۱۳۹۲ خرداد ۳۰, پنجشنبه
جنایتکارِ دیگری رئیس جمهورشد
جنایتکارِ دیگری رئیس جمهورشد
مسئولیتهای کنونی
1. نماینده علی خامنه ای در شورایعالی امنیت ملی (از سال 1368 تاکنون). 2. نماینده مجلس خبرگان (از سال 1378 تاکنون) و رئیس کمیسیون سیاسی-اجتماعی این مجلس. 3. عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام (از سال 1370 تاکنون) و رئیس کمیسیون سیاسی-اجتماعی-امنیتی این مجمع. 4. رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک (از سال 1371 تاکنون). مسئولیتهای پیشین 1. نماینده پنج دوره مجلس شورای اسلامی (از مجلس اول تا پنجم)، رئیس کمیسیون دفاع (دوره دوم و سوم)، نایب رئیس اول مجلس و رئیس کمیسیون سیاست خارجی (دوره چهارم و پنجم). 2. دبیر شورایعالی امنیت ملی به مدت 16 سال. 3. عضو هیأت امنای دانشگاه تهران، منطقه شمال (از سال 1374 تا 1378). 4. عضو شورای سرپرستی صدا و سیما (از سال 1359 تا 1362). 5. عضو شورایعالی دفاع (از سال 1362 تا 1367). 6. رئیس ستاد مرکزی قرارگاه خاتمالانبیاء(ص) (از سال 1364 تا 1366). 7. رئیس ستاد مرکزی پشتیبانی جنگ (از سال 1365 تا 1367). 8. فرماندهی پدافند هوایی کل کشور (از سال 1364 تا 1370). |
امپریالیسم و رژیمِ خودکامه اسلامی مردم ایران را زیرِفشار،قهر،تجاوز،شکنجه،
این نجات دهنده زمانی محمد خاتمی واکنون حسن روحانی است؛اما روی دیگرِسکه،آیا عقب ماندگیِ فکری وفرهنگیِ برخی ازروشنفکران ونیروهای سیاسی نیست؟
به نمونه ذیل توجه کنید
موضعِ "راه کارگر" قبل ازانتخابات؛
درشرایط مشخص کنونی،تحریم انتخابات مسلمأ ضروری استانتخابات در جمهوری اسلامی از آغاز همیشه بی معنا بوده و تا زمانی که ولایت فقیه هست ، همچنان بی معنا خواهد بود. در این رژیم انتخابات بیان نظر و حق حاکمیت مردم نیست ، بلکه بیش از هر چیز برای بیعت با ولی فقیه و اعلام وفاداری به اوست ؛ وظیفه اصلی انتخابات قابل هضم کردن و قابل تحمل کردن استبدادی است که نفی حق حاکمیت مردم را بنیاد نظری خود و اصلی مقدس و غیر قابل بحث اعلام می کند. مراجعه به متن قانون اساسی رژیم ، جای تردیدی باقی نمی گذارد که همه نهادهای انتخابی رژیم زیر کنترل کامل ولی فقیه قرار دارند و بدون تأیید او قادر به انجام هیچ کاری نیستند. و تجربه ۳۴ سال گذشته نشان می دهد که ولی فقیه همیشه از اختیارات نیمه خدایی خود در قانون اساسی نیز بسیار فراتر می رود و عملاً خدایی می کند. اما انتخابات کنونی حتی در میان همه نه - انتخابات های تاکنونی رژیم از همه رسواتر است و در فضایی صورت می گیرد که دستگاه ولایت هر نوع صحبت در باره انتخابات آزاد را "اسم رمز دعوت به شورش" می نامد و حتی تظاهر به آزادی انتخابات را نیز نالازم و خطرناک می بیند
http://www.rahekargar.net/
موضعِ"راه کارگر" بعد ازانتخابات؛
نه ی بزرگِ مردم ایران به خامنه ایبا وجودِ همۀ بگیر و ببندها ، تهدیدها و "مهندسی" ها ، مردم ایران یک بار دیگر انتخابات را به رفراندومی علیه رهبر جمهوری اسلامی و کارنامۀ سیاسی او تبدیل کردند. یک بار دیگر مردم دهان بسته و در بندِ ایران نشان دادند که اگر نمی توانند با صراحت بگویند چه می خواهند ، هر فرصتی را به کار می گیرند تا بگویند چه نمی خواهند. تردیدی نمی توان داشت که رأی به حسن روحانی ، مخالفت با سیاست های فلاکت گستری بود که خامنه ای تا آخرین روزهای پیش از رأی گیری هیچ فرصتی را برای دفاع از آنها از دست نداد. نگاهی به شمار دارندگان حق رأی و مجموع کسانی که از شرکت در انتخابات خودداری کردند و کسانی که رأی اعتراضی دادند ، نشان می دهد که بیش از هفتاد در صدِ ایرانیان صاحب رأی ، بدون برخورداری از هر نوع سازماندهی و ارتباطاتِ کارآمد ، در اتحادی آنی ، خاموش و خود انگیخته ، با رهبر جمهوری اسلامی به مخالفت برخاسته اند. این اقدام توده ای بزرگی است هم سنگ با راه پیمایی سه میلیونی خاموش و شجاعانۀ ۲۵ خرداد چهار سال پیش مردم تهران که فریاد ایران را به آفتاب رساند
http://www.rahekargar.net/
با مراجعه به سوابق حسن روحانی به روشنی مشخص می شود جنایاتی را که اومرتکب شده است؛دستِ کمی ازجنایات علی خامنه ای ندارد.لذا این داستانِ نه بزرگِ مردم ایران به خامنه ای هم چیزی جزعوامفریبی نیست
چیزی نیست جزادامه همان سیاست های نابخردانه رهبریِ این فرقه ی ضدِ کارگری
برای آشنایی با نمونه های بیشری ازاین نوع عقب ماندگی فکری،می توان به سایتهای فدائیان اکثریت،حزب توده وجمهوری خواهان مراجعه کرد
چرا تعدادی ازمردم ونیروهای سیاسی به حسن روحانی رأی دادند؟
از رنگِ سبز تا جیغِ بنفش
شرکت مردم درمضحکه انتخابات هیچ معنایی جزناآگاهی آنان ندارد
هنوزمفهوم لائیسیته(جدایی دین ازدولت)به عنوان سنگِ بنای دموکراسی درجامعه ایران جا نیفتاده است
هنوزبزرگترین مانع دموکراسی یعنی عقب ماندگیِ فکری وفرهنگیِ برخی ازروشنفکران ونیروهای سیاسی و توهم اکثریت مردم نسبت به روحانیان دچارِ دگرگونیِ کیفی واساسی نشده است
------------------------------ -----
دردِ من تنهایی نیست؛دردِ من مرگِ ملتی است؛که گدایی را قناعت،بیعرضگی را صبر و با تبسمی برلب،این حماقت را حکمت"خداوند" می نامند - گاندی
آیا عمده کارِ روشنگری،درکارخانجات،مزارع، دانشگاه ها وخیابان ها نیست؟
از رنگِ سبز تا جیغِ بنفش
شرکت مردم درمضحکه انتخابات هیچ معنایی جزناآگاهی آنان ندارد
هنوزمفهوم لائیسیته(جدایی دین ازدولت)به عنوان سنگِ بنای دموکراسی درجامعه ایران جا نیفتاده است
هنوزبزرگترین مانع دموکراسی یعنی عقب ماندگیِ فکری وفرهنگیِ برخی ازروشنفکران ونیروهای سیاسی و توهم اکثریت مردم نسبت به روحانیان دچارِ دگرگونیِ کیفی واساسی نشده است
(تصاویر) جشن وشادمانی پس از اعلام نتایج انتخابات - فرارو
------------------------------دردِ من تنهایی نیست؛دردِ من مرگِ ملتی است؛که گدایی را قناعت،بیعرضگی را صبر و با تبسمی برلب،این حماقت را حکمت"خداوند" می نامند - گاندی
آیا عمده کارِ روشنگری،درکارخانجات،مزارع،
تکثیراز جهانگیر
محبی
ارسال به: اعضای گروه یاهو،گوگل،شخصیتهای
سیاسی-اجتماعی-اقتصادی-فرهنگی
هنری،سازمانها،احزاب،نشریات، رادیوها،تلویزیونها،انجمنهای
زنان-دانشجویان-دانش آموزان-معلمان-روزنامه نگاران
وبلاگ نویسان-نویسندگان،تشکلهای کارگری
و سایت ها در داخل و خارج از کشور
برای دخترم، ندا آقاسلطان/ شعری از شمس لنگرودی
شعر زیر مرثیهای است که شاعر گرانقدر و محبوب کشورمان، استاد شمس لنگرودی، در روز شهادت ندا آقاسلطان برای وی سروده است.
این شعر که میتوانید آن را با صدای خود شاعر در اینجا بشنوید، در مجموعه «۲۲ مرثیه در تیرماه» منتشر شده است:
دخترم!
سنتشان بود
زنده به گورت کنند
تو کشته شدى
ملتى زنده به گور مىشود.
ببین که چه آرام سر بر بالش مىگذارد
او که پول مرگ تو را گرفته
شام حلال مىخورد.
تو فقط ایستاده بودى
و خوشدلانه نگاه مىکردى
که به خانهات برگردى
اما دیگر اتاق کوچک خود را نخواهى دید دخترم
و خیل خیالهاى خوش آینده
بر در و دیوارش پرپر مىزنند.
تو مثل مرغ حلالى به دام افتادى
مرغى حیران
که مضطربانه چهرهى صیادش را جستجو میکند
تو به دام افتادى
همچون خوشهى انگورى
که لگدکوب شد
و بدل به شراب حرام مىشود.
کیانند اینان
پنهان بر پنجرهها، بامها
کیانند اینان در تاریکى
که با صداى پرندهى خانگى
پارس مىکنند.
کشتندت دخترم
کشتندت
تا یک تن کم شود
اما تو چگونه این همه تکثیر مىشوى.
آه نداى عزیز من
گل سرخى که بر گلوى تو روئیده بود
باز شد
گسترده شد
و نقشهى ایران را در ترنم گلبرگهایش فرو پوشانید
و اینانى که ندا دادهاند
بلبلانند
میلیونها تن که گرد گلى نشسته
و نام تو را مىخوانند.
یعنى ممکن است صداشان را که براى تو آواز مىخوانند نشنوى
یعنى پنجرهات را بستند که صداى پیروزى خود را هم نشنوى
ببین که چه آرام سر بر بالش مىگذارد
او که صید حلال مىخورد.
اشتراک در:
پستها (Atom)