۱۳۸۷ فروردین ۲۹, پنجشنبه

مذاکره در سايه تا طرح تأسیس کنسرسيوم غنی سازی اورانيوم در ايران

نگاهی به گزارش های ايندیپندنت و فیگارو
محمد علی اصفهانی


فيگارو، معتبر ترين روزنامه ی متمايل به دولت سارکوزی در فرانسه، در شماره ی چهاردهم آوريل خود، ضمن انتشار فشرده يی از اطلاعات افشا شده توسط روزنامه ی انگليسی اينديپندنت در مورد مذاکرات نهانی احتمالی وابستگان دو دولت ايران و آمريکا از پنج سال پيش تا به حال، از «آماده سازی افکار عمومی در دو کشور ايران و آمريکا، برای مذاکره ی مستقيم» سخن به ميان آورده است.حکومت ملايان به طور عام، و کسانی که از زير عبای ولی فقيه بيرون آمده اند، و يا او را در زير عبای داشته و نداشته ی خودشان پناه داده اند، به طور خاص، قطعاً بر مبنای محاسبات خود، در برافروختن آتش معرکه ی اتمی، «فوايد» فراوانی می بيينند. و از جمله در پناه همين معرکه است که توانسته اند غارت و سرکوب و خفقان و قتل و زندان و شکنجه و اعدام و دست و پا قطع کردن و سنگسار را هروز بيشتر از روز پيش کنند.هر کس هم که ـ با هر عذری و بهانه یی و توجيهی و فريبی ـ چون آنان بر اين آتش می دمد، شريک جرم و جنايت آنان است. شريک همه ی غارت ها و سرکوب ها و قتل ها و شکنجه ها و دست و پا قطع کردن ها و سنگسار ها.

ملّايان، از آنجا که به هيچ پرنسيب ارزشی و اخلاقی و عقيدتی، حتی در چهارچوب همان چيز هايی که خود می گويند اعتقادی نداشتند و ندارند و نخواهند داشت ـ طبعاً و طبيعتاً ـ آمادگی هر نوع معامله ی پس پرده با هر اهريمنی را در هر جای جهان داشتند و دارند و خواهند داشت.زخم بزگی که همينان، با ماجرای «اکتبر سورپرايز» و زد و بند با ريگان، به منظور شکست دادن جيمی کارتر در انتخابات رياست جمهوری آمريکا، بر پيکر تمامی جهان وارد آورده اند، نه تنها هنوز التيام نيافته است، بلکه به تعبيری، زمينه ساز بيماری هاری ويژه و بی سابقه يی در آمريکا شده است که معروف ترين مبتلای به آن، جرج دبليو بوش نام دارد.ايران ـ کنترا هم که از يادمان نرفته است.و نيز تحويل گرفتن سلاح از اسراييل (حتی به صورت رايگان، و به حساب بدهی های گذشته ی اسراييل به ايران در زمان شاه) به منظور فتح قدس از طريق کربلا و نابودی رژيم اشغالگر با سلاح های خود او.اما آنچه اين موجودات قدرت فهمش را ندارند، ناهمخوانی ماهوی سيستم اقتصادی و سياسی و فرهنگيشان است با سيستم سرمايه داری پيشرفته ی امپرياليسم، و به خصوص، با نياز های جديد امپرياليسم آمريکا در «خاورميانه ی بزرگ».نفهمی يی که بهای آن می تواند علاوه بر انهدام خودشان، انهدام تمامی ايران باشد.

بیماری کودکانه یا دیوار بلند حاشا؟! سی سال پس از تشکیل شاخه کردستان فداییان!

غللامرضا زنگنه :
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خودرا باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت (حافظ)
توضیح:
دوستانی که مقاله قبلی مرا تحت عنوان بهار ۱٣٨۷، سی سال بعد از تشکیل شاخه کردستان خوانده اند، در جریان هستند که از جانب سازمان فداییان اکثریت به رفیقی بنام آقای بهزاد کریمی، از میان خود مراجعه کرده و درخواست نموده اند به نوشته من به دلیل سابقه قدیمی و آشنایی با مسایل کردستان، پاسخ دهند. ایشان به این دعوت لبیک گفته و سعی کرده است به بهانه های واهی استدلال خود را به خواننده تحمیل کرده و مطلب مرا "کژخوانی تاریخ با حضور زندگانی" همچون ایشان، معرفی نمایند. با اینکه خوشحالم که آقای بهزاد کریمی هنوز زنده اند اما شک دارم که در جایگاه واقعی، با این سابقه طولانی قرار داشته باشند. اساس و دیدگاه هر نقاد قبل از انتقاد کردن از نوشته ای، کشف دیدگاه و هدف نویسنده آن نگارش است و مسلما" من نیز از این حق خود استفاده کرده و به این موضوع اشاره می کنم که هدف نوشته آقای بهزاد کریمی نه روشن شدن کامل حقایق مربوط به آن سالها، که خارج کردن رقیب از گود به بهانه اطلاعات بیشتر دانستن است و مرا مجبور می سازد، علاوه بر اینکه من از خود دفاع کنم، بلکه از ظلمی که به ایشان نیز روا شده است نیز داد سخن زنم و از خود بپرسم که چرا برخی از درون سازمان اکثریت به ایشان مراجعه می کنند و می خواهند تا ازآن چیزی که وی زمانی برایش زحمت کشیده است و کسانی به باد داده اند، بعد از این همه سال به فراموشی سپردن، دفاع کند. آنها که سالیان درازی است قالیچه خوش رنگ، خوش نام و زینتی فدایی، جنبش جوانان آزادیخواه دوران ستم شاهی را در تاریکی و ظلمت پوشانده اند. تابش روشنایی بر آن نقاط کور، تنها از آنهایی بر می آید که ایده های تازه برای گفتن دارند و با تحلیل صریح تاریخی و نه بیان وقایع تاریخی به تنهایی آنچنان که آقای بهزاد کریمی علاقه دارند راجع به آن بنویسند، پا به میدان بگذارند

یاداشتی بر بیانیه حزب کمونیست کارگریدر مورد فیلم فتنه سعید کرامت


رهبری حککا [حزب کمونیست کارگری ایران] طی اطلاعیه ای تحت عنوان "بیانیه حزب کمونیست کارگری در باره فیلم فتنه و تحولات پیرامون آن"، تصویر یک قهرمان آزادیخواه را از آقای Geert Wilders سازنده آن فیلم داده است. این موضع گیری حککا یکبار دیگر این حقیقت ناامید کننده را تاکید کرد که آن حزب علیرغم لفاظی چپ، در خیلی موارد از منظر سیاسی ناسیونالیسم پرو-غرب ایرانی به تحولات سیاسی مینگرد. به منظور نشان دادن اشکال سیاسی شیوه برخورد حککا به این فیلم، لازم است که ابتدا شناخت مختصری از هویت سیاسی کارگردان فیلم داشته باشیم و سپس بیانیه مورد اشاره را مورد بررسی قرار دهیم. خیرت ویلدرز کارگرادان فیلم مورد بحث، یک فعال متعصب مسیحیت، رهبر یکی از احزاب دست راستی، مخالف مهاجران شرقی و نماینده پارلمان هلند است. سیاست های پرو-اسرائیلی و همچنین ضدپناهنده آقای ویلدررز در هلند از جانب احزاب دیگر هلندی و همچنین سازمانهای مدافع حقوق بشر بارها مورد انتقاد قرار گرفته است. نامبرده فیلم فتنه را از منظر سیاسی یک مسیحی متدین و به قصد راه انداختن جنگ صلیبی بین مسلمانان و مسیحیان ساخته شده است. بعضی به دلیل وجود این دیدگاه مستتر در فیلم و برخی دیگر به هر دلیل دیگر کار او را محکوم کردند. اما رهبری حککا تنها ضداسلامی بودن فیلم را دیده است. به همین دلیل طی بیانیه مورد اشاره، برخورد به این سردار جنگ صلیبی قرن بیستم را "حمله بیشرمانه به حق آزادی بیان" قلمداد کرده و یاد آور شده است که "این یک جهاد هماهنگ علیه جریان سکولار، چپ و آزادیخواه است که در چند سال گذشته بویژه در غرب سر بلند کرده است. این یک تعرض بی سابقه به ارزش هایی است که جنبش سوسیالیستی و آزادیخواه در غرب است که چند نسل برای آن جنگیده است." امیدوارم به هیچ فعالی از "سازمان مسلمان سابق" برنخورد؛ اما بایستی اذعان کنم که ضداسلامی بودن خیرت ویلدوز همان اندازه برای بشریت ارزشمند است که ضد امپریالیست بودن خمینی یا مقتدا صدر. اما بنظر میرسد که این شباهت برای رهبری حککا اهمیت ندارد. به همین دلیل در چند سطر بالا به شیوه ای شفاف، با اعتماد و افتخار، خود را پشت سر سیاستمداری که حتی احزاب هلند هم او را دست راستی میدانند- بخط کرده و بدون اشاره مستقیم به اسمش- او را سردار سکولاریزم، چپ، آزادیخواهی و جنبش سوسیالیستی قلمداد میکنند. این درجه از سمپاتی به یک سیاستمدار راست محدود به رهبری حککا نمی شود. بخشهای مختلف میلیتانت سلطنت طلب و جناحهایی از جمهوریخواهان ملی هم حامل چنین نگرشی هستند. برخلاف ادعای حککا، دعوای مورد اشاره جدال بشریت آزادیخواه و سکولار نبود. بلکه دعوای جناحهای مختلف بورژوازی غربی بر سر شیوه مهار جنبش اسلام سیاسی بود. آن کشمکش ربطی به سکولاریزم ندارد. از طرفی دیگر، هویت و افق سیاسی سازنده فیلم فتنه از همه نیروهای منتقد اروپائیش ارتجاعی تر و مروج جنگ صلیبی است. در این جریان آزادی بیان کسی هم نقض نشده است. کسی بخاطرابراز نظر بازداشت و یا تحت پیگرد قانونی قرار نگرفته است. در نتیجه پرداختن به حق آزادی بیان در جریان این ماجرا بسیار بی ربط است. دفاع حککا از حرکت جریانات و یا شخصیت های دست راستی ناشی از کج فهمی نیست بلکه تداوم یک افق سیاسی است. این افق ریشه در جهتگیری سیاسی ای دارد که بعد از انشعاب ۲۰۰۴ سمت سوی آن حزب را شکل داد. اولین نمود این افق تشویق مردم به لبیک گفتن به فرا خوان هخا بود. این شیوه همدردی با جنبش ها دیگر در جریان فعالیت های چند سال پیش الاحواز و عربده کشی قومی بعضی از مناطق آذر بایجان تکرار شد. برای پذیرش در چنین جنبشهایی فعالین تشکیلات خارج آن حزب در سازمانی دیگر تحت عنوان "مسلمانان سابق" سازمان داده اند. رهبری حککا این دنباله روی از جنبشهای دیگر را "دخالت گری" می نامد. اما بنظر من این انگیزه دخالتگری نیست که این دوستان را به دنبال امثال هخا و ویلدرز میکشاند. این غریزه جنبشی است که آنها را به سیاهی لشکر این و آن تبدیل می نماید. در مدت چند سال اخیرمکررا حککا مبدل به عقبدار غافله هر نیروی راستی که مخالفت جمهوری اسلامی بوده و توانسته است که توجهاتی به خودش جلب کند، شده است. هخا، جنبش های الاحواز و پان ترکسیم و امید به حمله آمریکا به ایران نمونه های هستند که رهبری حککا احساس خویشاونده با آنها کرده است. در رابطه با اسلام و جنبش های اسلامی هم، نظر رهبری حککا در چندین مورد در تطابق با نظرات واشنگتن و تل آویو بوده است. بعنوان مثال در جریان جنگ اسرائیل علیه مردم لبنان، رهبری حککا این ایده را ترویج میکرد که پیش شرط حل مسئله فلسطین خلع سلاح نیروهای اسلامی است. غافل از اینکه رشد اسلام سیاسی خود محصول سیاست نژاد پرستانه اسرائیل و دخالتها متمادی چندین قرن اخیر کشورهای غربی در خاور میانه می باشد. حککا اخیرا هم وکیل مدافع خیرت ویلدرز شده است تنها به این دلیل که نامبرده یک فرد ضد اسلامی است. رهبری حککا مجاز است خود را با هر جنبش و یا شخصیت راستگرا و ارتجاعی در یک صف ببیند. اما یک انسان آزادیخواه جدی آنقدر باید روشن بین باشد که بتواند در سایه لفاظی چپ رهبری آن حزب سیاست های راست آنها ببیند. s.keramat@gmail.com