۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

رویش‌یافتگان دوران رهبری علی خامنه‌ای 1


- حجت الاسلام ذوالنور، فرمانده لباس شخصی ها
2- حجت الاسلام طائب، فرمانده شکنجه و اعتراف گیری

جمال عبدالناصر رهبر انقلاب مصر

53 سال پيش در روز 23 ژوئن سال 1956 ميلادي در يك همه پرسي عمومي ، جمال عبدالناصر با كسب 84/99 درصد آراي مثبت مردم در سن 37 سالگي رئيس جمهور مصر شد البته از هنگام كنار گذاشتن ژنرال محمد نجيب در سال 1954 ميلادي جمال عبدالناصر رهبر انقلاب مصر شده بود.

عبدالناصر از همان آغاز به قدرت رسيدن هم در زمينه داخلي و هم خارجي دست به اصلاحات بزرگي زد.ناصر اراضي زمين داران بزرگ را بين دهقانان بي زمين تقسيم كرد، بانك ها ، شركت هاي بيمه ، شركت هاي واردات و صادرات و موسسات خارجي را ملي كرد. ملي كردن اين بخش ها موجب ايجاد يك ميليون شغل در مصر شد. وي سپس به مبارزه با بيسوادي پرداخت و رفتن كودكان به مدارس را اجباري كرد.

در صحنه بين المللي ، ناصر در سال 1955 ميلادي سياست « بي طرفي مثبت» در مقابل بلوك شرق و غرب را مطرح كرد كه اين سياست در آوريل سال 1955 ميلادي در كنفرانس باندونگ در اندونزي تاييد شد و موجب تشكيل جنبش غيرمتعهدها گرديد.

اين سياست باعث شد تا جمال عبدالناصر به سرعت به رهبر محبوب القلوب و آرماني جهان عرب تبديل شود. در ماجراي ملي شدن كانال سوئز ، ناصر به اوج محبوبيت رسيد. در ژوئن سال 1956 ميلادي ايالات متحده از اجراي تعهد خود براي تامين مالي مصرف احداث سد اسوان سرباز زد. ناصر براي تامين هزينه احداث سد اسوان ناگزير كانال سوئز را ملي اعلام كرد.

اين تصميم ناصر موجب خشم انگلستان و فرانسه مالكان كمپاني كانال سوئز شد و اين دو كشور به اتفاق اسرائيل به مصر حمله كردند،اما تحت فشار ايالات متحده و شوروي حمله آنها با شكست مواجه شد و نيروهاي اين سه كشور به سرعت خاك مصر را ترك كردند.

اين مساله موجب شد تا ناصر قهرمان ملي جهان عرب شود. از اين دوره به بعد مصر اندك اندك به اتحاد شوروي نزديك شد و اين كشور كارشناسان و مشاوران خود را به مصر اعزام كرد.

عمليات احداث سد اسوان در سال 1960 ميلادي آغاز و در سال 1964 ميلادي خاتمه پذيرفت. با احداث سد فرعوني اسوان ، دهقانان مصري براي هميشه از طغيان هاي رود نيل نجات يافتند.

جمال عبدالناصر در سال 1958 ميلادي طرح وحدت اعراب را پيش كشيد و در همان سال دو كشور مصر و سوريه متحد شده و جمهوري متحده عربي را ايجاد كردند، اما مدتي بعد به دليل بوروكراسي شديد مصر ، سوري ها از اين اتحاديه خارج شده و جمهوري متحده عربي منحل شد.

در ژوئن سال 1967 ميلادي ، اسرائيل دست به حمله غافلگيرانه‌اي به سه كشور مصر ، سوريه و اردن زد كه اين جنگ به جنگ شش روزه معروف شد. در اين جنگ اسرائيل ارتفاعات جولان ، صحراي سينا ، كرانه غربي رود اردن و بخش شرقي بيت المقدس را اشغال كرد.

جمال عبدالناصر ، پس از اين واقعه استعفاي خود را اعلام كرد ، اما ميليون ها مصري به خيابان هاي قاهره ريختند و با استعفاي وي مخالفت كردند. حتي اين شكست هم محبوبيت ناصر را كاهش نداد.

• . به خانواده امیر جوادی فر اطلاع داده شده ساعت ۹ صبح روز یکشنبه پیکر او را تحویل بگیرند ...


يکشنبه ۴ مرداد ۱٣٨٨ - ۲۶ ژوئيه ۲۰۰۹

دویچه وله:

امیر جوادی‌فر، دانشجوی دانشگاه آزاد قزوین در زندان درگذشته است. پیشتر خبر درگذشت محسن روح‌الامینی، دانشجوی دانشگاه تهران منتشر شده بود. موسوی و کروبی خواهان برگزاری مراسم چهلم کشته‌شدگان در مصلای بزرگ تهران شده‌اند.

در شماره‌ی ۴ مرداد روزنامه‌ی "اعتماد" این خبر کوتاه درج شده است: «یکی از دانشجویان مدیریت صنعتی دانشگاه آزاد قزوین در زندان درگذشت. به خانواده امیر جوادی فر که در جریان تجمعات ۱۸ تیرماه گذشته بازداشت شده بود، اطلاع داده شده ساعت ۹ صبح امروز، پیکر او را تحویل بگیرند. وی که در روز ۱۸ تیر به دلیل شکستگی دست و بینی به بیمارستان منتقل شده بود، بعد از مداوای اولیه بازداشت شده بود.»

انعکاس قتل‌ها در مجلس
چنین خبرهایی به جای ترساندن جنبش اعتراضی باعث اعتراض‌های بیشتر می‌شود. حتا در درون نمایندگان طرفدار و مقامات اصول‌گرا نیز این پرسش مطرح شده که در درون زندانها چه می‌گذرد. از این نظر، ماجرای قتل محسن روح الامینی در درون دستگاه دولتی نیز پربازتاب بوده است.
پدر مقتول، عبدالحسین روح‌الامینی، از مدیران دولتی است. او در جریان انتخابات، مشاور محسن رضایی بوده است. محسن روح الامینی را در روز ۱۸ تیر دستگیر کرده و در روز اول مرداد جسدش را به خانواده‌اش تحویل داده‌اند. پدرش گفته است: «جنازه‌اش را که دیدم، متوجه شدم که دهانش را خرد کرده‌اند.»
خبرگزای ایسنا از قول حمیدرضا کاتوزیان، عضو فراکسیون اصول‌گرایان مجلس نوشته است: «مردم اعتراضات و مسائل خود را با ما مطرح کرده‌اند، مبنی بر اینکه چرا اقدام عاجلی از طرف مجلس در ارتباط با فوت برخی از جوانان و معترضین مسائل اخیر صورت نمی‌گیرد.»
ایسنا همچنین خبر داده است که کاتوزیان «به عنوان نمونه به درگذشت مرحوم محسن روح‌الامینی فرزند دکتر عبدالحسین روح‌الامینی، استاد دانشگاه تهران اشاره کرد و از دکتر روح‌الامینی به عنوان یکی از اعضاء جمعیت ایثارگران و اصولگرایی که سابقه کارش را همه می‌دانند یاد کرد و افزود: درگذشت فرزند ایشان در هاله‌ای از ابهام مانده است. ایشان روز ۱۸ تیر دستگیر شده، پیکر بی‌جان ایشان را که مورد ضرب و شتم قرار گرفته، بعدها تحویل خانواده دادند.»
برای این نماینده‌ی اصول‌گرای مجلس هم این پرسش مطرح شده که «دستگیری ایشان طبق کدام قانون بوده است و بر اساس کدام قانون این رفتار با ایشان صورت گرفته است؟ چه کسانی مرتکب این رفتار شده‌اند؟»
حمیدرضا کاتوزیان همچنین گفته است: «ما نگران افرادی هستیم که در شرایط مشابه بوده‌اند. امروز مجلس، نقطه‌ی امید و تکیه‌گاه ملت است، لازم است یک حرکت جدی‌ای از طرف نماینده‌ها صورت بگیرد.»

"کمیته‌ی حقیقت‌یاب"
یکی از حرکات مجلس تشکیل "کمیته‌ی حقیقت‌یاب" بوده است که ایسنا در خبر مربوط به اظهارات نماینده‌ی اصول‌گرای مجلس در مورد آن می‌نویسد: «کاتوزیان با بیان این که قلب مقام معظم رهبری نیز با حرکت‌هایی که در حال صورت گرفتن است، جریحه‌دار می‌شود، به فعالیت کمیته‌ی حقیقت‌یاب مجلس اشاره و در عین حال از حرکت موازی برخی کمیسیون‌ها که نه خود کاری کردند و نه گذاشتند کار کمیته‌ی حقیقت‌یاب به جایی برسد، گلایه کرد.»
باهنر، نایب‌رئیس مجلس هم با اشاره به قتل محسن روح‌الامینی گفته است که «نگران سرنوشت سایر زندانیان هستیم.»
قرار بود، امروز برای محسن روح‌الامینی مجلس ختم برگزار شود. مهدی کروبی و محتملا میرحسین موسوی نیز می‌خواستند در آن شرکت کنند. ساعاتی مانده به برگزاری این مجلس، آن را لغو کردند. پیش از انتشار این خبر از باهنر پرسیدند که آیا در مراسم ختم محسن روح‌الامینی شرکت می‌کند. او به این پرسش این جواب داده است: «من مسافر هستم، اما حجت‌الاسلام والمسلمین ابوترابی (نائب رئیس دیگر مجلس) در مراسم ختم وی شرکت می‌کند و سخنران رسمی هم هستند.»
به گزارش ایسنا، باهنر در مصاحبه‌ی مطبوعاتی صبح ۴ مرداد در مورد وضعیت زندان‌ها و اتفاقاتی نظیر قتل روح الامینی گفته است: «این مسائل پیگیری می‌شود و کمیته‌ای در حال تشکیل شدن است که افراد آن نیز انتخاب شده و به اطلاع نمایندگان خواهند رسید. »

پرونده‌ها در دست وزارت اطلاعات
در جلسه‌ی مصاحبه‌ی مطبوعاتی با باهنر خبرنگاری گفته است «یکی از مسوولان پیغام داده است که مجلس حق دخالت در این مسائل را ندارد و ما اجازه‌ی ورود نمایندگان به هیچ یک از بازداشتگاهایمان را نمی‌دهیم». وی نظر باهنر را در این مورد پرسیده است. چهره‌ی شاخص اصول‌گرایان مجلس در این مورد گفته: «این مساله را با آنان مذاکره می‌کنیم که ببینیم چه می‌گویند، البته ما نگران سرنوشت سایر زندانیان نیز هستیم و خود را مسوول حفظ حیثیت، ‌آبرو ،‌خون ،‌مال و جان تک تک شهروندان نظام جمهوری اسلامی می‌دانیم و در حد وسع‌مان تلاش می‌کنیم که به وظیفه‌مان عمل کنیم.»
همزمان با باهنر، یکی دیگر از اصول‌گرایان مجلس در یک مصاحبه‌ی مطبوعاتی اعلام کرد که مجلس نباید موضوع زندان و زندانیان را پی بگیرد. به گزارش ایسنا، حجت‌الاسلام محمدتقی رهبر، رئیس مجمع نمایندگان روحانی مجلس گفته است که «مجلس نباید اصل تفکیک قوا را خدشه دار کند». او گفته است: «پرونده های بازداشتی های اخیردر اختیار قوه قضاییه و وزارت اطلاعات است و روند حقوقی خود را طی می کند.»
به گزارش ایسنا او تأکید کرده، « معنا ندارد مجلس در مورد بازداشتی ها اظهارنظر کند» و یادآور شده که «در دوره های گذشته نیز مجلس این کار را نکرده است.»
ایسنا همچنین گزارش کرده است: «خبرنگاری از رییس مجمع نمایندگان روحانی مجلس در خصوص تکلیف افرادی که در زندان ها فوت کرده اند پرسید که وی در کل از چنین قضیه‌ای اظهار بی اطلاعی کرد.»

مراسم چهلم کشته‌شدگان
در این میان خبر می‌رسد که موسوی و کروبی از وزارت کشور برای برگزاری چهلم کشته‌شدگان تقاضای مجوز کرده‌اند. متن نامه‌ای که مهدی کروبی و میرحسین موسوی خطاب به وزیر کشور نوشته‌اند، به گزارش ایلنا از این قرار است:
«وزیر محترم کشور
بدینوسیله به اطلاع می‌رسانیم به مناسبت گذشت چهل روز از آغاز حوادث ناگواری که طی آن عده‌ای از هموطنانمان جان خود را از دست دادند، در خواست برگزاری مراسم یادبود این عزیزان در روز پنجشنبه ۸/۵/۸۸ ساعت ۱۸ الی ۳۰ /۱۹ بعد ازظهر در محل مصلای بزرگ تهران را داریم.
شایان ذکر است که مراسم مذکور بدون ایراد سخنرانی و با استماع به تلاوت آیات کلام‌الله مجید انجام خواهد شد و از شرکت کنندگان نیز درخواست خواهد شد در سراسر مراسم با سکوت خود ادای احترام کنند.»

باز چاپ نامه ی تاریخی علی اکبر سعیدی سیرجانی به سید علی خامنه ای:

جمعه ۱۹ تير ۱۳۸۸ - ۱۰ ژوييه ۲۰۰۹

s-sirjani.jpg

به يکباره جان در ستم سوختن
مرا بهتر از با ستم ساختن
(سعیدی سیرجانی)

آن کس که پیشتر از دیگران شهامت آشکار کردن ماهیت پلید خامنه ای را داشت
((آدمیزاده ام آزاده ‏ام و دلیلش همین نامه، که در حکم فرمان آتش است و نوشیدن جام شوکران، بگذارید آیندگان بدانند که ‏در سرزمین بلاخیز ایران هم بودند مردمی که دلیرانه از جان خود گذشتند و مردانه به استقبال مرگ رفتند.‏))
(جمله پایانی نامه ی زنده یاد سیرجانی خطاب به علی خامنه ای که منجر به قتل وی شد)
یادداشت از حمید اکبری: پانزده سال پیش، علی اکبر سعیدی سیرجانی یکی از نخستین قربانیان عطش قدرت پرستی دیوانه وار علی خامنه ای، ولی مطلقه ی فقیه جمهوری اسلامی گشت. زنده یاد سعیدی سیرجانی از تواناترین نویسندگان و پژوهشگران معاصر ایران به شمار می رود. او نویسنده و کوششگر در تصحیح بیش از سی کتاب در زمینه های تاریخ و ادب ایران است. دکتر احسان یارشاطر، پژوهشگر و ایرانشناس بزرگ کشورمان در باره ی سعیدی سیرجانی چنین می نویسد: ((و سعیدی رادمردی درست اندیش و آزادفکر و بری از تعصب بود؛ در جستجوی حقایق تلخ مبرم بود و درابراز آنها بی باک؛ و با این همه طبعی لطیف و خاطری مصفا داشت، نکته سنج و شیرین سخن بود و گفتارش به مثلها و نقشهای فریبای خیال آراسته بود. قلمش چیزی از سِحر در خود داشت. من نخست از برخی از مقالات او در یغما نیروی قلم و هم شجاعت اخلاقی او را دریافتم، اما هر بار که اثر تازه ای از او خواندم، دیدم هنوز همۀ ابعاد هنر او را به تمامی درنیافته ام. هنرش در نویسندگی چنان نبود که به کوشش برای کسی حاصل شود، چنان که تا کنون من اثری ندیده ام که از عهدۀ پیروی از سبک او برآمده باشد.)) به نقل از مجلۀ ایران شناسی (مریلند، آمریکا)، شماره یک، سال هفتم، بهار١٣٧٤.
اینچنین شخصیتی را که در کشورهای دموکراسی جهان بالاترین تقدیرها را نثارشان می کردند و بزرگترین جوایز را نصیبشان می کردند، در آستانه ی نوورز ١٣٧٣ ربودند و بوسیله ی آدمهای رذلی مانند حسین شریعتمداری و سعید امامی که از بی فرهنگترین وجنایتکارترین آدمهای تاریخ ایرانند، شکنجه کردند. آنگاه به خیال خود خواستند که وی را بوسیله ی اعترافات ساختگی، از همان جنسی که اکنون با دستگیری آزادیخواهان و منتقدانی چون عبدالله مومنی، کورش زعیم، شیوا نظر آهاری، محمد علی ابطحی و احمد زید آبادی در تلاش به دست آوردن آن هستند، در نزد مردم بدنام کنند. در مقابل، سعیدی سیرجانی در باصطلاح اعتراف نامه اش، با ظرافت قلمش و استفاده از لفظ ((بازجوی عزیز)) در باره ی شکنجه گران خود، آنها را رسواتر از پیش کرد. درمدت هشت ماه اسارت، خانواده ی سعیدی سیرجانی موفق به دیداراو نشدند و قاتلان در چهار آذرماه ١٣٧٣ مرگ وی را که گفته می شود به وسیله ی تزریق آمپول هوا صورت گرفت، اعلام کردند. جمهوری اسلامی به دلیل روشن، هرگز اجازه ی کالبد شکافی به خانواده ی سیرجانی را نداند.
امروز که جوانان و مردم آزادیخواه ایران به پا خاسته اند و شماری از بهترین فرزندان ایرانزمین قربانی ضحاک زمانه، علی خامنه ای، شده اند، این چهره ی سعیدی سیرجانی است که در آسمان سراسر ایران با سربلندی پدیدار شده است و به دلیران شهید ایران لبخند می زند؛ آری سعیدی سیرجانی اکنون ندا آقا سلطان، پریسا کلی، علی شاهدی، واحد اکبری و سایر شهیدان وطن را در آغوش گرفته است و همه ی آنها یک صدا خطاب به خامنه ای و اعوان و انصارش نظام جمهوری اسلامی می گویند: ((بگذارید آیندگان بدانند که در سرزمین بلاخیز ایران هم بودند مردمی که دلیرانه از جان خود گذشتند و [زنانه و] مردانه به استقبال مرگ رفتند.))
ایرانیان آزادیخواه در مقابل شهامت و از خود گذشتگی سعیدی سیرجانی، محسن حدادی، فهمیه سلحشور و سایر جانباختگان گمنام راه آزادی و دموکراسی ایران سر در احترام فرود می آورد. شایسته است که هم میهنان گرامی در ایران و جهان تصویر سعیدی سیرجانی را در کنار شهیدان اخیر راه وطن در اجتماعات و راهپیمایی ها با خود داشته باشند.


جناب آقای خامنه ‏ای
پیام عتاب ‏آمیز جناب عالی را آقای صابری برایم خواند، و متاسف شدم، نه به علت این که مورد قهر ‏آن مقام معظم قرار گرفته ‏ام و به زودی امت همیشه در صحنه حزب‏ الله حسابم را خواهند رسید، که مرگ در راه دفاع از ‏حق شهادت است و ما مرگ شهادت از خدا خواسته ‏ایم. تأسف و تأثرم از پندارهای باطل خویش بود و امیدهای برباد ‏رفته ‏ام درباره سعه صدر جناب عالی و سرنوشتی که ملت ایران در دوران رهبری شما خواهند داشت.‏
بگذریم از لحن توهین ‏آمیز پیام که حتی قاصد را شرمنده کرده بود و از هر مسلمان با تقوایی بعید می‏نمود تا چه رسد ‏به رهبر مسلمانان جهان. حیرتم از این است که جناب عالی به استناد کدامین سند و قرینه و امارت مرا مرتد قلمداد ‏کردید و نامعتقد به اسلام. اگر مستند به نوشته‏ های من است ای کاش موردش را مشخص می فرمودید، و اگر مبتنی بر ‏واردات غیبی است و اشراف بر ضمایر که انالله و اناالیه راجعون.‏
می ‏دانم در حکومتی که مرحوم شریعتمداری با آن مقام فقاهت، مهندس بازرگان با آن تقوای دینی و سیاسی، آیت ‏الله ‏منتظری با آن سوابق مبارزاتی دق‏مرگ و خانه‏ نشین و مطرودند، تکلیف امثال بنده معلوم است و بر ما کجا برازد دعوی ‏بی‏ گناهی.‏
و می دانم رهبر جلیل القدری که با یک نهیبش نمایندگآن مجلس اسلامی در لاک سکوت و وحشت می‏خزند، البته ‏می تواند با تیغ بیدریغ تکفیر حمله بر من درویش یک قبا آرد.‏
فرموده بودید چرا این همه مزایای حکومت اسلامی را ندیده ‏ام و به تمجید نپرداخته ‏ام. این وظیفۀ اخلاقی را شاعران و ‏نویسندگان محترمی که با چرخشی ناگهانی در سلک هواداران ولایت فقیه درآمده ‏اند بهتر و موثرتر انجام می‏دهند. ‏وانگهی رژیمی که علاوه بر فرستنده‏ های رادیویی و تلویزیونی هزاران مسجد و منبر و مجلس را در اختیار دارد، چه نیازی ‏به مدیحه ‏سرایی مطرودان دارد، به خصوص نویسنده کج‏ سلیقه‏ ای که هرگز در مدح هیچ امیر و حاکمی قلم نزده است.‏
فرموده بودید چرا در انتقاد از حکومت شاه به جزئیات اداری پرداخته ‏ام؟ از همین انتقادهای جزئی هم شرمنده ‏ام که ‏بحمدالله در این ده سال فرصت‏ شناسان حق مطلب را ادا کرده ‏اند و بر حاکم معزول تاخته ‏اند. وضع من در زمان شاه نیز ‏مانند امروزم بود. مینوشتم و چاپ می‏شد و منتشر نمی‏گشت، دیکتاتور مغرور بدعاقبت می‏پنداشت با شکستن قلمها و زجر آزادگان بر دوام حکومت خود می ‏افزاید. قطعاً مقالات سانسور شده من در بایگانی ساواک موجود است. بفرمایید ‏مطالب از ((یغما)) و ((خواندنیها)) بیرون کشیدۀ مرا در مقولۀ سیاست فرهنگی، ماجرای کاپیتولاسیون، مضحکه تغییر ‏تاریخ، شعبدۀ جشنهای شاهنشاهی به حضورتان بیاورند تا بدانید بوده ‏اند مردم از جان گذشته‏ای که به هیچ دعوی ‏مبارزه و پیوستگی به دارودسته‏ ای از بیان حقایق پروایی نداشته ‏اند.‏
اما در مورد کتابهای توقیف‏ شده بنده واقعا نمی‏دانم کجایش حمله به اسلام است یا اساس حکومت اسلامی. من ذاتاً ‏از ریا و دروغ و تبعیض و ستم متنفرم و این نفرت در نوشته ‏هایم منعکس است. اگر خدای ناخواسته همچو مفاسدی در دستگاه حکومت راه یافته است چه بهتر که مطرح گردد و علاج شود. مسالۀ اساسی در ‏حکومت حاضر این است که انتقاد از هر مسندنشین و مسئولی حمل بر ((زیرسوال بردن رژیم)) می‏شود و لطمه ‏زدن به اساس اسلام، و بهانه‏ ای برای سرکوبی و اختناق و نتیجه‏ اش همین که می‏بینیم. من به آنچه در کتابهای توقیف ‏و خمیر شده ‏ام نوشته ‏ام عمیقاً اعتقاد دارم و در هر محکمه‏ ای حاضر به پاسخ‏گویی ‏ام. اگر واقعا خلاف اسلام یا حکومت ‏واقعی اسلامی است، چرا بدین شیوه ‏های غیر اخلاقی با من رفتار می‏کنند. مگر مملکت قانون ومحکمه ندارد؟
جناب آقای خامنه ‏ای توقع مردم مسلمان ایران از حکومت اسلامی جز اینهاست که می‏کنند. در رژیم کمونیستی تکلیف ‏خلایق معلوم است. همه فضایل و امتیازات در نیروی کار مفید افراد ملت خلاصه می‏شود و مناصب و مقامات در دست ‏طبقه کارگر است و استبداد کارگری حاکم بر جامع. در ممالک سرمایه ‏داری تمول و درآمد بیشتر ضامن قدرت اجتماعی ‏است و سرنوشت مردم در قبضه کسانی که به هر شیوه و از هر طریق صاحب آلاف و الوفی شده ‏اند. اما در حکومت ‏اسلامی ضابطه چیست؟ آیا فضایل منحصر به نماز و دعای بیشتر است و روزه طولانی‏تر و سجده غلیظ تر و لقب حاجی ‏و انبوهی محاسن و کلفتی دستار و دعوی بسیار، یا به حکم آیه کریمه ان اکرمکم عندالله اتقیکم، فضیلت افراد محصول ‏تقرب به حق است و قرب یزدان در گرو تقوی؟
اگر چنین است اجازه فرمایید بی‏ هیچ ملاحظه و پروایی عرض کنم بسیاری از اعمال سران حکومت خلاف تقواست. این ‏را به تجربه شخصاً دریافته‏ ام و اثباتش اگر خواستید آسان است. بگذریم از دو سال اول که نابسامانی ها جواز ‏آشفته‏ گویی ها و آشفته ‏کاریها بود، در همین چندماه اخیر، بزرگانی که در خبرنامه ‏ها و جراید مرا عضو حزب توده و خدمتگزار ‏شاه و مامور ساواک معرفی کردند، هم از معصیت سنگین بهتان باخبر بودند و هم از نحوۀ زندگی و خلق ‏و خوی من. به ‏فرض این که با گذشته زندگی بنده آشنایی نداشتند به فیض مقام و موقعیت خویش می‏توانستند از دستگاه اطلاعاتی ‏کشور جویای سوابق شوند و آن گاه دست به قلم ببرند، یا کسانی را مامور که مزاحمت هایی از قبیل سنگ‏ پراندن و ‏شعارنویسی بر در و دیوار خانه‏ ام کنند.
جناب آقای خامنه‏ ای، بنده به خلاف حکم قاطع شما، مسلمانی صافی اعتقادم، و به دین و عقیده ‏ام مباهات می‏کنم. هیچ ‏ابله مخالف اسلامی نمی‏آید پانزده سال عمر خود را صرف تصحیح و چاپ مفصل‏ترین تفسیر قرآن کند. کسی که به ‏اسلام بی ‏اعتقاد است، با چه انگیزه ‏ای قصیدۀ ((این بارگه که پایه‏ اش از عرش برتر است)) را تقدیم آستانه قم می‏کند؟ ‏کسی که دلبستۀ اسلام نیست در شرایط حاضر خاموش می‏ نشیند تا به نام مقدس اسلام هر ناروائی بر مردم تحمیل ‏شود و اساس اعتقادشان متزلزل گردد.
جناب آقای خامنه‏ ای، من بیش از هر مسلمان متعصبی با سلطه و نفوذ اجانب به هر صورت و در هر مرحله اعم از ‏شرقی و غربی در وطن عزیزم مخالفم، و بیش از بسیاری از مدعیان به حقانیت شریعت مقدس اسلام معتقد. به هیچ حزب و ‏دسته و گروهی نه در گذشته بستگی داشته‏ ام و نه بعد از این می توانم داشته باشم. اگر هوس جاه و منصب داشتم ‏در سال ٥٧ دعوت وزارت را با سرعت و صراحت رد نمی کردم، و اگر در طمع مال و منال بودم مجبور نمی ‏شدم درین ‏سالهای پیری و ممنوع‏ القلمی خانه مسکونیم را که تنها مایملکم در پهنه جهان بود بفروشم و صرف معاش کنم. ‏آدمیزاده‏ ام آزاده ‏ام و دلیلش همین نامه، که در حکم فرمان آتش است و نوشیدن جام شوکران، بگذارید آیندگان بدانند که ‏در سرزمین بلاخیز ایران هم بودند مردمی که دلیرانه از جان خود گذشتند و مردانه به استقبال مرگ رفتند.‏

با تقدیم احترام – سعیدی سیرجانی

اشکان سهرابی جوانی که در 30 خرداد کشته شد

اشکان سهرابی، جوانی ۲۰ ساله، از دیگر کشته شدگان ناآرامی های پس از انتخابات ایران است. این جوان در ۳۰ خرداد ماه مورد اصابت گلوله قرار گرفت و در بیمارستان جان سپرد.

اشکان سهرابی متولد ۱۳۶۸ و دانشجوی رشته آی تی دانشگاه قزوین بود. زهرا نیک پیما، مادر اشکان، در خصوص روز حادثه می گوید پسرش ساعت هفت و نیم روز ۳۰ خرداد ماه برای دیدار با یک دوست از خانه بیرون رفت و تاکید کرد که پنج دقیقه ای باز می گردد. به گفته خانم نیک پیما فاصله منزل اشکان و دوستش کمتر از پنج دقیقه بوده است.

مادر اشکان افزود: "پسرم به خانه دوستش رفت و هنگام بازگشت از یک ساختمان بلند می زنندش و گلوله به سرخرگ آئورتش خورده بود."

خانم نیک پیما با اشاره به اینکه پس از دیر کردن اشکان، او به داخل خیابان می رود و دوست اشکان را دیده که با صورت خونی به طرف او آمده و به او خبر می دهد که اشکان زخمی شده و به بیمارستان برده شده است.

زهرا نیک پیما ادامه می دهد: "با دایی اشکان به بیمارستان رفتیم، حال اشکان خیلی بد بود. دکترها گفتند که بازگرداندنش جزو محالات است. کادر پزشکی در بیمارستان واحد خون نداشت، حتی درستگاه اکسیژن مناسبی نداشتند. من از میان در نگاه می کردم و با پمپ به او تنفس می دادند. یعنی درست نتوانستند به اشکان برسند، پسرم پس از ۱۰ دقیقه فوت کرد. "

مادر اشکان با تاکید بر اینکه اشکان "فدای پنج دقیقه بیرون رفتنش شد"، می گوید جنازه اشکان را به راحتی در اختیارخانواده قرار نداده اند. او گفت خانواده تنها توانستند بعد از سه روز دوندگی، جنازه اشکان را تحویل بگیرند.

به گفته خانم نیک پیما، "اعلامیه ها و پرچم ها را می کندند و در مراسم بهشت زهرا دوربین فیلمبردای را دزیدند و بردند. تعهد گرفتند که سرو صدا نکنیم و شلوغ نکنیم و جنازه را یک سره به بهشت زهرا ببریم."

او می گوید "اشکان، تنها فرزند پسرم، نقاش بود. کمربند مشکی دان دو تکواندو بود، با این همه قابلیت در عرض پنج دقیقه پسرم را کشتند و تمام شد، هیچ کس هم نیست که پاسخگو باشد. جواب خون بچه من را چه کسی می دهد؟"

اشکان سهرابی در قطعه ۲۵۷ بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

:پانصدهزار تومان جريمه بانگ الله اکبر


خبرگزاری هرانا : بنابرگزارشات دريافتی تعدادی از شهروندان که با سردادن بانگ الله اکبر شبانه بر بام منازل يا اماکن ديگر اعتراض خود را نسبت به نتايج انتخابات دوره دهم رياست جمهوری نشان می دادند پس از بازداشت به پرداخت 500 هزار تومان جريمه محکوم شدند.
اين بازداشت شدگان که اکثراً توسط نيروهای بسيج محلات دستگير شده اند پس از بازداشت به اقدام عليه امنيت ملی متهم شدند و بصورت فله ای در شعبه دوم امنيت بازجويی و تفهيم اتهام شده و احکام از پيش تعيين شده 500 هزارتومان جريمه به آنان ابلاغ شده است.

منابع مطلع عنوان می دارند روند دستگيری شهروندان معترض با اتهام فوق کماکان در جريان است و اين بازداشت شدگان با پرداخت جريمه مذکور امکان آزادی را می يابند.

فیلم کشته شدن داوود صدری بدست تبهکاران وعمال رژیم جمهوری اسلامی

نداي سرخ – 3 مرداد

درگیری جوانان با نیروی انتظامی در کرمانشاه

بنا به گزارش دریافتی روز چهارشنبه 31 تیر ماه حوالی ساعت 7 بعد از ظهردرگیری شدیدی بین نیروهای انتظامی و جمعی از جوانان در شهرک شهید باهنر (آناهیتا)کرمانشاه روی داد. در این درگیری نیروهای بسیج و ضد شورش نیز به کمک مامورین نیروی انتظامی آمده و به ضرب و شتم جوانان پرداختند.تعدادی از این جوانان نیز دستگیر شده اند.

بازداشت شهروندان مهابادی ادامه دارد

باز داشت شهروندان مهابادی و تعطیلی مغازه ها در مهاباد همچنان ادامه دارد. بنا به گزارش های دریافتی روز چهار شنبه 31 تیرماه مغازه یکی از شهروندان مهابادی به نام حسن نعیمی پلمب و وی را دستگیر نمودند.این مغازه دار سال گذشته نیز احضار و مورد بازجویی قرار گرفته بود.برخورد با مغازه داران و شهروندان کرد بعد از اعتصاب سراسری در 22 تیرماه به شدت افزایش یافته و حكومت به بهانه های مختلف با مردم برخورد می نماید.

دائمي شدن استقرار نيروهاي سرکوبگر در ميادين تهران

عصر روزپنج شنبه خیابان های مرکزی شهر تهران مانند روزهای گذشته شاهد حضور نیروهای امنیتی بود.هرچند تعداد نیروهای امنیتی نسبت به روزهای اعتراضی کمتر بود با این حال فضای پلیسی حاکم بر شهر تهران به ویژه در نقاط مرکزی شهر کاملا مشهود بود. در ضلع غربی میدان انقلاب یعنی تقاطع خیابان آزادی با میدان انقلاب نیروی انتظامی اقدام به ایجاد یک پایگاه ثابت گشت کرده است.ایجاد پایگاه نیروی انتظامی در ضلع غربی در حالی صورت می گیرد که پایگاهها و کانکس های نیروی انتظامی از مدت ها پیش در ضلع شمالی وشرقی میدان انقلاب وجود داشت. وجود سربازان وگماشته های انتظامی در اطراف میدان انقلاب بسیار زیاد بود. همین فضای امنیتی در اطراف میدان ولی عصر نیز به چشم می خورد.به نظر می رسيد ترس از تجمعات احتمالی وآنی مردم موجب شده است تا در این نقاط و میادین اصلی شهر همواره نیروهای انتظامی وامنیتی به صورت آماده باش حضور داشته باشند. نیروهای انتظامی در حال گشت زنی در اطراف میدان انقلاب وابتدای خیابان های کارگر شمالی، کارگر جنوبی و16 آذر بودند.همین وضعیت گشت زنی در اطراف میدان ولی عصر نیز دیده می شد.

تحويل جنازه يكي ديگر از شهداي تظاهرات اخير به خانواده

بنا بر خبر دريافتي جنازه يكي ديگر از كشته شدگان 25 خرداد را هفته گذشته به خانواده شان تحويل دادند و براي تحويل جسد , حكومت مبلغ سه و نيم ميليون تومان وجه در خواست داشت كه به علت عدم توان مالي, خانواده شهيد سند منزل را گرو گذاشته و بعد از مراسم با قرض كردن اين مبلغ را واريز و سندشان را دريافت كرده اند . اين فرد جوان 21 ساله سيروس عزيزي نام داشت، وي اهل كيانشهر يكي از مناطق جنوب شرقي تهران است , متاسفانه خانواده او به علت ترس ايجاد شده از طرف حكومت حاضر به ارائه عكس يا مطلبي از فرزندشان نشدند. همچنين طبق آخرين اطلاعات از يك منبع موثق روز جمعه گذشته نيز در درگيريهاي بعد از نماز جمعه دو پسر يكي 19 و ديگري 25 ساله به شهادت رسيده اند كه فورا به بهشت زهرا انتقال داده شده و به دستور مقامات در قطعه 250 دفن گرديده اند . اين منبع همچنين افزود كه كليه نيروهاي انتظامي به دستور مافوق خود در روز دفن اين دو جوان در منطقه در حال آماده باش بودند و هر حركتي را شديدا سركوب ميكردند . همچنين، محسن روح‌الامینی، دانشجوی رشته‌ی کامپیوتر دانشکده‌ی فنی دانشگاه تهران ، در روز 18 تیر بازداشت شده و پس از آنکه سرش با ضربه‌ی باتوم می‌شکند، علائم عفونت مننژیت در وی ظاهر می‌شود. اما با وجود آنکه وی پس از دستگیری در بیمارستان شهدای تجریش بستری می‌شود، از رسیدگی جدی به عفونت زخم وی جلوگیری می‌شود تا آنکه وی از دنیا می‌رود. پیکر وی برای چندین روز در سردخانه‌ای در کهریزک، که گفته می‌شود اجساد دیگری نیز در آنجا نگهداری می‌شوند، نگهداری می‌شده است.

خانواده مسعود هاشم‌زاده با قید ضمانت آزاد شدند

روز پنج‌شنبه، اول مرداد نیروهای امنیتی با حضور در منزل مسعود هاشم‌زاده یکی از کشته‌شدگان ۳۰ خرداد تهران، خانواده وی را برای بازجویی به اداره آگاهی تهران بردند. ساعت ۸ شب همان روز این افراد با قید ضمانت آزاد شدند. افراد خانواده هاشم‌زاده تا ساعت هشت و نیم همان شب مورد سوال و جواب قرار گرفتند و سپس از هریک از آنان تعهدنامه‌ای گرفته شد که سه مورد به طور مشخص در آن ذکر شده بود: شما نباید پرچم سیاه جلوی در بزنید، مراسم چهلم نباید داشته باشید و همین طور با رسانه‌های خارجی هم نباید هیچ مصاحبه‌ای انجام دهید.

ده‌ها کشته و مجروح در سانحه هوایی مشهد

یک سانحه هواپیمای مسافری ديروز جمعه در فرودگاه مشهد بیش از ۳۰ کشته و زخمی بر جای گذاشت. به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا)، این سانحه در حوالی فرودگاه شهید هاشمی‌نژاد مشهد روی داد. بنا بر این خبر، حدود ساعت ۱۸ و ۱۰ دقیقه بعدازظهر جمعه چرخ‌های این هواپیما هنگام فرود در فرودگاه مشهد آتش گرفته و از باند فرودگاه منحرف شده و با دیواره‌ای در منطقه شهرک «طرق» برخورد می‌کند. کابین این هواپیما نیز دچار آتش سوزی شده‌است. اين هواپیما مسافری از نوع ایلوشین روسي متعلق به شرکت هواپیمایی آریا با شماره پرواز ۱۵۲۵ بوده است.

بازداشتگاه هاي مخوف حکومت اسلامي رابشناسيم

1. بازداشتگاه مخوف 59 سپاه

این بازداشتگاه در زير زمين های پادگان عشرت آباد واقع شده است. اين بازداشتگاه آنقدر مخوف و فاقد امکانات و قرنطينه است که فقط افراد شاغل و دارای اختيارات و مدارج عاليرتبه در امور آن دخالت کرده و اجازه بازديد از آنجا را دارند. در موردی خاص حتی رئيس دادگستری کل استان تهران "عليزاده" در سال 84 آنرا در ليست بازداشتگاه های امنيتی فوق سری قرار داد که حتی به خود او اجازه بازديد از اين بازداشتگاه را نداده بودند.اين بازداشتگاه تحت اختيار حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران اداره می شود و تمام جرائم خاص رخ داده از جمله اتهامات امنيتی و جاسوسی واقع شده در سپاه پاسداران در آن رسيدگی و تکميل پرونده می شود.

2. بازداشتگاه نبوت

بازداشتگاه نبوت واقع در خيابان سهروردی می باشد و اداره آن مشترکا در اختيار وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران است که بر خلاف اکثر بازداشتگاههای امنيتی که در زير زمينها واقع شده اند اين بازداشتگاه با دارا بودن راه ارتباطی مستقل و بدون مزاحمت در بالای يک مجتمع تجاری و به حالت استتار شده ای قرار دارد که حالت يک خانه امن و بازداشتگاه فوق سری را دارد که دارای گنجايش بسيار کمی می باشد و بازداشتی های خاص به آنجا منتقل می شوند که بنا به شرايط جائز نيست به مکانهای معلوم و شناخته شده منتقل شوند.می توان گفت علی رغم نظارت وزارت اطلاعات بر اين بازداشتگاه ولی عموميت نيروهای عملياتی و اجرايی و بازجويی را نيروهای حفاظت و اطلاعات سپاه پاسداران انجام می دهند.

3. عشرت آباد

اين بازداشتگاه نيز در داخل قرارگاه مبارزه با مواد مخدر عشرت آباد واقع شده که گنجايش آن چيزی حدود 250 الی 350 نفر است. دارای 3 سالن می باشد که در هر سالن 15 انفرادی به ابعاد 5/1-2 متر وجود دارد که در هر انفرادی به زور 5 نفر نگهداری می شوند. استحمام و حمام به طور مطلق در اين بازداشتگاه وجود ندارد. حتی اگر فرد بازداشتی ماهها در آنجا باشد و گال بگيرد و يا شپش از سر و کول آن بالا برود. در انفراديها چيزی به نام نور و پنجره و تهويه وجود ندارد.در روز فقط 3 بار اجازه استفاده از دستشويی وجود دارد و درها هميشه بسته است و بازداشتی ها به صورت کتابی کنار هم می خوابند.

4. بازداشتگاه سئول معروف به ابوغريب

اين بازداشتگاه در تهران مابين افرادی که درآن نگهداری شده اند و به زندانها منتقل و يا آزاد شده اند به بازداشتگاه ابوغريب معروف شده و تحت اختيار حفاظت اطلاعات نيروی انتظامی اداره می شود و در خيابان سئول و داخل شهرک مسکونی فاطميه واقع شده که لابه لای واحدهای مسکونی گم و استتار گرديده و چند بلوک و زير زمين از اين مجتمع مسکونی به عنوان بازداشتگاه در اختيار آنهاست. در اين بازداشتگاه اکثرا جرائم خاص واقع شده در بين نيروهای انتظامی را رسيدگی می کنند و متهمين را در جهت تکميل پرونده و بازجويی و اعمال شکنجه های خاص در آن نگهداری میکنند. تمام سلولهای اين بازداشتگاه بدون استثناء انفرادی می باشد و فنی ترين و وحشتناکترين بازجوئيها چه از متهمين نظامی نيروی انتظامی و يا افراد خاص بازداشتی در آن توسط حفاظت اطلاعات نيروی انتظامی تا حد دست و پا شکستن و مرگ انجام می شود.

مشايي، «سپاه» و «بيت رهبري»

بر خلاف باور بسياري از مردم و حتي نخبگان سياسي، دولت کودتا از يک جناح يکپارچه تشکيل نشده است. گو اينکه در همان آغاز رياست جمهوري احمدي نژاد روشن بود که جناح معروف به «سپاه» ذوب شده در ولايت خامنه اي نبوده و به همين دليل « مصباح يزدي» را تبليغ و تقويت کردند، اما، بخصوص در سال گذشته، برخي از اقدامات دولت و بويژه، عدم توفيق آن در بازگرداندن«اقتدار مطلق» و سرکوب قطعي جنبش هاي اجتماعي، و همچنين، شکست برنامه هاي اقتصادي و عدم موفقيّت در کنترل بيکاري و توّرم، باعث رويارويي هاي مقطعي مابين ايشان و «بيت رهبري» شد. اولين تظاهر اين اختلافات در انتخابات مجلس نهم روي داد که خامنه اي از حمايت صريح نمايندگان «سپاه» خودداري نمود و در سخنراني هايش، از سياست هاي اقتصادي دولت احمدي نژاد انتقاد کرد. تظاهر بعدي که بسيار حادتر از قبلي نمايان گشت، حول «مذاکرات هسته اي» رخ نمود که «بيت رهبري» با دور زدن دولت، خواهان دخالت مستقيم در آن شد و اين سياست را از طريق مقالات و مصاحبه هاي ولايتي، مشاور امور خارجه بيت رهبري، با روزنامه هاي اروپايي و داخلي، و انتصاب جليلي بعنوان نماينده رهبري در شوراي امنيّت ملي و مذاکره کننده ي اصلي با آمريکا و اروپائيان معرفي نمود و او را با پيامهاي مثبتي در مورد انعطاف حکومت ايران، همراه با متکي، به ملاقات با خاوير پرزسولانا، رئيس امور خارجه اروپا فرستاد. در مقابل، احمدي نژاد نيز در مخالفت با گروه مذاکره کننده، در عين تأييد سياست مذاکره با آمريکا و اروپا، صريحاً بر اختيارات دولت پافشاري کرد و «ولايتي» را هيچ کاره خواند و کار را تا جايي پيش برد که اصولگرايان را به انشقاقي علني در اين مورد کشاند. عده اي به هواداري از اختيارات رهبري سخن گفته و احمدي نژاد را در اتخاذ مواضع مخالف سرزنش کردند، اما، مطالب منتشره در مطبوعات طرفدار دولت و سخنان افراد وابسته به جناح «سپاه» نيز نشان مي داد که در اين مورد حاضر به تمکين نبوده و در صورت لزوم، به گسست آشکار از «بيت رهبري» اقدام خواهند نمود. در همان زمان آشکار گشت که با چنين موضع سرسختانه اي که «سپاه» در مورد اختيارات حکومتي گرفته است، حتي با شکست در انتخابات رياست جمهوري حاضر به تسليم مسالمت آميز قدرت نخواهد بود. به ياد داريم که برخي از تحليلگران کمونيست، در همان زمان، عزم انجام کودتاي سپاه را افشا کردند. مسلماً، در آن زمان، اگر جناح «رهبري» در مقابل آنها عقب نشيني نميکرد، چه بسا اين کودتا در همان زمان عليه ديگر جناح هاي حکومتي، از جمله «بيت رهبري» بوقوع مي پيوست. اما، در پايان، نماينده «رهبري» در سپاه، تسليم خامنه اي را در مقابل قدرت سپاه اعلام نمود و از همان زمان در بست در اختيار «سپاه» قرار گرفت و خود، به به صف کودتاچيان پيوست. اين تسليم بيانگر آن بود که خامنه اي، از حمايت لازم در نيروهاي مسلح برخوردار نبود تا بتواند حرف خود را به کرسي نشاند. چرا که در نهايت، اينگونه اختلافاتِ آشتي ناپذير، تنها مي تواند توسط قدرت سياسي ايکه از لوله تفنگ بيرون مي آيد حل و فصل شود. اما، در مورد انتصاب رحيم مشايي، نهايتاً، احمدي نژاد، وادار به تمکين شد. اين واقعه تنها مي تواند بيانگر دو رخداد در ساختار قدرت باشد. اول اينکه، جناح «سپاه»، ديگر قدرت تعيين کننده سياسي در جامعه نيست و با رقيبي بسيار توانمندتر از خود روبرو گشته که در چند مصاف رو در رو توانمندي خود را به اثبات رسانده است. اين رقيب، بر خلاف گذشته از درون حاکميّت بر نخاسته است. اين رقيب، نيروي مبارزات متحد مردمي است که با دخالت مستقيم خود در امور سياسي، نشان داده تا زمانيکه اين اتحاد را حفظ کند و خود را در ميدان سياسي نگاه دارد، نه تنها قدرتي غيرقابل شکست است، بلکه تنها منشاء قدرت در جامعه است،و تمامي مراکز ديگر ، تنها با رضايت آن مي توانند صاحب قدرت باشند. ثانياً، در مقابل اين واقعيّت، نيروهايي ردر «سپاه» معتقد گشته اند که امروز تنها با داشتن وجاهت در ميان بخشي از مردم مي توانند به بقاء خود ادامه دهند، و براي دستيابي به چنين وجاهتي، نياز به «بيت رهبري» دارند. چرا که اينک، تنها نيروهايي در ميدان زير امر ايشان قرار دارند که در مورد «الهي بودن مقام ولايت» دچار توّهم اند. پس سرنوشت ايشان به بقاء اعتبار «مقام ولايت» و «بيت رهبري» گره خورده است. با سقوط «ولايت»، نخبگان «سپاه»، با ريزش فوري نيروي اجرايي روبرو گشته و سقوط خواهند کرد. با آگاهي به اين واقيّعت، در آينده، دو احتمال قابل پيش بيني مي شود. اول، اگر نيروي متحد مردمي به مبارزات خود ادامه دهند، و در مسير خود بتوانند نيروي طبقاتي کارگران را نيز به مبارزه جلب کنند، بزودي، هيچ نيرويي قادر به مقاومت در مقابل اراده ي آنان نخواهد بود و ايشان مي توانند هر آنچه را که اراده ي متحد ايشان ديکته مي کند در جامعه پياده کنند. اما، احتمال دوم اينست که، در اين اتحاد و مبارزات خللي ايجاد شود و يا جنبش مردمي مورد حمايت طبقاتي کارگران قرار نگيرد. در آن زمان، از آنجاييکه نيروي مخالف، عليرغم ضعف و زخم خورده گي، هنوز زنده و سازمان يافته است، مي تواند بسرعت خود را باز سازي کرده و صفوف متفرق و منفعل مردمي را تا آينده اي نا معلوم سرکوب نموده و وادار به تمکين کند. با در نظر گرفتن اين احتمالات، ما پيشنهاداتي راهکاري براي جلوگيري از وقوع احتمال دوم تهيه کرده ايم که در پيام بعدي حضورتان تقديم خواهيم کرد.

نداي سرخ – 3 مرداد 1388


گزارش های مركز آمار نشان می دهد؛



گزارش های مركز آمار نشان می دهد؛
شكاف طبقاتی افزايش يافته است

فردا
كل هزينه هاي خوراكي و غير خوركي ده درصد فقيرترين جامعه تنها 2/6 درصد هزينه هاي خوراكي و غيرخوراكي 10 درصد ثروت مند ترين جامعه ايراني را در سال 87 تشكيل مي دهد.

به گزارش سرويس اقتصادي«فردا» بر اساس گزارشهاي مركز آمار در نسبت هزينه هاي خوراكي و غير خوراكي 10 درصد فقير ترين به غني ترين در سالهاي 84 تا 86 به ترتيب برابر 1/7،1/6 و2.6 درصد است.اين نسبت در سال 83 معادل 3/6 درصد بوده است كه نشان مي دهد فاصله طبقاتي سال گذشته نسبت به سال 83 كمي بيشتر شده است.

اين نسبت براي 20 درصد فقيرترين به 20 درصد ثروتمند ترين نيز در سال 87 برابر 1/12 درصد و سال 83 معادل 3.12 درصد است كه بازهم نشان دهنده افزايش فاصله طبقاتي است.

هزينه هاي (مجموع خوراكي و غير خوراكي) يك خانواده از دهك فقير (درآمدي اول)در سال 87 معادل 22/29 ميليون ريال بوده است.اين رقم در سالهاي 84 تا 86 عبارتند از 54/18،47/19 و 3/23 ميليون ريال.هزينه يك خانواده از دهك مذكور در سال 83 معادل 16.6 ميليون ريال بوده كه نشان مي دهد اين هزينه در سال 87 بالغ بر 80 درصد رشد كرده است.

كل هزينه هاي دومين دهك درآمدي خانوار ايراني در سال 87 بالغ بر 48/57 ميليون ريال است كه نسبت به هزينه 58/30 ميليون ريالي خانوارهاي اين دهك در سال 83 بيش از 88 درصد رشد كرده است.

هزينه هرخانوار ايراني در سالهاي 84 تا 86 به ترتيب 6/33،97/37 و 84/45 ميليون ريال بوده است.
كل هزينه هاي پنجمين دهك درآمدي خانوار ايراني در سال 87 بالغ بر 78/107 ميليون ريال است كه نسبت به هزينه 59 ميليون ريالي خانوارهاي اين دهك در سال 83 بيش از 7.82 درصد رشد كرده است.

هزينه هرخانوار ايراني اين دهك در سالهاي 84 تا 86 به ترتيب عبارتند از 57/65،95/70 و 96/85 ميليون ريال بوده است.

كل هزينه هاي نهمين دهك درآمدي خانوار ايراني در سال 87 بالغ بر 35/248 ميليون ريال است كه نسبت به هزينه 5/134 ميليون ريالي خانوارهاي اين دهك در سال 83 بيش از 6/84 درصد رشد كرده است.

هزينه هرخانوار ايراني اين دهك در سالهاي 84 تا 86 به ترتيب عبارتند از 47/258،78/320 و 46/372 ميليون ريال بوده است.

كل هزينه هاي دهمين دهك درآمدي خانوار ايراني در سال 87 بالغ بر 06/467 ميليون ريال است كه نسبت به هزينه 07/253 ميليون ريالي خانوارهاي اين دهك در سال 83 بيش از 6/84رصد رشد كرده است.

هزينه هرخانوار ايراني در سالهاي 84 تا 86 به ترتيب 47/258،78/320 و 46/372 ميليون ريال بوده است.

آمار نشان مي دهد در سالهاي 84 تا 87 متوسط رشد هزينه هاي خانوار متناسب با نرخ تورم بوده است. به شكلي كه افزايش هزينه يك خانوار ايراني در سال 84 معادل 1/10 است كه نرخ تورم در اين سال 4/10 بوده است. در سال 85 هزينه ها معادل 12.5 درصد رشد كرد و نرخ تورم نيز 9/11 درصد بود.در سال 86 هزينه ها حدود 6/18 درصد رشد كرده و نرخ تورم هم 4/18 درصد بوده است.بنا بر اين مي توان پيش بيني كرد كه افزايش هزينه هاي سال 87 تقريبا معادل نرخ تورم يعني 4/25 درصد بوده است.