۱۳۹۹ خرداد ۳۰, جمعه

پدرسالاری، زن کُشی!
نیره انصاری
بنابر تعریف سازمان بهداشت جهانی قتل «عامدانه ی زن به دلیل زن بودن او»، «زن کشی»محسوب می گردد.
قتل‌های مبتنی بر شَرَف، از زمان تمدن روم باستان رواج داشته‌است، جایی که بزرگان یا مردان ارشد خاندان، حق داشتند جان یک همسر زناکار یا دختر مجردی که رابطهٔ جنسی برقرار کرده بود را بستانند. مارکوس کاتو، دولتمرد رومی گفته‌است: «اگر شما همسرتان را در حال زنا گرفتار کنید، می‌توانید با کشتنش او را مجازات کنید؛ اما اگر مرتکب زنا شوید او اجازه ندارد حتی انگشتش را به‌شما بزند، چون قانون این است». اعتقاد به این اصل که شوهر حق دارد همسر بی‌وفای خود را به‌همراه فاسقش بکشد، پیش از رومیان و در قوانین حمورابی، نِسیلیم و آشوری قابل مشاهده‌است.در قوانین حمورابی و آشوری به این موضوع که بکارت زن متعلق به خانواده‌اش است هم اشاره شده‌است.
برای زنای مُحصَنه مجازات مرگ به‌شیوهٔ خفه کردن یا سنگسار را در نظر گرفته بودند که معمولاً شامل لِه کردن سر مجرم بود. با این حال، این حکم تنها پس از اثبات جرم قابل اجرا بود و مردی که همسرش را در حال خیانت می‌دید، اجازه نداشت او را بکشد. او موظف بود منتظر محاکمه بماند و در غیر این‌صورت خودش را بکشد. اینکاها دست و پای زناکارها را به یک دیوار می‌بستند و آن‌ها را رها می‌کردند تا از گرسنگی جان بدهند. قوانین اینکاها، این اجازه را به مردان می‌داد تا در صورتی که همسرشان را مظنون به زنا بدانند، او را بکشند اما زن‌ها چنین حقی نداشتند و زنی که همسرش را به دلیل زنا می‌کشت، از پا آویزان و رها می‌شد تا جان بدهد.
قتل ناموسی در اروپای قرون وسطایی هم وجود داشته و زنان زناکار به‌همراه شریک جنسی‌شان با سنگسار کردن مجازات می‌شده‌اند. در دورهٔ حکمرانی دودمان چینگ در چین، پدران و همسران حق داشتند دخترانی را که باعث «بی‌آبرویی» شده بودند را بکشند.

معناومفهومناموس:درفرهنگلغتنوین«واژهنامهٔنوین»بهقلماستادمحمدقریب،اینگونهآمادهاست،«ناموس»:شرف،آبرو،آگاهبهباطنامور،مردکاردان،شهرتوآوازه،قانونوجمعآننوامیس.درفرهنگلغتمعین،(محمدمعین)اینگونهتعریفشدهاست:«ناموس»یعنی«شریعت،احکامالهی،قانونوقاعده.......عصمت،عفتوپاکدامنی،قاعدهایکهحکمابرایمصلحتعامهقراردادهاند.....»غالباً،«ناموس»،امریارزشمندتلقیمیشودکهبرایحفاظتودفاعازآنمیتوان«مرتکبقتلنفسهمشد»؟!
در فقه، به زنای مرد یا زن همسردار، «زنای مُحصَنه» می‌گویند. «مُحصَن» و «مُحصَنه» به مرد و زنی می‌گویند که دارای احصان باشد؛ یعنی همسر دائم داشته باشد، با او آمیزش کرده باشد، آمیزش با او مقدور باشد، غلام یا کنیز نباشد، بالغ  و عاقل باشد.

جنایتهایناموسیبهارتکابخشونتواغلبقتلزنانیکخانوادهبهدستمردانِخویشاوندخودگفتهمیشود:مانندپدر،شوهر،برادر،پسر،عموو....وتفکرغالببرایناستکهاینزنانبهعلت:«ننگینکردنشرافتوحیثیتخانوادهخود»مجازاتمیشوند(حتیبدونآنکهبتوانندحیثیتوشرافتراتعریفکننداینننگمواردگوناگونیراشاملمیشود،ازجملهخودداریازازدواجاجباری،قربانییکتجاوزجنسیبودن،طلاقگرفتن(حتیدرصورتناشایستبودنشوهرازهرحیث).
انگیزه: داشتناحساسمالکیتمردبرجسموروانزنونیزاحساسبرتریطلبیِمردنسبتبهزن!
 سالهاستکهازطریقرسانههایشنیداریونوشتاریبااخباریاینچنینمواجهههستیم،اماقطعاًهیچگونهضمانتوتضمینیبرایدوبارهنشنیدنِایناخباروجودندارد.
قتلهایناموسیویابهبیاندیگرقتلهایخانوادگی،قتلهاییکههیچگونهضمانتاجرایقانونیوحقوقیبرآنمترتبنیست،خودداریازازدواجاجباری،موردتجاوزجنسیقرارداشتن،طلاق،زناازدلایلیاستکهموجبمیگرددکهزنانقربانیقتلهایبهاصطلاح«ناموسی»شوند.مسألهعمدهایکهدرارتباطباقتلهایناموسیوجوددارد، جنبهحقوقیآناستاگرچه به موجب قانونمجازاتِایرانِاسلامی(ماده630)قانونمجازاتاسلامی:«هرگاهمردیهمسرخودرادرحالزنابامرداجنبیمشاهدهکندو....میتوانددرهمانحالآنانرابهقتلبرساندو.....»بیآنکهدستگاهقضاییاورامجازاتنماید،بل،عملوفعلمجرمانه(قتل)راکهمردمرتکبآنمیشودرا«دفاعمشروع»ازناموسوخانوادهتلقیمیکندويا به استناد ماده (220) همانقانون،«پدریاجدپدریکهفرزندخودرابکشدقصاصنمیشودوبهپرداختدیهٔقتلبهورثهٔمقتولوتعزیرمحکومخواهدشد»ونیزبازهمبهموجبقوانینجزاییایران،«قصاصقاتلمنوطبهشکایتاولیاءدماست.ازاینرودرخصوصقتلهایناموسیازآنجاکهآمرقتلنیزجزواولیاءدم  و صاحب خون بوده، بنابراین،با  امکانقصاصقاتلمنتفیوملغیمیگردد».

ارتکابزنا،کهاینموردبرایاینکهفردی(زنی) قربانیجنایتهایناموسیشود، تنهاگمانبردنومظنونبودنبهخطایزن،واینکهاوآبرووحیثیتخانوادگیرابرباددادهاستکافیاست.
براساسآمارصندوقجمعیتسازمانملل،سالانهحدود5000 زندراینراهجانخودراازدستمیدهند،بیشتراینآمارراساکنانغربآسیا،شمالافریقاوبخشهاییازجنوبآسیاهستند.براساسآینآماراینجرائمبیشتردرکشورهایاسلامیرخمیدهد،درحالیکهبهگفتهٔرهبرانمذهبی،هیچریشهایدردیناسلامندارد.
تحقیقاتانجامشدهدراستانهایغربیمانندکردستانوهمچنیناستانهایجنوب ایران بیانگرایناستکهبابال رفتنارتکابِ    جرم«قتلناموسی»بسیاریاززنانتوسطخویشاوندان«مرد»خودواداربه«خودکشی»میشوند،بیشترقاتلاننیزپسرانِجوانخانوادههستندکهدرصورتدستگیریازمجازاتکمتریبرخوردارند.اینپژوهشهااذعانمیداردکهبیشتراینقتلهایخانوادگیمنجربهفراردخترانوزنانجوانازخانهبهخیابانمیشود.
برای نمونه:درخانوادههاییبابضاعتکمویامسائلدیگرِخانوادگیچوناعتیادِمردانخانواده، یازندانیبودنآنان، بسیاریازدختراناینخانوادههاتنبهازدواجهایاجباریمیدهندکهباپرداختبدهیوقرضازسویپدرویابرادرانخودفروختهمیشوند.
 البتهایندختراندرچنینمواقعیترجیحمیدهندیاازخانهبگریزندویادستبهخودکشیزنند، ازدیگرسو، پدرمعتادخانوادهکهنتوانستهاستبهمقصودخودنائلآیدوقتیممانعتدختررامیبیند،بهدلیلحفظآبرودخترخودرابهقتلمیرساند.
با توجه به خلاءقانونی که وجوددارد،اماهیچیکازمسئولانذیربطقضاییهرگزدرصددرفعاینخلاءقانونیآنهمبهشیوهایصحیحومؤثراقدامیبعملنیاوردهاند.
قتلهایناموسی،همانگونهکهدرفوقمذکورافتاد،معرفواژههایبیاساسومنطقیچون«ناموس» استکهمرتکبینچنینجنایاتیاساساًنمیتوانند ناموسراتعریفکنندچهرسدبهآنکهدفاعیموجههوقانونیدرقبالِجرمارتکابیداشتهباشند.
مخرباستوویرانگروتاکنونهزارانهزارزنقربانیِناموسواززندگیساقطگشتهاند.ناموسیکههرگزمتعلقبهخودآناننبودهوابداعیاستصرفاً،مردانه،باتفکراتیکه تنها تواناییِکنترل،هرچهبیشتربرزنانوتسلطهمهجانبهبروجههوهویتآنان(زنان) رامددنظرداشتهاست.
از دیگر فراز ناموسدرحالحاضرازسویزناننیزیکامرطبیعیمحسوبمیشودووجودخودراازآنِمردمیدانند،خودراناموسِمردومردرامالکوسروربیچونوچرایخودمیپندارند.
از نابختیاری تاوقتیکهحکومتِجامعهایبرمحورمردسالاریوزنستیزیبرقرارباشدودینوحکومتازآنانحمایتکند،فشارواردهبرزنانچندبرابرشده،زیراازسوییمردانداوروواضعقانونهستندوازدیگرسو،خودمرداندرمقابلزنوبهطرفیتاوودرواقعطرفدعوامحسوبمیشوند.
دفاعازناموسدرواقعوسیلهایاستبرایرسمیتدادنوطبیعیجلوهنمودنخشونتعلیهزنانونیزقتلوکشتارآنان.
برایناساس،گویاناموسِمردتابعیاستازرفتاروکردادسایراعضایخانوادهیعنیزنودختراندرخانواده. درچنینجامعهایوایضاًدرچنینخانوادهایکهمردیکهتازمیداناست،ارزشواحترامزنبهنسبتدرجهنقشاوبهعنوان«زنخانهداروبهعنوانمادرخانه»سنجیدهمیشود،«زنخوب»وبا«ارزش»کسیاستکهازمردانخانوادهتبعیتکندونیازآنهاراکههمانحفظ«ناموس» باشدبجاآورد. درغیراینصورتمأموریتمردیاپسرانخانوادهکههمانکنترلومحدودکردنآزادیزندرعرصهنیازهایجنسیخودشباشدشروعمیشودوسرانجاماینمأموریتبستهبهاینکهزنتاکجا«نافرمانی» میکند،تغییرمیکند. اینوظیفهومأموریتمیتواندبهقتلوازبینبردنفیزیکیزنمنجرشودویاممکناستدرسطحکتککاری،توهین،بیاحترامیِروزمرهباقیبماند.میزانمجازاتهرچهباشددرماهیتقضیهیعنیبیاهمیتکردنوکاهشونادیدهپنداشتننقشزندرخانوادهونیزدرجامعهتغییرینمیدهد.
بنابراین،وجوددمکراسیدرجامعه(کهاساساًولزوماًازدرونخانوادهآغازمیشود)اینامکانرافراهممیآوردکهزنانبتوانندسطحآگاهیخودرادرهرموردیارتقاءبخشندوبربستردمکراسیِموجوددرجامعهازحقوقخوددفاعنمایندوامرمبارزاتیخودراسازماندهند.
امابااذعانداشتکهخشونتباتمامابعادشدرجامعه هایمختلفیکساننیستویکیازفاکتورهایاساسیدرزیادویانازلبودنآنعلیهکلزنانبستگیِمستقیمیباساختاراقتصادیوروبنایسیاسیآنجامعهدارد. مامشاهدهمیکنیمکهخشونتعلیهزناندرجامعه هاییکهازدمکراسیبرخوردارندبهنسبت دیگر جوامع کهباساختارسیاسیدیکتاتوری،مذهبیتفاوتفاحشدارد.
اگردرایننوعجوامعمبارزهزنان پیرامون طردایننوعبربریتعلیهزناناست،درجوامعاروپاییمبارزاتزناندرموردبرابریبامرددرعرصههایمختلفاقتصادی،سیاسیواجتماعیوبهویژهکسبقدرتوهدایتجامعهمتمرکزشدهاست.
حال آنکه یکیازشاخصهایعدالتاجتماعیدرهرجامعهای،سلامتآناست.سلامتنه تنها بهمنزلهٔفقدانبیماریهابلکهبهعنوانشرایطیکهافرادازنظرجسمی،روحیواجتماعیازسلامتکاملیبرخوردارباشندتعریفمیشود.

 اخبار زن کُشی، خودسوزیوخودکشیهاهرروزجمعیرادرحزنواندوهفرومیبرد.دربیمارستانهایشهرپیکرزنانیدیدهمیشودکهقربانیقتلهای خانوادگی وخوسوزیهستند. دختروزنجوانیکهانواع«نابرابری،فشاروحقکشیها»رامیبیندواجباربهسکوتدارد.چهانتخابیمیتواندداشتهباشد؟زنیکهنتوانستهاستفریادحقطلبیخودرابهگوشواضعانِقانونکهمتشکلازمردانیاندکهبااعتقادبهبرتریشاننسبتبهزن،صرفاًدرپیگستردگیِحقوقخوددرجامعههستند،برساندوازحقوق«ناداشته»خوددفاعکند،فریادهایشدرونیودرنهایتآنهارابهتخریبِخودیادیگریمیکشاند.
بنابرآمارارائهشدهدررابطهباخودکشی،جوانانوزنانرکورددارآنبودهاندبهگونهایکهنمایندهٔاستانایلامدرمجلسشورایاسلامیمیگوید:«سالانه430 نفردرایلاماقدامبهخودکشیمیکنندکهاغلبآنانزنانجوانیهستندکهدستبهخودسوزیمیزنند».
برپایهٔآمارثبتشدهدرمرکزآمارآژانسخبررسانیکُردپا:«دربهمنماهسال 98، ده زندرمناطقکُردنشینایراناقدامبهخودکشیکردهاندکه 5 تنازآنانازطریقخودسوزیبهزندگیخودپایاندادهاند.
آنانچهغریبانهدرآغوشخاکجایمیگیرند.قاتلاینزنانهمانجامعهٔمردسالاریاستکهبااستفادهاز«جهل،سنتوقوانیننابرابر»،آنانرابهسویتباهیونابودیسوقمیدهد.زنانخانوادههایفقیروبیسوادیاکمسوادبیشتردرمعرضخودسوزییاخودکشیاند.آنانزیرخطفقراقتصادیونیزفقرفرهنگیمرگتدریجیراتجربهمیکنند.ناامیدیدرتغییرشرایطزندگی،عدموجودحمایتهایقانونیوحقوقیدربرابرخشونتوسختگیریمردانِخانواده،آنانرابهسویخودسوزیمیکشاند.آنانبهایرهاییازتبعیضونابرابریراباجانخودمیپردازند.
براساسآمارانجامیافتهازسویوزارتکشورجمهوریاسلامی:«آمارخودکشیدرایرانمتنوعوغیردقیقاست،بهطوریکهطیسالهای 1375تا1380از 13،6موردبه36،6مورددرهر 100هزار تن رسیدهاستاگرچهآماراینحوادثافزایشیافتهوبرایناساسنمیتوانآمارتحقیقیدراینخصوصرااعلامنمود».تحقیقدیگریکهتوسطوزارتبهداشتدرسال1382صورتگرفتهاستحاکیاز«نرخبالایخودکشیدراستانهایکرمانشاه،ایلام،همدان،آذربایجانوگیلاننسبتبهسایراستانهامیباشد»دربعضیازاستانهاازجملهایلام،کرمانشاهوخوزستاننرخخودکشیازنوعخودسوزیبیشازحدمعمولدرعرصهٔبینالمللیبودهاست».
طبقآمارسازمانجهانیبهداشتایرانسومینکشورجهانبعدازچینوهندوستاناستکهآمارخودکشیزناندرآنفزونییافتهاست. میزانخودکشیوخودسوزیدراکثرکشورهایجهاندرمردانبیشاززنانودرگروههایسنیبالای45سالاست.دراروپااینرقمبهبالای75سالمیرسد.
افزایشآمارهایخودکشیوخودسوزی،طلاق،قتلهایخانوادگییاناموسی،همسرکشیازنوعزنانهومردانه،پیدایشنومیدیویأسوافسردگیهایروحی،روانیبینافرادجامعه،جدیبودنبحثخشونتبهمعنای«عام»برایتمامزنانایرانیودرمفهوم«خاص»وویژهبرایزنانیکهبیشتربهطبقاتفرودستجامعهتعلقدارند،آشکارا«اَکوت»بودنواورژانسیبودنشرایطاینزنانراخاطرنشانمیسازدوایضاً،اینشرایطدشواراستکهزنانرامجبورمیسازدتاغمانگیزترینشیوههارابرایخلاصیخودانتخابنمایند.اینزناندرجستجویفردیتلگدمالشدهاشانهستند،فردیتیکهتنهاتبلورآندر«انتخابمرگ»است.
وقطعاً،بسیاریازاینخودکشیهاازبیمبرملاشدن،درمیاناقواموخویشانپنهان(لَاتنت)باقیمیماندوبهطریقاولیایننوعحوادثدرآماررسمیثبتنمیگرددودرچهاردیواریهمانخانهمدفونمیشود.

دلايلوعواملخودکشی،خودسوزی
بررسیهایانجامیافتهدرایرانحکایتاززندگیاسفباروحزنانگیززنانایراندارد.یکیازاساسیترینعواملخودکشیازطریقخودسوزیدرزنانایرانی«خشونت»استکه طی چهل و یکسال،ایرانسالهادرگیرجنگباکشورعراقبودهاستوبراینپایهمیتواناذعانداشتکهاستانهاییکهدارایآماربالایخودسوزیوخودکشیهستنداکثراًاستانهایمرزیومناطقیراشاملمیشوندکهبهمدت (8) سالزندگیروزانهٔمردمانشعجینبا«مینوگلوله»بودهاست،بنابراینافسردگیهایبعدازخاتمهٔجنگ،میتوانددرتقویتِانگیزهٔخودسوزیمؤثرواقعگرددونیزقوانیننابرابرکههموارهبرعلیهزنانبهتصویبرسیدهاستخودبهاینخشونتدامنزدهاست.
خشونتدولتیورسمیِدرقانونهمهجاآشکارادیدهمیشود،تنشهایسنتیراافزایشمیدهدکهدربخشهاییاجرایاین«سنتها»قویتراست.خودسوزیزناندرایراننشأتگرفتهازمسائلگوناگوناست
ـمشکلاتخانوادگی
ـتعصبدراعتقاداتمذهبی
ـجامعهٔمردسالار
ـازدواجزودهنگام«سنکمزندرزمانازدواج
،ـتفاوتسنیزیادمیانزنومرد
ـفقرومشکلاتاقتصادی
ـاعتیادمردبهموادمخدر
ـضربوشتموکتکخوردنتوسطمرد
ـنادیدهگرفتنحقوقفردیواجتماعیزنان
ـتعددزوجاتوچندهمسری
،ـشرموآزرموخجالتازطلاقو......» میتوانندازبرجستهتریندلائلخوسوزیزناندرایرانبشمارآیندواینموارداستکهزنانراتحتفشارروحی،روانیشدیدقراردادهکهمنتجبهخودکشیویاخوسوزیبهمنظوررهاییازاینگردابمیگردد.امابراستیچرازناندراینمناطقتنهاراهحلرادرخوسوزیوازبینبردنخودمیدانند؟
میتواناینگونهبهاینفاجعهنگریستکه:«کسیکهتحقیرشدهوموردآزارواذیتقرارگرفته،قانونیوجودنداردکهازحقوقفردیواجتماعیشدفاعنماید......وقتیزبانشقاصرازهرگونهتعریفِروشنوشفافیدرموردفقراقتصادیاستو...درآنلحظهمیخواهدجلبتوجهکندوبگویدکهوجوددارد،اونیزانساناستمانندمردان....»اگرچهدرمیانافرادیکهاقدامبهخوسوزیکردهاندبعدازانجاماینعمل،اکثرآنانازکردهٔخویشنادموپشیمانشدهاندامااین«ندامتازاساسِمسألهونگاهجنسیوفرهنگمردسالاریوقانونوهنجاریبراینمبنادرجامعهٔمانمیکاهد».
و اکنون اینپرسشمتبادرذهنمیگرددکهبراستیمردانبااطلاعیافننازاینفجایعکهپایانیبرآننیست،چهاحساسیدارند؟نمونههاییازاینقبیلاساساًچهرهٔکریهوزشتفرهنگمشمئزکنندهٔمردسالاری،دینسالاریرابهمعرضنمایشمیگذارد.
اعتراضهایخاموش زنانی که خودسوزی می کنندعلیهفرهنگوهنجارهایغالبکهخوداساسناهنجاریهاست،کهقانونِمردانهٔایرانهموارهپشتیبانوحامیاینهنجارهاست........!
براساس گزارشاتدریافتیازشهراهواز،دختریمایلبهازدواجبافردیغیرازپسرعمویشبوده.برادرهایشاورابهخانهبردهوسپساوراآتشزدهاند،یعنیدخترخودسوزینکردهبودبلکهسوزاندهشدهبود.دخترسوزاندهشدهدربیمارستانبستریبودهوپسرعمویشکهالبتهایندخترراحقمسلمخودمیدانستهبههمراهبرادرِدختردربیمارستاناورابهضربکاردازمیانمیبرندوبهقتلمیرسانند و یا زنانی که در کمتر از یک ماه گذشت (خرداد99) توسط پدر و یا برادر خود به قتل رسیدند بدونآنکهازسویقانونمجازاتیبرایآنانتعیینگردد.
بهموجبقانونمجازاتاسلامی«ماده 208» درمبحثقصاصکهاشعارمیدارد:«هرکسمرتکبقتلعمدشودوشاکینداشتهباشدویاشاکیداشتهولیازقصاصگذشتنمودهباشد........قصاصنشدهوموجبحبستعزیریاز3 تا 10سالخواهدبود. تبصرهٔاینمادهنیزمیافزاید:دراینموردمعاونتدرقتلعمدموجبحبسازیکسالتاپنجسالمیباشد».
وهمچنیندرمبحثقصاص،«شرایطقصاص»بهموجبماده220همانقانون:«پدریاجدپدریکهفرزندخودرابکشدقصاصنمیشودوبهپرداختدیهٔقتلبهورثهٔمقتولوتعزیرمحکومخواهدشد».
بنابراینبهاستنادموادقانونی یاد شده،هرگاهپدریابرادرِدخترویاخواهرخودرابهقتلمیرساندبهلحاظعدموجود«شاکیخصوصی» هیچیکازپدریابرادربهجرمقتلعمدمجازاتنمیگردند. البتهواگرچه«دادستانویامدعیالعموم» میتواندبهعنوان«شاکیخصوصی»بهطرفیتقاتلیاقاتلینوبهدفاعازمقتول(بازماندگان) واردپروندهشدهوبهعنوانحافظنظمعمومیدرجامعهاقدامنمایدواستدلالودفاعشبراینپایهاستوارباشدکه«قتلموجباخلالدرنظمجامعهویاخوفشدهویابیمتجریمرتکبیادیگرانمیگردد».امابهلحاظمردانهبودنقوانینِایران،ایناتفاقهرگزبهوقوعنمیپیوندد.بهایندلیلکهپدر«ولیدم»استوپسررا«میبخشد».اینپسرآزادمیگرددالبتهبهعنوانیک«قهرمان»،چونمدافعآبرووحیثیتخانوادهوقبیلهمیباشد!
همانگونهکهبیانگردیدقاضیمیتواندکهطبقموادمُصَرّحدرقانونبرایقاتلمجازاتحبس 3 سالتا 10 سالرادرنظربگیردکهاینپروسهنیزجنبهاجرایینمییابدومدعیالعمومنیزشکایتنمینمایدتامنتجبهصدورکیفرخواستگردد!
شایستهیادآوریاستکهحکومتاسلامیایرانباتوجهبهدستیابیبهاینآماروارقام  وتحقیقاتهیچگونهراهکاریبهمنظورپیشگیریازتوسعهٔایناعمالحولانگیزنداشتهو٬دلائلمربوطبهخودکشیوخودسوزیرایکامرشخصیوخصوصیتلقیمینماید٬
تحقیقاتانجامیافتهحاکیازاثراتعمیقبحراناقتصادیدرزندگیومرگشهروندانوسرکوباعتراضاتحقطلبانهٔمردماست.بدیهیاستکهجمهوریاسلامیمانعدرجاینگزارشاتوتحقیقاتدرروزنامههایتحتکنترلخوداست.هرازگاهیخبریدرسطورکوتاهدرروزنامههایمحلیویاسراسریمنتشرمیگرددکهحکایتازخودسوزییکدخترجواندرخوزستانیاخودسوزیزنیمتأهلدرایلامدارد.

نگاهیبهجامعهامروزایرانخودنشانگر«بیحقیزنوستمکاریجامعهمردسالار»استکهپسازبهمن (1357)،توسط حکومت اسلامی،دامنهٔبیشترییافتهاست.بیحقیزندرجامعهایران،ازانتخابرنگلباسشروعوتانداشتنحقنگهداری(حضانت)ازفرزندخوددرصورتطلاقویابیحقیزنازعدمحقشهادتدردادگاههایجناییبهموجبماده(237) قانونمجازاتاسلامیدرمبحثشهادتکهاشعارمیدارد:«الفـقتلعمدباشهادتدومردعادلثابتمیشود.
بـقتلشبهعمدیاخطاءباشهادتدومردعادلیایکمردعادلودوزنعادلیایکمردعادلوقَسَممُدعیثابتمیشود» تاعدمحقاعتراضبهتعددزوجاتوچندهمسری،نداشتنحقارثیبرابربابرادر،شوهریاپدرخودتاعدماجازهمسافرتبدونموافقتوکسباجازهٔشوهر،پدریابرادر،بخشیازسیستمنابرابریسلامتاجتماعیزندرجمهوریاسلامیایرانمیباشد.
خواستهایجنسیِوحشیانهویکسویهٔمردسالاراندرآنجامعهبرعلیهزنانکهتوسط حکومت اسلامیحمایتوتبلیغمیشود(درغالبعقدموقتوصیغهو....)فقدانسلامتِاجتماعیزنانرابهنوعیدیگردرمعرضنمایشمیگذارد.بهموجبتوصیهمراجعتقلیدجمهوریاسلامی:«نقشزنصرفاًآمادگیویبهمنظورپذیراییازمرددرخانهاست»واینشرایطموجبمیگرددتازنانمتأهلازشدتفشارِبیحقیدرتصمیمگیریهایحتی«مسائلجزییِ»زندگی،بهخشنتریننوعفرارازوضعیتموجودیعنیاقدامبهخودسوزیپناهبرند.رژیماسلامیایراننیزبهلحاظماهیتضددموکراتیکوضدعدالتاجتماعیویابانگرشِپوسیدهٔولایتفقیهیخودنسبتبهروابطزناشویی،عملاًازحلایننوعمسائلاجتماعیناتوانبودهوتمامیِتلاشخودراصرفاًصرفبقأچندروزبیشترخودمینماید.

سخنپایانی
به باور این قلم، اینفاجعهٔانسانیریشه در خلاء قوانین به ویژه در خصوص خشونتهای خانگی دارد که هیچ‌گاه جرم انگاری نشده و دادگاه ها به این امر تحت عنوان «حریم خصوصی» نگریسته اند.
که با ورود قانونگذار به این می‌تواند حوزه و جرم انگاری انواع خشونت های خانگی و حذف قوانین محرک و خشونت زا می‌توان حوزه فرهنگ سازی را گشود زیرا این قوانین معیوب و مردسالار و ضدانسانی است که فرهنگ مخرب آن را طی سالیان وارد جامعه نموده است. از دیگر فراز چنانچه قانونگذار موارد حقوقی مربوط به زنان را به سنت وعرف اشتباه سپرده و در برابر آن سیاست سکوت پیشه نماید این نوع جنایات بطور مداوم تکرار می گردند.
«زن کُشی»،نه تنها مصداقبارزخشونتعلیهزنان، بل جنایات علیه بشریت محسوب می گردد.
نیره انصاری، حقوق دان، نویسنده، پژوهشگر و کوشنده حقوق بشر
18،6،2020
29،3،1399

هیچ نظری موجود نیست: