۱۳۹۴ مرداد ۳, شنبه

 عرق خورها، قمارباز ها و بی‌ حجاب ها مسئول خشکسالی کشورند!




 

«من بامدادم سرانجام
خسته
بی آن که جز با خویشتن به جنگ برخاسته‌ باشم.
هرچند جنگی از این فرساینده‌تر نیست،
که پیش از آن که باره برانگیزی
آگاهی
که سایه‌یِ عظیمِ کرکسی گشوده‌ بال
بر سراسرِ میدان گذشته‌ است:
تقدیر از تو گُدازی خون‌آلوده در خاک کرده‌ است
و تو را
از شکست و مرگ
گزیر
نیست...»

15 سال از کوچ ابدی احمد شاملو گذشت. شاعری که به شهادت همه شعرای معاصر و محققان شعر ایران، گلش با شعر سرشده شده بود.
محمود دولت آبادی که بارها با شاملو در جلسات شعرخوانی و متن خوانی "کلیدر" شرکت کرده بود، بمناسبت پانزدهمین سال خاموشی شاملو و باقی ماندن همه جانبه شعرش در جامعه یادداشتی نوشت که خبرگزاری ایلنا منتشر کرد. دولت آبادی در یادداشت خود نوشت:

«ای بامداد، ای معجزه‌ی نبوغ نهفته‌ی ملتی که در تمام طول تاریخ، فقط لحظه‌هایی فرصت یافته است تا خود را بروز دهد و تو، بی‌گمان درخشان‌ترین ستاره‌ای، ای آنکه در میان ستارگان، شلنگ‌انداز می‌رفتی و پوزخند می‌زدی به هرچی پستی و دنائت و بخل.
شاملو چندان بی‌کرانه بود که از هر کناره‌ی او، می‌توانستی و می‌توانی و خواهی توانست به او نزدیک شوی.
احمد شاملو نه فقط یک شاعر، شاعرترین بود. احمد شاملو نه فقط اسوه زحمت و رنج و عذاب بود که عین عشق بود. شاملو، انسانی که بدیل حافظ است. ما درباره‌ی انسانی صحبت می‌کنیم که در ابعادی گوناگون، حضوری همیشه‌گی خواهد داشت.شاملو عصاره‌ی مردم ایران است.»
زندگینامه
احمد شاملو در ۲۱ آذر ۱۳۰۴ در خانه شماره ۱۳۴ خیابان صفی علیشاه تهران متولد شد.
دوره‌ی کودکی را به خاطر شغل پدر که افسر ارتش بود و هرچند وقت را در جایی به مأموریت می‌رفت، در شهرهایی چون رشت و سمیرم و اصفهان و آباده و شیراز گذراند.
در بیست و دو سالگی (۱۳۲۶) با اشرف الملوک اسلامیه ازدواج کرد. هر چهار کودک او، سیاوش، سامان، سیروس و ساقی حاصل این ازدواج هستند. در همین سال اولین مجموعه اشعار او با نام «آهنگ‌های فراموش شده» به چاپ می‌رسد و هم‌زمان کار در نشریاتی مثل «هفته نو» را آغاز می‌کند.
در سال ۱۳۳۰ او شعر بلند «۲۳» و مجموعه اشعار «قطع نامه» را به چاپ می‌رساند. در سال ۱۳۳۱ به مدت حدود دو سال مشاورت فرهنگی سفارت مجارستان را به عهده دارد.
در سال ۱۳۳۲ پس از کودتای ۲۸ مرداد با بسته شدن فضای سیاسی ایران؛ مجموعه اشعار آهن‌ها و احساس توسط پلیس در چاپخانه سوزانده می‌شود و با یورش ماموران به خانه او ترجمه طلا در لجن اثر ژیگموند موریس و بخش عمده کتاب پسران مردی که قلبش از سنگ بود اثر موریوکایی با تعدادی داستان کوتاه نوشته خودش و تمام یادداشت‌های کتاب کوچه از میان می‌رود و با دستگیری مرتضی کیوان نسخه‌های یگانه‌ای از نوشته‌هایش از جمله مرگ زنجره و سه مرد از بندر بی‌آفتاب توسط پلیس ضبط می‌شود که دیگر هرگز به دست نمی‌آید.
در سال ۱۳۳۹ با همکاری هادی شفائیه و سهراب سپهری ادارهٔ سمعی و بصری وزارت کشاورزی را تاسیس می‌کند و به عنوان سرپرست آن مشغول به کار می‌شود.
آشنایی با آیدا
شاملو در ۱۴ فروردین ۱۳۴۱ با آیدا سرکیسیان آشنا می‌شود. این آشنایی تاثیر بسیاری بر زندگی او دارد و نقطه عطفی در زندگی او محسوب می‌شود. در این سال‌ها شاملو در توفق کامل آفرینش هنری به سر می‌برد و بعد از این آشنایی دوره جدیدی از فعالیت‌های ادبی او آغاز می‌شود. آیدا و شاملو در فروردین ۱۳۴۳ ازدواج می‌کنند و در ده‌شیرگاه (مازندران) اقامت می‌گزینند و تا آخر عمر در کنار او زندگی می‌کند. شاملو در همین سال دو مجموعه شعر به نام‌های آیدا در آینه و لحظه‌ها و همیشه را منتشر می‌کند و سال بعد نیز مجموعه‌ای به نام آیدا، درخت و خنجر و خاطره! بیرون می‌آید و در ضمن برای بار سوم کار تحقیق و گردآوری کتاب کوچه آغاز می‌شود.
در سال ۱۳۴۶ شاملو سردبیری قسمت ادبی و فرهنگی هفته‌نامه خوشه را به عهده می‌گیرد. همکاری او با نشریه خوشه تا ۱۳۴۸ که نشریه به دستور ساواک تعطیل می‌شود، ادامه دارد. در این سال او به عضویت کانون نویسندگان ایران نیز درمی‌آید. در سال ۱۳۴۷ او کار روی غزلیات حافظ و تاریخ دوره حافظ را آغاز می‌کند. نتیجه این تحقیقات بعدها به انتشار دیوان جنجالی حافظ به روایت او انجامید.
شاملو در دهه ۱۳۵۰ نیز به فعالیت‌های گسترده شعر، نویسندگی، روزنامه‌نگاری (از جمله همکاری با کیهان فرهنگی و آیندگان)، ترجمه، سینمایی (از جمله تهیه گفتار برای چند فیلم مستند به دعوت وزارت فرهنگ و هنر) و شعرخوانی خود (از جمله در انجمن فرهنگی کوته و انجمن ایران و امریکا) ادامه می‌دهد.
شاملو پس از انقلاب اسلامی
با وقوع انقلاب ایران و سقوط رژیم شاهنشاهی، شاملو تنها چند هفته پس از پیروزی انقلاب به ایران بازمی‌گردد. در همین سال انتشارات مازیار اولین جلد کتاب کوچه را در قطع وزیری منتشر می‌کند. شاملو در ضمن به عضویت هیات دبیران کانون نویسندگان ایران درمی‌آید و به کار در مجلات و روزنامه‌های مختلف می‌پردازد. او در ۱۳۵۸ سردبیری هفته‌نامه کتاب جمعه را به عهده می‌گیرد. این هفته‌نامه پس از انتشار کمتر از چهل شماره توقیف می‌شود.
شاملو در این سال‌ها مجموعه اشعار سیاسی خود را با صدای خود می‌خواند و به صورت مجموعهٔ کتاب و نوار صوتی کاشفان فروتن شوکران منتشر می‌کند. از جمله اشعار این مجموعه مرگ وارطان است که شاملو اشاره می‌کند تنها برای فرار از اداره سانسور مرگ نازلی نام گرفته بوده‌است.
از ۱۳۶۲ چاپ آثار شاملو نیز متوقف می‌شود. هر چند خود شاملو متوقف نمی‌شود و کار ترجمه و تالیف و سرودن شعر را ادامه می‌دهد در این سال‌ها به‌ویژه روی کتاب کوچه با هم‌کاری همسرش آیدا مستمر کار می‌کند و ترجمهٔ رمان دن آرام را نیز پی‌می‌گیرد. تا آن که ده سال بعد۱۳۷۲ با کمی‌بازتر شدن فضای سیاسی ایران آثار شاملو به صورت محدود اجازه انتشار می‌گیرد.
غروبِ بامداد
سال‌های آخر عمر شاملو کم و بیش در انزوایی گذشت که به او تحمیل شده بود. از سویی تمایل به خروج از کشور نداشت و خود در این باره می‌گوید: «راستش بار غربت سنگین‌تر از توان و تحمل من است... چراغم در این خانه می‌سوزد، آبم در این کوزه ایاز می‌خورد و نانم در این سفره‌ است.» از سوی دیگر اجازه هیچ‌گونه فعالیت ادبی و هنری به شاملو داده نمی‌شد و اکثر آثار او از جمله کتاب کوچه سال‌ها در توقیف مانده بودند. بیماری او نیز به شدت آزارش می‌داد و با شدت گرفتن بیماری مرض قندش، و پس از آن که در ۲۶ اردیبهشت ۱۳۷۶، در بیمارستان ایران‌مهر پای راست او را از زانو قطع کردند روزها و شب‌های دردناکی را پشت سر گذاشت. البته در تمام این سال‌ها کار ترجمه و به‌خصوص تدوین کتاب کوچه را ادامه داد و گه‌گاه از او شعر یا مقاله‌ای در یکی از مجلات ادبی منتشر می‌شد. او در دهه هفتاد با شرکت در شورای بازنگری در شیوهٔ نگارش و خط فارسی در جهت اصلاح شیوهٔ نگارش خط فارسی فعالیت کرد و تمام آثار جدید یا تجدید چاپ شده‌اش را با این شیوه منتشر کرد.
سرانجام در ساعت ۹ شب دوم مرداد ۱۳۷۹ (چند ساعت بعد از آن که دکتر معالجش او و آیدا را در خانهٔ‌شان در شهرک دهکدهٔ فردیس کرج تنها گذاشت) درگذشت.
آثار تألیفی احمد شاملو:
دفترهای شعر
    ۱۳۲۹–۱۳۲۳ آهن‌ها و احساس، در چاپ‌خانهٔ یمنی تهران توسط فرمانداری نظامی ضبط و سوزانده شد.
   ۱۳۳۰–۱۳۲۹ قطعنامه، چاپ اول با مقدمه فریدون رهنما و به هزینهٔ او:۱۳۳۰.
   ۱۳۳۰ آهنگ‌های فراموش‌شده، توسط ابراهیم دیلمقانیان منتشر شد.
   ۱۳۳۰ بیست و سه (۲۳)، چاپ مستقل ۱۳۳۰، چاپ‌های سانسور شدهٔ دیگر ضمیمهٔ مرثیه‌های خاک.
   ۱۳۳۵–۱۳۲۶ هوای تازه
   ۱۳۳۸–۱۳۳۶ باغ آینه
   ۱۳۴۱–۱۳۳۹ لحظه‌ها و همیشه
   ۱۳۴۳–۱۳۴۱ آیدا در آینه
    ۱۳۴۴–۱۳۴۳ آیدا، درخت و خنجر و خاطره
    ۱۳۴۵–۱۳۴۴ ققنوس در باران
    ۱۳۴۸–۱۳۴۵ مرثیه‌های خاک
    ۱۳۴۹–۱۳۴۸شکفتن در مه
    ۱۳۵۲–۱۳۴۸ ابراهیم در آتش
    ۱۳۵۶–۱۳۵۵ دشنه در دیس
    ۱۳۵۹–۱۳۵۶ ترانه‌های کوچک غربت
    ۱۳۶۹ مدایح بی‌صله
    ۱۳۷۶–۱۳۶۴ در آستانه
    ۱۳۷۸–۱۳۵۱ حدیث بی‌قراری ماهان
داستان و رمان و فیلمنامه‌:
 داستان زنِ پشتِ درِ مفرغی ۱۳۲۹
زیر خیمهٔ گر گرفته شب ۱۳۴۴
درها و دیوار بزرگ چین ۱۳۵۲
میراث ۱۳۶۵
روزنامهٔ سفر میمنت اثر ایالات متفرقهٔ امریق
شعر و قصه‌ی کودکان:
    قصهٔ خروس زری پیرهن پری و یل و اژدها براساس قصه‌های لئو تولستوی با نقاشی‌های فرشید مثقالی به صورت کتاب و نوار صوتی برای کودکان.
    قصهٔ هفت کلاغون، با نقاشی‌های ضیاالدین جاوید، ۱۳۴۷
    پریا با نقاشی ژاله پورهنگ ۱۳۴۷، به صورت نوار صوتی با صدای شاعر به نام قاصدک ۱۳۵۸
    ملکهٔ سایه‌ها (براساس قصه‌ای ارمنی) با نقاشی ضیاالدین جاوید۱۳۴۸
    چی شد که دوستم داشتن؟ اثر ساموئل مارشاک با نقاشی ضیاالدین جاوید ۱۳۴۸
    دخترای ننه دریا با نقاشی ضیاالدین جاوید ۱۳۵۷
    دروازه بخت با نقاشی ابراهیم حقیقی ۱۳۵۷
    بارون با نقاشی ابراهیم حقیقی ۱۳۵۷
    یل و اژدها براساس قصه‌ای از آنگل کرالی یی‌چف، با نقاشی اصغر قره‌باغی به ضمیمه نوار صوتی ۱۳۶۰.
   قصهٔ مردی که لب نداشت ۱۳۷۸
مجموعه کوچه:
مجموعهٔ کتاب کوچه واژه‌نامه‌ای است از ضرب‌المثل‌ها، تکیه‌کلام‌ها، خرافه‌ها و اصطلاحات زبان عامیانهٔ مردم ایران. از سال ۱۳۶۰ به بعد با همکاری آیدا شاملو تدوین شد و پس از درگذشت شاملو کار روی این کتاب توسط آیدا ادامه دارد. چاپ مجلدات این مجموعه هنوز به پایان نرسیده‌است.
جوایز:
۱۳۵۱ جایزهٔ فروغ فرخزاد
۱۳۶۹ دریافت جایزهٔ Free Expression سازمان حقوق بشر نیویورک Human Rights Watch
۱۳۷۸ جایزهٔ استیگ داگرمن Stig Dagerman، «آذر محلوجیان» جایزه را به نمایندگی دریافت کرد.
۱۳۷۹ جایزهٔ واژه آزاد (هلند)


گفت‌و‌شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۱۰)
تنها «بُزِ اَخفَش» فردیّت ندارد 
 
 

سیسرون، خطیب برجسته روم باستان با قاطعیت می‌گفت انسان میرنده است و از همین رو بهروز نیست.
اما انسان حتی زیر شمشیر خون چکان داموکلس هم زنده می‌مانَد؛ شمشیری که تنها به مویی بند است و هر لحظه می‌تواند بگسلد و فرود آید.
زیر چنین تیغ بُراّنی هم می‌توان خندید و نوشید و عشق ورزید؛ تنها به این شرط که از باد و بروت هیچ ستمگری نهراسیم.
...
بیان کلمه حق مرارت دارد؛ آری، اما این مرارت در عین تلخی، شیرین است.
نه بی‌غم‌شاد باشیم و نه زانوی غم به بغل گیریم. به قول مولانا جلال الدین اهل طرب و طلب باشیم و به بیان کلمه حق قیام کنیم در اینصورت شمشیر داموکلس هم از رو می‌رود.
 
بعد از آن در سر موسی حق نهفت
رازهایی گفت کان ناید به گفت
بر دل موسی سخن‌ها ریختند
دیدن و گفتن بهم آمیختند
بعد ازین گر شرح گویم ابلهی‌ست
زانک شرح این ورای آگهی‌ست
ور بگویم عقل‌ها را بر کند
ور نویسم بس قلم‌ها بشکند
چند گویی چون غَطا برداشتند
کین نبودست آنک می‌پنداشتند
...
...
سایت همنشین بهار 
ریخت و پاشهای اسلام گسترانه رژیم و تودهنی مردم به رژیم با شکستن هنجارهای تحمیلی
ایرج شكری

هنوز تحریم ها برداشته نشده، لاشخورها و غارتگران لانه کرده در دستگاه دولتی ولایت فقیه، که «بوی پول» های بلوکه شده  در آن دور دستها، اشتهایشان را تحریک کرده است، خواب و خیالهای به جیب زدن سهمی و یا گستردن دامنه «دستگاه ریاست» خود را که حتما «برکاتی» برایشان دارد را می بینند. یک مورد که به تازگی در خبر گزاری فارس منعکس است، مصاحبه این رسانه وابسته به بسیج، با « مدیرکل قرآن، عترت و نماز» وزارت آموزش و پروش است. این کارگزار رژیم گفته است ده هزار(10000) مدرسه قرآنی که در سال 89 شروع به کار کرده بودند، در سال 91(در دولت احمدی نژاد) به دلیل نبودن اعتبار و عدم پرداخت پول به معلمان قرآن، تعطیل شده اند. این مدرارس آنطور که این مدیرکل دینمدار، توضیح داده است، از بین مدارس موجود انتخاب شده بوده و کلاسهای قرآن در آنجا برگزار می شده است.
این کارگزار رژیم که در ابتدای صحبتش ابتکار به راه انداختن مدارس قرآنی را به نام خودش ثبت کرده  در ادامه حرفهایش گفته است:«مدارس قرآن با این هدف که هر 1200 دانش‌آموز به یک مدرسه قرآن دسترسی داشته باشند ایجاد شد، 12 میلیون دانش‌آموز در سطح کشور داشتیم و بر این اساس 10 هزار مدرسه قرآن پیش‌بینی شد و در دستورالعملش اینگونه لحاظ شده بود که بهترین مدرسه، جنبه مرکزیت داشته باشد تا دانش‌آموزان بتوانند به راحتی به آنجا بروند؛ ضمن اینکه مدرسه قرآن درزمان غیر از مدرسه تشکیل می‌شد و به عنوان یک فضای آموزش قرآن محله محسوب می‌شد». وی که مصیب زاده نام دارد یاد آور شده است که:« با توجه به اینکه نتوانستیم اعتبارات مربوط به حق‌الزحمه مربیان مدارس قرآن را پرداخت کنیم، بسیاری از این مدارس خود به خود تعطیل شد». مصیب زاده به تضادی هم بین این کار این مدارس و دار القرآن ها اشاره کرده است و آن این که با تشکیل این مدارس که آغاز کار آن سال 89 بوده 600 دارالقرآن موجود تعطیل شد. مصیب زاده یاد آور شده است که :« آن زمان بنده خواهش کردم به رغم آنکه 10 هزار مدرسه قرآن ایجاد شد اما 600 مرکز دارالقرآن به عنوان فعالیت‌های تخصصی ادامه پیدا کند که مخالفت کردند». او بدهی سنگین دستگاه خودش به معلمان قرآن را یاد آور شده است. او نگفته آن دارالقرآن ها وابسته به چه دستگاهی بوده و چه مقامی با ادامه کار آن مخالفت کرده است.
اما یک معاونت «قرآن و عترت» هم وزارت ارشاد دارد علاوه بر این که یک سازمان مستقل از این دو به اسم سازمان دارالقران هم وجود دارد. از این قبیل سازمانهای اسلام گستر در رژیم زیاد است. یک سازمان تبلیغات اسلامی و یک ستاد نماز جمعه یک ستاد استهلال تهران(برای اعلام رویت هلال ماه پایان ماه رمضان) و یک ستاد استهلال مقام معظم رهبری و تشکلهای انگلی از این نوع کم نیست. گمان می کنم آن دارالقران ها مواجب بگیر وزارت ارشاد اسلامی بودنده اند. زمانی که حسین صفار هرندی قاطرچی وزیر ارشاد بود، آمار افزایش کلان بودجه های قرآنی وزارت ارشاد را می داد و این دار القرآن ها احتمالا از آنجا «مایه» می گرفتند اما با تشکیل این مدارس که مصادف است با دوره دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد، آنها تعطیل شده اند. در این رژیم آخوندی گند گرفته زنجیره طولانی و انگلی مثل کرم کدو از دفترها  و تشکیلات و «ستاد» ها و سازمانها وجود دارند که وجودشان جز مصرف بودجه و گسترش جزم اندیشی و تحجر چیز نیست. البته خاصیت آن برای رژیم این است که اولا تمام این نوع تشکیلات ، به نوعی شاخکها و بازوهای دستگاه اطلاعاتی و رژیم و تولید نیرو برای آن هستند، ثانیا این نانخورها که در هیچ سیستم سیاسی دیگری به غیر از همین رژیم منحوس نمی توانند به زندگی انگلی خود ادامه بدهند، خود جزو بدنه رژیم هستند که طبعا منافع خود را در حمایت از رژیم می دانند و حفظ آن. در برابر انواع هزینه های کلان تبلیغاتی اسلام گستری، در انجا که به نیازهای فرهنگی مردم مربوط است، هیچ بهایی به آن داده نمی شود که هیج، بلکه از آنجا که رژیم می خواهد به لحاظ فرهنگی و روابط اجتماعی مردم را کاملا تحت کنترل داشته باشد و حتی روابط عادی مردم و مراسم و جشنها، انچنان که بود -  چگونگی برگزاری عید نوروز و موسیقی و رقص و شادی از عناصر آن است- را در تضاد با فرهنگ «دینی» که روضه خوانها حامل و مبلغ و نگهدارنده آن هستند و عزاداری و خرافات دینی پایه ها و زیربنای آن است، می بیند، هزار تضاد و نتقاقض با مردم در این زمینه ها دارد و سنگ اندازی در برابر برگزای کنسرتها و تولیدات فرهنگی و هنری از آثار آن است.
چندی پیش رضا کیانیان هنر پیشه سینما در یک برنامه تلویزیونی به نکته در خور اهمیتی اشاره کرد و آن این که جایی برای فرهنگ در نقشه های جامع شهری پیش بینی نشده است و یاد آور شد که مثلا شهرک اکباتان که جمعیتی بیشتر از شهر یزد دارد، فاقد سینماست. اما برای ساختن مسجد و حسینیه، که در موارد متعددی نصب بلند گوهای قوی در اطراف آن و پخش تلاوت قرآن و اذان و یا زجه و ناله و نعره نوحه خوانهای انگل، باعث برهم زدن آسایش مردم شده و می شود، پول همیشه پیدا می شود. این البته سوای صدها میلیاد تومانی است که صرف مصلای تهران (هنوز ناتمام است) شده و دهها میلیاردی که صرف گسترش مسجد جمکران شده و هنوز گمانم طرح به پایان نرسیده است.
نشانه های آشکار شکستن هنجار و معیارها و «قالب» های  تحمیلی رژیم از سوی مردم
اما تمام این خرجها برای اسلام گستری که همراه با گسترش سرکوب و فشار علیه مردم بوده است، آیا مردم را مرید و مقلد و مطیع آخوندها و پیرو فرهنگ آخوندی کرده است؟  نشانه ها و برخی آمار، گواه آن است که واکنش مردم نسبت به توتالیتاریسم آخوندی، رادیکالتر و گسترده شده است. ماجرای تهیه ویدئو از رقصیدن با آهنگ «هپی» و در اینترنت گذاشتن آن، تشکیل گروههای مختلف غیر مجاز موسیقی به خصوص نوع رپ با گفتار اعتراضی که در آنها هست و به خاطر غیر مجاز بودن به آنها گروههای زیر زمینی موسیقی گفته می شود، اما در عمل اینجا و آنجا حضور دارند(اخیرا رژیم با استفاده از یک «توّاب» از بین ها کلیپی به عنوان انرژی هسته ای تهیه کرده که در روی کشتی جنگی نیروی دریایی فیلمبرداری شده)
* و مطرح می شوند، نوازندگی منفرد یا به صورت گروه موسیقی در خیابانها،  که در موارد متعد الات موسیقی غربی مثل ساکسیفون و گیتار برقی و... بکار می گیرند(که البته با هدف به دست آورد پولی برای گذران زندگی صورت می گیرد) شکست مضاعفی است برای رژیم روضه خوانها که در آغاز قبضه قدرت، موسیقی و خرید و فروش آلات موسیقی را بر اساس «احکام شرع انور»، حرام اعلام کرد  و هنوز برگزاری و اجرای کنسرت موسیقی با مشکلات موانع بسیاری رو به روست.  یک پدیده جالب توجه در شکستن معیار و قالبی که آخوندها روی آن خیلی حساسیت دارند و در این زمینه هم به زنان فشار زیادی وارد آورده اند و هم به مغازه داران، مربوط به پوشش زنان است که اخیرا به خاطر گستردگی آن، تلویزیون رژیم به هدف مقابله و تقبیح آن، به میدان آمد و آن را منعکس کرد. این «پدیده» رایج شدن مانتوهای بدون دکمه و فروش گسترده آن در مغازه های لباس فروشی است آن هم در حدی که گویا دیگر مانتو دکمه دار در مغازه ها پیدا نمی شود. این در حالیست که مانتوها در سالهای اخیر کلا در رنگ و در بلندی تغییر کرده و با آن مانتوهایی اسلامی دوران خمینی و آغاز دوران ولایت سیدعلی خامنه ای و ریاست جمهوری سردار سازندگی، متفاوت بود و آن مانتوهای بلند کیسه مانند که تا نزدیک قوزک پا می رسید به نظر می رسد کلا ناپدید شده است.
نمونه دیگر از رفتار«هنجار اسلامی شکن» از سوی مردم را در آماری می شود دید که معاون وزارت بهداشت و درمان و آموزش پرشکی رژیم در مورد میزان مصرف مشروبات الکلی داده است. این مقام رژیم که روز 30 تیر آماری از مصرف الکل و سیگار و مسائل بهداشت و بیماری ارائه کرده بود، میزان مصرف سالانه الکل در کشور را 420 میلیون لیتر اعلام کرد. در آماری معاون وزارت بهداشت و درمان یاد آوری شده که میزان مصرف الکل در 9 ماه (از آغاز سال) در سال 92 نسبت به دوره مشابه در سال قبل از آن دوبرابر شده است. خبرگزاری فارس ضمن انتشار این خبر به آمار دیگری که نیروی انتظامی آن را ارائه کرده بود اشاره کرده و آن افزایش 50 درصدی مثبت بودن تست الکل رانندگان در تهران در 9 ماهه بعد از آغاز سال 92 نسبت به دور مشابه در سال قبل است. بنابر همین گزارش میزان مصرف روزانه مشروبات الکلی در کشور روزانه یک میلیون و 150 هزار و 684 لیتر برآورد شده است و بنا بر آورد های وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی، این برابر است با ورود روزانه 115 کامیون ده تنی و سالانه 42 هزار کامیون با همان ظرفیت، مشروب قاچاق به کشور است. البتهنباید همه مشروبات مصرف شده را واردات قاچاق دانست. مشروبات « دست ساز » و الکل سفید تولید داخل که گزارشهایی هم از فروش آن در سوپرمارکتها منتشر شده است، از منابع تهیه الکل مصرفی هستند. دوسال پیش در رفسنجان گروهی که شمارشان بیش از 200 نفر بود، در اثر نوشیدن مشروبات الکلی دست ساز دچار مسمومیت شدید شدند و بنابر بعضی خیرها چند تن از آنها جان خود را از دست دادند و تنی چند هم کور شدند. گزارشهایی هم از مسمومیتهای  ناشی از مصرف الکل در شهر مذهبی قم  قبلا منتشر شده است و این در حالیست که مصرف مشروبات الکلی در اسلام حرام است و مجازات شلاق دارد و در صورت تکرار، اگر شخصی برای بار سوم در حالت مستی یا مصرف مشروبات الکلی دستگیر شود، طبق احکام «شرع انور» مجازات او اعدام است. من یادم هست که خبر یک مورد اعدام (در اواخر دهه 60 یا اوائل هفتاد) به دلیل همین جرم در اصفهان اجرا شد و خبر آن هم منتشر شد و محکوم فردی چهل ساله و متاهل و دارای چند فرزند بود.
این مجازات در قوانین جزایی رژیم تصریح شده است.  حكم اعدام براي مصرف‌كنندگان مشروبات الكلي به موجب ماده 179 قانون مجازات اسلامي صادر مي‌شود. در اين ماده تصريح شده است: «هرگاه كسي چند بار شرب مسكر بنمايد و بعد از هربار حد بر او جاري شود در مرتبه سوم كشته مي‌شود.». با این اوضاع و احوال اگر فردا تظاهرتی مثل آنچه در سال 88 راه افتاد -که شعار جمهوری ایرانی در آن داده شد- و گروهی در آن میان برابر شعار «کاخ سفید را حسینیه می کنیم» بسیج پاسدار نقدی، شعار دادند «قم را لاس وگاس می کنیم» نباید تعجب کرد. به هرحال خیال به بند کشیدن یک جامعه 80 میلیونی و تصور این که با اعدام و شلاق و زندان مردم را «ولایتمدار» و اطاعت پذیر بکنند، خوابی است که هرچه زمان می گذرد، نا ممکن بودن آن بیشتر خود را می نمایایند و بیش از بیش پوشالی شدن و تهی شدن رژیم از آن نیرویی که با «افسون» خمینی در تحمیق مردم و امت سازی از آنها یافته بود آشکار می شود. اگرچه اسلام و شیعه گری به نوعی ایرانیان را «اجنبی پرست» کرد که « قداست» امام هشتم شیعیان که از سوی مامون خلیفه عباسی (قدرت بیگانه اشغالگر ایران) حکمران خراسان بود، از نمود های این اجنبی پرستی است ولی ریشه ایرانی و عشق به فرهنگ و تاریخ این سرزمین در اثر آفت و ضربه ای که ایران از اسلام دریافت کرد، در این سرزمین نخشکید و از بین نرفت. تبلور این عشق را در کار عظیم فردوسی شاهنامه می توان دید و نیز در آثار بزرگان دیگر که انعکاسی از این عشق و ستایش از ایران غیر اسلامی که قبلا بود است. از جمله در ساقی نامه حافظ که تاثیر پذیرفتن از شاهنامه هم در آن مشهود است. حافظی که بیش از 700 سال بعد از سقوط شاهنشاهی ساسانی و در شرایطی می زیسته که متشرعان و حکام شرع قدرت مرعوب کننده ای داشتند، در ساقی نامهاز جمله  می گوید:
مغنی نوایی به گلبانگ رود

 

بگوی و بزن خسروانی سرود

روان بزرگان ز خود شاد کن

 

ز پرویز و از باربد یاد کن

اما پاسدار حرامزاده در یاسوج می گوید باید مجسمه آریوبرزن را از میدان شهر بردارند چون دم اسبش به طرف عکس تبلیغاتی بسیجی شهید است که در گوشه یی از میدان است. نمی خواهد جای عکس را تغییر بدهد، اما حکم حذف مجسمه آریوبرزن را می دهد. آخوند و پاسدار ضد ایرانی ابلهانه گمان می کردند و شاید هنوز هم بعضی شان گمان می کنند ایران دوستی در مردم را می توانند بکشند و اسلامشان را جای آن بگذارند. در حالی که از بعضی از اینها در سالهای گذشته چون تکیه به اسلام و مذهب را برای کسب آرای مردم در نمایشهای انتخاباتی، فاقد کارایی دیدند برای جلب حمایت مردم، به ناچار با مردم فریبی، به ایران دوستی تظاهر کردند که از جمله رحیم مشایی با «مکتب ایرانی» به میدان آمد و حالا آخوند روحانی که نام فرویدون را که نام خانوادگی اصلی او بوده برای خود مناسب و برازنده نمی دانسته و اسم روحانی را برای خود انتخاب کرده، ایرانی شده و مزوّرانه برای مردم فریبی اخیرا ( پنجشنبه اول مرداد) در یک سخنرانی گفته است که «پیام توافق وین این بود که دیگر ایرانی را تهدید نکنید». این جمله را گویا وزیرخارجه اش در یکی از جلسات گفتگو در وین بر زبان رانده بود که او هم عضوی از همین دسته اشرار ضد ایرانی است که 37 سال است به غارت و یرانگری کشور و کشتار و سرکوب کردن مردم مشغولند. اما مردم ایران اینها به زانو در خواهند آورد. آینده از آن مردم ایران است. بنیان این رژیم پلید خمینی ساخته از بیخ کنده خواهد شد و آخوندها و پاسداران ضد ایرانی و مردم کش به سزای جنایتشان خواهند رسید. در این راه نفرت به نسبت این رژیم و جنایاتی که کرده است و حس انتقام، مثل دینامیت که در راه سازی و انهدام صخره و سنگی که باید از سر راه برداشته شود لازم است،کارساز و ضروی است و نباید نفی شود. هرکس باید فکر کند که آیا با این رژیم جنایتکار که حتی از میان به اصطلاح اصلاح طلبانشان یک نفر حاضر نشده است به خاطر فجایع و جنایات دهه 60 از مردم ایران پوزش بخواهد و خمینی را محکوم کند، این رژیمی که یک نفر حتی از اصلاح طلبانش حاضر نشده حجاب اجباری را محکوم و تاکید کند که دخالت دین در امر قانونگذاری نادرست است و به زیان خود دین است و جدایی دین از دولت برای استقرار دموکراسی اصل اساسی و اجتناب ناپذیر است، می شود به دموکراسی و عدالت و آزادی دست یافت یا نه؟ روشن است که نمی شود و تجربه دوران خاتمی نباید شکی برای کسی باقی گذاشته باشد. پس چون نمی شود با وجود این رژیم که چون صخره ای راه رسیدن به آزادی و عدالت را بسته است به هدف رسید، باید آن را منهدم کرد و برای این کار، نفرت از این رژیم چون دینامیت برای انهدام صخره و سنگ و راهگشایی لازم است. از این رژیم، با همه دسته بندی ها «نرم» و«تند رو» آن باید متنفّر بود و باید به ویران کردن قلعه ای که محل استقرار جنایتکاران است و زنان و مردان آزایخواه و حق طلب ایرانی در آن بند کشیده شده اند، فکر کرد و برای دستیابی به این هدف کوشید.
منابع و توضیحات:
گزارش مربوط به آمار مصرف مشروبات الکلی:
حرفهای رضاکیانیان در مورد شهرکهای فاقد سینما در دقیقه 18 ویدئو زیر
*
خواننده یاد شده رپ امیر تتلو نام دارد. در مورد کلیپ مورد اشاره و سوابق خواننده نگاه کنید به مطلبی که لینک آن در زیر آمده است
گزارش تلویزیونی مربوط به فروش مانتو بدون دکمه:
مطلب دیگری از نگارنده در زمینه شکست رژیم در جذب فرهنگی مردم:
جمعه ۲ مرداد ۱۳۹۴ - ۲۴ ژوئیه ۲۰۱۵


ارزیابی از توافق هسته ای و واکنش ها نگاهی به روابط و مناسبات ایران و امریکا گفتگو با سیروس بینا استاد اقتصاد و پژوهشگر اقتصاد سیاسی در دانشگاه مینه سوتا

» برگزاري باشكوه مراسم پانزدهمين سالگرد احمد شاملو در فضاي امنيتي