۱۳۹۶ شهریور ۸, چهارشنبه
نقش یزدی در تحمیل خمینی به ایران بیبدیل است
نقش یزدی در تحمیل خمینی به ایران بیبدیل است
ایرج مصداقی
ایرج مصداقی
ابراهیم یزدی در جوانی از اعضای جبهه ملی ایران بود که در سال ۱۳۴۰ در تاسیس نهضت آزادی نقش داشت.
پنجم شهریور ماه به ناگهان خبر رسید که ابراهیم یزدی، دبیرکل نهضت آزادی ایران و وزیر خارجه دولت موقت انقلاب در ازمیر ترکیه پس از ماهها مبارزه با سرطان، جان سپرد. حالا قرار است پیکر او برای خاکسپاری به ایران منتقل شود. ابراهیم یزدی در جوانی از اعضای جبهه ملی ایران بود که در سال ۱۳۴۰ در تاسیس نهضت آزادی نقش داشت. او در جریان انقلاب ۵۷ از مشاوران آیتالله خمینی بود، با او در پاریس به سر میبرد و همراهش به ایران بازگشت. اما چندی نگذشت که دولت موقت، استعفا داد و یزدی به منتقد سیاسی جمهوری اسلامی تبدیل شد.نقش او در جریان انقلاب چنان پررنگ است که برخی او را از تثبیتکنندگان نظام جمهوری اسلامی میدانند. خصوصا که از سالها پیش از انقلاب فعالیتهای بسیاری در خارج از ایران داشت.از جمله منتقدان ابراهیم یزدی، ایرج مصداقی، کنشگر سیاسی و از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق است که بارها گفته در نقد ابراهیم یزدی گفته است، به هیچوجه حاضر به همکاری با او نبوده است. در همین خصوص با او گفتوگویی داشتیم که در ادامه، متن کامل آن را میخوانید
شما همواره از منتقدان آقای ابراهیم یزدی بودید. حتی نقل قولی از شما هست که گفته بودید به هیچوجه حاضر به همکاری با ایشان نبودید. چرا؟ محور انتقادهای شما به ایشان چیست؟
- ایشان پیش از انقلاب انجمن اسلامی را اداره میکرد و من در آن زمان نگاه مثبتی به آن انجمن و فعالیتهایش نداشتم. بعدها به خاطر روابط نزدیک ایشان با خمینی در پاریس نقدهایم بیشتر شد چون عملا نگاه مثبتی به خمینی و اطرافیان او نداشتم. زمینههای انتقادهای من از همانزمان آغاز شد.
اما آقای یزدی خیلی زود کنار گذاشته شد و به منتقد نظام جمهوری اسلامی تبدیل شد. او حتی به خمینی و انقلاب هم انتقادهای بسیاری داشت. اما شما همچنان به او انتقاد داشتید. چرا؟
- نقش آقای یزدی در شناساندن یک خمینی غیرواقعی به جامعه ایران و جامعه جهانی بسیاری مهم بود. در آن زمان خمینی نیاز داشت که چهره دیگری از خودش جلوه دهد؛ چهرهای که خمینی واقعی نبود و برای او ساخته بودند. حتی به او میگفتند که در مقابل مطبوعات چه بگوید و ترجمهها را هم تغییر میدادند. واضحترین نمونه آن گفتوگو با خمینی در هواپیمایی است که از پاریس به ایران بازمیگشت. وقتی خبرنگار از خمینی میپرسد که چه احساسی دارید، خمینی میگوید «هیچی» اما قطبزاده هیچی را که به سادگی در انگلیسی میشود Nothing ترجمه میکند: I have no comment. در حالیکه این دو ترجمه زمین تا آسمان با هم متفاوت است. این شکل از پاسخگویی در ترجمهها را در تمام گفتههای خمینی میبینیم. نقش یزدی و نهضت آزادی در آن زمان در صف جلوی مذاکرات بود. آنها مطلقا قدرتی در پشتپردهها، تظاهرات و سازماندهیها و فعالیتها نداشتند. قول و قرارهایی میدادند و چهرهای از او تصویر میکردند که مطلقا حقیقت نداشت. در حالیکه خودشان هم میدانستند. همین رویکرد را در مذاکرات داخلی با ارتش یا نیروهای امنیتی میبینیم. اما متاسفانه هیچیک از این افراد رویکرد و رفتارهای خودشان را در جریان انقلاب نقد نکردند. آنهایی که سالها به اصلاحات معقتدند و فکر میکنند میتوان این نظام را اصلاح کرد، این انتقادها را در برخورد با نظام پادشاهی نداشتند. در صورتیکه قطعا نظام پادشاهی امکان رفرم بیشتری داشت. برای همین من هیچ اصلاحطلبی را جدی نمیگیرم. مادامی که اصلاحطلبی رفتار خودش را در سال ۵۷ نقد نکند و نگوید من در آن دوران اشتباه کردم، او را جدی نمیگیرم. هیچ اصلاحطلبی نه در داخل کشور و نه خارج از آن، چنین نقدی به خود نکرده است. برای همین من آنها را استمرارطلب می شناسم. استمرار در قدرت، حضور و همراه با آن و نه اصلاح قدرت. اگر چنین بود، باید همین نگاه را به دوران شاه داشتند.
با توجه به نقشی که برای آقای یزدی توصیف کردید، فکر میکنید باور خود ایشان هم چنین بود؟ بسیاری مثل آقای گری سیک معتقدند که به عنوان نمونه نقش آقای یزدی در بحران گروگانگیری پیغامبری بود و نه باورهای خود ایشان. آیا باورهای ایشان بود یا سیاسی بازیهای آن زمان؟
- ممکن است که ایشان در آن دوران نظرات دیگری داشته بود. چون از قدرت برکنار شده بود. آقای یزدی سال ۵۷ با آقای یزدی سال ۵۸ متفاوت است. در آن دوران ایشان مشاور اصلی خمینی در فرانسه بود. برای آنکه خمینی در آن زمان همین را نیاز داشت و تعامل با غرب، جا انداختن حکومت اسلامی و انتقال قدرت مطرح بود. در آن زمان به مهندس بازرگان و ابراهیم یزدی نیاز داشتند تا در صف جلو حرکت کنند. اما به محض بازگشت به ایران، نقش آقای یزدی در حکومت، درست بعد از ۲۲ بهمن ۵۷ متفاوت از نقشی میشود که او پیش از آن در پاریس داشت. بعد از انقلاب دیگر آن نقش تعیینکننده را نمیبینیم. جریان خمینی دیگر نیازی به نهضت آزادی و امثال یزدی نداشت و آنها هم قدرت واقعی نداشتند. قدرت واقعی را کمیته، نمایندگان خمینی، ائمه جمعه و رهبران حزب جمهوری اسلامی داشتند. نهضت آزادی و آقای یزدیک عقب رانده شدند. بنابراین نظرات ایشان در گروگانگیری یا بعد از آن غالبا نظرات خود ایشان بوده است که میتواند متفاوت از نگاه غالب بر حکومت بوده باشد. اما به نظر من آقای یزدی طی ۳۸ سال گذشته فرصت زیادی داشت که به نقش خودش در جریان انقلاب نقد کند اما نکرد. در حالیکه ایشان باید برای تحمیل خمینی، چنین نقدی را به خود میداشت. البته نه اینکه ایشان تنها بود بلکه جریانات سیاسی از چپ و راست در این اشتباه تاریخی نقش داشتند اما نقش آقای یزدی، نقشی بیبدیل است که نمیتوان آن را با دیگران مقایسه کرد.
یعنی فکر میکنید آقای یزدی از طرف جریان آقای خمینی و شخص ایشان بازی خورد؟
- نمیتوانم بگویم بازی خورد یا نه. این بخشی از نگاه او بود. خمینی قبله آمال آنها بود. در تمام دهه ۴۰ او و افرادی از نهضت آزادی نزد خمینی میرفتند. از توسلی که شوهر خواهر آقای یزدی است تا کنفدراسیون او را به عنوان یک رهبر به رسمیت میشناختند. یزدی همان کسی است که خمینی را به پاریس میبرد. وگرنه در دستگاه خمینی این فراست و نگاه وجود نداشت.
به نظرتان اگر آقای یزدی کنار زده نمیشد و قدرت را در دست میگرفت، چه سرنوشتی داشتیم؟
- حتما بهتر بود. قطعا اگر نهضت آزادی در قدرت بود وضعیت کشور ما بهتر بود. نگاه آنها به دنیا بسیار مثبتتر بود. بسیاریشان تکنوکرات بودند و میتوانستند در مراحلی موثر باشند. تردیدی در این نیست. نگاه من این نیست که اگر مهندس بازرگان در قدرت بود وضعیت همین بود. قطعا اینگونه نیست. اما عقبماندهترین لایههای جامعه بالا آمدند و قدرت را در دست گرفتند و اتفاقا در جریان ۵۷ هم همانها حضور داشتند. موتلفهایها همهکاره بودند و سازماندهی میکردند وگرنه آقای یزدی و امثال او کارهای نبودند.
اگر بخواهیم بگوییم آقای یزدی میراثی از خود باقی گذاشته است، به نظر شما آن میراث چیست؟
- ایشان هرچه هم از خود باقی گذاشته باشد، زیر نقش مخرباش در جریان سال ۵۷ و تحمیل خمینی به جامعه ایران قرار دارد. این همان نکته برجستهای است که در ارتباط با ابراهیم یزدی میبینیم. قطعا ایشان طی این سالها به حاکمیت و حکومت نقد داشته است اما فعالیتهایش، رویکردش، نقشش در تغییر نظام از پادشاهی به جمهوری اسلامی را نقد نکرد. اگر هم جایی چیزی گفته باشد، تا وقتی مکتوب و مطرح نشود، اهمیتی ندارد. تفاوت ایشان با آیتالله منتظری همینجاست. از منتظری در تاریخ ایران به نیکی یاد میشود؛ علیرغم آنکه نقش مستقیمی در تثبیت نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه و نکتبی که بر کشور ما حاکم است، داشت. اما ایشان نقد جدی به خودش کرد، چیزی که در یزدی نمیبینیم.
در واقع معتقدند تمام فشارها، کنار گذاشته شدنها، زندانها و هزینههایی که ایشان متحمل شد، بدون نقد به خود، بیفایده است؟
- قطعا. در نظام جمهوری اسلامی خیلیها به زندان رفتند یا قربانی شدند یا حتی جان خود را از دست دادند و هزینهها پرداختند اما اگرچه این هزینهها جای تاسف دارد اما به این معنا نیست که راه آنها و فکرشان درست است. بسیاری از رهبران حزب توده را اعدام کردند در حالیکه آنها حتی یک قدم علیه جمهوری اسلامی برنداشتند و بلکه در تثبیت این نظام از هیچ اقدامی فروگذار نکردند. اما ۹۳ درصد اعضای رهبری این حزب از دفتر سیاسی و کمیته مرکزی تا مشاورانش اعدام شدند. فکر نمیکنم آقای یزدی به اندازه آنها هزینه داده باشد.
ی بی سی - روایت یک طلبه اصولگرا از اقدامات برخی دست اندرکاران
جوری حرف بزنید که آقاخوشش بیاید! +متن سخنان سانسور شده
انتقاد از کنترل اظهارات حاضران در دیدارهای عمومی با رهبر ایران
بی بی سی - روایت یک طلبه اصولگرا از اقدامات برخی دست اندرکاران دیدارهای عمومی خامنه ای برای کنترل مطالبی که در حضور وی مطرح می شوند، یک بار دیگر نحوه برگزاری این دیدارها را در معرض توجه قرار داده است.
حیدر عباسی، طلبه فارغ التحصیل دانشگاه شریف، در روایتی که امروز در کانال تلگرام خود، از مقدمات دیدار روز دوشنبه ۶ شهریور رهبر با جمعی از طلاب مدارس علمیه تهران منتشر کرد آورد: "در فرایندی که برای انتخاب سخنرانان دیدار طراحی شده بود یک بخش نهایی وجود داشت که سخنرانان برگزیده باید در محضر عدهای از بزرگان و مسئولین، متن خویش را قرائت میکردند و متن از جانب آنها تایید و اصلاح میشد و طبیعتا متنی که از این فیلتر نمیگذشت واجد صلاحیت برای قرائت مقابل رهبری نبود."
آقای عباسی تاکید کرد: "معیارهای تایید متنها عمدتا خوشایندی حضرت آقا بود به نحوی که در جلسه، بارها این جمله تکرار شد که جوری حرف بزنید که آقاخوشش بیاید. حتی یکی از بزرگان که بسیار هم در بین حزب الله جایگاه دارند بارها به خاطراتی متوسل شدند که نشان دهند آقا از سخنان تند و انتقادی خوششان نیامده است و باید جوری حرف زد که آقاخوشش بیاید."
این طلبه، که از حامیان سرسرسخت رهبر جمهوری اسلامی ایران است، در بخشی دیگر از روایت خود نوشت قبل از دیدار طلاب با آیت الله خامنه ای، از آنها خواسته شده که جز مسئولان دولتی از سایر "بزرگان نظام و حوزه" انتقاد شدید نکنند: "مصالح متعدد دیگری نیز همچون عدم تعرض جدی به بزرگان حوزه و نظام به جز دولت وجود داشت."
روایت حیدر عباسی از اتفاقات پیش از جلسه طلاب با رهبر ایران، وقتی بیشتر مورد توجه قرار گرفت که او، متن صحبت هایی که قصد بیان آنها در حضور آیت الله خامنه ای داشته را نیز بر روی کانال تلگرامی خود منتشر کرد. با تاکید بر اینکه مسئولان تایید صحبت های طلاب، به او اجازه خواندن متن خود را در حضور رهبر نداده اند.
متن نهایی سخنرانی حیدر عباسی که حذف شد را با هم میخوانیم:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
عنوان صحبت بنده توصیف وضعیت انقلاب اسلامی از منظر جمعی از جوانان است که سالیانی در تشکلهای انقلابی دانشجویی و طلبگی برای تحقق آرمانهای انقلاب تلاش کردهاند و همچنان در حال تلاشاند، اما امروز به دلایلی حرفشان چندان مسموع نیست؛ لذا بنده وظیفهی خود دیدهام که در حد امکان، ذهنیت این اشخاص را به عرض و محضر حضرتعالی برسانم.
همانطور که در بیانات حضرتعالی هم مکرر دیده میشود، انقلاب اسلامی برکات زیادی برای ایران عزیزمان داشته است. از برکاتی که بیشتر مربوط به گذشتهی انقلاب میشود مانند فضای معنوی در جبهههای دفاع مقدس، تا برکاتی که در وضعیت امروز انقلاب مشاهده میشود همانند پیشرفتهای علمی فناوری و تربیت نسل جوان انقلابی.
اما در عین حال، از منظر این جوانان ابهاماتی درباره وضعیت نظام وجود دارد که به عرضتان میرسانم:
حضرتعالی در فرمایشاتتان فرایندی پنجگانه برای روند پیشرفت انقلاب اسلامی و تحقق آرمان مهدویت بیان داشتهاید، اما در بین برخی جوانان حوزهها و دانشگاهها در پی تحقیق و مباحثه پیرامون این روند، ابهاماتی وجود دارد. اول اینکه به نظر میرسد این روند بسیار حکومتی و از بالا به پایین است و بر خلاف آرمان انقلاب اسلامی که تمامی امور باید با مشارکت مردم پیگیری شود، به دنبال این است که امور را از سمت حاکمیت و دولت اصلاح کند و در انتهای مسیر به مردم میرسد. یعنی مرحلهی جامعه و امت اسلامی بعد از مرحله نظام و دولت اسلامی قرار دارد. دوم اینکه نگاه جهانی در این فرایند کمرنگ است، یعنی در این فرایند ما تا مدتها همهی هممان معطوف به ساخت درون کشور است؛ طرح مسائلی چون اقتصاد مقاومتی نیز این ذهنیت را تشدید میکند. آیا در جهان امروز که روابط بسیار گسترده شده است و اصلاح منطقهای بدون اصلاح جهانی تقریبا غیر ممکن است، چنین روندی امکان پذیر است؟ و آیا منجر به منفعل شدن نظام و تحقق فرایند عادیسازی از سوی قدرتهای جهانی در آن نمیشود؟
به نظر میرسد در پی کارهای ناصحیح انجام شده در این سالیان پدیدهی ولایت اشتباه جا افتاده و پدیدهی جدیدی به نام ولایتبسندگی متولد شده است. یعنی سنت بسندهکردن به حاشیهنویسی و دستهبندی بیانات حضرتعالی. به نحوی که نه تنها انتقاد داشتن به حضرتعالی موجب خروج از دایرهی انقلابیگری شده است، بلکه مواجهه با اندیشههای دیگر اندیشمندان هم موجبات این خروج را فراهم میکند. شما چندین بار قبلا فرمودهاید که ولایتِ در نظر را قبول ندارید، از منظر حضرتعالی آیا در حوزهها و دانشگاهها نباید فضایی آزاد وجود داشته باشد تا پیرامون مسائل انقلاب فکر کرد؟ آیا تمامی فعالیتهای فکری پیرامون اندیشه انقلاب تنها زمانی درست است که محدود به بیانات حضرت امام و حضرت عالی باشد؟ و این مساله به ضرر خود این اندیشهها نیست؟
دریافت بسیاری از جوانان انقلابی، غلبهی جدی مصلحتها بر آرمانها در وضعیت امروز انقلاب است. آنها مداوم و پی در پی مشاهده میکنند که در تک تک آرمانها همچون عدالت، آزادی، استکبارستیزی، پیادهسازی شریعت و سادهزیستی مسئولین؛ مصلحتها غلبه یافتهاند و آرمانها به حاشیه رفته اند. از موارد این غلبه میتوان به حاکم شدن گفتمان امنیت و منافع ملی بر آزادیهای فردی و اجتماعی و مسائلی چون تشکیل جبهه جهانی مستضعفین اشاره کرد. از طرفی حضرتعالی بارها فرمودهاید که اگر انحرافی جدی در انقلاب پیش بیاید من وظیفه خود میدانم مانع آن شوم. سوال این طیف از جوانان این است که چه حدیقفی برای این مصلحتسنجیها وجود دارد و تا کی میتوان گفت یک نظام با وجود این مصلحتسنجیها در مسیر آرمانها باقی مانده است؟ به عبارتی از نظر حضرتعالی چه زمانی درست است که مانع این مصلحتسنجیها شوید؟
مسالهی دیگر قرارگرفتن کارآمدی عرفی (مثل اقتصاد، فناوری و رفاه) به عنوان معیار اصلی موفقیت نظام در بین مسئولین است. حتی حضرتعالی در بیانات ابتدای همین امسال در شمردن موفقیتهای نظام اسلامی تقریبا اشارهای به آرمانهای غیرعرفی انقلاب همچون عدالت، آزادی، و یاری محرومین نزدید بلکه غالب سخن شما در معیارهای عرفی حکومتهای روز دنیا بود. سوال اینجاست که آیا شما حقیقتا این معیارهای عرفی را معیار اصلی در موفقیت نظام میدانید؟ آیا ما هم باید نظام را با همین معیارها بسنجیم؟ همچنین امروز به تبع گسترش این گفتمان، مشاهده میشود که از دانشگاهها و حوزهها سیاستزدایی میشود. یعنی به بهانه کار علمی و جهاد اقتصادی، امر سیاست و مبارزه و پرداختن به اندیشههای انقلاب کمرنگ میشود؛ آیا شما چنین اتفاقی را قبول دارید؟
آنچه بسیاری از جوانان مشاهده میکنند، گسترش روز به روز فساد و اشرافیت سیاسی و اقتصادی، در نهادهای انتخابی و انتصابی نظام است. از باب گزارش فضا باید عرض کنم که زمزمهی ناکارامدی و فساد برخی زیرمجموعهها و منصوبین شما نیز در بین بسیاری از این جوانان دلبستهی انقلاب جدی است. در چند سال اخیر نیز بارها در دیدارهای دانشجویی این مساله به عرضتان رسیدهاست اما این جوانان از پاسخهای شما احساس اقناع نکردند. آنها در بسیاری از حوادث ناگوار کشور حضور یا رضایت اطرافیان و منتصبین شما را مشاهده میکنند. از برجام گرفته تا آی پی سی، از فسادهای قوهی قضائیه گرفته تا ناکارآمدیهای نهادهای مقدس مثل شورای نگهبان. از آنجا که شما از این جوانان خواستهاید که آتش به اختیار باشند؛ سوالشان این است که آیا این فرمان صرفا محدود به نهادهای انتخابی است یا شامل انتصابیها نیز میشود؟ اگر میشود چه سازوکاری برای تحقق این مطالبه وجود دارد که تبعات امنیتی هم برای شخص و تشکل نداشته باشد؟ آنچه این جوانان دریافت میکنند، عدم تمایل شما به برخود تند و هزینهآور برای بستن دست این حلقههاست. حتی این جوانان دیگر خطبههای غرای گذشتهی حضرتعالی در برخورد جدی با فساد مسئولین را هم نمیشنوند. از آنجاکه فضای آرام و باثبات، بهترین بستر برای رشد این قانوندانهای قانونگریز است، آیا از نظر حضرتعالی نظام نیاز به یک جراحی ندارد؟ آیا این تصور درست است یا اینکه مصلحتی وجود دارد برای عدم برخورد با این مسئولین؟ آیا با ادامه یافتن این وضعیت نباید نگران این بود که در آینده انقلاب تمام راههای بالا آمدن و تاثیرگذار شدن نسلی نواندیش و پاکدست، بسته شود؟
در پایان باید عرض بکنم طرح این مسائل از باب رساندن ذهنیت جوانان به محضر حضرتعالی و تمسک به توصیهی النصیحه لأئمه المسلمین از جانب دوستداران شماست.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
چه کسی هزینه محموله شیمیایی کره شمالی به سوریه را می دهد؛ پای ایران در میان است؟ این تیتر یک گزارش تصویری در بخش فارسی صدای آمریکا است که در بیست و چهارم آگوست ۲۰۱۷ میلادی پخش شد. گفتار، کردار و آنالیز گزارشگر صدای آمریکا خانم گیتا آرین نشان می داد که خود نمی دانست چه می گوید! شاید به او دیکته شده بود تا چنین اظهارات بی پایه ای را در یک رسانه بین المللی رو خوانی کند. کاری که صدای آمریکا انجام داد بار دیگر آسیب بزرگی به حیثیت و اعتبار رسانه های فارسی زبان وارد کرد. پرسش این است: یک رسانه معتبر چگونه اجازه پخش یک فرضیه تاًیید نشده را تنها بر پایه گفته های شخصی به نام مارک دوبویتز که مدیر یک مؤسسه ضد ایرانی شناخته شده وابسته به حزب تندروی لیکود اسرائیل است، می دهد؟ آیا دشمنی با حکومت جمهوری اسلامی این پروانه را به هر کسی! اعم از خود خوانده ایرانی ها! گماشتگان بیگانه، لابی های ایران ستیز و ایران هراس یا هر بیگانگه ای می دهد تا حتی با توسل به دروغ و جعل اخبار هر خبری را منتسب به ایران و ایرانی کنند. آیا تصور کرده اید چه آسیب هایی در سایه این ندانم کاری ها به جوامع ایرانی مقیم خارج از کشور وارد می شود ؟ حتی به خود کارکنان صدای آمریکا! چرا دیگر رسانه های معتبر جهان چنین اشتباهاتی را به ندرت انجام می دهند و در کار ژورنالیستی اخلاق حرفه ای را رعایت می کنند، ولی هر جای پای ایرانی در میان باشد رسانه را این چنین بی اعتبار کرده و از سکّه می اندازند و به سطح رسانه کشور های جهان سوم کاهش می دهند. ما امروز در عصر فن آوری نوین و گسترش اطلاعات بسر می بریم و این گونه برخورد ها اهانت مستقیم و بی پروا به مخاطب می باشد. در بحث آنالیز اخبار و بدست آوردن اطلاعات یک اصل شناخته شده رایج است، یک ماًمور بررسی های اطلاعاتی به شش عنصر خبر ( کی- کی- کجا- چه- چطور- چرا) باید توجه داشته باشد و در صورت کمبود یکی از این عناصر، آن خبر دستکم تا کامل شدن عنصر لازم ارزش اطلاعاتی خود را از دست می دهد. این آموزش پایه را خبرنگاران و روزنامه نگاران در کلاس اول! درس خبرنگاری نیز می گذرانند. لازم نیست حتماً یک افسر اطلاعاتی متخصص آنالیز خبر باشند. گویا قرار است گزارشی مبنی بر ارسال یک محموله مواد شیمیایی از کره شمالی به مقصد سوریه در شورای امنیت سازمان ملل متحد مطرح شود. به گزارش خانم گیتا آرین شخصی به نام مارک دوبویتز، مدیر بنیاد دفاع از دموکراسی! در واشنگتن گفته است: چون کره شمالی و سوریه گرفتار مشکلات اقتصادی هستند، بنابراین ایران پول این محموله را پرداخته است. اصولا به همراه این گزارش باید مستنداتی نیز برای اثبات اتهامات ارائه داده شود. در همین جا خانم گیتا آرین خود و صدای آمریکا را خلع سلاح می کند و می گوید البته به اثبات رساندن این مسئله بسیار دشوار است چون کره شمالی با ایجاد شرکت های صوری کار هایش را انجام می دهد. خوب روشن شد که همه این گزارش یک بازی رسانه ای برای پخش یک شایعه بی اساس می باشد و این شایعه پراکنی را به اعتبار ! صدای آمریکا گره زدند. کره شمالی، سوریه و ایران هر سه کشور زیر کنترل همه ارگان های اطلاعاتی آمریکایی و هم پیمانان غربی آن می باشند و هر سه این کشور روزانه مورد تهدید های آقای ترامپ و اعضای دولت او می باشند، تا جایی که گفته می شود خطر حمله نظامی آمریکا هر سه کشور را تهدید می کند. کدام عقل سالمی می پذیرد بشار الاسد که در جنگ شش ساله علیه مخالفین خود به کمک روسیه، ایران و حزب الله لبنان پیروز شده و در حال پیروزی علیه داعش می باشد و بار ها از سوی مجامع جهانی محکوم شده است می خواهد از نو سوریه را مجهز به تسلیحات شیمیایی کند؟ .سوریه تا نیمه سال ۲۰۱۴ میلادی همه تسلیحات شیمیایی خود را زیر نظر سازمان ملل و روس ها منهدم کرد و نیروهای روسیه مستقر در سوریه ضامن اجرایی این کار و مراقب تعیین شده اند. کدام عقل سالمی می پذیرد که کره شمالی که در معرض همه تهدید ها، تحریم ها و کنترل واقع است خود را در گیر ارسال تسلیحات شیمیایی به آنسوی دنیا ؛ سوریه می نماید؟. کدام عقل سالمی می پذیرد که جمهوری اسلامی که در محاصره همه جانبه نظامی- سیاسی- اقتصادی و بانکی دولت آقای ترامپ قرار دارد به کره شمالی پول پرداخت کند تا سلاح شیمیایی به سوریه صادر کند ؟. آیا جمهوری اسلامی که در هفته چندین پرواز مرتب به سوریه دارد و تسلیحات و نیروی نظامی و پاسدار به آن کشور می برد نمی تواند بطور محرمانه تسلیحات شیمیایی را از راه نزدیکتر و مطمئن تری به سوریه ارسال کند؟. گزارشگر و هم زمان مفسر صدای آمریکا که به نظر می رسد قربانی این خطای بزرگ روزنامه نگاری از سوی کارفرمای خود شده است و با پخش این خبر آبروی متخصصین جنگ های روانی و تبلیغاتی را نیز برده است، بطوریکه که مرغ پخته هم از شنیدن این خبر می خندد. صدای آمریکا می تواند بگوید که در راستای فرمان آقای ترامپ مبنی بر جستجوی یافتن یک بهانه در مورد عدم رعایت روح برجام از سوی ایران تلاش کرده است، ولی آیا با چنین بهانه کودکانه ای تواند برجام را بهم بزند. البته آقای ترامپ نشان داده است که اصولا برای زیر پا گذاشتن هر گونه قرار دادی بطور یکجانبه و بدون دلیل و مدرک این استعداد را دارد. اشاره به زیر پا گذاشتن قرار داد مهم اقلیمی پاریس است. به نطر من آمریکا و متحدین غربی او به اندازه کافی اطلاعات با ارزش، دلایل و مدارک کافی برای افشای جمهوری اسلامی در اختیار دارند و نیازی به جعل چنین اخباری نیست که پیشاپیش باعث تبرئه حکومت اسلامی و بی اعتباری خود آمریکا خواهد شد. پشت این خبر جعلی چه کسانی پنهان شده اند ؟ آیا صدای آمریکا از هویت بنیاد دفاع از دموکراسی! ( نام کافور بر زنگی) بی خبر است که به فرضیه مارک دوبویتز یهودی تبار و مدیر این بنیاد وابسته به حزب تندروی اسرائیلی و ضد ایرانی لیکود استناد می کند. بنیاد دفاع ازدموکراسی! اندکی پس از حملات تروریستی سپتامبر ۲۰۱۱ میلادی در آمرکا پایه گذاری شد و شماری از نئوکان های آمریکایی در آن فعال می باشند. افرادی چون؛ مایکل لدین، مارک گرشت، کلیفرد می، جک کمپ ،جین کرک پاتریک، استیو فوربس، پائولو دو بریانسکی، مکس کمپلن، جولیبرمن، بیل کریستول، جیمز وولسی فرابرت مک فارلن، گری باور، اریک کانتور، ریچارد پرل، آندرو مک کارتی، اتولنگی و فرید فارس که اغلب این ها در پست های امنیتی- اطلاعاتی – نظامی در دولت های ایالات متحده خدمت کرده اند و برخی از آنان پس از افشا شدن روابط این مؤسسه با حزب لیکود از آن جدا شدند. این بنیاد تاکنون چند نشست علیه ایران در آمریکا برگزار کرده که اغلب با ارائه اخبار و اطلاعات ساختگی کوشیده است تا در راستای اهداف بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل گام بردارد. چندی پیش گزارشی در پیوند با هک شدن ایمیل های سفیر کشور امارات متحده عربی در آمریکا ؛ یوسف العطیبه دراینترنت پخش شد که در آن نمونه ای از شاهکار های بنیاد دفاع از دموکراسی و مدیر آن افشا شد. این اخبار در سایت اینترنتی (The Intercept) و نشریه (Huffington Post) و (Daily Beast) منتشر شده است. بنا بر این گزارش ها یک حساب ایمیل (Hotmail) مربوط به آقای سفیر امارات متحده عربی از سوی گروهی به نام (GlobalLeaks وابسته به DCLeaks) هک شده است. این همان گروهی است که ایمیل های حزب دموکرات آمریکا را در کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا هک و منتشر کرد. در ایمیل های هک شده سفیر امارات در آمریکا افشا شد که آقای سفیر کشور مسلمان! با این گروه تندروی وابسته به احزاب تندروی اسرائیلی سر و کار داشته است. در این ایمیل ها افشا می شود که این مرتبطین کوشش می کنند تا علیه ایران از برنامه های حزب لیکود به رهبری آقای نتانیاهو پشتیبانی کنند. در دهم ماه مارس ۲۰۱۷ میلادی، مارک دوبویتز مدیر بنیاد دموکراسی یک ایمیل به یوسف العطیبه سفیر امارات در آمریکا و یک کپی از ایمیل را برای جان هانا مشاور بنیاد می فرستد و در آن می نویسد: « آقای سفیر عزیز، در گزارش پیوست نام شرکت ها به همراه جزئیات که به ترتیب کشور ها رده بندی شده اند دیده می شوند که همزمان در ارتباط تجاری با ایران، امارات متحده عربی و عربستان سعودی می باشند. یک فهرست هدفمند از شرکت ها که باید آنان را مجبور کرد تا میان ایران و امارات متحده عربی یکی را انتخاب نمایند.« ایرباس- رنو- توتال- زیمنس- فولکس واگن- آتی ار- ایرکرافت- رویال دویچ- شل- لوک اویل- بانک کره جنوبی و…» در پایان مارک دوبویتز مدیر بنیاد دموکراسی، با اشاره به مقاله دیوید ایگناتیوس ژورنالیست واشینگتن پست با عنوان چشم انداز ۲۰۳۰ در تجلیل از کوشش های محمد بن سلطان ولیعهد سعودی می افزاید : « ما باید همه کوشش مان را برای موفقیت محمد بن سلطان بکار گیریم. پرسش این است؛ آیا صدای آمریکا از یافتن این اطلاعات عاجز بود ؟ و چگونه به فرضیه یک چنین شخصی و چنین بنیاد بی بنیادی ! بها می دهد و به هدف فریب ایرانیان و مخاطبین خود همت می گمارد و تشکیلات صدای آمریکا را در اندازه شبکه های لوس آنجلسی اخبار یک کلاغ ،چهل کلاغ پایین می آورد؟ بیست و ششم آگوست ۲۰۱۷ لینک مرتبط: https://ir.voanews.com/a/guita-arian/3999137.html
چه کسی هزینه محموله شیمیایی کره شمالی به سوریه را می دهد؛ پای ایران در میان است؟ این تیتر یک گزارش تصویری در بخش فارسی صدای آمریکا است که در بیست و چهارم آگوست ۲۰۱۷ میلادی پخش شد. گفتار، کردار و آنالیز گزارشگر صدای آمریکا خانم گیتا آرین نشان می داد که خود نمی دانست چه می گوید! شاید به او دیکته شده بود تا چنین اظهارات بی پایه ای را در یک رسانه بین المللی رو خوانی کند.
کاری که صدای آمریکا انجام داد بار دیگر آسیب بزرگی به حیثیت و اعتبار رسانه های فارسی زبان وارد کرد. پرسش این است: یک رسانه معتبر چگونه اجازه پخش یک فرضیه تاًیید نشده را تنها بر پایه گفته های شخصی به نام مارک دوبویتز که مدیر یک مؤسسه ضد ایرانی شناخته شده وابسته به حزب تندروی لیکود اسرائیل است، می دهد؟
کاری که صدای آمریکا انجام داد بار دیگر آسیب بزرگی به حیثیت و اعتبار رسانه های فارسی زبان وارد کرد. پرسش این است: یک رسانه معتبر چگونه اجازه پخش یک فرضیه تاًیید نشده را تنها بر پایه گفته های شخصی به نام مارک دوبویتز که مدیر یک مؤسسه ضد ایرانی شناخته شده وابسته به حزب تندروی لیکود اسرائیل است، می دهد؟
آیا دشمنی با حکومت جمهوری اسلامی این پروانه را به هر کسی! اعم از خود خوانده ایرانی ها! گماشتگان بیگانه، لابی های ایران ستیز و ایران هراس یا هر بیگانگه ای می دهد تا حتی با توسل به دروغ و جعل اخبار هر خبری را منتسب به ایران و ایرانی کنند.
آیا تصور کرده اید چه آسیب هایی در سایه این ندانم کاری ها به جوامع ایرانی مقیم خارج از کشور وارد می شود ؟ حتی به خود کارکنان صدای آمریکا!
چرا دیگر رسانه های معتبر جهان چنین اشتباهاتی را به ندرت انجام می دهند و در کار ژورنالیستی اخلاق حرفه ای را رعایت می کنند، ولی هر جای پای ایرانی در میان باشد رسانه را این چنین بی اعتبار کرده و از سکّه می اندازند و به سطح رسانه کشور های جهان سوم کاهش می دهند. ما امروز در عصر فن آوری نوین و گسترش اطلاعات بسر می بریم و این گونه برخورد ها اهانت مستقیم و بی پروا به مخاطب می باشد.
آیا تصور کرده اید چه آسیب هایی در سایه این ندانم کاری ها به جوامع ایرانی مقیم خارج از کشور وارد می شود ؟ حتی به خود کارکنان صدای آمریکا!
چرا دیگر رسانه های معتبر جهان چنین اشتباهاتی را به ندرت انجام می دهند و در کار ژورنالیستی اخلاق حرفه ای را رعایت می کنند، ولی هر جای پای ایرانی در میان باشد رسانه را این چنین بی اعتبار کرده و از سکّه می اندازند و به سطح رسانه کشور های جهان سوم کاهش می دهند. ما امروز در عصر فن آوری نوین و گسترش اطلاعات بسر می بریم و این گونه برخورد ها اهانت مستقیم و بی پروا به مخاطب می باشد.
در بحث آنالیز اخبار و بدست آوردن اطلاعات یک اصل شناخته شده رایج است، یک ماًمور بررسی های اطلاعاتی به شش عنصر خبر ( کی- کی- کجا- چه- چطور- چرا) باید توجه داشته باشد و در صورت کمبود یکی از این عناصر، آن خبر دستکم تا کامل شدن عنصر لازم ارزش اطلاعاتی خود را از دست می دهد. این آموزش پایه را خبرنگاران و روزنامه نگاران در کلاس اول! درس خبرنگاری نیز می گذرانند. لازم نیست حتماً یک افسر اطلاعاتی متخصص آنالیز خبر باشند.
گویا قرار است گزارشی مبنی بر ارسال یک محموله مواد شیمیایی از کره شمالی به مقصد سوریه در شورای امنیت سازمان ملل متحد مطرح شود. به گزارش خانم گیتا آرین شخصی به نام مارک دوبویتز، مدیر بنیاد دفاع از دموکراسی! در واشنگتن گفته است: چون کره شمالی و سوریه گرفتار مشکلات اقتصادی هستند، بنابراین ایران پول این محموله را پرداخته است.
اصولا به همراه این گزارش باید مستنداتی نیز برای اثبات اتهامات ارائه داده شود. در همین جا خانم گیتا آرین خود و صدای آمریکا را خلع سلاح می کند و می گوید البته به اثبات رساندن این مسئله بسیار دشوار است چون کره شمالی با ایجاد شرکت های صوری کار هایش را انجام می دهد. خوب روشن شد که همه این گزارش یک بازی رسانه ای برای پخش یک شایعه بی اساس می باشد و این شایعه پراکنی را به اعتبار ! صدای آمریکا گره زدند.
کره شمالی، سوریه و ایران هر سه کشور زیر کنترل همه ارگان های اطلاعاتی آمریکایی و هم پیمانان غربی آن می باشند و هر سه این کشور روزانه مورد تهدید های آقای ترامپ و اعضای دولت او می باشند، تا جایی که گفته می شود خطر حمله نظامی آمریکا هر سه کشور را تهدید می کند.
کدام عقل سالمی می پذیرد بشار الاسد که در جنگ شش ساله علیه مخالفین خود به کمک روسیه، ایران و حزب الله لبنان پیروز شده و در حال پیروزی علیه داعش می باشد و بار ها از سوی مجامع جهانی محکوم شده است می خواهد از نو سوریه را مجهز به تسلیحات شیمیایی کند؟ .سوریه تا نیمه سال ۲۰۱۴ میلادی همه تسلیحات شیمیایی خود را زیر نظر سازمان ملل و روس ها منهدم کرد و نیروهای روسیه مستقر در سوریه ضامن اجرایی این کار و مراقب تعیین شده اند.
کدام عقل سالمی می پذیرد که کره شمالی که در معرض همه تهدید ها، تحریم ها و کنترل واقع است خود را در گیر ارسال تسلیحات شیمیایی به آنسوی دنیا ؛ سوریه می نماید؟.
کدام عقل سالمی می پذیرد که جمهوری اسلامی که در محاصره همه جانبه نظامی- سیاسی- اقتصادی و بانکی دولت آقای ترامپ قرار دارد به کره شمالی پول پرداخت کند تا سلاح شیمیایی به سوریه صادر کند ؟. آیا جمهوری اسلامی که در هفته چندین پرواز مرتب به سوریه دارد و تسلیحات و نیروی نظامی و پاسدار به آن کشور می برد نمی تواند بطور محرمانه تسلیحات شیمیایی را از راه نزدیکتر و مطمئن تری به سوریه ارسال کند؟.
کدام عقل سالمی می پذیرد که جمهوری اسلامی که در محاصره همه جانبه نظامی- سیاسی- اقتصادی و بانکی دولت آقای ترامپ قرار دارد به کره شمالی پول پرداخت کند تا سلاح شیمیایی به سوریه صادر کند ؟. آیا جمهوری اسلامی که در هفته چندین پرواز مرتب به سوریه دارد و تسلیحات و نیروی نظامی و پاسدار به آن کشور می برد نمی تواند بطور محرمانه تسلیحات شیمیایی را از راه نزدیکتر و مطمئن تری به سوریه ارسال کند؟.
گزارشگر و هم زمان مفسر صدای آمریکا که به نظر می رسد قربانی این خطای بزرگ روزنامه نگاری از سوی کارفرمای خود شده است و با پخش این خبر آبروی متخصصین جنگ های روانی و تبلیغاتی را نیز برده است، بطوریکه که مرغ پخته هم از شنیدن این خبر می خندد. صدای آمریکا می تواند بگوید که در راستای فرمان آقای ترامپ مبنی بر جستجوی یافتن یک بهانه در مورد عدم رعایت روح برجام از سوی ایران تلاش کرده است، ولی آیا با چنین بهانه کودکانه ای تواند برجام را بهم بزند.
البته آقای ترامپ نشان داده است که اصولا برای زیر پا گذاشتن هر گونه قرار دادی بطور یکجانبه و بدون دلیل و مدرک این استعداد را دارد. اشاره به زیر پا گذاشتن قرار داد مهم اقلیمی پاریس است.
به نطر من آمریکا و متحدین غربی او به اندازه کافی اطلاعات با ارزش، دلایل و مدارک کافی برای افشای جمهوری اسلامی در اختیار دارند و نیازی به جعل چنین اخباری نیست که پیشاپیش باعث تبرئه حکومت اسلامی و بی اعتباری خود آمریکا خواهد شد.
البته آقای ترامپ نشان داده است که اصولا برای زیر پا گذاشتن هر گونه قرار دادی بطور یکجانبه و بدون دلیل و مدرک این استعداد را دارد. اشاره به زیر پا گذاشتن قرار داد مهم اقلیمی پاریس است.
به نطر من آمریکا و متحدین غربی او به اندازه کافی اطلاعات با ارزش، دلایل و مدارک کافی برای افشای جمهوری اسلامی در اختیار دارند و نیازی به جعل چنین اخباری نیست که پیشاپیش باعث تبرئه حکومت اسلامی و بی اعتباری خود آمریکا خواهد شد.
پشت این خبر جعلی چه کسانی پنهان شده اند ؟
آیا صدای آمریکا از هویت بنیاد دفاع از دموکراسی! ( نام کافور بر زنگی) بی خبر است که به فرضیه مارک دوبویتز یهودی تبار و مدیر این بنیاد وابسته به حزب تندروی اسرائیلی و ضد ایرانی لیکود استناد می کند.
آیا صدای آمریکا از هویت بنیاد دفاع از دموکراسی! ( نام کافور بر زنگی) بی خبر است که به فرضیه مارک دوبویتز یهودی تبار و مدیر این بنیاد وابسته به حزب تندروی اسرائیلی و ضد ایرانی لیکود استناد می کند.
بنیاد دفاع ازدموکراسی! اندکی پس از حملات تروریستی سپتامبر ۲۰۱۱ میلادی در آمرکا پایه گذاری شد و شماری از نئوکان های آمریکایی در آن فعال می باشند. افرادی چون؛ مایکل لدین، مارک گرشت، کلیفرد می، جک کمپ ،جین کرک پاتریک، استیو فوربس، پائولو دو بریانسکی، مکس کمپلن، جولیبرمن، بیل کریستول، جیمز وولسی فرابرت مک فارلن، گری باور، اریک کانتور، ریچارد پرل، آندرو مک کارتی، اتولنگی و فرید فارس که اغلب این ها در پست های امنیتی- اطلاعاتی – نظامی در دولت های ایالات متحده خدمت کرده اند و برخی از آنان پس از افشا شدن روابط این مؤسسه با حزب لیکود از آن جدا شدند.
این بنیاد تاکنون چند نشست علیه ایران در آمریکا برگزار کرده که اغلب با ارائه اخبار و اطلاعات ساختگی کوشیده است تا در راستای اهداف بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل گام بردارد.
چندی پیش گزارشی در پیوند با هک شدن ایمیل های سفیر کشور امارات متحده عربی در آمریکا ؛ یوسف العطیبه دراینترنت پخش شد که در آن نمونه ای از شاهکار های بنیاد دفاع از دموکراسی و مدیر آن افشا شد. این اخبار در سایت اینترنتی (The Intercept) و نشریه (Huffington Post) و (Daily Beast) منتشر شده است.
بنا بر این گزارش ها یک حساب ایمیل (Hotmail) مربوط به آقای سفیر امارات متحده عربی از سوی گروهی به نام (GlobalLeaks وابسته به DCLeaks) هک شده است. این همان گروهی است که ایمیل های حزب دموکرات آمریکا را در کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا هک و منتشر کرد.
در ایمیل های هک شده سفیر امارات در آمریکا افشا شد که آقای سفیر کشور مسلمان! با این گروه تندروی وابسته به احزاب تندروی اسرائیلی سر و کار داشته است. در این ایمیل ها افشا می شود که این مرتبطین کوشش می کنند تا علیه ایران از برنامه های حزب لیکود به رهبری آقای نتانیاهو پشتیبانی کنند.
چندی پیش گزارشی در پیوند با هک شدن ایمیل های سفیر کشور امارات متحده عربی در آمریکا ؛ یوسف العطیبه دراینترنت پخش شد که در آن نمونه ای از شاهکار های بنیاد دفاع از دموکراسی و مدیر آن افشا شد. این اخبار در سایت اینترنتی (The Intercept) و نشریه (Huffington Post) و (Daily Beast) منتشر شده است.
بنا بر این گزارش ها یک حساب ایمیل (Hotmail) مربوط به آقای سفیر امارات متحده عربی از سوی گروهی به نام (GlobalLeaks وابسته به DCLeaks) هک شده است. این همان گروهی است که ایمیل های حزب دموکرات آمریکا را در کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا هک و منتشر کرد.
در ایمیل های هک شده سفیر امارات در آمریکا افشا شد که آقای سفیر کشور مسلمان! با این گروه تندروی وابسته به احزاب تندروی اسرائیلی سر و کار داشته است. در این ایمیل ها افشا می شود که این مرتبطین کوشش می کنند تا علیه ایران از برنامه های حزب لیکود به رهبری آقای نتانیاهو پشتیبانی کنند.
در دهم ماه مارس ۲۰۱۷ میلادی، مارک دوبویتز مدیر بنیاد دموکراسی یک ایمیل به یوسف العطیبه سفیر امارات در آمریکا و یک کپی از ایمیل را برای جان هانا مشاور بنیاد می فرستد و در آن می نویسد: « آقای سفیر عزیز، در گزارش پیوست نام شرکت ها به همراه جزئیات که به ترتیب کشور ها رده بندی شده اند دیده می شوند که همزمان در ارتباط تجاری با ایران، امارات متحده عربی و عربستان سعودی می باشند. یک فهرست هدفمند از شرکت ها که باید آنان را مجبور کرد تا میان ایران و امارات متحده عربی یکی را انتخاب نمایند.« ایرباس- رنو- توتال- زیمنس- فولکس واگن- آتی ار- ایرکرافت- رویال دویچ- شل- لوک اویل- بانک کره جنوبی و…»
در پایان مارک دوبویتز مدیر بنیاد دموکراسی، با اشاره به مقاله دیوید ایگناتیوس ژورنالیست واشینگتن پست با عنوان چشم انداز ۲۰۳۰ در تجلیل از کوشش های محمد بن سلطان ولیعهد سعودی می افزاید : « ما باید همه کوشش مان را برای موفقیت محمد بن سلطان بکار گیریم.
پرسش این است؛ آیا صدای آمریکا از یافتن این اطلاعات عاجز بود ؟ و چگونه به فرضیه یک چنین شخصی و چنین بنیاد بی بنیادی ! بها می دهد و به هدف فریب ایرانیان و مخاطبین خود همت می گمارد و تشکیلات صدای آمریکا را در اندازه شبکه های لوس آنجلسی اخبار یک کلاغ ،چهل کلاغ پایین می آورد؟
بیست و ششم آگوست ۲۰۱۷
Objet : URGENT arrestation de Salah Hamouri
Message d’Elsa Lefort, sa femme, après l’arrestation de Salah Hamouri
"Salah Hamouri a été arrêté cette nuit à notre domicile de Jérusalem-Est par l'armée d'occupation venue en grand nombre le cueillir dans son sommeil. Comme souvent, les autorités militaires ne donnent aucun motif à cette arrestation et nous n'avons que peu d'informations au sujet de sa détention, il n'a pu contacter personne. Nous demandons à la France d'agir avec conviction pour protéger et obtenir la libération de notre concitoyen qui subit une fois de plus l'arbitraire israélien."
Lien vers une pétition à signer http://liberezsalahhamouri. wesign.it/fr
L'arrestation de notre concitoyen - dont le seul crime est de résister à l’occupation et à la colonisation - est inadmissible et insupportable. Notre mobilisation doit être immédiate et massive. Les autorités françaises ne doivent pas laisser passer une telle infamie.
C'est la raison pour laquelle nous vous invitons :
- à laisser des messages sur le site du consulat général de France à Jérusalem en suivant ce lien:
- et aussi Ministère des affaires étrangères à l’adresse suivante
en remplissant le formulaire avec comme objet « Français de l’étranger »
- ainsi qu'à la présidence de la République http://www.elysee.fr/ecrire- au-president-de-la-republique/
اشتراک در:
پستها (Atom)