و اگر روزولت این نوکر و پادوی آنها نبود اوضاع جوردیگری می بودازهرنقطه نظر که بنگریم آلمان و آمریکا اگر یکدیگر را درک هم نکنند وعلاقه ای به هم نداشته باشند اما بدون شک می توانستند حداقل پشتیبان و هواخواه یکدیگر باشند".

در اینکه روزولت و مافیای یهود اکیدأ خواهان وارد کردن ایالات متحده به جنگ بودند تردیدی برجای نیستدر بخش بعد و در کادر تفسیرغیررسمی در رابطه با روند منتهی به جنگ دوم به این مسئله مفصلأ خواهم پرداخت اما در اینجا نیز اشاره به نکاتی چند در فهم موضوع ضروری می باشدروزولت پیش از شروع جنگ ، محرمانه برای تحریک چمبرلین قول داده بود که درصورت اعلان جنگِ انگلستان به آلمان از آن کشور حمایت بی قید و شرط به عمل خواهد آوردپس از شروع جنگ هم برخلاف اعلان رسمی بیطرفی آمریکا سیل کمکهای یکجانبه غذایی و تسلیحاتی به انگلستان توسط کشتیهای بازرگانی همواره و بی وقفه ادامه داشته استهیتلرعلیرغم اطلاع از این موضوع برای پرهیز از درگیری با ایالات متحده دستورداده بود که به کشتیهای بازرگانی مذبور حمله ای صورت نگیرد.

هفت ژوئیه 41 یعنی ماه ها پیش از ورود آمریکا به جنگ ، نیروهای آمریکایی ورود به جزیره استراتژیکی ایسلند را به منظورجایگزینی تدریجی نیروهای بریتانیایی آغازمی کنندکاردار سفارت آلمان در واشینگتن در تلگرافی به وزارت خارجه یادآور می شود که این اقدام بخشی از نقشه های روزولت برای تحریک آلمان برای یک درگیری دریایی و درنتیحه مورد حمله قرارگرفتن کشتیهای بازرگانی و غیرنظامی آمریکاست که او بسا بدان نیاز دارد چرا که قانع کردن میلیونها آمریکایی مخالف جنگ تنها از این طریق امکان پذیر است26 ژوئیه همانسال روزولت دستوربلوکه کردن دارایی های ژاپن درآمریکا را صادر می کنداین اقدام به معنی محروم کردن ژاپن ازمنبع اصلی نفت مورد نیازش بوده و حلقه ای دیگرازطرح تحریک کشورهای محور برای حمله به ایالات متحده می باشدسه هفته بعد در چهارده اوت درملاقات میان روزولت و چرچیل "منشور آتلانتیکاعلام می شود که در عمل به معنای اعلان یک جنگ غیررسمی آمریکا به آلمان تلقی می گردددر این منشور دو کشور خواهان ادامه جنگ تا نابودی آلمان می گردند و برای اولین بار تفاوتی میان نازیها و مخالفان نازیسم در آلمان قائل نشده و کل آلمان را هدف نشان می دهنددر11 سپتامبر در یک نطق رادیویی روزولت تهدید می کند که از این پس اگر کشتیهای آلمانی و ایتالیایی به آبهای ایسلند و مناطق دیگر تحت حفاظت آمریکا وارد شوند مسئول عواقب آن دولتهای متبوعشان خواهند بود.

اینها و موارد بسیاردیگری که پیش از این رخ داده بود و دربخش بعد بدانها خواهم پرداخت هیتلر را متقاعد می کند که باید خود را برای یک جنگ درازمدت آماده کردمگر همین چند ماه پیش نبود که نیروی هوایی سلطنتی حتی بدون حضور ایالات متحده برتری هوایی درآسمان خود را حفظ کرده و آلمان نبرد هوایی سه ماهه ژوئیه تا سپتامبر1940 با هدف درهم شکستن انگلستان را باخته بودورود آمریکا با تسلیحات جدید و پیشرفته اش به جنگ بی تردید تعادل را برعلیه نیروهای محور بهم خواهد زد. هیتلر می داند حالا دیگر یا باید انگلستان را از موضع قدرت وادار به آمدن پای میز مذاکره برای پایان دادن به جنگ و تقسیم دنیا کرد و یا در صورت شکست این استراتژی و وارد شدن ایالات متحده به جنگ بایستی بدنبال بدست آوردن منابع حیاتی انرژی و تأمین نیازهای غذایی برای ادامه یک جنگ درازمدت رفتتسخیر سرزمین پهناوراتجاد شوروی با همه ریسکهای آن پاسخ محتوم به هردوی این گزینه هاستاستالین نشان داده است که علیرغم تعارفات بسیارهیچ قصدی برای پیوستن به متحدین نداردروند اوضاع هم نشان می دهد که بجز دردست داشتن کارت قدرتمند کشور شوراها ، گزینه برسر میز مذاکره آوردن بریتانیا جواب نخواهد داشتاز سوی دیگر ادامه یک جنگ درازمدت علیه انگلستان وآمریکای تازه نفس و مدعی رهبری جهان هم بدون دراختیارداشتن منابع عظیم اتحاد جماهیر شوروی خواب و خیالی بیش نخواهد بود.

هدف قراردادن اتحاد شوروی برای ناسیونال سوسیالیزم مهاجم هرمشکلی داشته باشد مشکل ایدئولوژیک نخواهد داشتاستراتژی گسترش به سمت شرق و تأمین فضای حیاتی ازهمان آغاز حرکت جنبش ناسیونال سوسیالیستی از یک اصل ایدئولوژیک تبعیت می کرده وهمواره توجیه تئوریک نیز داشته استتنها با ازمیان برداشتن بلشویزم به مثابه دشمن مشترک کل جهان غرب می توان آلمان و انگلستان را به هم نزدیک و شرایط یک صلح پایدار را به بریتانیا تحمیل نمود.مسئله تأمین فضای حیاتی مورد نیاز آلمان نیز بدین ترتیب برای همیشه پاسخ خواهد گرفت.آینده نشان خواهد که درک پیشوای آلمان از استالین و پتانسیلهای شگفت انگیز ارتش سرخ و مقاومت ملت روسیه تا به کجا ساده لوحانه و غیر واقعی بوده است.

هیتلر تصمیم برای حمله به شوروی را نهایتأ در دسامبر1940 اتخاذ می کند و همانگونه که در پیش اشاره کردم خطوط کلی آنرا درهجدهم این ماه به فرماندهی کل ارتش ابلاغ می کند.درساعت یازده روز سی ام مارس1941 آدولف هیتلر خطاب به بیش از دویست نفراز فرماندهان بلند پایه خود تاریخ آغازعملیات تهاجم به شوروی موسوم به عملیات بارباروزا را 22 ژوئن 1941اعلام می دارداو میگوید "این جنگ جنگی است نژادی و عقیدتی و بزرگواری و شوالیه بازی برنمی دارداین نبردی است که می بایست با خشونت ، بیرحمی و سنگدلی پی گرفته شود".او هشدار می دهد که ایالات متحده تا چهار سال دیگر در مسابقه تسلیحاتی موجود به اوج قدرت تسلیحاتی و نظامی خود خواهد رسید. "تا آنوقت ما باید کار اروپا را یکسره کرده باشیم".

عملیات بالکان تهاجم به خاک اتحاد شوروی را نزدیک به شش هفته به تأخیر انداخته و زمان استفاده ازهوای مناسب در طول حمله را کوتاهتر کرده است ، اما هیتلر با اتکاء به تاکتیک جنگ صاعقه وار خود یقین دارد که کار ارتش سرخ را در کمتر از چهارماه به پایان خواهد رساندحتی به سربازان گفته می شود که نیازی به همراه بردن لباسهای زمستانیشان نیست ! بدیترتیب در بامداد 22 ژوئن هیتلر مرتکب بزرگترین اشتباه تاریخ حیات خود می گردد و نیروهای خود را وارد خاک پهناور اتحاد جماهیر شوروی می کندروزها و هفته های اول عملیات بارباروزا البته حکایت از تحقق پیدا کردن نقشه های پیشوا در تسلط صاعقه وار بر خاک شوروی می کندتنها درهمان24 ساعت اول ارتش سرخ نزدیک به دوهزارهواپیما را از دست داده و پایداری نیروی پیاده درشرف ازهم گسیختن استدرهمان روزهای نخست نزدیک به نیم میلیون نفرازنیروهای شوروی خود را تسلیم می کنندوزارت دفاع آمریکا نیز براین اعتقاد است که ارتش سرخ درکمتراز دوماه به زانو درخواهد آمدفرانس هالدر رئیس ستاد ارتش رایش از اینهم فراتر رفته و درروزسوم ژوئیه مدعی میشود که کار را ظرف دو هفته تمام خواهند کرد!

در سمت کشور شوراها اوضاع براستی درهم ریخته و ناامید کننده استدستگاه رهبری شوروی و در رأس آن خود استالین اصلأ انتظاراین تهاجم گسترده آنهم در این مقطع زمانی را ندارند.قطارهای حامل غله، پنبه ، الوار، محصولات نفتی ، منگنز و کروم ارسالی از سوی شوروی برای آلمان تا آخرین روزپیش از تهاجم یعنی تا نیمه شب 22 ژوئن برطبق تفاهمنامه بین دو کشور، بی وقفه از مرز می گذرند و راهی برلین می شونداستالین تنها یکهفته بعد و پس از برطرف شدن شوک اولیه است که آغازعملیات تدافعی تحت عنوان"جنگ بزرگ میهنیرا در29 ژوئن اعلام می کنداینجا دیگر نه دیکتاتوری پرولتاریا، نه کمونیسم بین الملل و نه حتی انگیزه های سوسیالیستی و انسانی علاج کار نیست ، پتانسیل دهشت انگیز نهفته در ناسیونالیزم و مذهب را باید سازماندهی کرد و استالین نیز چنین می کندهفت اوت او شخصأ فرماندهی کل ارتش سرخ را بر عهده می گیرد.

نه دو هفته که دو ماه پس از تهاجم به شوروی فرمان پیشوا تنها برای اشغال اوکرائین و شبه جزیره کریمه صادر می شودنظرستاد ارتش رایش ادامه پیشروی به سمت مسکو و تسخیر پایتخت است اما برای هیتلر گرفتن اوکرائین به مثابه انبارغله اروپا اهمیت بیشتری داردعلاوه بر آن با اشغال کریمه راه تسلط بر قفقاز نیزهموار می گرددضمن آنکه این شبه جزیره یکی از مراکزمهم نیروی هوایی اتحاد شوروی و به تبع آن تهدیدی جدی علیه مناطق نفت خیز رومانی نیزمی باشدهیتلر ستاد ارتش را که مخالف الویت دادن به اشغال اوکرائین است به محل گردهمایی"متفکرانی با تئوریهای متحجرتشبیه میکند که"تحت تأثیر تمایلات خودکامانه !قراردارند". گرفتن مسکو و کل شوروی با اتکاء به جنگ صاعقه وار او چندان به درازا نخواهد کشید.

کیف پایتخت اوکرائین پس از یکماه نبرد نهایتأ در20 سپتامبر 41 سقوط می کند و هیتلر فرمان پیشروی به سمت مسکو را برخلاف مخالفت دوباره ستاد ارتش در دوم اکتبر صادر می کندبه نظر فرماندهان ارتش تهاجم به مسکو با توجه به سرد شدن تدریجی هوا ریسک بالایی دارد. "بهتر است منتظر بهار آینده باشیم". اماهیچکس جسارت مخالفت با پیشوا را نداردتهاجم گسترده گردانهای تانک ژنرال گودریان در آغاز آخرین فصل سال فرماندهی نیروهای مسلح شوروی را نیزغافلگیر می کندهیچکس انتظار چنین عملیات گسترده ای را که قاعدتأ می بایست در آغاز فصل بهار صورت بگیرد نداردحالا در آستانه پائیز که هوا به سمت سرد شدن می رود اقدام به اشغال مسکو ازهیچ عقلانیتی برخوردار نمی باشدنیروهای ژنرال گودریان اما با قدرت تمام به سمت مسکو می تازند ، تنها درسی کیلومتری مسکو است که در برخورد به اولین دیوار ارتش سرخ ازحرکت باز می مانندچندان طول نمی کشد که خدا ! نیز به کمک استالین می شتابدزمستان زودرس به استقبال تانکهای گودریان می آید.

روز دوم اکتبرهمزمان با شروع عملیات تسخیرمسکو هیتلر راهی برلین می شود تا در یک سخنرانی آمار پیروزیهایش را به اطلاع مردم آلمان برسانددو و نیم میلیون اسیر، چهارده هزار و پانصد هواپیما ، هجده هزار تانک و ... ارتش تا عمق هزار کیلومتری پیش رفته و بدون مقاومت به سمت مسکو می رودلنینگراد در شرف محاصره است و الی آخر.
عملیات بارباروزا از آغازهم برای رهبری آلمان یک مقوله نظامی صرف نبوده استتصمیم گیری برای حمله به خاک شوروی بیشتریک تصمیم سیاسی استواقعیت آن بود که درست یکسال پس ازآغاز رسمی جنگ، استراتژی جنگ صاعقه وار آدولف هیتلر برای پیروزی برغرب و برانو درآوردن بریتانیا با شکست آلمان در نبردهای هوایی سه ماهه تابستان40 علیه نیروی هوایی سلطنتی از اساس با ناکامی روبرو شده بودهمانگونه که پیشتر هم اشاره کردم ، ادمه جنگ ازاین تاریخ به بعد نه برای پیروزی در جنگ که برای تحمیل یک صلح شرافتمندانه به ابرقدرت موجود بوده استبزانو درآوردن اتحاد شوروی هم شرایط صلح با انگلستان از موضع قدرت را فراهم می کرد و هم درصورت رد راه حل صلح آمیزاز سوی چرچیل و روزولت و ورود به یک جنگ درازمدت ، پشت جبهه و لجستیک حیاتی مورد نیاز کشورهای محور را می توانست تضمین کند.در مقابل اما تأمین لجستیک کشور شوراها را البته دولت فخیمه برعهده می گیرد.

از25 اوت تا 17 سپتامبرعملیات اشغال کشوربیطرف ایران برای کنترل چاه های نفتی و رسانیدن کمکهای نجومی انگلستان و آمریکای بیطرف ! وهنوز وارد جنگ نشده به اتحاد شوروی ازطریق خاک این کشور انجام می گیردنیروهای ارتش سلطنتی بریتانیا از جنوب و ارتش شوروی از شمال و هواپیماهایشان از آسمان همه جا را به اشغال خود درمی آورنددر این میان سربازان ارتش رضا خان قدرقدرت نیز هریک سلاحها را به گوشه ای انداخته و فرار را بر قرار ترجیح می دهندبراستی هم بدون ارسال مداوم تسلیحات مورد نیازاستالین ازمسیر خاک ایران و با استفاده بهینه از راه آهن سراسری تازه سازآن معلوم نبود که سرنوشت جنگ درکشورشوراها به کجا می کشیدبی جهت نبود که بر ایران آریایی ! آنزمان "پل پیروزینام نهاده بودند.

با نزدیک شدن نیروهای آلمانی به پایتخت ، استالین دستگاه دولتی خود را در15 اکتبر به کویبیشف در قریب به هزار کیلومتری شرق مسکو می فرستد و کارخانجات تولید سلاح را نیز به پشت اورال یعنی منطقه ای خارج از دسترس هواپیماهای آلمانی منتقل می کنداوضاع در مسکو بشدت بحرانی است ، همه دراندیشه فرار از شهرندحتی مقامات بلندپایه حزبی و دستگاه پلیس مخفی سوار بر خودروهای خود به ایجاد بزرگترین راهبندان تاریخ شوروی دامن می زنند ! مغازه ها غارت می شوند و گروهی هم در این گیر و دار برای استقبال ازارتش آلمان دربدر بدنبال خرید لغتنامه روسی ـ آلمانی افتاده اند ! چنین است وضعیت شهری که نیروهای مسلح رایش تا فاصله سی کیلومتری آن به پیش آمده اند.

استالین اما قاطعانه تصمیم به مقابله می گیرداو که خود در میدان نبرد و در پایتخت مانده است ارتش سرخ را به پیشواز آلمانها می فرستدمیلیشیای کارگری دوشادوش ارتش سرخ در گلوگاه های شهر با ایجاد خطوط دفاعی به مصاف ارتش آلمان می رود و پیشروی آنان را عجالتأ متوقف می کنددراین نقطه است که خدا ! هم بداد مسکو می رسدبارانهای پائیزی به ناگهان تمامی جاده ها را با فرشی از گل و لای می پوشانند و تانکهای ژنرال گودریان را در خود فرو می کشند.بدینترتیب دریایی از لوش و لجن کل نیروی زرهی آلمان را زمینگیر می کنداستراتژی جنگ صاعقه وارهیتلر برای دومین بار پس از شکست نبردهای هوایی سه ماهه تابستان 40 علیه انگلستان یکبار دیگر اینباراما بر روی زمین به گل می نشینددر اواخراکتبر بارانها به تگرگ و برف تبدیل میشوند و زمستانی زودرس فرا می رسدسربازانی که با خود حتی پوشاک زمستانیشان را نیز به همراه ندارند درمقابله با شرایط غیرمنتظره جدید باید انگیزه هایشان را از نو صیقل بزنند.فرمانده نیروی هوایی مارشال گورینگ قول داده است که به هرقیمت تأمین لجستیک ارتش ششم در خاک شوروی را از طریق هوا تضمین خواهد کرد ، اما او نیزبخوبی می داند که تأمین مستمر نیازهای ارتش با این بعد مسافت چندان نشانی از واقعیت با خود ندارد.

اوضاع آنچنان تغییر می کند که استالین فرمان برگزاری مراسم سالگرد انقلاب اکتبر در میدان سرخ مسکو را صادر می کنداو درهفت نوامبر خطاب به سربازانش شرایط وحشتناک بیست و سه چهارسال گذشته و راه پرشکوهی که پشت سرگذاشته اند را یادآور می شود و درمیان غرش توپها و صدای کرکننده هواپیماهای روسی که بر فراز سرش پرواز می کنند باعطف به راه طی شده می پرسد: "چه کسی می تواند در پیروزی نهایی ارتش سرخ بر دشمن تردید کند ؟"

21 نوامبر ژنرال گودریان به هالدر رئیس ستاد خبرمی دهد که سربازانش در یخ و برف توان از دست داده و زمینگیر شده انداما هیتلر میداند که اگر کار شوروی را درهمین سال تمام نکند پیروزی به کنار آرزوی یک صلح شرافتمندانه را نیزباید با ورود قریب الوقوع ایالات متحده به جنگ به گور ببرداو دستور میدهد که عمیات توفان به هر قیمت و در هر شرایطی ادامه پیدا کند24نوامبر یک حمله دیگر صورت می گیرد که آنهم با دفاع قهرمانانه ارتش سرخ و شدت یافتن طوفان و کولاک و یخ و برف دوباره به گل می نشینددر این هیر و ویر خبر می رسد که مارشال روندشتت ناگزیر شده است روستوف را تخلیه کرده و پنجاه کیلومترعقب نشینی کندروستوف دروازه ورود به قفقازاست و این اولین عقب نشینی ارتش آلمان درنبردهای شرق استاز این پس دیگر آرزوی فتح اتحاد شوروی تمامأ نقش بر آب می شودچهارم دسامبر یکصد لشکر به فرماندهی ژنرال ژوکوف اولین تعرض گسترده ارتش سرخ را درجبهه ای به طول بیش از سیصد کیلومتر علیه آلمانها آغاز می کنددو روز بعد هیتلر خطاب به ژنرال یودل اعتراف میکند "پیروزی دیگربدست نخواهد آمد".

شعبده بازی پرل هاربر

سال 1941 با ورود رسمی ایالات متحده آمریکا به جنگ به پایان می رسدهفتم دسامبر نیروی هوایی ژاپن با تهاجم به بندر پرل هاربر نهایتأ بهانه ورود رسمی آمریکا به جنگ را در سینی طلایی تقدیم روزولت می کندتفسیر رسمی حکایت از آن دارد که در این روز نیروی هوایی ژاپن با یک تهاجم غافلگیرانه به نیروی دریایی آمریکا مستقر در بندر پرل هاربر در هاوایی ، ایالات متحده رامجبور می کند که برای دفاع از خود وارد یک جنگ جهانی دیگر گرددبا این تهاجم روزولت موفق می شود برخلاف مخالفتهای قوی در میان مردم و برخی جناح های سیاسی در درون آمریکا این کشور را رسمأ وارد جنگی کند که خود و کلان سرمایه مالی حامیش از مدتها پیش از این و بیش از همه خواستار شروع ، ادامه و پیروزی در آن بودنداو قبلأ درطی مبارزات انتخاباتی یکسال پیش خود در1940 با توجه به مخالفت صریح اکثریت مردم و نیروهای سیاسی ایالات متحده با شرکت در جنگ به دروغ به مردم قول داده بود که در صورت پیروزی مجدد آمریکا را از جنگ بدور نگه خواهد داشت.

یک نظرسنجی مؤسسه گالوپ در9 ژانویه 1941 نشان می داد که هشتاد و هشت درصد یعنی اکثریت قریب به اتفاق مردم آمریکا قاطعانه علیه ورود این کشور به جنگ بوده اندمشاورانتخاباتی و دوست نزدیک او در این مقطع یکی از پلیدترین سرانگشتان کلان سرمایه یهود بنام "هنری مورگِنتاوHenry Morgenthau می باشد که ازهمان آغاز روی کارآمدن روزولت تا مرگش همواره پست وزارت داریی او را نیز برعهده داشته استدشمنی مورگِنتاو با آلمان یک دشمنی سیاسی نیست ، عقیدتی است او تنها با رژیم نازی دشمن نیست ، کل آلمان و مردم آن برای او هدفندطرح مشهور او در سالهای پایانی جنگ که به نام خود او موسوم به "طرح مورگِنتاومی باشد به صراحت نشان عمق دشمنی او با یک ملت و نه با یک رژیم می باشد. "طرح مورگِنتاو"که درسال 1944 افشا می گردد ، طرح برگرداندن آلمان صنعتی متحد به یک سرزمین چند پارچه کشاورزی استافشای این طرح جنایتکارانه یک بینه قدرتمند در اختیار دستگاه تبلیغاتی دولت آلمان می گذارد که با اتکاء به آن به اثبات تئوری نژادپرستانه نازیها بپردازد و فشار بر توده های یهود را افزایش دهدآنها "طرح مورگِنتاورا تحت عنوان نقشه یهودیت بین المللی برای به بردگی کشاندن ملت آلمان عرضه کرده و برمبنای آن ادامه مقاومت تا به آخر و بهرقیمت را توجیه میکردندمورگِنتاو در ضمن از دست اندرکاران تأسیس بانک جهانی و صندوق بین المللی پول نیزهست.

روزولت اما بلافاصله پس از انتخاب مجددش برای چهارمین بار برخلاف قولهای انتخاباتیش مبنی بر دور نگاه داشتن ایالات متحده از جنگ دراولین فرصت لایحه موسوم به "قرض و اجارهیا وام و واگذاریLend -Lease Act را در 18 فوریه از تصویب کنگره می گذراندفرهنگسرای بریتانیا از این روز به عنوان اعلان جنگ واقعی آمریکا به نیروهای محوربه شمول ژاپن نام می بردعین همین اصطلاح را خود چرچیل هم در رابطه با این قانون بکار می برد و البته که با این ترفند ایالات متحده با آغاز صدور کمکهای نجومی که تا پایان جنگ نزدیک به پنجاه میلیارد دلار می شود و بدون یک اعلان جنگ رسمی وارد جنگ جهانی دوم می شود یعنی نزدیک به ده ماه پیش از حمله ژاپن به پرل هاربر!

همزمان درفاصله 29 ژانویه تا 27 مارس بدون اطلاع افکارعمومی آمریکا یک سلسله مذاکرات مخفی میان فرماندهی ارتشهای بریتانیا و ایالات متحده در لندن جریان دارد که با شعار "اول آلمانیک طرح مخفی موسوم به ABC-1 علیه آلمان و کشورهای محور ریخته می شوددر اقیانوس کبیر، آمریکا با قفل کردن بازار چین فشار بر ژاپن را افزایش می دهددر داخل روزولت و همپالکیهایش یک مبارزه ایدئولوژیک را برعلیه گروه موسوم به انزوا طلبان در کمیته "اول آمریکاکه با دخالت بی رویه این کشور در اقصی نقاط دنیا بویژه با وارد کردن ایالات متحده به جنگ در اروپا سرسختانه مخالفت می کردند آغاز می کندکمیته"اول آمریکاقانون"قرض واجارهرا بدرستی نقض آگاهانه حقوق ملتها بنفع بریتانیای وبا هدف تحریک عامدانه کشورهای محورارزیابی می کردنددر22 ژوئیه آدمیرال"ریچموند ترنر"Richmond K. Turner هشدارمی دهد که محاصره اقتصادی و قطع صدورنفت به ژاپن این کشوررا مجبوربه حمله به فیلیپین خواهد کرد و بدینترتیب ایالات متحده را عملأ درگیر جنگ دراقیانوس آرام خواهد کرددرست سه روز بعد از این هشدار روزولت فرمان قطع صدورنفت به ژاپن را صادر می کند.

انتقال بی معنا و زودهنگام ناوگان دریایی حوضه اقیانوس آرام از سن دیگو به پرل هاربر مدت کوتاهی پیش از حمله ژاپن علیرغم مخالفت صریح فرماندهی آن حلقه دیگری از زنجیره اقداماتی است که روزولت برای تسهیل راه واردکردن آمریکا به هرقیمت به یک جنگ جهانی دیگر بدان اقدام می کنددریا سالار "جیمز ریچاردسونJames Otto Richardson که بارها و بدفعات با فرمان روزولت برای انتقال به پرل هاربر به مخالفت برمی خیزد معتقد است که این عملی کاملأ بی معنا و غیرضروری است چرا که براساس طرح جنگ علیه ژاپن موسوم به "طرح نارنجی"، ناوگان پاسیفیک اقیانوس آرام پیش از رسیدن ناوگان آتلانتیک (اقیانوس اطلساز توان عملیاتی کافی برخوردار نبوده و بدین ترتیب ماندن در سن دیگو یا رفتن به پرل هاربر در اساس چیزی را تغییر نمی دهد الا اینکه انتقال زودرس و غیرمنطقی به پرل هاربر مشکلات لجستیکی فراوانی را بدنبال خواهد آورد چرا که تأمین نیازهای ارتش در پرل هاربر برخلاف سن دیگو که براحتی و توسط راه آهن صورت می پذیرفت تنها بوسیله کشتی میسر بوده و به زمان بیشتری نیاز داردهمینطور امکان استفاده پرسنل از مرخصی و دیدار با خانواده هایشان نیز به همان دلیل طولانی بودن مسیر دیگر امکان پذیر نخواهد بودنتیجه اعتراضات دریا سالار ریچاردسون این میشود که او برکنار و "آدمیرال کیملHusband E. Kimmel بجای او آورده شود.

موضوع مهم بعدی مطلع بودن واشینگتن از حمله 7 دسامبر و عدم انتقال بموقع آن به نیروهای مستقر در پرل هاربر می باشداز ماه ها پیش از این تهاجم آمریکائیها موفق به شکستن انواع بسیاری از کدهای رمز مورد استفاده ژاپن شده بودنداطلاعات مربوط به حمله با بلوکه شدن یا به نیروهای مستقردر پرل هاربر نمیرسد و یا بسیاردیر و درست درحین عملیات دریافت میشود.عین این مسئله یعنی کشف رمز و شکستن کدهای طرف آلمانی قبل ازاینهم توسط انگلیسیها بویژه در رابطه با عملیات بارباروزا صورت گرفته بود که البته علیرغم مطلع ساختن استالین بدلیل بی اعتمادی او به طرف انگلیسی ازسوی او جدی گرفته نمیشودعلاوه براینها از چند روز مانده به حمله ژاپن کلیه ناوهایی که ارزش استراتژیک دارند بندر پرل هاربر را ترک می کنند و در لحظه حمله برای نمونه یکی از ناوهای هواپیمابر نیز در آن حوالی یعنی در مرکز فرماندهی حوزه اقیانوس آرام یافت نمیشود.

چارلز آوستین بیرد Charles A. Beard یکی ازمشهورترین تاریخدانان نیمه اول قرن بیستم در آمریکا مدعی است که روزولت آگاهانه ژاپن را به جنگ کشانده استاو سیاست ایالات متحده تحت حاکمیت روزولت را امپریالیستی قلمداد کرده و رئیس جمهور را متهم به آماده سازی برای ورود به جنگ طی سالهای دهه سی میلادی می کنداز این مهمتر ادعای یک تاریخدان دیگر آمریکایی یعنی "هری المر بارنز"Harry Elmer Barnes می باشدبارنز روزولت را رسمأ متهم می کند که آگاهانه یک قلم سه هزار نفر را قربانی کرده تا افکارعمومی آمریکا را به نفع ورود به جنگ آماده سازد.

سناریوی پرل هاربر نسخه اصلی سناریوی حمله به اصطلاح القاعده ! به سازمان تجارت جهانی است با همان میزان قربانی ، با همان ادعای مود تهاجم قرارگرفتن آمریکا و البته با همان تبعاتجنایتکارانه اش درسطوح داخلی و بین المللی که از سوی همان کانونهای قدرت مالی و تسلیحاتی کلید خورده استدر این رابطه اشاره به تلگراف مورخ 27 اکتبر "جرج مارشال"George C. Marshall رئیس ستاد ارتش خالی از فایده نیستمارشال طی تلگرافی کاملأ محرمانه که مخاطبان آن یک حلقه محدود از افسران ارشد نیروی دریایی در اقیانوس آرام می باشند می نویسد :

"اگر جلوی دشمنی ها گرفته نشود ایالات متحده ترجیح می دهد اجازه دهد اولین اقدام خصمانه از سوی ژاپن صورت پذیرد".

در پایان نگاهی مختصر و مفید به یادداشتهای روزانه "هنری اِستیمسونHenry L. Stimsonوزیرجنگ روزولت بسیار گویا و بی نیازازهرتفسیرو تحلیلی استاِستیمسون خود یکی ازبازهای جنایتکارجنگ طلب و ازمسئولین و تصمیم گیرندگان بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی است.یادداشتهای روزانه او در سال 1976 بصورت کتاب منتشرمی شود اما بعدها کلیه نسخه های آن از تمامی کتابخانه های دنیا حذف میگردد ! اِستیمسون که درضمن وزیرامور خارجه آمریکا در زمان پرزیدنت هوور سلف روزولت هم بوده است در یادداشتهایش اشاره به گفتگوی خود با رئیس جمهور درتاریخ 25 نوامبر1941 یعنی کمتر از دوهفته پیش ازحمله ژاپن به پرل هاربر می کنددر این گفتگو روزولت صراحتأ از بوجود آوردن شرایطی سخن می گوید که در خلال آن بدون آنکه خطرچندانی متوجه آمریکا گردد ، ژاپن به شلیک اولین گلوله وادارشودعین سخنان او را به نقل از ویکی پدیا به زبان اصلی می آورمانتخاب ویکی پدیا بعنوان منبع ازسوی من عمدی است چرا که این تارنما بخشی ازدستگاه اطلاع رسانی "سیستمهژمون برجهان با هدف تثبیت "تفاسیر رسمیو مقابله با "تفسیرغیررسمیاز تاریخ و سیاست بین المللی است.

Roosevelt: brought up the event that we are likely to be attacked perhaps next Monday … and the question was what we should do. The question we how we should maneuver them into the position of firing the first shot without allowing too much danger to ourselves.

بیژن نیابتی ، 16 مرداد 1396
سایت بیژن نیابتی blogspot.com .niabati
ای میل بیژن نیابتی bijanniabati@hotmail.com

هیچ نظری موجود نیست: