۱۳۸۷ آبان ۱, چهارشنبه

1- نامه به پدر و مادرش واپسین نامه های چه گوارا پیش از عزیمت به بولیوی( 1966 )


1- نامه به پدر و مادرش وا پسین نامه های ارنستو چه گوارا پیش از عزیمت به بولیوی (1966) شنبه 23 اوت 2008
پیران گرامم
بار دیگر سواحل روسنیانته را در زیر پاهایم دارم و باز با گرفتن سپَر در دستانم در جاده های بزرگ به راه افتاده ام . نزدیک به ده سال پیش بود که برایتان یک نامه بدرود نوشتم . اگر حافظه ام درست یاری کند در آن زمان افسوس می خوردم که چرا یک سرباز خوب و یک پزشک بهتری نبودم . حرفه پزشکی دیگر آن چیزی نیست که مرا به خود مشغول کند . اما در حرفه سلاح زیاد بد نیستم .
برگردان : گروه پویا – بلژیک
پیران گرامم
بار دیگر سواحل روسنیانته را در زیر پاهایم دارم و باز با گرفتن سپَر در دستانم در جاده های بزرگ به راه افتاده ام . نزدیک به ده سال پیش بود که برایتان یک نامه بدرود نوشتم . اگر حافظه ام درست یاری کند در آن زمان افسوس می خوردم که چرا یک سرباز خوب و یک پزشک بهتری نبودم . حرفه پزشکی دیگر آن چیزی نیست که مرا به خود مشغول کند . اما در حرفه سلاح زیاد بد نیستم . در اصل چیز زیادی در من تغییر نیافته است به جز این که آگاهیم بیشتر شده و مارکسیسم در من ریشه دوانیده و غنی تر شده است . امروز دیگر براین باورم که مبارزه مسلحانه تنها راه رهائی خلق هائی است که جهت آزادی خود مبارزه می کنند و در این باور پابرجا هستم . بسیاری مرا ماجراجو می پندارند . من نه تنها این امر را رد نمی کنم بلکه از تبار آنانی هستم که زندگی شان را به خاطر نشان دادن حقایق به خطر می اندازند . امکان دارد که نامه بدرودم این بار واقعی باشد . نه این که خواستار چنین چیزی باشم بلکه این مسئله در محاسبه منطقی احتمالات وارد می شود . و اگر به این گونه باشد من شما را برای آخرین بار می بوسم . من شما را بسیار دوست می داشتم . اما نتوانستم مهر و علاقه ام را آن گونه که باید بیان کنم . من در چگونگی برخوردم بیش از حد خشک و جدی هستم و فکر می کنم که شما گاهی مرا خوب درک نکردید . این هم واقعیت دارد که درک من همواره آسان نبوده است . ولی امروز از شما می خواهم که مرا باور داشته باشید . در این لحظه، اراده ائی که آن را با لذت یک هنرمند صیقل داده ام، پاهای سُست و شُش های خسته ام را تقویت می کند . من کارم را خواهم کرد . هر از چند گاهی این راهزن کوچک سده بیستم را به یاد آورید . از طرف من سلیا، روبرتو، خوان، مارتین، پاتوتین، بئاتریس و دیگران را ببوسید . و برای شما بوسه ای بزرگ از پسر بی مضایقه و سرکش
تان .
ارنستو


واپسین نامه چه گوارا به فرزندانش يكشنبه 24 اوت 2008
به فرزندانم : هیلدیتا، آلییدتا، کامیلو و ارنستو
اگر شما روزی این نامه را بخوانید، بدین معنی است که من دیگر در میان شما نیستم .
به فرزندانم : هیلدیتا، آلییدتا، کامیلو و ارنستو
اگر شما روزی این نامه را بخوانید، بدین معنی است که من دیگر در میان شما نیستم . شما مرا تقریبا فراموش خواهید کرد و کوچکترین شما حتی مرا به یاد نخواهد آورد. پدرتان مردی بود که به اندیشه اش عمل می کرد و بدون هیچ گونه شکی همواره به باورهایش پای بند بود . انقلابیون خوبی شوید . بسیار درس بخوانید تا بتوانید فنی را که به شما امکان تسلط به طبیعت را می دهد در اختیار بگیرید . فراموش نکنید که آن چه از همه مهم تر است انقلا ب است و هر یک از ما ، تنها، ارزشی ندارد . به ویژه همواره قادر باشید بی عدالتی را علیه هر کس در هر کجای دنیا که باشد در ژرفای قلبتان احساس کنید . این زیباترین خصلت یک انقلابی است . بدرود فرزندانم . هنوز هم امید دارم شما را بار دیگر ببینم .
بابا


واپسین نامه های چه گوارا پیش از عزیمت به بولیوی( 1966 )3 - نامه برای فیدل برگردان : گروه پویا بلژیکدو شنبه 25 اوت 2008
فیدل، هنگامی که زندگیم را مرور می کنم می بینم که به اندازه کافی با شرافت و فداکاری در استحکام پیروزی انقلاب تلاش کرده ام . و اگر اشتباهی از من سرزده است این بوده که از همان لحظات نخستین در سی یرا مائسترا(1) به اندازه کافی به تو اعتماد نکرده و نتوانسته بودم سریع تر به خصلت های رهبری و انقلابی تو پی ببرم .
3 - نامه برای فیدل
برگردان : گروه پویا بلژیک
فیدل، هنگامی که زندگیم را مرور می کنم می بینم که به اندازه کافی با شرافت و فداکاری در استحکام پیروزی انقلاب تلاش کرده ام . و اگر اشتباهی از من سرزده است این بوده که از همان لحظات نخستین در سی یرا مائسترا(1) به اندازه کافی به تو اعتماد نکرده و نتوانسته بودم سریع تر به خصلت های رهبری و انقلابی تو پی ببرم . من روزهای پر شکوهی را گذرانده ام و در کنار تو روزهای نورانی و غم انگیز بحران کارائیب (2) را با احساس غرور و تعلق به خلقمان تجربه کرده ام . به ندرت رئیس حکومتی در چنین شرایطی تا این اندازه درخشان بوده است . و خوشحالم که بدون لحظه ای تردید تو را، چگونه اندیشیدنت را، دیدگاه هایت را، ارزیابی از خطرات و اصولت را پی گرفته ام . سرزمین های دیگری از دنیا خواستار تلاش های ناچیز من هستند . من می توانم آن چه را که تو به علت داشتن مسئولیت هایت در صدر کوبا برایت امکان پذیر نیست انجام دهم . وقت آن رسیده است که از یکدیگر جدا شویم . می خواهم بدانی که من این کار را با آمیزه ای از شادی و رنج انجام می دهم . من کوبا را با ناب ترین آرزوهای سازندگی ام، گرامی ترین موجوداتی را که دوست می دارم و خلقی که مرا همانند فرزند خود پذیرا شده است بر جای می گذارم . از چنین کاری قلبم به درد می آید . در میادین نوین مبارزه، باورهائی را که تو به من القاء کرده بودی، روح انقلابی خلق کوبا، احساس انجام مقدس ترین وظیفه یعنی مبارزه با امپریالیسم در هر کجا که باشد به همراه خواهم داشت . این امر به من نیرو می بخشد و بر ژرف ترین زخم هایم مرهم می گذارد. بار دیگر تکرار می کنم که کوبا دیگر نسبت به من مسئولیتی نخواهد داشت . به جز آن مسئولیتی که از نمونه وار بودن خلقش سرچشمه می گیرد . اگر در زیر آسمانی دیگر لحظه سرنوشت ساز من فرا رسید، آخرین اندیشه من برای خلق کوبا و به ویژه برای تو خواهد بود . از تو برای آموزش هایت و نمونه وار بودنت سپاسگزارم . تلاش خواهم کرد تا آخرین لحظه در اعمالم نسبت به آن ها وفادار باشم . من همواره کاملاً با سیاست خارجی انقلابمان موافق بودم و اکنون نیز هستم . با وجود این، هر آن جائی که باشم، سنگینی مسئولیت یک انقلابی کوبائی را بر روی شانه هایم حس خواهم کرد و همواره به عنوان چنین فردی رفتار خواهم کرد . من هیچ گونه مال و ثروتی برای همسر و فرزندانم باقی نمی گذارم و از این بابت نیز تأسفی ندارم . برعکس : خوشحالم که این چنین است . چیزی نیز برای آنان نمی خواهم زیرا می دانم که دولت ( کوبا ) آن چه را که برای زندگی و آموزش آنان لازم باشد فراهم خواهد کرد . می توانم چیزهای بسیار دیگری به تو و خلقمان بگویم . ولی احساس می کنم بیهوده خواهد بود زیرا واژه ها از بیان آن چه که می خواهم بگویم عاجزند و بیهوده سیاه کردن کاغذ نیز لزومی ندارد . همواره تا هنگام پیروزی : میهن یا مرگ با تمام شور و شعف انقلابی ام تو را می بوسم .
چه
پی نوشت ها : 1)کوهی که در آن گروه چریک ها ی تحت رهبری فیدل کاسترو مبارزه مسلحانه خود را آغاز کردند . 2)اشاره به حمله ضد انقلابیون کوبا مستقر در میامی با پشتیبانی نیروی دریائی امریکا در خلیج خوک ها . حمله ای که طی 72 ساعت با پیروزی کوبا پایان یافت .

هیچ نظری موجود نیست: