۱۳۹۷ اسفند ۲۰, دوشنبه

 مهدی خلجی درست می گوید
منتظر پاسخ آقای خلجی یا همسر او بودم. بعد از خواندن جوابیه آقای خلجی، که در آن همه را از دم الاغ و ابله و بی شعور پنداشته و توهین به شعور همه مخاطبان متن است، و با خواندن دفاعیه برخی به اصطلاح روزنامه نویسان رانتی خارج از کشور از او در این مورد، دیدم که این جمله آقای خلجی، که در اینترنت بازهمرسان شده است، درست است
«متاسفانه جمهوری اسلامی موفق شده است که بسیاری از مخالفان خود را شبیه خودش بکند»
نمونه هم جناب خلجی با خانه چند میلیون دلاری از حساب همسر دزدی که هم اصلاح طلب بوده هم اصول گرا، هم دلال سپاه پاسداران بوده هم حامی فلان و بهمان منجی زنان،هم همدست اطلاعاتی ها بوده و هم سهامدار بنیادهای رنگارنگ برای نجاب مردم ایران و ... و با میلیون ها دلار دزدی فرار کرده است
راستی کسانی که در کانادا خود را اپوزیسیون می خوانند و از فرار خاوری و.. به کانادا خبر دارند، چرا تا کنون علیه رویه دولت کانادا در بدل کردن این کشور به بهشت دزدان و پولشویان ایرانی تطاهراتی هرچند کوچک راه نیانداخته و برخی در ستایش از دولتمردان این کشور گوی سبقت از هم می ربانید؟
با تحلیل متن جوابیه آقای خلجی و با محور مسئولیت پذیری و پاسخگوئی چهره های عمومی و کارکرد رسانه ها متنی مفصل تر می نویسم

عطای نشان به سلیمانی به خاطر کشاندن بشار اسد به دیدار با خامنه ای

عطای نشان به سلیمانی به خاطر کشاندن بشار اسد به دیدار با خامنه ای 
ایرج شكری
در رژیم ولایت فقیه که گردش امور گاه از خر تو خری بودن هم خارج شده و به وضعی می رسد که سگ صاحبش را نمی شناسد، خبر اعطای بالاترین نشان نظامی رژیم برای اولین بار و به یک فرمانده سپاه - قاسم سلیمانی - از سوی خامنه ای، به شکل خبری کوتاه  و بدون ذکر زمان اعطاء یا هیچ اطلاعات دیگری انتشار یافت. قاسم سلیمانی پاسداری  است که از بالای سر دولت در سیاست خارجی دخالت می کند، به این یا آن دولت اخطار می کند و خط و نشان می کشد یا حتی «نفس کش» می طلبد تا اگر مخاطبش جرات دارد اظهار وجود کند تا او(قاسم سلیمانی) نفس او را ببرد. مثل رجز خوانی هایی که او چندی پیش(در آبان ماه) خطاب به دونالد ترامپ کرد و به او گفت: «بامن طرفی، با سپاه قدس  طرف طرفی»..(1)
«نشان»ی که دو هفته بعد از سفر بشار اسد به تهران- سفری که حتی از رئیس جمهور رژیم پنهان نگهداشته شده بود-، خامنه ای به قاسم سلیمانی داد، اگر چه بالاترین نشان نظامی است که در شرط و زمینه اهدای آن آمده است که «به عنوان تشویق به اشخاصی که در میدان جنگ با دشمنان خارجی از خود رشادت بروز می‌دهند» داده می شود، اما به نظر نگارنده به خاطر ترتیب دادن همین سفر و کشاندن بشار اسد به تهران و دیدار با خامنه ای بود. دیداری که که طبعا نمی توانست بدون سپاس و تشکر از سوی بشار اسد از خامنه ای باشد. اهمیت سفر اسد که برای اولین بار بعد از شروع بحران و جنگ داخلی سوریه انجام شد، نه بخاطر جنبه های «تکنیکی» حفاظت و امنیت آن، که حتی وزیر خارجه رژیم را از جلسه دیدار اسد با روحانی کنار گذاشته بودند ( که باعث خشم و استعفای او شد و این قاسم سلیمانی بود که تلاش کرد تعمدی نبودن کنار گذاشتن او از آن دیدار را و این که «برخی ناهماهنگی ها در نهاد ریاست جمهوری » علت آن بوده توجیه کند و نه سخنگوی دولت یا رئیس دفتر و یا خود رئیس جمهور رژیم)(2)، بلکه به خاطر « به حضور مقام معظم رهبری رسیدن» بشار اسد و تشکر از رهبر معظم «امام خامنه ای» بود. قاسم سلیمانی حدود یک سال و نیم پیش، در واکنش به سفر اسد به مسکو و دیدار او با پوتین به مناسبت آنچه شکست داعش در سوریه نامیده شد و به دعوت پوتین صورت گرفته بود، در اقدام بلاهت باری برای بالا بردن نقش و مقام رهبر خود در ماجرای سوریه (که در سفر اسد به مسکو و در آن دیدار به کلی نادیده گرفته شده) بود و نقش نیروهای تحت امر سید علی خامنه ای در سوریه که خودش فرمانده آنها بود، در نامه ای به خامنه ای شکست داعش در سوریه را که در آن عوامل و نیروهای شرکت کننده در این امر را ذکر کرده بود، اعلام کرد *. او بدون این که اشاره ای به نقش روسیه و به ویژه نیروی هوایی آن کشور بکند، سعی کرد، خامنه ای را مقام هدایت کننده و تصمیم گیرنده - که اراده و رهبری او عامل تعیین کننده در ضربه خرد کننده به داعش بوده است- و نیز را خود را به عنوان فرمانده و مسئول کل عملیات در آن کشور معرفی کند. به هر حال آوردن اسد به ایران حدود یکسال و نیم بعد از دیدار او با پوتین و تشکر از او به خاطر نقشی که نیروهای روسیه در حفظ تمامیت ارضی سوریه داشتند، و دیدار او با خامنه ای بخش مهم و پایانی رسمیت دادن به نتیجه «پیروزمندانه » جنگ «مدافعان حرم با داعش و… تحت زعامت ولی امر مسلمین جهان» بود. این نشان به همین خاطر به سلیمانی داده شد. بعد از دریافت نشان عکسی از سلیمانی در اینستاگرام او منتشر شده که زیر عکسش نوشته شده «ذوالفقار سید علی خامنه ای»پ.
-------------------------------------------------- 
 در مورد آن اقدام سلیمانی مطلبی نوشتم که اطلاعات مربوط به مساله در آن آمده است*. 
 
 
        2    https://www.rouydad24.ir/fa/news/166834 
در مورد نشان ذوالفقار:
     ۲۰ اسفند ۱٣۹۷ -  ۱۱ مارس ۲۰۱۹  

فریبا امیرخیزی: گزارشی از سومین روزِ راهپیمایی سه‌روزه‌ی کارزار زنان در بروکسل

فریبا امیرخیزی: گزارشی از سومین روزِ راهپیمایی سه‌روزه‌ی کارزار زنان در بروکسل


کم‌کم حامیان بین‌المللی و دوستانی از بلژیک، آلمان، فرانسه و ... هم به ما پیوستند و جمعیتی بیش از ۳۰۰ نفر در محل حاضر بود. فعالین کارزار پلاکاردها و دستمال‌گردن‌های مبارزاتی و ... را بین جمعیت پخش کردند و برنامه با شعارهایی علیه دولت ضد زن جمهوری اسلامی شروع شد. زمان محدود بود و ما مجبور بودیم میکروفون را صرفاً در اختیار نمایندگان متحدین بین‌المللی‌مان قرار دهیم تا بسیار کوتاه دلیل حضور و همبستگی‌شان با جنبش زنان ایران را بیان کنند. نمایندگانی از «مارش جهانی زنان»، «چپ ضد سرمایه‌داری»، «کمپین رزا»، «کمک سرخ»، «اتحادیه زنان سوسیالیست»، «جنبش زنان کرد» پیام‌های کوتاهی دادند


۸ مارس ۲۰۱۹

بالاخره روز ۸ مارس فرارسید؛ و فعالین کارزار زنان که همراه با حامیان کارزار دو روز مبارزاتی را در شهرهای هامبورگ و دن‌هاگ پشت سر گذاشته بودند نیز خود را به بروکسل رساندند. قطعاً دو روز راهپیمایی خصوصاً در هوای نامساعد در هلند و ساعت‌ها جابه‌جایی بین سه کشور به لحاظ جسمی خسته‌کننده بود اما هر چه بیشتر زمان می‌گذشت بیشتر باهم آشنا می‌شدیم و از یکدیگر نیرو و انرژی می‌گرفتیم. خصوصاً این‌که برخی از دوستان نیز بعد از راهپیمایی متحدمان در دن‌هاگ با ما همراه شدند و با جمع بزرگ‌تری، پاسی از شب گذشته،وارد بروکسل شدیم.
صبح روز هشتممارس،زود، اما پرانرژی آغاز شد. چون تعداد برنامه‌های تعیین‌شده در بلژیک زیاد بود هرکدام کاری را به عهده گرفتیم. برخی عازم تدارک جشن شب شدند، برخی مصالح مبارزاتی تظاهرات را آماده می‌کردند، دوستانی وظیفه هماهنگی و جابه‌جایی فعالین کارزار را به عهده گرفتند و ... اولین گروه حدود ساعت ۱۲ در سنترال استیشن حاضر شدند و دوستانی که از طریق فراخوان کارزار با ما تماس داشتند از گنت، آخن، کلن و پاریس و ... به ما پیوستند. دلیل حضور ما در این محل این بود کهازیک‌طرفما به‌عنوان بخشی از اولین اعتصاب سراسری زنان در بلژیک می‌خواستیم در مرکز تجمع زنان اعتصابی حاضر باشیم و از طرف دیگر زنان «کلکتیو ۸ مارس» هم از ما دعوت کرده بودند که در مورد روند راهپیمایی سه‌روزه و اهداف کارزار صحبت کنیم. بنرها، پلاکاردها و استیکرهای‌مان از همان دقایق اول توجه حاضرین و رسانه‌ها را جلب کرد. چون فعالین کارزار در بلژیک بخشی از تدارک این اعتصاب بودند اکثریت حاضرین با موضوع «چهلمین سالگرد مبارزات زنان ایران علیه حجاب اجباری» آشنایی داشتند مضافاً این‌که رادیوی سراسری بلژیک همان روز و برخی رسانه‌ها مصاحبه‌هایی با فعالین کارزار را پخش کرده بودند؛ و حاضرین در مورد کم و کیف تظاهرات در دو کشور قبلی سوال می‌کردند. ساعت ۱۳ طبق برنامه‌ی قبلی به فعالین کارزار فرصت صحبت داده شد. بنر کارزار را که روی آن تصویر زیبا و خلاقانه‌ای از «تظاهرات زنان سال ۵۷ در پیوند با مبارزات زنان خیابان انقلاب» نقاشی شده بود و شعار «حجاب اجباری مرکز خشونت دولتی علیه زنان در ایران است!» نقش بسته بود روی پودیم بردند و یکی از فعالین کارزار خیلی کوتاه در مورد خاستگاه این راهپیمایی، چهلمین سالگرد مبارزات زنان ایران ... ضرورت مبارزه با بنیادگرایی مذهبی و دخالت خارجی، موقعیت امروز زنان ایران، ضرورت پیوند مبارزات زنان ایران با مبارزات جهانی زنان علیه سیستم مردسالار طبقاتی و ضرورت همبستگی جهانی صحبت کرد. او در پایان این پیام اعلام کرد: «ما از شما می‌خواهیم صدای زنان ایران را تقویت کنید و امیدواریم که پرچم مبارزات زنان ایران علیه حجاب اجباری و سایر اشکال ستم را در دستان شما ببینیم!» و ... این صحبت کوتاه مورد استقبال و تشویق حاضرین قرار گرفت و برخی از این زنان با ما همراه شدند تا خودمان را به مقابل سفارت جمهوری اسلامی برسانیم.
شور و شعف مبارزاتی اما در اتوبوس‌مان هم منعکس بود. برخی پلاکاردهای کارزار را پشت شیشه‌ها گذاشته بودند تا از این طریق توجه مردم را جلب کنند. برخی سرود می‌خواندند و عده‌ای در حال سازمان‌دهی ملزومات مبارزات بعدی بودند. دوستانی که تازه‌وارد جمع شده بودند را بیشتر در جریان اهداف کارزار می‌گذاشتیم و سرودی که روز قبل در همین اتوبوس در مسیر سفر از هامبورگ به دن‌هاگ با خلاقیت هنری دو نفر از دوستان کارزار متولدشده بود تمرین می‌کردیم.
وقتی به مقابل سفارت رسیدیم خبردار شدیم که ماشین حامل سیستم صوتی به علت بیماری دختر راننده (زنی که قرار بود در همبستگی کامل با جنبش زنان ایران در این روز ماشین سندیکا را برای‌مان براند) نمی‌تواند در محل حاضر باشد. هرچقدر درک شرایط یک مادر تنها با کودکی بیمار سهل بود اما رفع مشکل تکنیکی مشکل می‌نمود. درنهایت با امکانات موجود کار را پیش بردیم. بنرها و پلاکاردها را نصب کردیم. بنر اصلی کارزار در کنار بنر «سرنگون باد جمهوری اسلامی!» نصب شد و بنر «نه می‌بخشیم و نه فراموش می‌کنیم!» هم طبق روال این چند روز در کنارشان قرار گرفت؛ پرچمی که شعار روی آن تلفیقی از نام‌های بیش از چهار هزار زندانی اعدامی تحت حاکمیت جمهوری اسلامی بود که با فرم گرافیکی به شکل شعار درآمده بود.
کم‌کم حامیان بین‌المللی و دوستانی از بلژیک، آلمان، فرانسه و ... هم به ما پیوستند و جمعیتی بیش از ۳۰۰ نفر در محل حاضر بود. فعالین کارزار پلاکاردها و دستمال‌گردن‌های مبارزاتی و ... را بین جمعیت پخش کردند و برنامه با شعارهایی علیه دولت ضد زن جمهوری اسلامی شروع شد. زمان محدود بود و ما مجبور بودیم میکروفون را صرفاً در اختیار نمایندگان متحدین بین‌المللی‌مان قرار دهیم تا بسیار کوتاه دلیل حضور و همبستگی‌شان با جنبش زنان ایران را بیان کنند. نمایندگانی از «مارش جهانی زنان»، «چپ ضد سرمایه‌داری»، «کمپین رزا»، «کمک سرخ»، «اتحادیه زنان سوسیالیست»، «جنبش زنان کرد» پیام‌های کوتاهی دادند. در اکثر این پیام‌ها اهمیت چهل سال مبارزه زنان ایران و ضرورت همبستگی جنبش جهانی زنان اشاره شد (این پیام‌ها به‌زودی در سایت کارزار درج می‌شوند)؛ اما مهم‌ترین موفقیت سیاسی ما این بود که متحدانمانبه‌روشنی و بدون تزلزل از مبارزه زنان ایران علیه حجاب اجباری (و سایر اشکال ستم)، علیه بنیادگرایی اسلامی و دخالت خارجی حمایت می‌کردند و این‌یکی از دستاوردهای تدارک سیاسی ما با این جریانات سیاسی بود.دراین‌بین «شکیب مصدق» خواننده‌ی مبارز افغان که در همبستگی در محل تظاهرات حاضرشده‌ بود، نیز با خواندن آهنگ «شاید جهان بهتر شود!» جمعیت را با فریاد برابری طلبی زنان سراسر جهان همراه کرد. هرچند کمبود فنی اجازه نمی‌داد تا تمام کیفیت اجرای زیبای شکیب را در محل تظاهرات داشته باشیم اما کلام آتشین و حضور شکیب صدای دادخواهی زنان افغانستان را نیز بازتاب می‌داد؛ البته در انتها شکیب مصرع «شاید جهان بهتر شود» را به «باید جهان بهتر شود!» تغییر داد که با تشویق حضار همراه بود. در این برنامه همچنین یکی از زنان افغانستانی از سازمان زنان هشت مارس (ایران – افغانستان) صحبت کوتاهی در مورد شرایط زنان افغانستان داشت. در انتها یکی از فعالین کارزار زنان پیامی از طرف کارزار قرائت کرد. او که در اثر سه روز راهپیمایی صدایش گرفته بود با تمام وجود و استقامت این پیام را به پایان برد. فعالین کارزار و حاضرین با هم‌خوانیِ ترانه‌ی «آتیش بزن به روسری!» که در مسیر همین راهپیمایی متولد شده بود، آکسیون مبارزاتی را به پایان بردند.
پس از پایان آکسیون در مقابل سفارت ایران، شعارگویان حرکت کردیم تا راهپیماییِ سمبولیکی در مقابل سفارت جمهوری اسلامی داشته باشیم. جمعیت ضمن دادن شعار سرنگونی جمهوری اسلامی، همبستگی جنبش‌های اجتماعی و خواست آزادی زندانیان سیاسی و ... با شعار «ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم!» و «حق زن، نه شرقی، نه غربی، جهانی‌ست!» یاد تظاهرات پرشکوه و جسورانه‌ی زنان سال ۵۷ را زنده کرد.
بار دیگر سوار بر اتوبوس‌ها شده و ساعت ۱۶ خودمان را به مقابل سفارت آمریکا رساندیم. این حرکت سمبولیک به لحاظ سیاسی برای ما بسیار اهمیت داشت. می‌خواستیم نفرت عمیق زنان و مردم ایران را از هرگونه دخالت‌گری رژیم فاشیستی ترامپ نشان دهیم. نشان دهیم که زنان ایران در راه رهایی صرفا به مبارزات خودشان اتکا دارند و حقوق‌شان را از هیچ قدرت ارتجاعی مردسالاری طلب نمی‌کنند. در این محل شعار مرکزی ما این بود: «نه به نام ما!»؛همچنین «هی‌هی! ‌هوهو! ترامپ و پنس باید بروند!»، «نه ترامپ، نه پنس! تنها راه‌حل انقلاب!»، «نه به فاشیسم!»، «آمریکا بیرون از خاورمیانه!»، «آمریکا بیرون از عراق و افغانستان!» ... در این بخش یکی از فعالین کارزار پیام کارزار را قرائت کرد و فرخنده زن افغانستانی نیز پیامی قرائت کرد که وضعیت زنان افغانستانی و تأثیرات حمله نظامی آمریکا را بازتاب می‌داد.
ساعت ۱۷ جمع فعالین کارزار به تجمع اولیه برای تظاهرات روز جهانی زن در بلژیک پیوست. جمعیت زیادی که در قیاس با سال‌های پیشین و در ابعاد بلژیک بی‌نظیر بود؛ تنوع و رنگارنگی نیروهای سیاسی، شور و شوق و خلاقیت‌ها بسیار زیاد بود و منتظر ورود صف کارزار بودند. با حضورما و پیام خوش‌آمد به‌صف راهپیمایی سه‌روزه یک سرود جمعی خواندیم و با شعار «همبستگی جهانی زنان!» راهپیمایی آغاز شد. به‌قدری جمعیت زیاد بود که ما برای این‌که خودمان را به اول صف برسانیم زمان زیادی صرف شد. بنر مارش جهانی زنان که فراخوان دهنده‌ی این تظاهرات بود در ابتدای این صف قرار داشت و بنر کارزار هم به فاصله‌ی کمی قرار داشت تا مبارزات چهل‌ساله‌ی زنان ایران علیه حجاب اجباری برجسته شود. ما هم با پلاکاردهایی که روی خواسته‌های جنبش زنان در ایران تمرکز داشت (به زبان‌های فارسی، فرانسه و انگلیسی و هلندی) همراه شدیم. قرار گرفتن شعارهایی چون «نه به حجاب اجباری!»،«حق حضانت!»، «حق سقط‌جنین!»، «حق طلاق!»،«حق کار!»، «دست مذهب از زندگی زنان کوتاه!» و... در کنار شعار «بدن من حق من است، نه هیچ دولت، نه هیچ مذهب و نه هیچ فردی!»، «مبارزه زنان ملی نیست، جهانی است!»، «زنده‌باد انقلاب!» و ... نشان می‌داد که زنان در ایران چه راه سختی را برای مبارزه برای اولیه‌ترین حقوق‌شانتا برابری و تا رهایی کامل در پیش دارند. همچنین شعارهایی چون «کرد، ترک، عرب، بلوچ متحد علیه جمهوری اسلامی!»، «زنده‌باد همبستگی جهانی!»، «نه به اعدام!»، «مرگ بر جمهوری اسلامی!»، «نه به نام ما!» و ... هم نشان از پیوند و در هم تنیدگی این مبارزه زنان با سایر مبارزات جاری در ایران و جهان داشت. با صف بیش از ۱۵۰۰۰ زن در خیابان‌های بروکسل همراه شدیم و شعار «همبستگی جنبش زنان!»، «بدن من حق من است!»، «بدن من انتخاب من است!» و ... را فریاد زدیم. «JoBee» خواننده‌ی جوانی که قرار بود شب برای‌مان برنامه اجرا کند نیز در همبستگی در کنار صف ما حرکت می‌کرد. خلاقیت سایر زنان تهیه‌ی پلاکاردها، تصاویر و شعارها جالب و رنگارنگ بود. برخی زنان در طی مسیر آواز می‌خواندند. برخی شعارهای سیاسی‌تری می‌دادند و برخی با لباس‌ها و آرایش‌های سمبولیک پیامی به دیگران مخابره می‌کردند. شور و هیجان جمع بالا بود و به‌وضوح اکثریت جمعیت را زنان جوان تشکیل می‌دادند. بلوک زنان در ابتدای صف تظاهرات بود و اتحادیه‌ها و احزاب و تشکلات مختلط از مردان و زنان هم در ادامه می‌آمدند. در انتهای تظاهرات در میدان لوکزامبورگ جمعیت با شور و شوق تظاهرات را به پایان بردند و برخی با نوای موسیقی آفریقایی شروع به رقص کردند و برخی از دوستان کارزاری نیز در این رقص پرشور همراه شدند. یکی از خوانندگان مشهور، جوان و مترقی بلژیکی (جوی) ترانه‌ی زیبایی که به مناسبت این روز ساخته بود را به جمعیت تقدیم کرد و سپس پیام کوتاهی از طرف مارش جهانی زنان خوانده شد و پس‌ازآن فعالین کارزار به پودیم دعوت شدند تا پیام کوتاهی بدهند. ما نیز ضمن معرفی چهل سال جنبش زنان در ایران به راهپیمایی سه‌روزه و اهداف آن اشاره کردیم و جمعیت با شعار «همبستگی جهانی» ما را همراهی کرد. این در حالی بود که اصل پیام به زبان‌های فرانسه/ هلندی / انگلیسی در بین جمعیت توزیع شد. ما مجبور بودیم زودتر از اتمام برنامه میدان را ترک کنیم تا تدارک «جشن همبستگی» را ببینیم.
در مسیر رسیدن به محل تظاهرات «Leman» یکی دیگر از خوانندگان جشن امشب با ما همراه شد و در طی مسیر با نواختن گیتار همه را به وجد می‌آورد و ما نیز با هم‌خوانی برخی از ترانه‌ها مثل «بلاچاو!» و ... او را همراه می‌کردیم. در تمام متروها و ایستگاه‌های ترام بی‌وقفه خواندیم و از یکدیگر نیرو گرفتیم. وقتی به محل «جشن همبستگی زنان» رسیدیم تیمی از فعالین و حامیان کارزار آماده بودند و تدارک کارها را دیده بودند. تمام روز چند رفیق مرد غذا را تدارک دیده بودند و منتظر ما بودند. چون معتقد بودیم حداقل هشت مارس، روز حضور زنان در آشپزخانه نیست. دوستان دیگری تدارک نگهداری از کودکان را دادند و ... خیلی زود دوستانی به ما ملحق شدند و جمعی از سازمان‌دهندگان تظاهرات زنان با دادن شعار همبستگی و شعارهایی در مورد مبارزه با مردسالاری جهانی و ... وارد سالن شدند و جو سالن تغییر کرد، تعداد جمعیت به طرز باورنکردنی زیاد و متنوع و پرشور بود (بیش از ۳۰۰ نفر) برخی روی صندلی‌ها نشسته بودند و برخی در گروه‌های کوچک مشغول بحث داغ در مورد موضوعات مختلف و خصوصاً تظاهرات موفق آن روز بودند و همه خود را در این موفقیت سهیم می‌دانستند، جای خالی پیدا نمی‌شد و این تنوع و همبستگی همه را به وجد آورده بود. تظاهرکنندگان خسته با خوردن غذای لذیذ و نوشیدنی گرم تجدیدقوا کردند.باوجود این‌که معتقد بودیم روز زن «صحنه» (استیج) باید در اختیار زنان باشد اما مجدداً از شکیب مصدق خواهش کردیم برایمان بخواند تا سرودی که صبح به علت نقص تکنیکی نشنیده باقی ماند را بشنویم او نیز با دو ترانه‌ی زیبا برنامه را آغاز کرد، ترانه‌ «شاید جهان بهتر شود» و ترانه‌ای در مورد جهان بدون مرز آغازی توفنده برای برنامه بود. مدراتور برنامه نیز با بیان اهداف کارزار و نتایج راهپیمایی سه‌روزه جمعیت را در جریان روند راهپیمایی این راهپیمایی قرارداد. «سیلویا ابالس» خواننده‌یفمینیست مکزیکی با صدای زیبایش ترانه‌هایی به زبان‌های اسپانیایی و فرانسوی اجرا کرد کهبه اشکال ستم بر زن اشاره داشت و یکی از آن‌ها مستقیماً وضعیت زنان مکزیک را نشان می‌داد اما برخلاف محتوای دردناک آن با ریتم زیبا جمعیت را به رقص وادار کرد خصوصاً این‌که زنان مبارز آمریکای لاتین که در جشن حاضر بودند با این ترانه‌ها و با سیلویا آشنا و همراه بودند. سیلویا و گروه موسیقی‌اش که در همبستگی با جنبش زنان ایران آن‌جا حضور داشتند با آرزوی مبارزات رزمنده‌ی زنان صحنه را به «لمان» سپردند. لمان خواننده‌ی انقلابی و چپ ترک که برای شرکت در این جشن از آلمان به بلژیک سفرکرده بود نیز به خواندن آهنگ‌های انقلابی به زبان‌های انگلیسی، ترکی و کردی جمعیت را همراه کرد؛ نقطه اوج اجرای او زمانی بود که سرود «آفتابکاران جنگل» را به زبان فارسی اجرا کرد؛ او به شکل ویژه برای شرکت در این جشن تلاش کرده بود تا این ترانه را به فارسی بنوازد و بخواند و جمعیت فارسی‌زبان پرشور و شگفت‌زده او را همراهی کردند. او نیز با بهترین آرزوها برای جنبش انقلابی زنان صحنه را به «JoBee» خواننده‌ی لهستانی‌الاصل سپرد. او هم بی‌معطلی ترانه‌های پرشوری اجرا کرد که جمعیت را به تحرک و رقص درآورد. ترانه‌ی «ادامه بده! نایست!» بهترین اختتامیه برای این جشن بود. باوجود این‌که همه تمایل داشتند که در این جمع پرشور، صمیمی و مبارزاتی بمانند ما مجبور بودیم که سالن را ترک کنیم. در کنار شورونشاط و انرژی بخشی و ... آشنایی با جنبش زنان در ایران و همبستگی برای ادامه‌ی مبارزات زنان ایران علیه حجاب اجباری و سایر اشکال ستم بهترین دستاوردی بود که این جشن مبارزاتی داشت تا بتوانیم مبارزه‌‌مان را با اتکا به قدرت جنبش جهانی زنان و سایر مبارزین در سراسر جهان به پیش‌بریم.
فریبا امیرخیزی

علی عليزاده!مشاطه گر چهره بد نام سپاه و اياديشان(۱)

گزارشی دیگر از روز سوم راهپیمائی کارزار زنان - تصویری