۱۳۸۸ تیر ۱۶, سه‌شنبه

محكوم كردن هرگونه تعرض و تهديدهاى ولىفقيه به محاكمه و مجازات موسوى


پيام مسعود رجوى
محكوم كردن هرگونه تعرض و تهديدهاى ولىفقيه به محاكمه و مجازات موسوى

2:56:07 PM 1388/4/15


-هشدار نسبت به امنيت آقاى موسوى و درخواست از ملل متحد براى اعزام يك هيأت نظارت بينالمللى به تهران
-فراخوان به شوراى امنيت ملل متحد براى بازگشودن پرونده انتخابات قلابى در ايران

*********************************************

تاثیر اعتراضات اخیر در ایران بر گروه های خارج از کشور

اعتراضات گسترده به نتایج انتخابات ریاست جمهوری دهم از نگاه برخی از صاحب نظران فصل تازه ای را در روابط میان نیروهای سیاسی منتقد دولت ایران در داخل و خارج ایران گشوده است.

همگرایی گروه ها و جناح های سیاسی خارج از کشور در روزهای پیش از انتخابات در قالب فاصله گرفتن برخی از گروه ها از خط مشی تحریم انتخابات در ایران بازتاب یافت.

در موج اعتراضی ایرانیان گروه های مختلف سیاسی در کنار یکدیگر قرار گرفتند و عمدتا شعار هایی را به زبان آوردند و دنبال کردند که همان شعار های معترضان در داخل کشور بود.

گزارش علی اصغر رمضانپور

پخش با "ریل پلیر" یا "ویندوز میدیا پلیر"

مهرداد خوانساری، فعال سیاسی و از مقامات دیپلماتیک در دوره حکومت پادشاهی معتقد است که جنبش اعتراضی در ایران از حد خواسته های انتخاباتی فراتر رفته و صف بندی تازه ای را در میان نیروهای سیاسی داخل و خارج به وجود آورده است.

به گفته آقای خوانساری، سد بزرگ میان نیروهای داخل و خارج از کشور شکسته شده است و بسیاری از نیروهای معترض و منتقد در خارج از کشور هم اکنون رهبری اعتراضات از سوی میرحسین موسوی را پذیرفته اند.

" من ندیده ام درمیان نیروهای سیاسی منطقی که در خارج از کشور هستند بخواهند وضعیت آقای موسوی را زیر سوال ببرند. آرزوی همه ما این است که اقای موسوی امکان برابر را برای همه شهروندان ایرانی فراهم کند."

مهرداد خوانساری

آقای خوانساری می گوید: " گسترش اعتراضات سبب شده است تا نارضایتی هایی که در جامعه هست و مخالفان خارج از کشوری همواره بر آن تاکید داشته اند آشکار شود. مساله این است که اگر خواسته هایی که در چارچوب نظام است نتوانند به جایی برسند بدیهی است که مطالبات دیگری هم مطرح می شود."

با وجود نزدیکی که میان خواسته های مخالفان جمهوری اسلامی در خارج از ایران و منتقدان داخل حکومت به وجود آمده است هنوز هم برخی نیروهای سیاسی خواهان آن هستند که خواسته های دموکراسی طلبانه تغییر نظام ولایت فقیه را دنبال کنند.

چنان که "مهدی سامع" ، نماینده سازمان "چریک های فدایی خلق" در "شورای ملی مقاومت"، که یک تشکل مخالف جمهوری اسلامی در خارج از کشور است ، با خانوادگی تلقی کردن منازعه مخالف است.

آقای سامع می گوید: "دعوایی که وجود دارد به نظر من و بر خلاف نظر آقای موسوی که در بیانیه دهم تیرماه اشاره کرده اند یک دعوای خانوادگی نیست و یک دعوای تاریخی برای اجرای حاکمیت ملت و علیه نهادهایی مانند ولایت فقیه است که این حاکمیت را نقض می کنند."

با این وجود ،حتی نیروهای غیر مذهبی هم شرایط را به گونه ای می بینند که تفاوت دید مذهبی با رهبران اعتراضات را کم اهمیت می دانند. امیر حسین گنج بخش ،از گردانندگان "اتحاد جمهوری خواهان ایران" می گوید مرز بندی خودی و غیر خودی دیگر بی معنا ست.

آقای گنج بخش می گوید " با هم سرنوشت شدن نیروهای مذهبی درون نظام با نیروهای سکولار و آزادیخواه خارج از نظام در خارج از کشور ، این امکان به وجود آمده است که یک شعار مشترک برای همزیستی ملت ایران مطرح شود.

این امکان وجود دارد که همه مردم ایران با خواست یک انتخابات آزاد وارد صحنه شوند. انتخاباتی که حتی آقای خامنه ای و احودی نژاد هم حق حضور در آن را داشته باشند اما میزان رای ملت باشد."

آقای گنج بخش حتی حرکت اعتراضی را یک برنامه مشترک میان نیروهای سیاسی خارج و داخل کشور می داند. آقای گنج بخش می گوید " برنامه مشترک اعتراضی باید میان نیروهای سیاسی سکولار که عمدتا خارج از کشور هستند و نیروهای داخل کشور شکل بگیرد.

نیروهای داخل و خارج بدون این که الزاما برنامه های یکدیگر را بپذیرند باید یکدیگر را به رسمیت بشناسند و بر سر یک اصل که میزان رای ملت است توافق کنند."

اگرچه به گفته آقای سامع همچنان برخی از نیروهای خارج کشور به ضرورت ساختار شکنی و رفتن به سوی برگذشتن از شرایط فعلی تاکید دارند.

آقای سامع می گوید:" شرایط نشان می دهد که نظام در ضعیف ترین نقطه خود قرار دارد. من بر خلاف نظر آقای موسوی که می گوید ساختارشکنی یک تهدید است برای نظام ولایت فقیه، معتقدم که تهدید برای ولایت فقیه یک فرصت است برای مردم تا با اتحاد و همبستگی و سازماندهی مبارزات خود را پیش ببرند."

با وجود همه اختلاف نظرها به گفته آقای خوانساری بیشتر نیروهای سیاسی خارج از کشور با همراه بودن با رهبری اعتراضات در داخل کشور موافق هستند و تضعیف آقای موسوی را به ضرر همه می دانند.

آقای خوانساری می گوید: "من ندیده ام در میان نیروهای سیاسی منطقی که در خارج از کشور هستند بخواهند وضعیت آقای موسوی را زیر سوال ببرند. آرزوی همه ما این است که آقای موسوی امکان برابر را برای همه شهروندان ایرانی فراهم کند."

من بر خلاف نظر آقای موسوی که می گوید ساختارشکنی یک تهدید است برای نظام ولایت فقیه ، معتقدم که تهدید برای ولایت فقیه یک فرصت است برای مردم تا با اتحاد و همبستگی و سازماندهی مبارزات خود را پیش ببرند

مهدی سامع

اغلب نیروهای سیاسی خارج از ایران معتقدند که حضور ایرانیان در خارج از کشور نقش مهمی را در بازتاب یافتن موج اعتراضات در سطح بین المللی ایفا کرده اند و به گفته آقای گنج بخش، "در شرایطی که سرکوب و سانسور راه ابراز نظر را بر ایرانیان در داخل کشور بسته است، نیروهای خارج از کشور می توانند پیام های مردم ایران را به جهان برسانند."

به نظر می رسد بیشتر نیروهای سیاسی مخالف حکومت ایران به ضرورت کنار گذشتن اختلاف ها در داخل و خارج از ایران برای پشتیبانی از حرکت اعتراضی در ایران باور دارند. نیروهایی که هنوز از ضرورت شکل گیری رهبری در خارج از کشور سخنی به زبان نمی آورند.

بنا بر گزارش های رسمی در ایران ، بیش از سه میلیون ایرانی در خارج از کشور زندگی می کنند که در بیشتر انتخابات ها مشارکت قابل توجهی نداشته اند اما در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری به گفته وزیر امور خارجه ایران میزان مشارکت در انتخابات تا 300 درصد افزایش داشته است.

عبور از موسوی بر آمده از جنبشی است که فرياد "مرگ بر ديکتاتور" سر داده است

/ ی. صفايی


خطاب به دانشجويان ومردم ايران:
عبور از موسوی بر آمده از جنبشی است که فرياد "مرگ بر ديکتاتور" سر داده است
جنبش مردم ايران به گونه�ای رقم خورد که به قول لنين در بلندای سکوی زندگی قرار گرفت. جنبشی که همه�ی ما شاهد گستردگی آن هستيم و نيز شاهد بوديم که خون جوانی چون "ندا" در برابر چشم جهانيان بر سنگفرش خيابان�های ايران ريخت و نام او به عنوان زنی آزاده و ژاندارک وسمبل آزادگی در درون تاريخ ايران ثبت شد.
مردم دلاور ايران، دانشجويان مبارز؛
مبارزات شما می�رود تا حاکميت ديکتاتوری ايران را که با استبداد سياه به وحشيگری خود مهر تأييد زد، برای هميشه از اين کشور بيرون براند. اين حکومت در طول سی سال با جنايت�های بی شمارش که از نمونه�های بارز آن می�توان حمام خون سال�های 60 و67 را نام برد، حاکميت اسلام ناب محمدی را به عنوان سياه�ترين بخش از تاريخ ايران رقم زد.
خيزش�های خودجوش شما که در طول اين سی سال همچون موجی بر ساحل دل چرکين حاکمان می�کوبيد و برمی�گشت، سرانجام پس از سه دهه در گرمای خرداد 88 به توفانی بدل شد که رژيم را مات کرد! ولی برای کيش دادن آن، به نيرو و خودسازمان�يابی و سازمان�دهی فکری نياز است که فقط شما از توان آن برخورداريد.
در اين برهه از زمان توانايی�های شما که با تکيه بر خرد جمعی شايسته�ی شکل�گيری حرکتی اجتماعی است، بديهی است که شما دانشجويان به کمک همين مردم بپاخاسته، برای متشکل کردن مردم و جهت دادن به جنبش مردمی تا رهايی انسان، از پتانسيل بالايی برخورداريد و اوراق تاريخ به شما تبريک می�گويد و تحسين خواهد کرد. درستی درک وبينش شما سبب ساز اين حرکت سياسی شده است که سه نفر از کانديداها و مهم�ترين مهره�های نظام را که در طول اين مدت تنش و التهاب، خود را در صف مردم قرار دادند تا اين جنبش را کنترل و يا به انحراف بکشانند، به گردهمايی جنبش 18 تير فراخوانده�ايد تا عوام�فريبی�ها در پيشگاه مردم هرچه بيشتر شفاف�تر شود. شما می�توانيد با جهت دادن به جنبش مردم ايران، تماميت نظام جمهوری اسلامی ايران را به چالش بکشانيد. خوب آگاه هستيد که اعدام�های اخير می�روند تا قتل عام�های سال�های 60 و67 و دهه�ی 70 را تکرار کنند. بايد هوشيارباشيد و با تکيه بر نيروی اتحاد باور داشته باشيد که مبارزه�ی شما به پيروزی خواهد رسيد. رژيم جمهوری اسلامی ايران همواره سرکوبگر بوده است و همچون گذشته در تدارک سرکوب عريان اين جنبش مردمی است و هيچ بعيد نيست که با پرونده سازي، حتی برخی از جنبش سبزی�ها را نيز همچون سعيد امامی�ها در جريان قتل�های زنجيره�اي، اعدام کند. بايد با برنامه�ريزی و با حرکتی حساب شده در برابر رفتار ددمنشانه�ی حکومت و هرگونه اعدام زنان و مردان آزاديخواه و جوانان مبارز ايران، ايستادگی کرد. بايد هرچه زودتر شورای حمايت از جنبش مردم ايران تشکيل شود و با حمايت نيروهای آزاديخواه در جهت سازمان�يابی و سازمان�دهی مردم پيش رفت.
مسئله اين بار ديگر از ابطال انتخابات گذشته است، ماهيت شورای نگهبان حتی بر همگان نيز روشن شده است. عبور از موسوی بر آمده از جنبشی است که به بهای خون خود، فرياد مرگ بر ديکتاتور سر داده است. از تجربه�های انقلاب 57 می�توان درس�های بسياری آموخت و از امکانات نيروهای فعال سياسی برخوردارشد. شما دانشجويان به خوبی می�توانيد از فراز کانديداهای تقلبی عبور کرده و تماميت رژيم را به چالش بکشانيد. هم اينک مردم ايران در شرايطی هستند که انتظار سازمان�يابی را می�کشند وشما می�توانيد با تشکيل همين شورا به سازمان�دهی اين جنبش تحقق بخشيد و يقين داشته باشيد که مردم به حمايت شما برخواهند خاست. نبايد فرصت را از دست داد، بايد حتی در روز تحليف رياست جمهوری دورغين احمدی نژاد مردم را به خيابان�ها کشاند و با تظاهرات ميليوني، افکار عمومی جهان را به حمايت از اين خواسته�ی به حق مردم ايران که با کل نظام و رژيم مخالف هستند، واداشت. ناگفته پيداست که موسوی�ها از اندرونی�ترين لايه�های اين نظام هستند، در نتيجه همه�ی تلاش خود را می�کنند تا چارچوب اين نظام حفظ شود و کافی است به اطلاعيه�های ايشان نيم نگاهی بکنيم تا ديدگاه ايشان را نسبت به وفاداری خمينی جلاد بفهميم، با وجود سرکوب عريان در داخل کشور، فرياد آزاديخواهی شما، ايستادگی شما و عبور شما از جنبش اصلاح طلبي، اين نظام را افشا کرده است، با اينکه در خارج کشور نيز عناصری با بهانه�ی دفاع از موسوی و دامن زدن به دعواهای خانوادگی رژيم جمهوری اسلامی ايران به حمايت از اين نظام می�پردازند، ولی شما با حرکت�های اجتماعی و سياسی خويش نشان داديد که آزادی گرفتنی است و لياقت، جسارت، شجاعت و شايستگی آن را داريد که خيابان�ها را رهبری کنيد. يقين داشته باشيد که از پشتيبانی همه�ی آزاديخواهان و مترقی خارج کشور نيز برخوردار خواهيد شد، همانطور که تاکنون بوده است. حماسه�ی 18 تير را به حماسه�ی رهايی انسان تبديل کنيد وگرنه، رژيم فاشيستی برآمده از درون استبداد حمام خون به راه خواهد انداخت.

ی. صفايی
06.07.2009

نسل يائسگان فكرى تبعيدى و زهرا رهنورد روشنفكر

جوان ايرانی ساکن ايران


اين مقاله صرفا پاسخى به مقاله "خانم رهنورد، تفنگ‌ها را به پسران مي‌دهد و اشک‌ها را به دختران" نوشين شاهرخى نيست ، بلكه مطلبى براى روشن شده اذهان جامانده از تاريخ است.

بى شك هم من و هم بسيارى ديگر مى دانند چه درد و حسادتى دارد ناتوانى و عقيم شدگى و يائسگى. اپوزسيون خارج از ايران، نماينده اختگى يك نسل است . اما چرا اين نسل به اين روز دچار گشته است ؟
نسل پيشين در سانسور ساواک مآب رشد يافت . سانسور پهلوی آنقدر ناشی بود که سود خود را نيز درک نمی کرد . در نتيجه همه نوع انديشه را ممنوع می کرد . و نسلی که در آن دوران پا گرفت ، دگم شد ، بسته شد ، دست به اسلحه برد ، ظرافت را از دست داد . آن نسل خودش هدايت را منکوب کرد ، گلستان را سرکوب ، کافکا ممنوع شد ، نيچه فحش خورد ، مکتب فرانکفورت و پل سوئيزی و باران واداده شدند ، سارتر ليبرال شد ، ليبرال فحش شد ، آن نسل وحشی شد . ابتهاج را خائن خواند و طبق نظر آن نسل کسرايی واداده شد ، رحمان هاتفی نفوذی ، شعاعيان آمريکايی ، بيضايی برج عاج نشين ، دولت آبادی خودفروخته ... نسل قبل با خودش مشکل داشت ، اسلحه دست می گرفت ، می کشت ، سخن گفتن بلد نبود . نمی خواند ، مارکسيسم را نمی شناخت اما قربان سبيل استالين می رفت ، غير از گورکی و صمد و طبری هم به نظر ايشان کس ديگری سواد نداشت ، نويسنده نبود . نسل قبل قهرمانش کاسترو و پل پوت و مائو بود . سخن من بر سر نسلی است که اين روز ها شصت ساله شده اند . شعر هم می گفتند ، که شعر نبود شعار بود ، نسل قبل بنيان نداشت ، روی هوا بود ، زير پايش سست بود ، چون نمی خواند ، چون نيچه و کانت و هگل ممنوع بودند ، مارکوزه و مرلوپونتی و کرش هم مطرود . نمی خواند ، جاهل بود ، با قيصر جاهل می شد ، با گوزن ها چريک ، کوه می رفت ، نسل قبل ، موسيقی گوش نمی داد ، تحليل نمی کرد ، نسل قبل با يک کتابچه ، خواه لنينيستی ، خواه مائوئيستی ، به همه سوال های دنيا پاسخ می داد .
در نتيجه يك نسل دگم ، ارتجاعى و بدون انعطاف پديد آمد كه غربت و دورى از واقعيت هاى روزمره ايران آنان را تا مرز منجمد شدن كشاند.
اينك اما اين نسل كه تا پيش از اين به تحريم انتخابات پرداخته بود در حالى كه مردم داخل كشور به سوى صندوق هاى راى رفته بودند ، به ناگه خود را صاحب تمام و كمال اين جنبش ديد ، طلبكار شد. مردم ايران در خيابان ها جان مى دادند ، اصلاح طلبان دستگير و زندانى مى شدند و مى شوند ، اما دوستان خارج نشينى چون همين خانم شاهرخى پر ادعا با ذهن هاى منجمد شده شان مشغول لجن پراكنى به اصلاح طلبان هستند.
اما در داخل ايران شرايط طور ديگرى است سركار خانم . در ايران كسى شما را نمى شناسد ، در ايران كسى براى شما به خيابان نمى آيد ، در ايران اين موسوى است كه به ميان مردم مى آيد ، كه كوتاه نيامد . در ايران اين زهرا رهنورد است كه بسيار روشنفكر تر از آلامد هايى چون شما در تمامى تظاهرات در كنار موسوى حضور دارد. نه شما هيچ طلبى از ما نداريد . ما هيچ بدهى به شما نداريم . شما سى سال در آنور آب آبجوتان را نوشيده ايد و مقاله تان را نوشته ايد و ما اينجا هزار بار تهديد شديم ، هزار بار جان داده ايم. از كجا اين قدر مطمئن شده ايد موسوى قاتل بوده است ؟ از كجا اين مشى قوى سياسى را پيدا كرده ايد ؟ ماركس نوشته يا لنين گفته ؟ خير در اينجا جبهه دموكراتيك در برابر ديكتاتورى صورت گرفته است و موسوى نيز كنار مردم است نه شما. دهه شصت قربانيان خودش را دارد و اين ربطى به امروز موسوى ندارد. هيچ ربطى ندارد. سرود جاودان" سراومد زمستون " را شما از كى تا به حال مصادره كرده ايد ؟ از كى تا به حال يك سرود انقلابى مالكيت شخصى پيدا كرده است ؟

خير خانم شاهرخى در ايران بلوغ سياسى نسل جوان خيلى بالاتر از مشى سياسى كهنه و متعفن شماست كه بى سند شريعتمدارى وار حكم صادر مى كنيد و مى بريد و مى دوزيد و با نفرت و كينه ناخن بر چهره اصلاح طلبان مى كشيد. ما افتخارمان در اين است كه بازجويان و وابستگان حكومت ديروز را تبديل به مبارزانى در راه آزادى تبديل كرده ايم و ما مى توانيم تغيير را ببينيم چيزى اذهان منجمد شده شما نمى تواند ببيند. موسوى در كنار ديگر اقشار و مردم حركت مى كند و ايستاده است ، نه اسطوره است و نه قرار است اسطوره شود اما ايستادگى او و همسرش بسيار قابل تحسين است . خب حسادت از منظر اخلاقى خصلت ناپسندى است . به شما حق مى دهم پس از اين همه سال لفاظى و سايت زدن و ادعاى مبارزه داشتن نتوانيد ببينيد كه اصلاح طلبان ايستاده اند و مردم در كنارشان هستند . اين سخت است مى دانم براى همه منجمد شده ها سخت است . ايرادى بر شما نيست . شما نسل يائسگان شده ايد و متاسفم بر شما كه موسوى و رهنورد تغيير مى كنند و دست يارى به سوى تمامى تحول خواهان دراز مى كنند و شما همچنان آب در هاونتان مى كوبيد . رنگ سبز را نه صرفا ميرحسين و رهنورد و خاتمى كه مردم ايران مى بندند ، كوته بينى تا چند ؟ تا كجا ؟ . الله اكبر را نه ميرحسين و رهنورد كه مردم مى گويند و شما نيز پيشنهاد مى كنم در نوستالژى ايران آبجويتان را بخوريد و ديگر از ما طلبكار نباشيد.
اما درباره مقاله تان درباره شعر يا به نظر شما شعار رهنورد بايد چند نكته ساده را به شما تذكر دهم :

1- اولين نكته و ساده ترين نكته ، اين شعر را زهرا رهنورد در سال پنجاه و هفت و پيش از انقلاب سروده اند و نه امروز . در نتيجه تمام تئورى و نقد شما روى هوا بند است . پس گرگ ها نماد قاتلان دهه شصت يا دهه هشتاد نيست بلكه مزدوران رژيم شاه منظور ايشان بوده است.
2- در باره واژه "ايل" به نظر مى رسد شعور و درك شما از يك شعر بسيار ناچيز است .اينگونه باشد ساحل در شعر معروف " آى آدمها " نيما چه مفهومى پيدا مى كند ؟ حتما نيما منظورش از ساحل و آدم ها ماهيگيران و توريست ها بوده است . اين چه تحليلى است ؟ ايل در مفهوم مملكت و خانه ملت است نه ايل و قبيله مد نظر شما . و باز هم اين ايل مربوط به سال هاى پيش از انقلاب است و نه ايل امروز . ضمن اينكه جمله ميرحسين موسوى اين بود :" ماجرای ما، هر چقدر تلخ، يک اختلاف خانوادگی است که اگر خامی کنيم و بيگانگان را در آن دخالت دهيم به زودی پشيمان خواهيم شد."
جملات را بايد كامل نوشت نه مثل كيهان نيم آن را . مفهوم اين جمله اين است كه ماجراى ما و درگيرى امروز مربوط به مردم ايران است نه آمريكا و انگليس و ديگر كشور ها . متوجه شديد ؟
3- درباره نقد عميق !!! فمينستى تان بايد گفت در دهه پنجاه شمسى هيچ يك از شاعران بلند مرتبه ما در يك شعر حماسى از دخترها و زنان به عنوان مبارز نام نمى بردند . شعارهاى آن دوران را هم گر يادتان باشد يكى از مهم ترين هايشان اين بود " مى كشم آنكه برادرم كشت " . مسئله بعدى نيز در اينجاست كه در درگيرى هاى ايلى نمى توان گفت دختر تفنگ در دست مى گيرد . چرا كه از لحاظ بافت شعرى به شعر ضربه مى خورد.
4- در اصطلاحات فلسفه و منطق ، اصطلاحى هست به نام مغلطه كه شما گويا خيلى به آن علاقه داريد. بيت پايانى شعر هيچ اشاره اى به دختران نكرده و زنان را نيز خطاب قرار نداده است . در نتيجه از اين بيت نمى توانيد ايراد فمينيستى تان را بگيريد.
در پايان نيز بايد باز به شما بگويم خيلى از مردم ايران عقب تر هستيد چرا كه اين شعر پيش از انتخابات ميان مردم پخش شده بود و شما گويا دير به آن دست يافته ايد تا عقده هاى تان را خالى كنيد در نتيجه اينكه جنبش سبز امروز ايران كه زنان نيز در كنار مردان كشته مى شود بسيار بعدتر از زمان سرودن اين شعر رخ داده است. ضمن اينكه زهرا رهنورد نيز بر خلاف شما متحجران خشك انديش تغيير كرده است .
براى بازگشتن دير نيست . مى توان به مردم پيوست وگرنه به زباله دان تاريخ پرتاب خواهيد شد خانم شاهرخى.
جوان ايرانی ساکن ايران

نام: کمونیست
ای-میل:
23:34 16 تیر 1388
واقعا که باید دست مریزاد گفت. این باجه ور مالیده های طرفدار موسوی به همان وقاحت وی می باشند. اینها که میلیونها نفر کارگر و زحمتکشی را که زیر خط فقر زندگی می کنند آدم حساب نمی کنند که حتی یک خواسته برای آنها داشته باشند فکر می کنند این موسوی می تواند ازادی برایشان به ارمغان بیاورد. خواب دیده اید خوش باشد. دیکتاتوری ضرورت این نظام است برای سود مافوق که بتواند 6 ماه 6 ماه به کارگر حقوق ندهد و حداقل دستمزدش یک سوم خط فقر باشد. شما طبقه متوسط ها از حنبش مردم همانقدر می ترسید که از احمدی نزاد. منتظر باشید تا ادامه جنبش را ببینید. این کارگران و زحمتکشان خواهند بود که وقتی موسوی تو سر شما زد به شما ازادی خواهند داد. شما مجبور به انتخاب میشوید. به بین بد و بدتر. بلکه بین خوب و بد. بالایی های شما به رژیم می بیوندند و باییینها نیز به انقلاب. زیادی هیجان زده نشوید. جامعه دارالمجانیین است که دنبال یک عده قاتل بیفتد. کمی حوصله داشته باشید. این هنوز اول جنبش است. هنوز غول اصلی این نبرد کاملا به میدان نیامده است. هر چه می توانید رجز بخوانید. رهبرتان که مردم را زیر دست قاتلین رها کرده و اگر همین مبارزات مردم نبود معلوم نیست چه به سر این دستگیر شدکان بیاید. منتظر حرکت های بعدی مردم باشید. منتطر به میدان آمدن خواسته های مردم و کارگران باشید. این لباس رهبری به قواره قاتلینی مثل موسوی زیادی گشاد است. مردم از این قاتلان رد شده اند. زیادی باد به غبغب نیندازید.

Investigation into crimes committed by Ali Khamenei


Investigation into crimes committed by Ali Khamenei

View Current Signatures - Sign the Petition


To: Prosecutors of the International Court of Justice

Dear Madams/Sirs, Prosecutors of the International Court of Justice,

Based on the constitution of the Islamic regime ruling Iran, Ali Khamenei, the leader designated as The Absolute Theocratic Guardianship, has unlimited authority, his commands must be unconditionally enforced and he cannot be challenged or opposed in any way. As such, Ali Khamenei acts in nothing more than in his own self-interest, in dereliction of his duty to safeguarding the lives, property and dignity of the people of Iran and maniacally runs rough shod over our nation; and with the aid of his oppressive henchmen, they add to the multitudes of the tortured and murdered of this land. This is a dictator whose inept and brutal policies has stiffled any expression of dissent and has squarely put our country in the path of destruction.

This suffocation and continued injustice has drowned out the voices of protesting groups such as the legions of workers, teachers, students, writers, journalists, bloggers, etc. Each day the number of the executed and tortured, in the prisons increases, all simply as a result of differences of opinion or opposition to the regime’s course of action.

As a result, in view of the recent warrant issued by your court, in the case of Omar al-Bashir, the criminal leader of The Sudan, we the below signatories, call upon you to also investigate crimes committed by Ali Khamenei, and to also issue a warrant for his arrest.


دادستان محترم دادگاه کیفری بین المللی لاهه

از آنجا که بر اساس قانون اساسی رژیم اسلامی حاکم بر ایران، علی خامنه ای رهبر این رژیم به عنوان "ولایت مطلقه فقیه" اختیارات نامحدود دارد و احکام او لازم الاجراست، هیچ نیرویی توان مقابله با خواست او را در این کشور ندارد. بر این پایه، علی خامنه ای به عنوان یک رهبر خودکامه، بی اعتنا به جان و مال و ناموس مردم ایران، دیوانه وار بر این کشور فرمان می راند و به یاری ایادی سرکوبگر خود روز به روز بر شمار شکنجه دیدگان و کشته شدگان این سرزمین می افزاید. او دیکتاتوری است که با سیاست های نادرست و سرکوب هر صدای مخالف خود، کشور ما را در آستانه ویرانی کامل قرار داده است.

این خفقان و سرکوب های وحشیانه موجب شده که فریاد گروههای معترض اعم از کارگران، معلمان، دانشجویان، نویسندگان و وبلاگ نویسان راه به جایی نبرد و هر روز بر شمار شکنجه شدگان و اعدامیان در زندان ها که تنها به دلیل اختلاف عقیده و مخالفت با مشی و عملکرد مسئولان این رژیم بازداشت شده و در زندان به سر می برند، افزوده گردد.

از این رو ما امضا کنندگان زیر، با توجه به حکمی که آن دادگاه محترم در باره "عمر البشیر" رهبر جنایتکار سودان صادر کرده است، خواهان رسیدگی به جنایات علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی و صدور حکم مقتضی برای وی هستیم.

Sincerely,

The Undersigned

View Current Signatures