۱۴۰۰ فروردین ۲۹, یکشنبه

نقطۀ عطف قدرت روحانیت در دوران سلطنت محمدرضاشاه

 


نقطۀ عطف قدرت روحانیت در دوران سلطنت محمدرضاشاه

شنبه ۲۸ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۷ آپريل ۲۰۲۱

بهزاد کشاورزی

new/behzad-keshavarzi1.jpg
سال ۱۳۴۰ در تاریخ تشیع ایران، نقطۀ عطف به شمار می رود. در بیست سال اولیّۀ سلطنت محمدرضاشاه، دو خط مداخله گر و محافظه کار روحانیت، بطور موازی در کشور ما در حرکت بودند. از طرفی اغلب علمای معتبر قم و نجف و سایر شهرهای کشور، از روحانیان محافظه کار تشکیل می شدند که خود را از مداخلات بی جای سیاسی و اجتماعی برکنار نگهداشته و در صورت لزوم به تذکرات ارشادی اکتفا می کردند. در رأس این گروه، روحانی پرآوازه و اعلم قم، «حاج آقا حسین بروجردی» قرار داشت. از سوی دیگر روحانیانی که مداخله در سیاست را وظیفۀ خویشتن می پنداشتند و اغلب در تهران زندگی می کردند. پیشوای این گروه نیز با «آقا سید ابوالقاسم کاشانی» بود. ( که ما در جلد گذشته در مورد هر دوگروه مذکور به سخن نشسته ایم.). در سال ۱۳۴۰، هر دو نفر نامبرده، چشم از جهان فروبستند. هرچند که انهدام جمعیت فدائیان اسلام و سپس مرگ کاشانی، مبارزات رادیکال و تند روحانیت را برای مدتی به زوال کشانید، لیکن بطوری که خواهیم دید، کیفیت فکری آنان، پس از مرگ بروجردی ادامه پیدا کرد.

تا زمانی که بروجردی زنده بود، رفتار جامعۀ روحانیت - بجز گروه کاشانی و نواب صفوی - کنترل شده بود و مداخلۀ بی جا در امور سیاسی بوسیلۀ آنان عملی نکوهیده به شمار می رفت. با مرگ وی، تشتت آراء و عقاید در بین آنان متجلی شد. علمای شیعه - پس از بروجردی - به سه گروه با عقاید و آراء متفاوت تقسیم شدند[۱].

─ گروه محافظه کار: که اکثریت علمای آن روز را تشکیل و راه بروجردی را ادامه می دادند و تا قبل از انقلاب اسلامی قدرت حوزه ها در دست آنان بود. از معروفین آنان در داخل کشور: سید کاظم شریعتمداری، سید محمد رضا گلپایگانی و شهاب الدین مرعشی نجفی در قم، احمد کفائی و هادی میلانی در مشهد را می توان نام برد.

─ گروه رفورمیست: اینان اغلب از افرادی تشکیل می شدند که با تحصیلات دانشگاهی نیز آشنا بودند و برخی از آنان باکیفیتِ فکریِ ملی - مذهبیون نیز «تا حدودی» موافق بودند. از این گروه می توان مرتضی مطهری، سید محمد بهشتی، محمد ابراهیم آیتی، حسین مزینی، سید مرتضی شبستری را نام برد.

─ گروه تند رو و تمامیت خواه: اینان نظارت کامل در امورجامعه را وظیفۀ روحانیت شیعه می دانستند. نمایندۀ این گروه روح الله خمینی بود، او با کاشانی نیز ارتباط نزدیک داشت و درحقیقت ادامه دهندۀ راه او نیز بشمار می رفت.

محمد رازی در سال ۱۳۳۳، کتابی بنام «آثارالحجه» نوشته و در آن شرح حال شخصیت های مذهبی و علمائی که در سال ۱۳۳۳ در حوزۀ علمیۀ قم تدریس می کردند، توضیح داده است. این کتاب دارای اصالت مخصوصی است، چون زمانی نوشته شده که کوچکترین نشانه ای از انقلاب اسلامی در میان نبوده است[۲]. بر اساس این کتاب، خمینی در سال ۱۳۰۱ (سال استقلال حوزۀ قم بوسیلۀ حاج شیخ عبد الکریم حائری یزدی)، در قم به تحصیل اشتغال داشته است. می دانیم که حائری از مداخله در امور سیاسی پرهیز می کرد. پس از وفات وی (۹ بهمن ۱۳۱۵)، جانشینان او نیز در کار سیاست دخالت نمی کردند. وقتی هم بروجردی ریاست حوزه را عهده دار شد، او نیز مخالف مداخلۀ روحانیان در سیاست بود. بطوری که پیداست، خمینی (علیرغم اعتقادات تمامیت خواهی و مداخله در امورسیاسی کشور)، در مدت حدود سی ونه سال، از مداخله در سیاست محروم بوده است. در ۲۴ مرداد ۱۳۲۴ آیت الله کاشانی از زندان متفقین آزاد شد و در تهران فعالانه داخل گود سیاست گردید. به همین جهت خمینی بطرف کاشانی کشیده شد. و پس از وفات بروجردی، راه کاشانی را ادامه داد.

در مورد آشنائی نزدیک او با کاشانی، حسینعلی منتظری یکی از دوستان نزدیک وی، ضمن خاطراتش[۳]، این مطلب را بوضوح بیان کرده است. همچنین کتاب « ایران در دورۀ پهلوی » نیز روابط این دوتن را تأیید کرده و می نویسد: یکی از کسانی که با آیت الله کاشانی رابطۀ نزدیک داشت، از قولش نقل می کند که:

«یک روز وقتی که بدیدار کاشانی رفتم سید دیگری را که پهلویش نشسته بود به من معرفی کرد و گفت با ایشان آشنا شوید. از روحانیان مبارز و رشید می باشد و نامش آسید روح الله خمینی است، خیال می کنم این سید آیندۀ خوبی داشته باشد...»[۴]

از طرز کلام کاشانی در معرفی خمینی میتوان چنین برآورد کرد که آن دو با همدیگر هم عقیده بوده اند.

به هر حال، پس از مرگ بروجردی، علمای تمامیت خواه شیعه، در امور سیاسی و اجتماعی کشور به شدت مداخله کردند و به حادثه آفرینی پرداختند. این شاخه از روحانیان بدین وسیله خود را در جامعه مطرح ساختند و هم آنان بودند که در مقابل حکومت، جبهه گرفتند و بالاخره با همکاری گروه دوم (رفورمیست ها)، سرنوشت خویش را باانقلاب اسلامی پیوند زدند. ادامۀ مطالعات ما نیز در مسیر مبارزات این گروه آخری خواهد بود. زیرا که آخرین مرحلۀ قدرت یابی شیعه از همین طریق تحقق یافت.
______________________________

[۱] - ایدۀ این تقسیم بندی را با کمی تغییرات از: ر . ن . بوستن، نشریۀ ره آورد، شماره۴۳، صص۱۹- ۱۸ گرفته ایم.
[۲] - همان بالا، نشریۀ ره آورد، شماره ۴۴، ص۱۷.
[۳] - متن کامل خاطرات آیت الله حسینعلی منتظری، نشر اتحاد ناشران ایرانی در اروپا، ص۷۸.

[۴] - همان بالا، نشریۀ ره آورد، شماره ۴۴، ص ۱۹.

هیچ نظری موجود نیست: