۱۳۸۷ اسفند ۷, چهارشنبه

بازتاب غیرمنتظره جنگ تحمیلی بر فلسطینیان

آلن گرش
ترجمه بهروز عارفی
سه شنبه ۶ اسفند ۱۳۸۷ - ۲۴ فوريه ۲۰۰۹
دولت اسرائیل با براه انداختن تهاجمی علیه غزه، نه تنها تلاش کرد که عقب ماندگی اش نسبت به جناح راست اسرائیل را در انتخابات آینده این کشور در روز دهم فوریه، تلافی کند، بلکه همچنین در صدد انتقام شکست ارتش این کشور در جنگ با حزب الله درسال ٢٠٠٦ در لبنان بود. با وجود این، ترازنامه این جنگ دور از انتظار بود. نظرسنجی ها پیروزی حزب لیکود با رهبری بنیامین نتان یاهو را پیش بینی می کنند. اما، حماس مقاومت کرد.ابعاد کشتارها و نابودی ها وجهه اسرائیل را کدر تر ساخت.„ [این نظامیان] هنوز در دوران جنگ استقلال [١٩٤٨] یا لشکرکشی به صحرای سینا [١٩٥٦] بسر می برند. زندگی آنان در تانک، کنترل سرزمین ها یا زیر نظر گرفتن مناطق تحت کنترل و تسخیر آن یا این تپه خلاصه می شود. اما، هیچیک از این ها ارزشی ندارند. (...) در تاریخ، جنگ لبنان [٢٠٠٦] به عنوان نخستین جنگی ثبت خواهد شد که طی آن فرماندهان نظامی متوجه کهنگی جنگ کلاسیک شدند. (١)


“این جملات را یک صلح طلب „گمنام“ اسرائیلی بیان نکرده است، بلکه گوینده آن، شخص ایهود اولمرت است (سپتامبر ٢٠٠٨). برای رمز گشائی ضمیر ناخود آگاه نخست وزیر گناهکار اسرائیل، به روانکاوی چون ژاک لاکان نیازمندیم.


این نخست وزیرچنان توانائی داشت که در تابستان ٢٠٠٦، جنگ فاجعه باری در لبنان براه اندازد و سپس آن را در غزه تکرار کند. در حالی که وی ادعا می کرد که کشورش باید از بینش تنگ نظرانه در مورد مسئله امنیت دست بردارد.بدون تردید، او در بینش اغلب دولت های اسرائیل؛ که ژنرال موشه آیالون رئیس ستاد ارتش در سال ٢٠٠٢ آنرا صریحاً بیان کرده بود، سهیم است: „باید فلسطنیان را عمیقا به این نکته آگاه کرد که ملتی مغلوب اند“ (٢). هنگام هر جنگ جدیدی، این رهبران آهنگ مشابهی سر می دهند که اعراب فقط زبان زور را می فهمند؛ به آن ها „درس خوبی „ بدهیم و بالاخره صلح میسر خواهد شد. تزیپی لیونی، وزیر خارجه اسرائیل اعلام کرد که „ما انگشت ها یمان را روی ماشه نگه خواهیم داشت“ (٣).


ایهود اولمرت و دولتش طرفدار صلح اند، صلحی از آنگونه که ایالات متحده در قرن نوزدهم به قبایل بومی سرخ پوست تحمیل کرد.در هجدهم ژانویه، توپ ها بطور موقت از شلیک باز ایستادند. دولت اسرائیل می خواست که ارتش آن پیش از آغاز ریاست جمهوری باراک اوباما از غزه خارج شود و حماس به اسرائیل یک هفته مهلت داد تا سربازانش را خارج کند و گذرگاه های میان غزه و جهان خارج را دوباره باز گشاید. علاوه بر نابودی همه زیربناهای حیاتی که عامدانه ویران شد، نظیر وزارت خانه ها، مراکز آتش نشانی و البته مجلس و دانشگاه؛ بهائی که اهالی پرداختند، همه تلویزیون های جهان را بخود اختصاص داده بود. حتی رسانه های فرانسه که در آغاز بسیار خجالتی برخورد می کردند، دیگر نمی توانستند بزرگی فاجعه را نادیده بگیرند.


به غیر از جنایاتی که شاید روزی رهبران اسرائیل را به دادگاهی بین المللی بکشاند، و خارج از هر برداشت اخلاقی، ببینیم پس از پایان این نبردها، چه دورنمای سیاسی محلی و منطقه ای بوجود خواهد آمد؟هدف درجه اول دولت اسرائیل تضعیف دائمی حماس از جمله سیاسی و نظامی بود. اسرائیل مدعی است که „درس خوبی“ به „تروریست ها „ داده است. آیا مسئله به همین سادگی است؟ تاکتیک بمباران وسیع و فرار از نبردهای رودررو تلفات ارتش اسرائیل را محدود کرد. مرحله سوم عملیات که شامل تهاجم پیاده نظام به درون شهرها بود، به اجرا در آمد. این تاکتیک ها به ارتش اسرائیل امکان نداد تا هسته نظامی حماس را که بین سه تا پنج هزار رزمنده آموزش دیده اند، از هم بپاشاند. حماس همچون حزب الله در سال ٢٠٠٦، توانست تا آخرین لحظه به پرتاب موشک ادامه دهد. و عملیات تامین اسلحه نیز، هر چند خفیف تر بود ولی ادامه یافت.انتقادات وارد به استراتژی سازمان اسلام گرا و از جمله پرتاب موشک به سوی غیر نظامیان به جای خود، ولی اکثریت عظیمی از فلسطینی ها دولت اسرائیل را مسئول این نابودی ها می دانند. همان طوری که شهادت خانم النا کلیبو سفیر سابق کوستاریکا در اسرائیل و مددکار امور بشر دوستانه کنونی در غزه حاکی است، مردم از سال های دراز هرگز تنفرشان نسبت به اسرائیل تا این اندازه زیاد نبوده است. و هنگامی که اسرائیل تاکید می کند که این جنگ علیه حماس بود و نه غیرنظامیان، مردم ریشخند می زنند.“ (٤)فلسطینی ها همچنین به تشکیلات خود مختار فلسطین ایراد می گیرند که در زمان جنگ دچار بی عملی شده است. بحران دورنی سازمان الفتح که به رغم فراخوان وحدت و مقاومت مروان برغوتی از درون زندان، پیش از این نیز دچار تفرقه بود، عمیق تر شد. (٥) محمود عباس که موقعیتش متزلزل و خود منزوی شده بود، ناگزیر شد که به تشکیل حکومت وحدت ملی فراخوان دهد. در روزهای آینده، غزه تحت کنترل حماس باقی مانده و یا توسط تشکیلات ملی اداره خواهد شد که در آن نقش مرکزی به عهده حماس خواهد بود. آیا هدف اسرائیل این بود؟نقش اساسی نوسازیدر مرحله آینده، اصلی ترین مرحله بازسازی غزه است و اسرائیل میخواهد که مستقیما بر آن نظارت کند. مسئولین اسرائیل بر این امر تاکید می کنند که هیچ طرحی را نخواهند پذیرفت و بدون توافق آن دولت، هیچ دلاری وارد غزه نخواهد شد. اسرائیل توانست پشتیبانی خانم بنیتا فرر والدنر، کمیسر اتحادیه اروپا در امور خارجه را در این زمینه جلب کند. (٦). اما، از آنجائی که بدیل دیگری در غزه وجود ندارد، به احتمال زیاد بازسازی به کمک های بشردوستانه تقلیل یابد. در آنصورت همه شرایط برای از سرگیری تیراندازی بسوی اسرائیل مهیا خواهد بود. یعنی همان محاصره تحمیلی غزه که خود از دلایل اصلی درگیری اخیر بود.این جنگ اوضاع منطقه را عمیقا تغییر داده است اما نه در جهتی که رهبران اسرائیل در انتظارش بودند. این جنگ ابتدا انزوای تشکیلات خودگردان فلسطین را مورد تاکید قرار داد و جبهه مقاومتی را تقویت کرد که حول قطر ــ که خود بزرگترین پایگاه آمریکا در منطقه است!


ــ و سوریه تشکیل شده بود. در نشست دوحه [قطر] اتفاقی رخ داد که در آن ١٢ کشور عربی (ازجمله الجزایر، مراکش، لبنان و متحد آمریکا یعنی عراق) شرکت داشتند و سنگال به عنوان ریاست سازمان کنفرانس اسلامی، ترکیه، اندونزی، ونزوئلا و ایران نیز به آن پیوسته بودند. موریتانی روابط دیپلماتیک (نظیر ونزوئلا و بولیوی) و قطر روابط اقتصادی اش را با اسرائیل بحالت تعلیق در آورد.چند روز بعد، در روزهای ١٩ و ٢٠ ژانویه، کنفرانس سران عرب در کویت شاهد آشتی شکننده ای بود که تحت رهبری عربستان انجام گرفت که می خواست تصویرش را ترمیم کند قاهره و ریاض می خواستند که پاسخی به افکار عمومی به ستوه آمده عرب بدهند و در ضمن پیامی برای دولت جدیدامریکا درباره اضطراری بودن یک راه حل برای درگیری فلسطین و اسرائیل بفرستند. از طرف دیگر، اینکه اسرائیل پیشنهاد همکار خاورمیانه ای خود حسنی مبارک را برای آتش بس نپذیرفت راه را برای آشتی هموار کرد. رئیس جمهوری مصر که از این امتناع اسرائیل و نیز از امضای قرارداد جداگانه آمریکا و اسرائیل برای مبارزه با ورود سلاح به غزه (و کنترل مرز آن با مصر) به شدت رنجیده بود، در سخنان خود لحنی سرسختانه به کار برد. ترکیه متحد سنتی اسرائیل، موقعیت فزاینده اش را در صحنه منطقه ای تثبیت کرد. رجب اردوغان نخست وزیر ترکیه و نیز مبارک رئیس جمهوری مصر احساس کردند که مورد تحقیر اولمرت واقع شده اند. اولمرت که در روزهای ٢٢ و ٢٣ دسامبر از آنکارا دیدن کرده بود، کوچکتری مطلبی از نیت اسرائیل درباره غزه به نخست وزیر ترکیه نگفته بود. اردوغان در یک جلسه حزبی به همقطارانش گفته بود:“در حالی که ما تلاش فراوانی برای صلح می کنیم، این تهاجم ضربه ای علیه صلح بود.“ (٧) نخست وزیر ترکیه نارضایتی خود را از تعلیق میانجیگری اش میان اسرائیل و سوریه که به از سرگیری مذاکرات مستقیم میان این دو کشور منجر شده بود، بیان کرد. او یک روز پس از بمباران بناهای سازمان ملل متحد در غزه، خواستار تعلیق عضویت اسرائیل در این سازمان شد.در جریان بحران، ترکیه روابط خود را با حماس بهتر کرده و امیدوار بود نقش میانجی میان این سازمان و تشکیلات خودگردان فلسطین ایفا کند. تظاهرات چند میلیون نفری در شهرها و روستاهای ترکیه، اجماع ملی را در این زمینه به نمایش گذاشت.ایران با گسترش متفقانش در جهان عرب و مسلمان، وزنه خود را سنگین تر می کند. گفتار رادیکال این کشور پژواک فزاینده ای در منطقه یافته و این کشور در مواجهه با دولت جدید آمریکا در موضعی قوی قرار دارد. با وجود این، حکومت تهران در طول بحران، خویشتنداری بارزی از خود نشان داد و حتی آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی اعلام کرد که „ دراین زمینه، دستان ما بسته است.“ (٨).پرتاب چند راکت از لبنان به سوی اسرائیل، بخاطر احتمال گشایش جبهه جدیدی مایه هراس شد. گرچه چنین حادثه ای پدید نیامد، ولی میتوان این رخدادها را بمثابه هشداری تلقی کرد. بدین صورت که احتمال دارد ایران از راه های دیپلماتیک به دولت مصر فهمانده باشد که نابودی حماس را تحمل نخواهد کرد. حکومت های کشورهای عرب نسبت به اعتراضات „خیابانی توده های عرب“ با تحقیر برخورد کردند. نشانه های این تحقیر بی اعتنائی این دولت ها به نتیجه انتخابات دموکراتیک در ژانویه ٢٠٠٦ در فلسطین و پیروزی حماس بود. هنگامی که دولت عربستان سعودی با صدور بیانیه ای، در ١٢ ژانویه „نسل کشی نژاد پرستانه“ غزه را محکوم کردند، وزارت خانه های اروپائی شانه ها را بالا انداختند. آنان از وسعت ابعاد اعتراضات در جهان عرب و مسلمان از جمله در مصر (به رغم وجود وضعی شبیه به حکومت نظامی) یا افغانستان آگاهی ندارند. با وجود این، کدام دولت عربی میتواند در آینده صحبتی از صلح با اسرائیل بکند؟ پادشاه عربستان از طرح صلح ٢٠٠٢ اعراب نکوهش کرد. این طرح صلح کلی میان جهان عرب و اسرائیل در برابر ایجاد دولت فلسطین مستقل بر روی سرزمین های اشغال شده توسط اسرائیل در سال ١٩٦٧، دیگر زمان درازی مسئله روز نخواهد بود.این تقارن تعمق برانگیز است که درست در روز ١٨ ژانویه، هنگامی که اولین گروه از خبرنگاران غربی تصاویر غزه غمزده را می فرستادند، اولمرت نخست وزیر اسرائیل را بر پرده تلویزیون ها می دیدیم که در حضور رهبران شش کشور اروپائی و از جمله نیکولا سارکوزی از „پشتیبانی فوق العاده آنان از دولت اسرائیل و نگرانی شان به خاطر امنیت کشور“ اظهارخوشنودی می کرد. چنین پیداست که بیش از هر زمان دیگر، از سال ١٩٦٧ تا کنون، موضعگیری اروپا و بویژه فرانسه بر سیاست اسرائیل منطبق شده است(به سرمقاله سرژ حلیمی در همین شماره نگاه کنید). با نگاهی به گذشته، می توان دید که ارتقای روابط میان اتحادیه اروپا و اسرائیل که در دسامبر ٢٠٠٨ تحقق یافت، بمثابه چراغ سبزی بود برای عملیا ت علیه غزه:


بدون در نظر گرفتن تجاوزات اسرائیل، اتحادیه اروپا (از جمله فرانسه) از قدرت متجاوز حمایت خواهند کرد. (٩)آیا فرانسه از قدرت اشغالگر پشتیبانی می کند؟مبارزه با „تروریسم اسلامگرا“ رکن این اتحاد غرب در قامت جنگی صلیبی است. بخشی از جناح راست در سال های دهه ١٩٨٠ توضیح می داد که دولت آپارتاید در آفریقای جنوبی „به خاطر ما با کمونیسم، اتحاد شوروی و کوبا می جنگد“. البته آنان به پای جنون سیلویو برلوسمونی [نحست وزیر ایتالیا] نمی رسند که در بیت المقدس اظهار داشت:


„هنگامی که می شنوم بسوی اسرائیل راکت پرتاب شده، آن را مانند خطری می پندارم که ایتالیا و کل غرب را تهدید می کند (١٠). و همچنین سخنان مدیر مجله اکسپرس (چاپ پاریس) که نوشته بود „ارتش اسرائیل از „آرامش ما“ دفاع می کند“ (١١). سارکوزی بارها توضیح داده است که حماس مسئولیت سنگینی را در این جنگ بر دوش می کشد، زیرا او آتش بس را شکسته در حالی که حقیقت کاملا خلاف آن است. (به مقاله دروغ هر چه بزرگ تر... مراجعه کنید)به رغم سفرهای متعدد رئیس جمهور پرجوش و خروش فرانسه، از اعتبار این کشور بسیار کاسته شده است. همان طوری که حملات بی سابقه مطبوعات عربی از جمله در کشورهای میانه رو گواه آن است. از این پس در این مناطق فرانسه را همقطار آمریکای جورج دبلیو بوش می دانند. روزنامه الوطن چاپ عربستان در ١١ ژانویه می نویسد:“همه قدرت های بزرگ از جمله فرانسه از مواضع اسرائیل جانبداری کردند. در حالی که پیش از این، فرانسه نمونه توازن در قبالِ مسائل منطقه ای بود.“ و تصمیم پاریس برای مشارکت در مبارزه با قاچاق اسلحه در غزه تنها بمنزله عملیات حفاظت از یک قدرت اشغالگر محسوب می شود. زیرا تا کنون هیچکس از دولت اسرائیل نخواسته است که از تسلیح خود دست بردارد...عنوان هفته نامه انگلیسی ابزرور در شماره ١٨ ژانویه ٢٠٠٩ چنین جلب توجه می کند: „جنگی بی هدف به شکست اخلاقی اسرائیل منجر شد“. تهاجم به غزه در حقیقت به فروریختن اغلب مرزهای اخلاقی انجامید. یک اصطلاح عبری این وضع را خلاصه می کند که ترجمه آن چنین است: „ارباب خل شده است“. این جمله بصراحت توسط گیورا ایلاند، یکی از مشاوران پیشین امنیت ملی اسرائیل بیان شد: „اگر به غیرنظامیان ما حمله شود، ما بطور متناسب پاسخ نمی دهیم بلکه با تمام توانی که داریمچنان خسارتی وارد خواهیم داد که دشمن قبل از هر حمله ای دوبار فکر کند“ (١٢).این تاکتیک در سال ٢٠٠٦ در لبنان بکار رفت که بر آن نام „دکترین ضاحیه“ (بنام محله ای از بیروت که مقر حزب الله قرار دارد) را نهاده بودند و به روشی متکی است که محله یا روستاهائی را که „تروریست ها“ هنگام تیراندازی در آنجا بسر می برند، کاملا ویران سازد.اسرائیل از این پس با بی اعتنائی و تحقیر تلفات غیرنظامیان را بعهده می گیرد. مردخای الیاهو، خاخام بزرگ پیشین سفاراد در نامه ای به ایهود اولمرت نخست وزیر در سال ٢٠٠٧ به او اطمینان خاطر می داد که „هیچگونه ممنوعیت اخلاقی برای کشتن غیر نظامیان بدون تبعیض به هنگام حمله احتمالی به غزه جهت توقف پرتاب راکت وجود ندارد (١٣)“. اشغال هرچه بیشترطول بکشد، اشغالگر را به فساد بیشتری می کشاند. میتوان حدس زد که اگر در فرانسه، جنگ الجزایر چهل سال طول می کشید، وضع آزادی ها و قواعد اخلاقی به چه صورتی در میآمد.حکومت آفریقای جنوبی، با اراده ای قوی تر از بسیاری از دولت ها، تجاوز اسرائیل به غزه را محکوم کرد. تجربه طولانی مبارزه علیه رژیم آپارتاید ماهیت دوروئی گفتمان غرب را در مورد خشونت و تروریسم به رهبران کنگره ملی آفریقا آموخته است. نلسون ماندلا با اشاره به مذاکراتش با حکومت سفید پوست آفریقای جنوبی و درخواستش برای توقف خشونت ها می نویسد:„من پاسخ می دادم که دولت مسئول خشونت است، چراکه همیشه سرکوبگر است که شکل مبازره را تحمیل می کند و نه سرکوب شده. اگر سرکوبگران خشونت بکار برند، هیچ راه دیگری پیش پای سرکوب شده نمی ماند جز پاسخ گوئی با خشونت. در مورد ما، این روش شکلی از دفاع مشروع بود.“ (١٤).


پاورقی ها:




١– The New York Review of Books, ۴-۱۷ December ۲۰۰۸٢ – نقل قول از رشید خالدی، „آن چه درباره غزه نمیدانید“، نیویرک تایمز، شماره ٧ ژانویه ٢٠٠٩


٣ – مصاحبه با روزنامه لوموند، ١٩ ژانویه ٢٠٠٩


٤ - Mel Frykberg, „ Retour de l’aide humanitaire à Gaza “, Inter Presse Service, ۲۰ janvier ۲۰۰۹


٥ – به سایت روزنامه اومانیته چاپ پاریس مراجعه کنید:www.humanite.fr


٦ – بیانات نخست وزیر ترکیه در روز ١٩ ژانویه ٢٠٠٩٧ – روزنامه „زمان امروز“ چاپ آنکارا (به انگلیسی)، شماره٢٩ دسامبر ٢٠٠٨


٨ - به نقل از تریتا پارسی، در وب لاگ Trita Parsi, „ Israel, Gaza and Iran: Trapping Obama in imagined fault lines “, The Huffington Post(blog), january ۱۳, ۲۰۰۹


٩ - اتحادیه اروپا با توافق اسرائیل تصمیم گرفت در شرایط فعلی این „ارتقای روابط“ را موقتا معلق نگه دارد.


١٠ – روزنامه هآرتص، نوزدهم ژانویه ٢٠٠٩


١١ – کریستف باربیه christophe Barbier، مجله اکسپرسL’Expresse، پاریس، ١٤ ژانویه ٢٠٠٩


١٢ - به نقل از روزنامه اینترنشنال هرالد تریبون، چاپ پاریس، شماره ٢٠ ژانویه ٢٠٠٩


١٣ – به نقل از روزنامه“ جروزالم پست“، شماره٣٠ مه ٢٠٠٧


١٤ – به نقل از کتاب تلسون ماندلا، „ راهی دراز بسوی آزادی“ کتاب های جیبی (فرانسه)، پاریس صفحه ٦٤٧.

هیچ نظری موجود نیست: