۱۳۹۷ اردیبهشت ۲۸, جمعه
سازمان ملل خواستار تحقیق درباره نقض حقوق بشر توسط اسرائیل شد
کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل ضمن انتقاد از اعمال خشونت سربازان اسرائیلی علیه معترضان فلسطینی خواستار تحقیقات مستقل در باره نقض حقوق بشر در مرزهای غزه شد. او واکنش ارتش اسرائیل در مقابل معترضان را "غیرمتناسب" خواند.
درگیری فلسطینیهای معترض با ارتش اسرائیل در مرز غزه
روز جمعه (۱۸مه / ۲۸ اردیبهشت) زید رعد الحسین، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل در نشست ویژه شورای حقوق بشر گفت، از نظر کسانی که خواهان تحقیق مستقل درباره عملکرد ارتش اسرائیل در برابر تظاهرکنندگان فلسطینی هستند، پشتیبانی میکند.
او واکنش اسرائیل را "غیرمتناسب" خواند و تاکید کرد که با این اقدامات امنیت هیچ کشور یا گروهی تضمین نشده است.
زید رعد الحسین گفت، دهها کشته و هزاران زخمی فلسطینی در برابر یک سرباز زخمی اسرائیلی، ابعاد نامتناسب بودن این رویداد را نشان میدهد.
او در ادامه اظهار داشت: «با وجود اینکه شمار زیادی از فلسطینیهای کشته یا زخمیشده غیرمسلح بودهاند، از ناحیه پشت، سینه و سر هدف گلوله گرم قرار گرفتهاند و ارتش اسرائیل برای کاهش تلفات تلاش چشمگیری نکرده است.»
کمیسر عالی سازمان ملل در عین حال تایید کرد که شماری از تظاهرکنندگان کوکتل مولوتف پرتاب کردهاند اما به گفته او، این اقدامات "تهدیدی جدی" بهشمار نمیروند و استفاده از سلاح گرم واکنش "نامتناسبی" است.
در اعتراضات روز ۱۴ مه که به مناسبت گشایش سفارت ایالات متحده در اورشلیم (بیتالمقدس) و هفتادمین سالگرد تأسیس کشور اسرائیل صورت گرفت، بیش از۶۰ فلسطینی کشته و دستکم۲۷۷۰ نفر زخمی شدند.
زید رعد الحسین افزود که یک میلیون و ۹۰۰ هزار فلسطینی در غزه از محاصره ۱۱ ساله، فقر و محدودیتهایی که اسرائیل برای آنها ایجاد کرده رنج میبرند.
او گفت: «اسرائیل به عنوان یک قدرت اشغالگر موظف است از ساکنان غزه محافظت کند، اما در عوض حقوق آنها را پایمال و وضعیت حقوق بشر در مناطق اشغالی فلسطینی را همواره بدتر میکند.»
نشست فوقالعاده شورای حقوق بشر سازمان ملل با فراخوان فلسطین و امارات متحده عربی برگزار شد و در باره اعزام فوری یک "کمیسیون تحقیقات مستقل بینالمللی" به نوار غزه رایزنی کرد.
اقدامات دیگر در رابطه با ناآرامیهای غزه
همزمان با برگزاری نشست سازمان ملل، کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی نیز در همین رابطه نشست ویژهای در استانبول برگزار کردند.
حسن روحانی، رئیس جمهوری و محمدجواد ظریف وزیر خارجهی ایران هم در این نشست حضور دارند.
روز پنجشنبه نیز سفیر کویت در سازمان ملل پیشنویس قطعنامهای برای استقرار نیروهای بینالمللی وابسته به سازمان ملل در مرزهای غزه با اسرائیل را به شورای امنیت ارائه کرد.
اسماعیل هنیه، رهبر حماس در نماز روز جمعه اعلام کرد که اعتراضات فلسطینیها ادامه خواهد داشت. به گفته او، ناآرامیهای اخیر پیامدهای مثبتی نیز داشته است. او در این راستا به بازگشایی یک گذرگاه مرزی و گزارشهای بینالمللی در باره کشتار فلسطینیان توسط سربازان اسرائیلی اشاره کرد.
دولت مصر پس از مذاکره با رهبران حماس گذرگاه مرزی مشترک خود با غزه در منطقه رفح را گشوده است. این اقدام در حال حاضر برای انتقال فلسطینیهایی صورت گرفته که در درگیریهای اخیر زخمیشدهاند.
زمانِ زیادی از آن دوره که سن ژوست نوشت :" نیک بختی یک ایده ی تازه در اروپاست "می گذرد . در بوروکراسی پسا دموکراتیک ، رویای اروپائی، خود را پیر وفرسوده احساس میکند .
نیکبختی یا رضایتمندی: چگونه زندگی کنیم؟ گفتوگوی لوموند با الن بدیو، ترجمه از علی شبان
پیش گفتار:
زمانِ زیادی از آن دوره که سن ژوست نوشت :" نیک بختی یک ایده ی تازه در اروپاست "می گذرد . در بوروکراسی پسا دموکراتیک ، رویای اروپائی، خود را پیر وفرسوده احساس میکند .
بخشی از نسل جوان، پس از فاجعه ی سوریه و سوء قصد و کشتارِ هفته نامه ی شارلی در پاریس، بربریت را به داشتن اندوه و ملال، ترجیح می دهند . جست و جوی یک هویت برای خود، تبدیل به جنگِ میان گروه های اقلیتِ جوان و جامعه شده است . تهی شدن های درونی، فزونی گرفته است . چه در میانِ احزابِ سیاسی و چه در محیطِ کار، ریاکاری و عدم اطمینان به یکدیگررشد کرده است .فرانسه رکوردِ مصرفِ داروهای تسکین دهنده در اروپا را شکسته است . این سر در گمی، انسان ها را در چهار دیواری های بسته ی خانواده و زوج و دوستانِ نزدیک، به هم فشرده می کند .هر کسی سعی دارد خود را در جزیره های کوچکِ نیکبختی و به دور از نهیلیسمِ معاصر، حفظ کند .
با وجود این خیلی سیاه بین نباشیم، در فرانسه بیش از دیگر کشورهای اروپائی زاد و ولد میشود و این نشانه خوبی از اطمینانِ به خود و آینده است . ما در محیطی زندگی می کنیم که بهره وری از سلامت، طولِ عمر ما را بیشتر از کشورهای پیرامون نشان می دهد .
گذشته از این، جهش های جمعی، که موجبِ رشدِ روحیه ای خوب در میانِ مردمِ وحشت زده می گردد و نشان دهنده ی تمایل بیکران به زندگی و ردِ هر نوع " زنده باد مرگِ "جهانی ست، در تظاهراتِ میلیونی ی بعد از کشتار های هفته نامه ی شارلی، در همین فرا نسه رخ داد .
در این راستا، ما از فلاسفهِ خود می خواهیم که در جادهِ مه آلودِ عصرِ حاضر، راهنما ی ما باشند : از عشق تا جدائی، از دیدارهای ناگهانی تا میثاق، از بیماری تا مرگ، چه راه هائی را باید بر گزینیم تا بتوانیم آنگونه زندگی کنیم که به زندگی کردنش بیارزد ؟
الن بدیو ۱ در گفت و گو با روزنامه ی لوموند، از طرف دارانِ فلسفه ی اراده در برابر تسلیم است، که بر عصر ما چیره شده است . این فیلسوف متعهد، بین نیکبختی و رضایت خاطر فرق میگذارد : رضایتِ خاطر، چیزی جز تمتتع و بهره وری از مصرف و داشتنِ جا و منصب خوب در جامعه نیست، " یک اتومبیل شیک و سفر به کشورهای بیگانه "، در یک کلام، رسیدن به آنچه را که به آن اشتیاق و تمایل داریم . ولی نیک بختی چیز دیگری ست : " قادر شدن به اتجامِ آنچه را که نمی دانستیم درتوانِ ما بوده است " . چون عاشقی که زندگیش را دگرگون میکند تا دوست داشتنی باشد. الن بدیو با نگاه به وقایع اخیر ( بحرانِ یونان و اختلاف نظر بین کشور های اروپائی در ارتباط با نابسامانی های کنونی) رو در روئی بین خرد و فرزانگی های عهدِ عتیق را، دوباره جانِ تازه می بخشد .
چگونه زندگی کنیم ؟ سوالی ست بر آمده از سوال ها . حیرت آور نیست که بدیو روی یک اندرزِ پدرش بیش از هر چیز حساب می کند : " تو میتوانی، پس تو موظفی " . بنابراین، فضیلت های اصلیِ درکِ نیک بختی، شهامت و وفا داری ست . " شهامت داشته باش تا اراده ی خود را برای تحقق بخشیدن به آنچه را که احساس میکردی قادر به انجامش نیستی، به کار گیری " . شاید این ضرورتی ست بی چون و چرا، برای عصرِ ره گم کرده ما .
نیکولا ترونگ - لوموند ۲
***
*چه دیدارها و یا برخوردهائی در زندگی تان نقش تعیین کننده داشته است ؟
- قبل از آشنائی با تاتر وفلسفه، جمله ای از پدرم را هیچگاه فراموش نمی کنم و همواره به آن فکر خواهم کرد . جنگ جهانی دوم بود و من شش ساله بودم . پدرم جزء جبهه مقاومت بود و به همین عنوان بعد از آزاد سازی فرانسه، شهردار شهر تولوز۳ شد . او در آن زمان نقشه بسیار بزرگی که پیشرفتِ عملیات نظامی و بویژه پیشروی جبهه روس ها را نشان می داد روی دیوار نصب کرده بود . خط پیشروی این جبهه، با طناب بسیار نازکی که با میخ های کوجک روی نقشه نگه داشته بود، مشخص می شد . بارها می دیدم که جای این طناب و میخ های حافظ آن تغییر می کنند ولی به روی خودم نمی آوردم . پدرم که در آن زمان به طور مخفی زندگی میکرد، حرف زیادی در این مورد به ما نمی زد و ما گنگ و گیج بودیم که به فهمیم قضیه از چه قرار است . بهار ۱۹۴۴ بود . به هنگام حمله روس ها به کریمه، دیدیم که پدرم ریسمان باریک و میخ ها را جا به جا می کند و در جهتی این تغییر صورت می گیرد که گوئی آلمان ها شروع کرده اند به عقب نشینی به طرف غرب و نه تنها از پیشرفت سریع آنها جلوگیری شده بود، بلکه به مرور زمین های اشغال شده را از دست می دادند . برای این که موضوع برایم روشن شود گفتم : "انگار می رویم که در جنگ برنده شویم " ؟ دیدم برای اولین بار جوابش قاطع و روشن بود : "البته الن ! کافی است که به خواهیم " .
* آیا این گفتار، اندرز حکیمانه ای برای شما شد ؟
- جواب پدرم، برایم چون کتیبه ای ماندنی است . من از او به ارث برده ام که در هر شرایطی آنچه را که آدمی خواسته و به انجامش مصمم است، اهمیت فراوان دارد . از آن پس، در مقابل افکار و آرای سلطه گر، که غالبا محافظه کارند، عصیان گر شدم و آنچه را که به آن ایمان داشته ام، به صرف اینکه باب روز نیست، انکار نکرده ام .
* شما به اراده بهای بسیار می دهید، در حالی که رواقیون، خوشبختی را در هر چه، پیش آید، خوش آید می بینند، عقلا ئی نیست که جهان را آن گونه که هست بپذیریم، به جای اینکه تغییرش دهیم ؟
- سرنوشتِ ما در سالهای ۱۹۴۰ شکست در جنگ بود . بنابراین یک رواقی می گفت عقلائی آنست که طرفدارِ مارشال پتن شوید ؟ پتن وقتی به شهرستان ها می رفت ، در میتینگ هایش پیروز مند بود، تو گوئی او کشور را از آنچه که می توانست بدترین های جنگ باشد به دور نگه داشته است . می بایستی او را می پذیرفتیم ؟ من به رواقیون که در وانِ طلائی حمام با ثروت زیاد نشسته اند و پیشنهاد سرنوشت پذیری می دهند، بد گمانم . هستند ماتریالیست های سخت و سفت مثل اپیکوریان که هرگونه قیام علیه موازین و قوانین جهانی را غیر منطقی و بیهوده می شمارند و آن را خطر پذیری بی فایده می دانند ، ولی سرانجام این دکترین چیست ؟ لذت بردن از روزی که سپری میشود بنا بر، "کارپ دییم ِ مشهور ِ "هوراس۴" ؟ این نوع نگرش در خردِ عهدِ عتیق ،عنصری از خود پسندیِ منفعت جویانه را در خود دارد و بیان گر آنست که انسان باید جای امن و راحتی در جهان داشته باشد، حتی اگر شاهدِ له و لورده شدنِ دیگر کسان ست.
* ریشه این اخلاقیات خودخواهانه در کجاست؟
- این نوع ادراک در امپراتوری روم نشو و نما کرده است که موقعییت تاریخی آن شباهت زیادی به عصر ما دارد: برتری طلبی جهانی در جهت ندادن شانس زیاد به مخالفین سیستم اقتصادی و سیاسی موجود . در چنین موقعییتی زمینه برای رشد این ایده به خوبی فراهم می شود که باید شرایط را پذیرفت و در آن جا افتاد . آیا در این صورت یک فیلسوف ریالیست می بایستی بگوید : با هر نوع چشم اندازی از تحول مخالفم و سر جای خود م می مانم ؟ و یا به روایت محافظه کارانه پاسکال بروکنر۵ " شیوه زندگی غربی جائی برای چانه زدن ندارد " ؟ من به این ایده تسلیم نمی شوم و چیز دیگری می خواهم . من وفادار به اندرز حکیمانه پدرم هستم .
* پس از جنگ، استادی شما را با تئاتر آشنا می کند، چرا این آشنائی در زندگیتان نقش تعیین کننده داشته است، چگونه تئاتر به راهنمای زندگی شما تبدیل میشود؟
- زمانی که دانش آموز بودم، در دبیرستان آنچه را که اهمییت داشت این بود که می بایستی با راسین، کورنی و مولیر درسمان را شروع می کردیم ، خواه دلمان می خواست یا نمی خواست، و این تا کلاس یازده ادامه پیدا می کرد . هر سال یک پیس از هر کدام از آنها را باید اجرا می کردیم . ولی این تنها یک برنامه درسی از پیش تهیه شده نبود، بلکه با کسی آشنا می شدیم و دیدار دا شتیم . در کلاس دوم راهنمائی به معلم فرانسه ای بر خورد کردم که تئاتر را وسیله خوبی می دانست که آدم می تواند در آن رلی داشته باشد . هدف اصلی، تحصیل تئاتر نبود، بلکه بازی کردن در آن بود. یک گروه تئاتری ایجاد نمود که هر داوطلبی می توانست در آن جائی داشته باشد و بر این اساس، من و دیگران کم کم اکتور شدیم .
چه دیدار خوبی! به نوعی گسستن از روال تکراری مدرسه بود . روی صحنه که می رفتیم تنها خودمان مسئول آنچه که می توانست پیش بیاید بودیم . یک بار من نقشِ فوربری دو اسکاپن۶ را ایفا کردم که در آن، حاضر جوابی و فوت و فن کار را آموختم . هیچوقت یادم نمی رود، که برای اولین بار خود را به صحنه ی پر نورِ تئاتر پرت کردم و اولین دیالوگِ تئاترال را انجام دادم. از هیجان می لرزیدم . آری برای اینکه اکتور تئاتر باشی، خطرهای زیادی را باید به جان خرید . در میان موجی از نور و مقابلِ تماشاگران، تنها ترس است که در شما مبارزه با خطری را که احساس می کنید، بر می انگیزد .
* آیا یک محافظه کاری درونی، و یک نحوه ی عمل انسانی در جهت حفظ خود و دنیای پیرامون، در انسان وجود دارد؟
- آری. در روش فکری انسان، محافظه کاری عمیقی که از خود زندگی بر می آید، وجود دارد؛ قبل از هر چیز باید زندگی کرد و خود را زیر سایه بان های محافظ، بدور از خطرها قرار داد . به قول اسپینوزا " هستی ی خود را مصون نگه داشت . " آنجا که پدرم می گفت تنها اراده است که می تواند کارآیی داشته باشد، او اهمیت کمی به این محافظه کاری ها می داد، که گاهی باید مهار شان کرد.
تئاتر لحظه و مکانی است که تن انسان در خدمتِ خیال پردازی های افسانه ای قرار می گیرد و این همان چیزی است که در تضاد با میل غریزی به زندگی روزمره گی است .
یک کمدین با خطر کردن در بیان تمامیتی از خود، تصمیم شگفت آور و خارق العاده ای را به عهده می گیرد . من به همت پروفسورم در سال دوم راهنمائی، شانسِ برخورد با همه ی این ها را داشتم .
* تئاتر برای شما تلاقیِ دیدار و تصمیم بود؟
- نخست آشنائی من با معلم فرانسه ام بود. او رُلِ پیوند دهنده را بین تئاتر و این دیدارها ایفا می کرد. دقیقا آنچه را که افلاطون در" لو بانکه" ۷ نشان می دهد، آنجا که می گوید فلسفه، همیشه برخورداری از آشنائی و دیدار با کسی است . این چنین است سمت و سوی روایت جذاب السیبیاد ۸ و دیدارش با سقراط . در مسیر این دیدارهاست که پرسش هائی در زمینه ی خواستن، تصمیم گرفتن و گفتار و ارتباط با دیگران به میان می آید . همه ی این ها شما را در موقعیت حیاتیِ با شکوه و بیمناکی قرار می دهد .
* آشنائی با فلسفه و خواندنِ آثار ژان پل سارتر از دیگر عوامل موثر در زندگی تان به شمار می آید، چرا فلسفه را به عنوان رهنمود زندگی خود انتخاب کرده اید ؟
- آنچه را که در فلسفه به روایت سارتر دیده ام، برایم ادامه همان اندرز حکیمانه ی پدرم بود . من به سارتر روی یک نکته همواره وفادار مانده ام که به نظرم بسیار اساسی است : در یک موقعیت دشوارِ نمی توان به بهانه های مختلف از زیرش در رفت . در هر شرایطی، نباید از خواستن، تصمیم گرفتن و عکس العمل نشان دادن طفره رفت .
برای سارتر، تنها درک و آگاهیِ بی قید و شرط از یک وضعیت، کافی است که دیگر نتوانیم از مسئولیت خود شانه خالی کنیم . حتی اگر آن شرایط سخت باشد، در این صورت باید در تغییر بنیادین آن، سخت کوش تر بود . این است پندی را که سارتر می دهد .
* چگونه فلسفه می تواند، احتمالا به ما کمک کند که سعادت مند باشیم ؟
- هنگامی سعادت مندی چهره می نماید که ما دریابیم قادر به انجام کاری هستیم که نمی دانستیم توانِ آن را داشته ایم. مثلا در یک برخورد عاشقانه، شما در می یابید که چیزی، خودخواهی محافظه کارانه و بنیاد ین شما را در هم می شکند: شما می پذ یرید که زیست تان تماما به شخص دیگری وابسته شده است . قبل از اینکه آن را تجربه کنید، کوچکترین ایده ای از آن ندارید . از آن هنگام که آن دیگری، در هستیِ تان جا باز می کند، احتیاطی که بر اساس عادتِ همیشگی برای حراست از خود داشتید، لگد مال می شود .
حال باید عواقب این سعادت مندی را تجربه کرد و تا بالاترین درجه در نگهداری، بازیابی، و نوسازی آن کوشید تا بتوان زیر سایه ی این اساسی ترین پدیده ی نو پیدا ، زیست . باید پذیرفت که گاهی این نیکبختی علیه رضایت مندی عمل می کند.
* چرا نیکبختی را در تضاد با رضایت مندی می دانید؟
- قبل از هر چیز نیکبختی اساسا برابری خواه است . در حالی که رضایت مندی در ارتباط با خودخواهی ی زندگی و روزمره گی، از برابری چیزی سرش نمی شود .
علاوه براین، رضایت مندی، پیوندی با دیدار و ارتباط و عزم ندارد . رضایت مندی، داشتن جاه و مرتبت بهتر و زندگی لوکس تر و در یک کلام، مصرف بیشتر است ؛ آنچه را که ما علیه آن مبارزه کرده ایم . رضایت مند بودن اشغال جائی در این جهان است برای بهره مندی از آن، به گونه ای که با زمانه، سازگار باشد .
بنا بر این، رضایت خاطر در برابرِ نیک بختی، نمائی محدود و منحصر از عکس العملی درونی و شکلی از موفقیت بر اساس هنجار های جهانی ست .
رواقی می تواند بگوید : "رضایت مند باشید از اینکه رضایت مندید ." این یک حالت کاملا عادی نزد همه است و من هم کم و بیش با این حرف موافقم، ولی به عنوان یک فیلسوف، خطاب به خود می گویم، چیزِ متفاوتِ دیگری وجود دارد که نامش نیکبختی است؛ و فیلسوف همیشه در پی آن بوده است که بشریت را به این سمت و سوی، سوق دهد حتی اگر به دست آوردنش، جز با سرکوبِ رضایت مندی ممکن نباشد .
* اگر نیکبختی مبتنی است بر لذت بردن از وجودِ سازنده و پر توانِ چیزی که انجامش به نظر غیر ممکن می رسد، آیا باید جهان را برای نیک بخت شدن تغییر داد؟
- در ارتباط طبیعی جهان، دیالکتیکی بین رضایت مندی و نا رضایت مندی حاکم است . در عمقِ مسئله، یک دیالکتیکِ مطالبه کننده است که می توان آن را " دیدگاه سندیکائی جهان " نامید . اما نیکبختی واقعی، یک نوعِ ِ طبیعی از زندگی اجتماعی نیست . زمانی که شما تقاضای نیک بخت بودن دارید و جوابش "نه" است، دو امکان برای شما باقی می ماند . نخستین راه آنست که تقاضای خود را پس بگیرید و خودتان را از داشتن نیکبختی محروم و به رضایت مندی بسنده کنید. در این صورت شما اطاعت کرده اید . این است ریشهِ ذاتی و درونی کنسرواتیسم (محافظه کاری ).
دومین امکان، به گفته لاکان۹ آنچه را که خواسته اید پای انجامش بمانید و همان گونه که پدرم می گفت، دست از خواسته تان بر ندارید . بنا براین لحظاتی در زندگی پیش می آید که برای نجاتِ چهرهِ انسانیت، به جای تسلیم در مقابلِ امر نا ممکن، باید تغییرِ جهان را خواسته ی خود کرد .
* پس وقتی سعادت مندیم می توانیم جهان را تغییر دهیم ؟
- بله! ولی در عین حال به ایده ی سعادت مندی وفادار باشیم و بدانیم که شباهتی به رضایت مندی ندارد . سلطه گران جهان از تغییر خوششان نمی آید و اگر شما علی رغم باد و طوفان راه خود را ادامه دهید، آنها می خواهند به هر وسیله ای که ممکن باشد به شما به گویند که بیراهه میروید . این دقیقا وضعیتی است که یونان با آن روبروست : مردم یونان می گویند " ما به استیلای مالی و قدرت مطلقِ شما تن نمی دهیم و می خواهیم طور دیگر زندگی کنیم " موسسات اروپايی به آنها پاسخ داده اند : " باید آنچه را که ما می خواهیم، به خواهید حتی اگر بر خلاف خواسته تان باشد و اگر به سر سختی خود ادامه دهید، خواهید دید چه بر سرتان می آید " . هنگامی که مردم یونان تصمیم به ردِ بندگیِ ارادی گرفتند، آنها شروع به تهدید کردند . بنابراین، یونانیان در خواستِ ماندن در یک دیالکتیک رضایت مندی | نار ضایت مندی را ندارند . آنها می گویند غیر از آنچه را که شما می خواهید به ما تحمیل کنید، راه حل دیگری هم هست . علاوه بر این آنها می گویند ما خیالبافی نمی کنیم، حتی عده زیادی از اقتصاد دانان محافظه کار معتقدند که بدهی یونان باید بخشیده و یا بازسازی شود. آنچه را که رهبران اروپايی امکان پذیر نمی دانند، این است که، خودِ مردمِ یونان در این مورد تصمیم بگیرند . این امر یک مجازات اقتصادی مبتنی بر عقل نیست، بلکه یک تنبیه سیاسی و یک گوشمالی به متقاضیان نیکبختی است، به این بهانه که آن دولتمردان، رضایت خاطر پیدا نکرده اند .
* پاسکال می نویسد : " ما هرگز زندگی نمی کنیم ولی امید ِ به زندگی کردن در ماست و خود را همواره در دسترسِ خوشحال بودن می گذاریم و این باعث میشود که هرگز خوشبخت نباشیم . " آیا از رسیدن به یک نیکبختیِ واقعی باید ترکِ امید کرد؟
- جمله ای حزن انگیز است . اگر پاسکال این را می نویسد، مشخصا برای اینکه معتقد به آسایش جاویدان روح در دنیای دیگری ست . تمام آنها ئی که خوشبختی را در فلسفه، امکان ناپذیر جلوه می دهند و وعده ی آن را در جای دیگری جستجو می کنند، میدانند که نمی توان خواننده کتاب را به نا میسر بودن نیکبختی کشاند، بنابراین از کلاه خود وعده خوشبختی ی دست نیافتنی و مافوقِ دنیایِ محسوس را بیرون می کشند .
مطلقا با این تز موافق نیستم . نیک بختی کاملا میسر است، ولی نه به شکل یک رضایت مندی محافظه کارانه . امکان پذیر است به شرطِ خطرهایی که باید در دیدارها، تصمیم ها، و در تمام لحظه ها و در سراسر زندگی بشریت، به جان خرید .
* با بدبختی ها چگونه کنار می آئید : بیماری، تصادف های بد زندگی، مصیبت ها، گسستگی و جدائی حاصله از خصومت ها؟
- تفاوت بین نیکبختی و رضایت مندی، بحث در مورد بدبختی را به تفارق می کشاند . بدبختی ها گاهی از یک نا رضایتیِ ژرف ناشی می شود ولی حتی در بدترین شرایط، درهای خوشبختی کاملا بسته نیست، زیرا زمینه و امکان رسیدن به آن همیشه یکسان نیست . برای کسی که دو پای سالم دارد، چند قدم بر داشتن جیزی است کاملا عادی؛ ولی برای یک افلیج که دوره ترمیم عضو ناقص شده را می گذراند، یک رضایت خاطر بزرگ است .
* پس بدبختی چیست؟
- شاید بتوان نخستین توصیف از بدبختی را شکلی از نا رضایت مندی بسیار جدی و مواجه شدن به انجام امری نا ممکن دانست . لیکن سیه روزی می تواند از شکستِ نیک بختی نیز بروز کند . مفهومِ وفا داری که من مطرح می کنم، و همواره با دیداری و به طورِ طبیعی با خوشبخت بودن همراه ست، پیوسته در جستجویِ نیک بختی است . ولی وفا داری، تنها شرط اخلاقی است و نمیتواند بیمه گر همه ی خطرها باشد .
باید قبول کرد که فاجعه هائی در پی نیک بختی به وقوع می پیوندد و میتواند عوامل گوناگون داشته باشد: برخی از بی حوصلگی یا سهل انگاری و پاره ای، از نا وفا داری و خیانت پدید می آیند . در فلسفه ی من، بدی هنگامی رخ می نماید که مسئول این فاجعه ها باشیم . من این را مصیبت می نامم . همان قدر این تجربه، وحشت برانگیز است، که حس نیک بختی، قدرت مند و توان زاست . محافظه کاران از این فاجعه، بسیار خوشحال می شوند و بدینگونه میتوانند خود را به رضایت مندی تسلی دهند .
* با وجود این، شما همواره فاجعه را به " لش بازی" ترجیح داده اید ....
- آه بله ! بهتر است که خطرِ وجودِ فاجعه را به جان خرید، تا خود را از آن محروم کرد . من این را لش بازی می خوانم که انسان ها را به سوی یک روزمره گی حیوانی سوق می دهد، که خود را تنها به جاه و منصب دل خوش می بینند. حاصلِ بی عاری و لش بازی، محروم نگه داشتن خود از تجربه ی آنچه را که به انجام آن قادریم می باشد .
* آیا پیوندهای عشق و دوستی، با سلطهِ ی رضایت مندی های آنی و زود گذر، گسسته می شود؟
- دنیای امروز، اُلگوئی ست بر پایه ی داد و ستد، که هر یک از ما را به سمت و سوی یک جدالِ منافع فردی سوق می دهد و به همین علت ،امروزه جدائی ها و طلاق ها، بیش از زمان گذشته است . ما خیلی سریع فرتوتگی و بی مصرف بودنِ کالایی را که در تصرف ماست، احساس می کنیم . محافظه کاری و احتیاط ورزی، ما را به بی مصرف شدن زودرس اشیاء و خرید مدل های جدید وا می دارد .
مصرف کننده، پیکره ای عینی و قدرت مندی است که جهان را به چرخش در می آورد . اربابانِ ما با نگرانی به سطحِ خریدِ کالا ها ی مان چشم دوخته اند . اگر در یک آن، خرید متوقف شود، این سیستم از هم پاشیده خواهد شد . ما در زنجیره ی لزومِ خریدِ اشیاء، بنا به تغییرات و نو شدنِ مدل های شان، خود را اسیر کرده ایم .
من فکر می کنم از این پس، شکل عمومیِ ارتباط بین انسان ها به طور رسمی، بر پایه ی رقابت با یکدیگر
پی ریزی خواهد شد، و بی شک مسری خواهد بود .
* آیا شما وفاداری را ستایش می کنید؟
- به نحوی چنین است، زیرا وسوسهِ ی داشتنِ اشیای نو- غالبا مد روز- به نوعی به آنچه را که نیک بختی می نامم لطمه می زند : وفا داری، همواره با تهدید روبروست . ما حق نداریم به اتومبیلِ کهنه مان وفادار بمانیم، باید آن را عوض کرد زیرا در غیر این صورت به سیستم اقتصادی لطمه می زنیم ! این حکم، در تمام فضای جمعی و فردی نفوذ میکند و آفریننده ی جدائی هاست . این منطق با اندرز حکیمانه ی پدرم در تضاد است : " تو می توانی، به آنچه را که میل به انجامش داری و می دانی که در توان توست، ادامه دهی ." تو می توانی، پس تو موظفی " .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فیلسوف و درام نویسِ سرشناسِ فرانسوی، نویسنده ی چندین کتاب در زمینه های سیاسی، فلسفی، رمان و نمایشنامه است . Alain Badiou- 1
2- این گفتگو در چهار چوبِ فستیوالِ تاترِ اوینیون صورت گرفته و در شمارهِ ۱۷ اوتِ ۲۰۱۵ در روزنامه ی لوموند منتشر شده است .
شهری در جنوب فرانسهToulouse 3
اشاره ای به شعری از هوراس (شاعرِ سرشناسِ رومی ) : بهره مند شو از امروز، بی آنکه غم فردا خوری . carpe diem-4
. نویسنده و فعال سیاسی فرانسوی -5
نمایش نامه ای از مولیر که در 24 ماه مه 1671 در پاله رویال پاریس به نمایش درآمد .fourberies de scapin-6
متنی بلند از گفتمان های افلاطون در زمینه طبیعت و بویژه در وصف عشق le banquet -7 . شخصیت سیا سی مشهور یونان باستان -Alcibiad -8
روانکاو و روان شناس مشهور قرن بیستم فرانسه . .Jacques lacan-9
نیروهای انتظامی وامنیتی بر روی اهالی معترض وخشمگین کازرون آتش گشودند
چهارشنبه شب(26اردیبهشت)،نیروهای انتظامی دست به بازداشت تعدادی از اهالی معترض کازرون زدند وسپس باهمکاری نیروهای امنیتی برروی تجمع کنندگان خواستار آزدای بازداشت شدگان آتش گشوده وبه خاک وخونشان کشاندند.این حمله وحشیانه تعدادی کشته وزخمی برجا گذاشت.
در حالی که بیمارستان کازرون تحت محاصره نیروهای امنیتی قرار دارد و در عمل امکان مراجعه و حضور در بیمارستان نیست، آمار متفاوتی از قربانبان اعتراضات شب گذشته اعلام می شود.
تجمع کنندگان برای مقابله با پرتاب گازاشک آوردست به آتش زدن لاستیک ماشین درسطح شهر زدند.
اهالی کازرون با پرتاب سنگ بسوی نیروهای مهاجم ومراکزسرکوب خشمشان ونارضایتشان را نسبت به حکومت بنمایش گذاشتند.
روز پنج شنبه 27اردیبهشت،اعتراضات اهالی کازرون بصورت پراکنده علیرغم جوشدید امنیتی وحضور گسترده نیرهای ضدشورش وشلیک متعدد گاز اشک آور و آتش زدن لاستیک در خیابانها برای مقابله ادامه پیداکرد.
فضای شهر به شدت امنیتی و به حالت جنگی درآمده است. تمام موبایل ها و اینترنت شهر همچنان قطع هست. همهخیابان های مرکزی شهر پر از دود و لاستیک آتش زده است.
در پاسخ به فراخوان قبلی برای عزای عمومی در روز پنجشنبه از صبح کلیه مغازه ها و بانک ها در کازرون تعطیل و بسته شده است.
Nicaragua : 7 similitudes entre les protestations violentes au Nicaragua et au Venezuela 26 Avr 2018 MISIÓN VERDAD
Nicaragua : 7 similitudes entre les protestations
violentes au Nicaragua et au Venezuela
- 26 Avr 2018
- MISIÓN VERDAD
1.Les armes non conventionnelles : L’utilisation d’armes artisanales pour affronter les corps de sécurité est destinée à créer une ligne floue entre la protestation pacifique et les tactiques de subversion et de guerre urbaine pour qu’il y ait des morts qui ensuite seront endossées par le Gouvernement dans le cadre d’un dossier sur « les violations des droits de l’homme. »
Billes, mortiers, roquettes, entre autres choses, sont utilisés par les groupes mercenaires de choc au Venezuela. Adrián Duque, Armando Cañizalez, César Pereira, Diego Arellano, Miguel Castillo, Roberto Durán et Yeison Mora ont été tués par des tirs de sphères métalliques ou de billes du même côté des manifestations. Andrés Uzcátegui, Nelson Arévalo Avendaño, Neomar Lander et Engelberth Duque Chacón, sont morts en manipulant des explosifs artisanaux.
Pendant les protestations violentes au Nicaragua, les groupes armés qui étaient à l’avant-garde ont utilisé les mêmes engins.
2.Campagnes de rumeurs : Des informations non confirmées sont données par des opérateurs de guerre psychologique qui utilisent les réseaux sociaux comme amplificateurs pour créer l’angoisse et la panique dans la population. Lors des protestations au Venezuela l’année dernière, certains dirigeants de l’opposition ont mené une campagne de rumeurs pour lier le Gouvernement vénézuélien à la soi-disant utilisation d’armes chimiques afin d’attirer l’attention des médias internationaux et provoquer la terreur dans l’opinion publique. A ce moment-là, de l’autre côté de l’Atlantique, on accusait le Gouvernement de la Syrie de mener à bien une attaque chimique. Quelques temps plus tard, il s’est confirmé que cette soi-disant attaque était un montage pour justifier une campagne de bombardements des Etats-Unis sur la Syrie.
En utilisant ce même sens de l’opportunité, au Nicaragua, on a aussi essayé de lier le Gouvernement à l’utilisation d’armes chimiques, un mensonge qui, même s’il a été dévoilé, a été utile pour encourager la violence grâce aux réseaux sociaux.
3.Manipulation du nombre de morts : Le nombre de morts pendant les violences est donné sans explication ni commentaire, c’est pourquoi, comme au Venezuela, les médias en rendent le Gouvernement ou « des collectifs armés » responsables. Par cette tactique, on met sur pied, en utilisant les médias, un dossier qui permet l’intervention ou le coup d’Etat, selon les circonstances. Des médias comme ABC ont annoncé un nombre de morts que même les médias locaux ne peuvent confirmer. Comme on l’a vu dans la « similitude » précédente, ces estimations ont été lancées par des agents qui ont une longue expérience de la guerre de l’information contre le Venezuela et elles ont tourné en boucle.
Au Nicaragua, les médias internationaux ont répété en choeur des « rapports » fantomatiques qui donnent plus de vingt morts sans pouvoir dire si c’est confirmé ou non.
En appliquant la même manœuvre de désinformation, on a essayé de cacher le fait qu’en 2017 au Venezuela, sont mortes, par exemple, vingt-cinq personnes qui passaient près d’une manifestation mais n’y participaient pas directement. Des cas comme ceux de Almelina Carrilo (Caracas) ou de Paola Ramírez (Táchira) – des assassinats commis par des manifestants d’opposition – ont été utilisés comme détonateurs médiatiques pour intensifier la violence en en rendant responsable le Gouvernement, sans que les affaires aient été résolues.
4.Pillages et dommages à la propriété publique et privée : Les groupes armés au Nicaragua ont pillé plusieurs magasins d’électroménager et même de motos à certains endroits et ont causé des dommages à des installations de l’Etat, comme des hôpitaux ou des écoles. C’est une violence professionnelle qui non seulement s’est focalisée sur des infrastructures de services essentiels pour la vie quotidienne de la population mais aussi sur des symboles et des institutions du pouvoir de l’Etat.
Dans la municipalité de Chacao, dans l’état de Miranda du Venezuela, certains événements similaires sont arrivés quand des groupes de choc financés par l’anti-chavisme ont incendié et attaqué des édifices publics comme la Direction Exécutive de la Magistrature du Tribunal Suprême de Justice. Ce n’est qu’un petit exemple : des unités de transport public, des bibliothèques et hôpitaux ont été brûlés en 2017.
5.Utilisation de franc-tireurs : Au Venezuela, il y a eu des assassinats sélectifs menés à bien par des franc-tireurs. Ainsi ont été assassinés le sergent Niumar San Clemente (Miranda) et le membre de la police de Carabobo Jorge Escandón. Jesús Leonardo Sulbarán et Luis Alberto Márquez, des employés du gouvernement de Mérida ont aussi été abattus par des tirs partis de plusieurs immeubles à Mérida.
Seul le journaliste Ángel Gahona, travaillant pour une chaîne d’Etat, a été assassiné dans la soirée du samedi alors qu’il transmettait sur Facebook Live les événements survenus à la Mairie de Bluefields, Nicaragua. Il marchait derrière les forces de police et il a reçu une balle dans la tête devant des dizaines de personnes. Après la 11 avril 2002, de l’ Euromaidan jusqu’au Nicaragua, les franc-tireurs ont été utilisés de façon récurrente dans les opérations de coup d’Etat organisées par les Etats-Unis.
6.Utilisation du monde du spectacle : Instrumentaliser la sensibilité de gens liés à l’industrie du divertissement est une propagande qui marche bien pour trouver des soutiens aux violences dans des couches sociales de plus en plus larges de l’opinion publique. Ce catalyseur est toujours utile pour ce genre d’opérations. Dans le cas du Venezuela, ils ont eu beaucoup de personnages médiatiques qui ont manifesté leur partialité contre le chavisme.
Au Nicaragua, cette stratégie a aussi été appliquée grâce à des personnalités internationales de la musique, à la Miss Nicaragua 2018, Adriana Paniagua, et à d’autres personnalités de l’industrie locale du divertissement.
7.Symboles et glorification de la mort : Les listes de morts écrites à la craie sur la chaussée utilisées au Nicaragua sont identiques à celles écrites au Venezuela pendant les guarimbas de 2017 pour occulter les causes de chaque mort et déplacer les visages humains de la violence sur le Gouvernement. Même lorsque parmi les morts, aussi bien au Venezuela qu’au Nicaragua, il y a des membres des corps de sécurité, des étudiants, des travailleurs et des activistes politiques. Il est important pour la diffusion dans les médias de grossir de fausses listes et d’instaurer l’image d’une « lutte non violente » qui, reconnue au niveau international, vide de tout sens local ces morts en les transformant en produits de consommation.
D’autres similitudes existent dans le dispositif qui a été mis en place au Nicaragua : le soutien du clergé catholique aux « manifestants », la « préoccupation » du Gouvernement des Etats-Unis, l’engagement de délinquants dans les protestations ainsi que la justification continuelle et le patronage des ONG, des médias et des élites patronales organisés par Washington grâce à ses mécanismes « doux. »
Traduit de l’espagnol par Bolivar Infos, Relu par B.B. pour Investig’Action
Source : Mision Verdad
اشتراک در:
پستها (Atom)