قای قرائتی و همفکران وی، ازدواج موقت را از اعضای خانواده های خود آغاز کنند! |
قرائتی رئیس ستاد اقامه نماز با اشاره به
توجه به ازدواج دانشجویی در دانشگاهها گفت: مسئله ازدواج موقت باید در
دانشگاهها راه بیفتد؛ وگرنه در محیط دانشگاه انجام حرام و گناه افزایش
پیدا میکند.
به گزارش همشهری آنلاین حجتالاسلام
قرائتی در دومین نشست روسای دانشگاههای سراسر کشور که صبح امروز در
دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد، گفت: بحث اسلامی شدن دانشگاهها مقولهای
است که در وزارت علوم بویژه در میان روسا جدی گرفته نمیشود.
قرائتی با اشاره به نوع روابط دانشجویان و
اساتید در دانشگاهها گفت: برخوردها در دانشگاهها علمی شده که این باعث
افزایش مشکلات اخلاقی در دانشگاهها شده است؛ بنابراین مشکل ما تحصیلات
نیست، بلکه اخلاق و برخورد می باشد.
رئیس ستاد اقامه نماز با اشاره به توجه به
ازدواج دانشجویی در دانشگاهها گفت: مسئله ازدواج موقت باید در دانشگاهها
راه بیفتد؛ وگرنه در محیط دانشگاه انجام حرام و گناه افزایش پیدا میکند و
بنابراین باید برای ازدواج دانشجویی فکر اساسی شود./ همشهری آنلاین دوشنبه
20 شهریور 1391
***
از نظر راقم این توصیه و پیام چنان سخیف و
غیر منطقی و مغایر با اصول و ارزش های انسانی و اخلاقی است که فاقد اهمیت
لازم برای پرداختن به آن است.
اما با توجه این که اکثر نزدیک به اتفاق
دختران دانشجوی دانشگاه ها جزء افراد باکره و مجرد هستند و طبق فتوای مشهور
فقهای زنده و حاضر در مورد صیغه شدن دختر باکره، که اذن پدر را احتیاط
واجب می دانند و آیات عظام همچون
خمینی، سیستانی، شبیری زنجانی، تبریزی و نوری همدانی اساسا اذن پدر را در
این مورد لازم بیان کرده اند، با فرض تن دادن دختران دانشجو به متعه، هیچ
پدر باشرفی اجازه چنین عملی را برای بدبخت و بدفرجام کردن دختران خود صادر
نخواهد کرد.
لذا چنان چه آقای قرائتی و سایر اشخاصی که
با وی هم نظرند و صیغه شدن دختران دانشجو را امر خیری می دانند و اصرار
دارند آنرا در دانشگاه باب کنند، از آنجا که آنها در همه امور صدرنشین و
پیشتاز محسوب می شوند پیشنهاد می شود که رسما از دختران و نوه های دختری و
سایر اعضای خانواده خود آغاز کنند، زیرا فرموده اند: أَغبَطُ النّاسِ المُسارِعُ إِلَى الخَيراتِ؛ شايسته ترين مردم كه مورد غبطه قرار گيرد كسى است كه براى انجام كار خير سبقت مى گيرد.
در این صورت اگر نتیجه مطلوب این امر خیر(!) در جامعه آشکار شد، شاید دیگران نیز در مورد چنین پیشنهاداتی کمی تامل کنند!
|
۱۳۹۱ شهریور ۲۲, چهارشنبه
قای قرائتی و همفکران وی، ازدواج موقت را از اعضای خانواده های خود آغاز کنند!
ایرانیان مهماننواز هستند؛ مثبت نگاه کنید
با سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس، از هدف تا هزینههای اجلاس عدم تعهد
ایرانیان مهماننواز هستند؛ مثبت نگاه کنید
29 Aug 2012
■ مسیح علینژاد
جمهوری اسلامی ایران روزهای
نهم و دهم شهریور میزبان نزدیک به هفت هزار نفر به عنوان نمايندگان کشورهای
عضو جنبش عدم تعهد و همچنین دبیرکل سازمان ملل متحد در تهران است. اجلاس
تهران با واکنش های متعددی از سوی فعالان سیاسی، حقوق بشری و روزنامه
نگاران مواجه شده است.
با سید حسین نقوی حسینی سخنگوی کمیسیون
امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ایران در مورد محورهای اصلی این اجلاس و
همچنین حاشیه ها و هزینه های برگزاری این نشست گفتگویی انجام داده ایم.
از آنجایی که هم حاشیه و هم متن نشست جنبش عدم تعهد در ایران بازتاب زیادی
داشت، می خواستم در این مورد با شما به عنوان سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و
سیاست خارجی مجلس ایران گفتگو کنم. فکر می کنید با توجه به تبلیغات زیادی
که مقامات جمهوری اسلامی در مورد این اجلاس انجام داده اند، این نشست چه
وزن و پیامی دارد و به دنبال چه فرصت هایی می گردد؟
برگزاری این اجلاس در تهران معنای متفاوتی
دارد. غربی ها و به ویژه آمریکایی ها تلاش کرده اند ایران را به عنوان یک
کشوری منزوی در افکار عمومی جهان به نمایش بگذارند. برگزاری این اجلاس خط
بطلانی بر ادعاهای آمریکا و متحدان غربی آن و لابی های صهیونیستی کشید و
نشان داد که ایران نه تنها منزوی نیست؛ بلکه میزبان بیش از ۱۲۰ هیات
دیپلماتیک از کشورهای مختلف و ۱۷ هیات از مجامع بین المللی است.
یعنی ایران به دلیل اینکه توسط همان
کشورهای غربی که می گویید تحریم شده است، به دنبال تقویت خود با کشورهای در
حال توسعه است تا نقش این تحریم ها را کمرنگ تر کند؟ آیا دنبال چنین
اثرگذاری در اجلاس هستید؟
اجلاس بستری فراهم می کند برای گفتگوهای اعضای جنبش
عدم تعهد پیرامون مسائل مهمی مثل حوزه همکاری های اقتصادی تا قدرت های
بزرگ نتوانند از ابزار اقتصادی به عنوان اهرم فشار علیه کشورهای عضو جنبش
عدم تعهد استفاده بکنند. در اجلاس به این سو حرکت می کنیم که اگر کشوری
خواست اعضای جنبش عدم تعهد را از لحاظ اقتصادی تحت فشار قرار دهد، بقیه اعضا به کمک آن کشور بروند تا آن کشور عضو تحت فشار و تحریم قرار نگیرد.
سخنگوی آقای بان کی مون دبیرکل سازمان
ملل گفتند که ایشان دغدغه هایی در مورد فعالیت های هسته ای ایران دارند. در
اجلاس تهران به این دغدغه ها چگونه پرداخته شد؟
در اجلاس تهران مباحث مهمی مثل حق بهره برداری از انرژی هسته ای اعضای جنبش
عدم تعهد و ضرورت حمایت اعضا از همدیگر در بهره برداری از این انرژی بحث
شد. همچنین در این نشست اتومبیل های متعلق به دانشمندان هسته ای که در
ایران ترور شده اند نیز به نمایش گذاشته شده که اجلاس در این مورد وارد
گفتگوی جدی شده و در این زمینه در بیانیه نهایی هم نکات مهمی مطرح خواهد
شد.
به تروریسم دولتی اشاره کرده اید و
حضور خانواده هایی که عزیزان شان را در ترور از دست داده اند. قبلا هم
خانواده های ایرانی دیگری که عزیزان شان را در حوادث بعد از انتخابات از
دست دادند درخواست دیدار با آقای بان کی مون را کرده بودند. آیا به خواسته
های این خانواده ها هم توجه می شود؟
دبیرکل سازمان ملل در تهران دفتر دارد و خودشان درخواست ها را می بینند و بررسی می کنند.
اخیرا روزنامه گاردین هم به اخباری
پرداخته مبنی بر اینکه برخی از فعالان سیاسی درخواست کرده اند که آقای بان
کی مون در تهران با آقایان موسوی و کروبی که قبلا از سران جمهوری اسلامی
بوده ولی اکنون در خصر خانگی هستند دیدار کند. این خواسته را چگونه ارزیابی
می کنید؟
این خبرها که فکر می کنم کذب محض باشد، چرا که
بان کی مون برای شرکت در اجلاس عدم تعهد در ایران حضور پیدا کرده است.
دیدارها و ملاقات های او هم مشخص است و دفتر ایشان برنامه ها را مدون کرده
است. اگر قرار باشد که آقای بان کی مون با کسی ملاقات کند که صدها درخواست
دیگر وجود دارد. کمیسیون امنیت ملی مجلس که من سخنگوی آن هستم، رسما از
ایشان دعوت کرده که در کمیسیون حضور پیدا کنند و به سوالات جدی ما پاسخ
دهند که چرا سازمان ملل متحد راجع به تروریسم، حقوق بشر و انرژی هسته ای
برخورد دو گانه دارد. چرا در مواضع سازمان ملل برخورد سیاسی صورت می گیرد و
یک سری کشورها باید بیایند علیه یک عضو سازمان ملل اعمال تحریم بکنند؟ چرا
جمهوری اسلامی باید تحریم شود و چرا سازمان ملل از عضو خودش دفاع نمی کند.
مجامع علمی دانشگاهی و ان جی او های حقوق بشری و خانواده شهدای ترور هسته
ای درخواست ملاقات با ایشان را دارند. اگر قرار باشد ایشان با هر کسی
ملاقات کند که درخواست های زیادی وجود دارد.
همانگونه که شما بحث برخوردهای دوگانه
سازمان ملل را مطرح می کنید و می گویید می خواهید در این مورد از آقای بان
کی مون سوال کنید، به نظر می رسد که برخورد دوگانه ایران در مواجهه با ترور
دولتی هم از طرف خیلی از فعالان سیاسی مطرح می شود. فکر نمی کنید شاید به
همین دلیل است که برخی از فعالان سیاسی یا خانواده های کشته شدگان انتخابات
وقتی می بینند به خواسته های آنان در داخل ایران توجه نمی شود درخواست
دیدار با آقای بان کی مون را مطرح می کنند؟
اینها یک نوع فضاسازی هایی است که فتنه گران
بعد از انتخابات می خواهند ایجاد کنند تا موفقیت دیپلماتیک ایران برای حضور
۱۲۰ هیات کشورهای مختلف به همراه آقای بان کی مون را تحت الشعاع قرار دهند
و فکر می کنم اینها یک نوع فعالیت های سیاسی محسوب می شود.
به هر حال اینها بخشی از جامعه ایران
هستند که در داخل ایران توجهی به خواسته های آنها نمی شود. به عنوان مثال
دولت ایران به خبرگزاری و رسانه های داخلی بخش نامه ای ارسال کرده و نوشته
که حق ندارند در مورد تضییع حقوق بشر، نقض آزادی های اجتماعی در ایران و
کلا اخباری که اجلاس کشورهای غیر متعهد را تحت الشعاع قرار دهد، خبررسانی
کنند. این رفتار را چگونه می بینید؟
من چنین چیزی را نشنیدم و این ادعا را تکذیب می
کنم. فکر نمی کنم حقیقت داشته باشد، به خاطر اینکه در کشور ما آزادی وجود
دارد. همه خبرنگارها و دوربین ها در اجلاس حضور دارند و به صورت زنده دارند
این نشست را گزارش می دهند. چه ضرورتی دارد که به خبرنگاران بگویند چه
چیزی بنویسند و چه چیزی را ننویسند. من شدیدا این ادعا را تکذیب می کنم.
این سند محرمانه را رسانه ها منتشر
کرده اند. در بخشی از آن نوشته شده، انتشار اخبار و اختلافات میان مسولان
که برداشت تفرقه از آن شود ممنوع است. یا انعکاس تخریبی در مورد اجلاس
ممنوع است و برای خبرنگاران هم در همین مورد کلاس های توجیهی برگزار کرده
اند و این سند منتشر شده است.
نه ببینید، خیلی چیزها را خبرگزاری ها منتشر می
کنند. من اصلا چنین چیزی را قبول ندارم. نمی دانم چه کسانی این این سندها
را به نام جمهوری اسلامی منتشر می کنند؟ رسانه ها گاهی می گویند اورانیوم
غنی شده ۲۷ درصد در ایران پیدا کردیم و هیچ سندی هم ارائه نمی دهند. اصلا
در این زمینه دولت دخالت نمی کند …
امروز یکی از خبرنگاران گزارش داده در
حاشیه اجلاس سرعت اینترنت خیلی بالا است و سایت ها هم فیلتر نیستند و
خبرنگاران از امکانات خوبی بهره مند هستند. این فضا را در چه راستایی
ارزیابی می کنید؟
بله به اعتقاد من یک فضای باز و آزادی برای
انتقال اخبار اجلاس وجود دارد و جمهوری اسلامی هیچگاه برای هیچ رسانه و
روزنامه ای محدودیت ایجاد نمی کند.
و همه اینها حقی است که مردم ایران هم
می توانند از آن بهره مند باشند. یعنی اگر سران کشورهای غیر متعهد در ایران
حضور نداشته باشند، مردم می توانند اینترنت پر سرعت داشته باشند و سایت ها
فیلتر نشوند؟
در مورد فلیتر شدن سایت ها ما قانون فعالیت
رسانه ای داریم. هر کسی قانونی رفتار کند سایت او آزاد است و از سرعت بالا
هم برخوردار است؛ اما اگر از دایره قانون خارج شود سایت یا هر نوع خبرگزاری
و وب سایتی که باشد مطابق قانون با او برخورد خواهد شد. این چیزی نیست که
مثلا در دوران اجلاس چنین امتیازی به آنها داده شده باشد.
گزارش شده است که در محدوده اجلاس خیلی
از وب سایت های خبری فیلتر نیست ولی وقتی از آن محدوده خارج می شوند
بسیاری از وب سایت های خبری سانسور و فیلتر هستند. آیا این سیاست دوگانه
جمهوری اسلامی نیست که می خواهد به سران کشورهای غیر متعهد نشان دهد که در
ایران آزادی وجود دارد؟ آیا خارج از محدوده اجلاس چنین آزادی برای خود مردم
ایران وجود دارد؟
مگر آمریکایی ها به ما اجازه می دهند؟ مگر
اروپایی ها به ما اجازه می دهند؟ مگر آمریکایی ها فیلتر نمی کنند؟ مگر
اروپایی ها فیلتر نمی کنند؟ مگر آمریکایی ها شبانه نمی ریزند در خانه
مخالفان جنگ و به آنها حمله نمی کنند؟
اگر آمریکایی ها و اروپایی ها هم وب
سایت های خبری را فیلتر می کنند، آنها هم اشتباه می کنند ولی سوال من از
شماست که آیا این را یک سیاست دوگانه نمی دانید که جمهوری اسلامی ابزارهای
اینترنتی را فقط برای مصلحت های خاص خودش آزاد می گذارد؟
ما یک موقع می خواهیم از امکانات رسانه ای در
جهت اطلاع رسانی به افکار عمومی استفاده کنیم. آنگاه جمهوری اسلامی اعتقاد
دارد از همه این ابزارها باید استفاده کند؛ اما گاهی وقت ها از این ابزارها
بر خلاف منافع ملت استفاده می شود. مگر سایت آقای احمد توکلی فیلتر نمی
شود؟ مگر آقای توکلی مخالف نظام است؟ مگر ایشان نیروی انقلاب نیست، ولی
فیلتر می شود. بلاخره ما قانون داریم. کسی که در چارچوب منافع ملی کشور ما
عمل کند ما به او اجازه عمل می دهیم. این ابزارهای اینترنتی که امروز آزاد
هستند، دارند در مورد اخبار یک اجلاس مهم بین المللی اطلاع رسانی می کنند.
ما از آنها استقبال و حمایت می کنیم.
من هم سوالات و انتقاداتی که مردم در
همین شبکه های اینترنتی از طریق فیلترشکن وارد می شوند و اطلاع رسانی می
کنند را از شما می پرسم. الان گفته می شود حتی حضور نیروهای انتظامی و گشت
ارشاد در سطح شهر تهران برای برخورد با بدحجابی کمرنگ شده است. آیا می
خواهند بگویند که جوانان در ایران آزاد هستند؟
هیچ ظاهری ساخته نشده. آن خبرگزاری هایی که این
نوع خبرها را مطرح می کنند می خواهند برگزاری یک اجلاس مهم که موفقیت خود
را به رخ آمریکایی ها و اسراییلی ها می کشاند را تحت الشعاع حرف های بیهوده
قرار دهند. این ها همه توطئه آمریکایی ها و اسراییلی ها است.
معمولا در خیلی از کشورها چنین است که
از مسئولان سوال می کنند برگزاری چنین اجلاس بزرگی چقدر هزینه داشته است و
من هم چون در نوشته هایی خوانده ام که مثلا یک گروه تشریفاتی این اجلاس چند
مدل غذا برای میهمانان تهیه کرده اند و مواردی از این دست، ترجیح می دهم
از خود شما خیلی شفاف بپرسم برگزاری چنین نشستی چقدر هزینه برای جمهوری
اسلامی داشت؟
جمهوری اسلامی ایران میزبان ۱۲۰ هیات از
کشورهای مختلف و مهم دنیاست. این کشورها هر کدام در سرویس غذاهای خود سلایق
مختلفی دارند. ما وقتی به عنوان نمایندگان جمهوری اسلامی به کشورهای دیگر
می رویم، آیا آنها سلایق ما را رعایت نمی کنند؟ آنها رعایت می کنند و
غذاهایی که متناسب با فرهنگ ما باشد را در اختیار ما می گذارند. الان هم
۱۲۰ هیات از کشورهای مختلف و مهم دنیا در ایران حضور دارند. شما توقع دارید
ما فقط یک مدل غذا به آنها بدهیم؟ باید ۱۲۰ مدل غذا در این اجلاس سرو می
کردیم، برای اینکه بالاخره رعایت شود.
سوال من کاملا شفاف و روشن است. در
واقع مهم نیست که خبرنگاران از سرو زرشک پلو با مرغ، فسنجان یا غذاهای
ایرانی دیگر برای مهمانان اجلاس گزارش می دهند و فکر می کنم پاسخ شما هم در
این مورد کافی است. سوال مشخص در مورد هزینه برگزاری اجلاس است؟
ببینید، من دکترای علوم سیاسی دارم. پانزده
اجلاس گذشته را بررسی کردم. استقبالی که از اجلاس تهران صورت گرفت از حد
متوسط اجلاس های گذشته در کشورهای دیگر بالاتر بود. یعنی حضور روسای حکومت
ها، حضور وزرای خارجه، حضور کارشناسان و هیات های کارشناسی در اجلاس تهران
از معدل حضورهای گذشته بزرگ تر بود. یعنی یک استقبال بی نظیر شد و یک نشست
خیلی مهم برگزار شد. این یک موفقیت بزرگ برای جمهوری اسلامی است، علی رغم
همه تلاش هایی که غربی ها کرده اند. لابی های صهیونیستی با سران برخی
کشورها صحبت کردند تا آنها را از شرکت در اجلاس تهران منصرف کنند. این
موفقیت بزرگ حیف است که تحت تاثیر مثلا این قرار بگیرد که چند لیوان روی
میز بود یا به چند نفر میوه دادند …
پاسخ شما درست؛ اما سوال من خیلی ساده است که آیا ایرانیان می توانند بدانند که هزینه این اجلاس برای کشورشان چقدر بوده؟
ما ایرانی ها مهمان نواز هستیم، یعنی اگر من
مهمانی به خانه ام بیاید، شده نان شبم را بگذارم و وسیله زندگی ام را
بفروشم حتما از مهمانم پذیرایی خوبی می کنم. این ویژگی ما ایرانی هاست. چرا
به ابعاد مثبت این کار نگاه نمی کنید؟ به بعد مثبت این کار نگاه کنید.
: سايت بازتاب :اقامت اعضای خانواده حسين شريعتمداري،نماينده رهبری مدير مسئول کيهان در اروپا و آمريکا
1شهريور : سايت بازتاب :اقامت اعضای خانواده حسين شريعتمداري،نماينده رهبری مدير مسئول کيهان در اروپا و آمريکا
سايت بازتاب در واکنش به مطالب روزنامه کيهان درباره اين سايت خبر داد که اعضای خانواده حسين شريعتمداري،نماينده رهبری در روزنامه کيهان در اروپا و آمريکا اقامت دارند.
اين سايت در مطلب خود خطاب به حسين شريعتمداري،مدير مسئول روزنامه کيهان خاطرنشان کرده است:اعضای سايت بازتاب، نه تنها هيچ ارتباطی با بيگانگان ندارند، بلکه اساسا پايشان به کشورهای اروپايی و آمريکايی که برخی اعضای خانواده شما چند سالی است در آنجا با پول بيت المال رحل اقامت افکنده اند، نرسيده است.
در ادامه مطلب اين سايت خطاب به نماينده رهبری در روزنامه کيهان آمده است:اگر تنها نگاهی به پرونده جنابعالی و برخی همکارانتان بيندازيم، فارغ از رانت خواری و روابط آلوده، بوی تعفن ناشی از اين همه دروغگويي، افترا، توهين و پرده دری که از قبيح ترين گناهان می باشد و متاسفانه شما و برخی همکارانتان هزاران بار مرتکب اين معاصی شده ايد، روان را می آزارد.
متن پاسخ بازتاب به شريعتمداری
" و عباد الرحمن الذين يمشون علی الارض هونا؛ و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما
جناب آقای حسين شريعتمداری
سلام عليکم
در روزنامه امروز کيهان، جنابعالی و برخی همکاران پاکدستتان! برای چندمين بار اقدام به فحاشی و اهانت های مکرر به سايت بازتاب و دوستان فعال در اين رسانه کردند.
هرچند بنای سايت «بازتاب»، تاکنون بر عدم ورود به حوزه شخصی افراد و صرفا پرداختن به عملکرد آنها در حوزه عمومی بوده است، اما اصرار شما بر اتهام زنی و دروغگويی به مجموعه سايت بازتاب و روزنامه نگاران شريفی که در آن بدون چشم داشت مادي، بيشترين فشارهای مالي، قضايی و امنيتی را تحمل می کنند، موجب شد تا چند سطری درباره اين اتهامات توضيح دهيم:
شما در مطلب امروز خود سايت بازتاب را به حق العمل کاري، جعل خبر، سابقه طولانی در تحريف و شانتاژ و منفی بافی عليه نظام به نيابت از محافل فتنه گر، وقاحت، سايت ضدامنيتی و فتنه گر متهم کرده و دست اندرکاران بازتاب را آلوده خطاب کرده ايد و درخاتمه نوشته ايد: اين شبکه دارای بده بستان کاملا روشنی با رسانه های ضد انقلاب و فتنه گر نظير بالاترين، راديو فردا، کلمه، جرس و... می باشد.
جناب شريعتمداري، اولا بايد صراحتا اظهار کنيم که دست اندرکاران بازتاب متفاوت با جنابعالی و تعدادی از همکاران شما، خوشبختانه منزه و بری از آلودگی های اخلاقی و مالی هستند، و به گواهی چندين مرتبه رسيدگی دقيق و شخم زدن زندگی شخصي، فعاليتهای اقتصادی و ارتباطات داخل و خارج از کشور اعضای سايت بازتاب توسط دستگاه های امنيتي، هيچ گونه موضوع پنهان و باعث شرمندگی در پرونده همکاران سايت بازتاب وجود ندارد، اما اگر تنها نگاهی به پرونده جنابعالی و برخی همکارانتان بيندازيم، فارغ از رانت خواری و روابط آلوده، بوی تعفن ناشی از اين همه دروغگويي، افترا، توهين و پرده دری که از قبيح ترين گناهان می باشد و متاسفانه شما و برخی همکارانتان هزاران بار مرتکب اين معاصی شده ايد، روان را می آزارد.
برادر حسين!
اعضای سايت بازتاب، نه تنها هيچ ارتباطی با بيگانگان ندارند، بلکه اساسا پايشان به کشورهای اروپايی و آمريکايی که برخی اعضای خانواده شما چند سالی است در آنجا با پول بيت المال رحل اقامت افکنده اند، نرسيده است.
برادر حسين!
اگر شما به واسطه مدت کوتاهی که در جوانی در زندان ساواک بوده ايد، ثلث قرن است بر سر سفره انقلاب نشسته ايد و به خصوص در هفت سال اخير با همکارانتان نهايت استفاده از فرصت را کرده و از پست و پول اشباع شده ايد، همکاران سايت بازتاب چه در دولت سازندگی در مطبوعات، چه در دولت اصلاحات در سايت بازتاب نخست و چه در دولت های نهم و دهم در سايت آينده نيوز و بازتاب امروز منتقد قدرت و دولت بوده اند و اگر قرار بود مانند شما سهم خود و خانواده شان را از قدرت بگيرند، طور ديگری عمل می کردند.
جناب شريعتمداری!
سايت بازتاب قوانينی دارد که از جمله آنها عدم ورود به حوزه شخصی افراد است و بدين خاطر نمی توانيم مانند شما عمل کنيم، اما اگر ذره ای اعتقاد به روز جزا و يوم تبلی السرائر در شما باقی مانده است، بترسيد از آن روز که نيمه پنهان شما بر ملا شود و ديگر مصونيتهای قضايی و امنيتی برای شما فايده ای نداشته باشد.
والسلام علی من اتبع الهدی
ر: 500 اتوبوس گمشده و مرگ مشاور وزير کشور سابق و رئيس سازمان بازرسی کنونی
22 شهريور: 500 اتوبوس گمشده و مرگ مشاور وزير کشور سابق و رئيس سازمان بازرسی کنونی
آفتاب: روزنامه ايران نوشت: براساس اطلاعات کسب شده توسط خبرنگار در دوران مسئوليت پورمحمدی در وزارت کشور در يک
فقره مبلغ 5/10 ميليارد تومان برای ورود 500 دستگاه اتوبوس از چين بهصورت
غيرقانونی و بدون اخذ هرگونه ضمانت و با اصرار شخص وزير به فردی فاقد
صلاحيتهای لازم به نام «کاووس. ی. س» که گفته ميشود اخراجی يکی از
وزارتخانههای حساس کشور بوده و با آقای پورمحمدی در ارتباط
ميباشد، پرداخت شده که بهدليل ماهيت غيرقانونی و ابهام آلود اين پرداخت،
نه اتوبوسی از چين وارد شد و نه پول به بيت المال بازگشت.
البته ابتدا قرار براين بوده که واردات 2000 دستگاه اتوبوس به اين فرد سپرده شود که در نهايت به 500 دستگاه محدود ميگردد و متأسفانه علي رغم پيگيريهای ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی تاکنون پاسخی از سوی رئيس کنونی سازمان بازرسی کل کشور در اين خصوص داده نشده است!
عجيب تر آنکه در قرارداد فوق که مفاد ديگری را نيز شامل ميشود، انتقال فناوری در زمينه حمل و نقل، بهينهسازی مصرف سوخت، مخازن CNG و در کمال تعجب موارد بيربطی مربوط به حمل و نقل، بافتهای فرسوده، ساختمان و هتل! نيز گنجانده ميشود تا در کنار عدم اخذ ضمانت نامه، به عجايب اين پرونده افزوده شود!
جالب آنجاست که رئيسجمهور در هامش گزارش صادق محصولی وزير وقت کشور درباره اين پرونده که با اندکی فاصله، جانشين پورمحمدی ميشود نوشته: «کار، فوری دنبال و حق ملت استيفا و با متخلفين برخورد شود.»
از آن جالبتر اينکه مهندس رحيم مشايی رئيس دفتر رئيسجمهور در پی نوشت دستور دکتر احمدينژاد مينويسد: «خواهشمند است دستور فرماييد موضوع را بهطور دقيق مورد رسيدگی قرار داده و نسبت به استرداد وجوه يادشده (اصل و فروع ناشی از آن) اقدام و نتيجه را اعلام نماييد.» که البته ريشه بسياری از تخريبها عليه وی را ميتوان در همين دستورات و پيگيريهای قاطع درباره تخلفات جستوجو کرد. البته در جريان پرداخت غيرقانونی مبلغ مذکور به «کاووس. ی» رد پای «مسعود.م» مشاور فوت شده آقای پورمحمدی در وزارت کشور و سازمان بازرسی هم ديده ميشود که مشاور، پس از بردن نام وی توسط مه آفريد خسروی در دادگاه فساد بانکی مشهور به 3000 ميلياردي، پس از دو روز فوت کرد.
رد پای مشاور فوت شده در پرونده ديگری نيز ديده ميشود که مربوط به ورود ماشين آلات راهسازی و برف روب برای ستاد مديريت بحران بوده که آقای پورمحمدی به وی اختيار و نمايندگی ميدهد از شرکت «الف» در دبی امارات متحده عربی ماشين آلات مذکور را وارد نمايد که شرح تخلفات و سوءاستفاده در اين پرونده فرصت ديگری را ميطلبد و در اين مجال نميگنجد.
گفتنی است جناب پورمحمدی با تغافل از طرح موارد فوق خودداری و تنها به يک مورد خاص اشاره مينمايد و آن را پرداخت وام به 3000 کارمند وزارت کشور عنوان ميکند در شرايطی که رقمی حدود 10 ميليارد تومان به دستور ايشان و خارج از ضابطه به تعاونی مسکن کارکنان وزارت کشور پرداخت ميشود و تأسف بارتر اينکه زمينهايی برای اين منظور مورد داد و ستد قرار ميگيرد که پر از ابهام و مشکل بوده و به تضييع حقوق بيت المال منجر ميگردد و تخلفات ديگری نيز در اينباره رخ داده که شرح آن را به فرصتی ديگر ميسپاريم. مبلغ غيرقانونی پرداخت شده به تعاونی مذکور تاکنون به رغم پيگيريها و شکايات وزارت کشور، بازگردانده نشده و پرونده آن در محاکم قضايی مفتوح است.
به نظر ميرسد ادعای پرداخت 21 ميليارد تومان وام به پرسنل زحمتکش و محترم وزارت کشور از سوي پورمحمدی ادعايی است که شامل همه واقعيت نميباشد.
22 شهریور 1391
شهريور: سفير آمريکا در ليبی کشته شد
شهريور: سفير آمريکا در ليبی کشته شد
به گزارش خبرگزاری مهر، شبکه خبری الميادين لحظاتی پيش گزارش داد در جريان حمله مسلحانه روز گذشته به کنسولگری آمريکا در بنغازي، سفير اين کشور کشته شده است.
اين شبکه همچنين افزود در اين حمله، دو کماندوی آمريکايی و يک کارمند کنسولگری کشته شده اند.
22 شهریور 1391
اجلاس غير متعهدها ؛ تَرتيزکی1 که قاتل جان شد
اجلاس غير متعهدها ؛ تَرتيزکی1 که قاتل جان شد
محمود خادمی
محمود خادمی
خيال پردازيها و آرزوهايِ دريا دوغی رژيم2 در مورد موفقيتها و دستاوردهای مربوط به برگزاری شانزدهمين اجلاس جنبش غير متعهدها در ايران ؛ مصداق ضرب المثل زيبا و معروف ايرانی " تَرتيزک خريدم قاتق نونم باشه قاتل جونم شد " می باشد . دستگاه تبليغاتی رژيم ؛ در هياهوی تبليغاتی که از روزها و هفته ها قبل از تشکيل اجلاس غير متعهدها در تهران براه انداخته بود سعی کرد به مردم چنين القاء کند که برگزاری اجلاس عدم تعهد در تهران پادزهر همه مشکلات و بحران های گريبانگير رژيم ميباشد و بعد از آن چرخ گردون بر مراد مردم و کشور ايران خواهد چرخيد و همه بلايا و گرفتاريها از بين خواهد رفت . و چنين وانمود می کرد که بعد از اين اجلاس ؛ بحران هائی مانند تحريم گسترده اقتصادی ؛ بن بست و شکست مذاکرات اتمی ؛ بحران مربوط به متحد استراتژيک رژيم در منطقه ــ سوريه ــ ؛ بحران های مربوط به مشروعيت زدائی ناشی از قيام 22 خرداد و ... تماما" آب خواهد شد و بزمين فرو ميرود .
همچنين رژيم سعی کرد شرکت رئيس جمهور مصر ــ محمد مرسی ــ و بان گی مون دبير کل سازمان ملل در اين اجلاس را ؛ بعنوان برگ برنده ای در تائيد مقبوليت و عملکرد سياسيِ مثبت خود نشان دهد . در همين رابطه اکثر مقامات رژيم يکصدا برگزاری شانزدهمين اجلاس سران عدم تعهد در تهران را نشانه تثبيت و اقتدار نظام و شکست سياستهای غرب در به انزوا کشاندن ايران اعلام کردند . به پاره ای از اين اظهار نظرها توجه کنيد :
محمد حسين ابو ترابی نايب رئيس مجلس آخوندی : اين اجلاس را نشانه " اقتدار بی بديل " جمهوری اسلامی توصيف کرد .
علاء الدين بروجردی عضو کميسيون امنيت ملی مجلس : حضور 120 کشور در اجلاس تهران ثابت خواهد کرد که ايران بر خلاف خواست امريکا منزوی نيست .
غلامرضا مصباحی مقدم عضو کميسيون اقتصادی مجلس : برگزاری اين اجلاس در تهران نشان می دهد که ما به تحريم ها بی اعتنائی کرده و تحريم بر اوضاع اقتصادی کشور تأثيری نداشته است .
عوض حيدر پور عضو کميسيون امنيت مجلس : جمهوری اسلامی از اجلاس سران برای دور زدن تحريم ها استفاده خواهد کرد و بهمين منظور 60 ميليارد دلار معاهده نامه اقتصادی برای امضاء آماده است .
بدليل همين محاسبات ساده لوحانه و فريبنده بود که رژيم اقدام به برگزاری يکی از پرهزينه ترين ــ مالی ؛ تبليغاتی ؛ امنيتی ــ اجلاس ها در تاريخ حيات نظام جمهوری اسلامی نمود . رژيم ميخواست با اين تبليغات و ولخرجی ها به رقبای غربی خود نشان دهد که ايران در انزوا نمی باشد و تحريم ها بی اثر بوده و کمر رژيم را نشکسته است .
هزينه ای بالغ بر 100 ميليارد تومان و تعطيلی 5 روزه تهران ــ که مطابق بر آورد کارشناسان حدود 3 ميليارد دلار به اقتصاد کشور زيان رسانده است ــ حداقلی است که از کيسه مردم ايران صرف بر گزاری اين اجلاس در ايران شده است . همچنين ايجاد برقراری تدابير ويژه امنيتی ــ حفاظتی در جريان اجلاس که بعدا" به آن اشاره خواهم کرد
اما بعد از پايان اين اجلاس پر هزينه ؛ می بينيم که نه تنها هيچيک از مشکلات نامبرده بالا حل نشده بلکه مشکل آبروريزی های سياسی ناشی از جعل و تحريف سخنان محمد مرسی و بان گی مون هم ــ که بيک آبرو ريزی داخلی و بين المللی برای رژيم تبديل شده ــ برای رژيم به يک قور بالا قوز تبديل شده است . بررسی تأثيرات اين اجلاس در موقعيت داخلی و بين المللی رژيم موضوع اين مقاله است ؛ اما قبل از پرداختن به اين موضوع لازم است توضيحاتی در مورد جنبش عدم تعهد ؛ تاريخچه ؛ کارکرد ؛ وزن سياسی آن در حل معادلات جهانی و ... داده شود .
الف ــ جنبش عدم تعهد و مشکل هويت :
به روايتی ايده اوليه تشکيل " جنبش عدم تعهد " از طرف دکتر محمد مصدق پيشوای نهضت ضد استعماری ايران به جواهر لعل نهرو ــ از برجسته ترين رهبران مبارزه ضد استعماری ؛ يار و همرزم گاندی داده شد ــ و اين جنبش بعد از تشکيل تا مدتها ــ در سالهای جهان دو قطبی ــ همان اهداف سياست " موازنه ی منفی " مصدق را دنبال می نمود .
در بحبوحه مبارزات ضد استعماری در کشورهای معروف به جهان سوم ؛ در سال 1955 اولين بار ــ در جريان کنفرانس " باندونگ " در اندونزی ــ طرح اوليه تشکيل " جنبش عدم تعهد " ــ بوسيله چهره های سياسی مطرح آن روزگار ؛ جواهر لعل نهرو از رهبران مبارزه ضد استعماری و رئيس کشور هند ؛ جمال عبدالناصر رئيس جهمور مصر و کسی که کانال سوئز را ملی اعلام کرده بود و دکتر سوکارنو رهبر مبارزات ضد استعماری اندونزی ــ ريخته شد و بعد در سال 1961 نخستين اجلاس سران غير متعهدها با حضور جواهر لعل نهرو ؛ جمال عبدالناصر ؛ دکتر سوکارنو بعلاوه " مارشال تيتو " رهبر انقلاب و رئيس جمهور يوگسلاوی و " قوام نکرومه " رهبر استقلال غنا در شهر بلگرادِ يوگسلاوی تشکيل گرديد و بدين ترتيب جنبش عدم تعهد موجوديت خود را اعلام کرد .
هدف تشکيل اين نهاد از طرف کشورهائی ( عمدتا" کشورهائی که تازه از قيد استعمار خلاصی يافته و استقلال خود را اعلام کرده بودند ) که آن را تأسيس نمودند به لحاط اساسنامه ــ اگر چه در عمل هم بدلايل ايدئولوژيکی و هم بدليل پايان دوران استعمار ؛ در تقابل با غرب و در کنار شرق قرار داشتند ــ اين بود که در رقابت غرب به رهبری امريکا و شرق به رهبری شوروی مستقل بمانند و به اين دو قطب متعهد نباشند ( همان سياست موازنه منفی دکتر محمد مصدق ) .
جنبش غير متعهد ها در دوران جنگ سرد و جهان دو قطبی ؛ به خصوص در آغاز حيات خود جريانی مترقی بود و به عنوان وزنه ای مؤثر و معتبر در معادلات جهانی نقش مؤثر داشت و بشکلی بعنوان بازوی سياسی جهان سوم عمل می نمود .
اما با فروپاشی اردوگاه شرق و يک قطبی شدن جهان ؛ اين جنبش علت اوليهِ وجودی خود ــ که از بر قراری سياست موازنه منفی بين دو ابر قدرت ميگرفت ــ را از دست داد و به عبارتی دچار نوعی بی هويتی شد . بعد از آن ؛ بدليل نبود اهداف مشترکی که در جهان دو قطبی می توانست کشورهای عضو ــ جنبش عدم تعهد ــ را به يک قطب قدرت مندی در عرصه تحولات جهانی تبديل کند ؛ بتدريج از خاصيت و توان تأثيری گذاری اش در تصميم گيريهای جهانی کاسته شد .
اکنون بخش اعظم حکومت های عضو اين جنبش از ديکتاتور ترين ؛ مرتجع ترين و وابسته ترين حکومت های جهان بشمار می روند . يعنی ديگر هيچ جنبه مترقی در افکار و سياست های سران اين جنبش وجود ندارد . و در آرايش سياسيِ جديدِ جهان ؛ برخی از اعضاء و ناظران شرکت کننده در اجلاس جنبش عدم تعهد خود به ابر قدرتها و قطب های بزرگ اقتصادی جهان تبديل شده اند و منافع ديگری را نمايندگی می کنند .
ديگر جنبش عدم تعهد نه دارای وحدت ديدگاهی ــ در ميان اعضاء ــ برای پيگيری اهداف مشترک گذشته است ــ اين موضوع به خوبی در رأی گيريهای سازمان ملل و رأی های بعضا" متضاد اعضاء جنبش بر سر موضوعات واحد خود را نشان ميدهد ــ و نه وزنه ای برای تغيير و تأثير گذاری در سياست جهانی است .
همچنين ساليان درازی است که ديگر اجلاس های ــ هر سه سال يکبار ــ اين جنبش بدون آنکه منشاء سودمندی برای اعضاء آن باشد و بدون اينکه توجه رسانه های بين المللی را به خود جلب کند ؛ در پايتخت يکی از کشورهای عضو ــ بی سر و صدا و بدون بازتاب قابل توجه ای ــ تشکيل می شود . در آخرين اجلاس غير متعهدها که سه سال پيش در شرم الشيخ مصر برگزار گرديد ؛ بيش از 140 کشور از جمله 118 کشور عضو جنبش و حدود 100 تن از سران و رهبران کشورها حضور داشتند
ايران تا قبل از انقلاب بهمن 57 بدليل وابستگی و هم پيمانی با غرب در جنبش عدم تعهد عضويت نداشت و در سال 1358 به عنوان هشتاد و هشتمين عضو جنبش پذيرفته شد .
ب ــ اجلاس عدم تعهد در ايران :
اين اجلاس با التماس و منت کشی از سران کشورهای عضو ؛ رؤسای قبايل افريقائی و کدخداهايِ باديه نشينان سودانی و ... سرانجام از تاريخ 7 تا 11 شهريور در تهران برگزار گرديد . بخاطر منفوريت بيش از حد و انزوای جهانی رژيم ؛ سران کشورهای عضو جنبش از ترس آبرو ريزی از علنی شدن نامشان برای آمدن به اجلاس بشدت واهمه داشتند ؛ بطوريکه سخنگوی ستاد برگزاری اجلاس می گويد : نام هر مقامی را که اعلام می کنيم او از آمدن انصراف می دهد . يعنی از بی آبروئيِ علنی و آشکار شدن نام خود برای شرکت در اجلاس واهمه داشتند .
مطابق اظهارات خود مقامات رژيم ؛ بيش از 100 ميليارد تومان صرف هزينه های اين اجلاس شده است . هزينه هائی مانند تزئين فرودگاه ؛ تزئين خيابانهای محل عبور اعضاء جنبش ؛ هزينه های احداث سالن برای اجلاس ؛ بازديد مهمانان از نمايشگاهها ؛ هزينه هتل ها و محل زيست مهمانان ؛ 200 مرسدس بنز 3s600 که برای جابجائی مهمانان دراختيار ناوگان حمل و نقل قرار گرفته بود و ..... . اينهمه مخارج برای برگزاری اجلاس غير متعهد ها در شرايطی صورت گرفت ؛ که تورم و گرانی و فقر و بيکاری در کشور جان مردم را به لب رسانده است .
از طرفی هم ؛ اقدام به برگزاری چنين اجلاس پر هزينه ای آنهم در شرايط اسفبار اقتصادی مردم ؛ باعث هراس و وحشت رژيم از اعتراضات واکنشی و خود جوش مردم و جوانان کشور شده بود . رژيم برای آنکه هيچ صدای اعتراضی و يا اقداماتی که پيام آور نارضايتی مردم از حاکمان ايران و وضعيت جاری کشور باشد بگوش شرکت کنندگان در اجلاس نرسد ؛ دست به اقدامات ويژه امنيتی از جمله تعطيلی اجباری کارکنان و برقراری نوعی حکومت شبه نظامی در تهران شده بود .
احمد رضا رادان از بکارگيری 110 هزار پليس و 850 تيم امنيتی ــ انتظامی برای پوشش حفاظتی شانزدهمين اجلاس سران در تهران خبر داد ؛ وی گفت : چهار حلقه امنيتی در تهران ؛ 360 ايستگاه بازرسی ؛ 2900 خودرو و 2500 موتور ؛ مأموريت تأمين نظم و امنيت اجلاس را بعهده دارند . وی همچنين ادامه ميدهد : برای تهران چهار لايه نظامی و امنيتی تعريف کرده ايم و پرسنل نيروی انتظامی در آماده باش صد در صد برای برگزاری هر چه با شکوه تر اجلاس از بعد امنيتی و انتظامی هستند .
از طرف ديگر بسياری از مهمانان شرکت کننده در اجلاس ؛ نه از موقعيت ملی و مقبوليت داخلی و نه از وزن و اعتبار بين المللی قابل توجه برخوردار بودند . در ميان مهمانان ؛ عمر البشير رئيس جمهور سودان ــ که به خاطر کشتار دارفو ؛ کشورش تحت تحريم های اقتصادی بين المللی قرار دارد و خود وی نيز باتهام ارتکاب جنايات جنگی و جنايت عليه بشريت ؛ مطابق حکم ديوان بين المللی لاهه تحت تعقيب ميباشد ــ " کيم يونگ نام " رئيس کشور و صدر هيأت رئيسه مجمع عالی کره شمالی ــ که به خاطر فعاليت های اتمی تحت تحريم بين المللی قرار دار و مردم کشورش دچار قحطی و گرسنگی می باشند ــ و رابرت موگابه رهبر زيمبابوه ــ ديکتاتور بيرحمی که بدليل سياست های اقتصادی و سرکوب مخالفان سياسی همواره تحت انتقاد محافل بين المللی قرار داشته است ــ و تا کرزای افغانستان حضور داشتند . هر چهار رئيس جمهور نامبرده با ولی فقيه هم ديدار داشته اند .
عليرغم تمام هزينه های سرسام آور و تمهيدات شديد امنيتی ؛ اين اجلاس يکی از بی رونق ترين اجلاس های سه سال يکبار جنبش عدم تعهد در طول حيان اين جنبش بوده است و عمده رسانه های معتبر بين المللی و تحليلگران آگاه ؛ از اين اجلاس به عنوان يک شکست و ناکامی ديپلماتيک برای نظام جمهوری اسلامی نام برده اند .
ج ــ اهداف رژيم از برگزاری اجلاس :
رژيم در حالی ميزبانی شانزدهمين اجلاس عدم تعهد را بعهده گرفت که چهار مشکل اصليِ لاينحل روی ميز خود داشت و دارد ؛ اين چهار مشکل عبارتند از پرونده فعاليت های اتمی ؛ تحريم های بين المللی ؛ بحران سوريه و پرونده نقض حقوق بشر و سرکوب آزاديها در کشور . رژيم ميخواست با استفاده از امتياز ميزبانی اين اجلاس ؛ از شدت بحران های گريبانگير بکاهد و برای مشروعيت بخشی و ترميم چهره مخدوش شده ــ در عرصه داخلی و بين المللی ــ خود استفاده نمايد . همچنين رژيم می خواست با رشوه دهی و بند و بست های پشت پرده در اين اجلاس ؛ حل بحران سوريه را از ديد و منظر خود ( حمايت از سوريه ) دنبال کند .
اما بر خلاف انتظار سردمداران رژيم ؛ اجلاسی ــ با آنهمه تبليغات و هزينه ــ که رژيم برای پيشبرد مقاصدش ؛ بر روی آن سرمايه گذاری کرده بود ؛ به تريبونی بر عليه خود وی تبديل گرديد و از اين طريق ؛ مهمترين سياستهای بين المللی رژيم بچالش گرفته شد و دبير کل سازمان ملل آقای بان گی مون و محمد مرسی رئيس جمهور مصر ؛ مهمترين وجوه سياستهای رژيم ــ بلحاظ داخلی و بين المللی ــ را بزير سئوال بردند .
د ــ نتايج اجلاس :
برای قضاوتِ شکست و يا پيروزی اجلاس ؛ بايد دست آوردهای آن مورد قضاوت قرار گيرد . وقتی می توان ادعا کرد که اجلاس مذکور موفقيت آمبز بوده است که گرهی از مشکلات گريبانگير و بعبارتی 4 مشکل اصلی رژيم حل شده و يا به تخفيف اين مشکلات کمک شده باشد . در حاليکه اين اجلاس اولا" با بی اعتنائی سران اکثر کشورهای عضو مواجه شده و فقط 30 تن از سران 120 کشور عضو در اين اجلاس شرکت کرده اند . يعنی تنها يک چهارم رؤسای کشورهای عضو برای شرکت در اجلاس به تهران آمدند که آنهم عمدتا" کشورهای بحران زده ؛ طرد شده و ديکتاتور ــ مانند زيمبابو ؛ تاجيکستان ؛ سودان ؛ افغانستان ؛ کره شمالی و .... ــ بودند ؛ که حضور اين افراد در غياب بيش از دو سوم سران و رهبران کشورهای عضو نمی توانست به اين اجلاس اعتبار ببخشد.
يعنی هم باعتبار افراد شرکت کننده در اجلاس و هم تعداد کم سران شرکت کننده ؛ نمی توان انتظار ارتقاء نقش منطقه ای و بين المللی رژيم را داشت و ادعا کرد اين اجلاس باعث افزايش احترام و اعتبار بين المللی برای رژيم شده است بنابراين بحران انزوا نه تنها کماکان لاينحل باقی مانده است بلکه تشديد نيز شده است ؛ کما اينکه تنها چند روز بعد از برگزاری اجلاس غير متعهدها در ايران ؛ کشور کانادا سفير خود را از تهران فراخوانده و رابطه اش را با ايران به حالت تعليق در آورده است . وزير خارجه کانادا طی بيانيه ای گفته است : کانادا دولت ايران را مهمترين تهديد برای صلح جهانی و امنيت دنيا ميداند .
ثانيا" چنانچه در اين اجلاس نه در حرف بلکه در عمل شاهد آمادگی کشورهای عضو به همکاريهای اقتصادی بيشتر با رژيم و عقد قراردادهای اقتصادی در زمينه های مختلف و يا شاهد کمک بايران برای مقابله با تحريم می بوديم ؛ می توان گفت که اين اجلاس در از بين بردن تحريم ها و يا کم کردن دامنه و شدت آنها برای رژيم موفقيت آميز بوده است . اجلاس عدم تعهد نه تنها راه را برای کاهش دامنه تحريم ها هموار نکرد بلکه بدليل اصرار رژيم به ادامه سياستهای خود در اين اجلاس ؛ تنها چند روز بعد از اجلاس ؛ وزرای خارجه آلمان ؛ فرانسه و انگليس در نشست دو روزه خود در قبرس خواستار افزايش تحريم های ايران شده اند .
در زمينه اتمی و بحران سوريه و نقض حقوق بشر در ايران ؛ مرسی و بان گی مون از بلند گوهای اجلاسی که خود رژيم ميزبانی آن را بعهده داشت وی را به چالش کشيدند . يعنی در حاليکه معمولا" بر اساس عرف ديپلماتيک ؛ مهمانان اجلاس ميبايست حرمت کشور ميزبان را رعايت کرده و مواضع رسمی کشور ميزبان را به چالش نکشند ؛ مهمانان برجسته اين اجلاس يعنی بان گی مون و محمد مرسی آشکارا مواضع رسمی ايران ــ در باره بحران سوريه ؛ پرونده اتمی و نقض حقوق بشر ــ را به زير سئوال بردند .
محمد مرسی رئيس جمهور مصر در ابتدای سخنرانی با اعلام سلام و درود به چهار خليفه مسلمين ؛ حساب اسلام خود را از اسلام آخوندها جدا کرده و مخالفت خود را با آزار و اذيت اهل تسنن توسط آخوندها اعلام کرد و در مورد سوريه گفت : همبستگی ما با مبارزات مردم عزيز سوريه عليه رژيم سرکوبگری که مشروعيت خود را از دست داده است به همان اندازه که يک ضرورت سياسی ــ استراتژيک است ؛ يک وظيفه اخلاقی نيز محسوب ميشود . محمد مرسی در ادامه سخنان خود در اجلاس ؛ يار منطقه ای و متحد استراتژيک رژيم يعنی سوريه را " ستمکار " ؛ " سرکوبگر " و " فاقد مشروعيت " خواند ؛ و در حالی که رژيم ايران ميخواست بحران سوريه مطابق ديد و نظر او در اجلاس مطرح شود ؛ راه برای هر گونه حمايت از رژيم بشار اسد توسط محمد مرسی بسته شد . اين امر باعث شد که رژيم ــ نه ولی فقيه و نه احمدی نژاد ــ بر خلاف ميل و منافع اش نتواند در تمام طول اجلاس نامی از اسد به ميان بياورد و يا در قطعنامه پايانی اجلاس باو اشاره ای بکند .
در مورد حقوق بشر هم بان گی مون نگرانی عميق خود را از نقض حقوق بشر در ايران ابراز داشت و گفت : سازمان ملل می تواند در کنار ايران برای بهبود حقوق بشر در کشور اقدام کند ...... ما نگرانی جدی در مورد نقض حقوق بشر در ايران داريم .
بان گی مون بحران هسته رژيم را يکی از نگرانی ها برای صلح و امنيت بين المللی دانست و گفت : برای صلح و امنيت منطقه ؛ من از دولت ايران می خواهم اقدامات لازم را برای جلب اعتماد بين المللی در باره صلح آميز بودن برنامه هسته ای اش را بعمل آورد و اين با تبعيت کامل از قطعنامه های شورای امنيت و در همکاری با آژانس بين المللی ميسر است .
در واقع هم بان گی مون و هم مرسی ؛ خواب خوشی را که جمهوری اسلامی برای کنفرانس عدم تعهد ديده بود را آشفته ساختند و در حاليکه رژيم انتظار داشت که با حضور محمد مرسی در اجلاس تهران به 3 دهه قطع رابطه ديپلماتيک با مصر پايان دهد ؛ آقای مرسی ــ در سفر چند ساعته خود ــ هم در تضاد آشکار با سياست های استراتژيک ايران در قبال سوريه صحبت کرد و هم حتی حاضر نشد بديدار ولی فقيه ــ خامنه ای ــ برود و در ملاقات با احمدی نژاد هم هيچ صحبتی از برقراری رابطه ميان دو کشور به ميان نياورد .
بان گی مون هم از تريبون رسمی حکومت به محکوم کردن اظهار نظرهای ولی فقيه رژيم در باره يکی از کشورهای عضو سازمان ملل متحد ( اسرائيل ) ؛ نقض حقوق بشر در ايران و اجرای قطعنامه های شورای امنيت در باره پرونده اتمی رژيم پرداخت . يعنی آنچه در عمل بوقوع پيوست وارونه شدن تمام حساب و کتابهای رژيم بود و تبديل شدن نشست سران غير متعهدها بيک شکست و آبروريزی فاجعه بار برای رژيم رسوايِ حاکم بر کشور .
و اما در سکانس آخر اين مهمانی پر هزينه ؛ جعل و تحريف سخنان مرسی و بان گی مون توسط صدا و سيما و دست اندرکاران دستگاه خبری رژيم بود که باعث شد ؛يک آبرو ريزی بين المللی برای رژيم به بار آيد و بهمين خاطر وزارت خارجه بحرين با صدور بيانيه ای تحريف و جعل در ترجمه فارسی ــ و قرار دادن نام بحرين به جای سوريه ــ سخنان محمد مرسی را محکوم نموده و خواستار عذر خواهی دولت ايران شد و دفتر بان گی مون نيز با انتشار بيانيه ی نسبت به تحريف و وارونه گوئی سخنان بان گی مون افشاگری نمود .
سايت تابناک متعلق به محسن رضائی دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام با اشاره به " اختلاف نظر اساسی " ميان مقام های ايران و رئيس جمهور مصر بر سر مسئله سوريه نوشت : اما همه اينها باعث نمی شود که در روز روشن ؛ سخنان وی ــ مرسی ــ را که در همه جا موجود است گزينشی و تحريف شده منتشر کنيم . بويژه اينکه اين تغيير در سخنان مرسی ؛ در ترجمه فارسی انجام گرفته است .
در آخر اينکه آنچه سرنوشت و جايگاه يک نظام و کشور را در عرصه داخلی و بين المللی تعيين می کند مردم يک کشور هستند و نه عضويت و رياست اين نهاد ؛ ارگان و يا تشکل بين المللی . مگر در اجلاس غير متعهدها که 3 سال پيش در مصر بر گزار شد بيش از 140 کشور از جمله 118 عضو جنبش و حدود 100 تن از سران کشور حضور نداشتند با اينهمه در حاليکه مصر کشور بسيار با ثبات تری از ايران بود " حسنی مبارک " رئيس جمهور مصر سرنگون شد و آن نشست نتوانست برای وی ثبات و مشروعيت ايجاد نمايد .
بنابراين رژيم بيهوده می پندارد که صرف برگزاری اين گونه اجلاس ها می تواند برای وی ثبات و ماندگاری ايجاد نمايد . خانه از پای بست ويران است خواجه در فکر نقش ايوان است
محمود خادمی ــ 11.09.2012
arezo1953@yahoo.de
مبهم گوئی و پخش اخبار نادرست سوريه، ميدان جنگ رسانه ای مارک دو ميرامون - آنتونن آمادو (روزنامه نگار) ترجمه بهروز عارفی
مبهم گوئی و پخش اخبار نادرست
سوريه، ميدان جنگ رسانه ای
مارک دو ميرامون - آنتونن آمادو (روزنامه نگار)
ترجمه بهروز عارفی
سوريه، ميدان جنگ رسانه ای
مارک دو ميرامون - آنتونن آمادو (روزنامه نگار)
ترجمه بهروز عارفی
در شرايطی که دسترسی به محل پر مخاطره است، چگونه بايد از شورشی که هيجده ماه است ادامه دارد، گزارش داد؟ اگرچه در درنده خوئی رژيم، هيچ ترديدی نيست، روشی که به اتکای آن برخی رسانه ها بدون وارسی اطلاعيه های اين يا آن گروه اپوزيسيون را بازتاب داده و بازی قدرت هائی مثل عربستان سعودي، ايالات متحده يا ترکيه را پنهان می کنند، بيشتر به تبليغات شبيه است تا خبر رسانی.
روزنامه فيگارو (22 ژوئيه 2012، چاپ پاريس) می نويسد: در سوريه، «تسليحات شيميائی تحت مراقبت هستند، نيروهای ويژه آمريکائی برای جلوگيری از پراکندگی آن ها مستقر شده اند». يک ديپلمات شاغل در اردن هشدار می دهد: «تهديد تسليحات شيميائی می تواند موجب مداخله نظامی هدفمند امريکا شود». با اين وضع و بااختلاف اندکي، در دمشق نيز در دام همان سناريوئی می افتيم که ده سال پيش برای بغداد نوشته شده بود. آيا بشار اسد تسليحات کشتار جمعی اش را بر روی اپوزيسيون خواهد ريخت؟ اين اتهام تازه ای نيست و ده ماه پيش نيز مطرح شده است. سايت برنار هانری لوی* در سپتامبر 2011 ادعا می کرد :«آدم کش های اسد در منطقه الرستان، نزديک شهر شورشی حمس با استفاده از گازهای سمی دست به عمليات هوائی زده اند».(1)
خبرگزاری فرانسه AFP همراه با حتياطی استثنائی در 27 ژوئيه 2012 گزارش داد: «[ما] چنين خبری را از زبان مخاطبان مان در استان حما شنيده ايم . اما به رغم يک هفته جستجو هيچ رهبر شورشي، رهبر قبيله، پزشک، رزمنده ساده يا غير نظامی مدرک انکارناپذيری ارائه نداد.» خبر با اين جمله پايان می يابد «جنگ در سوريه، همچنين جنگ خبررسانی و پخش اخبار نادرست نيز است».
روز 29 ژانويه 2012، خبر دروغ از طريق يک تويتر (@damascustweets) متعلق به «رزمندگان نزديک به اپوزيسيون» پخش شد (2): گويا اسد از سوريه فرار کرده است. ارتش آزاد سوريه کاخ رياست جمهوری را محاصره کرده و ديکتاتور گريزان تلاش کرده با زن و فرزندان و بار و بنه به فرودگاه بين المللی برود تا به مسکو پناهنده شود. سايت مجله «نوول ابسرواتور (پاريس) تاکيد می کند که اين «شايعه» که غير قابل اثبات است ، با وجود اين«بی پايه نيست » و می افزايد: «بنا به گزارش جرمی بوون خبرنگار بی بی سی در خاورميانه، «ارتش آزاد سوريه» فقط با کاخ رياست جمهوی اسد، نيم ساعت فاصله دارد. اين وضعيت نظامی ممکن است اسد را به فرار وادارد (3)...»
روز هيجده ژوئيه 2012، در اوضاعی که حمله جديد شورشيان موجب درگيری شديدی می شود که در دمشق بی سابقه است، در مقر امنيت ملی سوريه بمبی منفجر می شود که در اثر آن وزير دفاع و آصف شوکت شوهر خواهر اسد کشته می شوند. تلويزيون های خبری فرانسه، نمايندگان اپوزيسيون و عمدتا افراد وابسته به شورای ملی سوريه، به تفسير مستقيم حادثه می پردازند. برخی تصور می کنند که رژيم آخرين روز ها و حتی ساعت های عمرش را می گذراند. خانم رندا قسيس، رئيس ائتلاف نيروهای لائيک و دموکرات سوريه و عضو «شورای ملی سوريه» معتقد است که «آري، ميتوانيم بگويم که آغاز پايان است» (4). گاردين، روزنامه بريتانيائی به نقل از منابع ناشناخته تاييد می کند که در جريان حمله، خود اسد نيز زخمی شده است. و گويا باز هم همسر او سوار هواپيمائی به مقصد مسکو شده است. شورای ملی سوريه و همچنين يک گروهک اسلامی مسئوليت سوءقصد را به عهده گرفتند، در صورتی که به عقيده رژيم «قدرت های خارجی» پشتيبان اپوزيسيون مسلح (ترکيه، قطر، عربی سعودی و ...) در آن دست دارند.
گويا بشار اسد که سرانجام تاييد می کنند سالم است، پذيرفته که دو روز بعد «برود» ولی «بصورتی آبرومندانه». خبرگزاری فرانسه اين خبر را روز 20 ژوئيه کمی قبل از ساعت نه، مخابره می کند. رقيب بريتانيائی آن، رويتر نيم ساعت بعد اين «خبر دست اول» را تاييد می کند. خبر موضوع مصاحبه راديو بين المللی فرانسه با سفير روسيه در فرانسه می شود. او بدون هيچ اشاره ای به خروج اسد به بيان تعهد سوريه در روز 30 ژوئن در ژنو در سير «به سوی رژيمی دموکراتيک تر» قناعت می کند.
مردم سوريه از زمان شورش مارس 2011 برای دموکراسی برخاسته اند که با وحشيگری و بی رحمی بسيار مستندی سرکوب شده است. (5) اما، کشمکش در زمينه رسانه ای نيز جريان دارد؛ جنگی که بيشتر ارگان های مطبوعاتی غرب در مورد آن سکوت کرده اند. مسلم است که واقعيت های صحنه حوادث ، کاملا به دشواری قابل دريافت است. رژيم به ندرت ويزای ورود می دهد. خبرنگارانی که به بهای جان خود موفق به دسترسی به شورشی ها می شوند، همه يا تقريبا همگی از طريق ارتش آزاد سوريه به محل می رسند. سپس، روايت آن ها با داستان پردازی همان ارتش آزادی بخش و همچنين پدرخوانده های ترک، سعودی و قطری هماهنگی می شود: رژيمی وحشی تظاهرات آرامی را در خون خفه می کند که مبارزان طرفدار دموکراسی شجاع ولی در مضيقه اسلحه، مهمات، دارو.... از آن دفاع ميکنند.
در مورد چند خبرنگاری که دعوت رژيم اسد (6) را پذيرفتند، بايد گفت که روايت های آنان بدون هيچ شگفتی کاملا متفاوت است: صحنه جنازه سربازان تکه و پاره شده بصورتی فجيع که در سردخانه های بيمارستان ها انباشته شده، اقليت های (مسيحيان، علوی ها و غيره) که دارو دسته های مسلح وحشت زده شان کرده است. باند های مسلحی که نه به يک جنگ آزادی بخش بلکه جنگ چريکی مذهبی مشغولند که سلاطين پترو دلار خليج[فارس] حمايت می کنند.
حضور گروه های جهادی که برخی اعلام وابستگی به القاعده می کنند، واقعيت داشته و امری است که اپوزيسيون مسلح را به مخمصه می اندازد. ليبراسيون در شماره 6 اوت می نويسد که اين مسئله يک دليل اضافی برای «کمک سياسی و نظامی» به شورشيان «حتی دست کم برای جلوگيری از ميدان داری اسلام گرايان و پيروزی نهائی آن ها» است.
جداکردن بذرهای خوب انقلابی از دانه های هرز جهادگرا گاهی دشوارست. ابو حجر «مجاهدی که چهار ماه پيش ازحومه پاريس برای شرکت در شورش عليه رژيم بشار اسد رفته» خود را «فعال اسلام گرا معرفی می کند ونه جهادگر نزديک به القاعده». او ضمن تعريف داستانش در ستون فيگارو، سوگند می خورد که «اقليت مسيحی يا علوی» که بيشترشان از رژيم پشتيبانی می کنند در مجلس سوريه آينده نماينده خواهند داشت (7). او اعتراف می کند که در روستای سرجه «يک دفتر تبليغاتی» برای پخش کتاب های ممنوع ابن تيميه **گشوده است. فيگارو اضافه می کند که وی«نظريه پرداز بزرگ جهاد» است ولی فراموش می کند که بنويسد که اين شيخ در ضمن در فتوائی به جهاد مقدس عليه علوی ها فراخوان داده است.
اما اين چند شهادت به ساختار تئاتر پردازی سوری لطمه نمی زند: بمباران حمس، کشتار الحوله، مرگ خبرنگاران ماری کولونMarie Colvin، رمی اوشليک R�mi Ochlikو ژيل ژاکيه Gilles Jacquier� که اکنون از شواهد پيداست که نفر آخر در اثر تيرهای شورشيان کشته شده است. مشتی بازيگر چگونگی روايت کشمکش را می چرخانند. در ميان آنان، تلويزيون های ماهواره ای عمده خاورميانه، از جمله العربيه و الجزيره، که به دو سنگين وزن اتحاديه عرب يعنی عربستان و قطر، بلندگوهای جديد ديپلماسی خليج [فارس] تعلق دارند. اين دو پادشاهی مطلقه که بر هيچ مشروعيت دموکراتيک اتکا ندارند، ضمن توسعه «آزادی» در کشورهای مجاور، «جنگ سرد منطقه ای» در سوريه به راه انداخته که آخرين رژيم عربی است که به زعم آنان در «هلال شيعه»ای شرکت دارد که از بيروت تا بغداد کشيده شده و بحرين را ميلرزاند.
اين تلويزيون ها در مورد قابل اطمينانی اخباری که پخش می کنند، هر قدر هم خيال پردازانه باشند، از پيشداوری مساعدی بهره مندند. از اين ميان، کارولين فورست Caroline Fourest، مقاله نويس در لوموند (25 فوريه 2012) می نويسد: «بنا بر خبر العربيه، مخالفان رژيم ايران تاييد می کنند که دولت آن ها يک کوره آدم سوزی به متفق سوری اش تحويل داده. اين کوره که در منطقه حلب نصب شده با آخرين توان کار می کند تا... اجساد مخالفان را بسوزاند؟»
ديکتاتوری لحظه ای
اما در مورد مابقي، رسانه ها بر «ديده بان سوری حقوق بشر» تکيه می کنند،موسسه ای که از طريق خبرگزاری های فرانسه، آسوشيتد پرس و رويتر بيلان رودرروئی ها و روايت های اپوزيسيون مسلح را ارائه می دهد. موسس آن، رامی عبدالرحمن می گويد که در سال 2000 به بريتانيا مهاجرت کرده است. او در شهر کاونتوری زندگی می کند و فروشگاه لباس دارد. او تاکيد می کند که «تنها عضو سازمان در انگلستان است. که 200 گزارشگر در سوريه، مصر، ترکيه و لبنان دارد. در ميان انها نظاميان،پزشکان و مبارزان اپوزييسيون ديده می شوند». او ادعای می کند که کاملا بی طرف است: «من از هيچ کس کمک مالی دريافت نمی کنم. من سازمان ديده بان سوری حقوق بشر را در سال 2006 تاسيس کردم چرا که می خواستم کاری برای وطنم انجام دهم». چگونه ممکن است که او با کمک فقط يک منشی بی درنگ ارقام (کشته ها و زخمی ها) ی درگيری های نظامی در چهار گوشه کشور را دريافت کرده و با واقعيت مطابقت دهد؟
در هر صورت، خبرگزاری فرانسه عنوان منبع اجتناب ناپذير را به اين سازمان اعطا کرده است. عزالدين سعيد، جزئيات آن را توضيح می دهد: «برای نخستين بار در نوامبر سال 2006 از ديده بان سوری حقوق بشر استفاده شد. اين سازمان در گذشته نشان داده که معتبر و مطمئن است. و به همين دليل ما به استفاده از آن ادامه می دهيم. با وجود اين، سردبير دفتر خبرگزاری فرانسه در قبرس که گزارش های خاورميانه را متمرکز می کند، قبول دارد که «خبرنگاران ما هيچ ارتباطی با نمايندگان اين سازمان در محل ندارند. افرادی که در دمشق کار می کنند قادر به فعاليت آزادانه نيستند. آن ها در وضعيتی قرار ندارند که بتوانند ديدگاه کلی از اوضاع کشور به دست دهند. ديدگاه سوری حقوق بشر که هيچگاه در اطلاعيه هايش از جنبه سياسی درگير نمی شود، منبع بی عيبی نيست. اما، اين سازمان ارقامی از کشته ها وزخمی ها منتشر می کند که کمتر خيال پردازانه است.» در خبرگزاری فرانسه هستند کسانی که تشويش خود را پنهان نمی کنند. يک خبرنگار با سابقه از بخش بين المللی به ما می گويد: «ما کاملا می دانيم که ديده بان سوری حقوق بشر قابل اطمينان نيست. اما، همچنان به پخش ارقام آن ادامه می دهيم و هنگامی که از رياست خبرگزاری می پرسيم، پاسخش همواره يکی است: «شما شايد حق داشته باشيد، ولی خبرگزاری های ديگر همين کار را انجام می دهند. و حوزه ما بسيار رقابتی است.»
برای مثال، روشی که «ديده بان سوری حقوق بشر» کشتار الحوله را تحت پوشش خبری قرار داد، بی طرفی ادعائی آن را زير سوال می برد و نيز اعتبار گزارشگران آن را. روز 25 مه 2012 در الحوله، 108 نفر کشته شدند. جسد چهل ونه کودک و سی وچهار زن در اين محل که چند روستا را دربر می گيرد و در شمال شهرحمس واقع شده، بر روی زمين افتاده است. ديده بان سوری در اطلاعيه ای که 26 مه خبرگزاری فرانسه پخش کرد، ابتدا از مرگ نود نفر ياد می کند که در اثر بمباران کشته شده اند. ناظران مامور سازمان ملل متحد و اتحاديه عرب روز 29 مه تاييد می کنند که بيشتر قربانيان با سلاح سرد کشته شده اند. سازمان ملل همان روز خبر می دهد که منطقه کشتار در دست نيروهای شورشی بود.
گزارش روز 16 اوت 2012 شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد ، سرانجام «بيشتر» کشته ها را به نيروهای حکومتی نسبت می دهد، حتی اگر بازرسان نتوانستند از محل بازديد کنند و دروضعی نيستند که «بتوانند هويت آمران» کشتار را مشخص کنند. ولی اين امر مانع از پخش گسترده گزارش اوليه «ديده بان سوری» و استفاده ديپلماسی فرانسه جهت فشار به روسيه در شورای امنيت، نشد: لوران فابيوس Laurent Fabius وزير خارجه فرانسه در مصاحبه ای با روزنامه لوموند (29 مه 2012) انتظار داشت «کشتار الحوله ذهن ها را متحول کند».
خانم دوناتلا روورا Donatella Rovera از همکاران عفو بين المللی Amnesty Internationalبه مدت سه هفته در ماه های آوريل و مه گذشته به طور مخفيانه از سوريه ديدن کرد تا بيلانی انسانی ازکشمکش تهيه کند. او مشکلات چنين ماموريتی را توضيح می دهد: بيمارستان ها منابع قابل اعتمادی نيستند، زيرا زخمی ها نمی توانند به آن جا مراجعه کنند بدون اين که توسط نيروهای امنيتی دستگير شوند. در جريان يکی از عمليات گسترده ارتش، من در حلب بودم. من حوزه های موقتی وکوچک پزشکی را ديدم که در خانه ها ايجاد شده بود و پزشکان غير مجهز به وسايل پزشکی تلاش می کردند زخمی ها را درمان کنند. در چنين شرايطی تهيه بيلان ساده تر است. هنگامی که پس از حادثه ميرسيد، بايد به شهادت پرستاران و همسايگان گوش داده و علائم بازمانده در محل نظير ترکش توپ يا اثر گلوله ها بر ديوارها را ثبت کرد. بايد تاکيد کرد که «امکان دارد که از خارج کشور هم کار کرد، اما دشواری های بيشتری پيش می آيد. از جمله در مورد قابل اطمينان بودن منابع که شناخت خوب ازشان نداريم و ممکن است درصدد گمراه کردن ما باشند».
در ماه ژوئيه، عفو بين المللی تعداد کشته ها را دوازده هزار اعلام کرد. «در حالی که «ديده بان سوری حقوق بشر»، آن را نوزده هزار نفر اعلام کرده بود. سختگيری که اين سازمان غير دولتی ادعايش را دارد با ارقام آقای عبدالرحمن مغايرت دارد. به ويژه، اين آمار با ديکتوری لحظه ای که اقتصاد رسانه ای و به خصوص شبکه های ديجيتال آن را تغذيه می کنند سازگار نيست.
----
لوموند ديپلماتيک، سپتامبر 2012
عنوان اصلی مقاله:
Confusion et D�sinformation
Syrie, Champs de bataille m�diatique, Marc de Miramon &Antonin Amado (journalistes)
پاورقی ها:
1 � « Syrie, la r�volution s�arme et a besoin de l�OTAN », 30 septembre 2011, www.laregledujeu.org
2 � بر روی تويتر : « Bachar el Assad s�est enfui », 30 janvier 2012, www.lepoint.fr
3 � « Bachar Al-Assad a-t-il tent� de fuir la Syrie vers Moscou ? », 30 janvier 2012, Tempsreel.nouvelobs.com
4 � برنامه بحث، «نبرد دمشق: روزهای واپسين اسد فرارسيده است؟، تلويزيون فرانس24، نوزدهم ژوئيه 2012
5 � گزارش «ديده بان حقوق بشر»، نيويورک، سوم ژوئيه 2012 با عنوان:
« Torturre archipelago : Arbitrary arrests, torture and enforced disappearances in Syria�s undrground prisons since March 2011 » Human Rights Watch, N.Y.
6 � رجوع کنيد به رپرتاژ پاتريسيا آلمونيير، تلويزيون TF1 فرانسه، پخش شده در ماه ژوئيه 2012
7 � « Abou Hajjar, combattant fran�ais en Syrie », Le Figaro, Paris, 4-5 aout 2012 .
توضيحات مترجم:
* برنار هانری لوی Bernard- Henri L�vy «فيلسوف» رسانه ای فرانسوی است که به طرفداری افراطی از دولت اسرائيل مشهور است. از شاهکارهای او رفتن روی تانک اسرائيلی در دوره تهاجم اسرائيل به غزه و نظارت بر صحنه جنگ و تعريف آن با افتخار در روزنامه هاست. او از بانيان شرکت فعال فرانسه درحمله ناتو به ليبی است و هنگامی که از او می پرسند : شما چگونه می توانيد از بانيان شريعت در ليبی دفاع کنيد؟ پاسخ می دهد، شريعت داريم تا شريعت. او اکنون با مقالات و سخنرانی ها از رئيس جمهوری فرانسه می خواهد که به سوريه حمله نظامی بکند. او گفته بود که دليل پشتيبانی از شورشيان ليبی و تشويق سارکوزي، زئيس جمهوری وقت فرانسه برای حمله نظامی به ليبي، «يهودی و صهيونيست بودن من » است و اضافه کرد که اين کار را « برای دفاع از صهيونيسم و اسرائيل» انجام داده است. (فيگارو، 20 نوامبر 2011)
http://www.lefigaro.fr/flash-actu/2011/11/20/97001-20111120FILWWW00182-libye-bhl-s-est-engage-en-tant-que-juif.php
** ابوعباس تقيالدين احمد بن عبدالحليم بن عبدالسلام بن عبدالله ابن تيمية الحرانی معروف به ابن تيميه- شيخ الاسلام فقيه و مجتهد حنبلی- متولد 1263 در حران (ترکيه کنونی) � 1328 دمشق. او دشمن سرسخت شيعيان و صوفی ها بود و فتواهای مختلفی عليه انان صادر کرده است.
*** موضوع مقاله بيشتر به نقش رسانه غربی در پخش اخبار نادرست و ايجاد جو تبليغاتی در اروپا اختصاص دارد. به همين جهت به روی ديگر جنگ تبليغاتی در سوريه که در کشورهائی مثل ايران و خود رسانه های رسمی سوری شاهدش هستيم و کاملا يک سويه به بحران سوريه می پردازد اشاره نشده است.
21 شهریور 1391
اشتراک در:
پستها (Atom)