۱۳۹۲ بهمن ۲, چهارشنبه


چماق و چاقو و اوباش گری حل کننده مشکل منتطق ضعیف مریدان خمینی
ایرج شكری


این روزها که به سالگرد انقلاب سال 57 و قیام 22 بهمن نزدیک می شویم، زخمهای امیدهای سوخته و برباد رفته با بیداد رژیم اسلامی سر باز می کند و گویی تمام آنچه از درنده خوئیها و استبداد آخوندی در این سی و چند سال بر ایران و مردم ایران گذشت و آنچه خود کشیده ایم، تنها در ثانیه هایی همه در ذهن آدم روی پرده نمایش قرار میگیرند و رژه می روند. برای کسانی که در زمان رژیم پهلوی در فضای سیاسی مخالفان رژیم محمد رضا شاه قرار داشتند، سالگرد 28 مرداد چنین حالتی را ایجاد می کرد و در اواخر رژیم شاه، که جنبش چریکی با سبعیت و درندگی حمایت شده از سوی آمریکا، به خون کشیده شد، زخمهای متعدد در دل ایرانیان ترقیخواه و استبداد ستیز به جا گذاشت، و روزهایی چون حماسه 19 بهمن که قهرمانانش به خاک و خون کشیده شدند و کشتار وحشیانه 7 چریک فدایی و دو مجاهد در تپه های اوین، در سالگردها، نفرت و انزجار به رژیم مستبد آریامهری را در دلها شعله ورتر می کرد.
خمینی و دسته اشرار آخوند و غیر آخوندی که کارگزارش بودند، با سازمان دادن اوباش و چماق کشها در حمله به تجمع گروههای سیاسی و نیز با سازمان دادن کمیته های انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران که در آن روزها مسلح به مسلسل ژ-3 بودند عرصه را برای فعالیت گروههای مبارز انقلابی و ترقیخواه از تنگ کردند. این نیروهای مسلح در تجمع گروهای سیاسی، نه برای حفظ امنیت و نظم اجتماعات بلکه برای پشتیبانی از دسته های فاشیستی چماقدار که به تجمعات گروههای سیاسی مثل مجاهدین و چریکهای فدایی خلق با شعار «حزب فقط حزب الله / رهبر فقط روح الله» حمله می کردند، حاظر می شدند. این گروه ها شعارهای دیگر هم داشتند که فرعی بود، مثل«حزبتون حزب مچل/ رهبرتون لنین کچل» یا«برو گمشو کمونست/ در ما درد تو نیست» و «داس چکش ستاره / رجوی برات میاره». گروهها اوباش اسم «حزب الله» را برای خود برگزیده بودند، اما نیروهای ترقیخواه آنها را «فالانژ» می نامیدند که اشاره به حزب دست راستی حمایت شده از سوی اسرائیل در لبنان داشت که ضد فلسطینی ها بود(این حزب بعدا در سال 1982 تحت حمایت آریل شارون، دست به کشتار فلسطینان در اردوگاه صبرا و شتیلا زد)(1). اوباش پیرو و مرید خمینی حتی قبل از فروپاشی کامل رژیم آریامهری و قبل از ورود خمینی به ایران سازمان دهی و فعال شده بودند. شاید از از اوائل پاییز 57 که همزمان با گسترش اعتصابها و وقوع اعتراضات خیابانی، که کتابهای ممنوع شده توسط دستگاه سانسور شاه –کتابهای گرایش چپ-، با جلد سفید رنگ، در بساط کتابفروشی گسترده بر پیاده رو خیابان «شاه رضا»(انقلاب کنونی) در رو به رو و نیز کنار دانشگاه به فراوانی به فروش می رسید. بساط این کتابفروش ها، پیوسته با یورش دسته اوباش پیرو خمینی بهم ریخته می شد. چنان که سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، در اول بهمن ماه 57 یعنی یازده روز قبل از آمدن خمینی از پاریس به ایران و 21 روز قبل از سقوط شاه در نامه سرگشاده یی به خمینی با یاد آوری این که:«با توجه به نقش حساسی که شما در این دوره از مبارزات خلق برعهده گرفته اید، روشن است که هریک از تصمیمات و فتاوی شما در این مرحله از مبارزات خلق قهرمان ما، در تشید یا تخفیف تضادهای درون جبهه مبارزین خلق، در وحدت و یکپارچگی مبارزات مردم و نهایتا در فراهم آوردن یا از بین بردن شرایط برای پیروزی کامل خلق ما بر امپریالیسم و دست نشاندگانش، تاثیرات مهمی بجا خواهد گذاشت...» و با تاکید بر این که همین نقش مسئولیت آور او، توجیه کننده نوشتن آن نامه است، از جمله نوشتند که: «مردم ما در ماههای اخیر، دائما شاهد اوج گیری درگیری با عناصری بوده اند که می کوشیدند با تمسک به غیر اسلامی بودن، بساط کتابفروشی های کنار خیابان را درهم بریزند، به اجتماع معلمان و دانش آموزان و کارگران در تبریز و بهشت زهرا و دیگر جاها با چوبدست و چاقو حمله کنند، اعلامیه ها و نشریات مبارزترین و رزمنده ترین نیروهای مخالف امپریالیسم و دیکتاتوری را پاره کنند و شهدایی را که در سالهای سیاه دیکتاتوری و اختناق زیر شلاق دژخیمان در شکنجه گاهای ساواک لجظه شهادت را درود گفته اند، خائن به خلق نامند» (تصویر خوانای این نامه که در کیهان اول بهمن 57 درج شده به ضمیه مقاله حاضر در وبلاگ درفش آمده است).
کارگزاران خمینی در بالاترین سطوح از گروههای اوباش که خود سازمان دهنده آن بودند و اوباشگری آنها با این «استدلال» که اینها مردم مسلمان ایران هستند که از عملکر گروههای سیاسی ناراضی و عصبانی هستند، حمایت می کردند. بعد از استقرار خمینی در اریکه قدرت، دکتر ملکی اولین رئیس دانشگاه تهران بعد از انقلاب، تنها کسی بود که با شجاعت، حزب اللهی ها را در ایجاد اغتشاش در دانشگاه و یورش به هواداران گروها سیاسی محکوم کرد(2). به هرحال درآن روزها همچنان که یاد آوری شد، مقامات رژیم اقدام این گروههای فاشیستی را اقدامی خود جوش از سوی مردم وانمود می کردند که از رفتار گروههای سیاسی ناراضی اند، اما سی و پنج سال بعد، در آستانه انتخابات ریاست جمهوری رژیم که در خرداد همین سال جاری گذشت، در نوار سخنان محمد باقر قالیباف سردار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و فرمانده پیشین نیروی هوایی سپاه و فرمانده پیشین نیروی انتظامی کل کشور و شهردار وقت(و کنونی) تهران، که در جمع دانشجویان بسیجی دانشگاه شریف بر زبان آورده بود و به بیرون درز کرد، خود او با اشاره به ماجرای تظاهرات دانشجویان در سال 78 و این که در آن ماجرا با این که سردار نیروی هوایی سپاه بوده است با چوب و سوار بر ترک موتور یکی از دوستانش به مقابله با آن تظاهرات رفته بود، به صراحت بیان کرد این کار چوب و چماق کشی را از جوانی و اول انقلاب زمانی که جزو دسته سازمان دهی شده توسط دکتر بهشتی بوده است که برای «چوب زدن» مجاهدین در دانشگاه تهران و هرجا که تجمعی داشتند وارد عمل می شد، شروع کرده و تاکید کرد که به این کار خود افتخار می کند(3). جمله درست «چوب زدن» همانطور که خیلی روشن و واضح است «با چوب زدن» یا با چماق حمله ورشدن است.
اما از این اعتراف جالب تر و خواندنی تر که خود توضیح دهنده نیاز رژیم به سرکوبگری و سانسور برای استقرار امامت خمینی در ایران بود و هنوز هم ولایت خامنه ای بشدت نیازمند آن است، در اعتراف فرمانده کنونی نیروی انتظامی کشور، پاسدار اسماعیل احمدی مقدم می توان دید که در گفتگویی که او با نشریه به اسم مثلث در شهریور سال جاری داشت و در رسانه های اینترنتی داخل کشور منتشر شد، آمده است(4). او در یاد آوری سوابق خود از جمله گفته است:« اوایل روزهای انقلاب در کمیته فعال بودم. مدتی دوباره به قم رفتم. آن موقع گروه‌های چپ، کمونیست‌ها و غیره، سرچهار راه‌ها تبلیغات میدانی می کردند. بچه‌های حزب‌اللهی هم بعضا زورشان از نظر بحث به آنها نمی‌رسید. اگر دعوا و کتک‌کاری هم می‌شد، به نفع آن گروه‌ها تمام می‌شد چون به لحاظ منطق، قدرت آنها بیشتر بود».
آیا از این صریح تر می شود، چگونگی شرایط آن زمان و نیاز «اسلام عزیز» برای استقرار، از آغاز به بکار گرفتن چوب  و چماق و چاقوکش شرح داد؟ نیازی که بعدا دیگر گروههای اوباش برای آن کافی نبود با «انقلاب فرهنگی» و یورش مسلحانه به دانشگاه و تعطیل آن و یورش به مطبوعات تعطیلی مطبوعات مستقل و بکار گرفتن جوخه های اعدام و طناب دار لازم بود. نیازی که خمینی در آن سخنرانی 26 مرداد 58 علنا بر زبان آورد و دوسال بعد عملی کرد. این سردار سپاه تصریح می کند که در برابر منطق قوی  در بحث که هواداران گروههای سیاسی داشتند، اینان «زورشان » به هوادران گروههای سیاسی نمی رسید و اگر دعوا و کتک کاری هم می شد(که شروع کننده اش همینها یعنی امثال قالیباف و احمدی مقدم، اوباش حزب اللهی آن زمان بودند) به نفع آن گروهها تمام می شد، چون«به لحاظ منطق قدرت آنها بیشتر بود». خیلی روشن است که اگر هم چنان که آرزوی مردم بود، بعد از سرنگونی رژیم شاه آزادی برقرار می شد و چهره ها و دست اندرکاران سازمانهای سیاسی امکان استفاده از رادیوتلویزیون از طریق شرکت در بحث ها و میزگردهای تلویزیونی و نیز امکان تجمع آزاد با تضمین امنیت و نیز انتشار و توزیع آزادنه نشریات خود را داشتند، و انتخابات بدون تقلب برگزار می شد، خمینی هرگز نمی توانست در مقام ولی فقیه و «امام» قدرت مطلق را به دست بگیرد و فتواهای ارتجاعی و سرکوبگرانه اش جای قانونی که باید حقوق و آزادیهای شهروندان را تضمین می کرد،  بگیرد. اما با تمام سرکوب و کشتاری که رژیم منحوس اسلامی به راه انداخت، آخوندها و پاسداران جنایتکار و آدمکشان گمنام وزارت اطلاعاتش، نتوانستند جامعه ایران را در درون معیارها و ضوابط خود بخشکانند و از تکاپو و تلاش برای آزادی و ترقیخواهی بیاندازند. بخش عظیم نسل جوان کنونی که از دوران کودکی و نوجوانی و از دبستان تا دبیرستان و دانشگاه در معرض تبلیغات و مغز شویی رژیم آخوندی قرار داشته اند، از این رژیم متنفرند و به معیارها و ارزشهای تحمیلی آن تف می کنند. بور شدن پاسدار نقدی به خاطر سوت کور بودن و کم جمعیت بودن مراسمی که قرار بود به مناسبت «یوم الله 9 دی» (سالگرد ضد حمله و قدرت نمایی جناح ولی فقیه در برابر تظاهرات و اعتراضات  روز عاشورای مردم علیه کودتای انتخاباتی)، برگزار شود به نحوی که از سخنرانی در آن مراسم صرفنظر کرد و نیز لغو سخنرانی سعید جلیلی در دانشگاه آزاد بجنورد به همین مناسبت، بدون این که دلیلی برای این لغو برنامه ذکر شود، از تازه ترین نمونه های شکست رژیم ولایت فقیه در مهار و کنترل جامعه، با تزریق و تنقیه ارزشها ئ معیارهای شرعی و آخوندی به آن باشد.
توضیحات:
1 – اطلاعات بیشتر در ویکی پدیای فارسی در مورد حزب فالانژ لبنان در لینک زیر آمده است
2- در مورد موضعگیری آقای دکتر ملکی علیه اوباشی که به دانشجویان حمله می کردند، اطلاعاتی در مطلب زیر از نگارنده آمده است.
3- مطلبی مربوط به اظهارات قالیباف در جلسه یی با دانشجویان بسیجی و این که به چماق کش بودنش از اوائل انقلاب افتخار می کرد.
4- مصاحبه فرمانده نیروی انتظامی در لینک زیر
۳۰ دی ۱۳۹۲ - ۲۰ ژانویه ۲۰۱۴


هیچ نظری موجود نیست: