۱۳۸۸ دی ۱, سهشنبه
:لقب امام دادن به خامنهای که در اوج بدنامی و نفرت در نزد افکار عمومی قرار دارد
خودنويس:روز پس از تشييع جنازه آيتالله منتظري، برخی از روزنامههای دولتی به اشاره معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد از لقب «امام خامنهای» برای رهبر جمهوری اسلامی استفاده کردند.
لقب امام دادن به رهبری که در اوج بدنامی و نفرت در نزد افکار عمومی قرار دارد بار ديگر نشانهای است از نعل وارونهای دستگاه تبليغاتی و اتاقهای فکر دولت احمدينژاد بر سم يابوی خود زدهاند.
براساس يک نظرسنجی دولتی که نتايج آن اخيرا در اختيار برخی از مراکز قرار گرفته است، محبوبيت «امام خامنهای» به نسبت سال گذشته بيش از «پانزده درصد» کاهش يافته است. اين در حالی است که معمولا در نظرسنجيهای دولتی پاسخگويان جرات ابراز مخالفت علنی و سند به دست دشمن دادن ندارند، اما نگارنده به خاطر ميآورد در تمام نظرسنجيهايی که به دست وی در پژوهش معاونت سياسی صدا و سيما ميرسيد خامنهای وضعی رقت بار داشت و در اغلب مواقع دومين دولتمرد محبوب پس از رئيس جمهور وقت در همين نظرسنجيهای مغلوط و دستکاری شده بود.
بيش از سی سال پيش همين لقب برای خمينی به وی قدرت و کاريزمايی دهشتناک بخشيد که وی که در «نوفل لوشاتو» سخنانی کمابيش معقول در محدوده شعور مذهبی خود مانند "عدم دخالت روحانيون در حکومت، آزادی زنان در پوشش، آزادی بيان برای همه ، حتی کمونيستها و مراجعه به آرای عمومی" ميزد به محض آنکه پاياش به کشور رسيد کاری کرد که به قول منتظری روی شاه را در ديکتاتوری و جنايت سفيد کرد.
نخست فاتحه جمهوری را خواند و با رفراندم جمهوری اسلامی با ياری بهشتی و ديگران قوانين جزائی متوحشانه ای را حاکم کرد که از جمله آنها تبعيض براساس تفاوت بود و سپس با ياری منتظری اصل ولايت فقيه و ساير قوانينی که به ديکتاتوری منتهی ميشد را وارد قانون اساسی کرد، منتظری اما خود گفته است از نتيجه عملی ولايت فقيه خبر نداشته است و با تجربهای که با خمينی و سپس خامنهای يافت در پايان عمر به اشتباه خود اعتراف کرد.
اگر عنوان امام برای خمينی سبب شد تا با قداست روحانياش دستور هر جنايت، توطئه و دسيسهای را بدهد، اين عنوان کمکی به خامنهای نخواهد کرد چرا که نه خامنهاي، خمينی است و نه اين دوران، آن دوران. به قول مارکس همه پديدارهای تاريخ دوبار تکرار ميشوند يک بار به شکل تراژيک ، و بار ديگر به شکل کمدی سخيف!
اين روزها همگان در باره منتظری می نويسند «موج زدگی» خصيصه نخست طبقه متوسط است اما فراموش می کنند که نقش منتظری در تحکيم قدرت خمينی را يادآوری کنند چيزی که منتظری خود در واپسين سالهای حيات ش به انتقاد از خود پرداخت.
اصلاحطلبان در حالی اشک برچشم از منتظری سخن ميگويند که خود در صف نخست توطئه و دشمنی با منتظری برای برکنار کردن وی از قدرت بودند و يا حداقل در آن روزگار که منتظری به دليل انتقادهاياش از همين امامی که سنگش را بر سينه ميزنند تنها بود، خفقان گرفته بودند تا کرسی نخست وزيری و وزارت و رياست مجلس و قدرت خود را از دست ندهند، همانها که شاگردياش را می کردند از پشت به او خنجر زدند و همانها که در مقام فرزندی او بودند رنجنامه نوشتند و انشاء نويس عزل او شدند.
حال رانده شدگان از قدرت در عزای منتظری اشک ميريزند گويی از ياد برده بودند که همين هفته پيش به برخی از جوانان کم حافظه توصيه کرده بودند که عکس ديکتاتور و جنايتکار بزرگ را بردست بگيريد، توصيهای که صدای بسياری از مقلدانشان را هم درآورد و منتظری را ناچار کرد تا به لفافه بر جنايات خمينی انگشت گذارد و نهيب بزند که او معصوم نبود.
آنها که کعبه آمالشان خمينی ست و آرزوی بازگشت به دوران طلايی «امام خمينی» را ميکنند در واقع آرزوی بازگشت به فرمانروايی بی چون و چرای دوران حاکميت مطلق «جناح چپ» که از اتفاق عمله همه جنايات و قتل عام ها و ويرانی کشور در دوران خمينی بود را دارند.
مشکل اين حضرات البته نه مردم بلکه قدرت است، برای رسيدن به قدرت حاضرند عکس خمينی که هيچ عکس شيطان را هم به دست بگيرند.
آنها که در دستبوسی خمينی با علم و مشارکت در تمام جنايتها و مصائب بی نظيری که در دوران او رخ نمود بر يکديگر سبقت ميجويند و اکنون بر سر ميراث او با خامنهای دست به يقه شدهاند نه از منتظری چيزی آموختهاند و نه حتی از پس توجيه مقلدان خود که کورکورانه آنها را الگوی رهبری «جنبش سبز» قرار دادهاند برميآيند.
جنبشی که آنها خود را رهبر آن تصور ميکنند چانهزنی بر سر قدرت يا لحاف ملا يا به گفته حضرات «دعوای خانگی» است حتی اگر لنگه کفشی هم بخورند يا ذرهای هم اسپری فلفل استشمام کنند، هدف و مقصدی جز بازگشت به دفتر رياست جمهوری ندارد.
صدای منتظری که اين جنبش و خواستههای مردم از حد شعارها و وعده های انتخابات گذشته و کليت رژيم را زير سوال برده و در صورت عدم پاسخگويی به آن لاجرم منتهی به انقلابی ديگر ميشود البته در گوش اين آقايان عزادار نميرود.
به گمان من از پس از شانزدهم آذر تکليف و صف بخش مهمی از مردم با «شعارهای ساختارشکنانه» شان کاملا از تکليف اصلاحطلبان حکومتی جدا شده و دير يا زود در رويارويی با کل حاکميت بالانس معادلات سياسی و اميد به تعيين تکليف از سوی سياستمداران شکست خورده که همه نظريات و تئوريها و راهبردهايشان در اين مدت اشتباه در آمده و به داستانسرايی هايی چون اختلاف در بيت رهبری يا احتمال کودتای ارتش و غيره روی آوردهاند، بهم خواهد خورد.
حال بگذار آقايان، کاسههای نذريشان را از ختم منتظری پر کنند، منتظری حتی به عنوان يک مرجع دينی که به ناچار بايد به بسياری از احکام اسلامی مقيد ميماند از اصلاحطلبان حکومتی بسيار پيشرو تر و عليرغم سادگياش و نابلدياش در علم سياست (به معنايی که طرفداران خمينی و خامنه ای در عمل به کار بستند) از آنها طبعا صادقتر به نظر ميآمد.
بسياری از «موج سبزيها»ی متعصب و حقوقبگيران رسانههای آنها اکنون در فقدان منتظری جامه سياه پوشيدهاند (حتی سايت اصلاحطلب بالاترين که سايت شخصی نيست هم عزادار می شود!) اما کلامی از جفايی که رهبرانشان در حق منتظری کردند سخن نميگويند، کلامی از دست داشتن همه اين آقايان در جنايات امام خمينی سخنی نميگويند و هرگاه که به مصلحت باشد به زير عبای «امام» ميخزند. در عالم واقع اما برخلاف نظر طرفداران خمينی و خامنهای اين سياست نيست، اين روس...گری است!
دینی که «حکومت» شد
«سیاست محض» است! جنایت است!
م. پوریا
۱
این روزها هر نویسندهای که «حکومت دینی» را به چالش گرفته و مبانی فکری رهبران و نیروهای مذهبی متعلق به جنبش سبز را نقد کرده و به پرسش میگیرد، از سوی افراد و گروههای سیاسی مشخصی، به ویژه در خارج از کشور، به «بیمسئولیتی»، «آرمانگرایی»، «انقلابیگری»، «خشونتگرایی»، «جدا از تودهها»،
«بیاعتنا به اعتقادات و فرهنگ مردم»، «برج عاجنشینی» و.... متهم میشود.
ایشان پس از ارجاع دادن مخالفان و منتقدان «حکومت دینی» به «فرهنگ مذهبی مردم کوچه و بازار» و «حضور مذهب در تمام مراحل و زوایای زندگی مردم و نقش عمیق آن بر ذهنیت و افکار آنها»؛ و نیز با ارجاع دادن مخالفان و منتقدان «حکومت دینی» به درندهخویی و بیرحمی حاکمان فعلی و جو بهشدت نظامی حاکم بر جامعه، بیان میدارند که:
... به چالش کشیدن مبانی فکری و نظری «رهبران جنبش سبز» و نقد و رد «حکومت دینی» در موقعیت کنونی جامعه کاری درست و عاقلانه نبوده و اینگونه حرفها به زیان «جنبش سبز» است و موجب تحت فشار قرار گرفتن رهبران و نیروهای صف مقدم «جنبش سبز» در ایران خواهد شد. و اینکه طرح این حقایق تندروی است و میتواند زمینهساز بهکارگیری خشونت بیشتر از طرف نیروهای گوش به فرمان رهبر شود و جوانان را به واکنشهای انتقامجویانه و آنارشیستی وادارد! و یا اینکه طرح چنین موضوعهایی همان «مطالبات حداکثری» است که طرح زودرس آن به تشدد و پراکندگی نیروها در جنبش سبز خواهد انجامید...
ایشان استدلال میکنند که ولی فقیه و نیروهای نظامی تحت رهبری وی و دولت کودتا بر آن است تا با متهم کردن «جنبش سبز» به «ساختارشکنی»، «انقلاب مخملی» و «براندازی»، آن را سرکوب کند و از همین روی، طرح سکولاریسم و «جدایی دین از قدرت»، این بهانه را به دست آنها خواهد داد که هر صدای اعتراض و مخالفتی را به نام «دفاع از کیان اسلام» به خشنترین شکلی خاموش کنند...
دوستان پنداری حکومت اسلامی را تازه شناختهاند! این حکومت ولایت فقیهی، مگر بهجز بهکاریگیری روشهای خشونتآمیز و اتهام زنی و عوامفریبی، شیوههای دموکراتیک و مسالمتآمیز و خردورزانه هم در بیلان کار خود داشته است؟! این حکومت حتا «برادران اصولگرا»ی خود را نیز اگر پایشان را از گلیمشان درازتر کرده و از سر دلسوزی انتقادی کنند، به «ساختارشکنی» متهم کرده و همان کاری را با ایشان خواهند کرد که در این سی سال با دگراندیشان کردهاند. اینان فقط یک راه و شیوه برای حکومت کردن و «مردمداری» میشناسند و آن هم بهکارگیری زور و خشونت و زندان و شکنجه و اعدام است و به اطاعت واداشتن دیگران در برابر «اراده»شان که مدعیاند «الهی» است و مرتبط با «امام زمان». مگر نه این است که در برابر اعتراضات مسالمتآمیز مردم و «تظاهرات سکوت»، رسماً و با گستاخیای که تنها از ایشان برمیآید، فرمان کشتار مردم را در خطبههای نماز جمعه صادر کرده و نیروهای ناآگاه و مشتی اوباش و مزدبگیر را به جان معترضان انداختند؟
مشکل اصلی این دوستان این است که پایهی بحث خود را بر این گمان نادرست سوار میکنند که چون مردم به دین اعتقاد دارند و مسلماناند، پس «حکومت دینی» نیز خواست ایشان است و بنابراین، مخالفت با «حکومت دینی»، قرار گرفتن در برابر مردم و دینشان خواهد بود! با اینکه چنین نیست، اما فرض گیریم که همهی مردم خواستشان «حکومت دینی» باشد، آیا این وظیفهی شهروندی ما نیست که خود را جزیی از مردم بدانیم و دلیل بیاوریم و به آنها بگوییم: اشتباه میکنید عزیزان!
۲
روشن است در شرایطی که استبداد مذهبی خشنتر از هر زمانی دیگر بیداد میکند و جامعه در زیر پای چکمههای نظامیان و نعلینهای روحانیان قدرتپرست و انحصارطلب راه تنفساش مسدود گشته است و با مرگ دستوپنجه نرم میکند، نیروهای سیاسی بایستی با هوشیاری و بهکارگیری سیاستهای واقعبینانه، سنجیده و مسئولانه، از هر گونه امکانی، هرچند بسیار ناچیز، برای گشایش فضای سیاسی استفاده کنند و در این راستا هر گام کوچکی هم که برداشته شود، به سود نیروهای مترقی و طرفداران حقوق بشر خواهد بود. این از الفبای سیاست است و طبیعی است که هر گروه و سازمان سیاسی وقتی میبیند که به دلیل حاکمیت استبداد و علتهای دیگر اجتماعی و فرهنگی، از نظر کمی ضعیف است و از نیروی لازم برای جذب و سازماندهی مردم و به حرکت واداشتن آنها برخوردار نیست، بایستی برای تشکیل یک جبههی متحد سیاسی با دیگر نیروهای معترض تلاش کند؛ البته اگر که از خود و تواناش ارزیابی واقعبینانهای داشته و در کارش جدی بوده و فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعیاش از حد طرح شعارهای بیپشتوانه و کارهای محفلی برگذشته باشد.
اما اگر قرار باشد نیروهای سیاسی اپوزیسیون درون و بیرون از حکومت در راه تلاش برای «قانونمداری» و «گشایش سیاسی و فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی» به بهانههایی راه بر هرگونه نقد و چالشگری ببندند و اگر قرار باشد که خواستههای واقعی مردم دیده و شناخته نشوند و بر پایهی آن، برنامهای مشخص برای «تغییر» طرح نشود و همهی فرصتها، همچنانی که در دوران هشت سالهی ریاست جمهوری محمد خاتمی و اصلاحطلبان اتفاق افتاد، از دست برود و بار دیگر امید مردم به يأس و سرخوردگی بیانجامد، پس این اعتراضات چه سودی برای جامعه خواهد داشت بهجز هدر رفتن هزینههای سنگینی که مردم از جان و مال خود پرداخت خواهند کرد؟
شما امروز بر اساس ارزیابی سیاسی مشخصی، میتوانید با افراد و نیروهایی در مبارزه برعلیه استبداد متحد شوید یا راه خود روید اما اشتباه محض است که به دلیل پشتیبانی از جنبش سبز آزادیخواهی مردم که دربردارندهی همهی اقشار مختلف جامعه است و فراتر از «پس گرفتن رأی»شان بوده و ماهیتی ضد استبدادی دارد و به هیچ روی نمیتوان آن را به یک جنبش مذهبی کاهش داد، رأی به تعطیل نقد «حکومت دینی» داده و چالشگری و بحثهای نظری و پرسشگری و درخواست پاسخگویی از پاسدارندگان «حکومت دینی» را «عامل تفرقه» بدانید!
در دوران ریاستجمهوری محمد خاتمی وقتی که به یاری «بیش از بیست میلیون» رأی مردم، «گشایش سیاسی» برای نیروهای مذهبی اصلاحطلب فراهم شد، بخشی از نیروهای سکولار (مذهبی و غیرمذهبی) با توجه به اهمیت و ضرورت نقد مبانی نظری و فکری و عملکرد رهبران و نیروهای سیاسی، اصلاحطلبان و پشتیبانان ایشان را به نقد گذشته و پذیرش خطاها و پاسخگویی فراخواندند و از سر خیرخواهی گفتند و نوشتند:
«درخواست پاسخگویی از گروهها و افراد سیاسی نسبت به سیاستها و عملکردهاشان، دشمنی، کینهجویی و انتقامکشی نیست، بلکه دفاع از ارزشها و ترویج آن است؛ ارزشهایی که شاید بتواند سیاست را انسانی و «با پدر و مادر» کند؛ ارزشهایی که نوعی از فرهنگی را در جامعه تولید کند که بتواند مدافع دموکراسی باشد...»،
بر آنان مهر «خشونتطلبی» و «کینهجویی» زدند و بعد هم چنین اتهامهایی را با شعار «ببخش اما فراموش مکن» آراستند. در حالی که موضوعی را که آنان در آن زمان مطرح کرده بودند و از نیروهای اصلاحطلب و یاران ایشان انتظار داشتند، بسیار فراتر و جدیتر از «بخشیدن» و یا «نبخشیدن»ی بود که در دستگاه حقوقی و قضایی میگنجد و در یک جامعهی دموکراتیک از تمایل و ارادهی این فرد و آن گروه بیرون است.
۳
«گشایشسیاسی» هنگامی یک «امکان» و «فرصت» بهشمار میآید که از آن برای بیان شفاف دیدگاهها و نقد و انتقاد و درمیان گذاشتن آن با مردم و درخواست پاسخگویی از مسئولان استفاده شود. این نقد و بیان عمومی آن و درخواست پاسخگویی، در مبارزه برای دموکراسی یک اصل است و در واقع میتواند واکسینه کردن خود و جامعه در برابر تکرار اشتباههای بزرگ و فاجعهبار گذشته باشد؛ این نقد و بیان عمومی آن میتواند گفتمانهای سیاسی ـ اجتماعی را به مداری بالاتر برکشد تا «سیاستمداران» برای هزینهای که مردم از جان و مال خود میپردازند، ارزش قائل شده و آن را به آسانی به هدر ندهند و اعتراضاتشان را به مسیری هدایت نکنند که دیگربار سر از ناکجاآباد «حکومت دینی» و استبدادی دیگر درآورد... این نقد و انتقاد و عمومی کردن آن، پیش از آنکه به حوزهی سیاست متعلق باشد، کاری «فرهنگی» و «اخلاقی» است که میتواند مردم را در برابر یأس، جمود فکری و استبداد فردی و گروهی سازماندهی کند و راه را برای تحقق جامعهای دموکراتیک هموار سازد.
نیروهای اصلاحطلب در آن هشت سال «گشایش سیاسی»ای که برای ایشان، و نه دگراندیشان و نیروهای سکولار، فراهم شد و با وجود داشتن «بیش از بیست میلیون رأی» که بیشترشان هم از سوی نیروهای جوان و فعال جامعه بود، بهجای نقد گذشته و بهعهده گرفتن نقش و سهم باورها و رفتارهای خود در فجایعی که آفریده شد، و بیان آشکار این انتقاد و پاسخگوییها که در واقع یکی از راههای پیشروی بر علیه نیروهای استبداد است، فرصتها را سوزنداند و این مجال را برای خامنهای و جنتی و فرزندخواندههای ایشان چون احمدینژادها فراهم آوردند تا با بازسازی و گسترش نیروهای خود، درندهتر از پیش به میدان درآیند و بر سر مردم چون کابوسی هولناکتر آوار شوند و کار را بهجایی کشانند که حتا خود ایشان را نیز به صف «مغضوبشدگان» دگراندیش برانند.
متأسفانه آن حضور پرشور مردم در زمان ریاستجمهوری خاتمی که فرصت مناسبی برای گشایش فضای سیاسی و ایجاد و تقویت نهادهای مدنی و بیمه کردن فعالیتهاشان در راستای «تغییر» بود با محافظهکاریها به هدر داده شد و همهی شور و امیدها را برای چند سالی به يأس مبدل کرد و موجب شد که حکومتگران، دولتی از دروغگویان و جعلکنندگان سازمان دهند و روز به روز در کاربرد زور بر علیه مردم گستاختر و بیپرواتر شوند و پس از قتلعامهای سال ۶۰ و تابستان ۶۷ و قتلهای زنجیرهای و حمله به دانشگاهها و سرکوب دانشجویان، امروز کهریزکها را برپا کنند. اینان با هر گامی که اصلاحطلبان و نیروهای مذهبی معترض به عقب برداشتهاند، بهخود غرهتر شده و با نظامیتر کردن فضای جامعه، بر زورگویی خود افزودهاند.
بدون نقد گذشته و ریشهیابی خطاها و فاجعهها و پذیرش نقش و سهم خود در آنچه که جامعه را به تباهی کشانده است؛ بدون در میان گذاشتن نتیجهی این بازنگریها و انتقادها با مردم و بدون شفافیتسازی، نمیتوان مبارزهی آزادیخواهانه را به پیش برد. آن فرهنگی که بر بستر آن میتوان تلاش و مبارزه برای دموکراسی را سازمان داد، از جمله با همین بازنگری و نقد و پذیرش سهم و نقش خود در خطاها و فاجعهها و بیان عمومی آنها است که ایجاد میشود و تنها با بهکارگیری این پیششرطها است که ادعای «تغییر گامبهگام و مسالمتآمیز» در برابر چنین حکومتی شاید درست از آب در آید، نه با نادیدهگرفتن و یا مسکوت گذاشتن آنها و یا بدتر از آن، وارونه جلوه دادن واقعیتها.
مطمئن باشید تا زمانی که بخواهیم ابعاد واقعی آنهمه جنایت و بهویژه قتلعام تابستان ۶۷ و کشتار بیش از چهار هزار نفر زندانی را بپوشانیم و وانمود کنیم که همهی آنها تنها «واکنشهایی تندروانه» بوده و ماهیت آن را تا حد «خشونت» و نه جنایتهایی هولناک بر علیه بشریت، فروکاهیم، یعنی آمادگی و توانایی برای «تغییر» نداریم و فقط در حرف و ادعا ماندهایم و خواهیم ماند.
وقتی که از اشتباهها و فاجعهها و نقش و سهم خود میگوییم و در برابر مردم به روشنی از خود و باورهای غلط پیشینمان انتقاد میکنیم، یعنی به دشمنان آزادی و دموکراسی و زمینههای استبداد و تحجر فکری هجوم بردهایم؛ یعنی راه را برای شرکت آگاهانه و خلاقانهی مردم در مبارزه با دیکتاتوری هموار میکنیم.
۴
آقای منتظری، شاید تنها نمونهای از رهبران باشد که با پشتپا زدن به «مواهب و مزایای ولیعهدی»، به صراحت و شجاعت، از اخلاق و وجدان در برابر قدرت سیاسی دفاع کرده و با بازنگری و انتقاد از گذشته، به سهم و نقش خود اشاره کرده و با پذیرفتن اشتباهات، راه درست را به سیاستمداران، مراجع دینی و مردم نشان داده است.
پرسش این است: آیا آقای منتظری در برابر شکنجه و کشتار و قتلعام تابستان ۶۷ میبایست همچنان سکوت میکرد و انتظار میکشید تا چهوقت پس از خمینی قدرت را بهدست گیرد و سپس «آزادی و عدالت» را برقرار کند؟ از کجا معلوم و چه تضمینی بود که در این فاصله قتلعامهایی دیگر انجام نمیشد؟ از کجا معلوم و چه تضمینی بود که «قدرت» او را در خود غرق و مستحیل نکرده و چشم و گوشاش را بر حقایق نمیبست و خودشیفتهاش نمیساخت؟
این پرسش فراتر از یک پرسش سیاسی است. آقای منتظری با بیان عمومی اعتراض و مخالفت خود با زورگویی و شکنجه زندانیان و قتلعام تابستان ۶۷، و با دفاع آشکار از حقوق مردم، هم وجدان خود و هم اخلاق و دینی را که به آن باور دارد و «مسالمتآمیز و رحمانی»اش میداند، از چنگ قدرت رهانید تا به آینده پیوندش دهد. با این واکنش، آقای منتظری نه تنها خود را از تکرار اشتباههای گذشته در امان نگه داشت، بلکه افق دیدش را به کشف ایدههای نو گشود. این ارزشمندترین آموزهی آقای منتظری است که از او در تاریخ ایران به یادگار خواهد ماند و هر جا که حرف از قدرت و سیاست و فلسفهی اخلاق به میان آید، چون پرسشی عمیق و تازه نمایان خواهد شد.
امیدوارم آقای منتظری و پیروان ایشان، با توجه به تجربهی سی سالهی حکومت دینی در ایران، در نگرش خود نسبت به این نوع حکومت بازنگری کنند و به ویژه آن را از زاویهی تناقضاش با حقوق فردی و ناسازگاریاش با ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعههای معاصر مورد بررسی قرار دهند. مهمتر اینکه، این حکومت را در پیوند با رفتاری که با خود ایشان و خانواده و خویشان و دوستان مذهبیشان داشتند، مورد توجه قرار دهند: وقتی چنین حکومتی، بیاعتنا به موقعیت و جایگاه دینی و معنوی مرجعی چون آقای منتظری، وی را در خانهاش زندانی میکند و بعد هم مشتی متعصب ناآگاه را همراه با اراذل و اوباش به نام «دفاع از اسلام» به خانهاش روانه میکند تا او را به سکوت وادارند و حتا تا پای تعرض به جان وی پیش میروند، تکلیف فردیت و دگراندیشی و آزادی بیان و اندیشه مشخص است. [۱]
صحبت بر سر خوب بودن یا نبودن «حکومت دینی» نیست، بلکه حرف این است که «حکومت دینی»، جدای از ناسازگار بودن آن با ساختارهای اجتماعی و فرهنگی جامعهی امروزی، در مقایسه با دیگر گونههای حکومت، بیشترین امکانات را در اختیار سوءاستفادهکنندگان از قدرت قرار میدهد و راه بهکارگیری خشنترین شیوهها را برای آنها باز میگذارد.
۵
چگونه شد که خامنهای، به امامی مبدل گشت که امروز، بیپرواتر از شاه و شاهان، قانون اساسی و هرگونه حقوق فردی و مدنی مردم را زیرپا میگذارد؟ چگونه شد که دولت احمدی نژاد از جعبهی شعبدهباز بیرون آمد؟ چگونه شد که امروز نیروهای نظامی و شبهنظامی بدون هیچ ترسی، و بیپرواتر از هر زمانی دیگر، با مردم همچون دشمنی اشغالگر رفتار میکنند و در روز روشن در خیابان در برابر آنهمه چشم، آنگونه وحشیانه به مردم حمله میکنند و انسانها را میکشند و به هیچ مرجع قانونی خود را پاسخگو نمیدانند؟ چگونه شد که امروز حتا مراجع معتبر دینی نیز در بیان انتقاد از ولیفقیه و دیگر نیروهای سرکوبگر، در امان نیستند؟ غیر از این است که علت اصلی این فراتر از قانون رفتنها، همانا «حکومت دینی» است؟ سرکوب نیروهای دگراندیش و نوگرایان دینی و سکولار بهکنار، مگر همین نیروهای اصلاحطلب و معتقد به حکومت دینی را در این سالها با تکفیر و تهمت «نفاق» و «بدعت در دین» از صحنهی فعالیتهای سیاسی – اجتماعی بیرون نراندهاند؟ مگر در این سالها زندانها را از آنان پر نکردهاند؟ چگونه چنین جسارتی را یافتهاند؟ این چیست و چه نیرویی است که چنین قدرتی را به آنان ارزانی داشته است؟
این پرسشها است که نیروهای مذهبی معتقد به «حکومت دینی» که خود را متعلق به جنبش سبز مردم میدانند باید به خود پاسخ دهند. این قدرت بی حد و مرز و فراتر از همهی قانونها را تنها «حکومت دینی» است که به حاکمان میبخشد. این قدرت فراتر از آنچیزی است که در حکومتهای دیکتاتوری و استبدادی وجود دارد.
در حکومت دینی هیچ تضمینی برای حقوق فردی و گروهی وجود ندارد حتا برای «خودی»ها. در چنین حکومتی «خودی»ها نیز باید آماده باشند که هر آن از «مدار قدرت» به بیرون رانده شده و مورد بیمهری و خشم قرار گیرند. رواج «فرهنگ دروغ و ریا» در جامعه که اصلاحطلبان و نیروهای مذهبی معترض این روزها مطرح میکنند، ریشه در همین «حکومت دینی»، و نه فقط «استبداد دینی»، دارد. «حکومت دینی» حتا در بهترین شکلاش نیز سرانجام روزی چنین فرهنگی را تولید خواهد کرد چراکه در ماهیت خود با حقوق فردی و آزادی اندیشه و بیان در تناقض است. چون اگر غیر از این بود، پس چه نیازی به حکومتی کردن دین است؟ حکومت کردن دین بر فرد جز گرفتن حق آزادی اندیشه و بیان از وی چه قصد و معنای دیگری میتواند داشته باشد؟
«حکومت دینی»، گونههای دیکتاتوری و یا دموکراتیک ندارد. «حکومت دینی» در ماهیت خود انحصارطلب و فردیتکُش است. اوایل انقلاب ضد استبدادی را به یاد آورید تا ریشهها و زمینههای حرکتهای انحصارطلبانه و سازماندهندگان نیروهای متعصب و ناآگاه و اوباشان را دریابید که چگونه با عوامفریبی و زور چماق به حذف «رقیبان» کمر همت بسته بودند و فراتر از قانون خودنوشته رفتار میکردند. نکتهای که بایستی به آن توجه شود مشابهتهای ذهنی و رفتاری انحصارطلبان و گروههای فشار در امروز و دیروز است؛ همان مردمفریبیها و تهمتزدنها و پرونده سازیها و حذف کردنها، با شیوههایی یکسان امروز نیز طرح و بیپرواتر اجرا میشود.
این قدرت فراقانونی را «حکومت دینی» به نام «نجات دین و شرعیت» به آنها میدهد. «حکومت دینی» همیشه گروههای فشار و موسوم به لباسشخصیها و «مخلصان ولیفقیه» را در خدمت خود دارد تا هر گاه که اراده کنند، به بهانهی «جریحهدار شدن غیرت دینی مردم مسلمان»، آنها را به قصد ایجاد رعب و وحشت و زهرچشم گرفتن به جان مردم معترض بیاندازند؛ گروهایی که گویا از شدت «غیرت و تعصب دینی»، ظاهراً گوششان هم به حرف هیچیک از مقامات مملکتی و بزرگان و زعمای دلسوز دین حکومتی بدهکار نیست و «خودسر» عمل میکنند! و چه «غیرت»ی کورتر، متعصبتر و خشنتر از «غیرت دینی» است؟
چنین حکومتی تولیدکنندهی استبداد است و در نهایت هرگونه معنویتی را زیر پا له میکند. روشن است که من نیز مانند بسیاری از افراد و نیروهای سکولار مذهبی و غیرمذهبی، «حکومت دینی» را بهتمامی از دین و دینداری مردم متفاوت میبینم و هیچگاه آن دو را یکی ندانسته و نمیدانم. اما بر این نظرم که دین هنگامی که «حکومت» و یا «حکومتی» شد، دیگر «معنوی و روحانی» نیست بلکه «سیاست محض» است! جنایت است! «حکومت دینی»، دینی حکومتی و دولتی تولید میکند که تنها مدافع منافع گروهی خاص است و بس. دین حکومتی، دیگر دینی برای همه نیست.
۶
گفتمان «حقوق فردی و اجتماعی»، گفتمان «آزادی، حکومت و قدرت سیاسی»، مسئلهای دینی نیست و نباید آن را دینی کرد. دینی کردن مسائل زمینی و اینجهانی مانند حقوق فردی، حق آزادی اندیشه و بیان، حق آزادی احزاب و سازمانها و حق گردهمآییها و تظاهرات و...، هم به استبداد میرسد و هم، از دید نیروهای مذهبی سکولار، «دین و معنویت را به خطر میاندازد». «دموکراسی دینی» توهمی بیش نیست و باورمندان به آن تا کنون نتوانستهاند و نمیتوانند جایگاه فردیت و حقوق فردی را در آن توضیح دهند.
نقد و کنکاش موضوعهایی چون «حکومت دینی»، «جدایی دین از قدرت»، «سکولاریسم» و به چالش گرفتن بسیاری مسائل دیگر نظری را نبایستی به بهانهی مسائل و موضعگیریهای سیاسی که در اصل بر پایهی ارزیابی توازن و آرایش نیروهای سیاسی و وضعیت «قدرت حاکم» اتخاذ میشود، نادیده گرفت و یا به بهانهی «ملاحظات دین و فرهنگ مردم» آنها را مسکوت گذاشت. این خطایی است نابخشودنی که دودش به چشم همه رفته و همچنان خواهد رفت و از جمله به چشم نیروهای مذهبی معترضی که همچنان حکومت دینی را بهترین گزینه میدانند. و صد البته که چشمان «خوشبین» نیروهای ملی و چپ هوادار ایشان نیز از مضرات آن در امان نخواهد بود.
جان کلام مخالفان «حکومت دینی» این است که افراد و نیروهای سیاسی سکولار (مذهبی و غیرمذهبی) نبایستی به بهانهی همگامی با اعتراضات مردم و جنبش سبز، نقد پایههای نظری و دیدگاههای اجتماعی- سیاسی نیروهای مذهبی معتقد به حکومت دینی را فرو بگذارند حتا اگر این نیروهای مذهبی به دلیل اعتراض و مخالفت با حکومت خشن و نظامی فعلی در فشار باشند. خطر این است که ایشان اگر نظرها و عملکردهاشان مورد نقد و چالش قرار نگیرد، هیچگاه متوجهی فاجعهبار بودن ایدهها و باورهای خود نشوند و باردیگر همهی تلاش مردم و جوانان بستوه آمده از حکومت دینی را که از جان و مال خویش برای رسیدن به آزادی هزینه میکنند، بههدر داده و با خلوص نیت جنبش آزادیخواهانهی آنان را به همراه خود در بیراهههایی دیگر گم و سربهنیست کنند.
جان کلام منتقدان «حکومت دینی» این است که بایستی برای جدایی گفتمانهای دینی و سیاسی تلاش کرده و گفتمان «جدایی دین و هرگونه ایدئولوژی از قدرت» را به یک جنبش فکری گسترده ارتقاء داد و پیوسته ایدهها و دیدگاههای افراد و نیروهای معتقد به حکومت دینی را بدون هیچگونه ملاحظه و محافظهکاری نقد کرده و آنها را با طرح مهمترین پرسشها به چالش گرفت و همزمان از «حقوق بشر» بعنوان سنگپایهی دموکراسی دفاع کرده و در تبلیغ و گسترش آن کوشید.
بهکارگیری شیوههای پوپولیستی در عرصهی اندیشه و نظر، به هر شکلی و بهانهای، سد کنندهی راه آزادی و دموکراسی است.
مسئلهی کسانی که با هرگونه حکومت دینی و یا ایدئولوژیک مخالفاند، حتماً «انقلاب کردن» و «براندازی» و چیزهایی از این دست نیست که نیک میدانیم چنین کاری بیرون از تمایل و ارادهی این فرد و آن گروه سیاسی اتفاق میافتد و از قانونمندیهای خاص خود پیروی میکند. بلکه تلاش بر این است که باورها و ایدههای نادرست و غیرواقعبینانهی کسانی که «حکومت دینی» را با ساختارهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعهی سرمایهداری و پس از آن، سازگار میدانند به چالش گرفته شود؛ بحث دربارهی دموکراسی و جامعهی مدنی است و راهی که باید شناخته و شناسانده شود؛ بحث دربارهی تقویت و گسترش آن جنبش فکری و فرهنگیای است که به پشتوانهاش رؤیای دیرین مردم ایران میتواند متحقق شود.
بخش بزرگی از اصلاحطلبان و افراد و نیروهای مذهبی معترض به ولایت مطلقهی فقیه و احمدینژادیسم، همچنان ریشهی مشکلات و بحرانهای جامعه را بیرون از «حکومت دینی» و ماهیت تمامیتخواهانهی آن میجویند. به همین دلیل، مهم است که گفتمان «جدایی دین و هرگونه ایدئولوژی از قدرت» را همواره زنده و فعال نگهداشته و در راستای تعمیق و گسترش آن کوشید.
م. پوریا
دسامبر ۲۰۰۹
poriyam58@gmail.com
پانویس:
۱- این نوشته، پیش از درگذشت آقای منتظری برای انتشار آماده شده بود.
آقای منتظری نه فقط برای افراد مذهبی و پیروان ایشان، بلکه برای کسانی چون من که اعتقاد مذهبی ندارند نیز انسانی بزرگ و همواره شایستهی ارجگذاری و احترام بوده است؛ شخصیتی وارسته که میان قدرت و اخلاق و وجدان انسانی، به ندای ارادهی نیک نهفته در جاناش که در کلام و لحن مهربان و دلنشیناش بازتاب داشت، دومی را برگزید و ناماش به نیکویی در حافظهی ملتی برای همیشه ثبت شد. یادش گرامی باد.
منبع: سايت ديدگاه
نوجوان ۱۷ ساله به قصاص چشم محکوم شد
نوجوان ۱۷ساله يی که مدعی است به خاطر خنديدن يک جوان به خواهرش او را با چاقو کور کرده است پس از محاکمه در دادگاه به قصاص چشم محکوم شد.
به گزارش خبرنگار ما پرونده اتهامی اين نوجوان از روز ۲۲ خردادماه سال ۸۶ به دنبال وقوع يک نزاع دسته جمعی گشوده شد. ماموران پليس شيراز که از وقوع درگيری بين چند جوان در خيابان عفيف آباد مطلع شده بودند خود را به محل حادثه رساندند، اما پيش از حضور آنان جوانی به نام اکبر از ناحيه چشم مجروح و به بيمارستان منتقل و ضارب نيز متواری شده بود. اطلاعات اوليه حاکی از آن بود که ضارب نوجوانی ۱۷ساله به نام سامان است و در اين درگيری ابتدا با چاقو ضربه يی به پهلو اکبر زده و سپس چاقو را داخل چشم سمت چپش فرو کرده و گريخته است. در شرايطی که تحقيقات برای دستگيری سامان ادامه داشت، تلاش پزشکان برای درمان چشم جوان مجروح بی نتيجه ماند و وقتی آنان از مداوای اکبر نااميد شدند، اعلام کردند بايد چشم وی تخليه شود. به اين ترتيب با تخليه چشم اکبر او در ۱۹سالگی از يک چشم نابينا شد. در ادامه کارآگاهان با بررسی اطلاعات موجود توانستند مخفيگاه سامان را شناسايی و پس از گذشت چند هفته او را دستگير کنند. سامان در بازجويی های اوليه اتهامش را پذيرفت اما گفت برای کور کردن اکبر نيت و قصد قبلی نداشت. او گفت؛ «آن روز من و خواهرم از خيابان عفيف آباد می گذشتيم که ناگهان پای خواهرم به يک سنگ برخورد کرد و کفش او از پايش درآمد. اين اتفاق يک موضوع طبيعی بود اما اکبر و چند جوان ديگر به خواهرم خنديدند و مرا عصبانی کردند. من هم با آنان درگير شدم اما چون آنها چند نفر بودند من برايشان چاقو کشيدم. ابتدا قصد داشتم با اين کار اکبر و دوستانش را بترسانم ولی آنها من را دوره کردند و مجبور شدم از چاقو استفاده کنم. در شرايطی که خيلی عصبانی بودم به سوی اکبر حمله کردم و يک ضربه به پهلوی او زدم و سپس چاقو را داخل چشمش فرو کردم.» به دنبال اين اعترافات برای پی بردن به صحت گفته های متهم صحنه حادثه بازسازی شد. سامان مو به مو وقايع را برای افسران پليس و بازپرس پرونده شرح داد و به اين ترتيب با تکميل تحقيقات پرونده با صدور کيفرخواست و قرار مجرميت برای تصميم گيری نهايی به دادگاه کيفری استان فارس ارسال شد.
در جلسه رسيدگی به اين پرونده که در شعبه ۴ دادگاه کيفری برگزار شد، ابتدا نماينده دادستان در جايگاه ايستاد و گفت؛ «سامان متهم است در يک درگيری خيابانی چشم اکبر را با ضربه چاقو کور کرده است. او در تمام مراحل تحقيقات به اين امر اعتراف کرده و از نظر دادسرا جرم وی محرز است و برای وی تقاضای مجازات قانونی را دارم.» سپس نوبت به شاکی رسيد تا به دفاع از خود بپردازد. وی گفت؛ «روز حادثه من و سامان بر سر يک مساله جزيی با هم درگير شديم اما او برايم چاقو کشيد و با ضربه يی که به چشمم زد بينايی ام را از من گرفت. من به هيچ وجه او را نمی بخشم و خواستار قصاص وی هستم.» در نهايت سامان در جايگاه متهم حاضر شد و با شرح مجدد ماجرا گفت؛ «اگر اکبر و دوستانش به من و خواهرم نمی خنديدند هيچ وقت اين اتفاق نمی افتاد. او بود که اين ماجرا را شروع کرد و من ناخواسته وارد اين بازی شدم.» پس از اظهارات متهم هيات قضات شعبه ۴ دادگاه کيفری استان فارس وارد شور شدند و با اتفاق آرا وی را گناهکار تشخيص دادند و او را به قصاص چشم چپش محکوم کردند. بنابراين در صورتی که اين حکم توسط قضات ديوان عالی کشور تاييد شود نوجوان ۱۷ساله يک چشم اش را از دست خواهد داد.
برگزاری با شکوه مراسم تشییع پیکر آیت الله منتظری در قم؛ مراسم تشییع به تظاهرات اعتراضی تبدیل شد
مراسم تشییع و تدفین پیکر آیت الله منتظری روز یکشنبه با حضور گسترده مردم، دانشجویان و چهره های مذهبی و سیاسی برگزار شد.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر پس از اعلام خبر درگذشت آیت الله منتظری در صبح روز یکشنبه، عده زیادی از مردم از شهرهای مختلف از ظهر دیروز برای شرکت در مراسم تشییع به سمت قم حرکت کردند. بر اساس گزارش های رسیده نبروهای انتظامی و امنیتی در چند مورد اقدام به توقف وسایل نقلیه و بازداشت فعالان سیاسی اجتماعی و مردمی که عازم قم بوده اند کردند. احمد قابل، شیوا نظر آهاری وکوهیار گودرزی از جمله بازداشت شدگان هستند. همچنین بنا بر شنیده ها در پلیس راه های جاده اصفهان – قم ماموران انتظامی با متوقف کردن وسایل نقلیه، مقصد آن ها را می پرسیدند و به اتوموبیل هایی که عازم قم بودند اجازه عبور نمی دادند. یک اتوبوس حامل فعالان سیاسی تبریز که عازم قم بود نیز در بین راه توسط نیروهای امنیتی متوقف شد. همچنین نیروهای امنیتی طی تماس تلفنی با فعالان دانشجویی برخی دانشگاه ها، آن ها را تهدید کرده اند که در صورت حضور در مراسم تشییع آیت الله منتظری بازداشت خواهند شد.
با وجود این محدودیت ها، از ساعات ابتدایی بامداد روز دوشنبه حضور فعالین دانشجویی، مردم و چهره های سیاسی در شهر قم محسوس بود. حوالی ساعت 1 بامداد مهدی کروبی و میرحسین موسوی به قم رسیدند. کروبی پس از ورود به قم برای زیارت به حرم حضرت معصومه رفت که در صحن حرم با حمله دو لباس شخصی مواجه شد. این افراد با فحاشی و توهین به کروبی قصد ضرب و شتم وی را داشتند که با دخالت محافظان ناکام ماندند.
از حدود ساعت 9 صبح روز دوشنبه مراسم تشییع پیکر آیت الله منتظری از بیت ایشان تا حرم حضرت معصومه آغاز شد. حضور چند صدهزار نفری مردم و ازدحام جمعیت در اطراف بیت آیت الله منتظری موجب شد که حرکت اتوموبیل حامل پیکر ایشان برای دقایقی متوقف شود. مهدی کروبی و میرحسین موسوی نیز در بین جمعیت تشییع کننده حضور داشتند. همچنین حضور دانشجویان دانشگاه های مختلف از سراسر کشور در بین جمعیت بسیار پر رنگ بود.
در ابتدای مراسم در بین جمعیت تشییع کننده دو سیستم صوتی وجود داشت. یکی از این سیستم ها مربوط به بیت آیت الله منتظری به عنوان برگزار کننده مراسم و سیستم دیگر متعلق به نیروهای بسیجی بود و سعی می کرد در شعارهای هماهنگ جمعیت اخلال ایجاد کند. اما پس از دقایقی نیروهای بسیجی مسئول این سیستم صوتی با اعتراض شدید مردم مواجه شدند و از آن ها فاصله گرفتند.
از جمله شعارهای جمعیت تشییع کننده می توان به " منتظری منتظری آزادیت مبارک"، "منتظری نمرده ، این دولته که مرده"، "محمود خائن آواره گشتی"، "الله اکبر"، "یا حسین میرحسین"،"مرگ بر دیکتاتور"، "این ماه ماه خون است یزید سرنگون است"، "تجاوز، جنایت، مرگ بر این ولایت" و ... اشاره کرد.
در حدود ساعت 10 صبح پیکر آیت الله منتظری وارد حرم حضرت معصومه شد و پس از طواف دور حرم، مردم آماده اقامه نماز میت شدند. در همین هنگام بلندگوهای اطراف حرم اقدام به پخش پیام تسلیت آیت الله خامنه ای و حجت الاسلام احمد منتظری فرزند آیت الله منتظری کردند. در هنگام قرائت پیام تسلیت آیت الله خامنه ای، مردم در درون و بیرون حرم با فریاد زدن و سر دادن شعارهای "مرگ بر دیکتاتور" و "تسلیت کینه ای نمی خواهیم نمی خواهیم" اعتراض خود را نشان دادند.
پس از قرائت نماز میت توسط آیت الله شبیری زنجانی، مراسم تدفین انجام شد و پیکر آیت الله حسینعلی منتظری در حرم حضرت معصومه و در کنار قبر فرزندش محمد منتظری به خاک سپرده شد. همچنین اعلام شد که مراسم ختم ساعت 8 شب در مسجد اعظم برگزار خواهد شد.
پس از برگزاری مراسم تدفین، تظاهرات اعتراضی درمسیر حرم حضرت معصومه تا بیت آیت الله منتظری آغاز شد. پس از تجمع مردم در مقابل بیت آیت الله منتظری جمعیتی حدودا 1000 نفره از نیروهای لباس شخصی در حالی که عکس های آیت الله خامنه ای را در دست داشتند اقدام به حمله به سمت جمعیت عزادار نمودند. این نیروها قصد داشتند با سنگ پرانی و ضرب و شتم مردم عزادار، جمعیت اطراف بیت آیت الله منتظری را متفرق و به بیت حمله کنند اما با مقاومت مردم مواجه شدند. این افراد که از رسیدن به بیت آیت الله منتظری نا امید شده بودند اقدام به پاره کردن عکس های آیت الله منتظری کردند. مردم معترض در مقابل شعار می دادند: "معلوم شد، معلوم شد کی عکس ها رو پاره کرده".
نکته جالب در این درگیری ها، حضور تعداد زیادی از روحانیون در صف اول مردم عزادار بود. نیروهای لباس شخصی پس از آن که موفق نشدند از صف این روحانیون عبور کنند اقدام به حمله و ضرب و شتم آنان کردند. نیروهای پلیس هم با وجود اینکه در این صحنه حضور داشتند اقدام موثری برای جلوگیری از ایجاد درگیری و جدا کردن دو گروه مخالف انجام ندادند.
در مراسم امروز به غیر از آقایان موسوی و کروبی تعدادی از مراجع تقلید، روحانیان سرشناس و فعالان سیاسی مانند آيت الله يوسف صانعی، آيت الله طاهری اصفهانی، علی اکبر محتشمی پور، هادی غفاری، هادی خامنه ای، غلامحسين کرباسچی، حبيب الله پيمان، عزت الله سحابی، هاشمی شاهرودی، دری نجف آبادی و ... حضور داشتند. هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی نیز خود در مراسم شرکت نکردند اما نمایندگانی را از طرف خود به شهر قم فرستادند.
بنا بر اخبار موجود هنگامی که مهندس موسوی پس از شرکت در مراسم تشییع، قصد بازگشت به تهران را داشته در اتوموبیل خود توسط نیروهای لباس شخصی مورد حمله قرار گرفته و یکی از همراهان وی دچار جراحت سطحی شده اما خود وی آسیبی ندیده است.
همچنین مراسم ختم آیت الله منتظری که قرار بود امشب در مسجد اعظم قم برگزار شود لغو شد. احمد منتظری، فرزند آیتالله حسینعلی منتظری، امروز اعلام کرد که مراسم بزرگداشت آیت الله منتظری به دلیل اشغال مسجد اعظم توسط گروه بزرگی از لباس شخصی ها لغو شده است.
تظاهرات اعتراضی که امروز پس از مراسم تدفین شکل گرفت از آن رو اهمیت ویژه ای داشت که در شهر قم که به عنوان پایتخت مذهبی ایران شناخته می شود برگزار شد و تعداد زیادی از شرکت کنندگان در آن روحانیان و مردم شهر قم بودند.
گفتنی است برگزاری با شکوه مراسم تشییع پیکر آیت الله منتظری بازتاب گسترده ای در رسانه های داخلی و خارجی داشته است.
اطلاعیه مطبوعاتی
1 دی 1388
نیوهیون، کانتیکت- گزارش جدید مرکز اسناد حقوق بشر ایران آزار و تعقیب بهاییان ایران توسط جمهوری اسلامی را مستند و تحلیل میکند.
این گزارش مکمل دو گزارش گذشته مرکز اسناد «دیانتی ممنوع: آزار و تعقیب بهاییان ایران» و «جامعهای در تنگنا: شرح مشقات بهاییان شیراز» میباشد. این گزارش بر اساس حکومت قانون، کیفرخواستی قوی و کامل برای عملیات عمدی و هماهنگ شده دولت تهران به منظور خفه کردن و در نهایت از بین بردن جامعه بهایی از طریق پاک کردن هرگونه اثر دین بهایی از زندگی عمومی، تصفیه ادارات و مناسب سیاسی و دولتی از اعضای این جامعه، و بازداری بهاییان از شرکت در بخشهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ارایه میدهد.
عملیات آزار و تعقیب رژیم منجر به حملات متعددی به بهاییان در سراسر کشور شده است که شامل هدف قرار دادن، دستگیری غیرقانونی، بازداشتهای طولانی، شکنجه و کشتار فراقضایی بسیاری از پیروان و رهبران این جامعه میباشد. این حملات جنایت علیه بشریت محسوب میشوند زیرا که هدف آنها گروهی غیرنظامی بوده، طبیعت و نحوه اجرای آنها گسترده و برنامه ریزی شده بوده و شامل اعمالی بودند که ناقض اصل انسانیت مشترک تحت میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی، حقوق عرفی و حقوق جنایی بینالمللی میباشند.
جمهوری اسلامی ایران و هر شخصی که اقدام به دستور دادن، تحریک کردن، برنامه ریزی، همکاری و معاونت یا انجام این کشتارها کرده باید توسط تمامی اعضا جامعه جهانی نسبت به اعمال خود مسئول شناخته شود. مرکز اسناد حقوق بشر ایران امیدوار است که این گزارش و گزارشهای همراه آن بتوانند قربانیان، فعالان حقوق بشر، مأموران دولتی و مردم را تعلیم داده و به آنها الهام ببخشند تا در عدالتخواهی برای این تعرضات ثابت قدم بمانند.
«جنایت علیه بشریت: حمله جمهوری اسلامی به بهاییان ایران» در وبسایت مرکز http://www.iranhrdc.org قابل دسترسی میباشد.
مرکز اسناد حقوق بشر ایران مؤسسهای غیرانتفاعی میباشد که در سال 1383 توسط گروهی از پژوهشگران، فعالان حقوق بشر و تاریخدانان تأسیس شد. کارمندان این مرکز که از وکلا و پژوهشگران حقوق بشر تشکیل شدهاند، مسئول تهیه گزارشهای جامع و کامل از وضعیت حقوق بشر در ایران از زمان انقلاب تاکنون میباشند. هدف مرکز تشویق گفتگوی آگاهانه بین محققین و عموم مردم در داخل و خارج از ایران میباشد. گزارشهای حقوق بشری و آرشیوی اسناد حقوق بشر این مرکز در پایگاه اطلاعاتی آن برای دسترسی و آموزش عموم موجود میباشد.
برای اطلاعات بیشتر درباره این گزارش با مدیر مرکز خانم رنه ردمن با شماره تلفن 2218-772-203 و یا ایمیل rredman@iranhrdc.org تماس بگیرید.
وزیر اطلاعات ایران: بر 'جریان فتنه' تسلط کامل داریم
حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات ایران
وزیر اطلاعات ایران از شناسایی ۸۰ موسسه، بنیاد، صندوق و نهاد خارجی که به گفته او در 'جریان فتنه' نقش داشته اند، خبر داد.
به گزارش خبرگزاری فارس، حیدر مصلحی در همایش استانداران ایران که روز دوشنبه ۳۰ آذر ۱۳۸۸ (۲۱ دسامبر ۲۰۰۹) برگزار شد، گفته است که وزارتخانه تحت امر او تردد عوامل 'فتنه' به کشورهای غربی به خصوص انگلستان را زیر نظر دارد.
آقای مصلحی ضمن اشاره به ویژگی های اعتراضات مردمی پس از انتخابات خرداد ماه که او از آن تحت عنوان 'فتنه' یاد کرده است، شکل گیری این اعتراضات را به فعالیت های گروه هایی نظیر سازمان مجاهدین خلق، طرفداران نظام پادشاهی، بهائیان، همجنس خواهان، و فعالان جنبش های زنان در ایران نسبت داده است.
وزیر اطلاعات ایران از کشف جزواتی خبر داده است که در بازرسی از منزل یکی از افراد به گفته او 'سران فتنه' پیدا شده است و مضمون آنها شباهت بسیاری به 'ادبیات حزب توده' ایران دارد.
پیش تر در جریان دادگاه هایی که تصاویر آن از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد، دادستان از کشف اسناد، اسلحه و مواد مخدر از دفتر و خانه بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات خرداد ماه در ایران، خبر داده بود.
در جریان مهر و موم کردن دفتر مهدی کروبی (نامزد معترض به نتایج انتخابات) نیز خبرهایی مبنی بر کشف اسناد و مدارکی در ارتباط با جریان اعتراضی موسوم به 'جنبش سبز'، در خبرگزاری های دولتی ایران منتشر شده بود.
آقای مصلحی بدون نام بردن از فرد یا موسسه ای اعلام کرده است که وزارت اطلاعات ایران ۸۰ موسسه، بنیاد، صندوق و نهاد بیگانه فعال را شناسایی کرده است.
او مدعی شده است که بنابر اسناد به دست آمده، یکی از این موسسات بودجه ای بالغ بر یک میلیارد و هفتصد میلیون دلار برای گسترش دادن اعتراضات خیابانی و نافرمانی های مدنی، پیش بینی کرده است.
اسلام چون سلاح سیاسی
بخش هفتم
سه شنبه ۱ دی ۱۳۸۸ - ۲۲ دسامبر ۲۰۰۹
کاظم رنجبر
پیشگفتار:در بخش ششم این مقاله ، به شورش ملت مصر به رهبری احمد اعرابی پاشا اشاره کردیم، که چگونه یک افسر مصری ، در مقابل نفوذ لاینقطع و روز افزون استعمارگران انگلیسی و فرانسوی ، ملتی را به شورش علیه حضور نمایند گان این قدرت های به صحنه مبارزات سیاسی و اعتراضی می کشد، ولو اینکه در این عملیات نظا می - سیاسی ، یا به عبارت دیگر ، انقلابی موفق نمی شود، لذا این سئوال پیش می آید که در پشت این مبارزات ،چه رهبری سیاسی –مذهبی وجود داشتند، که توانستند ملتی را ، این چنین ، به حرکت در آورند؟ بخشی از این مقاله را به این سئوال اختصاص خواهیم داد. خصوصأ اینکه هدف این مقاله ، نشان دادن ، نقش دین اسلام ، و استفاده ، یا سوء استفاده از باورهای دینی یک ملت، در اهداف سیاسی مشخص و معین است، که این اعما ل، چه بسا ، توسط « اسلام شناسان و پیامبر سازان» قدرت های استعماری طراحی شده و به صحنه آورده می شوند ؟ چه بسا نیز فقر فرهنگی . فرهنگ سیاسی کشور های مسلمان زمینه این دخالت های مستقیم و غیر مستقیم را فراهم می سازند.واقعیت های تاریخی زمان معاصر، خود نشان می دهند که از 57 کشور مسلمان ، حتی یک کشوری برای نمونه، وجود ندارد ، که نظام حکومتی اش ، بر اصول دموکراتیک اداره بشود، آیا این واقعیت تلخ سئوال بر انگیز نیست؟ امروز هم در ایران اسلام «ناب محمدی !» آقای خمینی ، دیروز بخشی از ملت عکس اش را در ماه جستجو می کرد، امروز برای پاره شدن و یا پاره کردن در راستای اهداف سیاسی ، بخشی از مردم را به خیابان می کشد ،و چه الم شنگه راه می اندازد، خود نمونه ای از هزاران نمونه از فقر فرهنگی و فرهنگ سیاسی نیست؟
بخشی از تحلیلگران ایرانی ، خصوصأ آن گروه از «روشنفکران اسلامی- ملی مذهبی ها-) ،آنهائیکه حتی کاپتال کارل مارکس را هرگز نخوانده بودند ،و اگر هم می خواندند، هر گز چیزی درک نمی کردند، چون رشته اقتصاد و حتی اقصاد سیاسی نخوانده بودند ؛ ،به ادعای خودشان به تئوری های اقتصادی در قران پی برده بودند،که 13 قرن قبل از کارل مارکس ، اسلام ناب محمدی ، با آن تدوری های اقتصادی اش، در خدمت «مستضعفان جهان » بود، که متاسفانه ما نمی دانستیم!!! و حتی در این راستا ، تئوری های «اقتصاد توحیدی » خود را بیرون دادند.(اقتصاد توحیدی :به قلم آقای ابوالحسن بنی صدر(ماًخد:انتشارات نامعلوم .تاریخ انتشار قبل از انقلاب ، دقیقأ نامعلوم .تعداد صفحه
416-قیمت 180 ریال ).
شبیه چنین روشنفکران اسلامی ، در دنیای عرب نیز ،جنبش ملت مصر به رهبری احمد اعرابی پا شا را ،که توسط محمد عبدو، وجما ل الدین افغانی ،این دومرد مذهبی - سیاسی که هر دو در آن زمان در مصر بوده و مستقیم و غیر مستقیم در این حرکت اجتماعی – سیاسی ملت مصر شرکت داشتند، از اندیشه های دینی وسیاسی آن دوشخصیت ، بنام « الهیات رهائی بخش » یاد می کنند!در صورتیکه اصل « الهیات رهائی بخش» از جریان های مذهبی - سیاسی و مبارزات حتی ، مسلحانه ،ًسالهای 1960 آمریکای لاتین ، به کمک بخشی از روحانیون کاتولیک آن قاره مایه می گیرد،که هیچ رابطه فکری و فلسفی ، با اندیشه های جما الدین افغانی و محمد عبدو نیمه قرن نوزدهم مصر وجهان اسلام آنروز ندارند .حتی انقلاب 1357توده ملت ایران، که در حقیقت یک انقلاب بدون یک برنامه مدون و مشخص ،چه از منظر فلسفی ،و چه از منظر نوع نظام آیندهً حکومتی ، و دکترین اقتصادی به معنی علمی آن بود ،و فقط شعار گوش کر کن انقلاب اسلامی ، به رهبری «امام خمینی» و «جمهوری اسلامی ، نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر» که امروز بعد از 31 سال ، دست آورد مادی و معنوی آنرا ، ملت با جان و تن،می بینند ولمس می کنند و در آن جهنم شب را به روز می رسانند، وروز را به شب ، البته اگر خود و فرزندانشان بازداشت و مورد شکنجه و آزار و حتی تجاوز قرار نگیرند، در آن سالها نیز ، یک عده «روشنفکران مذهبی » می خواستند، از برکت علم و دانش سیاسی شان ، در پایان هزاره دوم ، در ایران نظام حکومتی عصر جا هلیت جامعه عشیره عربستان را حاکم بکنند، با بوق کرنا ،یک مشت هزیان گوئی های روحانیون حکومتی را ، به عنوان الهیات رهائی بخش به خورد ملت معصوم و ساده انگار می دادند.هنوز هم بخشی از این حضرات در جامعه ایرانی ، بنام اصلاح طلبان (اصلاح چی؟) یا «روشنفکران مذهبی » -یا «فیلسوفان اسلامی !، فیلسوفان مذهبی! » با وجود مشاهدات عینی و ذهنی و واقعیت های جامعه ایرانی امروز دم از اصلاحات می زنند.ا
اینکه بر این مطلب ، تکیه می کنم ،که یکعده از «روشنفکران مذهبی » ایرانی، انقلاب ملا خور شده سال 1357 ،بخشی از الهیات آزادی بخش اسلام ناب می دانند،برای طراوت بخشیدن به خاطرات گذشته این حضرات ، به 31 سال پیش برمی گردیم ، که در آن روزهای هیجان زده ، یک ملت ساده انگار و معصوم ( البته توهین نشود ، شما ملت عزیز را نمی گویم ، خودم را می گویم.)، چگونه در دست ساحران دروغگوگرفتار بودند، این سرود ایکه هر روز از رادیو و تلویزیون های رژیم انقلابی پخش می شد و گوش فلک را کر می کرد، دوباره متن آنرا در اختیار تفکر و نقد خواننگان گرامی می گذاریم ، تا ببینیم، این « الهیات رهائی بخش » یک مشت روحانی ، که هرگز نتوانستند و نخواستند، واقعیت ها عینی و ذهنی زمان خود را درک بکنند، چگونه ملت را با یک مشت شعار ،31 سال سرگرم کرده اند، و در این مردم فریبی ،«روشنفکران مذهبی » مستقیم و غیر میستقیم ، آتش بیار معرکه بودند و هنوز هم هستند.
نام سرود : بانگ آزادی . حتمأ منظور آزادی ملت ایران ، تحت رهبری «داهیانه رهبر» انقلاب است
سرود بانگ آزادی !
این بانگ آزادی است ، کز خاوران خیزد.فریاد انسان ها است کزنای جان خیزد.اعلام طوفانهاست
کز هر کران خیزد.آتشفشان قهر ملت ها ی دربند است.حبل المتین توده های آرزومند است. الله اکبر خمینی رهبر (تکرار). دشمن بداند ما موج خروشانیم. زائیده بحریم ، فرزند طوفانیم.در سنگر اسلام بگذشته از جانیم. بازو به بازو، صف به صف ، ما آهنین جنگیم.سنگر به سنگر ، جان به کف آماده جنگیم.تخت شهنشاهان ، شد سرنگون از ما . بخت تبهکاران شد واژگون از ما . دامان آزادی ، شد لاله گون از ما .ما حافظ آزادی و اسلام و قرانیم . ما در پی آسایش معراج انسانیم. الله اکبر ، خمینی رهبر.(تکرار). ما در ره اسلام ، پیمان خون بستیم. زنجیر استعمار ، مردانه بگسستیم.از دام اهریمن ، با یاد حق رستیم. ما نغمه الله اکبر ، بر زبان داریم.ما چون خمینی ، رهبر روشن روان داریم!!! الله اکبر خمینی رهبر (تکرار چهار بار)
حقیقت این است ، وقتی که متن این سرود را بعد از 31 سال باز خوانی می کنم، با دیدن واقعیت های ایران امروز ، وحا کمیت جهل و فساد ،جنایات ،دروغ و دزدی و ثروت اندوزی ، ریا و تزویر و دین فروشی روحانیون حکومتی، که همه این اعمال ، از فردای حاکمیت اسلام ناب محمدی آقای خمینی شروع شد،(قتل عام روشنفکران به فرمان خمینی روشن روان !!!) چگونه می توان الهیات خمینی وجا نشینان اش را الهیات آزادی بخش نامید. اصلأ در کجای تاریخ بشری ادیان و مذاهب نقش آزادی بشریت را داشتند؟
به بیت اول همین شعر دقیق بشویم .این بانگ آزادی است ،کز خاوران خیزد.
کلمه: خاوران در نظام جهل و استبدا د اسلامی مترادف با گورستان خاوران است، که تا ایران و ایرانی هست ،ددمنشی این جنایتکاران دین فروش ، در تاریخ این ملت ثبت خواهد شد. این گورستان یاد آور جنایاتی است ، که این نظام ، یعنی جمهوری ابتر، از خود به عنوان یاد گار ننگ ابدی ، در تاریخ خود بجای گذاشته است.چگونه می توان ، خمینی و نظام ولایت مطلقه فقیه را در لفافه «الهیات آزادی بخش » ورهبر روشن روان به ملت حقنه کرد.؟
* * * * * *
الهیات رهائی بخش ،( La théologie de la libération- The theology of liberation)
این مکتب سیاسی – مذهبی توسط متفکرین ایکه اغلب مسیحی کاتولیک وبعضی نیز کشیش بودند ، چون Helder Camara
-Gustavo Gutiérez-Leonardo Boff-Fradi Betto به عنوان یک بینش سیاسی مذهبی ، بعد از جنگ دوم جهانی در آمریکای جنوبی ظهورپیدا کرد.دنیای بعد از جنگ جهانی ، دوران مبارزات ضد استعماری و استقلال طلبانه ملت های در بند قدرت های استعماری بود.آنچه را که قدرت های استعماری را نگران می کرد ، این بود، که چنین مبارزات عدالت خواهی این ملت ها ، با ایده ئولوژی های سوسیالیستی و کمونیستی ، در هم آمیزد، و در نهایت در این مستعمرات ، نظام های سوسیالیستی و کمونیستی برقرار شوند.نمونه تاریخی آن ، کشور کوبا ،و عملیات جنگهای چریکی چه گوارا ، در آفریقا و آمریکای لاتین بود.در این باره حتی ادبیات انقلابی آمریکای لاتین، از چهره ارنستو چه گوار ، چهره مسیح ساخته بود.مسیح اسطوره ایکه ، در 33 سالگی به صلیب کشیده شده بود، چه گورا هم ( متولد 1928- مرگ 1967) در 39 سالگی بعد از آنکه در مبارزه مسلحانه زخمی و اسیر شده بود ، در 9 اکتبر 1967، پیکر مجروح اش توسط یک افسر اطلاعاتی آمریکا ، به مسلسل بسته شد ،و مرگ او برای ادبیات انقلابی جهان سوژه بس پر بار گردید .
برای نمونه یک قطعه از شعر شاعر معروف کوبائی ، بنام :نیکولا گی لن (Nicolas Gillen) را اینجا می آوریم .
آنانکه زهر خند به لب و دست خویش را،
با گوشه های پرچم تو پاک می کنند،
که دیگر تمام شد،
دنیا بکام شد،
تو زندهای هنوز ،که بیداد زنده است.
توزنده ای هنوز ،که باروت زنده است.
تو در درون هلهله های دلاوران،
تو در میان زمزمه دختران کوه ،
در شعر و شراب شبیخون ، تو زنده ای !
مشعل تو خاموش نشده،
هر چند به خاک افتادی.
پیش می رود چریک ،
سوار براسب آتشین .
در میان کوهستانها ،باد ،و ابرها،
صدایت را خاموش کرده اند، اما ساکت نیستی.
هرچند که پیکرت را می سوزانند.
هر چند که پیکرت را پنهان می کنند،
در گورستانها ، در جنگلها ، و گوهای سرد .
اما نمی توانند، از ما دورت نگاه دارند.
فرمانده چه گورا
دوست برادر .(مترجم ؟)
با گذشت 60 سال از انقلاب کوبا ،و در حدود 31 سال از انقلاب ایران، با آن همه گذشت و فدا کاری دو ملت ایران و کوبا ، چه دست آوردی در راستای آزادی و کرامت انسانی ،و عدالت اجتماعی نسیب این دو ملت شده است؟ بیان این سئوال را ، از طرف صاحب این قلم ، که خود سالهای قبل از انقلاب 1357، آواره وطن هستم ، حمل بر دفاع از نظام خودکامه محمد رضا شاه ،و نظام فاسد با تیستا ،در کوبای قبل از انقلاب 1959 نکنید.نظام جمهوری ابتر اسلامی ، فرزند خلف ، نظام محمد رضا شاهی ،خدایگان شاهنشاه آریا مهر است.
بلکه اصل سئوال این است، که امروز ، این دو رژیم ، یعنی نظام حکومتی ، کوبا و جمهوری اسلامی ،تبدیل به فسیل ، ( سنگواره ) تاریخ شده اند . نظام های کمونیستی یکی بعد از دیگری فرو ریختند . عجیب اینکه ، همان رهبران سابق در نظام های کمونیستی ،در نظام های جانشین غیر کمونیستی ، قدرت را حتی در بعضی از جمهوری های سابق ، با تمام وقاحت بصورت موروثی بدست گرفتند ،و همان فساد و همان بورکراسی ،و همان مردم فریبی ،و حتی قتل دگر اندیشان ،در این نظام های بعد از کمونیستی ، ادامه دارد. بهترین نمونه آن ، نظام حکومتی روسیه است.ولادیمیر پوتین کمونیست ضد سرمایه داری ، سرهنگ کا-ژ-ب- امروز بزرگترین سرمایه دار و ثروتمند ،همان روسیه است !ای هموطن ایکه برگفته ها و شعار های اصلاح طلبان ، و ملی –مذهبی های گونانگون زیر لفافه « الهیات آزادی بخش » و اصلاحات دینی باور داری ،هشیار باش ، که بین احکام دین ،وآزادی انسان ، به مفهوم اصالت ذاتی و کرامت انسانی ، هیچگونه همخوانی و پیوند ارزشی و ارگانیک وجود ندارد و وجود نخواهد داشت، هرگز هم تاریخ ملت ها نشان نداده است.
اینکه یک عده در ایران ، در چهار چوب این جمهوری ابتر اسلامی ، دنبال اصلاحات می گردند،و چه بسا هم برای مرگ آیت الله حسینعلی منتظری ، عزای عمومی اعلام می کنند، این یک واقعیت فرهنگی و اجتماعی جامعه ایران است ، که ما در فرهنگ مرده پرستی بزرگ شده ایم و بزرگ می شویم. به همین جهت نیز ، نظام های حکومتی ما ،ولو برخاسته از انقلاب ،بی روح و مرده و با بیماری« نقصان ژنتیک !» بدنیا می آیند و همیشه فاقد دینامیسم و منطق روند تکاملی و تناسبی وطبیعی با روند زمان هستند .شاهنشاه مادام العمر پدر تاجدار ، ولی امر مطلق برای ملت صغیر و فاقد حق انتخاب ، قرنها گریه و عزا داری برای کشته های عمو زاده ها ، خواهر زاده های اعراب صحرای کربلا ،و چپاندن این داستان ها در مغز ملت ، به عنوان « الهیات رهائی بخش » بخشی از حقه بازی های « روشنفکران ملی - مذهبی » ما در هزارهً سوم هستند.
زنده کش بوده و با مرده پرستی شادیم .
ای زمان آینه بگذار ،که کوریم هنوز.
(از معینی کرمانشا هی)
* * * * * *
در اصول دین مسیحیت کاتولیک ، برای رسیدن به درجه روحانیت،شخص باید، سه تعهد اخلاقی ، همراه با مراسم مخصوص به سه تعهد اخلاقی و ایمانی قسم یاد بکند.1- نداشتن رابطه جنسی2- فقیر بودن و دنبال ثروت نرفتن.3-اطاعت کردن. یعنی مطیع سلسله مراتب کلیسا بودن.
مسئله فقیر بودن و دنبال ثروت نرفتن روحانیون و و کمک به ضعفا و مستمندان (مثل آیت الله خمینی ، رهبر مستضعفان جهان !!!) یک اصل تبلیغاتی کا ملأ دروغ و مردم فریبانه است. خود دستگاه واتیکان ، یک سازمان بسیار ثروتمند، همراه با یک نظام پیچیده سیاسی و اطلاعاتی و مالی ، در عین حا ل بسیار بسته، همیشه دفاع از مظلومان را بظاهراهداف اساسی خود معرفی می کند.
همین تظاهر به دفاع از فقرا و مظلومان نیز در ادبیات اسلام شیعی ، خیلی را یج است، که با ساختن داستان های بی پایه ، قرنها است ، مردم را تحمیق کرده اند، تا جائیکه حتی شاعر معروف استاد محمد حسین شهریا ر، تا آنجا پیش رفت و این شعر را در مدح امام اول شیعیا ن گفت: نه بشر توانم اش گفت ، نه خدا توانم اش خواند ، متحیرم چه نام ام شه ملک لافتی را ؟برو ای گدای مسکین ، در خانه ای علی زن،که نگین پادشاهی ، دهد از کرم گدا را !
اگر شهریار تاریخ واقعی و علمی ظهور اسلام را می دانست، هرگز چنین شعری نمی گفت. در جنگهای خونین برای تصاحب قدرت ، بین خاندان بنی امیه و بنی هاشم، چه خونهائی از انسان های بی گناه ریخته شد ند، وامروز هم چه خونهای انسان های مظلوم ، فقط و فقط بخاطر اختلاف های عقیدتی مذهبی شیعه و سنی ،به تحریک اخوند های و مفتی های تشنه قدرت و ثروت، ریخته نمی شود ، چگونه می توان نگین پادشاهی را از کرم و کرامت به گدا بخشید ن علی را باور کرد؟ چرا مدعیان جانشنان علی ،یا عدل سید علی ، که حتی در زندان هایشان ، به جان و ناموس این مظلومان در بند تجاوز می کنند، و« آفت اللهی » بنام محمد مصباح یزدی ،این عمل را صواب و معادل صواب زیارت قبر امام حسین می داند، چگونه می توان بر این دستگاه ظلم ، شعر تعریف و تمجید سرود؟
در ایران ایکه یک ملت را با تاریخ چند هزار ساله اش در کنار هم زندگی کرده اند ، در دفاع از این آب و خاک با هم خون داده اند،امروز این دین فروشان و تشنه گان قدرت و ثروت ، ملت ایران را به ایرانی مسلمان ، غیر مسلمان ،ایرانی شیعه ، ایرانی غیر شیعه ، شیعه در خط امام ، شیعه خارج از خط تقسیم کرده اند، چگونه می توان این اصلا حات طلبی ها را باور داشت؟
پس می بینیم ، این مستضعف پروری و دستگیری از فقرا ، در دنیای قدرت های دینی هم ، نوعی مردم فریبی است.
همزمان با مبارزات ضد استعما ری به مفهوم نظری و عملی توده های مردم آمریکای لاتین، ، که در آن اندیشه های سوسیالیستی نقش داشتند، کلیسا را به نگرانی کشید. کلیسای کاتولیک در مقابل اوج این مبارزات، که از اندیشه های کارل مارکس مایه می گرفت ، شورائی تشکیل داد ، که این شورا از بلند پایگان مسیحیت کاتولیک در جهان ، تشکیل شد، که مدت این شورا 3 سال ، یعنی از سال 1962- تا سال 1965 طول کشید. هدف این شورا این بود که واتیکان نشان بدهد، که جهان مسیحیت ، یک نهاد متکی بر اصول آزادی اندیشه و تفکر است، در عین حال که حفظ وحدت مسیحیت یک هدف اصلی واتیکان است،در ضمن بگویند ما کاتولیک ها، نسبت به مسئله فقر و گرسنگی در جهان بی تفاوت نیستیم. باید گفت ، در واقع سال تولد الهیات رهائی بخش ، سال 1968 در کنفرانس شهر مده لین(Medellin) یکی از شهر های معروف کشور کلمبیا بود. در این کنفرانس ، به این اصل تکیه می شد، که«...کلید راه حل و جلوگیری از گسترش فقر ،نگاه تحلیگران و متفکران الهیات رهائی بخش ، به تحلیل تاریخ از منظر کارل مارکس و مبارزات طبقاتی می باشد .بدون چنین تحلیلی ، ما نمی توانییم رابطه علت و معلول فقر گرسنگی بخش اعظم ملت های جهان سوم را که خود صاحب منابع عظیم ثروت های طبیعی است درک بکنیم.
همین اصل و نگاه به تاریخ از منظر مبارزات طبقاتی ، رهبران بلند پایه واتیکان را نگران کرد.به همین جهت نیز پاپ ژان پل دوم ، و جانشین او ، پاپ بندیکت شانزدهم رسمأ اعلام کردند، چون در الهیات آزادی بخش ، از مبارزات طبقاتی سخن برده می شود، که در واقع یک ایده ئولوژی مارکسیستی است و می تواند، وحدت کلیسا را به خطر بیاندازد، لذا ، واتیکان این الهیات را رسمأ رد می کند.(*)
(ادامه دارد-اندیشه های سیاسی - مذهبی محمد عبدو و نقش او در قیام احمد اعرابی پاشا )
پاریس 20 دسامبر 2009 .
اقتباس بطور کامل و یا به اختصار ، با ذکر نام نویسنده و سایت ، کاملأ آزاد است.
*ما خذ :در زبان فرانسه ،
http://Fr.wikipedia.org/wiki/Théologie_de_la_liberatio
فوری: دو مردی که امروز از سر دار توسط مردم نجات پیدا کردند تا چند لحظه دیگر مجددا در ملأ عام به در آویخته میشوند.
سه شنبه 22 دسامبر 2009
[
حقوق بشر ایران، ۱ دیماه ۱۳۸۸: دو مردی که امروز از سر دار توسط مردم نجات پیدا کردند تا چند لاهزیه دیگر مجددا در ملأ عام به در آویخته میشوند.
خبرگزاری حکومتی فارس با درج این خبر نوشت:
هادي خالقينسب مديرکل روابط عمومي دادگستري کل استان کرمان دقايقي پيش در گفتگو با خبرنگار فارس اظهار داشت: ماموران نيروهاي انتظامي شهرستان سيرجان دو نفر اعدامي به نامهاي اسماعيلفتحيزاده و محمد اسفنديارپور ربوده شده در اين شهرستان كه در حمل و نگهداري سلاح جنگي غيرمجاز، سرقت از بانك نجفشهر و آزار و اذيت مردم اقدام كرده بودند را دستگير کردند. وي افزود: ظهر امروز دو اعدامي که در اقدامي غيرمنتظره توسط بستگان خود پس از اجراي حکم اعدام ربوده شدند، در حالي که هر دو آنها زنده بودند، ساعتي پيش در حين فرار از شهرستان سيرجان به سمت بندرعباس دستگير شدند. خالقينسب تصريح کرد: بنا به حکم قضايي اين دو نفر عصر امروز در ملا عام در شهر سيرجان به دار مجازات آويخته ميشوند. وي خاطرنشان کرد: عوامل اصلي که اين دو نفر را فراري دادند، دستگير شدند و به زودي محاکمه و مجازات ميشوند. شايان ذکر است، اين افراد در روستاي اکبرآباد سيرجان و در محور اين شهرستان به استان هرمزگان دستگير شدند. همچنين عليرضا پريور معاون اجتماعي فرماندهي انتظامي استان كرمان در تماس تلفني با خبرگزاري فارس در کرمان با تاييد دستگيري دو نفر اعدامي و عوامل ربايش آنها اظهار داشت: عصر امروز حکم اعدام مجددا اجرا ميشود و متعاقب آن جزئيات اين حادثه و نحوه دستگيري ربايندگان اطلاعرساني ميشود.
محمود امیری مقدم سخنگوی حقوق بشر ایران از سازمان ملل، اتحادیه اروپا ، دولت نروژ و جامعه بین المللی خواست که این اءمال وحشیانه حکومت ایران را محکوم کرده واز اعدام این دو نفر جلوگیری کنند. امیری مقدم گفت: جامعه بین المللی نباید اجازه دهد که چنین جنایاتی بر علیه بشریت در کشوری که عضو سازمان ملل هست و با اکثر کشورها رابطه دیپلماتیک و اقتصادی دارد صورت گیرد. از جامعه مدنی ایران هم میخواهیم که در حد توان با این جنایات به مقابله برخیزد."
مرتبط بخوانید: درگیری شدید بین مردم و نیروهای حکومتی هنگام اعدام در ملاء عام در سیرجان
نگرانی روحانیان حکومتی از توسعه شعارهای غیرمذهبی
راديو فرانسه : آیت الله نوری همدانی، نخستین روحانی طرفدار حکومت اسلامی ایران است که با ابراز نگرانی از شعارهای صدهاهزار مشایعت کنندگان پیکر آیت الله منتظری در قم نسبت به تهدیدهایی که متوجه نظام ولایی در ایران شده از خود واکنش نشان داد.
آیت الله نوری همدانی سکوت در برابر شعارهای مردم معترض در مراسم خاکسپاری آیت الله منتظری را جایز ندانست و گفت : "نباید نظاره گر ماجرا بود چون سکوت و بی تفاوتی در این زمینه خلاف شرع است."
آیت الله نوری همدانی که در دیدار با جمعی از اعضای نیروی دریایی سپاه پاسداران سخنرانی می کرد در جایی دیگر از اظهاراتش افزود : "نظام ما، نظام ولایت مدار است و باید این نظام حفظ شود."
او با اشاره به شعار های معترضان علیه حکومت اسلامی ایران گفت : شعارهای "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" و "استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی" دهن کجی به نظام و اسلام و آرمان های بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران است.
آیت الله نوری همدانی بر "بسیج همه قدرت ها و ظرفیت ها جمهوری اسلامی برای نگهداری نظام و صیانت از انقلاب اسلامی" تأکید کرد و خطاب به ائمه جماعت افزود : باید در روزهای محرم به مردم یادآوری کنید که نظام ایران، نظام ولایی است و در اسلام این نوع حکومت مشروع و مورد قبول است.
شعارهای کلیدی معترضان حکومت اسلامی در دفاع از یک جمهوری غیرمذهبی، تحت عنوان "جمهوری ایرانی"، و نیز تأکید بر ایران و ملیّت ایرانی به جای تأکید بر پشتیبانی از فلسطین که محور سیاست خارجی حکومت اسلامی ایران را تشکیل می دهد نگرانی عالیترین رهبران جمهوری اسلامی را برانگیخته است. آیت الله خامنه ای در آخرین اظهار نظر خود شعار جمهوری ایرانی را شعاری براندازانه توصیف کرد و آیت الله جوادی آملی نیز اخیراً همین شعار را متعلق به حکومت ملی دکتر محمد مصدق دانست که به گمان او تأمین کننده استقلال ایران نبوده است.
فایننشال تایمز : هشدار تازه آمریکا به موسسات مالی بینالمللی در مورد معامله با ایران
راديو فردا : روزنامه فایننشال تایمز چاپ لندن روز سهشنبه از هشدار تازه دولت آمریکا به بانکها و موسسات بینالمللی برای پرهیز از هرگونه تلاقی یا برقراری مناسبات پولی با ایران خبر داده است.
این هشدار پس از آن صادر شده است که دولت آمریکا بانک کردیت سوئیس را هفته گذشته به خاطر ارتباط با فعالیتهای مالی ایران ۵۳۶ میلیون دلار جریمه کرد.
فایننشال تایمز هشدار تازه آمریکا به بانکهای بینالمللی را نشانهای از تغییر جهت در سیاستهای این کشور در قبال ایران دانسته است. این روزنامه میگوید حال که سیاست برقراری تماس و گفتوگو تاکنون به نتیجهای نرسیده است، بنابراین در سال جدید میلادی سیاست آمریکا به سمت اعمال فشار و تحریمهای بیشتر تمایل پیدا خواهد کرد.
به نوشته فایننشال تایمز، دولت آمریکا اقدامات تنبیهی موجود را تشدید کرده و مشغول گفتوگو با کشورهای دیگر برای اعمال سختگیری و تحریم در زمینه معاملات سوخت، حمل و نقل و مناسبات بانکی با ایران است. بخش دیگر این اقدامات ترغیب بانکها و موسسات مالی بینالملی به قطع رابطه با ایران است تا در غیر این صورت از این پس مشمول مجازاتهای دولت آمریکا شوند.
یک مقام آمریکایی که نامی از او برده نشده است به فایننشال تایمز گفته است که جریمه سنگین و بیسابقه در مورد بانک کردیت سوئیس پیام صریحی است به تمام موسسات مالی جهان که تماس با ایران برای آنها هزینه سنگینی خواهد داشت. به گفته این مقام، به دلیل گستردهتر بودن دامنه تحریمها، دولت و موسسات مالی ایران برای محفوظ نگاه داشتن عملیات پولی خود ناگزیرند از روشهای متنوع و پیچیدهتری استفاده کنند.
فایننشال تایمز از قول مقامات آمریکایی میافزاید که بانک کردیت سوئیس حدود ۱۰ سال پیش به ایران کمک کرده بود مبلغی معادل ۱/۶ میلیارد دلار را معاوضه کند. ایران از طریق تغییر دادن اطلاعات حوالههای بانکی سعی کرده بود هویت کشور اصلی دخیل در این معامله را پنهان نگاه دارد.
مقامات آمریکایی میگویند حذف نام کشور اصلی و زدودن اطلاعات دیگر از حوالههای بانکی اکنون روشی شناختهشده است، به همین دلیل حال ایران میکوشد از روشهای پنهانی دیگر برای انجام معاملات بانکی خود استفاده کند. این روشها عبارتند از استفاده از بانکهایی که شامل مجازاتهای آمریکا نمیشوند، انتقال پیاپی ارز از بانکی به بانکی دیگر تا در این مسیر هویت کشور اصلی پنهان بماند و گاه دادن اطلاعات جعلی در مورد نقل و انتقالات ارز.
روزنامه وال استریت جورنال اخیرا گزارش داده بود که یک حساب بانکی با موجودی دو میلیارد دلار حدود یک سال پیش در موسسه مالی سیتیبانک به خاطر ارتباط با ایران مسدود شده است. هر چند که خود این بانک در این ماجرا مقصر شناخته نشد.
هفته پیش اریک هولدر، دادستان کل آمریکا، نمونه بانک کردیت سوئیس را نتیجه طمعکاری برخی موسسات مالی و مالاندوزی از طریق کسب درآمدهای غیرقانونی توصیف کرد. اگر این بانک در مرحله انجام تحقیقات همکاری نکرده بود با جریمه سنگینتری مواجه میشد.
فایننشال تایمز از قول مقامات آمریکایی مینویسد اکنون ایران بیش از هر زمان دیگری طی ده سال گذشته از نظر مناسبات بانکی و مالی در انزوا قرار گرفته است. یک دلیل آن برطرف شدن اختلافات آمریکا و اروپا در مورد چگونگی مناسبات اقتصادی با ایران است. دلیل دیگر این است که موسسات مالی جهانی اقدامات تنبیهی آمریکا را دیگر سیاست محدودکنندهای نمیدانند، بلکه آن را نموداری برای تشخیص خطر سرمایهگذاری تلقی میکنند.
به نظر میرسد گام بزرگ بعدی تصویب تحریمهای بیشتر در شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران باشد. با وجودی که آمریکا، فرانسه و بریتانیا تحریم صدور بنزین به ایران را مورد بررسی قرار دادهاند، ولی به اعتقاد بسیاری از کارشناسان بعید است که چین با این مورد از تحریم موافقت کند، چون در عرصه انرژی با ایران مناسبات رو به گسترشی دارد.
با این همه آمریکا و متحدانش امیدوارند که بتوانند عرصههای جدید از سرمایهگذاری در صنعت انرژی، کشتیرانی و حمل ونقل دریایی، موسسات مالی و صنعتی وابسته به سپاه پاسداران ایران را در تحریمهای جدید خود بگنجانند. گام بعدی تصویب این تحریمها در نهادهایی مثل سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا و مجامع بینالمللی دیگر خواهد بود.
تظاهرات قم نشان داد جنبش ایران قابل کنترل نیست
تفسیر مهم تلویزیون دولتی آلمان
تظاهرات قم نشان داد
جنبش ایران قابل کنترل نیست
آنچه که دیروز در شهر قم به نمایش در آمد، تنها ستایش از آیت الله منتظری و بدرقه او نبود، بلکه نمایش بزرگی بود که همه تصورات کودتاچی ها را درباره کنترل و سرکوب جنبش مردم باطل کرد. ادامه حیات تاریخی آیت الله منتظری، دیروز در قم قطعیت یافت. تردید نیست که حاکمیت هرگز تصور نمی کرد، چنین سیل جمعیتی برای آیت الله منتظری در خیابان های شهر قم به حرکت در آید. نه حاکمیت و نه مراجع مذهبی، هیچکدام چنین تصور از نفوذی آیت الله منتظری در میان مردم را نداشتند. دهها فیلم از بدرقه دیروز، که با فریاد اعتراضی مردم علیه حاکمیت بود، در تلویزیون های جهان به نمایش در آمده و روی شبکه یوتیوب نیز مشاهده شده است. تنها آنها که سر خود را زیر برف کرده و خود را به نادانی می زند و با سانسور اخبار و فیلم ها و قلب واقعیات در سیمای جمهوری اسلامی تصور می کند می توانند مردم را نیز در نادانی خود شریک کند، هنوز نمی دانند و نمی خواهند بدانند در ایران چه اتفاقی روی داده است.
ما – پیک نت- نیازی نمی بینیم که فیلم و یا عکسی از مراسم دیروز که در تمام سایت ها و شبکه های خبری منتشر شده را منتشر کنیم. مگر عکس های اختصاصی که در سایت های دیگر منتشر نشده اند و دراختیار پیک نت قرار داده شده است. شمارمردمی که دیروز در قم راهپیمائی کردند فراتر از 500 هزار و حتی تا یک میلیون نیز برآورد شده است. و این تازه، علیرغم همه محدودیت ها جاده ای برای جلوگیری از رسیدن مردم از تهران و شهرستانهای دیگر به قم بود. ضمن آن که باید توجه داشت شهر قم از شهرهای درجه اول ایران از نظر جمعیت نیست. به حرکت در آمدن چنین جمعیتی، در شهری که جمعیت آن بسیار کمتر از شهرهائی نظیر مشهد و اصفهان و تبریز و... است، یک انفجار اجتماعی بود. با آنکه گفته شده از شهرهای مختلف مردم خود را به قم رسانده بودند، اما 70 تا 80 در صد راهپیمایان ساکنان قم بوده اند. شهری که تصور می شد، کمتر از هر شهر دیگری نسبت به کودتای 22 خرداد حساس است!
بنابراین، آنچه که ما به آن می پردازیم، تفسیر راهپیمائی دیروز شهر قم، چه در داخل کشور و چه در مجامع بین المللی است.
در راس تفسیرهای مهم خارجی، تفسیری است که شب گذشته از تلویزیون دولتی آلمان "ARD" در مهم ترین بخش تفسیری آن پخش شد. آنچه از این کانال تلویزیونی و بویژه برنامه تفسیر خبر آن منتشر می شود معمولا نظر رسمی دولت آلمان است و به همین دلیل با اهمیت است. باید توجه داشت که دولت آلمان هم دارای مناسبات گسترده اقتصادی با جمهوری اسلامی است و هم اصولا سیاست همیشه در آلمان با احتیاط و سنجش بسیار توام است.
در این برنامه، شب گذشته و در تفسیر آنچه که خبرنگار این شبکه از تظاهرات قم، مستقیما از ایران مخابره کرد گفته شد:«درگذشت آیت الله منتظری و 6 ماه پس از انتخابات ریاست جمهوری در این کشور، راه افتادن سیل جمعیت در شهر مذهبی قم نشان داد که سرکوب جنبش اعتراضی مردم ایران قابل کنترل نیست.»
حتی خارجی ها نیز متوجه عمق آنچه در ایران جریان دارد شده و در محاسبات اقتصادی و سیاسی خود آن را گنجانده و خواهند گنجاند، اما هنوز حاکمیت متوجه ماجرا نشده است!
تردید نیست که این نظر دولت آلمان، در سطح اتحادیه اروپا با تفسیرها و دلائل مستندتری مطرح شده و نظر واحد این اتحادیه نیز تبدیل خواهد شد. همچنان که در مذاکرات با امریکا نیز همینگونه خواهد شد.
پیرامون راهپیمائی دیروز در شهر قم، حاشیه هائی، همراه با عکس، بصورت اختصاصی به پیک نت رسیده است که در همین شماره پیک نت آن را نیز می خوانید.
همچنین، نخستین تفسیرها از تاثیر و بازتاب تظاهرات قم روی مراجع و کانون های مذهبی را نیز در همین شماره مطالعه می کنید.
علت مشتار مردم توسط خامنه ایی توسط روزنامه ایی برملا شد !
آقای خامنه ایی بعد از کشتن این همه ایرانی در کف خیابان ها از مفام آیت الله به مقام امامت ارتقا پیدا کرد ( البته نه اون امامی که شما مد نظرتون هست..نه امامی مثل ائمه اطهار یا امام خمینی ، امامی از نوع ائمه جمعه، امامی از نوع امام هی بسیجیان که مشتن انسان ها را برای آنها حلال می کنند ! )
مطلب بسیار جالب دیگر در این عکس ، ترس بسیار زیاد رژیم کودتا حتی از عکس آیت الله منتظری است..چرا که اصولا وقتی شخصی فوت می کنه عکس اون شخص رو می ذارن ، نه عکس کسی که پیام داده ؟!! یعنی حتی از عکس این مرحوم هم وحشت دارند !
توطئه ای ديگر کليد خورد فارس : تجمع بزرگ مردم قم در مقابل بيت امام خميني
خبرگزاري فارس در خبری نوشته است : مردم قم با انجام تجمع و راهپيمايي توهين منافقين جديد به مقدسات ملت ايران را محكوم خواهند كرد.
خبرگزاري فارس نوشته است : سوء استفاده عدهاي از منافقان جديد از لطف كريمانه نظام جمهوري اسلامي و جسارتهاي وقيحانه آنان به مقدسات(!) ملت ايران در ماه محرمالحرام كه تاكنون در استان قم بيسابقه بوده است، مردم غيرتمند و انقلابي قم اين عمل وقيحانه را محكوم خواهند كرد.
بر اساس اين گزارش، مردم (؟) قم با تجمع در ميدان روحالله ضمن انجام سوگواري و استمداد از مراجع تقليد، مطالبه عموم ملت براي محاكمه عوامل و سركردگان اين حوادث تلخ را از مسئولان قضايي مطالبه خواهند كرد.
اين مراسم از ساعت 15 و 30 دقيقه امروز سه شنبه در ميدان روحالله مقابل بيت امام خميني برگزار خواهد شد.
فارس در انتها آورده است " كه عدهاي منافق سودجو در مراسم تشييع جنازه حسينعلي منتظري با سردادن شعارهاي مختلف به ساحت مقدس مقام عظماي ولايت، رئيس جمهور و نظام اسلامي توهين كردند."
التهاب در دانشگاه علم و صنعت ایران
آرمان ایران : امروز، سه شنبه، دانشگاه علم و صنعت در نارمک تهران را هم اینک جو ملتهبی فرا گرفته است.
به گزارش خبرنگار "آرمان ایران" گروهی از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت هم اینک در حال عزاداری برای ارتحال آیت الله منتظری بوده و کلاس های درس تعطیل شده اند. این گروه از دانشجویان که تعداد آنها صدها تن گزارش گردیده با در دست داشتن پارچه های سیاه رنگ و عکس هایی از آیت الله منتظری ابتدا در سطح دانشگاه به انجام راهپیمایی پرداخته و شعارهایی در عزای درگذشت آیت الله منتظری سر دادند.
با افزوده شدن به جمعیت عزادار و نزدیک شدن آنها به درب اصلي دانشگاه یک اتوبوس از نیروهای انتظامی در کنار درب اصلی دانشگاه پیاده گردیده و به کنترل اوضاع مبادرت نمودند.
گزارشات دریافتی از جو ملتهب حاضر در دانشگاه خبر می دهد و البته هنوز هیچ عکس العملی از سوی نیروهای انتظامی مشاهده نشده، و تظاهرات دانشجویان در داخل دانشگاه ادامه دارد.
استفاده اسرائیل از اعضای بدن فلسطینیان کشته شده' bbc
یک پزشک اسرائیلی اذعان کرده است که در دهه 1990 از اعضای بدن فلسطینیان و اسرائیلی ها بدون اجازه خانواده های آنان، برای پیوند عضو استفاده می شده است.
خبار جهان عرب: احداث دیوار فولادی مصر جنایتی علیه بشریت است- دیوار فولادی با کمک مالی آمریکا در مرز مصر و غزه احداث میشود-
و…
منبع : دنيای ما
http://domaa.info/?p=9159
دیوار فولادی با کمک مالی آمریکا در مرز مصر و غزه احداث میشود
خبرگزاری فارس: یک عضو جنبش مقاومت اسلامی فلسطین با اشاره به اقدام مصر در احداث دیوار فولادی در مرز این کشور با نوار غزه گفت: این دیوار با کمک مالی آمریکا احداث میشود.
“اخضر زبرهوم ” در گفتوگو با خبرنگار بینالملل خبرگزاری فارس درباره احداث دیوار فولادی در مرز مصر با نوار غزه گفت: این دیوار با کمک مالی آمریکا در مرز مصر و نوار غزه احداث میشود و این امر از تلاش جدید برای ایجاد شکاف میان غزه با مصر حکایت دارد و این در حالی است که بیشتر آمریکا تلاش میکرد تا نظارت بر مرزهای نوار غزه را به نیروهای بینالمللی واگذار کند اما در این کار شکست خورد. بدنبال این شکست بود که آمریکا به احداث دیوار فولادی در مرز مصر و نوار غزه روی آورد.
وی با بیان اینکه ملت فلسطین خواهان پایان دادن به محاصره نوار غزه هستند، تصریح کرد: آنان از کشورهای عربی و اسلامی انتظار دارند که در این زمینه گام بردارند و با گشودن گذرگاههای کمک رسانی به ساکنان نوار غزه به محاصره این منطقه پایان دهند و این موضوع از لحاظ دینی، قانونی و انسانی بر مصر و سایر کشورهای عربی واجب است.
این عضو جنبش حماس خطراتی که مصر با آن مواجه است از سوی رژیم صهیونیستی دانست و تصریح کرد: هر نوع خطری علیه مصر و نوار غزه در آینده بوجود آید از ناحیه رژیم صهیونیستی است در حقیقت نوار غزه هیچ خطری برای امنیت مصر ندارد بلکه از امنیت ملی این کشور دفاع میکند.
****
ساخت دیوار فولادی مصر با نظارت آمریکا و فرانسه انجام میشود
خبرگزاری فارس: یک پایگاه اینترنتی نزدیک به سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی “موساد ” فاش کرد که آمریکا و فرانسه بر ساخت دیوار فولادی مصر در مرز نوار غزه نظارت دارند.
به گزارش فارس، سایت “دبکا فایل ” به نقل از منابع آگاه نظامی گزارش داد که رئیس اطلاعات نظامی فرانسه از افسران فرانسوی ناظر بر ساخت دیوار فولادی در مرز مصر با نوار غزه که با همکاری نیروهای آمریکائی ساخته میشود، بازدید کرد.
بنابر این گزارش، هدف از سفر مسئول امنیتی فرانسه به مصر برای بازدید از نزدیک و اطلاع از روند ساخت دیوار فولادی است.
در این گزارش آمده است که این دیوار نخستین دیوار در جهان است که به منظور جلوگیری از حفاری تونلهای زیرزمینی و ممانعت از قاچاق هر گونه کالای کمکی به سازمانهای “تروریستی ” ساخته میشود.
این سایت صهیونیستی در ادامه نوشت که این مسئول فرانسوی از نزدیک روند کار ساخت دیوار را مشاهده کرد.
به گفته منابع آگاه نظامی، نیروهای مصری، فرانسوی و آمریکائی بر نصب و راهاندازی سیستمهای ویژه هشدار جهت ابلاغ هر گونه نفوذ به دیوار فولادی یا برچیده شدن صفحات فولادی، نظارت دارند.
بنابر این گزارش، نیروهای آمریکائی و مصری در حال حفر زمین و کارگذاشتن صفحات فولادی هستند و برای این کار از سیستمهای لیزری برای اطمینان از عدم وجود شکاف در میان صفحات استفاده میشود و در داخل دیوار نیز دوربینهای کنترل جهت فیلمبرداری در شب و در وضعیت هوائی دشوار کار گذاشته شده است.
به نوشته این سایت صهیونیستی، حدود ۴/۵ کیلومتر از دیوار فولادی در طول محور مرزی صلاحالدین که به ۱۴کیلومتر میرسد، تکمیل شده است.
این در حالی است که کارشناسان نسبت به ساخت این دیوار و تبدیل غزه به زندان بزرگ و تشدید محاصره اهالی غزه هشدار دادند.
مردم غزه برای تهیه مایحتاج ضروری زندگی خود به شدت نیازمند خروج از این منطقه قحطی زده هستند و در نتیجه از تونلهای زیر زمینی برای شکستن محاصره اقتصادی و فراهم کردن نیازهای ضروری استفاده میکنند.
بر اساس طرح مصر، این دیوار فولادی با عمق بیش از ۲۰ تا ۳۰ متر در زیر زمین ساخته میشود و ۹ تا ۱۰ کیلومتر نیز طول دارد.
“احمد ابوالغیط ” وزیر امور خارجه مصر دیروز ضمن دفاع از ساخت این دیوار اعلام کرد که این حق کشورش است که میزان تسلط خود بر مرزهایش را افزایش دهد.
“فوزی برهوم ” سخنگوی جنبش حماس اقدام مصر در ساخت دیوار فولادی در مرز این کشور با غزه را جنایتکارانه توصیف کرد و گفت با احداث این دیوار ارسال مواد غذایی، دارویی، لباس و پوشاک برای یک و نیم میلیون ساکن نوار غزه متوقف میشود.
***
احداث دیوار فولادی مصر جنایتی علیه بشریت است
خبرگزاری فارس: سخنگوی جنبش حماس اقدام مصر در ساخت دیوار فولادی در مرز این کشور با غزه را جنایتکارانه توصیف کرد و گفت با احداث این دیوار ارسال مواد غذایی، دارویی، لباس و پوشاک برای یک و نیم میلیون ساکن نوار غزه متوقف میشود.
“فوزی برهوم ” در گفتوگو با خبرنگار بینالملل خبرگزاری فارس با اشاره به شکست رژیم صهیونیستی در جنگ ۲۲ روزه غزه گفت: بدنبال این شکست، آمریکا در صدد بود که نظارت بر مرز نوار غزه را بینالمللی کند. بر اساس همین سیاست است که اینک شاهد احداث دیوار فولادی در مرز مصر با نواز غزه هستیم.
وی افزود: با احداث این دیوار ارسال مواد غذایی، دارویی، لباس و پوشاک برای یک میلیون و ۵۰۰ هزار نفر از ساکنان غزه متوقف میشود و این جنایتی علیه بشریت به شمار میرود.
سخنگوی حماس تصریح کرد: شایسته دولت مصر این نیست که اجازه دهد چنین دیواری احداث شود بلکه این کشور باید با محاصره نوار غزه مخالفت کند و گذرگاههای ارسال کمکهای بشر دوستانه را به نوار غزه باز کند.
برهوم درباره اقدامات فلسطینیان در جلوگیری کردن از احداث دیوار فولادی در مرز نوار غزه با مصر گفت: فلسطینیان برای جلوگیری از احداث چنین دیواری به زور متوسل نمیشوند و این در حالی است که حماس متعهد شده که تمام اطلاعات خود را درباره احداث دیوار فولادی در اختیار افکار عمومی جهان قرار دهد. حتی حماس یادداشت رسمی در این خصوص به قاهره ارسال کرده است تا ابعاد مختلف احداث دیوار فولادی برای مقامات مصر روشن شود.
وی تاکید کرد: حماس تمام تلاشهای خود را برای پایان دادن به محاصره نوار غزه و بازگشایی گذرگاههای کمک رسانی به ساکنان این منطقه به کار خواهد بست همچنین میکوشد تا مقامات مصری را متقاعد سازد که حماس یک طرف مهم این ماجرا است و از لحاظ دینی، حقوقی و سیاسی قاهره باید در زمینه کاهش مشکلات ساکنان گام بردارد و در جهت پایان دادن به محاصره این منطقه اقدام کند.
بر اساس طرح مصر، این دیوار فولادی با عمق بیش از ۲۰ تا ۳۰ متر در زیر زمین ساخته میشود و ۹ تا ۱۰ کیلومتر نیز طول دارد.
“احمد ابوالغیط ” وزیر امور خارجه مصر دیروز ضمن دفاع از ساخت این دیوار اعلام کرد که این حق کشورش است که میزان تسلط خود بر مرزهایش را افزایش دهد.
مردم غزه برای تهیه مایحتاج ضروری زندگی خود به شدت نیازمند خروج از این منطقه قحطی زده هستند و در نتیجه از تونلهای زیر زمینی برای شکستن محاصره اقتصادی و فراهم کردن نیازهای ضروری استفاده میکنند.
***
حماس خواستار تظاهرات مردم فلسطین در گذرگاه مرزی رفح شد
خبرگزاری فارس: جنبش مقاومت اسلامی فلسطین “حماس ” از مردم فلسطین خواست تا فردا دوشنبه در اعتراض به ساخت دیوار فولادی مصر در مرز این کشور با نوار غزه، در مقابل گذرگاه مرزی “رفح ” تظاهرات کنند.
به گزارش فارس به نقل از خبرگزاری آلمان، جنبش حماس در بیانیه کوتاهی دیوار فولادی مصر را “دیوار ظلم و محاصره ” توصیف کرد و افزود که تظاهرات و راهپیمایی مردمی گستردهای را عصر فردا دوشنبه در مقابل دروازه “صلاحالدین ” در مرز نوار غزه با مصر در اعتراض به ساخت دیوار ظلم و محاصره برگزار خواهد کرد.
دولت مصر درحال احداث دیواری فولادی با همکاری آمریکا در مرز خود با نوار غزه است که این دیوار با عمق بیش از ۲۰ تا ۳۰ متر در زیر زمین ساخته میشود و ۹ تا ۱۰ کیلومتر نیز طول دارد.
“فوزی برهوم ” سخنگوی جنبش حماس پیش از این اقدام مصر در ساخت دیوار فولادی در مرز این کشور با غزه را جنایتکارانه توصیف کرد و گفت با احداث این دیوار ارسال مواد غذایی، دارویی، لباس و پوشاک برای یک و نیم میلیون ساکن نوار غزه متوقف میشود.
مردم غزه برای تهیه مایحتاج ضروری زندگی خود به شدت نیازمند خروج از این منطقه قحطی زده هستند و در نتیجه از تونلهای زیرزمینی برای شکستن محاصره اقتصادی و فراهم کردن نیازهای ضروری استفاده میکنند.
رژیم صهیونیستی با اعمال محاصره علیه نوار غزه گذرگاههای این منطقه را به روی فلسطینیان بسته است. دولت مصر نیز با وجود درخواستهای مکرر مردم کشورهای عربی و اسلامی، از بازگشایی دائم گذرگاه رفح به عنوان تنها گذرگاه ارتباطی فلسطینیان با جهان خارج خودداری میکند.
مسئولان مصری این گذرگاه را تنها برای مدت اندکی باز کرده و بار دیگر میبندند و اجازه ورود کمکهای بشردوستانه کمی به این منطقه داده میشود که این وضعیت، مردم نوار غزه بویژه بیماران و مجروحان فلسطینی را با مشکل جدی مواجه کرده است.
در تجاوز ۱۰ماه پیش رژیم صهیونیستی به نوار غزه بیش از یکهزار و ۴۵۰ فلسطینی شهید و پنج هزار و پانصد نفر دیگر زخمی شدند و سه میلیارد دلار به ساختار زیربنایی این منطقه زیان وارد شد.
***
رژیم صهیونیستی به سرقت اعضای بدن فلسطینیها اعتراف کرد
خبرگزاری فارس: تلویزیون رژیم صهیونیستی در گزارشی سرقت اعضای بدن فلسطینیها در یکی از آکادمیهای پزشکی این رژیم را تایید کرد.
به گزارش فارس به نقل از پایگاه خبری مفکرة الاسلام، “احمد الطیبی ” نایب رئیس پارلمان رژیم صهیونیستی اعلام که یک آکادمی پزشکی اسرائیل موسوم به آکادمی “ابوکبیر ” در دهه نود اعضای بدن فلسطینیها را سرقت میکرده تا آنها را به بدن نظامیان ارتش رژیم صهیونیستی پیوند بزند.
وی ادامه داد که شبکه دوم تلویزیون رژیم صهیونیستی عصر دیروز گزارشی را نشان داد که در آن به این موضوع اشاره شده بود.
همچنین در این گزارش حقایقی درباره سرقت اعضای بدن فلسطینیها به زبان مدیر این آکادمی و از طریق نوار صوتی وی پخش شد که تاکنون از آنها پرده برداشته نشده بود.
مدیر این آکادمی پزشکی تاکید کرد که در سالهای دهه نود هر جنازهای که به این آکادمی میرسید، -چه یهودی باشد و چه عرب- بدون اجازه خانواده متوفی قطعهای از پوست ناحیه پشت وی جدا شده و به بانک پوست رژیم صهیونیستی در بیمارستان “هداسا ” تحویل داده میشد. این بیمارستان از این پوستها برای مداوای نظامیانی استفاده می کرد که پوست آنها در اثر سوختگی یا جراحت آسیب دیده بود.
به گفته وی، همچنین قرنیه چشم متوفیان نیز در این آکادمی به سرقت میرفته است. بنابر اظهارات مدیر این آکادمی، “آریل الداد ” عضو کنست رژیم صهیونیستی مسئول این پروژه صهیونیستی بود.
این در حالی است که پرفسور “نانسی شفرد یوز ” پزشک انگلیسی میگوید که ۱۰ سال پیش با مدیر این آکادمی صحبت کرده و این اقدام آکادمی را به عنوان یک انحطاط اخلاقی دانسته است.
وی در این دیدار این سوال را مطرح کرده که گرفتن اعضای بدن اسرائیلیها برای اسرائیلیها، آنهم با اجازه خانواده متوفی ممکن است اما چطور اعضای بدن فلسطینیها را برای استفاده نظامیان اسرائیلی جدا میکردند؟
الطیبی در ادامه می گوید که تمام این اظهارات، گزارش خبرنگار سوئدی روزنامه آفتون بلادت درباره سرقت اعضای بدن شهدای فلسطینی را به یاد انسان میآورد.
“دونالد بوستروم ” روزنامهنگار سوئدی در آگوست گذشته با چاپ گزارشی در روزنامه “افتون بلادت ” سوئد فاش کرد که ارتش رژیم صهیونیستی با اعضای بدن فلسطینیان تجارت میکند و همین امر خشم اسرائیلیها را برانگیخت و منجر به ایجاد تنش در روابط سوئد با این رژیم شد.
اسرائیل شمیر نویسنده و روزنامه نگار یهودی در سوئد نیز در سپتامبر گذشته از اقدام رژیم صهیونیستی در سرقت اعضای بدن زندانیان ابوغریب خبر داده بود.
وی تاکید کرده بود که یک پزشک یهودی کلیه زندانیان را از بدنشان جدا کرده و آنها را در بستههای مخصوصی به تلآویو میفرستاده است.
ا ين « دروغ فريبنده »
فريدون گيلانی
قطاری را که از خط خارج شده و گسترده ترين حجم درنده خوئی وفشار پاسداران مسلح نيز نتوانسته آن همه واگن واژگون شده را به ريل برگرداند ، می خواهند با علم کردن نام روح الله موسوی خمينی به بهانه پاره کردن عکس او ، از حالتی که آن را خطرناک تشخيص داده اند ، در آورند . خطراين است که فراسوی هر رنگ و انگي، جنبش رو به رشد جاری در تداوم خود خيمه و خرگاه ستمگران را به آتش بکشد و از چهار چوب « مسالمت آميز»ی که سعی می کنند به آن تحميل و تزريق کنند ، خارج شود . در اين صورت است که نه تنها لکوموتيو و رانندگانش درهم خواهند شکست ، بلکه اساسا به ريلی که اسلاميست ها و امپرياليست ها کشيده اند ، آسيب جدی خواهد رسيد ؛ يعنی که زير پای اسلام سياسی که بريتانيا و ايالات متحده دهه ها رويش سرمايه گذاری و برنامه ريزی کرده اند ، از بنياد در ايران و ساير کشورهائی که دچار اين بلا و فتنه شده اند ، سست خواهد شد . آسيب ديدن اين بنياد ، اصلی ترين بهانه را برای حضور نظامی ايالات متحده و هم پيمانانش در منطقه ، از دست شان در می آورد و به سياست چند جانبه ی محافظه کاران جديد و دموکرات هائی که آشکارا زير چتر آنان قرار گرفته اند ، لطمه جدی می زند .
ظاهرقضيه اين است که در تندباد 16 آذر ، عکس خمينی را پاره کرده اند . تصاويری هم در اين جا و آن جا � سايت ها ، وبلاگ ها و تلويزيون ها � ، درج و پخش شده که عکس های خمينی و خامنه ای و محمود احمدی نژاد را آتش زده اند .
تصويری از عکس پاره شده خمينی ، در تلويزيون دولتی حکومت اسلامی پخش شده تا درست همان واکنشی را در بخشی از جامعه ايجاد کند که خود خمينی در اعلاميه های پيش از ماه محرم سال 1357 ايجاد کرده بود . خمينی که آن زمان از نجف به نوفل لوشاتوی فرانسه رفته بود ، مدام با هدف ايجاد هيجان مذهبی در بخش هائی از جامعه و اسلاميزه کردن جنبشی که تداوم جنبش پس از کودتای 28 مرداد سال 1332 برای سرنگونی دولت ملی دکتر محمد مصدق و آمريکائيزه کردن ايران با باز گرداندن شاه فراری به تاج و تخت بود ، اعلاميه صادر می کرد که « محرم ماه پيروزی خون بر شمشير است » و « امت مسلمان » بايد در اين ماه کار را يکسره کند .
از دهه ها پيش ، و بخصوص از سال 1979 ، يعنی درست در سال به قدرت رسيدن ، يا به قدرت رساندن خمينی ، سازمان اطلاعات مرکزی ايالات متحده ( سی آی ا ) ، وزارت دفاع ايالات متحده (پنتاگون) و قدرت غالب راس هرم امپرياليسم جهانی موسوم به نئوکنسرواتيوها ( محافظه کاران جديد � نو محافظه کاران ) ، جهاد افغانی را که نيروهايش اکثرا از خشک انديشان کشورهای اسلامی تشکيل می شدند ، با سرمايه گذاری های مستقيم عربستان سعودی به مثابه يکی از پايه های سه گانه ايالات متحده در آمريکا ، که دو پايه ديگرش اسرائيل و حکومت پادشاهی ايران بودند ، در ظاهر ماجرا عليه اتحاد شوروی سازمان دادند . اين نيروها که به ارتش نايب ايالات متحده معروف بودند ، در پايگاه ها و اردوگاه های پاکستان و ايالات متحده آموزش ديدند و به وسيله و با سرمايه گذاری مشترک عربستان سعودی و ايالات متحده ، تا دندان مسلح شدند .
اسلامی شدن جنبش درگير با حاکميت ديکتاتورپهلوی ، اين بهانه را به دست قدرت غالب در ايالات متحده و ستون های منطقه ای آن داد تا پس از خروج ارتش هشت هزار نفره سرخ از افغانستان ، فاجعه ای را که هنوز و هولناک تر از هميشه ادامه دارد ، به بار آورند و اين واقعيت را در عمل دامن بزنند و تعميق کنند که ارتش متجاوز برای درهم کوبيدن جريانی تندرو که ساخته و پرداخته خودشان بود ، بايد در منطقه حضور رسمی داشته باشد . بنابراين ، ايالات متحده ايجاد جريان موسوم به جهاد افغانی و ساير فرقه های تندرو اسلامی در منطقه را ، مديون « امام راحل » بوده است .
حتی اگر به کتاب « وحدت خائنانه � روابط پنهانی اسرائيل ، ايران و ايالات متحده � » ی آقای تريتا پارسی به خاطر بعضی منابع مشکوک آن اعتنائی نکنيم ، ملاقات مهدی کروبی با آقای کيسی مدير سابق سی آی ا در اسپانيا � که فرستنده سی بی اس آن را افشا کرده است � ، کمک های نظامی اسرائيل به خمينی در جنگ هشت ساله ، و سرانجام رسوائی دريافت کمک ها و اطلاعات نظامی ، به صورت مستقيم از ايالات متحده در اين جنگ که به ماجرای « ايران کنترا » معروف شده است ؛ از اشاره به ملاقات نمايندگان خمينی و ايالات متحده در الجزيره هم که عجالتا صرف نظر کنيم ، هر طفل ابجد خوانی را نيز متوجه می کند که به قول خود اسلامی ها ، « امام راحل » در روابط خارجی خود با تاکتيک « ظاهر و اظهر » رفتار کرده است که اولا توده های ساده دل را بفريبد که ضد امپرياليست و ضد استعمار و بخصوص ضد آمريکائی است ، دو ديگر آن که به بهانه بالا بردن استحکامات امنيتی � نظامی � پليسی � اسلاميسم مورد نظر خود ، تسمه از گرده دانشجويان ،زنان ، کارگران ؛ که عده شان فکر می کردند از آن پس سنديکا و اتحاديه و استقلال عمل خواهند داشت ، و سازمان ها و احزاب ملی و دموکرات و چپ بکشد ؛ که نيروهای ملی وابسته به جبهه ملی ، سازمان مجاهدين خلق ، فرقان ، سازمان مستضعفان و جاما و ... ، و در جبهه چپ ، سازمان های چريک فدائی خلق و پيکار در راه آزادی طبقه کارگر و رنجبران و راه کارگر و رزمندگان آزادی طبقه کارگر و توفان و ... قرار داشتند . يعنی که « امام راحل » در نهايت حيله گری اهل منبر ، در ظاهر چيزی می گفت و درنهان جوری ديگر عمل می کرد که در ميان مردم به عنوان « آن کار ديگر » جا افتاده است .
اين « ظاهر و اظهر » را من از کتاب مطهری در باره حافظ گرفته ام که در واقع پاسخی است به احمد شاملو و ديگران مبنی بر اين که مثلا منظور حافظ از شراب ، خود شراب نبوده ، بلکه اين اسم ظاهر است و « اظهر » ش معنی عارفانه وابسته به عالم هپروت خدا را می دهد . و از اين نمونه ها و ياوه ها که کتاب « تماشاگه راز » ايشان را پر کرده و ما در زندان اوين « امام راحل » چاره ای نداشتيم جز آن که وقتی چانه هامان خسته می شد ، اين مزخرفات و مزخرف تر از آن را هم که حليتلمتقين علامه مجلسی بود � بخصوص باب چهارم آن را � ، محض تفريح بخوانيم ، اما نزنيم زير خنده مبادا که پيراهن سفيدان ( توده ای ها و اکثريتی ها ) آنتن اواکس شان به وظيفه اش عمل کند و « برادران پاسدار بند » و « برادران بازجو » را به جان بچه های خط دو و سه و چهار بيندازد .
« امام راحل » در « ظاهر » می گفت « ميزان رای مردم است » و اگر شاه مرد خوب و خدمتگزار و صالحی هم باشد ، اما مردم او را نخواهند ، بايد کنار برود و جايش را به آدم صالح ديگری � که منظورش خود ش بود � بسپارد .
آخوندی که بنا به اسناد موجود ( مثلا آن چه در بازی شيطان رابرت دريفوس ارائه شده ،) مثل ساير
آخوندک ها و طلبه ها و آيت الله ها و مراجع مقيم نجف � حالا قم و مشهد و نقاط ديگر پيشکش - ، در فهرست حقوق بگيران بريتانيا ( از محل موقوفات هندوستان ) قرارداشت ، به قول آيت الله شريعتمداری ( که خودش انگليسی بود و پسرش آمريکائی از کار در آمده است ، ) در زمان حکومت نظامی تيمور بختيار 360 تومان مواجب بگير فرمانداری نظامی بود ، و بنا به اسناد رابرت دريفوس در کتاب بازی شيطان ( به ترجمه صاحب اين قلم در دو جلد ، ) در کودتای آمريکائی � انگليسی برای برانداختن دولت ملی و منتخب دکتر محمد مصدق در 28 مرداد سال 1332 ( 1953 ميلادی ،) به عنوان دستيار شماره يک آيت الله ابوالقاسم کاشانی نماينده واحد اخوان المسلمين در ايران ، از طريق کرميت روزولت که در زير زمين سفارت آمريکا جريان کودتا را اداره می کرد پول کلانی گرفت تا در مرکز تظاهرات عليه مصدق ميدان داری کند و محمد رضا پهلوی را به تاج و تخت برگرداند ، در « اظهر » ماجرا استعمار را در کتاب مانيفست ولايت فقيه به توپ می بندد که :
« ... استعمار گران به دست عمال سياسی خود بر مردم مسلط شده اند نظامات اقتصادی ظالمانه ای را تحميل کرده اند و براثر آن مردم به دو دسته تقسيم شده اند : ظالم و مظلوم . در يک طرف صدها ميليون مسلمان گرسنه و محروم از بهداشت و فرهنگ قرار گرفته است و در طرف ديگر اقليت هائی از افراد ثروتمند و صاحب قدرت سياسی که عياش و هرزه گرد و فاسدند ... » و در زمانی که خودش هنوز زنده بود ، معلوم نمی کند که بالاخره آخوندهائی مثل هاشمی رفسنجانی و هزاران آخوند ديگر مثل او و سپاهيان تحت امر او و بازاری هائی که از او حمايت می کردند و... در اين سمت معادله او قرار می گيرند ، يا در آن سمت . پيروان او هم ، حالا چه سبز باشند ، يا سياه و از اهالی قوس و قزح و تير و کمان ، پس از او تکليف ماهيت اين « ظاهر » و « اظهر » را در معادله صفحه های 42 و 43 کتاب راهنمای عمل خود ، روشن نمی کنند .
علاوه بر آن که روح الله موسوی خمينی با عوام فريبی خاص آخوندهای هفت خط ، در کنف حمايت اربابان به مردم ايران نيرنگ زد و به اصطلاح رايج خودش ، آنان را « بازی می داد » ؛ يعنی به جای برچيدن ظلم و ستم که تکيه گاه گفتاری و نوشتاری او بود ، چپاول و غارت و ظلم و ستم و زندان و شکنجه و اعدام های سرسام آور را در زمان حيات خونالود و ننگين خود به جامعه تحميل کرد ، در اخلاق و مناسبات اجتماعی هم نيمی از جامعه را که زنان ايران باشند ، چه به صورت کتبی و شفاهی ، يا به صورت عملی ، از آن چه طی سال ها مبارزه به دست آورده بودند محروم کرد و عمل مخفی فروختن دختران نه ساله را که پيش از او در شهرهای دور افتاده رايج بود ، نه تنها به صورت کتبی تئوريزه کرد ، بلکه در عمل نيز چنان کرد که دختران هفت ساله مدرسه اي، زير مقنعه به موهای خود روبان قرمز ببندند که يعنی ميوه رسيده اند .
در زمان شاه ، يادم نيست سال 51 بود يا 52 که با عکاس کيهان حسين پرتوی برای تهيه گزارشی از زندگی مردم آذربايجان ، به آن خطه رفته بوديم . در دادگستری تبريز ، دخترکی را ديديم که با زنی ، روگرفته رو به ديوار ايستاده بودند و مرد بلند قد و گردن کلفتی نيز کنارشان ايستاده بود . به حسين که آذری بود ، گفتم از دخترک بپرسد آن جا چه می کنند؟ جواب نداد . گفتم از آن خانم بپرسد ، او هم جواب نداد . گفتم از آن قلچماق بپرسد که ناگهان سرمان داد کشيد و با لحن طلبکاری که به او ظلم شده است ، گفت : اين خانم دخترش را به من انداخته ، ازدواج رسمی هم کرده ايم ، اما دخترک تمکين نمی کند . با وجودی که احساس کردم ممکن است به ما حمله ور شود ، به حسين گفتم بپرس دخترک چند ساله است ؟ با فريادی که موضعی بالاتر و طلبکار تر داشت ، گفت : نه ساله است ! نه ساله !
« امام راحل » به موازات ساير مراجعی که « توضيح المسائل » نوشته اند ، در فصل « احکام نکاح يا ازدواج و زناشوئی » ( از صفحه 259 توضيح المسائل خود ) و در فصل « متعه يا صيغه» ( از صفحه 265 اين کتاب ) ، برای آن چه در زمان شاه زير جلکی و با رشوه و هزار جور پدرسوختگی ديگر انجام می شد ، دستورهای مذهبی پيدا کرده و باعث فاجعه ای شده که امروزه مثل خوره بخشی از بدنه جامعه زنان ايران را مورد تهديد قرار داده است . مثلا اين که ، در مساله 2410 فصل احکام نکاح ، ازدواج با دختر زير نه سال را هم شرعی می داند و با بيانی پورنوگرافيک به مردان دستور می دهد که حق دارند دختر زير نه سال را « به عقد » خود در آورند ، منتها تا زمانی که دختر نه ساله شود ، فقط حق دارند از يک طرف با او نزديکی کنند ، نه از دو طرف . و اگر از دو طرف با دختر زير نه سال نزديکی کردند و پرده حائل پاره شد ( افضا ) ، ديگر نبايد به او نزديکی کنند :
« ... اگر کسی دختر نا بالغی را برای خود عقد کند و پيش از آن که نه سال دختر تمام شود ، با او نزديکی و دخول کند ، چنانچه او را افضا نمايد ( يعنی قسمت زنانگی زن و روده اش را پاره کند،) هيچ وقت نبايد به او نزديکی کند ... » ملاحظه می فرمائيد که برای وحشيانه ترين تجاوز جنسی به دختران نا بالغ هفت هشت ساله که از طرف خود او تجويز می شود ، چه مجازات سنگينی را حضرت «امام راحل » در نظر گرفته اند !
مساله 2411 : زنی که عقد دائمی شده نبايد بدون اجازه شوهر از خانه بيرون رود و بايد خود را برای هر لذتی که او می خواهد تسليم نمايد ...
مساله 2412 : اگر زن در کارهائی که در مساله پيش گفته شد اطاعت شوهر را نکند گناهکار است و حق غذا و لباس و منزل و همخوابی ندارد ...
مساله 2421 : صيغه کردن زن ، اگر چه برای لذت بردن هم نباشد ، صحيح است . ( صيغه کردن ، به زبان ساده و عاميانه يعنی زن بازی يا خانم بازی شرعی . تفاوت قضيه است که بايد مدت و مبلغ در جاری کردن صيغه معلوم شود . بسيار خوب . پس مرد می تواند از فقر و فاقه زن سوء استفاده کرده و او را بخرد که از تن او لذت ببرد . مثل برنجی که شما می خريد و بايد آن را برای خوردن دم کنيد . سيب زمينی و هر مواد غذائی ديگر را هم به همين قصد می خريد . شلوار و پيراهن را هم می خريد که بپوشيد . زن هم در تفکر ارتجاعی خمينی کالائی است که می توانيد او را بخريد و به رختخواب ببريد . اگر نخواهيد از زنی که در نحله ی ضد انسانی او کالاست لذت ببريد ، يعنی که می خواهيد او را فقط مامور آشپزخانه و شست و شو و تميزکردن خانه و شستن رخت و لباس بخريد و از او کنيز بسازيد. پس هم می توانيد زن را برای لذت بردن بخريد و به او تجاوز کنيد ، هم برای کلفتی . )
و... و... و ... فاجعه در مناسبات اجتماعی و موقعيت زن در جامعه ، در سراسر اين کتاب واپس مانده از هر گونه اخلاقی ، از اين هم عميق تر است .
به محض آن که خمينی در سال 1357 به قدرت سياسی رسيد و استحکامات امنيتی و حفاظتی خود را بالا برد ، قلع و قمع سراسری جامعه ، در همه بخش ها آغاز شد ، شکاف طبقاتی به صورت روز افزونی شدت گرفت ، اعدام و شکنجه و دستگيری های زنجيره ای گسترش سرسام آوری يافت و عواملش هم همين آقايان ميرحسين موسوی و سيدعلی خامنه ای و هاشمی رفسنجانی و مهدی کروبی و محسن رضائی و محمد خاتمی و پاسداران ريز و درشت و آيت الله ها و حجت الاسلام ها و فوجی از قداره بندان و بازاريان و توده ای ها و اکثريتی ها بودند .
در قتل عام زندانيان که دهه شصت و بخصوص تابستان 67 را به خون کشيد ، « امام راحل »هنوز در نکبت حيات بود . ده ها هزارزندانی سياسی دوره ای که خود خمينی هنوز زنده بود ، هم اکنون در ايران و کشورهای جهان پراکنده اند و صدها بار در صدها مرجع و نهاد بين المللی شهادت داده اند و هزاران صفحه رنجنامه نوشته اند. اسدالله لاجوردی جلاد و محمدی گيلانی آدم کش و صادق خلخالی و موسوی تبريزی و ساير جنايتکاران ريز و درشت ، با برنامه و دستور مستقيم خود خمينی خون بچه های مردم را ريختند ، حالا زندانيانی که با هزار درد و بدبختی در کشورهای مختلف پناه گرفته اند و کار خيلی ها شان به بيماری های روانی و دردهای جان فرسای جسمی کشيده است ، پيشکش .
آيا جامعه را کور می پنداريد که فکر می کنيد اين « اظهر » را نمی بيند و نمی داند و خبرهای هولناکش از پدران و مادران و بستگان به نسل جوان منتقل نشده است ؟!
« موج سبز» جنايتکاری به نام مير حسين موسوی که می خواهد به جنبش سرنگونی طلب ، آن هم به مدد فرستنده ای مثل صدای آمريکا و مشتی فرصت طلب و ثروتمند مقيم خارج و مسلط در داخل کشور ، رنگ مسالمت بزند و مردم به تنگ آمده را در حمايت از « امام راحل » که عکسش پاره شده است به خيابان ها بکشد ، بدون پرده پوشی به ما می گويد که رقابت بر سر پيروی از خمينی و مقدس ساختن از اوست .
آيا آن هائی که در داخل کشور سينه سپر کرده اند ، می خواهند از چنين مرتجع جنايتکاری دفاع کنند که پيروانش بر سر شيوه ی پيروی از او با هم چانه می زنند ؟ يعنی قرار است به نقطه ی صفر برگرديم و دوباره از خمينی آغاز کنيم؟ اين عمل را که خامنه ای و احمدی نژاد و دار و دسته آن ها بهتر از هر کسی دارند انجام می دهند .
در اين سمت آب ، آيا گريختگان از آن جهنم که در کيس و پرونده پناهندگی خود گفته اند که از ظلم و جور خمينی و اعوان انصارش گريخته اند ، می خواهند دنبال موجی راه بيفتند که تازه می خواهد «امام راحل » را علم کند و به نام او قطار واژگون شده را به ريل برگرداند ؟!
واقعيت قضيه اين است که قطب سوم ، يعنی مردمی که رژيم اسلامی را نمی خواهند و بر سر جا به جائی مهره ها و حفظ چهار چوبش چانه نمی زنند ، باعث وحشت مرتجعان خونين جامه ی حاکم و امپرياليست ها شده اند . موج يا جنبش سبز ، به معنی جلوگيری از سرنگونی حکومت اسلامی و در هم کوبيدن قطب سوم در جنبش های اجتماعی و جنبش کارگری است . اميدوارم دوريالی بعضی ها افتاده باشد و دست کم توجه کنند که دوباره قرار است چه کلاه گشادی سر مردم ايران برود و چه بلائی سر جنبشی بيايد که از آغاز پرتاب شدن خمينی به قله ی قدرت سياسی آغاز شد و پيش از روی کار آمدن « محللی » به نام خاتمی در جريان موسوم به اصلاحات ، از پارک لاله و از قلب کارخانه ها و کارگاه ها و دانشگاه ها و مدارس ، قد علم کرد و حالا قرار است به حسابی ديگر که رنگ سبز دارد منظور شود. واقعيت اين است که قطب سوم جامعه که قطب اصلی مبارزه تلقی می شود ، اين نظام را در کليت آن نمی خواهد و در پی سرنگونی بی چون و چرا و رنگ و انگ است . پاره شدن و سوختن تصوير خمينی که سهل است ، اگر خود خمينی را هم از گور بيرون بکشند و در خيابان ها راه بيندازند ، جز نمايش مکرری از مظهرجنايت و آدم کشی نخواهد بود و اين موج سرکش را مرعوب نخواهد کرد .
حتی اگر از سرودهای زرتشت در يسنا هم در گذريم ، بسياری گفته اند و نوشته اند و تاريخ جهان نشان داده است که « دروغ فريبنده » هرگز کارساز نيست ، همان گونه که باتون و شلاق و شکنجه و تهديد و اعدام و حلق آويزهای خيابانی . با تقاضای تظاهرات در حمايت از « امام راحل » ، اين دروغ فريبنده ، از سوی جريانی نيز که خود را اپوزيسيون جا زده بود و می خواست با تاثيرگذاشتن بر ظرفيت قيام نهفته در جامعه ، اوضاع را در خيمه شب بازی انتخاباتی در جهت حفظ حکومت اسلامی مهار کند ، مثل روز روشن شده است .