۱۳۸۸ فروردین ۸, شنبه

جنگ عراق از سلسله جنگ های به اصطلاح ,انسان دوستانه, محسوب میشد

اين نوشتار را تقديم به "قره نوکران استعمار"ميکنيم !!
******************************************************************************
http://www.roshangari.net/
روشنگری.
عراق در هفتمين سال اشغال
روزهای گذشته، عراق اولين هفته از هفتمين سال اشغال خود را از سر گذرانيد. اشغالی که وحشت و رنج حاصل از آن برای مردم عراق را تصوير مقابل تاحدودی به نمايش ميگذارد. انتشار تصويری چنين دلخراش به خاطر آشفته کردن بينندگان کاری دشوار است. اما نبايد فراموش کرد جنگ عراق ظاهرا به نام آزادی برپاشد و از سلسله جنگ های به اصطلاح ,انسان دوستانه, محسوب ميشد که با حمله به يوگسلاوی آغاز شد و قرار بود تا ,آزاد, کردن همه کشورهای گرفتار مستبدان ادامه يابد. آشفته کننده تر از آن اين است که تقريبا اکثريت قريب به اتفاق رسانه های بزرگ و قلم به دستان آن که دل آن را دارند خود را ليبرال بنامند، از اين جنگ حمايت کرده و راه آن را هموار کردند. بسياری از آنها با اين ادعا يا باور که مخالفت با اين جنگ و جنگ های ,انسان دوستانه, مشابه آن، ,آشتی جويی, با رژيم های ددمنشی مثل رژيم صدام است. اين ادعاها البته درست نبود و همه ميدانند کنترل نفت عراق، کنترل منابع عظيم خاورميانه را به دست ميدهد، و حضورپايگاه های نظامی دايمي، کنترل يک منطقه استراتژيک در تقاطع سه قاره را هموار ميکند. اما به فرض که اين هدف های سياسی درکار نبود، اين پرسش برجای ميماند که آيا با وسايل ديو صفتان می توان به اهداف انسان دست يافت. اگرچه بسياری از آنها که برای حمله به عراق طبل زدند، امروز ادعاهای خود را به دست فراموشی سپرده يا حتی کلاه چرخانده اند وبه جرج بوش حمله ميکنند، اما اکنون که به عيان می بينيم سود اين جنگ به حساب رژيم های ددمنش در منطقه و نيروهای واپسگرا در عراق ريخته شده، وقت آن است که يک بار ديگر تاکيد کنيم با وسيله ددمنشانه نمی توان به اهداف انسانی دست يافت و کسانی که عکس آن را ادعا ميکنند اگر قصد فريب ديگران را نداشته باشند، خود را می فريبند. چه خود فريبی چه ديگرفريبي، آنها با وعده بهشت دروازه جهنم را به روی مردم گشودند، به واپسگرايان در هردو سوی ,جنگ باترور, خدمت کردند: به دولت آمريکا خدمت کردند که بزرگ ترين سفارت خانه دنيا را در کنار پايگاه های نظامی دايمی خود افتتاح کرد و کليد نفت عراق را به دست گرفت و جنگ را عليرغم همه دشواری ها به کشورهای همسايه گسترش ميدهد؛ به بنيادگرايان خدمت کردند که امروز از تخت ولايت در تهران ادعای سلطه برخاورميانه را دارند و پژواک شوم شاخه های متعدد شان هر روز از گوشه ای برميخيزد.. افغانستان، از پاکستان و... مردم زير بمب های هردو طرف له ميشوند و اين سرگذشت وحشت ادامه دارد، و نه کمتر از همه در خود عراق. دکتر سعاد ناجی العزاوی دستيار دانشگاه بغداددر مقاله زير تلاش کرده است آلام مردم عراق را به زبان ارقام بازگو کند. العزاوی که دکترای خود در زمين شناسی و مهندسی زيست محيطی را از دانشگاه کلرادو گرفته به خاطر تحقيقات خود در مورد استفاده از اورانيوم ضعيف شده در جنگ عراق و افشای نتايج وخيم آن شهرت دارد و از کنشگران جنبش برای متوقف کردن اين سلاح[ کشتارجمعی] است: بگذار آمار سخن بگويند دوستان گرامی من به خود باليده ام که يک محقق و دانشمند هستم. من حرفه آکادميک خودم را برپايه تئوری ها و اعداد بنا کرده ام. به عنوان يک معلم به شاگردانم می آموزم همه چيز بر پايه علم بنا شده است – برای هرچيزی دليلی وجود دارد. به اين دليل هميشه هنگاميکه ببينم در مورد موضوعات ويژه ای احساسات بر من غلبه ميکند از خودم دلخور ميشوم. يکی از اين موضوعات اشغال کشورم عراق است. من دريافته ام در مورد اين مساله نمی توانم هميشه خونسردانه برخورد کنم. من نمی توانم به عنوان يک محقق و يک ناظر اين مساله را مورد بحث قرار بدهم بدون اينکه احساسات و عواطف برمن غلبه کند. وقتی در مورد ويرانی های حاصل از جنگ و اشغال تحقيق ميکنم، احساس ميکنم سرم از خشم به دوران می افتد و اشک هايی که بر استيصال کشورم می ريزم چشمانم را می سوزاند. شش سال از حمله گذشته است و درد همانقدر تازه و سوزاننده است که در مارس 2003 بود. امسال تصميم گرفتم به اين موضوع مثل يک دانشمند برخورد کنم. من با احساسات به آن حمله نخواهم کرد. ميگذارم اعداد خودشان سخن بگويند. امسال من کنار می ايستم و در مورد موضوعی که از هرچيزی به قلبم نزديک تر است، نقش يک تحليل گر – يک پژوهشگر- را بازی ميکنم.
شش سال از اشغال گذشته است...
* 72 ماه ويرانی
* 607 ميليارد دلار هزينه جنگ
* 2 ميليون بشکه نفت در روز به فروش ميرود.
* 2 ميليون عراقی در داخل عراق آواره شده اند.
* 3 ميليون عراق مجبور شده اند کشور را ترک کنند.
* 2615 پروفسور، دانشمند و دکتر با خونسردی کشته شده اند.
* 338 روزنامه نگار کشته شده اند.
* 13 ميليارد دلار توسط حکومت جاری در عراق از دست رفته است.
* 400 ميليارد دلار برای بازسازی زير ساخت عراق
* 3 ساعت در روز برق * 24 بمب خودرو در ماه
* 7 مافيای بزرگ کشور را ميگردانند.
* 4260 آمريکايی کشته شده اند.
* 10000 مورد وبا در سال
* 50 تن از دوستانم کشته شده اند.
* 22 تن از بستگانم کشته شده اند.
* 15 تن از بستگان و کسانی که می شناسم و دوست شان دارم، ربوده شده اند.
* حداقل 1.3 ميليون عراقی از سال 2003 تاکنون کشته شده اند.
شش سال از اشغال گذشته است و ارقام خوبی در مقابل ما نيست.هرسال بعد از سال ملالت بار ديگر، در نتيجه اشغال کشورمان توسط آمريکا بر ارقام کشته ها و آوارگان ما افزوده ميشود.
بنابراين آمار خود سخن می گويند. شش ماه، شش ماه کافی بود تا بيشتر عراقی ها دريابند از اين جنگ و اشغال هيچ چيز مثبتی بيرون نمی يد. بقيه جهان شش سال وقت لازم داشتند تا به اين درک برسند. شش سال، شش ميليون عراق آواره در داخل و خارج عراق – بيش از يک ميليون عراق جان از دست داده در درون کشور.
در مقام يک يک دانشمند، يک پژوهشگر:
اين فاجعه ای است که هرگز اعداد و کلمات قادر به مستند کردن آن نيستند.
در مقام يک پژوهشگر:
ارقام چنان حيرت آور است که بايد برگرديم و دوباره حساب کنيم تا ببينيم آيا اين اعداد واقعی است. به عنوان يک عراقی: خشم را به جوش می آورند. ارقام و آمار چنان مرا از خشم و شرم لبريز ميکند که قلبم می خواهد بترکد و خونم به جوش می آيد. اين خشم متوجه آنها ست که خاموش هستند و شرم به خاطر کم کاری از جانب همه ما
. سعاد.ن.العزاوی استاديار. بغداد. عراق. 26 مارس
عکس صفحه اول سعاد العزاوی منبع:

فلسطینیان امروز و یهودیان آن روز :محمد رضا شالگونی


فلسطینیان امروز و یهودیان آن روز
محمد رضا شالگونی
مصیبتی که فلسطینیان امروز از سر می گذرانند ، شباهت خیره کننده ای به مصیبت یهودیان گرفتار در چنگال خونین آلمان هیتلری دارد. غزه امروز شبیه ترین جاست به گتوی ورشو در سال ١٩٤٣ . یهودیان زندانی شده در گتوی ورشو حدود ٣٨ در صد جمعیت شهر ورشو لهستان را در سال ١٩٤۰ تشکیل می دادند و در فضائی که کمتر از ٥/٤ در صد مساحت ورشو بود ، زندانی شده بودند. در نوامبر آن سال نازی ها دیواری بر دور آن برافراشتند و برای کنترل آن نگهبانان مسلح گماردند و شروع کردند به گرد آوردن یهودیان لهستان در آن مکان. در داخل گتو ، بیکاری و گرسنگی و بیماری چنان بیداد می کرد که در طی دو سال حدود یک چهارم جمعیت آن زندان بزرگ جان باختند. از اواخر سال ١٩٤٢ ارسال جمعیت گتوی ورشو به اردوگاه مرگِ تربلینکا شروع شد. یهودیان نگون بختی که تا آن موقع مصیبت تحمل ناپذیرشان را بدون مقاومتی چشم گیر تحمل کرده بودند ، با پی بردن به مقصد کاروان های مرگ ، به تدارک قیام پرداختند. از آغاز سال ١٩٤٣ جوانه های مقاومت ظاهر شد ، نازی ها برای مدتی کاروان های مرگ را متوقف کردند ، اما یهودیان که به طرح شیطانی آنها پی برده بودند ، دیگر حاضر نبودند بدون مقاومت گردن شان را به دست جلاد بسپارند. و از این جا بود که قیام پرشکوه گتوی ورشو در ١٩ آوریل ١٩٤٣ ( در شب عید فصح یهودیان ) شروع شد و جوانان یهودی شجاعانه به جنگی رویارو با نیروهای ارتش آلمان برخاستند. ارتش نازی تنها با منفجر کردن و به آتش کشیدن خانه به خانه گتوی ورشو و قتل عام ساکنان آن بود که توانست آن قیام دلاورانه را در هم بشکند.یادآوری این شباهتِ ناگزیر میان گتوی ورشو و غزۀ امروز ، از نظر مدافعان اسرائیل و مرعوب شدگان دستگاه های تبلیغاتی عظیم آن ، نشانۀ بی چون و چرای یهود سیتزی شمرده می شود ؛ اما شباهت تاریخی میان دو قوم کشی چنان چشم گیر است که تاکنون بسیاری از انسان های آزادی خواه روی آن دست گذاشته اند و در ماه های اخیر ، صحبت در باره آن به موضوعی اجتناب ناپذیر تبدیل شده و جالب این است که اشاره به این تشابه در میان یهودیان آزادی خواه مکررتر دیده می شود. کافی است یادآوری کنم که ریچارد فالک (R.Falk) گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در باره وضع فلسطینیان در سرزمین های اشغالی و یکی از برجسته ترین استادان حقوق بین الملل از دانشگاه پرینستون امریکا ( که ضمناً خودش نیز یهودی است ) وضع غزه را ، تازه مدت ها پیش از کشتارهای ٢٢ روزه اخیر ( در ژوئن ٢۰۰٧ ) ، تکرار هالوکوست نامید. و البته به خاطر این حقیقت گوئی مورد غضب دولت اسرائیل قرار گرفت و آنها ( در آوریل ٢۰۰٨ ) از دادن ویزای ورود به او برای بازدید مجدد از سرزمین های اشغالی سرباز زدند.
غزه پیش از آغاز یورش اخیرصحبت های کلی در باره فاجعه انسانی در غزه ، ممکن است تصویری واقعی از مصیبتی که در آنجا می گذرد به دست ندهد. برای فهم ابعاد فاجعه ، قبل از هر چیز ، لااقل باید شناختی اولیه از جغرافیای غزه داشته باشیم.
غزه باریکه ای از سرزمین های اشغال شده فلسطینی است در جنوب غربی اسرائیل که از شمال و شرق محصور است با اسرائیل ، از غرب با دریای مدیترانه ، و از جنوب با مصر ( شبه جزیره سینا ). طول این باریکه تقریباً ٤١ کیلومتر است ، عرض آن بین ٦ تا ١٢ کیلومتر ، و کل مساحت آن حدود ٣٦۰ کیلومتر مربع.
در این فضای کوچک حدود ٥/١ میلیون نفر فلسطینی زندگی می کنند. بنابراین تراکم جمعیت در غزه یکی از بالاترین های تمام جهان است. کافی است به یاد داشته باشیم که تراکم جمعیت برای هر کیلومتر مربع در مانهاتان نیویورک ٢٥۰۰۰ نفر است و فقط در اردوگاه پناهندگان جبالیا در شمال غزه ، بیش از ٧٤۰۰۰ نفر. تپه های شن روان بخش بزرگی از منطقه غزه را غیر قابل سکونت می سازد ؛ فقط ١٣ در صد خاک غزه قابل کشت است.
بیش از نیمی از جمعیت غزه در مراکز شهری زندگی می کنند که بزرگ ترین آنها شهر غزه است ، و شهرهای دیگر عبارتند از رفح ، خان یونس ، بیت لاهیا و جبالیا. نرخ رشد جمعیت در غزه بالاست ، بین ٣ تا ٥ درصد در سال و نرخ باروری برای هر زن بین ٥/٥ تا ٦ بچه. حدود ٨۰ در صد جمعیت زیر ٥۰ سال هستند و بیش از ٥۰ در صد جمعیت را کودکان زیر ١٥ سال تشکیل می دهند. بیش از ٧۰ در صد مردم این باریکه کوچک را پناهندگان تشکیل می دهند که غالباً از فرزندان فلسطینیانی هستند که از طریق پاک سازی های قومی سازمان های تروریستی اسرائیلی مانند هاگانا ، ایرگون و اشترن از ٥٣۰ شهرک و دهکده فلسطینی در سال ١٩٤٨به این منطقه رانده شدند.
در سال ٢۰۰٦ “برنامه جهانی غذا” ٤٢ در صد مردم غزه را جزو کسانی طبقه بندی کرد که از “ناامنی غذایی” رنج می برند، یعنی از دسترسی مطمئن به منابع غذایی کافی و سالم برای رشد و سلامت محروم اند. این نسبت در ٥ منطقه غزه از ٥۰ در صد فراتر می رفت. بعلاوه حدود ٣۰ در صدِ دیگر از مردم غزه را نیز زیر عنوان “آسیب پذیری غذایی” طبقه بندی کردند ، یعنی کسانی که در خطر غلتیدن به “ناامنی غذایی” و بدی تغذیه قرار دارند.
هر چند در پانزده سال گذشته ( یعنی از توافق اسلو به بعد ) وضع اقتصادی مردم در تمام سرزمین های اشغالی بدتر شده ، ولی افزایش فقر در غزه شتاب بیشتری داشته است. طبق گزارش سازمان ملل ، کمتر از ٣۰ در صدِ جمعیت غزه در سال ٢۰۰۰ در فقر می زیستند ، در حالی که در آوریل ٢۰۰٦ این نسبت ، به ٧٩ در صد افزایش یافته بود. بنا به ارزیابی سارا روی (Sara Roy – یکی از کارشناسان سرشناس اقتصادِ سرزمین های اشغالی و استاد دانشگاه هاروارد) گسترش فقر در غزه در دو سال گذشته شتاب بیشتری داشته است. او ( در تحقیقی که دو سال پیش انجام داده ) می گوید هر فردی که در غزه زندگی می کند ، ٢٣ در صد بیشتر احتمال فقیرتر بودن از یک ساکن کرانه غربی را دارد. و همین طور برای این که سیستم آموزشی به سطح کرانه غربی برسد ، حداقل به ٧٥۰۰ معلم و ٤٧۰۰ کلاس بیشتر نیاز وجود دارد. و برای این که غزه بتواند در سال ٢۰١۰ دسترسی به خدمات بهداشتی را در همان سطح ٢۰۰٦ حفظ کند ، به ٤٢٥ پزشک بیشتر ، ٥٢۰ پرستار بیشتر و ٤٦٥ تخت جدید بیمارستان نیاز خواهد داشت. غزه ، مخصوصاً بعد از تخلیه شهرک های یهودی نشین در سال ٢٥۰۰ ، واقعاً به صورت یک زندان درآمد ، یک زندان روباز عظیم ، بدون امنیت غذایی که معمولاً در هر زندانی وجود دارد.
غزه تنها جایی در خاورمیانه است که فقر مردم آن در سطح فقر مردم کشورهای جنوب صحرا در افریقاست. مرز غزه و اسرائیل با دو ردیف سیم خاردار و چشمک های الکترونیکی محافظت می شود. ارتش اسرائیل در مرز غزه با مصر نوار حائلی به عرض یک کیلومتر و طول ١٤ کیلومتر ایجاد کرده که ( با اسم رمزی که خودشان به آن داده بودند ) اکنون “کریدور فیلادلفی” نامیده می شود ( و فلسطینی ها آن را “گذرگاه صلاح الدین” می نامند ). این نوار مرزی ِ کاملاً نظامی ، به عنوان خط دیده بانی برای کنترل هر نوع رفت و آمد و رابطه با ساکنان شبه جزیره سینا مورد استفاده قرار می گرفت که نگهبانی از آن ، هنگام عقب نشینی از غزه در سال ٢۰۰٥ به مصر سپرده شد. و تمام سواحل غزه در دریای مدیترانه زیر کنترل کامل گشتی های ساحلی اسرائیل قرار دارد. به این ترتیب ، جمعیت غزه در داخل مرزهایی کاملاً بسته زندانی هستند و بدون اجازه اسرائیل با هیچ جا نمی توانند تماس بگیرند. آنها برای شکستن دیوارهای این زندان ، در زیر “کریدور فیلادلفی” تونل هایی زده اند که از طریق آنها بعضی از مواد حیاتی لازم برای ادامه زندگی شان را به صورت قاچاق از شبه جزیره سینای مصر وارد می کنند. و یکی از هدف های اعلام شده ارتش اسرائیل در عملیات ٢٢ روزه ، بستن همین راه ارتباط با جهان به روی زندانیان غزه بود