۱۳۹۳ خرداد ۳۰, جمعه

حکومت مذهبی، رژیمی است که در آن به جای رجال سیاسی ، رجال مذهبی (روحانی) مقامات سیاسی و دولتی را اشغال می کنند

حکومت دینی از نظر علی شریعتی

Shariatiali
حکومت مذهبی، رژیمی است که در آن به جای رجال سیاسی ، رجال مذهبی (روحانی) مقامات سیاسی و دولتی را اشغال می کنند و به عبارت دیگر حکومت مذهبی یعنی حکومت روحانیون بر ملت. آثار طبیعی چنین حکومتی یکی استبداد است ، زیرا روحانی خود را جانشین خدا و مجری اوامر او در زمین میداند و در چنین صورتی مردم حق اظهار نظر و انتقاد و مخالفت با او را ندارند .
یک زعیم روحانی خود را بخودی خود زعیم میداند ، به اعتبار اینکه روحانی است و عالم دین ، نه به اعتبار رأی و نظر و تصویب جمهور مردم ؛ بنابراین یک حاکم غیر مسئول است و این مادراستبداد و دیکتاتوری فردی است و چون خود را سایه و نماینده خدا می داند ، بر جان ومال و ناموس همه مسلط است و در هیچ گونه ستم و تجاوزی تردید به خود راه نمی‌دهد بلکه رضای خدا را در آن می پندارد . گذشته از آن ، برای مخالف ، برای پیروان مذاهب دیگر، حتی حق حیات نیز قائل نیست . آنها را مغضوب خدا، گمراه ، نجس و دشمن راه دین و حق می شمارد و هرگونه ظلمی را نسبت به آنان عدل خدایی تلقی می کند . ” (مجموعه آثار ۲۲ ، ص ۱۹۷)

عروس نوجوان در انتظار اعدام


عروس نوجوان در انتظار اعدام


Thu 19 06 2014 

hrw.jpg
(بیروت، ۱۸ ژوئن ۲۰۱۴) ــ سازمان دیده‌بان حقوق بشر امروز گفت که دستگاه قضائی ایران باید حکم اعدام زنی را که در ۱۷ سالگی همسرش را به قتل رسانده بود متوقف کند. این زن در سن ۱۷ سالگی اتهام قتل همسرش را با شلیک گلوله در حالیکه او در خواب به سر می‌برده پذیرفت. وی در سن ۱۴ سالگی ازدواج کرده واکنون مادر یک کودک ۶ ساله است.

مسئولین قضائی ایران اعلام کرده اند که او در خطر قریب الوقوع اعدام است. این در حالی است که قانون بین الملل اعدام مجرمین کودک (افرادی که در زمان ارتکاب جرمی که به آن متهمند زیر ۱۸ سال داشته اند) را شدیدا منع می‌کند.

یک منبع مطلع به دیده‌بان حقوق بشر گفت که راضیه ابراهیمی که در اخبار به نام «مریم» به او اشاره شده است، ۴ سال پیش پس از اینکه همسرش را با شلیک گلوله به سر او در زمان خواب به قتل رسانده و پیکر بیجانش را در حیاط منزل به خاک سپرد توسط مقامات قضائی دستگیر شد. راضیه ابراهیمی که هم اکنون در زندانی واقع در جنوب غربی اهواز به سر می‌برد جرم را پذیرفت و اظهار پشیمانی کرد. او گفت که پس از سالها تحقیر فیزیکی و کلامی توسط همسرش سر انجام تحمل از کف داد.
- جواستورک معاون بخش خاور میانه دیده‌بان حقوق بشر گفت: « هر زمان یک قاضی ایرانی برای یک مجرم کودک همچون ابراهیمی حکم اعدام صادر می‌کند، باید به یاد داشته باشد که آشکارا به نقض وظیفه و مسئولیت حقوقی خود جهت برقراری قانونی و منصفانه عدالت پرداخته است.» وی در ادامه اظهار داشت: « مقامات قضائی ایران باید حکم اعدام این عروس کودک و مدعی تحت کتک و تحقیر را لغو کنند.»

یک دادگاه کیفری ابراهیمی را به قتل محکوم و سپس برایش حکم مجازات مرگ صادر کرد. علیرغم اینکه راضیه در زمان قتل زیر ۱۸ سال داشت٬ دستگاه قضائی ایران درخواست اعاده دادرسی را نپذیرفت.

در اوائل سال ۲۰۱۳ اصلاحات جدید قانون مجازات در عمل به کار گرفته می‌شد و مجازات کودکان مجرم متهم به جرائم مشخصی از جمله جرائم مرتبط با مواد مخدر را ممنوع می¬کرد. اما برای اعدام کودکانی که به قتل و جرائم دیگری همچون زنا و لواط متهمند که مجازات آنها طبق قانون شریعت تعیین می‌شود٬ چنین منعی وجود ندارد.

طبق ماده ۹۱ قانون جدید مجازات اگر قاضی تشخیص دهد که یک پسر دارای ۱۵ سال یا بیشتر، یا دختر دارای ۹ سال یا بیشتر در زمان ارتکاب جرم از ماهیت و تبعات جرم خود آگاه بوده است، وی می تواند برای این مجرم کودک حکم اعدام صادر کند. این ماده به دادگاه اجازه می‌دهد جهت تشخیص بلوغ ادراکی و عقلی متهم به «نظر پزشک قانونی یا به دیگر وسائلی که مناسب می داند» نیز اتکا کند.

تحت قانون ایران در پرونده‌های قتل٬ اولیای دم حق قصاص نفس را دارند؛ آنها همچنین می‌توانند به جای قصاص٬ دیه بپذیرند یا قاتل را ببخشند. خانواده همسر مقتول راضیه٬ درخواست وی برای بخشش را نپذیرفتند.

یک منبع مطلع به دیده‌بان حقوق بشر گفت که مسئولین زندان پیشتر جهت اجرای حکم اعدام راضیه اقدام کردند اما وقتی راضیه آنان را مطلع کرد که در زمان ارتکاب قتل شوهرش٬ وی ۱۷ ساله بوده است مسئولین وی را به سلولش بازگرداندند. این منبع مطلع گفت که وکیل راضیه با استناد به تغییرات اخیر در قانون مجازات و با توجه به این که راضیه در زمان ارتکاب جرم زیر ۱۸ سال و ناآگاه از تبعات عملش بوده است از دیوان عالی کشور درخواست اعاده دادرسی کرد اما دادگاه آن را نپذیرفت.

در مصاحبه‌ای که در یک وبسایت خبری به آن اشاره شده است٬ حسن آقاخانی وکیل ابراهیمی گفت که شعبات مختلف دادگاه تجدید نظر در به کارگیری ماده ۹۱ وحدت رویه ندارند. در این مصاحبه وی اظهار امیدواری کرد که دستگاه قضائی اعدام موکلش را حداقل تا زمانی که کلیه شعب این دادگاه به وحدت رویه در اعمال این ماده برسند، معوق سازد.»

از سال ۲۰۰۹ ایران حداقل ۱۰ کودک مجرم را اعدام کرده است و لذا این کشور از آن زمان بیشترین تعداد اعدام مجرمین کودک را به خود اختصاص داده است. علیرغم فشارهای داخلی و بین المللی بر ایران برای پایان دادن به استفاده از مجازات اعدام برای مجرمین کودک، تنها در سال ۲۰۱۴ حداقل اعدام ۳ کودک متهم به قتل و تجاوز به طور غیر رسمی گزارش شده است. سازمان دیده¬بان حقوق بشر در حال تحقیق و بررسی است تا از کودک بودن این افراد اطمینان حاصل کند.

ایران یکی از ۴ کشوری است که در طول ۵ سال گذشته مجرمین متهمی را که در زمان ارتکاب جرم کودک بوده اند اعدام کرده است. دیگر کشورها عبارتند از: یمن، عربستان سعودی، و سودان، و همچنین مقامات حمس در غزه. ایران عضو کنوانسیون حقوق کودک است. کنوانسیون حقوق کودک اعدام مجرمین کودک را منع کرده است. از سال ۲۰۱۰ به بعد متخصصین و مسئولین سازمان‌های بسیار زیادی از جمله متخصصین سازمان ملل متحد، شورای حقوق بشر، و کمیته حقوق بشر اعدام مجرمین کودک را اکیدا محکوم کرده‌اند.

در سال ۲۰۱۲ سازمان دیده‌بان حقوق بشر دولت ایران را به اصلاح قانون مجازات برای مجرمین کودک فراخواند. دیده‌بان حقوق بشر همچنین از دستگاه قضائی ایران خواست که به جهت نگرانی‌های موجود در خصوص نقض قوانین مربوط به مراحل دادرسی عادلانه که منجر به صدور و اجرای حکم اعدام می‌شوند اجرای احکام اعدام صادره را متوقف سازد. سازمان دیده‌بان حقوق بشر با مجازات اعدام تحت هر شرایطی مخالف است زیرا اعدام اساسا مجازاتی برگشت ‌‌ناپذیر و غیر انسانی است.

طبق قوانین مدنی در ایران دختران در ۱۳ سالگی و پسران در ۱۵ سالگی می‌توانند ازدواج کنند. همچنین دختران و پسران در سنین پایین تر نیز در صورت رضایت ولی خود و با صلاحدید دادگاه «صالحه» مجاز به ازدواج هستند. استانداردهای حقوق بشر بین الملل حداقل سن برای ازدواج را ۱۸ سال توصیه می کنند. ازدواج کودکان بسیاری از حقوق بشر آنها را از جمله حق آموزش و پرورش٬ رهایی از خشونت٬ حقوق مربوط به تولید مثل٬ دسترسی به مراقبت‌های لازم از دستگاه تولید مثل و سلامت جنسی٬ حق اشتغال٬ آزادی جابجایی٬ و نیز حق ازدواج به دور از اجبار و مبتنی بر توافق را از آنها سلب می‌کند. اظهارات زنان و کودکانی با تجربه ازدواج زودرس که سازمان دیده‌بان حقوق بشر در چندین کشور با آنها مصاحبه کرده است تاثیر عمیقا ویرانگر جسمی و روانی چنین ازدواج‌هایی را بر سلامت و بهزیستی آنان و توانایی‌شان برای زندگی عاری از خشونت نشان می‌دهد.

جواستورک گفت: «دستگاه قضائی ایران باید تعهد خود را به محافظت کودکان که آسیب پذیرترین اعضای جمعیت ایران هستند با توقف و پایان دادن به مجازات اعدام برای مجرمین کودک به اثبات رساند.»

برای کسب اطلاعات بیشتردر باره گزارش‏ها‏ی سازمان دیده‏بان‏ حقوق بشر در ارتباط با ایران لطفاً به این تارنما مراجعه کنید:
http://www.hrw.org/middle-eastn-africa/iran

برای اطلاعات بیشتر لطفا به شیوه های زیر با ما تماس بگیرید:
در بیروت٬ فراز صانعی (انگلیسی و فارسی): +1-310-428-0153 (موبایل)، یا saneif@hrw.org . روی توییتر هم می توانید دنبال کنید: farazsanei@

در واشنگتن، دی سی، جو استورک (انگلیسی): +1-202-299-4925 (موبایل)، یا storkj@hrw.org
تامارا الرفاعی (انگلیسی، عربی، فرانسه، اسپانیایی): +
20-122-751-2450 (موبایل)، یا alrifat@hrw.org . روی توییتر هم می توانید دنبال کنید: TamaraAlrifa@

تیم ملی والیبال ایران در سومین بازی مقابل ایتالیا در چارچوب لیگ جهانی والیبال موفق شد این تیم را در سه ست پیاپی شکست دهد.

لیگ جهانی والیبال؛ ایران مقابل ایتالیا پیروز شد

به روز شده:  16:59 گرينويچ - جمعه 20 ژوئن 2014 - 30 خرداد 1393
تیم ملی والیبال ایران در سومین بازی مقابل ایتالیا در چارچوب لیگ جهانی والیبال موفق شد این تیم را در سه ست پیاپی شکست دهد.



بازی امروز که سومین بازی لیگ امسال و اولین بازی این دو تیم در تهران بود در ست اول ۲۵-۱۸ به نفع ایران تمام شد.
بازیکنان ایران ابتدای ست اول، به حریف اجازه امتیاز گیری دادند اما در ادامه اجازه سبقت گرفتن به حریف ندادند.
سرویس‌های مجتبی میرزاجان‌پور و اسپک‌های شهرام محمودی در ست اول به راحتی برای تیم ایران امتیاز آورد.
ست دوم و سوم این بازی به ترتیب ۲۵-۲۰ و ۲۵-۱۵ به نفع ایران به پایان رسید.
ست دوم از ابتدا با برتری ایران شروع شد. دفاع عادل غلامی در این ست چشمگیر و در پیروزی تیم ایران موثر بود.
ست سوم هم با برتری شاگردان کواچ شروع شد. در این ست بازیکنان ایتالیا حتی موفق نشدند به امتیاز تیم ایران نزدیک شوند و ست را با اختلاف بالا واگذار کردند.
بازی دوم این دو تیم، روز یکشنبه در تهران انجام می‌شود.

تیم ملی والیبال امروز توانست با نتیجه سه بر صفر تیم قدرتمند ایتالیا را شکست دهد. این پیروزی، تیم ملی والیبال را 10 امتیازی کرد. ...

ایران تیم دگرگون شده ایتالیا را در سه ست پیاپی شکست داد

نیروی انتظامی خانم‌هایی که برای دیدن مسابقه والیبال ایران - ایتالیا به سالن 12 هزار نفری آزادی رفته بودند را بیرون کرد.

به گزارش خبرآنلاین، برخلاف گذشته كه مدتی با ورود بانوان به سالن 12 هزار نفری آزادی برای دیدن مسابقات تیم ملی والیبال مخالفت نمی‌شد، حالا نیروی انتظامی سفت و سخت با این ماجرا مقابله می‌كند.

امروز بازی والیبال ایران - ایتالیا در سالن آزادی برگزار می‌شود و خانم‌ها هم از آنجا كه می‌دانند نیروی انتظامی به آن‌ها اجازه ورود نمی‌دهد، به ورزشگاه نرفته بودند. اما تعدادی از خانم‌های خبرنگار كه آی‌دی كارت فدراسیون والیبال را هم گرفته بودند، ابتدا وارد سالن شدند و پس از دقایقی مسئولان نیروی انتظامی آن‌ها را به بیرون از ورزشگاه هدایت كردند. 

مسئولان نیروی انتظامی به این خبرنگاران گفتند كه فقط خانم‌هایی كه از عوامل اجرایی مسابقه هستند حق حضور در سالن را دارند.



برد سه بر صفر والیبال ایران در مقابل ایتالیا و شادی خیابانی مردم ایران

برد سه بر صفر والیبال ایران در مقابل ایتالیا و شادی خیابانی مردم ایران



 تیم ملی والیبال امروز توانست با نتیجه سه بر صفر تیم قدرتمند ایتالیا را شکست دهد. این پیروزی، تیم ملی والیبال  را 10 امتیازی کرد. ...



ایران تیم دگرگون شده ایتالیا را در سه ست پیاپی شکست داد

ترکیب ایران

دکتر ملکی"من" بهنام موسیوند" مجید مقدم" وگلرخ امروز ساعت چهار و نیم تو قطعه 257 حاضر شدیم از میان 90تا 100 نفر از نیروهای امنیتی عبور کردیم تا به مزار ندا آقا سلطان


دکتر ملکی"من" بهنام موسیوند" مجید مقدم" وگلرخ امروز ساعت 

چهار و نیم تو قطعه 257 حاضر شدیم از میان 90تا 100 نفر از 

نیروهای امنیتی عبور کردیم تا به مزار ندا آقا سلطان 


رسیدیم.کسی بر سر مزار نیست.بعد از حضور ما 4تا پنج نفری 



میان چند لحظه ای میشینن و میرن.دور تا دور مزار ندا پر هست از 

نیروهای لباس شخصی.هنوز چند دقیقه ای از حضورمون بر مزار 


نگذشته بود که 8تا نه نفر از این نیروها جلو اومدند و خواستند که 


ما اونجارو ترک کنیم.ما هم اعلام کردیم کار خاصی نمیکنیم و تنها 

با چند شاخه گل بر مزار ندا حاضر شدیم.دو تا از نیروهای امنیتی 

مجید رو هدایت میکنن به سمت ونی که در کنار قطعه 257 

هست.بعد از اون هم بهنام موسیوند رو بازداشت میکنند.یکی

 از 


نیروها دست منو میکشه و میگه شما هم باید با ما بیاید.منم 

بهش میگم باشه حتما ولی اجازه بدید این پیر مرد ((دکتر 



ملکی))رو تا ماشین شخصی خودمون هدایت کنم بعدش هر 



جایی که بگی میام.تا نزدیکی ماشین مارو اسکورت میکنن و 



میخوان هرچه زودتر اونجارو ترک کنیم.ما نمیپذیریم"با هم جلوی 



ونی که بچه هارو بازداشت کردن می ایستیم.دکتر خطابه تندی


 میخونه:((آقا امنیتی بخدا همه دیکتاتور ها یه روز به پایان خط 



میرسن"همونطور که هیتلرها و موسیلینی و صدام ها به آخر خط 





رسیدن"خجالت بکشید دست از سر این مردم مظلوم 

بردارید.آقای 


امنیتی نونی که شما برای زنو بچت میبری نون کثیفی هست 

و...)). تو ماشینو نگاه میکنم.هیچ نشانی از ترس در بچه ها 



نیست.مجیدو بهنام هر دو میخندند و علامت ((v))رو به نشانه پیروزی به نیروهای امنیتی نشون میدن.

Myriam Klink singing "Habibi enta" without her shoes

حقایقی درباره درگذشت شهلا توکلی، همسر تختی

4 ساعت،59 دقیقه گذشته سامان رنجبر

حقایقی درباره درگذشت شهلا توکلی، همسر تختی

و دیگر رازی نماند
ساعت چهار صبح به وقت نوادا، تلفن زنگ خورد. بابک تختی بود از ایران، تنها فرزند جهان پهلوان. صدایش غم عالم را داشت اما سعی می‌کرد محکم حرف بزند. گفت: «تمام شد...»
مادر بیمارش، شهلا توکلی، همسر پر رمز و راز تختی، در گذشته بود.
منیرو روانی پور، همسر بابک، به رختخواب برگشت. فکر اینکه حالا چطور خبر را به پسرشان غلامرضا بدهد، بی‌خوابش کرد. پسر جوان شب قبل باشگاه بوده و حسابی خسته است، دیر بیدار می‌شود. منیرو رفت توی آشپزخانه و چای گذاشت. با خودش فکر کرد: «دلش را ندارم. باید بگذارم بعد از ظهر که از سر کار برمی‌گردد، آنوقت به او بگویم. غلام تصوری از مرگ مادربزرگش، شهلا ندارد.»
این سو در تهران، صبح است و دهان‌ها به گفتن و چشم‌ها به دیدن آغاز کرده‌اند. مثل تمام هفته گذشته، سوژه اصلی جام جهانی است و فوتبال.
در تهران روزنامه ها این خبر را پوشش می دهند. هر کدام به شیوه ای که غم خانواده تختی را بیشتر می کند. یکی از روزنامه ها نوشته: شهلا توکلی در 80 سالگی درگذشت، تنها و در خانه سالمندان.
بابک با رد این شایعات می‌گوید: «مادرم به کمک یک پرستار و در منزل خودش زندگی می‌کرد و هرگز در خانه سالمندان نبود. آنقدر هم دوست و فاميل در تهران داشت که دائم کنارش بودند و هیچ‌وقت تنها نماند. او تا دو ماه پيش هم در خانه خودشان بود اما شدت بيماری باعث شد در بيمارستان بستری شود. ضمناً مادرم در ۶۸ سالگی از دنيا رفت اما نوشتند که در سن ۸۰ سالگی فوت کرده!»
از سوی دیگر انتشار بی اجازه عکس‌های شهلا توکلی آنهم در وضعیت بیماری و بی‌هوشی برای خانواده تختی شوکه کننده است. منیرو روانی‌پور، نویسنده‌ای که همواره منتقد سنت‌های ضدانسانی بوده، در صفحه فیس‌بوکش نوشت: «انتشار عکس‌هایی از شهلا توکلی دربستر بیماری کار درستی نبود. زنی که هرگز کسی او را ژولیده ندید و یکی از شیک‌ترین زنان دیار ما بود و عاشق زیبایی. دلش نمی‌خواست که خاطره زیبایی‌ها از ذهن مردم پاک شود... اگر قانون نانوشته ضد زیبایی و ضد جوانی حاکم بر مطبوعات و سنت ما اجازه انتشار عکس‌های زیبای او را نمی‌دهد درست و انسانی نیست که دروغ بگوئیم... جرم شهلا توکلی زیبایی و جوانی او بود.»
اشاره روانی‌پور به دست‌کاری عکس‌های عروسی شهلا و پوشاندن موهای او در مطبوعات ایران است.
نمی‌توانند اسطوره تختی را بشکنند
درگذشت شهلا توکلی قابل پیش‌بینی بود. سطح هوشیاری او به شدت پایین آمده و بر اثر بیماری‌های متعدد و کهولت سن، در وضعیت نامناسب جسمی به سر می‌برد. به همین دلیل، بابک تختی که چند سالی است همراه با همسر نویسنده اش منیرو روانی پور، برای تحصیل و انتشار کتاب‌های غیرقابل چاپ او به آمریکا مهاجرت کرده، اواسط ماه گذشته به تهران آمد.
بابک در سفر قبلی هم از دوستان خبرنگارش خواسته بود خبر مربوط به بیماری شهلا را منتشر نکنند. گرچه این خبر پنهان نماند و تیتر اول هفته‌نامه «تماشاگران امروز» شد ولی هیچ‌کدام از رسانه‌ها به خود اجازه انتشار تصویر پیر و بیمار همسر آقا تختی را ندادند. البته تا پیش از دست‌به‌کار شدن کارمندان سایت تسنیم!
دبیر سرویس ورزشی یک خبرگزاری می‌گوید: «ما هرگز چنین کاری را نمی‌کردیم. اخلاق روزنامه نگاری می‌گوید اول باید از اطرافیان آن شخص اجازه گرفته شود. دوم هم اینکه هیچ ایرانی باوجدانی نمی‌تواند قبول کند که در ازای مبلغی دستمزد یا بالا بردن تعداد بازدیدکننده سایت، تصویر خانواده اسطوره ایران را در ذهن مردم خراب کند. این عکس‌ها مردم را به شدت ناراحت کرد.»
خاکسپاری
صبح پنجشنبه 29 خرداد، پیکر شهلا توکلی در قطعه 14 بهشت زهرای تهران آرام گرفت. در این مراسم از حضور چهره های سرشناس ورزشی خبری نبود و فقط علیرضا رضایی، قهرمان سابق 120 کیلو و جمعی از دوستان بابک تختی حضور داشتند.
آیدین آغداشلو یکی از شرکت کنندگان در بدرقه همسر جهان پهلوان بود. همچنین لطف الله میثمی از اعضای اولیه سازمان مجاهدین خلق ایران، دقایقی بر سر مزار شهلا توکلی صحبت کرد و خاطراتی از روز خاکسپاری غلامرضا تختی و جمع آوری کمک به زلزله زدگان تعریف کرد که با اشک های او همراه بود.
بابک تختی از کلیه دوستان و علاقه مندانی که به این مراسم آمدند تشکر کرد، ولی همچنان پی گیر اخبار اشتباهی که در نشریات چاپ شده و انتشار بدون اجازه تصویر مادرش در بستر بیماری بود.
این یک فیلم هندی نیست
ایران سرزمین شایعات است و زندگی پرتنش و مرگ رازآلود غلامرضا تختی، باعث شد راست و دروغ‌های بسیاری در مورد این مرد و خانواده‌اش سر زبان‌ها بیفتد. واقعیت اینکه نه‌تنها بابک، بلکه شهلا توکلی به شدت از رسانه‌ها دوری می‌کردند و کمتر کسی چیز زیادی از این خانواده می‌داند. دلیل قهر شهلا، چیزهایی‌ست که پس از درگذشت قهرمان در روزنامه‌ها منتشر شد. او نزدیک به نیم قرن سکوت کرد تا همه قصه‌ای که می‌پسندیدند را باور کنند: دختر سرهنگ پولدار دلباخته قهرمان خوش‌سیمای پایین شهر می‌شود. ازدواجی که یک ایران با هیجان اخبارش را در هفته‌نامه‌ها دنبال می‌کردند، تولد نوزادی که عکسش در آغوش تختی چاپ شد و بعد... فاجعه‌ای که گرچه مدرکی در دست نبود اما باز همه دوست داشتند بگویند: ساواک تختی را کشت!
این روایت آدم را یاد کلیشه های فیلم‌های فارسی می‌اندازد. اما اگر از نزدیکان شهلا بپرسید، چیز دیگری برای تعریف کردن دارند که از اساس با روایت کوچه و بازار متفاوت است. آن‌ها شهلا توکلی را این‌طور توصیف می‌کنند: پدر شهلا نه پولدار بود و نه نظامی؛ یک کارمند ساده راه‌آهن بود که گرچه تختی هم کارمند همان اداره بود ولی همدیگر را نمی‌شناختند.
یک عضو مسن خانواده می‌گوید: «خانواده تختی و توکلی از نظر مالی تقریباً برابر بودند، اما از نظر فرهنگی نه، اصلاً! مردم برای اینکه این قصه را تبدیل کنند به یک فیلم هندی. بارها اصل داستان گفته شده ولی باز همه برمی‌گردند سر داستان مرد فقیر و زن ثروتمند. راستش شهلا حق داشت که همیشه خودش را پنهان می‌کرد.»
پدر و مادر شهلا اهل ساری بودند.  یک خواهر و چهار برادر داشت. ایمونولوژی خواند و در دانشگاه تهران، در بخش آزمایشگاه خون کار می‌کرد. می‌گویند بیشتر کشورهای اروپایی را گشته بود. عاشق سینما، کتاب و سفر بود. باید از منیرو روانی‌پور درباره علاقه شهلا به ادبیات بپرسیم. می‌گوید: «او ادبیات را می‌شناخت. اخیراً در صفحه فیس‌بوکش برای من نوشت که: از سفیدی کاغذ نترس و بنویس. اشاره به متنی بود که من نوشته بودم و در مجله "سینما و ادبیات" منتشر شده. نوشته بود این روزها این‌قدر کتاب بد می‌خواند که حیرت می‌کند!»
منیرو اضافه می‌کند: «هجده سال می‌شناختمش، اما هیچ‌وقت یک کلمه درباره هیچ‌کس نگفت. ابداً کسی را قضاوت نمی‌کرد. از قضاوت کردن درباره دیگران می‌ترسید، چون درباره خودش بد قضاوت شده بود. به هرکس هم که می‌توانست کمک می‌کرد. برایش فرق نداشت خانواده زندانی باشد یا شهید و جانباز جنگی.»
و اشک‌های غلامرضا
هفده سال پیش نمایشنامه‌ای با عنوان «رستم ازشاهنامه رفت» اجرا شد. این تئاتر 12 شب بیشتر اجازه نمایش پیدا نکرد و زود تعطیلش کردند. نویسنده این کار منیرو روانی‌پور بود. او به یاد می‌آورد: «غلامرضای من خیلی کوچک بود، شاید دو ماهه. شهلا هم دزدکی آمد و نمایش را دید و زود رفت.»
در سال‌های بعد از تولد غلامرضای کوچک، شهلا توکلی یک هدف یا به عبارت بهتر «یک عشق» تازه در زندگی پیدا کرده بود. دور تا دور طبقات کتابخانه و روی میزهای منزلش پر بود از عکس‌های غلام در ژست‌های مختلف: روز اول مدرسه، در حال ورزش، در لباس قهرمان کودکی‌اش مثل  اسپایدرمن.
شهلا این عکس ها را به یک خبرنگار داد تا در مجله ای چاپ کند. از او قول گرفت که عکس ها را به او برگرداند اما عکس ها در دفتر مجله گم شدند و مهم ترین دلخوشی شهلا از بین رفت.
مادربزرگ با اینکه دیگران غلام را ببینند و دوست داشته باشند مخالفتی نداشت، اما هیچ‌وقت راضی نشد خودش مقابل دوربین رسانه‌ها قرار بگیرد. حتی در حد یادداشت و نوشتن خاطرات هم چیزی از خودش به‌جا نگذاشت. خانم روانی‌پور می‌گوید: «این مدت که ما ایران نبودیم، زیاد با هم چت می‌کردیم. سال‌ها بود به او می‌گفتم بنویس. البته اخیراً شروع کرده بود، ولی بازهم جرات نمی‌کرد همه چیز را بنویسد.»
و حالا در نوادا نزدیک غروب است. غلامرضا - که دیگر کوچک نیست - از سر کار آمده. دیگر وقتش شده که خبر را از مادرش بشنود. منیرو می‌نویسد: «بغلم کرد و گریه... گفتم این هم بخشی از زندگی است. مرگ بخشی از زندگی است، اما برخی می‌خواهند همه زندگی باشد.»

زندان‌‌بان آشویتس در آمریکا دستگیر شد

آلمان

زندان‌‌بان آشویتس در آمریکا دستگیر شد

یوهان برییر، زندان‌بان ۸۹ ساله اردوگاه آشویتس که در آلمان تحت پیگرد قضایی است، در آمریکا دستگیر شد. وی مظنون است به این‌که در قتل صدها‌ هزار یهودی همدستی داشته است.
انتقال زنان و مردان یهودی به اردوگاه مرگ آشویتس
انتقال زنان و مردان یهودی به اردوگاه مرگ آشویتس
در پی درخواست قوه قضائیه آلمان، مقام‌های قضایی آمریکا یوهان برییر ۸۹ ساله را روز سه‌شنبه (۱۷ ژوئن/۲۷ خرداد) در ایالت فیلادلفیا دستگیر کردند.

برییر که تبار چک دارد، از سوی مقام‌های قضایی آلمان متهم است به عنوان نگهبان اردوگاه آشویتس در قتل ۲۱۶ هزار زن، مرد و کودک یهودی مشارکت داشته است.

به گزارش آسوشیتدپرس، یوهان "هانس" برییر بیش از ده سال توانست بر اساس حکم یک دادگاه، یک زندگی در سطح متوسط را در آرامش بگذارد. حال پس از دستگیری، امکان انتقال برییر به آلمان و تحویل وی به مقام‌های قضایی این کشور وجود دارد. برییر تا پیش از بازنشستگی سازنده ابزارآلات بوده است.

برییر روز چهارشنبه (۱۸ ژوئن) در فیلادلفیا در برابر قاضی امور بازداشت قرار گرفت. به دلیل اتهامات سنگینی که به برییر وارد شده، قاضی از پذیرش وثیقه برای آزادی متهم امتناع ورزیده است.

دنیس بویل، وکیل‌مدافع برییر، در برابر دادگاه فدرال فیلادلفیا استدلال کرد که موکلش به دلیل کهولت قادر به تحمل زندان تا روز ۲۱ اوت (حدود دو ماه دیگر) نیست. دادگاه در این روز پس از شنود متهم، در مورد انتقال او به آلمان تصمیم می‌گیرد. برییر بسیار شکننده و با نشان دادن اختلال ذهنی در برابر دادگاه حاضر شده بود.


"مرتکب هیچ خطایی نشده‌ام"

قوه قضائیه آلمان در سال ۲۰۱۲ پرونده‌ای را علیه برییر به جریان انداخت. وی متهم است در سال ۱۹۴۴ به عنوان زندان‌بان اردوگاه آشویتس در جنایت‌های جنگی سهیم بوده است.

یوهان برییر تأیید می‌کند که از سن ۱۷ سالگی عضو نیروی مسلح اس‌اس نازی‌ها بوده، ولی رد می‌کند که به‌عنوان زندان‌بان اردوگاه آشویتس خدمت می‌کرده است.

وی در گفت‌وگو با خبرنگار آسوشیتدپرس مدعی شد که او خارج از اردوگاه مرگ آشویتس−بیرکنائو در واحد توپخانه اس‌اس خدمت می‌کرده است. او گفته است که از وضعیت حاکم بر پشت سیم‌های خاردار و جنایت‌هایی که در آن صورت می‌گرفته، بی‌اطلاع بوده و بعدها از واحد خود فراری شده است.
پلاکارد تبلیغاتی نیروهای مسلح اس‌اس. زیر این پلاکارد نوشته شده: عضویت از سن ۱۷ سالگی
پلاکارد تبلیغاتی نیروهای مسلح اس‌اس. زیر این پلاکارد نوشته شده: عضویت از سن ۱۷ سالگی


برییر در مصاحبه‌ای که در سال ۲۰۱۲ با آسوشیتدپرس داشت، گفته بود: «من نه کسی را کشته‌ام، نه به کسی تجاوز کرده‌ام و حتی در آمریکا سابقه خطای رانندگی ندارم. من مرتکب هیچ خطایی نشده‌ام.»

یوهان برییر که در چکسلواکی به دنیا آمده و مادرش آمریکایی بود، پس از جنگ دوم جهانی در سال ۱۹۵۲ به ایالات متحده مهاجرت کرد.

پس از برملا شدن پیشینه یوهان برییر در جنگ جهانی دوم، دولت آمریکا در سال ۱۹۹۲ تلاش کرد تابعیت این کشور را از او سلب کند، ولی این امر امکان‌پذیر نبود، زیرا مادر برییر آمریکایی بوده است.

بر اساس حکم یک دادگاه تجدید نظر آمریکا در پایان سال ۲۰۰۳ وی آزاد شد. در این حکم آمده که برییر در سن نوجوانی و زیر سن بلوغ به عضویت اس‌اس درآمده و بنابراین به طور قانونی نمی‌توان وی را مسئول و شریک جنایت‌های رخ داده دانست.

دادگاه آلمان، قاضی نهایی

وکیل مدافع برییر می‌گوید که موکلش "مشارکت در هرگونه جنایت‌جنگی را رد می‌کند" و "او هرگز یک نازی نبوده است".
آزادی زندانیان پس از سقوط رژیم نازی‌ها در آلمان
آزادی زندانیان پس از سقوط رژیم نازی‌ها در آلمان
دنیس بویل می‌افزاید که موکلش پس از پایان جنگ در اردوگاه اسیران جنگی در اتحاد شوروی بوده است و "او نیز مانند بسیاری دیگر، خود قربانی نازی‌ها بوده است".

وکیل مدافع برییر مدعی است که موکلش "داوطلبانه عضو اس‌اس نبوده، او نمی‌خواسته در اس‌اس بماند و به همین دلیل نیز از اس‌اس فراری شده است".

تصمیم نهایی در باره انتقال یوهان برییر به آلمان برعهده جان کری، وزیر امور خارجه آمریکاست.

توماس والتر، دادستان پیشین فدرال آلمان در امور پیگرد علیه نازی‌ها، که امروز خانواده قربانیان آشویتس را نمایندگی می‌کند، در رابطه با پیگرد علیه یوهان برییر به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفت: «دیر است، ولی هنوز کاملا دیر نشده.»

والتر افزود: «این دادگاه آلمان است که در نهایت باید در رابطه با جنایت‌های برییر و شکایت اعضای خانواده قربانیان عدالت را تشخیص دهد.»