به:
حکومت کردستان احزاب و تشکل های سياسی مردم گرامی کردستان مطلبی را که در زير می خوانيد حقايقی است که در زندگی من در اين ٢ سال اتفاق افتاده (۲۰۰۶-۲۰۰۸).
من سعی می کنم وقايع را همانطور که پيش امده و در اين دو سال تجربه کردم در اين نوشته بيان کنم. اميدوارم که اين نوشته به گوش مقامات حکومت کردستان برسد وايشان اجازه ندهند گروهی يا شخصی بخصوص در زير سايه اين حکومت و با استفاده از امکاناتی که در اختيار انها از طرف حکومت کردستان گذاشته شده، کلاه برداري، تهديد ديگران و کار خلاف کنند. من کيوان ثنايی هستم در شهر سنندج کردستان روژه لات متولد شدم ودر حال حاضر مقيم کشور هلند هستم. من در سال ١٩٩٠ فعاليت خود را با کو مه له شروع کردم و در سال ١٩٩١ به تشکيلات علنی کو مه له پيوستم. تا سال پايان ۱٩٩٥ من در تشکيلات علنی کو مه له، در بخشهای مختلف ان فعاليت داشتم. به علت مشکلات شخصی اواخر سال ٩٥ از تشکيلات علنی کو مه له بيرون امدم و از طريق ترکيه خود را به کشور هلند رساندم. در هلند بعد از يادگيری زبان وگذراندان يک دوره کاری در زمينه کامپيوتر، در يک بيمارستان در شهر لاهه (Den Haag) استخدام شدم. من تصميم داشتم هر طوری شده در کنار کار کردن بتوانم وارد دانشگاه شوم. بعد از چند سالی که از کار کردن در بيمارستان گذشت، توانستم به دانشگاه بروم و در رشته مورد علاقه ام در رشته کامپيوتر(Informatica) تحصيل کنم. من در اين مدت ارتباط خودم را با کومه له قطع نکردم و به صورت کادر فعال اين تشکيلات در هلند فعاليت سياسی می کردم. در تابستان ٢٠٠٦ بعد از پايان تحصيلات دانشگاهی تصميم گرفتم به طور دائمی به کردستان باشور برگردم و در انجا اقامت کنم. من برای عملی شدن اين کار تصميم گرفتم اول به کردستان بروم و بتوانم در انجا سرمايه گذاری کنم و اگر در اين کار موفق شدم بعدا به طور دائم به انجا بروم. با توجه به داشتن کار رسمی توانسته بودم مقدار زيادی وام با بهره زياد از بانک بگيرم و مقداری هم جزيی داشتم که پس انداز اين ١٢ سال اقامت من در هلند بود. سفر به کردستان باشور در تابستان ٢٠٠٦ در ماه اگوست ۲۰۰۶ من به کردستان سفر کردم و به واسطه اينکه عضو کو مه له بودم به مقر کومه له در زرگه ويز رفتم. من در اين سفر مبلغ ۵۵۰۰۰ يورو که همه در اسکناسهای ٥٠٠ يوروی از بانک POSTBANK هلند گرفته بودم،همراهم بود. من همانطور که در بالا اشاره کردم اين پول قسمت کمی از ان پس انداز ١٢ سال کارم بود و قسمت ديگر ان وام بانک بود. من به مدت ۴ هفته در مقر زرگه ويز بودم. در مدت اقامتم مهمان کا نجمه گلپرورعضو دفتر سياسی بودم. من برای ايشان از قصد سفرم به کردستان گفتم و با ايشان مشورت زيادی کردم که چطور می توانم زمينه را برای برگشت به کردستان فراهم کنم. من بعد از تحقيق زياد در اين مورد فهميدم به علت اينکه من مليت خارجی دارم و پاسپورت و شناسنامه عراق را ندارم هيچ کاری نمی توانم بکنم. مگر اينکه در کردستان تفاضای پاسپورت کنم. ان هم يک سال طول می کشد و ممکن است جواب هم مثبت نباشد. من از تصميم يعنی سرمايه گذاری و برگشت دائم صرف نظر کردم. در مدت اقامتم در کردستان جناب عبدالله مهتدی از طريق کا نجمه گلپرور باخبر شده بود که من مقدار زيادی پول همراه دارم. ايشان با من تماس گرفت و گفت که اين پول را احتياج دارد. من هم جواب قطعی ندادم گفتم شايد ايشان اين مسئله را فراموش کنند.ايشان به علت مسائل شخصی برای چند روزی به خارج از زرگه ويز رفتهبود. من خوشحال بودم که ايشان ممکن است اين مسئله را فراموش کند. اما برعکس يادم است که در يکی از روزهای اقامتم ايشان با اينکه به دليل مسائل شخصی که پيشتر گفتم در بيرون از اردوگاه بود، سه باربه من زنگ زد که اين پول چه شد و کی می توانيم بشينيم با هم صحبت کنيم. يک روز قبل از برگشتم به هلند ايشان به زرگه ويز برگشتند و به من گفت شب به منزلم بيا. من شب همراه کا نجمه گلپرور به منزل ايشان رفتيم. جناب عبدالله مهتدی پشت ميز سکرتريشان نشسته بود. من و کا نجمه گلپرور هم روی يکی از مبلهای اتاقش نشستيم. او گفت: کيوان من به اين پول تو احتياج دارم و شخصا هم به تو قول می دهم که اين پول را سر موقع پس بدهم. چرا به پول من احتياج داشت؟ من دليلش را نپرسيدم. من گفتم کا عبدالله اين پول مقدار زيادی از ان پول بانک است و من ماهانه بهره اين پول را می دهم. اون گفت هيچ نگران نباش تو اين پول را به من سپردي، من بهره ان را می دهم و کاری می کنم که تو راضی باشی و اين پول را تو به من سپردی و کاملا در امان است. جناب عبدالله مهتدی با قلم خود يک قرارداد يک صفحه ای نوشت زير اين قرارداد را من وخودش به عنوان دو نفر اصلی قرارداد و کا نجمه گلپرور به عنوان شاهد اين قرارداد را امضا کردند. من دراينجا اضافه کنم که ايشان را من از سال ١٩٩٠ که با کومه له فعاليت را شروع کردم ,می شناختم. هيچ شک و ترديدی نداشتم که ايشان هر طوری بوده سر موقع اين پول را پس می دهد. به همين دليل و دليل ديگر که ايشان از من رو انداخته بود من نتوانستم به ايشان جواب رد بدهم. من اين پول را که حاصل کار و زحمت و قرض بانک بود به دست ايشان سپردم و روز بعد به هلند برگشتم. ما ز ياران چشم ياری داشتيم. خود غلط بود آنچه می پنداشتيم تلاش برای پسگرفتن پولم قراردادی که بين من و عبدالله مهتدی بود به مدت يکسال و از تاريخ 31/8/2006 تا 1/9/2007 بود. من به علت مشکلات مالی و تغيير شغل از طرفی و از طرف ديگر فشاری که روی دوشم بود يعنی پرداخت بهره ماهانه وامی که از بانک آورده بودم به اين پول زودتر از موعد احتياج داشتم. من سه ماه قبل از رسيدن موعد عبدالله مهتدی زنگ زدم و گفتم پولم را احتياج دارم. عبدالله مهتدی گفت که قرار ما يکسال است و بايد تا ان موقع صبر کنی. من از همان مکالمه تلفنی و نحوه برخورد ايشان فهميدم که ايشان قصد پسدادن اين پول را ندارد و از همان موقع مکالماتی را که با ايشان يا اشخاص ديگر نزديک به ايشان در مورد پولم انجام ميشد روی کامپيوترم ضبط ميکردم. يک ماه قبل از رسيدن موعد دوباره با ايشان تماس گرفتم و گفتم کا عبدالله من به پولم احتياج شديدی دارم. اين مکالمه تنها برای ياداوری به ايشان بود.کا عبدالله گفت تا انموقع صبر کن من کاری برايت ميکنم. موعد پايان قرارداد و تحويل پول من رسيد. من به کا عبدالله دوباره تلفن کردم و در ضمن هم به ايشان در اين مورد اميل کردم. کا عبدالله گفت الان اين پول را ندارم و نميتوانم هم در يک قسط اين پول را پس بدهم. از اين به بعد من ديگر نتوانستم با کا عبدالله تماس بگيرم. ايشان شماره تلفن خود را عوض کردند. من شروع کردم به نامهنوشتن به ايشان نه يک نامه بلکه دهها نامه نوشتم. تنها يک اميل از ايشان دريافت دريافت کردم که گفتند با کا فاروق باباميری عضو دفتر سياسی صحبت کردم که اين مشکل تو را حل کنند. من به کا نجمه گلپرور زنگ زدم و گفتم پولم را ميخواهم و کا نجمه هم تا دو ماه امروز و فردا ميکرد. حالا مشغول انشعابيم به محض اينکه اين انشعاب تمام شود پولت را می دهيم. تا دو ماه هر روز همين حرف را ميشنيدم. فردا پولت را پس ميدهيم، هفته ديگر پس ميدهيم....... به کا نجمه گفتم به کردستان ميايم شکايت ميکنم. کا نجمه گفت سر جايت بنشين هيچ کاری نميتوانی بکنی قانون بی قانون. من در اينباره به کا جعفر ايلخانيزاده عضو کميته رهبری زنگ زدم و گفتم از شما خواهش ميکنم به عنوان واسطه به کا عبدالله بگوييد اين پول من را پس بدهد من اشاره به صحبتم با کا نجمه کردم که برخورد خوبی نکردند. من دوست ندرم بروم کردستان از کا عبدالله شکايت کنم و به مراجع قانونی روی بياورم . کا جعفر در نهايت بيشرمی گفت کا کيوان چرا حرف خراب ميزنی. قانون جي، کدام قانون، قانونی وجود ندارد. من اين مکالمهها را همه ظبط کردم. از کا جعفر هم نااميد شدم. من از طريق کا عثمان خ توانستم با کا عبدالله تماس بگيرم. من به کا عثمان گفتم که از طرف من به کا عبدالله بگو من در مورد شکايت از ايشان در کردستان جدی هستم. کا عبدالله در جواب اين حرف من گفته بود که خيالش راحت باشد دست کيوان دست من را در کردستان نميبرد. شکايت چی شکايت ميکنم. من به نامه نوشتن و فشارآوردن ادامه دادم، تا اينکه به من قول دادند که پول من را در سه قسط پس بدهند. در اين باره از کا نجمه گلپرور به من اميل شد که پول را در سه نوبت به ترتيب در ماههای نوامبر، دسامبر 2007 و ماه ژانويه 2008 پرداخت ميکنند و در ادامه اميل گفت زودتر از اين موعد نميتوانيم پولت را پس بدهيم. همين هست که هست. من با وصف اينکه از طرفی ناراحت بودم که من به اين پول زردتر احتياج دارم، از طرفی هم خوشحال بودم که بالاخره پولم را پس ميدهند. من يک نامه به کا عبدالله و رونوشت ان را به کا نجمه فرستادم از ايشان پوزش خواستم اگر تا حال به ايشان بی ادبی کردم و از ايشان تشکر کردم برای حل پس دادن پولم. در ضمن شماره حساب بانکی را که من وام اورده بودم به ايشان دادم که مستقيم پول را به اين حساب بانکی واريز کنند. ماه نوامبر رسيد من نامهای نوشتم به کا عبدالله و گفتم پول من چه شد. هيچ جوابی نگرفتم چند نامه ديگر نوشتم باز هم جوابی نيامد. با کا نجمه زنگ زدم گفت راستش کا عبدالله نميتواند اين پول را پس بدهد. خودت ميدانی انشعاب داشتيم. گفتم پولی که من به کا عبدالله دادم به انشعاب چه ربطی دارد. من سعی کردم از طريق دوستان کا عبدالله ايشان را متقاعد کنم که اين پول را به من پس بدهند. از جمله با کا صلاح مهتدی صحبت کردم. اما هيچ کدام هيچ نتيجهای نداد. من از کا نجمه يک اميل گرفتم که از طرف کا عبدالله گفته بود که در حال حاضر به دلايلی نميتوانيم پول شما را پس بدهيم ولی يک قطعه زمين در شهر دوکان است که اگر جواب مثبت بدهی. نرخ زمين و مساحت ان را ميگوييم. موآظب باش خيالی به سرت نزند. من از ديدن اين اميل خيلی عصبانی شدم به کا نجمه تلفن کردم گفتم خجالت نميکشی. پولم را که پس نميدهيد، ميخواهيد سرم هم کلاه بذاريد. اولا اين چه زمينی است که من بايد اول "بله" بگويم بعدا نرخ و مساحت ان را ميگوييد. دوم اگر اين زمين خوب است چرا ان را نميفروشيد و پول من را پس بدهيد. سوم اينکه تو ميدانی که من شناسنامه عراقی ندارم و اين زمين را نميتوانم به اسم خودم بکنم. کا عبدالله دوباره زير قول خود زد. اينبار گفتند صبر کن به محض اينکه مشکلی که داريم حل شد اين پول تو را ميدهيم. من باز هم نامه نوشتم، تلفن کردم هيچ نتيجهای نداد. من تا ماه فوريه 2008 صبر کردم. در تماسهايی که با کا نجمه و کا جعفر و.. داشتم گفتند که مشکل ما تا حدود زيادت حل شده اما باز هم کا عبدالله نمی تواند پول تو را پس بدهد. دوباره اينها برای چندمين بار زير قول خود زدند. من به منزل کا عبدالله تلفن کردم و با خانم بهمنی عضو دفتر سياسی صحبت کردم. من وضعيت خودم را توضيح دادم و گفتم شما چند بار قول داديد که پولم را پس بدهيد و به قول خود عمل نکرديد. من مجبورم در غير اينصورت شکايت کنم. خانم بهمنی گفت نداريم برو هر غلطی که ميخواهی بکن. من بعلت اينکه شغل جديدی پيدا کردم و توان مالی هم نداشتم که به کردستان سفر کنم سعی کردم که از طريق اشخاصی که ايشان را ميشناسند به کا عبدالله فشار وارد کنم که من را وادار به شکايت نکنند اما هيچ نتيجهای نداد. من گفتم اگر پولم را پس ندهيد به اينترنت ميدهم و هم در کردستان و هم در اروپا از کا عبدالله شکايت ميکنم. دو بار به من از طرف افراد ناشناس تلفن شد و من را تهديد کردند اگر اين موضوع را به اينترنت بدهم يا از کا عبدالله شکايت کنم حساب من رسيدهاست. روشن است وقتی که کادر رهبری بگويند که قانون وجود ندارد، قانون معنی ندارد يا دست تو دست کا عبدالله را در کردستان نميبرد، سر جايت بنشين. انتظار جنين تلفنهايی را هم بايد داشت. اين اقايان زير سايه حکومت کردستان هستند. حکومت کردستان به اين اقايان پناه داده. در جواب اين اشخاص صحبت از بيقانونی ميکنند و خود را بالاتر از همه دستها ميدانند. بارها به من گفتند به محض اينکه شکايت کنی خيالت راحت باشد پولت دستت را نميگيرد و اگر به اينترنت بدهی همهاش دو هفته طول ميکشد و همه ان را فراموش ميکنند. واعظان كين جلوه در محراب و منبر ميكنند چون به خلوت ميروند آنكار ديگر ميكنند سفر به کردستان باشور در ماه اپريل 2008 بالاخره توانستم با وجود مشکلات مالی به کردستان سفر کنم. من تصميم گرفتم قبل از گرفتن وکيل با کا عبدالله صحبت کنم. به کا نجمه زنگ زدم و گفتم در سليمانيه هستم امدم با کا عبدالله صحبت کنم. کا نجمه گفت بعدا زنگ بزن جوابت را ميدهم. روز بعد به کا نجمه زنگ زدم گفت کا عبدالله با تو صحبتی ندارد. به جای کا عبدالله ملا انور محمدی و کا عبدالله عظيمی ميايند که هر دو عضو کميته رهبری و کابينه کا عبدالله هستند. من به مقر ديپلماسی کا عبدالله رفتم در نشست 20 دقيقهای که با اين دو نفر داشتم و اين مکالمه را نيز ضبط کردم به هيچ نتيجهای نرسيديم. ملا انور گفت که اگر به قانون بروی پولی دستت نميگيرد، من هم قانون را ميشناسم و من از طرف کا عبدالله به دادگاه ميايم. در ضمن اگر شکايت کنی ما هم وارد فاز ديگری ميشويم. اما ميتوانيم اين پول را در 2 سال اينده پس بدهيم. من گفتم با اين پيشنهاد سما مافق نيستم. شما دوباره ميخواهيد وقتکشی کنيد. من در مقابل پيشنهاد خودم را دادم. من به کا عبدالله 6 تا 8 ماه فرصت ميدهم که در سه قسط اين پول من را که با بهره بانکی که قرار گذاشتيم به 77000€ يورو ميرسد، پس بدهد. و برای حسننيت و باورکردن به ايشان بايد همين هفته يک قسط ان را پرداخت کند. در اين نشست ما به هيچ توافقی نرسيديم. من دنبال وکيل افتادم. در ايم مدت دوباره با کا عبدالله عظيمی تماس گرفتم. کا عبدالله به من گفت در اين هفته يک قسط پولت را ميدهيم. من گفتم من به هلند بر ميگردم. گفت اشکالی ندارد شماره حساب بانکيت را برای با اميل برای کا نجمه بفرست. من در اين مدت وکيل هم پيدا کردهبودم. به وکيلم گفتم که اينها گفتند يک قسط اين پول را پس ميدهند. اگر به قولشان عمل کردند و اين حرفشان هم مثل حرفهای ديگرشان بی اساس نبود، شما لازم نيست از کا عبدالله شکايت کني، ولی از طرف من وکيل هستی که در اين مورد با انها به توافق برسيد. من به هلند برگشتم. در تماسی که با وکيلم داشتم، فهميدم که هيچ قسطی را که قول دادهبودند، حاضر به پرداختش نيستند، بلکه ملا انور يک پيشنهاد احمقانه به وکيلم داده بود. که اولا کيوان بايد قول دهد که از کا عبدالله شکايت نکند، دوم از بهره بانکی پولش صرفنظر کند. سوم اينکه ما حاضريم ماهانه 1000 دولار به کيوان پس دهيم. با اين حساب ملا انور من بايد تا سال 2020 صبر کنم تا کا عبدالله اين پول را به من پس ميدهد. من به وکيلم گفتم که من با اين پيشنهاد ملا اور موافق نيستم و بالاخره کار به دادگاه رسيد چيزی که جناب عبدالله مهتدی از ان لذت ميبرد چون ميتواند در حضور دادگاه خود را مثل يک قمارباز پاکباخته که هيچ جيز در بساط ندارد و همه چيز و همه کس خود را باخته است نشان دهد و پول من را پس ندهد. اين سرگذشت اين دو سال من بود و ظلم و ستم و بيعدالتی که از جانب جناب عبداڵڵه مهتدی به من روا شدهاست. من جانی هستم که تازه از دانشگاه فارغ تحصيل شدهام و دوست داشتم که حاصل اين چند سال کار و مشقت روزانه و درسخواندن را ببينم. ولی از همين الان زير فشار قرضی هستم که تا سالهای سال نميتوانم ان را پرداخت کنم. من با وجود فشار مالي، از پارسال تا حالا نزديک به 1000€يورو صرف تلفن به اين اقايان، 2000€ يورو هزينه سفرم به کردستان و هزينه گرفتن وکيل به جای خود بماند. ناراحتی روحی و اعصابخردکنی و پريشانی که در اين يکسال سايه روی زندگی من انداخته مسببش عبدالله مهتدی است. عبدالله مهتدی بارها زير قول خود زد. از اعتماد و سادگی من سوإستفاده کرد. اگر به مصاحبههای عبدالله مهتدی گوش ميدهم چهره رابين هود را در ايشان ميبينم که نه تنها دنبال حق ملت کرد بلکه خواستار حق ملتهای ديگر هم در ايران است. مدافع حقوق مردم ستمديده و زحمتکش... مدافع کارگران..... از طرفی ديگر وقتی به اين مسئله خودم با ايشان فکر ميکنم تنها اين شخصيت را در ايشان ميبينم : آرسن ل پن جنتلمن فرانسوی که در چهره جنتلمنبودن، کلاهبرداری و کار خلاف ميکرد. کا عبدالله مهتدی منزل مجلل در اروپا ميخرد و از طرفی زندگی ديگران را نابود ميکند. جناب عبدالله مهتدی و اطرافيانش خود را بالاتر از قانون ميدانند. به من شوخی ميکنند اگر به قانون بروی هيچ پولی دستت را نميگيرد. تهديدم ميکنند. عبدالله مهتدی که شخصا اين پول را از من گرفته بهيچوجه حا ضر نيست اين پول را پس بدهد. من اميدوارم که اين نوشته به گوش مسئولين حکومت کردستان برسد و حکومت کردستان حق من را از اين جناب بگيرد. در پايان هر اتفاقی که برای من بيفتد مسئوليتش به عهده جناب عبدالله مهتدی است چون دو بار از طرف افراد ناشناس من را تهديد کردند که به حسابت ميرسيم. کيوان ثنايی Kay_s75@yahoo.com