برخی جرج بوش را بدترين رئيس جمهور آمريکا خوانده اند و حتی گفته اند بدتر از او رئيس جمهوری در آمريکا نميتواند روی کار بيايد. اما گويا در شرايط فعلی جهان، مرز درست کردن برای بدی از دورانديشی به دور است. هفته پيش بعد از مدت ها شايعه بالاخره نيويورک تايمز خبر رابطه عشقی جان مک کين نامزد حزب حمهوری خواه آمريکا با خانم ويکی آيسمن منتشر کرد. خانم آيسمن آنطور که در گزارشات اخير منعکس شده است، از طريق ارتباطات نزديک با قدرتمندان سياسی و لابيگری نزد آنها به نفع بنگاه های بزرگ خصوصي،در عرض مدت کوتاهی با سرعت پله های ترقی را پيموده بود. نيويورک تايمز نوشت رابطه مک کين با خانم آيسمن، مباشران انتخاباتی مک کين را در جريان مبارزات انتخاباتی 8 سال پيش، چنان وحشت زده کرده بود که آنها تلاش کردند ديدار های اين دو را قطع کنند و حتی با خود سناتور به مقابله برخاستند و به خانم وايسمن هشدار دادند از رفت و آمد به ستاد انتخاباتی خودداری کند. مگر خود سناتور کودک بود که کارگزاران انتخاباتی اش به قول نيويورک تايمز ,برای نجات او از دست خودش, به خانم وايسمن متوسل شدند؟ مثل اينکه سناتور حتی رفتار خودش را نمی تواند کنترل کند، نه فقط در رابطه با زيبارويان که اگر اين بود ماجرای بديع و قابل توجهی نبود. پشت پرده اين رابطه، خيلی تاريک تر از آن است که بتوان با دل زيباپرست روی آن پرده انداخت. الکساندر کابرن نويسنده آمريکايی انگليسی تبار با اشاره به اين ماجرا به معرفی سناتور پرداخته است. گزارشی از مقاله او در زير نقل ميشود. کابرن می نويسد تا هفته پيش استراتژی سياسی مباشران جان مک کين به گونه ای طراحی شده بود که با حالتی مطمئن به خود، اوباما را يک تازه وارد دستگاه حکومتی نشان بدهند که وجه مشخصه اش فقدان تعقل، پختگی و قدرت تشخيص است، خصوصياتی که مک کين به فراوانی از آن برخوردار است.