۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۶, سه‌شنبه

زندگی خانواده اهوازی در کنار خیابان!


دگرگونی ها و تحولات اجتماعی و عوامل این تغیرات بنیادین از منظر جامعه شناسی کاظم رنجبر

دگرگونی ها و تحولات اجتماعی و عوامل این تغیرات بنیادین از منظر جامعه شناسی
کاظم رنجبر

 
 
معرفی  عوامل تکنیکی  در روند تغیرات  بنیادین جوامع بشری .
این تقسیم بندی  در بیان و استدلال خود ، بر معیار و میزان وضع تکنولوژی  موجود و شناخته شده  تکیه دارد ، و از این طریق  مراحل مهم تاریخ بشریت و تشکیل جوامع مختلف  در ادوار مختلف را  شرح و تفسیر می کند . (خوانندگان به این اصل  خیلی دقیق توجه بکنند ، که در این جمله بظاهر  ساده ، تاریخ بشریت و تشکیل جوامع  مختلف  در ادوار مختلف  شرح و تفسیر می شود . درست در این بحث و تفسیر است که در هر مرحله از رشد  عقلی و علمی جامعه ، تحولات و انقلابات فکری علمی نوینی  در جوامع بشری رخ میدهد و جامعه را متحول میکند . از اینکه  در ایران امروز  یک مشت  روحانی با اندیشه ها و معیارهای دوران  جاهلیت اعراب 1400 سال پیش بنام «دین اسلام » می خواهند جامعه را اداره بکنند ، مسلم است که نه تنها راه خطا میروند ، بلکه  در راستای کندن سقوط خود از قدرت و مدیریت  کشور را فراهم می سازند .
دو جامعه شناس ذکر شده در بخش  های گذشته : Mumford و Janne ، در تشریح و تفسیر خود  از کارل مارکس  الهام گرفته اند . عامل  فن آوری(تکنولوژی ) در تغیر  جامعه بشری  که توسط این پژوهشگران  مورد مطالعه و تفسیر قرار گرفته اند ، گفته های  کارل مارکس را بیاد می آورند که گفته است : آسیاب دستی ، دست آورد  جامعه ارباب رعیتی است و آسیاب  با نیروی محرکه  بخار  ، متعلق  به جامعه  سرمایه داری است . ( نقل از کارل مارکس  بر گرفته از اثر او : فقر فلسفه )
به عبارت دیگر ، نحوه و روشی که : Mumford و Janne  از عوامل تکنلوژی و نقش آن در راستای  تغیر و دگر گونی  جامعه بشری صحبت می کند ، خیلی به اندیشه های کارل  مارکس  در بحث : رابطه تولید ، این مفاهیم را  توصیف و تفسیر می کند .  بطور یکه : : Mumfordچنین می نویسد : بزرگترین سهم و نقل  کارل مارکس  به عنوان اقتصاد  دان و جامعه شناس  این است که کارل مارکس به  این اصل پی برد : که در هر محله  از اختراع و نحوه تولید  اقتصادی ، ارزش ها و نقش خود را  در تمدن بشری و نقش خود را در تاریخ  آن عصر  دارند .رابطه نزدیک و همخوانی  بین روند فن آوری(پیشرفت تکنولوژی ) و نحوه تولید ، امکان درک مفاهیم عوامل تولید  را برای پژوهشگران را آسان می سازد .
 
بحث و تفسیر  در باره نقش عوامل فنی در روند تحولی تاریخ بشریت ، در واقع آسان کردن  درک آن بادرنظر گرفتن نقش اختراعات  بشر واستفاده  از آلات و ابزار ، ماشین ، مواد  انرژی زا، مواد اولیه (آهن، زغال سنگ ، نفت ، گاز ، اورانیوم ) شرایط کار و روابط انسانها و نقش آنان در تولید ، کار چندان آسان نیست و نباید به آن کم بها داده شود. به همین جهت وقتیکه ما در باره عوامل تکنیکی را ، در روند  تحولات اجتماعی و تمدنی  بشریت صحبت میکنیم ، نقش این عوامل  در تمدن بشری و روند آن ، جای بسیار مهمی دارند . برای  جامعه شناس معروف انگلیسی  بنام :  انید مومفورد (  Enid Mumford   -متولد 1924 –مرگ2006)  متخصص  روند تکاملی تکنولوژی  و نقش آن در تحولات اجتماعی .  :با ظهور جامعه  ماشینی و نقش عوامل مادی  و شکل فرهنگی جامعه  بطور کلی عوض شده اند .  تمدن های بشری  مستقل نیستند بلکه دست آورد  تحولی و تکاملی  فرهنگ مو جود می باشند . مومفورد بر این عقیده است  که روند تکاملی جامعه  از سه مرحله مشخص  گذشته است .
1-عصر  فن آوری  ابتدائی  جامعه بشری . عصر پارینه سنگی –L’ere-lithotechnique .
این عصر  با اسباب و الات ابتدائی  آن عصر مشخص می شود .  اقتصاد حاکم در این عصر لزوماً  تبادل ضعیف و محدود به تبادل  محلی و مورد احتیاج  در راستای زندگی و زنده ماندن  بود . ساختار اجتماعی  مرکب از خانواده و قوم و قبیله بود . روسای قوم و قبیله  و سالخوردگان   جامعه را اداره می کردند . اندیشه های حاکم  در جامعه ، اندیشه های  جادوئی و باور به قدرت های  ماوراء خلقت بود . در چنین جامعه  وابستگی قومی و قبیله ای  نقش بسیار مهمی داشتند. بطور خلاصه یک جامعه  انسانی آن عصر یک جامعه  ابتدائی بود و محیط زیست  و فضای جامعه به فضای  طبیعت محدود می شد .
2-- عصر انسان  فن آور . L’ére anthropotechnique
 
در این مرحله ، اساسی ترین اختراع  فنی در جامعه کشف و استفاده  از فلزات  برای ساختن آلات و ابزار  از یک طرف و استفاده از رابطه برده داری  از طرف دیگر ، از خصوصیات  این مرحله از تمدن بشری  می باشند . در این جامعه برده داری دو نقش  دارد. از یک طرف ، اساسی ترین  قدرت تولید  کننده نیروی کار است . و از طرف دیگر  نقش ابزار و آلات فنی را نیز دارد.  توسعه این دو عامل  یعنی استفاده از فلزات و استفاده از نیروی کار  بردگان ،  در اقتصاد تاثیر بسزائی می گذارند . این دو عامل امکان تولید  بیشتر محصولات کشاورزی را فراهم می آورند  که به دنبال خود  راه را برای تجارت و داد و ستد محصولات  مازاد را فراهم می آورند . توسعه بازرگانی  نیز در توسعه راههای ارتباطات و حمل و نقل  کالا و وسائل  حمل و نقل (ساختن ارابه  و گاری چرخدار  و استفاده از نیروی  حیوان برای کشیدن این ارابه ها و اختراع قایق و کشتی ها باری  و حمل و نقل دریائی را  به دنبال می آورد .
در این مرحله  از تمدن بشری است که به مرور شهر ها در کنار رودخانه های و سواحل دریا ها  ظهور پیدا می کنند .  (ادامه دارد ) صفحه 34 . روزجمعه 2 ماه مه 2014
 
به همراه  این توسعه اقتصادی و فنی ، سازمان های اداری سیاسی  رشد می کنند و حتی از طریق  این سازمان ها  شهر ها از منظر اداری و سیاسی  اداره می شوند ،  ودر نهایت  دولت ها در ابعاد  گسترده امپراطوری  در این مرحله در جوامع بشری ظهور پیدا می کنند.  به همراه این تحولات  اقتصادی و فنی ،  اندیشه های متکی  بر منطق عقلانیت ، در راستای  اداره جامعه ظهور  پیدا می کنند .  در این مرحله از تحولات  اقتصادی جامعه  در راستای عقلانیت ، فلسفه (تفکر بر منطق عقلانیت وعلم  واقعیت های جهان هستی )ظهور  پیدا مکنند ، و در نهایت  اولین امپراطوری ها  ظاهر می شوند . اماً با وجود  ظهور فلسفه ، اندیشه های حاکم در بطن جامعه ، اندیشه های  متکی بر قدرت ماوراء طبیعی ، جادوگری و دینی  هستند . اگر چه  شهر نشینی بمرور  رشد و توسعه پیدا می کنند ولی اکثریت  جامعه در روستا  ها  زندگی می کنند . ولی  شهر نشینان نقش مهم  در مدیریت سیاسی –اقتصادی  دارند .
3- عصر فن آوری ابتدائی –L ère éotechnique
این مرحله  فن آوری ابتدائی  از منظر علمی  در جامعه اروپا  از قرن دهم میلادی  شروع می شود و تا پایان  قرن هیجدهم میلادی  ادامه پیدا می کند . در این مرحله  است که به مرور  زمینه انقلاب صنعتی به مفهوم  واقعی آن در این قاره  فراهم می شود .  این مرحله با سه پیشرفت  تکنولوژی در سه زمینه مشخص است . 1-  استفاده از  نیروی آب  و با د از منظر  نیروی محرکه (استفاده تکنیکی ) 2- استفاده از نیروی  جسمی حیوانات  که به مرور جای کارهای بدنی  بردگان را می گیرند . 3-  اختراع صنعت چاپ . ساعت  (محاسبه زمان ) .  این دو اختراع  (چاپ و ساعت ) تاثیر عمیقی  در زندگی اجتماعی  گذاشته اند . در این مرحله  اگر چه  اقتصاد جامعه از منظر تولید  ثروت  بر محصولات کشاورزی تکیه دارد ، اما سیر  سرمایه داری بزرگ  متکی بر فعالیت  های بازرگانی از مرزها ها گذشته ورشد و توسعه پیدا می کند .
 
در شهر های بزرگ ، پیشرفت صنایع  عامل ظهور صنعتگران و تشکیل  سازمان هاب حرفه ای و اولین اتحادیه های کارگران  شهری می شوند .  در این عصر نظام های حکومتی  متکی بر  طبقه فئودال وقدرت  در دست پادشاهان مستبد و خود کامه  هستند .
از منظر  پیشرفت علم و دانش ، اندیشه های دینی و الهیات  بر اندیشه های  فلسفی بر تریت دارند . اما با وجود  این جامعه این عصر  شاهد  پیشرفت اولین شناخت  عملی است . و دید علمی  از مسائل اجتماعی  نیز به مرور ظهور می کنند . با وجود این  در طول این مدت  اندیشه و افکار  حاکم در جامعه ، عمیقا باورهای مذهبی دارند .قدرت کلیسا  فعال و خیلی قوی  است و این قدرت  در دایره اقتصاد و فرهنگ  جامعه قدرت انحصاری  مطلق را دارد .  |(مثل ایران امروز در هزاره سوم میلادی )
4- عصرشروع  فن آوری    –L ère Paléotechnique
این عصر  شروع انقلاب صنعتی  را که متخصصین  آنرا تاریخ انقلاب  اجتماعی و صنعتی  می نامند از پایان قرن  هیجدهم  تا اویل قرن بیستم  با این عنوان مشخص می کنند .  این  عصر ار منظر فنی  دست آورد دو عنصر مهم  یعنی ترکیب آهن و زغال  سنگ است .  انرژی این عصر در حقیقت ترکیب  زغال سنگ و بخار آب است  که بصورت ماشین بخار  وارد صنایع این عصر می شود . این انرژی در صنایع حمل و نقل (لکوموتیو بخار ، کشتی های  با موتور بخار ) یک انقلاب صنعتی  ایجاد می کنند . در این عصر سرمایه داری صنعتی  و رقابت این سرمایه داری ، جای سرمایه داری  تجاری  را می گیرد . البته این سرمایه داری تجاری بود  که جاده سرمایه داری صنعتی را هموار میکند .
در این عصر ، شاهد تمرکز طبقه کار گر و توده کارگران حرفه ای در مراکز و محلات  شهر های صنعتی  هستیم . سازمان های  سندیکائی کارگران ، مبارزات طبقاتی را  در دفاع از منافع  طبقه کارگر  را سازماندهی کرده  و به راه می اندازند .  زیر بنای اقتصادی جامعه  بیش از پیش اقتصاد صنعتی است . (قبل از انقلاب صنعتی یعنی قبل از قرن هیجدهم  اقتصاد جامعه ، متکی بر اقتصاد  کشاورزی بود )
در این مرحله  قدرت سیاسی جامعه  از طبقه اشرافیت  به طبقه بورژوازی  منتقل می شود ، و نظام حکومتی  در کشور های صنعتی  به نظام های دموکراسی  پارلمانی منتقل  می شود . در این مرحله پیشرفت های علمی  بیش از پیش  توسعه پیدا می کنند . در رشته های  شیمی و مکانیک این پیشرفت ها  بیشتر از سایر رشته ها هستند . به همراه این پیشرفت ها  صنعتی و علمی ، ،  ایده ئولوژی های  :لیبرالیسم – سوسیالیزم -  کمونیزم ، و کاتولیسیسم  اجتماعی در جامعه ظهور پیدا می کنند .
 
5- عصر فنون جدید –L’ère Néotechnique
جامعه شناسان  متخصص در  انقلاب صنعتی و جامعه شناسی کار ،  عصر جدید ، یعنی شروع قرن بیستم را  با عنوان : عصر فنون جدید  می شناسند . در این عصر  منابع انرژی جدید  چون الکتریسیته (برق) -نفت -  گاز -  و انرژی اتم ، همراه با اختراع ماشین های خود کار (اتوماتیک )  این مرحله را مشخص میکنند .  شیمی دانان با اختراع  ماده جدید  بنام سنتز (Lasynthèse) انقلاب جدیدی را  در علم شیمی و صنایع بوجود آورد.
سرمایه داری  صنعتی به دنبال  خود این بار  سرمایه داری مالی  را وارد اقتصاد  جهان میکند . دخالت دولتهای  در امور مالی و اقتصاد ملی  به مرور ضعیف ترمی شود . در مقابل  سرمایه داری فرا ملی  اقتصاد دنیا را  اداره می کنند .  به دنبال این تحول  عمیق اقتصادی و مالی ،  حرکت های اجتماعی – سیاسی  و سندیکا های کار گری ، به مرور  از طبقه کار گر  به طبقه کارمندان  شرکت های خصوصی و دولتی  منتقل می شود . واز این طریق  این سندیکا ها از انحصار طبقه کارگر خارج شده  تبدیل به سندیکا های توده مردم می شوند . از منظر  ساختار سیاسی ، جوامع غربی  دموکراسی غربی مختلط ، یعنی لیبرالیسم  و در عین حال دخالت دولت  را خواستار می شوند  که امروز این نظام ها  با عنوان :دموکراسی غربی  شناخته می شوند . در نظام های کمونیستی سابق  عنوان : حزب واحد و انحصاری  کمونیست ، جای خود را  به عنوان « دموکراسی مردمی » داده است .
ادامه دارد .
اقتباس بطور کامل و یا مختصر با ذکر نام نویسنده و منبع  کاملا آزاد است .
 
 
 
 
به قلم : کاظم رنجبر ، دکتر درجامعه شناسی سیاسی .
بخش سوم  - نسخه 1
ماخذ: (1)
 
 
 

گزارش کمال رفعت صفایی, عضو سابق سازمان مجاهدین از" شاه بازی مذهبی" مسعود رجوی «موسوم به «انقلاب ایدئولوژیک

تاریخ و تجربه- قسمت سوم
کمال رفعت صفایی

گزارش کمال رفعت صفایی, عضو سابق سازمان مجاهدین
از" شاه بازی مذهبی" مسعود رجوی
«موسوم به «انقلاب ایدئولوژیک
و تاثیرات ویرانگر آن بر جنبش انقلابی ایران بر علیه رژیم جمهوری اسلامی
قسمت سوّم :
جریان نمایشی شقه شدن دفتر سیاسی در اقامتگاه مسعود رجوی
چندی پیش از انقلاب ایدئولوژیک یکی از شب ها، اعضای دفتر سیاسی، مرکزیت و معاونین مرکزیت به ریاست رجوی در اورسوراوآز نشست داشتند. این نشست به دلیل ویژگی آن، عجیب ترین نشست در کلِ طول حیات سازمان بود. معمولأ تا پیش از تا این تاریخ نشست های سازمان ، در مورد مسائل تشکیلاتی، سیاسی، استراتژیک و نظامی بود. ولی این نشست ازطرف رهبر سازمان به نشست "اقرار معاصی" نام گذاری شده بود. نشست مسعود و مریم بود. من به لحاظ مدار تشکیلاتی در آن شرکت نداشتم (در آن زمان همردیف عضو بودم)، اما در نشست مشابه آن در کرکوک عراق شرکت داشتم که در فصل های بعدی توضیح خواهم داد.
نشستِ "اقرار معاصی" اورسوراوآز از چه قرار بود ؟
یک اتاق را می بینیم با تعدادی صندلیهائی که به نظم چیده شده وهمه پشت به ما دارند. در انتها، چند صندلی سمت چپ و با دو گام فاصله وچند صندلی در سمت راست که رو به ما قرار دارند. در صندلی های سمت راست که رو به ما قرار دارند، مسعود و مریم و یک عضو دفتر سیاسی نشسته اند و در صندلی های سمت راست مهدی ابریشمچی با چند عضو دفتر سیاسی. افراد یکی، یکی وارد اتاق می شدند و در صندلی هایی قرار می گیرند که پشت به ما داشتند. آن ها اعضای دفتر سیاسی و مرکزیت سازمان هستند : طی پنج شش دقیقه همه‌ی آنهائی که باید بیایند می آیند و صندلی ها پُر می شود. بعد مسعود رجوی شروع می کند و می گوید :" من با مریم ازدواج می کنم. مریم از مهدی (ابریشمچی) طلاق گرفته است. در واقع من از مریم خوشم آمده و به همین دلیل نیز قبلآ ا و را بالا کشیده و به مقام همردیف مسول اول رساندم و حالا نیز می خواهم با او ازدواج کنم, این ها مخالف هستند." با اشاره به مهدی ابریشمچی و چند نفر دیگر دفتر سیاسی – خُب مشاهده می کنید که من و مریم تنها هستیم. هرکس می تواند آزادانه انتخاب کند یا با آن‌ها می روید (اعضای دفتر سیاسی) و یا با من و مریم می آئید. تمام عیار هم باید بیائید. تمام عیار هم باید بپذیرید. نقطه، نقطه ی انتخاب است. یا با من و مریم هستید و یا با دفتر سیاسی."
{این میز ، آن سِن و بخشی از دیالوگ هائی بود که من از طریق ابوالفصل امشاسپند شنیدم. مدتی بعد همین نمایش، بدون حضور مسعود و مریم ، برای بخشی از اعضای سازمان در کرکوک عراق برگزار شد. محمد حیاتی در پایان اشاره کرد که قبلأ نظیر آن در اُوور برگزار شده بود.}
ابوالفضل امشاسپند از جمله درباره ی این نشست گفت : "عجب شبی بود ! رفتیم یک دفعه دیدیم دفتر سیاسی یک طرف است، مسعود و مریم یک طرف. تصمیم گیری خیلی مشکل بود. آدم دیوانه می شد. دوست تو، اسماعیل وفا یغمائی اولش رفت طرف دفتر سیاسی و مسعود را محکوم کرد. بعد مسعود بُردَش زیر تیغ و به او گفت : " خُب تو که من را محکوم می کنی، پس چرا قبلأ آن همه اش در شعرهایت از من تمجید کرده ای و بعد گفت بروند و نوار صدای اسماعیل را بیاورند و به او گفت که او شاعر عصر جاهلیت بوده است."
اسماعیل وفا یغمائی در شعری که 14 اسفند 63 سرودن آن را شروع کرده و همراه با نامه ای به مسعود و مریم، در فروردین ماه سال 64 در نشریه مجاهد به چاپ رسیده بود به آن شب خاص، اشاره دارد و می نویسَد : "مسعود باز یافته ی من (یعنی شاعر عصر جاهلیت تا دیروز)" – پرانتز از خود اسماعیل است.
و در بخش دیگری از همین نامه ادامه می دهد : "بله تا دیروز واقعأ در جاهلیت سیر و سیاحت می کردم و و دُرود همه ی نیکان و پاکان بر هر آنکس که مرا شاعرِ جاهلی دانست". ( خط تأکید از من است).
یکی از اعضای مرکزیت با اشاره به نشست "اقرار معاصی" خود در نشریه مجاهد (فروردین 64) نوشت : "آن شب- و تا کنون وضع عجیب و غریبی پیش آمده، تنظیم ذهن من با جهان خارج به هم خورده، گاهی چیزهائی می شنوم و گاهی نه، خلاصله تلاش می کنم دوباره فرستنده و گیرنده را میزان کنم."
توضیحات مفصل نشست اقرار معاصی در کرکوکِ عراق در فصل های بعدی و با رعایت توالی موضوعی و زمانی در فصل های آینده خواهد آمد.
مراسم عید 64 در اورسوراوآز در دیدار با امام نوین
روز 29 اسفند سال 63 سپری شد و ما با یک اطلاعیه و امضا و تائید 67 عضو دفتر سیاسی ، مرکزیت، اجرائی مرکزیت و همردیفان مرکزیت تتها ماندیم. هم اکنون جملاتی از حسین ربوبی عضو دفتر سیاسی را به یاد می آورم : "به هر حال ما برای ارزیابی و ارزش گذاری جهان پیرامون، معیار و استراتژی میخواهیم. نمی خواهیم؟ آدم اگر معیار نداشته باشد در جهان تضادها سرنگون می شود. پس متراژ و معیار می خواهیم. ما اگر متراژ ایدئولوژیک و انقلابی نداشته باشیم ، چطور می توانیم بفهمیم خوب کدام است، و بد کدام است ؟ معلوم است که باید بفهمیم کدام سیاست انقلابی است و کدام ارتجاعی. به این ترتیب می توانیم بفهمیم که سمت تکامل کدام است. تا به جاده ی خاکی نزنیم و در مسیرِ صحیحِ هدایت و رستگاری به پیش برویم. امروز مسعود فقط یک رهبر سیاسی و و مسئول اول سازمان نیست، او در تمام قضایا چه سیاسی، چه استراتژی، چه تشکیلاتی و چه اجتماعی معیار و متراژ ایدئولوژیک ماست".
گفتنی است که این عضو تشکیلات که تا قبل از انقلاب ایدئولوژیک معاون مرکزیت بود، از طریق اکسیر رجوی یک شبه به عضویت دفتر سیاسی در آمد و با سعی بسیار به همانگونه که از رجوی آموخته بود، معیار بودن او را برای ارزیابیِ جهان خارج، به ما منتقل می کرد. او باید بهای عضویت در دفتر سیاسی را تمام و عیار به مسعود می‌پرداخت. او باید تصویر مسعود را بعنوان مسئول اول سازمان از ذهنِ اعضای سازمان پاک می کرد و تمام ضوابط و اصول شناخته شده‌ی ساختارهای سیاسی-انقلابیِ دنیای معاصر را که در ریشه در کارکرد جمعی دارد با یک "پدیده ی استثنائی که یک تنه ملاک شناخت خوب وبد بود" تعویض می‌نمود.
برای شرکت در مراسم تحویل سا ل (64) که همه با سخنرانی های مسعود آغاز می شد مرا نیز در نظر گرفتند. از پایگاه ما فقط من وظیفه داشتم که در این مراسم شرکت کنم. لابُد به این دلیل که مجلس ویژه، در نخستین موضع گیری رهبر سازمان و تحمیل شاه بازیِ مذهبی در پوست "انقلاب نوین مردم ایران" به تنوع چهره نیاز داشت. افزون بر آن مرا صدا کرده بودند تا نَفَس مسیحائی رجوی مسقیمأ بر من تأثیر بگذارد و اعصاب هنری ام را بیدار کند و در جهت طلاق و ازدواج آسمانی! و تولد ولایت فقیهِ نوین به کار بیاندازد.
به اُوور رسیدم و در ردیف مانده به انتهای اتاق جا گرفتم. شرکت کنندگان، خانواده های شهدای سازمان بودند. برخی شخصیت های سیاسیِ هوادار سازمان، شماری از نزدیکان شورای ملی مقاومت و تعدادی از اعضای دفتر سیاسی همچون عباس داوری، احمد حنیف نژاد، مهدی ابریشمچی و ... نیم ساعتی بعد مسعود وارد شد و با مردان جلسه روبوسی کرد و نشست. در همین حین یکی از شخصیت های سیاسی، احمد حنیف نژاد را در آغوش کشید و بوسید. مسعود خطاب به او گفت : "نیمی از محمد حنیف را در آغوش گرفتی". لحظاتی بعد عباس داوری که در نزدیک مسعود نشسته بود، مرا به مسعود معرفی کرد. او از فاصله چند متری نگاهی به من کرد و من نگاهی به او و دقایقی بعد، پس از تحویل سال نو، سخنرانی مسعود شروع شد. او طی این سخنرانی اهداف مشخصی را از این قبیل، با تکرار مکررات، دنبال می کرد :
1 : بی اعتناعی به سیاست و مصلحت روز
2 : دوختن طلاق و ازدواج به تاریخچه ی سیاست سازمان در دوران حاکمیت رژیم سلطنتی و رژیم خمینی
3 : گره زدن طلاق و ازدواج به مواضع مجاهدین در قبال جنگ مسلح و ملاقات با طارق عزیز
4 : بافتن طلاق و ازدواج به سلسله عملیات مجاهدین علیه مسئولینِ شکنجه و اعدام در رژیم خمینی
5 : پیوند زدن طلاق وازدواج به سیاست مجاهدین در قبال حزب دمکرات کردستان ایران و دبیر کل آن (!!!)
6 : پیوند زدن طلاق و ازدواج به مواضع مجاهدین در قبال استعاله چی ها، گره زدن ارزش طلاق و ازدواج به ارزش جانبازیِ موسی خیابانی و اشرف ربیعی . مبارزه با رسوبات جاهلی در سازمان و جستجوی حلقات مفقود شده ی عقیدتی.
فکر می کنم روانشکافی این مواضع ضروری باشد. او پیشاپیش می دانست برای این "بچه ی کارِ دست، بی بند ناف و مادر" هیچ گواهی سلامتی نمی تواند پیدا کند پس با یک دست اندازی بی دردسر، تمام تاریخچه سازمان را به چنگ می آورد، رشته رشته در هم می تًنَد و با یک بند ناف دزدی، جریان ارتجاعی و عهد بوقیِ "انقلاب ایدئولوژیک" که از قضا با استناد به رسوبات جاهلی درست شده بود، را به ارزش های انقلابیِ مبارزه با دو دیکتاتوری پیوند زد. به بیان دیگر از همان اول می خواهد بگوید که اگر با این طلاق و ازدواج مخالفت کردید، بدانید و آگاه باشید که با انقلاب و نیروی محوری آن، یعنی سازمان مجاهدین خلق ایران و با تاریخچه ی سازمان مخالف هستید. در صف بندی انقلاب و ضد انقلاب، در جبهه ی ضد انقلاب تشریف دارید و بی تعارف اصلأ آخوند و سلطنت طلب هستید و خوتان نمی دانید.
برغم ساختِ متفاوت سخنرانی مسعود رجوی در عید 64 و اطلاعیه ی انقلاب ایدئولوژیک, محتوا و جوهرِ مطالب یکی بودند. از طرفی هم اطلاعیه و هم سخنرانی از فضای نشست "اقرار معاصی" اورسوراوآز، استخراج می شد.
دستورِ کار از نخست روشن بود. به کسانی که انقلاب ایدئولوژیک را تأئید نمی کردند، باید با تمام قوا و از "موضع بالا" حمله می شد. این روش چه در مورد شخصیت های سیاسی که ارتباطِ حاشیه ای با سازمان داشتند، چه در مورد نیروهای سیاسی اُپوزیسیون و چه در مورد اعضای سازمان و هسته های مقاومت که از طریق سیم تلفن به استراتژی تلفنی سازمان وصل بودند، در ابعاد مختلف به کار گرفته شد. البته اعضای سازمان که باید محاکمه می شدند و با زبان ادبیات رجوی "بالا می آوردند". اما در مورد "زدن" سایرین، با تحلیل مشخص از فرد مشخص، سنگ مشخص انتخاب می شد.
در این زمینه بخشی از نامه ابوذر ورداسبی (مندرج در نشربه مجاهد) تحت عنوان : "تجدید بیعت با رهبری نوین " در این جلسه بسیار گویا است. (ابوذر در مرداد سال 6۷ در عملیات موسوم به فروغ جاودان جان باخت).
باری در این گیر و دار مهدی ابریشم چی دستم را گرفت و روبوسی کرد و گفت : "آقای تئوریسین, بُرو و تئوریزه اش کُن" و من بی آنکه جوابی بدهم وارد جمع مدعوین شدم و در ردیف دوم صف جلو نشستم. در چند لحظه گفتگوی تُندی بین من و محسن رضائی ردو بدل شد. گفته بود که فرهنگ فئودالی را از مغزت بریز دور. و من جواب دادم : "از نظر ایدئولوژیک مسئله ای ندارم و مسئله برایم حل شده است ولی از عکس العمل مردم می ترسم" و جواب شنیدم که "این جدا کردن درست نیست، وانگهی ما مردم را به اینجا رسانده ایم..."
پس از سخنان رجوی و پخش یک سرود، میکرُفون در یک چرخش طبیعی به مهدی ابریشمچی رسید تا او نیز وظیفه اش را که مکمل وظیفه‌ی رهبری بود با قاطعیتی در خور ! انجام دهد.
او نخست اجازه خواست تا : " از طرف کمیته مرکزی و کلیه ی اعضای سازمان که افتخار پیوستن به این انقلاب ایدئولوژیک را کسب کردند، پذیرش این مسئولیت خطیر ایدئولوژیک و متعالی را که بر تارک تمام پیروزی های سازمان و بخصوص پیروزی های ایدئولوژیکی آن می درخشد، به رهبرمان، معلممان و مُرادمان ؛ مسعود وسپس مریم تبریک بگویم".
و باز او که انقلاب را به مثابه ی یک تحول جمعی – با مسابقه ی اسب سواریِ دو نفره که یک نفر در آن می بازد و یک نفر برنده می شود، نهایتأ همه رکوردها را به نام مسعود نوشت و گفت :
"در دو سه سال اخیر، بارها این سئوال برایم مطرح می شود که در مسابقه ی فدا صبر و تحمٌل ، دست تقدیر و ضرورت های انقلب چه رکورد تازه ای در مقابل مسعود قرار خواهد داد ؟ واقعأ زمانی فکر می کردم که در این زمینه چیزی کیفی برای مسعود باقی نمانده و در این مسیر خیلی گام ها را برداشته و همه ی رکورد ها را بدست آورده است، با وجود این باز هم این سئوال در ذهنم می گذشت که خدا دیگر چه آزمایشی را در مقابل مسعود قرار دهد."
بعد ضمن اینکه در مداحی های آسمانی رکورد عقب مانده ترین لایه های اجتماعی آسیا را می شکند و باز هم ارتفاع بلندتری را تقاضا می کند، ادامه می دهد : " ابتلاء، یکی بعد از دیگری، ابتلاء بعدِ ابتلاء ، در عمل به اثبات رسید که دیگر اینجور ابتلاء ها برای مسعود ابتلاء نیست و همه ی اون ها را گذرانده، پس شاید کار خداست که مدل های تازه ای را پیش می آره تا ببیند اینقدر این بنده اش قُرص است که بتونه در رأس رهبری مجاهدین، اینجوری رسالتِ پیش بردنِ یک انقلاب و ایدئولوژی اش را بهش بده ؟. انگار خدا هم خوب می دونه کجا انگشت بگذاره. اونجا که بنده اش رو سراپا مبتلا کند، بسوزد و آزمایش کند. والله داستان زندگی شخصی مسعود که به خدا قسم هرگز از زندگی ایدئولوژکی و مبارزاتی و سیاسی اش جدا نبود. همیشه پُر از ابتلا بوده, والله جهاد اکبر بوده و نمی دونم از کدام یکی براتون بگم..."
و بعد دل نگران از وسعت بی حد و حساب (!) انسانیت کسی که با یک کودتا، دستاوردهای یک سازمان را خدشه دار و مبارزۀ ضد ارتجاع را از هم گسیخته است گفت : " به خدا در در حق دیگران و در جزئی ترین موارد انقدر مراعات می کرد که گاهی حوصله ی ما رو سر می برد. این (محمد علی جابر زاده) که شاهدست. آنهم عباس (داوری) یک شاهد دیگه که قبل از من اینجا بوده. آخه انسانیتش آینقدر بزرگه که دیگه نمیشه محدودش کرد".
بعد با لحنی سرشار از فرهنگ ضد منکراتی است روی اصلی ترین هدف انقلاب ایدئوولوژیک که عبارتست از ذوب کردنِ چرک و کثافتی اعضای سازمان و ایجاد یگانگی با امام طیب و طاهر انگشت می گذارد :
"خیلی هاتون زیر و رو میشین، بیش از اینهام زیرورو خواهید شد. همه ی اینا که نزدیک بودند، نور این حرکت ایدئولوژیک به همه مون تابید. تو همین کوره ای که می گفت، لااقل از کنارش رّد شدیم. خیلی چرک و کثافتامون ذوب شد، ایدئولوژیمون براق شد. حالا اونی که بودیم نیستیم. افتخار هم می کنیم. و نسبت به اونهائی که این راه رو رفتند سر هستیم." و دست آخر برای اینکه خیال همه را از تتمه ی جزئی، حتی نوعی رابطه ی انقلابی بین سازمان و مسعود رجوی، راحت کند "رابطه ی جدید " را ترسیم مند می گوید :
"پیروش هستتیم، مُریدش هستیم، معلم ماست، یادمون داده، دستمون را گرفته، خدا کنه که بعد از این هم بکنه و نمی تونه نکنه. بنابراین من همراه همه ی اون کسانیکه مسعود و مریم را می فهمند، در مقابل اونها سر تعظیم فرود می آورم...."
سه عبارت اصلی که پس از آن در تمام محاکماتِ درون سازمانی بعنوان شاخصِ تفکیک افراد "انقلاب کرده" از "انقلاب نکرده" به کار گرفته شد در سخنرانی ابریشمچی نهفته است :
1 : اعتراب به رکورد دار بودن مسعود در تمام زمینه ها، اعتراف به بزرگی خدای استراتژی انقلابی، سیاست انقلابی، ایدئولوژی انقلابی و تشکیلاتی، (چرا که حضرت در تمام این زمینه ها با بحران مواجه شده بود.)
2 : اعتراف به گناهکاری، جهیدن در کوره ی انقلاب ایدئولوژیک، و ذوب کردن "چرک و کثافت".
3 : تعظیم در مقابل رجوی به مثابه رهبر نوین سازمان و رهبر انقلاب نوین مردم ایران.
پس از صحبت های مهدی ابریشمچی که نخ واژگانِ متشکل آن "مٌرید"، "مٌراد"، "استغفار"، "ذوب کردن چرک و کثافت" و "انقلاب دیگر" بود، یک ادبیات سازمانی تازه، نوید داده شد.
سهیلا صادق کاغذی را به او داد و گفت که همسر قادر می خواهد این نوشته را بخواند. (در سازمان از موضع احترام به آزادی زن ! و رعایت سنن فئودالی زنان را به نام شوهرانشان می شناختند). مهدی ابریشمچی هم گفت که بیاید و بخواند. ایشان نیز آمد و در برابر مسعود ایستاد و نوشته اش را که از طریق مهدی و سهیلا به او باز گرداننده شده بود خواند. این به اصطلاح شعرگونه ، مملو و محشون از تمجیدات و ستایشات فوق العاده ، غلوآمیز و مضحک بود که تا به آنجا که در خاطرم مانده یکی از جملات آن بدین ترتیب بود : " ...و اما مسعود، نام تو بر جهانیان مبارک باد، وای رازِ دهان گشوده ی زمین....چه طوفانی بر پا کردی مریم..."
در هر حال رجوی در سخنرانی که در همان روز ایراد کرد در جا یگاه قهرمانی که رکوردهای تاریخی را در تمام زمینه ها شکسته...اما برای شکستن آخرین رکورد به لشکر موسمی تأئید کنندگان نیاز داشت، گفت :
"حالا وارد ابتلاء و فتنه ی جدیدی می شویم. بسیار شدید تر و سخت تر از قبل، هیهات ، فکر نکنید که مسئله مسئله ی مسعود است یا مریم ! مسئله، مسئله ی همه ی شماست. بی گفتگو مسئله ی تمام سازمان است. آنهم تا دورترین نقاط کشور و تا دورترین طیف سمپاتیزان های سازمان در سراسر جهان، مسئله ی آنها هم خواهد شد. در خارج از خودمان هم همه خواه و نا خواه باید با این مسئله برخورد کنند و خواهند کرد. در این میان بسا چیزها و بسا مرزها روشن خواهد شد...".
مطلب بی هیچ توضیحی به تمامی روشن است. "تمام سازمان"، "طیف سمپاتیزان"، "خارج از خودمان"، چه بخواهند و چه نخواهند باید قباله این طلاق و ازدواج را که در نخستین برگ آن رُخسار ولی فقیه نقش بسته است را امضا کنند. البته این امضا که یک امضای معمولی نیست : "بسا چیزها و بسا مرزها را روشن خواهد کرد".
نخستین دیدار و گفتگوی من و مسعود رجوی به تذکری امام گونه انجامید. به طوریکه در پایان صحبت و موقع خداحافظی با انگشت سبابه و به حالت کشیش گونه، یک ضربه به پیشانی و یک ضربه به روی سینه ام، جای قلب، زد و گفت : " برو جای این دو تا را عوض کن". البته در آن لحظه بازهم به دلیل عشق و علاقه ی مبارزاتی به مسئول اول سازمان، در نیافتم که او در گیر و دار انجام مراحل تکمیلی یک کودتای درون سازمانی می باشد و برای بیمه کردن دستاودهای آتی کودتای مبتذل، به تأئید لفظی نفرات تشکیلات رضایت نمی دهد و باید روز محاکمه ی خویش و بالا آوردن "گناهانمان" را انتظار بکشیم تا از "موضع پائین" رهبری را تأئید کنیم.
خودش هم همان روز در ادامه سخنرانی اش گفت :
"....حالا می توانید بفهمید ؟ وگرنه صبر کنید، نمی دانم یک سال، پنج سال، یا ده سال دیگر خواهید فهمید..."
اندوهناک ! خیانت دوستان همیشه با تأخیری دردناک، دریافته می شود...
یک هفته بعد...
"نشست در پایگاه بخش اجتماعی در فرانسه به ریاست مهدی برائی"
حدود یک هفته بعد، شب به پایگاه تدیٌن رفتیم. حدود ساعت هشت شب همگی جمع شدیم و مهدی برائی عضو دفتر سیاسی شروع به صحبت کرد. مهدی برائی را در بحث های تبیین جهان در دانشگاه صنعتی همیشه با مسعود در پشت یک میز سخنرانی قرار می گرفت. از جلسه ی قبل، مقدمه ای گفت و او که طی نشست های هفتگیِ پیشین همیشه خیلی منظم و طبقه بندی شده و با تسلط صحبت می کرد، آن شب برای نخستین بار در حالت دگرگونه ای قرار داشت. صحبت هایش بسیار از هم گسیخته، غیر مرتبط و با سکوت های طولانی توأم بود و چون افراد گیج و منگ به تکرار هذیان وار مطالب پیشین در رابطه با مسعود و مریم و انقلاب ایدئولوژیک پرداخت. و اندر عظمت نقش مسعود رجوی طی صحبت هایش ده ها با کلمات "امام", "امامت"، "مراد" و "مولا" را بکار گرفت. و چندین بار گفت که " مسعود امام عصر" است. مسعود مُرادمان است. در پایان همه ی اعضاء و معاونین مرکزیت ، همراه با عضو دفتر سیاسی مهدی برائی از جا بلند شدند و برگی از قرآن را که بین نفرات تقسیم شده بود را روی سر گذاشته و بزبان عربی دُعائی می خواندند که با عبارت "والمسعودِ نا و المریمِ نا" ترجیع بندی شده بود.
این نخستین بار بود که به فاصله ی یک هفته بعد از اطلاعیه ی انقلاب ایدئولوژیک , "المسعودنا" گفتیم و آنقدر این عبارت در سازمان تکرار شد که بعدأ از شعار ارتجاعی "ایران-رجوی،رجوی-ایران" حیرت زده نشدیم. خاصه اینکه مسعود در همان مراسمِ عید 64 گفته بود : "رسوبات جاهلی بایستی در درون خودمان سوزانده شود و سپس حلقات مفقود عقیدتی بایستی پیدا وا کارسازی بشوند..." با انرژی صد برابر !!! همدل و هم پیمان در نقطه‌ی ایدئو لوژیک که به قول رجوی چپ تر و بالاتر از مارکسیسم بود. از طریق "المسعودنا" گفتن داشتیم رسوبات جهل و جاهلی را می سوزاندیم.!!!!
پس از شبِ "والمسعود" به پایگاه خود بازگشتیم و طی روز های بعد ویدئوی تعدادی از "انقلاب کرده" ها را ( اشکالات ادبی همچون اصطلاح "انقلاب کرده" را به حساب ادبیات اختراعی مسعود رجوی واریز کنید) به ما نشان دادند. در این ویدئو هیئت قضات عبارت بودند از یک عضو دفتر سیاسی (مهدی برائی) و چند نفر از مرکزیت، عضوی را که قرار بود انقلاب کند، روی صندلی متهم می نشاندند و او را موظف بود به بیان مسائل و اشکالات فردی اش بپردازد. این محاکمات هنوز در مقایسه با سایر محاکماتی که بعدها در کرکوکِ عراق و یا در بخش نشریه ی سازمان در فرانسه شاهد آن بودم هنوز خام و شکل نیافته بود. در اینجا به ذکر یک نمونه اکتفا می کنم :
"خ" را که می گفت "انقلاب کرده" است صدا کردند. او رفت و روی صندلی انقلاب نشست. رئیس قاضی ها ، مهدی برائی عضو دفتر سیاسی و تعداد دیگری از اعضای مرکزیت هیئت قضات را تشکیل می دادند. "خ" شروع به صحبت نمود اما بر خلاف روش انقلاب کردن که همانا در هم شکستن خود و بر افراشتن رجوی بود. او از پروسه ی فعالیت های نظامی و سیاسی اش گفت و اینکه عاشق سازمان مجاهدین است. لحظاتی بعد چون خودش به خودش حمله نکرده بود، جملات شروع شد. یکی از اعضای مرکزیت خطاب به او گفت : " تو در مدتی که در تشکیلات بوده ای، چه در کردستان و چه اینجا، خطی از لجن پشت سَرَت ترسیم کرده ای. هیچ مسئولی نیست که از تو شاکی نباشد و ....." یکی از وسط حاضران (افراد سطح پائین) از موضع منکراتی گفت که : " او تنظیم رابطه اش با خواهران بد بود" یکی دیگر گفت : " فلان شب، فلان جا کار می کردم تا خواهر ها با ما بودند با جدیت کار می کرد، اما همینکه آنها رفتنید دیگر دست و دلش به کار نمی رفت."
در مجموع نود در صد از حملاتی که به "خ" می شد از موضع اخلاقی و منکراتی بود و شاید ده درصد بار تشکیلاتی داشت.
اما "خ" در برابر این جملات عکس العمل نشان نداد. آنها را ظاهرأ نپذیرفت زیرا سکوت کرد. باز هم از این سوی و آن سوی جلسه به او حمله کردند. کم کم عدم تعادل در او مشاهده می شد. یکی دو نوبت از روی صندلی بلند شد و خطاب به جمع گفت : "بچه ها شما باید در برابر مریم و مسعود انقلاب کنید. همه تان باید بسوزید، من هم انقلاب کرده ام." اما در هر حال چون درهم نشکست،در انقلابش رفوزه شد و مهدی برائی خطاب به او گفت که : "تو دیگر عضو سازمان نیستی و اخراج می شوی". آن فرد بعد ها پروسه ی گسست و پیوست با سازمان داشت و عاقبت در زمان اعلام عملیات موسوم به "فروغ جاویدان" در حالیکه مدتی بود در بیرون از سازمان بسر می برد با هیجان عازم عراق شد و در همین عملیات نیز به همراه خیلی عظیم از افراد دیگر سازمان جان خود را از دست داد.
(ادامه دارد)
اعزام به عراق

کاخ مروارید در زمینی به وسعت ۱۱۱ هکتار با ۲۵۰۰ متر زیربنا در مهرشهر کرج احداث شده است. این بنا شامل فضاهای متعددی از جمله سالن طلایی، دفتر کار مخصوص، سالن پذیرایی، سالن سینما، سالن بیلیارد، استخر، آب‌نما، محل نگهداری پرندگان کمیاب، اتاق‌های خواب و غیره بوده است.

اسناد فروش غیر قانونی کاخ شمس به سپاه + عکس اسناد


کاخ مروارید در زمینی به وسعت ۱۱۱ هکتار با ۲۵۰۰ متر زیربنا در مهرشهر کرج احداث شده است. این بنا شامل فضاهای متعددی از جمله سالن طلایی، دفتر کار مخصوص، سالن پذیرایی، سالن سینما، سالن بیلیارد، استخر، آب‌نما، محل نگهداری پرندگان کمیاب، اتاق‌های خواب و غیره بوده است.
این اثر در تاریخ ۱۳۸۱/۱۱/۱۲ با شماره ۷۰۶۷ در فهرست آثار ملی به ثبت رسید.
سایت خبری معماری نیوز پیشتر با انتشار اخباری، از تغییر کاربری کاخ مروارید(شمس) توسط یک ارگان نظامی و با مصوبات مسئولین شهری وقت کرج، خبر داده بود.
این اقدام غیر قانونی پس از بازتاب وسیع از طریق رسانه ها؛ مورد انتقاد افکار عمومی قرار گرفت و شورایعالی شهرسازی و معماری در دولت آقای روحانی، مصوبه‌های مربوط به فروش و تغییر کاربری آن را لغو کرد.
کاخ مروارید (شمس) بین سالهای ۱۳۴۵-۱۳۴۷ خورشیدی توسط وسلی پیترز و بنیاد فرانک لوید رایت، آرشیتکت نامدار آمریکایی به مبلغ یک میلیون دلار ساخته شد. این کاخ در کرج تا پیش از بهمن ۱۳۵۷ در اختیار شمس، خواهر شاه مخلوع قرار داشت.
اما نکته مهم این است که این کاخ چگونه فروخته شد!
در خصوص تغییر کاربری و اقدام به فروش کاخ مروارید، با توجه به تبصره یک ماده واحده و تبصره ۲ قانون تشکیل سازمان میراث فرهنگی کشور مورخ ۱۳۶۴/۱۱/۲۶ و بندهای ماده ۳ قانون اساسنامه سازمان میراث فرهنگی، نقل و انتقال صورت پذیرفته فاقد وجاهت قانونی و مشمول مواد ۵۵۸ تا ۵۶۹ کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی می باشد و از سوی دیگر تغییر کاربری اراضی موصوف مشمول قانون منع فروش بوده است.
موقعیت اثر:
کاخ مروارید (شمس) در زمینی به مساحت ۱۱۱ هکتار عرصه و باغات و ۲۵۰۰ متر مربع اعیان در سال ۱۳۴۷-۱۳۴۵ شمسی ساخته شد.
تا قبل از انقلاب شکوهمند ۵۷ این کاخ در اختیار شمس پهلوی، خواهر شاه مخلوع قرار داشت. اما پس از پیروزی انقلاب، مالکیت آن در اختیار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قرار گرفت.
این اثر در تاریخ ۱۳۸۱/۱۱/۱۲ با شماره ۷۰۶۷ در فهرست آثار ملی به ثبت رسید.
در بازنگری طرح تفصیلی شهر کرج که ویرایش نهایی آن در خرداد ۸۷ توسط مهندسان مشاور باوند صورت گرفت، این مجموعه جزو آثار فرهنگی-تاریخی با ارزش واقع در محدوده طرح توسعه شهر کرج شمرده شد.
با این حال، در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۵ علی رغم اینکه این اثر مشمول قانون منع فروش بوده، اما توسط بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی به مبلغ ۷۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰ ریال فروخته شد.
در تاریخ ۱۳۹۰/۱۲/۲۵ موضوع تغییر کاربری این اثر در کمیسیون ماده ۵ شهر کرج مطرح شد.
این درخواست شامل تغییر کاربری ۷۶/۸ هکتار اراضی کاخ مروارید به شرح زیر بود : ۲۴/۷ هکتار مجموعه کاخ و پیرامون آن در اختیار شهرداری ۱۸/۶ هکتار جهت تامین خدمات عمومی در اختیار مالکین ۲۳ هکتار جهت شوارع و معابر ۲/۲ هکتار جهت کاربری تجاری ۳۲/۷ هکتار جهت کاربری مسکونی برای حدود ۷۰۰۰ واحد مسکونی
همانطور که در تصویر کمیسیون ماده ۵ مشاهده می شود، استاندار، شهردار و معاون امور عمرانی استانداری موافق واگذاری و مدیران کل مسکن وشهرسازی و میراث فرهنگی استان و دبیر کمیسیون از مخالفین این مصوبه بودند.
در تاریخ ۱۳۹۱/۶/۴ میرمحمد غراوی، دبیر وقت شورایعالی معماری و شهرسازی در اقدامی تامل برانگیز از فرهادی، استاندار وقت استان البرز درخواست اصلاح مصوبه از طریق کمیسیون ماده ۵ را کرد!
این مصوبه در تاریخ ۱۳۹۱/۶/۲۱ توسط کمیسیون ماده۵ کرج اصلاح شد. این کمیسیون با تغییر کاربری به شرط تایید شورایعالی شهرسازی و معماری موافقت کرد.
همانگونه که در تصویر زیر مشخص است، از بین افرادی که حق رای داشتند، بجز مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع و گردشگری، الباقی اعضاء با تغییر کاربری موافقت کردند.
سپس مصوبه کمیسیون ماده ۵ به شماره ۴۷۱۸۱مورخ ۱۳۹۱/۶/۲۱ در تاریخ ۱۳۹۱/۷/۵ برای تایید به دبیرخانه شورایعالی شهرسازی و معماری ارسال شد.
این مصوبه در تاریخ ۱۳۹۱/۷/۱۰ در شورایعالی شهرسازی و معماری وقت به تصویب رسید.
در این مصوبه که به پیشنهاد کمیسیون ماده۵ کرج و توسط شورایعالی شهرسازی و معماری به تصویب رسیده بود؛ آمده است: مغایرت اساسی شهر کرج مربوط به تغییر کاربری ۷۶/۸ هکتار اراضی پیرامون کاخ مروارید مهرشهر از فضای سبز، به مسکونی با خدمات مربوطه را مورد بررسی قرار داد و ضمن موافقت با پیشنهاد کمیسیون ماده۵ کرج در این خصوص مقرر نمود: سرانه های مربوطه در چارچوب طرح تدقیق سرانه ها و استقرار جمعیت به میزان۴۰۰ نفر در هر هکتار به تایید و کنترل دبیرخانه شورایعالی شهرسازی و معماری رسیده و متعاقبا ابلاغ گردد.
این مصوبه که توسط شورایعالی شهرسازی و معماری، بعنوان بالاترین مرجع تصمیم‌گیری در مورد تمامی موضوعات شهرسازی و معماری کشور و فرادست کمیسیون ماده ۵ مورد تصویب قرار گرفته بود، داری اشکالات قانون اساسی بود.
این ایرادات شامل موارد زیر است: * عدم توجه به قوانین منع فروش * عدم توجه به ضوابط حریم اثر ملی * عدم طی کامل مراحل استانی (کارگروه زیربنایی و شورای برنامه ریزی استان) * مکاتبه دبیر شورایعالی با استاندار و درخواست اصلاح مصوبه * تایید استقرار جمعیت به میزا ۴۰۰ نفر در هکتار
کاخ مروارید (شمس) را چگونه پس گرفتند؟
بر اساس گزارش معماری نیوز، با توجه به ضرورت رعایت حرائم ابلاغی سازمان میراٍث فرهنگی و گردشگری در مورد اثر فرهنگی تاریخی “کاخ مروارید”، و پس از روی کار آمدن دولت آقای دکتر روحانی؛ پیروز حناچی بعنوان دبیر شورایعالی شهرسازی و معماری مصوبه مورخ ۹۱/۰۷/۱۰ شورایعالی شهرسازی و معماری، با تاکید بر حفظ اراضی پیرامون کاخ مروارید به عنوان بخشی از فضای مجموعه کاخ مروارید را لغو کرد.
حناچی در ابتدا طی نامه ای به شماره ۶۱۱۴۹/۳۰۰ بتاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۲۸ خطاب به طاهری، استاندار و رئیس شورای برنامه ریزی و توسعه استان البرز، دستور داد تا شهرداری کرج نسبت به صدور پروانه و اقدامات اجرایی دستور توقف صادر نماید و همچنین مقرر شد اعضاء مربوط شورایعالی شهرسازی و معماری با هدف بررسی باغات شهر کرج و کاخ مروارید، به کرج سفر کرده و نتیجه آن را گزارش نمایند.
حناچی، دبیر شورایعالی شهرسازی و معماری طی نامه ای به شماره ۷۲۴۱۵/۳۰۰ بتاریخ ۹۲/۱۲/۲۶ به استانداری البرز، ضمن اشاره به غیرقانونی بودن تغییر کاربری اراضی موصوف که مشمول قانون فروش می باشد، به جهت تخطی از نصوص قانون، لغو مصوبه کمیسیون ماده۵ مورخ ۹۱/۲/۲۱ و مصوبه شورایعالی شهرسازی و معماری مورخ ۹۱/۷/۱۰ را ضروری دانست.
در ادامه نیز دادستان عمومی و انقلاب کرج نیز خطاب به مدیرکل سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان البرز، عطف به نامه شماره ۹۳۲۱۵۰/۳۹۶ مورخ ۹۳/۱/۲۷ در خصوص گزارش وضعیت کاخ گلستان اعلام داشت: به محض رویت ابلاغیه نسبت به تصرف و حفاظت از مجموعه برابر مقررات قانونی اقدام نمایید.
تصویر زیر نمای سرانه کاربری های مجموعه کاخ مروارید (شمس) است که اگر این مصوبه لغو نمی شد، اکنون این مجموعه بصورت زیر تفکیک شده بود.
طبق مصوبه ابطال شده کمیسیون ماده۵، پروژه مسکونی ۷۰۰۰ واحدی مقرر شده بود در محل “نارنجی” شکل احداث شود.
معماری نیوز در پایان این گزارش اظهار امیدواری کرده که با روشنگری لازم توسط رسانه ها و همیاری مردم و همکاری مسئولین؛ میراث ملی و تاریخی کشورمان را بطور شایسته تحویل آیندگان دهیم.
منبع:پژواک ایران