۱۳۸۸ شهریور ۳, سهشنبه
باغ سبزی که خواب ما را آشفته می کند
خيالی بيند اين خفته ، در انديشه فرو رفته
وگرزين خواب آشفته بجستی در نعم بودی
مولوی بلخی رومی
چرا باغ سبز؟ و چرا اين باغ سبز خواب ما را آشفته می کند؟ مسئله چيست؟ آيا مسئله باغ است؟ آيا باغی در پيش
روھست؟ يا منِ خفته تنھا خيالی در سر دارم؟ آيا مسئله، مسئله ی رنگ سبز است؟ يا اين فقط "درِ باغ سبز" است؟
چرا چيزی به اين سادگی و روشنی بايد خواب ما را آشفته کند؟
من در اين جا نمی خواھم قلم فرسايی کنم يا فضل و فضول سياسی بر اين صفحه ی سفيد بپراکنم. من در اينجا با
پرسش ھای خود، می خواھم کم ادعايی و بی مايگی خود را در پيشگاه شما بی پرده به داوری بگذارم و خود را به
محک شما بسنجم.
ھر پديده ی ناشناخته ای که در برابر يک انسان باخرد قرارمی گيرد خود به خود يک مسئله است.
برای شناخت و بررسی و حل مسئله نيز مقدماتی لازم است.
پيش از ھرچيز آدمی بايد بفھمد که آيا مسئله ای وجود دارد يا نه؟ به کسی گفتند؛ اينگونه که بر لب جوی آب دراز
کشيده ای و آب می نوشی، عقل ات کم می شود. آن ساده دل، سرخود را بلند کرد و پرسيد: عقل يعنی چه؟ مرد پند
آموز پاسخ داد:
ھيچ ، آب ات را بنوش!
اگر مسئله ای نيست نيست، خيالی نيست و خوابی ھم نيست.
پس اول بايد دانست که مسئله ای ھست. برای من رنگ سبز پرسش بزرگی است و اين که بسياری از ھم ميھنانم اين
رنگ را ، اينگونه بی باکانه بر سر و روی خود می کشند مسئله ی بزرگ تری است. وقتی به بالا و پايين و ژرفای و
پيشينه ی رنگ سبز می انديشم، خواب در چشم ترم می شکند.
در زندگی روزانه، آن گاه که آدمی از وجود مسئله آگاھی می يابد، بايد ببيند لوازم تحليل و حل آن را دارد يا بايد خود
را مجھز به ابزارھای لازم بنمايد. برای ديدن درون و بيرون و پيرامون مسئله ی ناشناخته بايد چشمی بينا و روشن
داشت، ھمراه با خردی پويا، تا بتوان با ياری دانشی ژرف و گسترده، مسئله را شکافت و شناخت و حل کرد.
چرا برخی از کسانی که چشمی بينا دارند، ھنگامی که رنگ سبز را می بينند، بی درنگ به سوی آن کشيده می شوند؟
حتا سر و روی خود را نيز به آن آغشته می سازند. آيا اين ھمان رنگ سبزی است که در ايران باستان آن را نشانه ی
سرزندگی و جاودانگی می دانستند؟ آيا اين رنگ سبز در روی زمين، به درخشندگی چند ھزار سال پيش است؟ يا
پارگی پرده ی ھوا( اُزون ) در بالای اين کره ی خاکی و آلودگی ھوا آن را در روی زمين تيره تر و کدر تر کرده
که گردد » : ؟ است؟ آيا اين ھمان رنگ سبز ايرانی است که فردوسی درباره ی شادمانی و جاودانگی آن سروده است
چرا اين رنگ سبز، دست افزار ميرحسين و ياران امام زمان شده « گل سبز رامشگرش که جاويد بادا سر و افسرش
است؟ چرا به "ياحسين" و "اسلام عزيز" آغشته شده است؟ آيا اين ھمان رنگ نيست که در "انتخابات" فلسطين کار
ساز گرديد؟ آيا اين ھمان رنگ نيست که در اين سال ھای نزديک در لبنان و سوريه، فراوان به چشم می خورد و در
کار خودکشی ھای انفجاری کارآمد شده است؟ چرا در ترکيه ای که بين اسلامی شدن و اروپايی شدن تلو تلو می خورد
ھمه ی پمپ بنزين ھای ھمين رنگ سبز را دارند و به امامزاده ی ريز و درشت در ايران می مانند؟
راستی چرا در ايران می کوشند ھمه را رنگ کنند و شماری از ما ھم در اين سوی دنيا به سوی اين رنگ کشيده می
شويم؟ چرا در نمايشی که به نام انتخابات در ايران به راه انداختند از رنگ سبز استفاده کردند ؟ آيا پيروزی حماس با
رنگ سبز در فلسطين، کارگردانان برون مرزی اين نمايش را برآن داشته است تا در ايران ھم ھمان آزمايش را
دوباره بيازمايند؟ چرا اين رنگ سبز با نمايش انتخابات ولی فقيه و حقوق شھروندی ما گره خورده است؟ اين گونه
پرسش ھا را خرد جمعی ما و دانش ما بايد پاسخ بگويد.
حقوق شھروندی گره ی کوری است که ما ايرانيان بيش از صدسال است در تلاشی پيگير و بی درنگ می کوشيم تا
کسی راز »] : آن را بگشاييم. م. اميد ( سوم برادران سوشيانت ١) دريغ و دردِ ناکامی اين تلاش ھا را چنين سروده است
و ما با لذتی بيگانه اين راز غبارآلود را / مثل دعايی زير لب تکرار /« مرا داند که از اين رو به آن رويم بگرداند ٢
می کرديم / و شب شط جليلی بود پر مھتاب . . .] اما ھر بار که کوشيديم تا آن تخته سنگ بزرگ را برگردانيم، چون
چشم بينا، دل و خرد روشن، و دانشی ژرف و گسترده نداشتيم دوباره به جای اول باز گشتيم. مير حسين موسوی می
گويد می خواھد با ھمين قانون اساسی به سال ھای ۶١ تا ۶٨ باز گردد. وای به روزگار کسانی که اين سال ھا را
فراموش کرده اند.
١ برگردان نام مھدی اخوان ثالث است به پارسی سره که خودش در کتاب از اين اوستا آورده است.
. ٢ اخوان ثالث. مھدی ؛ شعری با نام کتيبه. از کتاب باغ بی برگی به کوشش مرتصی کاخی . ١٣٧٠ تھران.ص ۴٩٢
اخوان ثاللث داستان اين ناکامی ھا و شکست ھا را که از زمان بيداری پدران ما تا کنون ادامه داشته است می سرايد،
اما نه او و نه ھيچ خردمندی، چرايی آن را روشن نمی سازد. بازگوکردن شکست ملت ايران در ٢٨ امرداد ماه سال
٣٢ به اين زيبايی به يک شاھکار ادبی می ماند اما نمی گويد چرا و چگونه او و ھزاران ھزار ايرانی تشنه ی آزادی
مانند او به اردوی سوسياليسم و به توده ھای مخالف جنبش ملی و دکتر مصدق پيوستند. چرا و چگونه آن تلاش ھا
من مرثيه گوی وطن . . . » : بيھوده شد و چرا سال ھا پس از شکست حکومت ملی در شعر "حنظلی" خود می سرايد
چرا آن مشت آھنين « مرده ی خويشم / مسکين چه کند حنظل اگر تلخ نگويد؟ پروده ی اين باغ نه پرورده ی خويشم ٣
و سازمان افسران جلوی کودتا نايستاد؟
به اين سی سال حکومت دست نشانده ی اسلامی نگاه کنيد که مردم ما را ھزار سال به قھقرا برده است. در ھمين دو
ماه گذشته از بالاترين مقام حکومتی تا بسيجی ھای ساده ی حکومت، چقدر به مردم ستم کردند و دروغ گفتند؟ تجاوز
کردند، شکنجه کردند ، کشتند و بيداد کردند تا حکومت را در راستای ھمان دروغ ھا و تزويرھای سی سال گذشته
استوار کنند. آيا اين نمونه ھای دردناک و ژرف بر روان و رفتار کودکان و نو جوانان ما اثر نمی گذارد؟ آيا فرھنگ
و خرد جمعی مردم ما در يورش شبانه روزی خرافات آسيب نمی پذيرد و پس پس نمی رود؟
اما راستی چرا در اين سال ھای دراز مردم ما نتوانستند به پيروزی و حقوق شھروندی دست بيابند؟ آيا فداکاری نداشته
ايم ؟ که بی دادگری است اگر کسی بگويد که فداکاری نداشته ايم. تنھا در دوران جمھوری اسلامی ده ھا ھزار نفر در
زندان ھا و صدھا ھزار نفر در جنگ از روبرو و از پشت سر مورد اصابت گلوله و خمپاره قرار گرفته و کشته شدند.
(البته احمدی نژاد و بسياری از ھمپالکی ھايش در جنگ شرکت نکرده اند و به ھمين دليل امروز، رزمندگان راستين
را در زندان ھا شکنجه می کنند.). آيا پشتکار نداشتيم؟ که اينطور نيست. مردم ما با دست خالی در اين سال ھای دراز
بيداری و آزادی خواھی، ھم با قزاق ھای رضاخان، ھم با جاسوسان بيگانه، ھم با ساواکی ھا و نيروھای ويژه ی آريا
مھری، ھم با بسيجی ھا و جاسوسان و نيروھای موازی و ناموازی خامنه ای جنگيده اند. آيا از خود گذشتگی نداشته
ايم؟ که اينطور نيست. مردم ما بيش از صد سال است که بر روی سفره ھای گسترده ی نفتی ايران، گرسنگی را با ھم
تقسيم کرده اند ( آلبته منھای دلال ھا و واسطه ھای بيگانه پرست که ھم از توبره می خورند و ھم از آخور). پس
کجای کار خراب است؟
به گمان من با نشانه ھايی که در تاريخ و فرھنگ ايران ھست، در اين سال ھای پس از قرارداد استعماری ويليام ناکس
دارسی مردم ما، در يک جنگ ناجوانمردانه و نابرابر، چشم و گوش و ھوش و سروش و خرد و دانش شان
دچارصدمات فراوان شده است. استعمارگران کوشيدند تا برای غارت منابع ما زيربنای اقتصادی و فرھنگی مردم ما
نازک » : را در دست خود بگيرند به گونه ای که ديگر قائم مقام و اميرکبير و دکتر مصدق در ايران به وجود نيايد
با کودتای سوم « انديشان شان بی شرم / که مباداشان دگر روز بھی در چشم / يافتند آخر فسونی را که می جستند. . . ٤
اسفند ١٢٩٩ کشتيبان را سياستی ديگر آمد. با ايجاد يک حکومت وابسته و به اصطلاح مدرن، اقتصاد، فرھنگ و تمام
کنش ھا و واکنش ھای اجتماعی مردم ما با يک برنامه ريزی حساب شده، وابسته و مصرفی شد. اين وابستگی سياسی
، اقتصادی و فرھنگی روز بروز گسترده تر و ژرف تر شد تا جايی که امروز ما نه تنھا صنعت ملی و اقتصاد ملی
نداريم، بلکه گندم و گوشت و پنير و ديگر خوراکی ھا را، چه خام و چه پرورده از بيگانگان می خريم. نه تنھا اين
چيزھا را خام می خريم، کسانی که دست شان به دھان شان می رسد و در غارت مردم ميھن ما با بيگانگان شريک
ھستند و درآمدھای بادآورده دارند، زحمت غذا پختن را ھم به خود نمی دھند؛ يا بسته بندی ھای خارجی را نشخوارمی
کنند يا تلفن می کنند و غذای سرھم بندی شده ( مونتاژ) کارخانه ھا و کارگاه ھای وابسته به واردات را مصرف می
کنند.
اگر ما نمی توانيم گندم و گوشت و فرآورده ھای کشاورزی را توليد کنيم، نه از آن روست که پدران ما تنبل بودند و
نمی خواستند گندم بکارند، دروکنند، آسيا کنند و نان درست کنند و بخورند. واردات و صادرات را طوری نابرابر و
استعماری کردند که کشت و کار و دامداری، درآمد نداشته باشد و زيان بدھد . البته کارھای ديگری ھم کردند تا
روستاييان گروه گروه راھی شھرھا بشوند، به سپاه ھای موازی و ناموازی حکومت وابسته بپيوندند و از درآمد نفت
مواجب بگيرند و شکم دانشجويان را بدرند و مغز ندا و سھراب ھا را بشکافند.
از ١٢٩٩ تا به امروز نه روزنامه ھا آزاد بوده اند، نه نويسندگان، نه کتاب ھا ، نه کتابخوان ھا، نه راديو ھا، نه
تلويزيون ھا، نه سازمان ھا و انجمن ھا، ھمه چيزحاکم فرموده، بوده است. ھم حکومت ھا و دولت ھا ، ھم برنامه
ھای سياسی، اقتصادی و فرھنگی آنان در آن سوی مرزھا و بر اساس منافع غارتگران جھانی تعيين می شود.
آموزگاران ، استادان، مديران و وزيران، بدون اين که خود بدانند دست پرورده ی سيستم وابسته ھستند و برنامه ھايی
را پياده می کنند که دولت ھای وابسته ديکته می کنند. کسی نمی تواند و نبايد پايش را از دايره ای که تعيين کرده اند
فراتر بگذارد.ھرکس مکتبی و دولتی نباشد زندگی اش برباد می رود. مردمی که دولت ھايشان را خودشان و به اراده
ی خودشان تعيين نمی کنند وآموخته ھايشان از جايی ديگرديکته می شود و حق بحث و گفت و گو در سازمان و
انجمنی مستقل و آزاد را ندارند، روشن است که از حل مشکلاتی که از خارج به آنان تحميل می شود نا توان ھستند.
. ٣ ھمانجا.ص. ۴٠٨
٤ کسرايی، سياوش . منظومه آرش کمانگير
مردم ما نه اختيار چشم شان را دارند نه اختيار گوششان را دارند و نه دانش و آموخته ھايشان را می توانند به اختيار
خود و با خرد جمعی بياموزند. خرد جمعی ، خرد ملی و ايرانی، از مردم ما رخت بربسته است. آنچه که در سی سال
گذشته به نام اسلام و در جھت منافع بيگانگان به مردم ما تحميل کرده اند مغزھايی ناتوان و خرافاتی ببار می آورد که
توانايی حل مشکلات روزانه را ھم نخواھد داشت و اين راھی است که استعمارگران پيش پای مردم ما نھاده اند.
ناکارآمد بودن کادرھا و مديران ما به سود بيگانگان تمام می شود و در نتيجه ھميشه بيگانگان برما تسلط و برتری
خواھند داشت.
در چنين بن بستی که برای مردم ما ساخته اند چاره چيست و چه بايد کرد؟
• پس از ٨٨ سال اسارت ، ٨٨ سال وابستگی، دروغ شنيدن، دروغ ديدن و دروغ آموختن، بپذيريم که بايد در
آموخته ھايمان شک کنيم ، شک را راه رھايی از فريب و دروغ بدانيم. ھنگامی که می خواھيم شک را پايه
و بن پيدايش يقين بدانيم بيھوده به رنه دکارت فرانسوی نباليم بلکه به فرھنگ ملی خود رجوع کنيم که مولوی
ظلمت شك جاي من بادا / گر از آن رو سر يقين دارم » : بلخی چھار صد سال پيش از رنه دکارت گفته است
او خرد نھفته در تاريکی نھان خود را در برابر « / من نھاني ز جبرئيل امين / جبرئيل دگر امين دارم
جبرييل امين می گذارد. ما بايد فرھنگ و خرد ملی خود را از نو بياموزيم و به آن باور داشته باشيم. ھرچه
از راديو و روزنامه ھا و تلويزيون و دستگاه ھای ارتباط جمعی می شنويم باور نکنيم. اگر ميرحسين موسوی
و رفسنجانی و ديگران که از معماران حکومت اسلامی ھستند با شريک جرم ھای خود مخالفت می کنند به
آن ھا شک کنيم و در پی يافتن ريشه ھای اختلاف آنان باشيم.
• ھمه چيز را با منافع ملی کشورمان بسنجيم. بپذريريم که ملی بودن و ايرانی بودن گناه نيست و برخلاف گفته
ی امام خمينی ملی ھا را مرتد ندانيم. به آنچه در اين سال ھای وابسته سازی ميھن مان برای مان نوشته اند
شک کنيم و تاريخ و فرھنگ گذشته خود را نيز با چشم خرد و دور از دستورات "جبرييل امين" بازبينی و
نقد کنيم. ھرچه حکومت و دستگاه ھای وابسته به حکومت وابسته می گويند نپذريم. به رنگ سبزی که
حکومتی ھا برای مان فراھم کرده اند شک کنبم و به ياد بياوريم که امام و پيشوای ھمين سبزبازھا در پاريس
زن ھا در حکومت اسلامی آزادند و حقوق آن ھا مثل » و يا « زن ھا در پوشش خود آزاد ھستند » : گفت
و در دوازدھم بھمن ١٣۵٧ در بھشت زھرا گفت « ( حقوق مردھا است. ( صحيفه ی نور جلد ۵ صفحه ٧٠
ما علاوه بر اينکه زندگی مادی شما را ميخواھيم مرفه بشد، زندگی معنوی شما را ھم ميخواھيم مرفه » :
باشد. شما به معنويات احتياج داريد. معنويات ما را بردند اينھا. دلخوش به اين مقدار نباشيد که فقط مسکن
مکتبی ھا حکومت بازرگان را «. . . ميسازيم، آب و برق را مجانی ميکنيم، اتوبوس را مجانی ميکنيم
برکنار کردند و با برقراری حکومت "امام زمان"، حق حاکميت را از ملت ما و ملی ھا ( يعنی من وشما ) به
يغما بردند. بايد به اين دروغ ھا و کشتارھا پايان داد.
• گروه ھا وسازمان ھای اپوزيسيون برای دفاع از آزادی عقيده و دفاع از حقوق شھروندی و آزادی زندانيان
سياسی بايد متحد شوند و پيمان ھمکاری ببندند و اقدامات مشترکی را تا پيروزی و تشکيل مجلس ملی انجام
دھند و متعھد شوند تا از آزادی عقيده ی ھمه ی ھم ميھنان حتا مخالفان خود دفاع کنند.
• به ھيچ يک از کسانی که به قانون اساسی جمھوری اسلامی باور دارند و ادامه ی حاکميت دينی را می
خواھند، اعتماد نکنيد. زيرا اينان (ھر دو جناح متخاصم ) پس از عبور از اين بحران در صورت پيروزی
خود و ثباتِ کارشان ، واقعه ی ١٨ تير را تکرار خواھند کرد. آن ھا دوباره ھمين جوانانی را که به خيابان
ھا آمدند، تکه پاره خواھند کرد.
• چھره ی خود را در تظاھرات و در اجتماعات سياسی بپوشانيد. از درگيری مستقيم بپرھيزيد تا می توانيد از
دستگيری فرار کنيد.
• گروه ھای ٣ تا ۵ نفری مشورتی تظاھراتی درست کنيد.
• خواستار انتخابات آزاد با نظارت مردم و نھادھای بی طرف بين المللی بشويد. قانون اساسی جمھوری اسلامی
را کلا و جزا مردود بدانيد.
• خواستار حقوق شھروندی برابر برای ھمه مردم باشيد.
• شعارھای فراگير و عمومی بدھيد تا حداکثر نيروی سياسی و اجتماعی را به ميدان بکشيد، مانند: آزادی
زندانی سياسی ! آزادی عقيده، راه حل جديده ! آزادی انتخاب! رئيس جمھور رأی ماست! جمھوری ايرانی !
و از اين دست شعارھا.
اگر اين معمای ملی را می توانيد به گونه ای روشنگرانه و راه گشا، حل کنيد و يا اگر راه ديگری برای برون رفت از
اين بن بست ملی می شناسيد، تا پيروزی مردم ميھنمان، خرد جمعی ملت ما را ياری دھيد.
منوچھر تقوی بيات
استکھلم يکم شھريورماه ١٣٨٨ خورشيدی برابر با ٢٣ اوت ٢٠٠٩ ميلادی
شیراز، آغازگر اعتراضات دانشجویی به دولت کودتا
:در حالی که رئیس نهاد نمایندگی رهبر در دانشگاهها هفته قبل نسبت به هرگونه شکلگیری اعتراض در محیط دانشجویی هشدار داده بود، دانشجویان دانشگاه شیراز به عنوان اولین دانشگاه بازگشایی شده پس از کودتای انتخاباتی و تعطیلات تابستانی، مقاومت دانشگاه در برابر دولت کودتا را کلید زدند.
به دنبال بازگشایی دانشگاه شیراز و آغاز امتحانات معوقه در این دانشگاه که به علت اعتراضات دانشجویی به نتیجهی انتخابات، به تعویق افتاده بود، جو دانشگاه شیراز به شدت امنیتی شده است.
بر اساس این گزارش، از روز شنبه انتظامات در ورودی دانشگاه ورود و خروج دانشجویان را به شدت کنترل میکنند و اجتماع بیش از چند نفر را به طرز بیسابقهای زیر نظر میگیرند. تعداد افراد انتظامات نیز از حالت معمولی بیشتر است و ورود و خروج در ورودی دانشگاه نیز به شدت کنترل میشود.
اعضای بسیج دانشجویی و عوامل نهادهای حکومتی هم دانشجویان را زیر نظر دارند و به نهادهای امنیتی در سرکوب دانشجویان کمک میکنند. این افراد در جریان اعتراض دانشجویان به تقلب در روزهای پس از انتخابات نیز به همکاری با نیروهای سرکوبگر میپرداختند و در بازداشت دانشجویان و تحویل آنها به نیروهای امنیتی نقش قابل توجهی داشتند.
بر اساس این گزارش، ضرب و شتم دانشجویان در هنگام ورود به خوابگاهها، دستگیری دانشجویان معترض و تحویل دادن آنان به نیروهای امنیتی و تلاش برای بر هم زدن تجمعات و مقابله با اعتراضات دانشجویی به نتیجهی اعلام شده برای انتخابات، از جمله فعالیتهای آشکار بسیج دانشگاه بود و اکنون نیز اعضای این نهاد شبه نظامی برای مقابله با اعتراضات دانشجویی آماده شدهاند.
خبرنگار «موج سبز آزادی» در همین حال گزارش میکند که دانشجویان از ساعت 23 شب یکشنبه در خوابگاههای دانشگاه شیراز و علوم پزشکی، فریاد الله اکبر و مرگ بر دیکتاتور سر دادند.
بر اساس این گزارش، این فریادها که با استقبال دانشجویان روبهرو شد، تا مدت زیادی ادامه داشت و دانشجویان خوابگاهی شعارهای الله اکبر و مرگ بر دیکتاتور سر میدادند تا به این ترتیب اعتراض خود را به نتیجهی انتخابات و استقرار دولت غیر قانونی احمدینژاد نشان دهند.
گفتنی است در اولین روزهای پس از انتخابات و در واقع از روز 23 خرداد، جو دانشگاه شیراز متشنج شد و با پیوستن مردم به دانشجویان سرکوب اعتراضات نیز بیشتر شد، به صورتی که در روز 25 خرداد در اثر حمله به مردم، عدهی زیادی به دانشگاه پناه آوردند و در مقابل، نیروهای نظامی و انتظامی هم برای سرکوب مردم و دانشجویان از تیر ساچمهای استفاده کردند که منجر به مصدوم و نابینا شدن تعدادی از معترضان شد. گزارشهای تایید نشدهای از کشته شدن تعدادی از معترضان در آن روز نیز وجود دارد.
این تجمعات در نهایت در پایان روز 25 خرداد و در جریان یورش به دانشگاه، به دستگیری حدود 100 دانشجوی دانشگاه شیراز و حدود 300 نفر از مردم توسط نیروهای انتظامی و شبه نظامی انجامید و پس از آن روز نیز دانشگاه به سرعت تعطیل و خوابگاهها نیز تخلیه شد.
دانشگاه شیراز، یکی از اولین مراکز دانشگاهی است که پس از تعطیلات تابستانی، بازگشایی میشود تا امتحانات معوقه ترم قبل در آن برگزار شود. حال اعتراض دانشجویان به دولت کودتا در حالی از این دانشگاه آغاز شده که در روزهای آینده و با بازگشایی دانشگاههای تهران، شریف و امیرکبیر میتوان موج تازهای اعتراضات را پیشبینی کرد.
هرچند شنیده شده که برخی از فعالان دانشجویی نیز در تلاشاند تا تصمیمگیران داخل و بیرون دانشگاهها را قانع کنند که از سوی عوامل کودتا در زمان برگزاری امتحانات معوقه دانشجویان هیچ حرکت تحریکآمیزی انجام نشود تا امتحانات معوقه دانشجویان برگزار شود و مشکلی برای آغاز ترم جدید تحصیلی ایجاد نشود.
حال باید دید آیا عوامل دولت کودتا نیز به این ضرورت پایبند خواهند ماند یا آنکه با تحریک دانشجویان و بر هم زدن امتحانات به زمینهچینی برای تعطیلی دانشگاهها خواهند پرداخت.
مستندات جدید نوروز در خصوص دفن بدون نام و نشان شهدا
فيلم : قبرهای بینام قطعهٔ ۳۰۲ بهشت زهرا (2 فيلم)
نوروز: در پی انتشار خبر تدفین مخفیانه دهها نفر از شهروندان، در قطعه 302 بهشت زهرای تهران توسط پایگاه نوروز، برخی از نمایندگان مجلس نسبت به آن واکنش نشان دادند. در روز 31 مرداد ماه و پس از انتشار خبر اولیه دفن بی نام و شهدا، مجید نصیرپور عضو کمیسیون اجتماعی مجلس در واکنش به این خبر نوروز گفته بود که مجلس مسئله دفن دسته جمعی کشته شدگان را پیگیری می کند.
این مسئله برای ما بسیار مایه امید شد که یک نماینده اعلام کرده که مسئله بررسی می شود اما با کمال تعجب در همان روز فرهاد تجری عضو کمیسیون امنیت ملی و کمیته پیگیری وقایع بازداشتگاهها و بازداشت شده ها اعلام کرد که این خبر صد در صد دروغ است.
تکذیب آقای تجری در حالی صورت گرفت که تنها ساعاتی از انتشار این خبر توسط نوروز گذشته بود و ایشان می توانستند حداقل برای اطمینان از خبر نوروز قدم رنجه کرده و نگاهی به قطعه ای که مورد مدعایمان بود بکنند و بعد تکذیب کنند اما بدون هیچ تحقیقی اعلام کردند که این خبر دروغ است و همه مسایل در بازداشت گاهها شفاف بوده و ابهامی وجود ندارد و بدون توجه به اینکه حتی رهبری نیز بر وجود شرایط غیر استاندارد در حداقل یک بازداشتگاه اذعان داشته اند و دستور پیگیری داده اند، با اینحا این نماینده به جای دفاع از حقوق کشته شدگان از حقوق عاملان دفاع میکنند.
در همین راستا آقای کاتوزیان دیگر نماینده اصولگرای این کمیته در مصاحبه ضمن دروغ خواندن این خبر درخواست کرد تا مستندات خبر به ایشان و یا مجلس ارائه شود.
از انجا که این نمایندگان نمی توانستند امنیت خبرنگاران نوروز را تامین نمایند لذا سایت نوروز بر آن شد سندی دیگر از این خبر را منتشر نماید.
و با آنکه در گزارش اول یا امید اینکه مسئولین پی گیری کنند خبر را به صورت مختصر منتشر کردیم اما پس از این تکذیب ها برای اثبات مدعایمان اقدام به انتشار شماره جوازهای دفن نمودیم تا مشخص شود بدون سند خبر را اعلام نکرده ایم، و از طرفی هم مسئولین را برای تحقیق در این مورد مجاب کنیم.
اما در عین ناباوری مدیر عامل سازمان بهشت زهرا، در گفتگو با خبرنگاران با جملاتی حیرت آور، دفن هر گونه اجساد به صورت غیرقانونی ، پنهانی و شبانه در این مکان را تکذیب کرد و همینطور وجود قبرهای دسته جمعی را نیز تکذیب نمود.
این در حالی است که در خبر منتشره در سایت نوروز هیچ اشاره ای به قبرهای دسته جمعی و یا دفن شبانه اجساد و همینطور فشار برای صدور جواز دفن اجباری به مسئولین بهشت زهرا نشده بود و البته اخبار ما حاکی از فشار شدید برخی از نهادها برای صدور جواز دفن بوده است که به دلیل عدم اطمینان از نبع خبر از انتشار آن خودداری کرده بودیم.
آقای محمود رضاییان، مدیر عامل سازمان بهشت زهرا تهران در گفتگویی با خبرنگار مهر می گوید:" هیچ جنازه ای را در روزهای اخیر بدون نام و مشخصات دفن نکردیم"
در نهایت جمع بندی اعضای تحریریه سایت نوروز به این نقطه رسید که با توجه به اینکه خانواده های زیادی در روزهای پس از انتخابات همچنان در انتظار بازگشت عزیزانشان هستند و از محل آنها اطلاعی ندارند و هر روز بین زندان اوین و دادگاه انقلاب سعی صفا و مروه می کنند و برای استیفای حقوق کشته شدگان بهترین راه حل انتشار جزئیاتی از این واقعه است و ما با پذیرفتن تمامی هزینه های مترتب بر انتشار این گزارش چند ثانیه از فیلم ها و تصاویر در اختیارش از این حادثه را منتشر می نمائیم. در این تصاویر به وضوح دهها قبری که هیچ نام و نشانی بجز شماره دفن در آنها وجود ندارد دیده می شود.
و امیدواریم مسئولین امر بجای توجیه و تکذیب، به بررسی و استیفای حقوق جانباختگان و قربانیان این حوادث بپردازند، تا مجبور نباشیم مستندات دیگری را از این موضوع منتشر نمائیم.
در پایان مسئولین سایت نوروز آمادگی دارند به شرط تضمین امنیت برای خبرنگاران درگیر این موضوع در هر کمیته حقیقت یابی حاضر شده و دیگر مدارک و مستندات خود را ارائه دهد.
درباره خبر خاکسپاری مخفیانه شهدا
|