تاریخ ایران و مقاله نیویورک تایمز
چهرهسازانِ این سرایِ درشت ــ رنگدانها گرفتهاند به کف
یکشنبه ۲۶ آوریل ۲۰۱۵ (۶ اردیبهشت ۱۳۹۴) روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز The New York Times مقالهای با عنوان: «ایران دست از انقلابش بر نخواهد داشت» Iran Won't Give Up on Its Revolution انتشار داد که علاوه بر «جیمز فرنکلین جِیفری» مشاور عالی کاندولیزا رایس، سونر چاغاپتای تحلیلگر ترک آمریکایی که در «مؤسسه واشینگتن برای سیاست خاور نزدیک»، مسئولیت بخش ترکیه را بر عهده دارد - یک نویسنده ایرانی هم که با موسسه مزبور همکاری میکند، در نگارش آن شرکت داشتهاست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نیویورک تایمز معتبرترین روزنامه آمریکاست، اما...
نیویورک تایمز معتبرترین روزنامه آمریکاست و گزارشها و اسناد خوبی هم تا کنون منتشر کردهاست. اما مقاله مزبور روی نکاتی انگشت گذاشته که تاسف هر ایرانی شریفی را برمیانگیزد.
...
مقاله با اشاره به «امپراطوری ایران» Iran’s imperial، ادعا کرده که آرزوهای هژمونیک ایران در واقع ریشه در سلسلهی صفوی در قرن شانزدهم میلادی دارد...
و ایران شهوت امپریالیستی خود برای «فضای طبیعی» را که در «آلمان ویلهمی» هم دیده شده، با یک نگرش مذهبی یا باستانی تلفیق میکند...
اشاره مقاله به “lebensraum” (فضای طبیعی)، و گذاشتن آن در گیومه، نوعی شبیهسازی ایران با آلمان نازی است؟
استبداد زیر پرده دین بیداد میکند اما دافعه بهحق از آن سرچشمه تباهی، نباید ما را بهامتناع انصاف و واقعبینی بکشاند.
مضمون مقاله نیویورک تایمز را میآورم و در پایان به هجوم بیگانگان در دوران صفوی اشاراتی خواهم نمود.
...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ایران دست از انقلابش بر نخواهد داشت
ایران با رسیدن توافق با غرب در باره برنامه اتمیاش به این خوش بینی دامن زده که حالا به آغوش جامعه بین المللی باز خواهد گشت، اما این خوشبینی این واقعیت را نادیده میگیرد که حکومت کنونی ایران متاثر از یک تاریخ کهن امپراطوریگری و جاه طلبیهای منطقهای است.
...
ایران یک قدرت انقلابی با امیال سلطه طلبانه است که برای تحقق تسلط خود بر منطقه میکوشد و قوانین (بین الملل) را رعایت نخواهد کرد. اما اوباما امیدوار است که توافق هستهای آن کشور را متقاعد کند تا در برابر عادی شدن وضعیت اش، آرمانهای سلطه طلبانه خود را کنار بگذارد.
...
در گذشته جهان قدرتهای برتری طلب را تجربه کردهاست. روسیه، فرانسه، آلمان، ژاپن و بریتانیا همگی تا پیش از جنگ اول جهانی آرمانهای خودشان را داشتند. این قدرتها بودند که جهان را یک بار در سال ۱۹۱۸ و بار دیگر در سال ۱۹۴۵ به جنگ کشاندند.
آلمان نازی به دنبال آن بود تا از اقیانوس اطلس تا رودخانه ولگا بر اروپا مسلط شود و دیگر کشورها را تابع خود سازد و کنترل کامل نظامی، اقتصادی و دیپلماتیک بر آنها ایجاد کند.
پس از این ویرانی و هرج ومرج، نظم جهانی بوجود آمده به دنبال جنگ جهانی دوم که توسط آمریکا رهبری میگردید، قوانینی برای جامعه بینالملل برقرار کرد که هدف آن کنترل چنین قدرت هایی بود. حتی امروز کشورهایی همچون چین که تمایلات سلطه جویانه دارند مشروعیت این نظم جهانی را پذیرفتهاند.
اما ایران آشکارا نظم جهانی را به چالش میکشد و به دنبال گسترش نفوذ خود است. ایران از مجموعهای از روشها همچون تروریسم، گسترش تسلیحاتی، گروههای نظامی نیابتی و گاهی دیپلماسی سبک قدیم برای افزایش سلطه خود استفاده میکند.
...
هرچند به انقلاب ۱۹۷۹ به رهبری آیتالله روحالله خمینی، اغلب به عنوان دیدگاه امپراطوریگری ایران ذکر میشود، ولی آمال سلطه جویانه آن کشور به دوران امپراطوری صفوی در قرن شانزدهم باز میگردد.
صفویان کوشیدند تا خود را از امپراطوری قدرتمند سنی عثمانی جدا کنند و ایران را به صورت یک قدرت شیعه بازسازی کنند. در قرون پس از آن هم ایران کنترل خود را بر افغانستان، خلیج فارس، عراق و قفقاز جنوبی گسترش داد.
ایران توسعه خود را در قرن ۱۸، وقتی در پی جنگ با عثمانیها و روسها قدرتش کاهش یافت متوقف ساخت. اما در دوره جنگ سرد، شاه[محمد رضا شاه] با بهره گیری از حمایت آمریکا در صدد برآمد قدرت ایران را بار دیگر احیا کند.
شاه حمایت مالی و نظامیاش از جوامع شیعه و گروههای وابسته به خود در خاورمیانه را گسترش داد. به عنوان نمونه، ایران در اوایل دهه هفتاد میلادی از کردهای عراق حمایت کرد تا بتواند در عراق تحت حاکمیت صدام نفوذ کند.
...
همین طور در سال ۱۹۷۵، امام موسی صدر یک روحانی ایرانی مورد حمایت شاه، فتوایی صادر کرد و علویهای سوریه را که متعلق به یک فرقه انحرافی از اسلام بودند، شیعه اعلام نمود. این کار علویهای سوریه را برای همیشه به اردوی ایران آورد کاری که پیامدهای سهمگینی برای جنگ داخلی امروز سوریه دارد.
...
[بعد از انقلاب نیز] در سال ۱۹۷۹ رهبران ضدآمریکایی ایران ادعاهای ملیگرایانه درباره شکوه گذشته ایران را با یک ایدئولوژی هزار ساله تلفیق کردند تا یک دولت اسلامی ستیزه جو پدید آورند.
البته پس از جنگ خونین و بلندمدت ایران و عراق، جمهوری اسلامی دریافت که دکترین نظامی گری کلاسیک کافی نیست.[از همین رو] در پیوند با سیاست «صدور انقلاب» به کشورهای اسلامی منطقه، آیتالله خامنهای و سپاه پاسداران یک سلسله تاکتیکهای جنگی را با هدف تقویت نفوذ ایران ازطریق اتحادیههای فرقهای و سیاسی تهیه کردند.
در انجام این کار ایران غالبا به عنوان پاسدار مرزهای جوامع شیعه در یمن و بحرین عمل کرده و یک شبکه سازمان یافته از شبه نظامیان شیعه تشکیل داده است که از جمله شامل حزب الله، حوثیهای یمن، سپاه بدر عراق میشود. همچنین ایران سازمان روحانیت شیعه و شبکههای مالی آنها در سراسر خاورمیانه را کنترل میکند.
...
ایران سیاستی صرفا فرقهای را دنبال نمیکند بلکه با گروههای ستیزه جوی سنی نیز برای گسترش موقعیت خود همراهی میکند. از همین رو، پیوندهای مستحکمی با حماس و جهاد اسلامی در غزه برقرار کردهاست. ایران حتی در سودان سنی نیز نفوذ دارد و از آن برای ارسال سلاح به غزه استفاده میکند.
برای آن کشور، مسلمان یا حتی شیعه بودن[کسانیکه به آنها کمک میکند] مهم نیست، مثلا در جنوب قفقاز با ارمنیهای مسیحی بر علیه آذربایجان که عمدتا شیعه و در خط آمریکاست، متحد میشود.
...
تاریخ نمونههای اندکی از ورود چنین قدرت هایی به نظام بین الملل دارد. قدرتهای سلطه جوی انقلابی شهوت امپریالیستی خود برای «فضای حیاتی»[lebensraum] را -که در آلمان ویلهلمی دیده شده است - با یک نگرش مذهبی یا باستانی تلفیق میکنند و اصول نظم کلاسیک بینالملل را به چالش میکشند.
...
در ماه فوریه[۲۰۱۵]، آیتالله خامنه ای، رهبر ایران و تصمیم گیرنده اصلی در حوزه سیاست خارجی و نظامی، مذاکرات با غرب را یک فریب خواند و با غرور اضافه کرد:
«من دیپلمات نیستم، من انقلابی ام».
وی در صورت شکست مذاکرات و یا سوقیافتن مذاکرات به سمتی که دلخواه او نیست گناه را به گردن حسن روحانی خواهد انداخت.
[چون] مشروعیت او از پروژه انقلابی ایران ناشی میشود، و هر مصالحه و سازشی به این معنا خواهد بود که قرائت تاریخ جهان را باور ندارد.
...
جاه طلبیهای ایران تازگی ندارد. تحت رهبری دودمان صفویه، شاه و ملاها به یک سان، خواهان استیلا بر منطقه بودهاست. انتظار نداشته باشید ایران در آیندهای نزدیک، بر سر اصول خود مصالحه کند.
(پایان مقاله نیویورک تایمز)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هجوم بیگانگان به ایران در عصر صفوی
در سال ۸۹۳ هجری شمسی(۱۵۱۴ میلادی) سلطان سلیم عثمانی با سلاح آتشین و لشکر پر توانی که بیش از دو برابر لشکر ایران بود، در نزدیکی شهرستان چالدران در شمال غربی ایران به مصاف شاه اسماعیل صفوی آمد و نیروهای او را تار و مار کرد. عثمانیان اندکی بعد به پایتخت صفویه(تبریز) ریختند.
سال ۹۵۶ هجری شمسی نیز که مجدداً به آذربایجان حمله کردند تبریز را تسخیر نمودند و به مدت ۲۰ سال در این شهر ماندند.
...
ازبکان هم علاوه بر حملههای کوتاه مدت اما مداومشان، بین سالهای ۹۰۳ و ۹۱۶ هجری شمسی، ۵ بار با نیرویی بزرگ به خراسان هجوم آوردند. آنان به سیستان هم حمله کردند.
عثمانیان و ازبکان به کنار، پرتغالیها به جزیره هرمز چشم داشتند. حضور آنان در سراسر نوار ساحلی ایران از بندر چابهار تا بندر عباس گسترده بود و این حضور، سالیان دراز تداوم داشت.
در دوران صفوی تاخت و تاز غلزای افغان را هم داریم. در سال ۱۰۹۷ هجری شمسی محمود افغان با سپاه جَرارّش کرمان را اشغال کرد. اصفهان هم لگدمال آنان شده بود و قحطی و طاعون در آن بیداد میکرد.
و اما روسیه،
در اوائل حکومت شاه صفی دوم؛ روسیه اگرچه به ایران اعلام جنگ نداد اما به کمک غارتگران جزیرهای در دریای خزر را اشغال نمود.
قرن دوازدهم هجری(۱۸ میلادی) سپاه عثمانی مناطق وسیعی را در غرب و شمال ایران اشغال نمود. روسها هم بخشهایی از خاک ایران را اشغال نموده و باکو را گرفتند...
آثار مخرب دست اندازی شاه صفوی به مناطق مسیحی نشین قفقاز، بسیار کمتر از چندین و چند بار هجوم عثمانیان، ازبکان، پرتغالیها، سپاه محمود افغان و قزاقان روس به ایران است.
«در حالی که پرتغالیها جنوب کشور، ازبکها شرق و عثمانیان غرب را درنوردیدند و بزرگترین دست آورد صفویان در سیاست، بیرون کردن اینها بود، چگونه ایران عصر صفوی سلطه گر بود؟»
باقی این گـفته آید بی زبان
در دل آنکس که دارد نور جان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانویس
مؤسسه واشینگتن برای سیاست خاور نزدیک
مؤسسه واشینگتن برای سیاست خاور نزدیک WINEP-Washington Institute for Near East Policy
اندیشکده مستقر در واشینگتن، دی.سی.است، که تمرکز آن بر سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا در خاور میانهاست. مؤسسه مزبور در سال ۱۹۸۵ توسط مارتین ایندک، معاون سابق پژوهشی مدیران آیپک بنیان گذارده شد. در هیئت مشاوران آن وارن کریستوفر، الکساندر هیگ، رابرت مک فارلین، جورج شولتز و ریچارد پرل به چشم میخورد. انستیتوی واشنگتن یکی از ارکان اصلی و با نفوذ لابی اسرائیل و سیاست خارجی آمریکاست.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
Iran Won't Give Up on Its Revolution
The announcement last month of a preliminary agreement between the United States and Iran has led some to believe that Tehran will now enter the international system as a responsible actor. But such optimism ignores the fact that Iran’s current government still bears the imprint of a long imperial history and longstanding Persian regional ambitions.
Iran is a revolutionary power with hegemonic aspirations. In other words, it is a country seeking to assert its dominance in the region and it will not play by the rules. Yet, the Obama administration hopes a nuclear agreement will have a “transcendental effect” on Iran and convince it to abandon its imperial aspirations in return for a sense of normalcy.
The world has lived with hegemonic powers in the past. Russia, France, Germany, Japan, and Britain all had similar aspirations before World War I. It was such powers that pushed the world into war in 1914 and again in 1939. Nazi Germany sought to dominate Europe from the Atlantic Ocean to the VolgaRiver, reducing other countries to vassal states and establishing complete military, economic and diplomatic control.
In the wake of this ruin and chaos, the post-World War II order led by the United States established rules for the international community that sought to keep such powers in check. Even today, countries with hegemonic tendencies, like China, acknowledge the legitimacy of this international order.
Iran, however, has brazenly defied this international order and continues to expand its reach. It uses an assortment of terrorism, proliferation, military proxies, and occasionally old-fashioned diplomacy to further its dominance.
Although the 1979 Islamic revolution led by Ayatollah Ruhollah Khomeini is often cited as the beginning of the Iran’s imperial worldview, Iran’s hegemonic aspirations actually date back to the Safavid Dynasty of the 16th century. The Safavids sought to distance themselves from the powerful Sunni Ottoman Empire and refashioned Iran into the preeminent Shiite power (Iran became an officially Shiite country in 1502). In the ensuing centuries, Iran extended its control over Afghanistan, the “Persian” Gulf, Iraq and the southern Caucasus.
Iran halted its expansionism in the 18th century as it went into a decline after debilitating wars against the Ottomans and Russians. During the Cold War, the Shah took advantage of American backing to promote Iranian imperial power, once again. He extended financial and military support to Shiite communities and its proxies around the Middle East. In the early 1970s, for example, Iran backed the Iraqi Kurds to establish influence in Saddam Hussein’s Iraq.
Similarly, in 1975, Musa al-Sadr, an Iranian cleric backed by the Shah, issued a fatwa declaring the Syrian Alawites, who belong to a heterodox branch of Islam, as Shiites. This act brought the Syrian Alawites into Iran’s permanent fold, with grave repercussions for today’s civil war in Syria.
In 1979, the anti-American leaders of the revolution fused their nationalist claims of past Persian glories with a millennial ideology to create a single Islamic state militancy. However, after the bloody and protracted Iran-Iraq war in the 1980s, the Islamic Republic realized that conventional military doctrine would no longer suffice.
In conjunction with Tehran’s doctrine of “exporting the revolution” to nearby Muslim countries, Ayatollah Ali Khameneiand the Islamic Revolutionary Guards Corps developed asymmetric warfare tactics aimed at building Iranian influence through sectarian and political alliances.
In doing so, Iran often acted as the guardian of the broader Shiite community in places such as Bahrain and Yemen. Iran has established a carefully crafted network of Shiite militias: Lebanon’s Hezbollah, Yemen’s Houthis and Iraq’s Badr Corps, among others. Moreover, Iran controls the Shiite clerical establishment and financial networks throughout the Middle East.
Iran is not bound exclusively by sectarian politics. It has also befriended belligerent Sunni actors across the Middle East to bolster its regional status. To this end, Tehran has developed strong ties with Hamas and Islamic Jihad in Gaza. Iran has even made inroads into Sunni Sudan, which they have used to transport weapons to Gaza.
At times, Iran does not care for Muslims, or even Shiites — in the southern Caucasus, Iran has allied itself with Christian Armenia against the Shiite-majority Azerbaijan, which is pro-American. Ultimately, it is not religion but imperial ambition that drives Iranian foreign policy.
History offers few examples of bringing such powers into the international system. Revolutionary hegemonic powers combine the imperialist lust for “lebensraum” seen in Wilhelmine Germany with a religious or millennial worldview that rejects the principles of the classic international order.
In February 2013, Ayatollah Khamenei, Iran’s supreme leader and the ultimate decision maker in areas of foreign and military policy, called the negotiations with the West a deceptive trick, proudly adding: “I am not a diplomat. I am a revolutionary.” Ayatollah Khamanei will blame Mr. Rouhani if the negotiations fail or move in a direction that he does not like. His legitimacy stems from the Iranian revolutionary project, and any compromise would be an admission that he does not believe in that narrative of world history.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
Iran Won't Give Up on Its Revolution
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
إيران لن تتخلى عن ثورتها