۱۳۹۲ تیر ۲۳, یکشنبه

تهران مصور 7 تیر ماه 1330- اسناد قرارداد دارسی بامضاء مظفرالدینشاه و اتابک اعظم (عکس)

تهران مصور 7 تیر ماه 1330- اسناد قرارداد دارسی بامضاء مظفرالدینشاه و اتابک اعظم (عکس)



    TM7Tir1330Darci1 130711. 1


در مصاحبه ای که خبرنگار ما از آقای عبادی، رئیس اداره ثبت شرکتهای نمود، وی نظر خود را در باره عملیات شرکت و انحلال آن از نظر قانون تجارت ایران چنین شرح داد.
در تمام مدتی که ناظر عملیات و جریان پرونده های ثبتی شرکت سابق بودم، آنچه بمن مسلم شد این بود که شرکت اقتصادی همیشه تابع سیاست روز بود و هر زمان قدرتی بوسیله اعمال نفوذ سیاست انگلیس در ایران حاصل میشد، شرکت از انجام کلیه امور رسمی و حقوقی خودداری می کرد. من باب مثال میگویم در تمام مدتی که قوای انگلیس در ایران بود، شرکت سابق بهیچوجه حاضر نمی شد تغییر میدیران عامل و یا رسای هئیت مدیره و بیلان رسمی عملیات شرکت را به ثبت رسانیده و یا به اطلاع اداره ثبت شرکتها برساند و حتی در تمام مدت مزبور حاضر به تادیه مبلغ حق الثبت «الائم و اختراعات» خود نمی شد. در آن مدت، ما نمی توانستیم آن علائم و اختراعاتی را که حق الثبت آن پرداخت نشده، ثبت شده ترقی کنیم. بعلاوه شرکت سابق طبق قوانین موظف بود شعبات ولایات و رسای آنرا باطلاع اداره ثبت شرکتها رسانیده و به ثبت برساند، در حالیکه این عمل نشده است.
طرف معامله فقط شرکت نفت است
آقای عبادی که از قدیمیترین مامورین وزارت دادگستری است و در امور حقوقی اطلاعات ذیقیمتی دارد، اضافه کرد: نکته ای که در پرونده های موجود، و به ثبت رسیده شرکت بدست میآید اینست که در تمام مدت پنجاه سال گذشته طبق امتیاز نامه دارسی و قرارداد 1933 که فعلا هر دو ملغی الاثر است دولت ایران فقط (با شرکت نفت ایران) که صاحبان سهام آن مشخص و معین و به شماره 2 دفتر ثبت شرکتهای به ثبت رسیده، طرف معامله بوده و در تمام پرونده های موجود، حتی یکبار اسمی از «دولت انگلیس» برده نشده. بنابر این دیوان دادگستری لاهه، طبق اسناد و مدارک موجود، بهیچوجه حق مداخله در امر اختلاف را ندارد و اگر انگلیسها ادعا می کنند که وزارت دریاداری سهام شرکت را خریده، این امر مربوط به دولت انگلستان است که با شرکت چه معامله ای کند.

پس از تاسیس اداره ثبت شرکتها و اعلام رسمیت آن، دومین شرکتی که در ایران به ثبت رسید، شرکت نفت سابق بود. روز چهرشنبه 17 شهریور 1310، دکتر حسن نفیسی به وکالت از طرف شرکت نفت ایران انگلیس، بعنوان متقاضی تقاضای ثبت مزبور نمود و در همان تقاضا برای سی نفر از روسای انگلیسی و ایرانی تقاضای سمت نماینده عمده شرکت با حق اختیار کامل امضا و قبول حق دریافت و ابلاغ کرد. در بین این سی نفر، در درجه اول، حق امضا برای سه نفر انگلیسی بنام «جاکسن»، «الکننین» و «گس» و 11 نفر ایرانی یعنی مصطفی فاتح، دکتر حسن نفیسی، منتصر جواد روحانی، طبیبی، پیشداد، کیلمان، ف. ک. خواجوی، فروغی، تکش، اعتمادی، طونیانس بودند.
سهام شرکت
شرکت نفت بعد از شرکت «پریسکا کمپانی اکتی پلاک» سوئد در صفحه دوم دفتر اداره ثبت شرکتها بشماره 2 به ثبت رسیده و مبلغ 93065 ریال حق ثبت پرداخته است، دارای بیست هزار و شش سهم بشرح زیر میباشد:
1-       کنکس دارسی 20 هزار سهم
2-      ادوارد طوماس هاگریوز وکیل دعاوی یک سهم
3-      جرج ربرت الادی کمبل یکسهم
4-      طوماس ویلیام هارادین وکیل دعاوی یک سهم
5-      روبرت هارادین وکیل دعاوی یک سهم
6-      ویلیام چاراز گفرتی منشی یک سهم
7-      امان پروسین تندنویس
برای بیست هزار سهم دارسی که بوسیله «سیدنی رایلی» جاسوس اینتلیجنس سرویس ربوده شده بود یک فرمان و برای شش نفر دیگر صاحبان سهام شش فرمان پادشاه انگلستان صادر شده است. چنین فرمانهائی در تاریخ انگلستان دوبار صادر شده است، یکبار برای صاحبان شرکت هند شرقی که بعد ها صاحب هندوستان شد و دیگری برای سهام شرکت نفت ایران و انگلیس بنام دارسی و شش نفر دیگر.
سرمایه اصلی شرکت 2000000 لیره استرلینک بود که به دو میلیون سهم یک لیره ای تقسیم شد. یک میلیون آن سهم معمولی و یک میلیون دیگر سهام ممتاز بود.
سرمایه بتدریج رو بترقی گذارد بطوری که اولین شرکت استخراج بنام کمپانی «بختیاری اویل کمپانی» بود و با سرمایه ششصد هزار لیره استرلینک تشکیل شده و اولین چاه آن در 26 مه 1908 در 23 متری بثبت رسید، منحل شده و سال بعد یعنی در 14 آوریل 1909 شرکت نفت ایران و انگلیس با سرمایه فوق الذکر تشکیل گردید.
این شرکت وارث امتیاز دارسی و 450000 سهام منتشره کمپانی فرست اکسپلوتیشن کلیه سرمایه بختیاری اویل کمپانی گردید و شرکت بتدریج سرمایه خود را بشرح زیر ترقی داد:
-        29 مه 1914 سرمایه 4000000 لیره استرلینک
-        1 دسامبر 1917 سرمایه 5 میلیون لیره استرلینک
-        2 دسامبر 1919 سرمایه 20 میلیون لیره استرلینک
-        2 نوامبر 1926 سرمایه 24 میلیون لیره استرلینک
-        31 دسامبر 1931 سرمایه 26 میلیون لیره استرلینک
 از سال 1330 تا کنون هیچگونه خبری از افزایش سرمایه شرکت منتشر نشده است.


شرکتهای تابعه
چند ماه پس از اینکه شرکت اصلی بثبت رسید، دکتر حسن نفیسی تقاضای ثبت سه شرکت دیگر که مطلق به شرکت اصلی می باشد، نمود. این سه شرکت عبارتند از:
1-      شرکت سهامی کشتیهای بخاری نفتی محدود
2-      شرکت سهامی کشتیهای نقاله محدود
3-      شرکت سهامی استخراج مواد اولیه محدود
 صدی 99 و نیم سهام این شرکتها مطعلق به شرکت سهامی نفت ایران و انگلیس است.
علاوه بر این سه شرکت، از بدوه تاسیس شرکت نفت در ایران تا امروز، شرکتهای زیر بعنوان شرکتهای تابعه شرکت نفت و انگلیس تاسیس شده و یا شرکت نفت سهمهای عمده آنرا خریداری کرده است.
1-         23.75 درصد سهام شرکت ایرک پترولیوم (نفت عراق)
2-         صد در صد سهام خانقین اویل کمپانی
3-         کلیه سهام پترولیوم استیم شیپ
4-         صددرصد سهام تنکر اینشورنس کمپانی
5-         صد در صد سهام نشنل اویل ریفاینری در انگلستان
6-          صد در صد سهام اسکاتیش اویل کمپانی
7-         49 دردصد سهام  کمانولت اویل ریفاینری در استرالیا
8-         49 درصد سهام سوسیته ژنرال روغنهای نفتی فرانسه
9-         کمپانی بریتیش پترولیوم و نفت به علائم بی پی BP – بغر از شرکت نفت ایران و انگلیس ـ
10-      صد در صد سهام اولکس دوسش
11-      صد در صد شرکت الیا نس و مواد نفتی  با رنک های زرد و سبز
12-      49 درصد سوسیته نروژین
13-      صد در صد سهام سونهکا بنزین اوک پترولیوم اکتیلولکت
14-      صد در صد سهام شرکت ب پ بنزین و نفت آ ـ ژم
15-      صد در صد سهام کمپانی متحد بنزین و نفت ایتالیا
16-      صد درصد سهام کمپانی ایران و انگلیس استرالیاm8
17-      شرکت رت فرنداولی کمپانی آ ـ اس دانمارک
18-      صد در صد سهام شرکت ایران و انگلیس هند
19-      صد در صد سهام شرکت رافیگین اپل کمپانی در عراق
20-      صد رد صد سهام شرکت ایستر یکیش نفتا
21-      صد در صد سهام اوکی بلاکت بنزین ات اولی کمپانت
22-      50 در صد سهام شرکت محدود کنسولید تد پترولیوم کمپانی
23-      سهام ممتازه بروکس برون اویل کمپانی
24-       اوکلاند اویل کمپانی
25-      پ ب م ژ استون اویل کمپانی
تصرف اموال شرکتهای تابعه
ماده 14 امتیاز نامه دارسی می نویسد «بعد از انقضا مدت معینه این امتیاز تمام اسباب و بنیه واردات موجوده شرکت به جهت استخراج و انتفاع معادن متعلق به دولت علیه خواهد بود و شرکت حق هیچگونه غرامت از این بابت نخواهد داشت». با توجه به اینکه در سال 1908 «شرکت نفت ایران و انگلیس» جانشین امتیازنامه دارسی شده و با در نظر گرفتن اظهارات آقای تقی زاده عاقد قرار 1933 که آلت فعل بود و قرارداد 1933 در محیط فشار و زور به امضا رسیده، سه کمپانی ثبت شده متعلق به دولت ایران بوده و سهام سایر شرکتها نیز به دولت تعلق دارد.
در اینموقع دولت می تواند که کلیه دارائی شرکت را که بالغ بر هزاران میلیون لیره هست «ملی» اعلام نماید و هرگاه دسترسی به هر یک از اموال و اشیا و ازار متعلق بیکی از شرکتهای تابعه پیدا کند، بلافاصله آنها را ضبط کند.
تصرف اموال شرکتهای تابعه شرکت نفت بخصوص سه شرکتی که در سال 1310 رسما در ایران به ثبت رسیده و در قرارداد 1933 هیچگونه اسمی از آن برده نشده، حق قانونی دولت ایران است.

لغو ثبت شرکت
در قوانین تجارت کشورهای انگلیس و فرانسه و همچنین در ماده 93 قانون تجارت ایران در باره شرکتهایی که طبق قانون پس از به ثبت رسیدن ممکن است ملغی الاثر شود با الصراحه قید شده مادام که شرکت مقصودی را که برای آن تشکیل شده از دست بدهد و یا اگر انجام آن غیرممکن باشد بخودی خود منحل شده خواهد بود. طبق این ماده صریح در قوانین تجارت ایران حتی در انگلستان از تاریخی که مجلسین ایران از شرکت سابق نفت خلع ید نموده قانونا و رسما شرکتی ثبت شده وجود ندارد.
آقای منتصر رئیس فروش شرکت سابق نفت برای اینکه آخرین تلاش خود را کرده باشد و بتواند مدارکی از اداره ثبت شرکتها برای شرکت سابق نفت بگیرد، پس از اتخاذ تصمیم مجلسین مقداری دفاتر و اسناد و مدارک را برای پلمپ کردن و انجام تشریفات رسمی به اداره ثبت شرکتها فرستاده بود ولی این اداره رسما به شرکت اخطار کرد که از نظر دولت ایران شرکتی بنام «شرکت نفت انگلیس و ایران» وجود ندارد تا دفاتر و اسناد آن پلمپ و یا ثبت شود زیرا پلمپ دفتر هر شرکتی فرع موجود بودن آن شرکت است در حالیکه فعلا در ایران شرکتی به این نام وجود ندارد.  

TehranMossavar7Tir1330-Darci2 130711

اسنادی که در اداره ثبت شرکتها است: دو عکس سمت راست و وسط قرارداد دارسی است که به امضای اتابک اعظم و به امضا و مهر مشیرالدوله وزیر خارجه و نظام الدین وزیر معادن رسیده است.


همه سرويس‌های مخفی جهان اسلام در يک کتاب، جواد طالعی

يكشنبه 23 تير 1392

همه سرويس‌های مخفی جهان اسلام در يک کتاب، جواد طالعی

ويلهلم ديتل
ويلهلم ديتل آلمانی، نويسنده کتاب "ارتش‌های سايه، سرويس‌های مخفی جهان اسلام" به خاطر همکاری درازمدت با اداره اطلاعات فدرال آلمان به رمز و رازهای کار سرويس‌های مخفی و جاسوسی تسلط دارد و در نتيجه توانسته است نکاتی را درباره اين نهادهای به شدت محرمانه در کتاب خود برملا کند که به سختی می‌توان در جائی ديگر به آن‌ها دسترسی يافت ويژه خبرنامه گويا
Schattenarmeen1.gif"ارتش های سايه، سرويس های مخفی جهان اسلام" * عنوان کتابی است که در سال ۲۰۱۱ از سوی انتشارات "هردر" آلمان منتشر شده است. نويسنده اين کتاب ويلهلم ديتل ** سال ها با اداره امنيت فدرال آلمان همکاری داشته است. کتاب با گزارشی کامل درباره تاريخ و روند کار سرويس های مخفی متعدد ايران آغاز می شود و به بررسی روند کار سرويس های امنيتی و جاسوسی سوريه، ليبی، لبنان، عربستان سعودی، عراق و تشکيلات خودگردان فلسطين ادامه می يابد.
ويلهلم ديتل آلمانی، به خاطر همکاری درازمدت با اداره اطلاعات فدرال آلمان Bundes Nachrichten Dienst- BND به رمز و رازهای کار سرويس های مخفی و جاسوسی تسلط دارد و در نتيجه توانسته است نکاتی را درباره اين نهادهای به شدت محرمانه برملا کند که به سختی می توان در جائی ديگر به آن ها دسترسی يافت.
ارتش های سايه، نخستين کتاب ويلهلم ديتل نيست. از او پيش تر کتاب های Die BKA Story (داستان پليس جنائی آلمان) و Heilige Krieg für Allah نيز به چاپ رسيده است. در کتاب دوم که در سال ۱۹۸۳ در مونيخ منتشر شده، ويلهم ديتل در اسرار جوخه های قتل سرويس های مخفی جهان اسلام را از ديد يک شاهد عينی فاش می کند.
از اين نويسنده در سال ۲۰۰۴ کتابی با عنوان "کتاب سياه کاخ سفيد" يا "سياست خارجی با مسلسل" و در سال ۱۹۸۶ کتاب ديگری با عنوان "جنگ افزار برای جهان" به بازار کتاب راه يافته است.
ساواک، ساواما و واواک در ايران
کتاب ارتش های سايه يا سرويس های مخفی جهان اسلام با شرحی درباره نحوه ايجاد "سازمان اطلاعات و امنيت کشور، ساواک" در زمان شاه به وسيله سرلشگر تيمور بختيار آغاز می شود. اطلاعاتی که نويسنده آلمانی در باره روند کار ساواک ارائه می دهد به حقيقت نزديک است، اما او تعداد همکاران ساواک را در آغاز حدود ۶ هزار نفر و در پايان کار حدود ۶۰ هزار نفر اعلام می کند که کمی اغراق آميز به نظر می رسد. پيش تر، بسياری از ناظران ايرانی در تحقيقات خود به اين نتيجه رسيده اند که تعداد همکاران مستقيم ساواک بيش از ده هزار نفر نبود، اما به عمد برای ايجاد ترس در ميان مردم درباره اين تعداد اغراق می شد. بخش عمده همکاران ساواک را "خبرچين ها" ئی تشکيل می دادند که گهگاه مورد مراجعه قرار می گرفتند و همکاری مستقيم و ثابتی با ساواک نداشتند.
ويلهلم ديتل، پس از شرح کامل نحوه تاسيس ساواک با همکاری "دوستان آمريکائی" رژيم شاه اشاره می کند که اين سازمان پس از چند سال از کارشناسان و مربيان خارجی بی نياز شد و تيمور بختيار تا سال ۱۹۶۱ آن را اداره می کرد. بختيار در آخرين سال های خدمت خود به يکی از منتقدان محمدرضاشاه پهلوی تبديل شد و به قتل رسيد.
مناسبات رئيس ساواک و خمينی
پس از بختيار، حسن پاکروان به رياست ساواک رسيد. او، در مقايسه با بختيار به نرم خوئی شهره بود و به نوشته ويلهلم ديتل حتی در دورانی که آيت الله خمينی بازداشت خانگی و تحت نظر بود، هفته ای يکبار به ديدار او می رفت و با او غذا می خورد. نويسنده آلمانی می نويسد که پاکروان حتی به رعايت حال مردم عادی، از اعدام خمينی جلوگيری کرد.
در بخشی ديگر از کارنامه ساواک، نويسنده کتاب ارتش های سايه به شرح فعاليت های سازمان امنيت در خارج از کشور و جاسوسی عليه دانشجويان اشاره می کند که برای ايرانی ها نکته تازه ای نيست. پس از پاکروان رياست ساواک به سرلشگر نعمت الله نصيری می رسد که تا آستانه انقلاب بهمن ۱۳۵۷ در اين سمت باقی بود و بعد به دستور شاه همراه با اميرعباس هويدا و گروهی ديگر از مديران رژيم پهلوی زندانی شد. از آن به بعد تا انحلال ساواک ارتشبد ناصر مقدم رياست آن را به عهده گرفت.
ويلهلم ديتل، در ادامه گزارش خود به تبديل نام ساواک به ساواما (سازمان اطلاعات و امنيت ملی ايران) اشاره می کند و می نويسد که از ميان ۲۴۸ نظامی ايرانی که در فاصله فوريه تا سپتامبر سال ۱۹۷۹ اعدام شدند، ۶۱ نفر عضو ساواک بودند. پاکروان، نصيری و مقدم، سه رئيس پيشين ساواک نيز در همين دوران تيرباران شدند. اما اين اعدام ها به معنای انحلال واقعی ساواک نبود، بلکه بسياری از ماموران اين سازمان مخوف به ساواما نقل مکان کردند.
ويلهلم ديتل، نويسنده کتاب "ارتش‌های سايه، سرويس‌های مخفی جهان اسلام"
ويلهلم ديتل می نويسد: "ملاها نام و رهبری ساواک را عوض کردند، پست های کليدی را به افراد خود سپردند و کار با همان متد قديمی چنان از سر گرفته شد که انگار هيچ فاصله ای در ميان نبوده است." در مرحله انتقالی ژنرال حسين فردوست معاون پيشين ساواک و دوست نزديک و همکلاسی محمدرضا شاه پهلوی اداره ساواما را به عهده گرفت. در دو سال نخست تشکيل ساواما، تصفيه ماموران ساواک ادامه داشت. اما پس از آن رژيم دريافت که به پرسنل آموزش ديده برای سرويس مخفی خود نياز دارد.
نويسنده آلمانی در کتاب خود توضيح می دهد:"در نهايت علی اکبر رفسنجانی سخنگوی مجلس شورای اسلامی از همکاران مخفی شده ساواک که گناه بزرگی نداشتند، دعوت کرد که به وظيفه ميهن پرستانه خود عمل کنند و به محل کار سابق خود باز گردند". در نبرد با مخالفان داخلی به هر نيروئی نياز بود.
دوران خدمت حسين فردوست در ماه دسامبر سال ۱۹۸۵ به پايان رسيد. مرد رژِيم قديم با تحريک دشمنان تازه خود دستگير شد. ملاها او را به جاسوسی برای شوروی متهم کردند.
دوران حيات ساواما يا سازمان اطلاعات و امنيت ملی ايران، کوتاه بود. از آن به بعد آيت لله ها و سرويس های مخفی بيگانه ديگر همه سازمان امنيت جمهوری اسلامی را واواک می خواندند که مخفف وزارت اطلاعات و امنيت کشور بود.
افزايش تعداد سرويس های مخفی ايران
در ادامه گزارش ويلهلم ديتل، ايجاد شاخه های جديد وزارت اطلاعات، تشکيل سپاه قدس، اطلاعات سپاه و ساير سرويس های مخفی برای تعقيب و کنترل مخالفان و جاسوسی در خارج از کشور تشريح می شود. در بخشی از اين گزارش می خوانيم:"جاسوسان ايرانی به شکل سنتی تحت استتار وزارت خارجه و برخی از آن ها زير استتار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کار می کنند. تحليل سازمان اطلاعات فدرال آلمان اين است که همکاران سرويس های مخفی ايران از پشتيبانی لجيستيکی نمايندگی های خارجی جمهوری اسلامی استفاده می کنند. احتمالا همه کارکنان سفارتخانه ها و کنسولگری های ايران آموزش های ويژه ماموران امنيتی را از سر می گذرانند و متعهد به همکاری با وزارت اطلاعات هستند."
در بخش های بعدی فصل اول کتاب ارتش های سايه، عمليات تروريستی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی و جوخه های اعدامی که اين وزارت خانه با کمک سفارتخانه های ايران در خارج از کشور اجير کرده با شرح جزئيات کامل مورد بررسی قرار می گيرد. از جمله بخش مهمی از گزارش ويلهلم ديتل به ماجرای ترور رهبران حزب دموکرات کردستان در کافه ميکونوس برلين و انفجار مرگبار مرکز يهوديان بوئنس آيرس می پردازد.
فصل نخست کتاب ويلهلم ديتل که ويژه بررسی تاريخچه و عملکرد سرويس های مخفی ايران است، ۱۳۳ صفحه را در بر می گيرد و بسيار خواندنی است. عمليات سرويس های اطلاعاتی سوريه بلافاصله پس از ايران در بخش دوم کتاب مورد بررسی قرار می گيرد
فصل دوم کتاب با اين جمله آغاز می شود: "سوريه يکی از معدود کشورهای دوست ايران در ميان کشورهای عربی است. اين مناسبات بعضی وقت ها با پرداخت هزينه هموار می شود. به عنوان مثال از طريق صادرات ويژه نفت يا کمک مالی ناگهانی از صندوق به خوبی پر شده درآمدهای نفتی.ايران"
برای آگاهی از عمليات محرمانه و تروريستی سرويس های مخفی جمهوری اسلامی ايران و ساير کشورهای اسلامی، مطالعه کتاب سرويس های مخفی جهان اسلام بسيار مفيد است. حتی اگر در موارد معدودی نويسنده آلمانی منبع اطلاعات خود را به روشنی اعلام نکرده باشد. حجم کتاب ۳۵۲ صفحه است. نويسنده در سال ۱۹۵۵ متولد شده و در حال حاضر به عنوان روزنامه نگار آزاد برای اشپيگل، اشترن و چند نشريه المانی زبان ديگر می نويسد. او ظاهرا ديگر با سازمان اطلاعات فدرال آلمان همکاری ندارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
Schattenarmeen- Die Geheimdienste der islamischen Welt-
Wilhelm Dietl, Verlag herder, 2011, Freiburg

ترکیه، با درخت آغاز شد اما ریشه در نو-لیبرالیسم با پوشش اسلامی دارد - لیلا جدیدی


ترکیه، با درخت آغاز شد اما ریشه در نو-لیبرالیسم با پوشش اسلامی دارد - لیلا جدیدی

سازماندهی جنبشهای عصر جدید پس از جنگ سرد (29)


ترکیه، با درخت آغاز شد اما ریشه در نو - لیبرالیسم با پوشش اسلامی دارد

لیلا جدیدی

ماه گذشته جهان یکبار دیگر شاهد خیزشهای ضد استبدادی این بار در ترکیه شد. واکنش حکومت ترکیه در برابر مردم معترض نیز به همان روال، سرکوبگرانه بود.
دولت رجب طیب اردوغان که متعهد به سیاستهای اقتصادی نو - لیبرالی است، بر نابودی آخرین فضای سبز قابل توجه در استانبول به نفع سرمایه داران داخلی و خارجی پافشاری کرد و به خاطر آن به رویارویی با عده ای از فعالان محیط زیست که به این اقدام اعتراض داشتند، پرداخت. سرکوب، خشونت و واکنش خصمانه نخست وزیر اسلام گرا، زخمهای کهنه جامعه را گشود. تکبر و عدم توجه او به خواست مردم، اعتراضهای کوچک را به هجوم روزافزون معترضان به میدان تقسیم و دیگر نقاط ترکیه بدل کرد.
افزون بر عدم تلاش نخست وزیر ترکیه برای جلب رضایت مردم، روز 4 ژوئن، یکهفته پس از اینکه صدها هزار معترض به میدان تقسیم و خیابانهای آنکارا، ازمیر، و 65 شهر دیگر در سراسر کشور سرازیر شده بودند و درست یک روز پس از کاهش شاخص بازار سهام در اثر ناآرامیها به 5/10 درصد، عبدالله گل، رییس جمهور ترکیه، تلاش کرد که سرمایه گذاران مضطرب را از نگرانی بیرون بیاورد. او گفت: "این رویدادها قابل مقایسه با انقلابهای تونس و مصر در سال 2011 نیست."
وی به " انجمن سرمایه گذاران بین المللی ترکیه" اطمینان داد این خیزشها خاموش خواهد شد و افزود: "دو سال پیش به همین دلایل در لندن ماشینها را سوزاندند و مغازه ها را غارت کردند. در شورشهای اسپانیا به خاطر بحران اقتصادی، مردم میدانها را اشغال کردند و همینطور اشغال وال ستریت در آمریکا. آنچه که شما در ترکیه می بینید، شبیه همین شورشهای زودگذر است."
البته این در حالی است که آقای گل در برخی موضوعات با اردوغان اختلاف نظر دارد. او با اسلامی تر شدن بیشتر دولت، نزدیکی ترکیه و سیاستهای آن به آمریکا و سرکوب بی اندازه مخالفان موافق نیست.
خیزشهای ترکیه اما مانند تمامی انقلابهای سال 2011 و خیزشهای برآشوبیدگان و اشغال وال ستریت ریشه های عمیق در ساختار جوامع سرمایه داری و بحرانهای جهانی آن دارد. در ترکیه نیز آثار این امر در نابرابریهای اجتماعی که طی بیش از یک دهه حکومت حزب اردوغان رشد یافته، ملموس است. هیچ پدیده و عامل دیگری نمی تواند سرکوب تعدادی معترض به قطع درختان پارکی را به سوی یک چنین جنبش گسترده و قوی که در آن صدها هزار نفر حاضر به رویارویی با پلیس خشن و بی رحم و گوش به فرمان حکومتی شوند، سوق دهد.
اگرچه پروژه پارک "قزی" هم به تنهایی نشان دهنده سیاستهای ارتجاعی سرمایه داری است: خصوصی سازی مراکز عمومی در جهت منافع عده ای سرمایه دار که هسته اصلی پایگاه سیاسی حزب عدالت و توسعه را تشکیل می دهند و تبدیل استانبول به بهشت ثروتمندان با راندن مردم زحمتکش به خارج شهر.
اردوغان تهدید کرده که در پارک یک مسجد خواهد ساخت؛ پارکی که به طور سنتی محل تجمع و تظاهرات کارگران و حامیان آنان است. نام گذاری یک پل به اسم سلطان عثمانی قرن 16، کسی که اقلیتهای علوی را قتل عام کرد نیز از دیگر پروژه های نابخردانه، ارتجاعی و متکبرانه اوست.

موقعیت ترکیه در آستانه خیزشهای مردمی
سرمایه داران ترکیه پس از سقوط اقتصادی سال 2008 فرصت را غنیمت شمرده و به کاهش دستمزد کارگران پرداختند. تا سال 2009، بیکاری به 16 درصد رسید. از سوی دیگر، افراد شاغل نیز تحت فشار گذاشته شده و وادار می شدند که در همان ساعت کار و میزان دستمزد، بازده بیشتری داشته باشند.
بنابر یک گزارش تحقیقی که در سال 2011 انجام شده، ترکیه دومین کشور در لیست نابرابری درآمد در بین 34 کشور عضو "سازمان همکاری و توسعه اقتصادی" است. ترکیه تنها با درصد پایینی بهتر از مکزیک و درصد کمی در جایگاهی بدتر از بدترین کشور جهان به لحاظ نابرابری دستمزد یعنی آمریکا قرار گرفته است.
آنچه که بستر نفوذ و اقتدار حزب عدالت و توسعه، یک نوع عجیب و غریب پوپولیسم محافظه کار، در دهه اخیر را تشکیل می دهد، حاصل سیاستهای اقتصادی تورگوت اوزال، بورژوای محافظه کار مسلمانی است که در دهه 1980 برای اولین بار ظاهر شد. اما اردوغان با اینکه از سیاستهای مذهبی برای به دست آوردن پایگاه مردمی بیشتر در جناح راست شهری استفاده کرده، مذهبی بودن حزب خود را انکار می کند.
اردوغان بیش از یک دهه برای کسب اقتدار تلاش کرده. او در این راه پای موجی از سرمایه گذاران خارجی را به ترکیه باز کرد، به طوری که رشد اقتصادی این کشور سالانه رقم 5 درصد را نشان می دهد. این امر سبب شده که دولت بتواند تمام بدهی خود را به صندوق بین المللی پول پرداخت کند و حتی در موقعیتی قرار گیرد که به این نهاد مالی 5 میلیارد دلار برای کمک به بحران اقتصادی اروپا در سال 2012 پیشکش کند. اما کسب اقتدار از این راه، منجر به رشد نابرابری همراه با سرکوب برای ساکت نگاه داشتن مردم شده است. او که بتدریج هژمونی حزب خود را در درون دستگاه دولتی و بر رسانه ها تثبیت می کرد، دیگر نیازی به حامیان لیبرال نداشت.
این همه در حالیست که ارتش ترکیه هم پس از از دست دادن میزان قابل توجهی از قدرت خود در برابر نهادهای دیگر دولت مانند پلیس و قوه قضاییه، مجبور به پذیرفتن حزب اردوغان و اسلام گراها شد. در حالیکه فرسایش قدرت نظامی باید به سود دمکراسی تمام می شد، جهت رویدادها به این طرف نرفت و حتی بسیاری از روزنامه نگاران به اتهام ریختن نقشه کودتا به زندان افکنده شدند. در سال 2008، دولت 86 نفر را به اتهام توطیه برای کودتا دستگیر کرد. در آن زمان رای به حزب عدالت و توسعه از 28/34 به 90/49 درصد رسید.

ترکیه البته سابقه توطیه کودتا دارد و این به بهانه خوبی برای خاموش کردن صدای معترضان تبدیل شده است. همین بهانه در برابر اپوزیسیون دمکراسی خواه همواره به کار برده شده و به این اتهام، آنها بیرحمانه مورد سرکوب و خشونت قرار گرفته اند.
در عرصه سیاست خارجی، از آنجا که دولت اردوغان مقداری اعتماد به نفس پیدا کرده بود، رفتار تازه ای نسبت به مساله کردها و استراتژی منطقه ای از خود نشان داد. دولت پیشنهاد مذاکرات مهمی را به حزب کارگران کردستان (PKK) داد که بخشی به این علت بود که می خواست رابطه ای مفید با دولت منطقه ای کردستان در عراق به وجود آورد.
تحت رهبری این حزب، ترکیه به نسبت استقلال خود را در مقایسه با اینکه حامی سنتی کاخ سفید و یا تل آویو به شمار می رفت، حفظ کرد آنهم با نمایش یا روابط ساختگی و نمایشی با ایران، حزب الله و حتی تا چند وقت پیش با بشار اسد در سوریه. این جهت گیری به نو – عثمانیسم تفسیر شده است.
با این همه و با وجود قدرتی که اردوغان و حزب او کسب کرده، اما همواره حالت تهاجمی به خود گرفته، زیرا هیچوقت نه به چپ و نه به جنبش کارگری نیاز نداشته، به لیبرالها هم نیاز ندارد و این را با تهاجم به حقوق زنان در مساله آزادی باروری و برقرار کردن مناطق عاری از مشروبات الکلی نشان داده است.
دولت ترکیه در چنین شرایطی با خیزش مردم روبرو می شود.

ریشه، تاریخ و افت و خیزهای جنبش اعتراضی در ترکیه
در جستجوی ریشه این اعتراضات به دو علت اساسی برمی خوریم: خزیدن تدریجی ترکیه به سمت حکومتی یک حزبی که روبنای مذهبی و محافظه کارانه دارد و سیاستهای اقتصادی نو –لیبرال و آزاد گذاشتن دست سرمایه گذاران داخلی و خارجی که نتیجه مستقیم آن فشار اقتصادی بر کارگران و زحمتکشان این کشور بوده و شکافهای طبقاتی را عمیق تر کرده است.
اردوغان پیشتاز سیاستهای نو - لیبرالی به سبک جدید است که شامل خصوصی سازی کامل صنایع ملی و حضور به مثابه قدرت منطقه ای با هدف سلطه کامل بر منابع طبیعی در مدیترانه و نابودی مطلق آثار باستانی در محله های استانبول زیر نام "نوسازی" و "شهرسازی مدرن" برای تبدیل استانبول به مرکز بزرگ تجاری است که در این آخرین اقدام سرانجام خشم خفته مردم را بر انگیخت.
ریچار سیمور، نویسنده سوسیالیست بریتانیایی، در مقاله ای منتشر شده در روزنامه گاردین می نویسد: "این یک اعتراض زیست محیطی نیست، بلکه بر افروخته شدن آتش همه نارضایتیهای انبان شده مردم نسبت به رفتار و سیاستهای دولت است."
جنبش کنونی در ترکیه پیشینه مبارزاتی غنی دارد که همواره با سرکوب توام بوده است. از همین رو، این جنبش و اعتراضهای اتحادیه ها، سالها در خفقان به حالت غیر فعال، مگر در مواقع نادر و زود گذر، باقی مانده بود.
پارک قزی در میدان تقسیم از اول ماه مه سال 1977 نماد دیرینه چپ در ترکیه به حساب می آید. در این روز عده ای از فعالان اتحادیه ها و مبارزان رادیکال توسط آنچه هنوز "مهاجمان ناشناس" توصیف می شود، قتل عام شدند. در سالهای بعد و در اوایل دهه 80، تظاهرکنندگان تلاش کردند در روز اول ماه مه میدان تقسیم را در حرکتی نمادین به یاد یاران جان باخته شان تسخیر کنند.
در سال 2010، پلیس میدان را برای تظاهرات روز کارگر باز گذاشت و در روز کارگر سال جاری دوباره پارک بسته شد و فعالان کارگری، اتحادیه ها و چپها با خشونت پلیس روبرو گشتند.
اگرچه مبارزات مردم کردستان ترکیه نزدیک به 40 سال پیشینه دارد، اما تا آنجا که به اعتراضات توده ای در دیگر نقاط بر می گردد، جنبش اعتراضی ترکیه در 15 سال اخیر به جز اعتصاب کوتاه مدت کارگران تنباکو، ناامید و خاموش مانده بود. اما امروز طبقه کارگر و مزد بگیران ترکیه، چپها و جوانان، دوران ناامیدی عمیق سیاسی را پشت سر گذاشته اند.
مهمترین جنبه این اعتراضها شکستن سکوت و یافتن اعتماد به نفس تازه و آوردن نسل جدید به میدان مبارزه زنده و خلاق و پایان بی تفاوتی است. اگر چه رویدادهای جاری در ترکیه تا انقلاب فاصله زیاد دارد، اما پرسش اصلی این است که آیا کارگران متشکل بدان پاسخ لازم را می دهند؟ تا کنون چندین حرکت اعتراضی از نهادهای صنعتی مهم وجود داشته که می تواند بخشهای دیگر را رادیکالیزه کند. همچنین کارکنان هواپیمایی ترکیه نیز به مدت دو هفته در اعتصاب بودند. مطالبه مرکزی آنان بازگرداندن 305 نفر که سال گذشته به خاطر اعتراض به گرفتن حق اعتصاب از کار اخراج شدند، بود.
اعتصاب دیگری هم در راه است که بدون شک تاثیر شگرفی بر دولت خواهد داشت، اعتصاب کارگران فلزکار که صدهزار کارگر را که همزمان دست از کار خواهند کشید، در بر می گیرد. این بخشی است که موتور اصلی صادرات صنعتی این کشور به شمار می رود. اگرچه حاکم بودن سیاست ارتجاعی و بوروکراسی در این اتحادیه بزرگ را نباید از نظر دور داشت، اما از این زاویه که اعتصاب فلزکاران تاثیری همچون انفجاری سیاسی در سراسر کشور خواهد داشت، حایز اهمیت است.
همچنین، این بار مردم با اعتماد به نفس بیشتری به میدان آمده اند. اتحادیه "کنفدراسیون کارگران خدمات عمومی" که یکی از چهار اتحادیه بزرگ ترکیه است، فراخوان اعتصاب در 5 ژوئن را داد. گفته می شود چشم انداز اعتصاب عمومی دور نیست، به ویژه پس از آنکه اردوغان تخریب پارک را آغاز کند.

معترضان چه کسانی هستند؟
در نخستین روزهای اعتراضات، عده ای از پژوهشگران دانشگاه استانبول در یک بررسی از میان 3000 فعال در تظاهرات میدان تقسیم به این نتیجه دست یافتند که:
- 71 درصد خود را وابسته به هیچ سازمانی معرفی کردند و گفتند که "طرفدار آزادی" هستند. اکثر این افراد برای اولین بار بود که در این گونه اجتماعات شرکت می کردند.
- تنها 1/7 درصد خود را عضو و یا هوادار گروه یا سازمانی معرفی کردند. حتی 7 درصد که شامل فعالان محیط زیست، ملی گراها و چپها می شوند، تجربه ای در نبردهای خیابانی نداشتند.
نمونه های "اولین بارها" در این اعتراضات زیاد است، یکی از آنها ایجاد سنگر است که اگر چه تازگی ندارد، ولی این بار سنگرها را معترضین می بستند.
روزهای بعد، گوناگونی معترضان بیشتر به چشم خورد. چپهای سکولار، زنان ناراضی از خزیدن آرام قوانین اسلامی به زندگی شان، مخالفان دخالت ترکیه در فروپاشی دولت بشار اسد، راستهای ملی گرا و مخالفان احزاب اسلامی و حتی جناحی درون حزب حاکم AKP به رهبری عبدالله گل، در صف معترضان قرار گرفتند.
در همین روزها ائتلافهای جدیدی تشکیل شد که از جمله شاهد آن بیانیه های اتحادیه های کارگری است که با دیگر اتحادیه های صنفی در سراسر ترکیه، به طور مشترک با مطالبات مشترک منتشر شده است. این مطالبات شامل آزادی همه بازداشت شدگان، حذف تمامی اتهامات آنان، دستگیری و مجازات کسانی که مسوول خشونت پلیس علیه مردم بوده اند و خاتمه دادن به همه ممنوعیتهای گردهماییها و تظاهرات می شود.
این آقای اردوغان بود که وقتی خواستار استعفای اسد بود گفت: "رهبری که مردم خودش را می کشد، مشروعیت خود را از دست می دهد." از این رو، جنبش اعتراضی تلاش می کند او را در برابر این ادعا پاسخگو کند.

کوردها و ترکها برای اولین بار دوش به دوش هم
کوردها طی 30 سال حکومت نظامی از کردستان مهاجرت کرده اند و شهر استانبول را به بزرگترین شهر کردنشین جهان تبدیل کرده اند. اما در نخستین روزهای خیزشهای مردمی حضور محسوسی در میدان تقسیم نداشتند.
اصلی ترین علت آن پروسه مذاکرات صلح رهبران کورد با دولت ترکیه است. رزمنده های کرد از آغاز ماه مه سال جاری طبق قراردادی بین عبدالله اوجلان، رهبر حزب کارگران کردستان با دولت ترکیه، به سمت عراق عقب نشینی کرده اند.
همزمان، جنبش سکولار و ملی ضد کورد که به شدت مخالف مذاکرات با کوردها است، حضور وسیعی در میان معترضین پارک قزی دارد .
این قابل درک است که بسیاری از کوردها مایل نباشند در کنار معترضان میدان تقسیم قرار بگیرند. آنها تمایلی به توقف پروسه صلح ندارند. دولت اسلام گرای ترکیه نیز به سرعت این امر را درک کرد و از حزب صلح و دمکراسی کورد به خاطر عدم شرکت در تظاهرات سپاسگزاری کرد. از سوی دیگر، سوسیالیستهای ائتلاف قرمز- سبز کورد به نام "کنگره دمکراتیک خلق" معتقدند که این جنبش موقعیت کردها را تقویت خواهد کرد (کردها در غرب و ترکها در شرق دارای اکثریت هستند). سرانجام پس از چند روز سکوت، بسیاری از گروههای کوردی موضع خود را تغییر دادند. رهبران آنان خطاب به کوردها گفتند، به میدان بروند و آن را به ملی گراها واگذار نکنند. از این به بعد، کوردها نقش بیشتری در اعتراضات ایفا کردند. آنها با بنرهای عکس رهبرانشان به اعتراضها پیوستند. برای اولین بار جوانان کورد با عکس و پوسترهای اوجلان و ملی گرایان با پرچم خود در کنار هم و دوش به دوش یکدیگر شعار می دادند.

نمونه هایی از دیدگاهها و مشاهدات
بنا به گزارشی از روزنامه گاردین که بر مبنای گفتگوهایی با جمعی از تحلیلگران سیاسی متمرکز بر مسایل ترکیه تهیه شده، این نظر مشترک وجود دارد که اردوغان دلیل واقعی در پس این اعتراضها را درک نمی کند. یک استاد علوم سیاسی در استانبول می گوید: "اردوغان فکر می کند دسیسه ای برای اخراج او از جانب نیروهای داخلی و خارجی چیده شده است."
یک استاد دیگر دانشگاه معتقد است: "بسیاری از مردم سیاستهای اردوغان را "جنگ فرهنگی" علیه روش زندگی خود ارزیابی می کنند". آنها "پروژه میدان تقسیم" را هم در امتداد همین سیاست می بینند.
تحلیل گر دیگری می گوید: "اردوغان تحمل هیچگونه انتقادی را ندارد. او فکر می کند می داند چه برای مردم خوب و چه بد است. "
یک جوان به گاردین گوید: "اردوغان می خواهد مردم از او اطاعت کنند، مثل کودکانی که باید از پدر اطاعت کنند. از این روست که از اعتراض ما حیرت زده و به شدت شوکه شده است. زمان تغییر کرده و اردوغان عقب مانده است".
انور دریم غباث، یک فعال سوسیالیست، اینگونه اوضاع را تشریح می کند: "خشونت پلیس و استفاده گسترده از نارنجکهای گاز اشک آور، روند رویدادها را تغییر داد. در یک شب، گروهی به نام "همبستگی تقسیم" به برپایی تظاهرات فراخوان داد. در آن شب ده هزار نفر شرکت کردند اما گاز اشک آور مردم را پراکنده کرد. نتیجه چیزی نبود جز آنکه این اعتراض و مقاومت به گونه گسترده تر به شهرهای دیگر کشیده شد. روز اول ژوئن صد هزار نفر به میدان تقسیم آمدند. پلیس با گلوله پلاستیکی و شلنگهای آب به مردم حمله کرد. 900 نفر دستگیر شدند وعده ای نیز به سختی مجروح شدند. بازهم این رفتار سبب شد خیزشها به سراسر شهرهای ترکیه سرایت کرده و هزاران نفر در آن شرکت کنند. معترضان این بار تنها همان فعالان قبلی نبودند، بلکه هزاران جوانان به آن پیوسته بودند که برای اولین بار در یک راهپیمایی سیاسی شرکت می کردند. بیشتر افراد مسن تر، جوانان را "غیر سیاسی" توصیف می کردند و حال آنها در اقدامی سیاسی به پا خاسته بودند."
دوستی به "نبردخلق" گزارش می دهد: "نیمه شب است اما خیابان بیدار است. همسایه ها از پنجره به بیرون خم شده اند یا به بالکن آمده اند. سوت می زنند، قابلمه ها و ماهی تابه ها را بهم می زنند و فریاد می کشند: "طیب ایستیفا، طیب ایستیفا (طیب استعفا، استعفا)."
یک گزارش دیگر می گوید: "lستانبول با شلیک گازهای اشک آور به میدان جنگ تبدیل شده است."

در خاتمه:
واکنش حکومت و خشونت پلیس غیره منتظره نیست. پلیس ترکیه به خشونت سخت و سرکوب اعتراضات معروف است. تنها یک ماه پیش، در روز جهانی کارگر بود که به تظاهرات هزاران نفر از کارگران و اعضای اتحادیه ها حمله ور شد و با گاز اشک آور آنها را پراکنده کرد.
اکنون عکسها و ویدیو کلیپهایی که در حقیقت رسانه های مردمی هستند، رفتار خشونت بار پلیس را به نمایش گذاشته و این نه تنها معترضان، بلکه مردم سراسر جهان را خشمگین کرده است.
این همه، کم شباهت به روزهای نخست در میدان تحریر نیست: همه جا کپسولهای خالی گاز اشک آور دیده می شود، چهره های خونین، دست و پاهای شکسته، خودروهای زره دار و لوله های آب جهت پراکنده کردن تظاهرکنندگان و حتی استفاده از سلاح گرم، معترضانی که با سوزاندن ماشینها سنگر سازی کرده و در بنرها و علایم خود نوشته اند: "انقلاب".
طیب اردوغان که قدرت خود و پلیس سرسپرده اش را فراتر از نیروی مردم تصور می کند، سبب اتحاد ترک و کورد، سنی و علوی، چپ و راست، ملی و مذهبی، نیروهای سکولار و غیره در مخالفت با حکومت خود شده است.
این تنها گازهای اشک آور نیست که فضای استانبول را پوشاند، بلکه نسیم روحیه انقلابی و توفان خشم مردم فضا را روشن و گرم کرده است.
معترضان شجاع ترکیه حمایت چشمگیری را در سراسر جهان به دست آورده اند. در نیویورک فعالان اشغال وال ستریت از زوکاتی پارک تا سفارت ترکیه به یک راهپیمایی اعتراضی دست زدند. همچنین، در شهرهای بوستن، لوس انجلس سانفرانسیکو و شیکاگو و ... به پشتیبانی از آنها تظاهراتی صورت گرفت.
اکنون می توان گفت آینده ترکیه در میدان تقسیم رقم زده می شود. اگرچه بیشترین وزن این تحول بر دوش نسل جوان است، با این وجود حمایتها و تجربیات تشکلهای متعدد سیاسی و کارگری نیز در این نبرد سرنوشت ساز خواهد بود. چنانچه جنبش کارگران و زحمتکشان به این اعتراضها افزوده شود، پتانسیل تغییرات انقلابی می تواند در ترکیه ایجاد شود.
تاثیری که تحولات انقلابی در ترکیه بر دیگر نقاط خاورمیانه و آفریقای شمالی دارد را به هیچوجه نمی توان دستکم گرفت. تحت حکومت اردوغان، ترکیه بازیگر مهمی در منطقه شده است. یک مدل و سمبل به عنوان متحد آمریکا، الگویی برای دولت اسلامی نو پای مصر و تونس و در عین حال ایجادکننده تهدید جنگهای بالقوه فرقه ای سنی - شیعه به همراه قطر و عربستان سعودی و همچنین کشوری با قدرت اقتصادی رشد یابنده و نظامی با پروژه هژمونیک.
از این رو، تحول و دگرگونی انقلابی در وضعیت این بازیگر ارتجاعی و امکان جابجایی آن با نیرویی مترقی در این کشور عضو ناتو می تواند پیامدهای عمیقی در سراسر منطقه دربر داشته باشد. همبستگی با جنبش توده ای در ترکیه، یاری به تحولات مترقی و انقلابی در سراسر خاورمیانه است.


منبع: نبرد خلق شماره 336، شنبه 1 تیر 1392 – 22 ژوئن 2013

http://www.iran-nabard.com/n336/ahan336.htm