۱۳۸۹ شهریور ۴, پنجشنبه

سکينه محمدی آشتيانی نمادی از مظلوميت زن ايرانی است

سکينه محمدی آشتيانی نمادی از مظلوميت زن ايرانی است
محمدرضا شالگونی
مردم عادت دارند مفاھيم و آرمان ھای بزرگ را با آدم ھای بزرگ و سرشناس پيوند بدھند.
اما گاھی مھم ترين و انسانی ترين خواست ھای ما با زندگی يک تک انسان کاملاً عادی و
ظاھراً بی اھميت گره می خورد. قصۀ پُر غصۀ سکينه محمدی آشتيانی نمونه ای از اين نوع
گره خوردن ھاست.
حتی اگر ھمه آنچه در باره اين زن بيچاره سرھمبندی کرده اند درست باشد ، بايد نتيجه
گرفت که او يک قربانی است ، قربانی بی حقی مطلق زن در يک نظام سياسی و ارزشی تاريک و رياکار که بوی گنداب آن ديگر تحمل ناپذير شده است ؛ نظامی که در آن بيرون
آمدن تار موی زن ، "خشم الھی" را چنان بر می انگيزاند که می تواند زلزله و سيل و
طاعون به دنبال بياورد ، اما تجاوز به دختران و پسران جوان زندانی را کارآمدترين شيوه
بازجويی از معترضان می بيند. زنی را که سال ھا در آستانه مرگی ھولناک با سنگسار نگه
داشته اند ، در يک نمايش تلويزيونی به اعتراف عليه خود و وکيل اش واميدارند و آن را
ھمچون دليلی محکم و ترديد ناپذير برای اثبات ادعای خود به ھمگان عرضه می کنند تا شُبھه
ای در عدالت شان نباشد! اما ھمين نمايش تلويزيونی نشان می دھد که بوی گنداب "عدالت"
آنھا ديگر تحمل ناپذير شده است. زيرا ھمين توجه ھمگانی به سرنوشت سکينه محمدی
آشتيانی که پاسداران "عدل اسلامی" را چنين به تک و دو انداخته ، جای ترديدی باقی نمی
گذارد که زن ستيزی جمھوری اسلامی نه تنھا به يکی از بزرگ ترين نقطه ضعف ھای رژيم
تبديل شده ، بلکه حتی مدافعان آن را نيز ديگر متحد نمی کند. در اينجاست که سرنوشت زنی
واحد و بی پناه به سرنوشت ھمه زنان اين کشور گره می خورد و به نمادی از مظليوميت زن
ايرانی تبديل می شود.
قبل از ھر چيز بايد به ياد داشته باشيم که پرونده سکينه محمدی آشتيانی يک پرونده کاملاً
سياسی است ، يا بھتر بگوئيم : به يک پرونده کاملاً سياسی تبديل شده است ؛ به اين دليل ساده
که در جمھوری اسلامی ، سنگسار ( دقيقاً به خاطر نامتعارف بودنش در دنيای امروز ) يک
مجازات پررنگ سياسی است. ھمان طور که مبارزه با "بد حجابی" و راه اندازی گشت ھای
رنگارنگِ "عصمت و عفاف" اقدامی سياسی است و رھبران نظام ھميشه آن را نموداری از
پيروزی فقه و روحانيت نگريسته اند. اما جالب اين است که تصادفاً سنگسار يکی از مواردی
است که با نص صريح قرآن ( يعنی مھم ترين متنی که تقريباً ھمه فرقه ھای اسلامی آن را
کلام خدا می دانند ) آشکارا مباينت دارد. قرآن ( در سوره نور ، آيات ٢ تا ٩ ) مجازات
"زنا" و از جمله "زنای محصنه" ( يعنی زنای زن و مرد ازدواج کرده ) را صد ضربه
شلاق تعيين می کند. و شرط اجرای مجازات را شھادت چھار نفر اعلام می کند و برای
آنھايی که کسی را به زنا متھم می نمايند ، بی آن که چھار شاھد داشته باشند ، مجازات ھشتاد
ضربه شلاق تعيين می کند. مراجعه به متن اين آيات جای ترديدی باقی نمی گذارد که نه تنھا
سنگسار ، بلکه اعدام ، و نيز قتل ھای ناموسی جز زير پا گذاشتن قطعی حکم قرآن معنای
ديگری نمی تواند داشته باشد. اما به ساده لوحی نغلتيم: روحانيت حاکم به سادگی حاضر
نخواھد شد در اين مورد به حکم صريح قرآن ( يعنی کتابی که آن را کلام الھی معرفی می
کند و ھر کس را که منکر منشأ الھی آن باشد ، "مرتد" و "مھدور الدم" تلقی می کند ) گردن
بگذارد. زيرا پذيرش حکم قرآن در اين مورد ، اعتبار فقه و سنت فقھی را به ھوا می فرستد
و بی اعتبار شدن فقه ، نظام ولايت فقيه و "رھبر معظم" جمھوری اسلامی را پا در ھوا می
سازد. آنھا به ما خواھند گفت : شما مردم عامی نمی توانيد قرآن را بفھميد ، برای فھميدن آن
بايد به علماء مراجعه کنيد. در واقع آنھا با قرآن ھمان رفتاری را می کنند که کليسای واتيکان
با انجيل داشت و خود را رابط مردم با خدا معرفی می کرد که بدون آن تلاش افراد عادی
برای ارتباط با خدا به جايی نخواھد رسيد. برای بی اعتبار کردن اين ادعای کليسای واتيکان
بود که مارتين لوتر ( بنيان گذار پروتستانيسم در آلمان ) لازم ديد انجيل را به زبان آلمانی
برگرداند تا مردم بدانند در آن ، چه ھست و چه نيست. البته ما پانصد سال بعد از لوتر زندگی
می کنيم و بازگشت به متون مقدس نه تنھا مشکلات ما را حل نمی کند ، بلکه وضع مان را
از آنچه ھست دشوارتر می سازد. اما انگشت گذاشتن روی انکار نص صريح قرآن از طرف
حکومتی که خود را حکومت الھی و حکومت قرآن می داند ، می تواند پته اين تاريک
انديشان رياکار را به آب بريزد. در اينجا می توان ديد که آنھا برای حفظ حکومت شان
حاضرند ھر جا که لازم باشد ، حتی اصول مسلم اسلام را کنار بگذارند.
اکنون شرايطی به وجود آمده که پرونده سکينه محمدی آشتيانی به يک مسأله جھانی تبديل
شده است. او تنھا زن محکوم به سنگسار نيست. اما با پيکار ھمه جانبه برای نجات او می
توان روحانيت حاکم را به عقب نشينی از توحش عريان واداشت. اما خودمان را فريب ندھيم:
بحث فقط بر سر سنگسار نيست. جمھوری اسلامی می تواند مزورانه عقب نشينی بکند و
سکينه وسکينه ھا را بی سر و صدا در خلوت ھولناک زندان ھا به دار بکشد. فرصت خوبی
برای مبارزه عليه سنگسار ، اعدام ، شکنجه ( با شلاق ) و نيز قتل ھای ناموسی پيش آمده
است ، آن را از دست ندھيم.
/http://www.rahekargar.net

هیچ نظری موجود نیست: