۱۳۸۸ بهمن ۴, یکشنبه
به بهانه انتشار اینترنتی کتاب بیشماران ترجمه دکتر هزار خانی
ایرج شکری
دانلود کتاب بیشماران- لینک در زیر همین مطلب
!لااکراه فی الدموکراسی
!لااکراه فی الدموکراسی
چندی پیش در پرسش و پاسخی که از پژواک ایران با آقای رضا روحانی به مناسبت 16 آذر انجام داده بود * انجام داده بود، ایشان در اولین پاسخ (در قسمت اول) اشاره به کتابی ترجمه دکتر هزارخانی کرده بود و یاد آور شده بود که آن کتاب قرار است روی اینترنت قرار بگیرد. چندی بعد از آن، انتشارات بنیاد رضائیها، در معرفی کوتاهی در مورد کتاب، در سایت «همبستگی ملی» وابسته به مجاهدین، اطلاع داد که این کتاب به زودی در روی اینترنت قرار خواهد گرفت. دو سه روز پیش مطلع شدم که این کتاب روی اینترنت قرار گرفته است و دوستی فایل آن را برای من فرستاد. به سایت همبستگی ملی سر زدم که ببینم در آنجا روی اینترنت قرار گرفته دیدم نه در آنجا نیست.* به سایت مجاهدین سرزدم و روی وردی کتابخانه کلیک کردم در آنجا هم خبری از آن نبود، کتاب گزارش دیدار دکتر هزارخانی و کتاب «آفتکاران» و یکی دو کتاب دیگر بود، اما نه کتاب «بیشماران- دمکراسی در عصر امپراطوری» که کتاب مورد بحث است. بعد به سایت شورای ملی مقاومت سر زدم. در صفحه اصلی چیزی نبود. روی علامت«معرفی کتاب» کلیک کردم ، دیدم کتاب آنجاست. البته سه کتاب آنجا بود اول یعنی در بالا کتاب دیدار دکتر از اشرف، بعد کتاب شکنجه نوشته کاظم مصطفوی و در آخر، در پایین کتاب بیشماران. در حالی که قاعدتا این کتاب که جدیدتر از آن دوتای دیگر بود، باید بالا قرار می گرفت. حالا این که چرا کتابی 480 صفحه یی(60 صفحه آن به منابع و توضیحات اختصاص دارد) که ترجمه اش حتما وقت و انرژی زیادی از دکتر گرفته است، تنها روی سایت سایت شورا قرار گرفته است و نه آن دوتای دیگر، طبعا به خاطر این نبوده است که دکتر چون عضو شورا بوده است خواسته اند که این کتاب انحصارا در سایت شورا قرار داده شود، چرا که خود کتاب از انتشارات بنیاد رضائیهاست و عقل و منطق هم به طور طبیعی نمی پذیرد که کتابی که آن همه روی آن زحمت کشیده شده است و با هدف غیر انتفاعی منتشر می شود و ظاهرا هدف از آن خدمتی فرهنگی و برای ارتقاء سطح آگاهی و گسترش افق نگاه ما به مسائل دنیای کنونی و چالشهایی که در جهان بعد از جهانی شدن در جریان است، بوده است، از آن سه سایت اصلی موجود تنها در یکی از کم بازدید کننده ترین آنها، قرار داده شود. مساله بر می گردد. مساله به بینش سیاستگزاران و گردانندگان سازمان مجاهدین و خود محوربینها مربوط است. اینها اصلا از ورود به چنین بحثهایی گریزانند و آن را به زیان خود می دانند و قرار دادن آن تنها در سایت شورا، پیامی برای هوادارنشان دارد که مفهوم ان همان این مرزبندی و وارد نشدن به این مقولات است. بی تردید بحثهایی که در این کتاب آمده است دارای چنان اهمیت و ارزشی بوده است دکتر هزار خانی وقت و نیرو برای ترجمه این کتاب چهارصد وهشتاد صحفه یی بگذارد و به گمان من شاید هدفش از ترجمه آن بییشتر این بوده است که دست اندرکاران سازمان آن را بخوانند و به تغییر و تحولات دنیای کنونی چشم باز کنند، تحولاتی که در دنیایی که اینطور به هم پیوسته است و در عصر انقلاب رسانه یی و ارتباطات، دامنه امواج آن به همه جا می رسد و دیوراهای تشکیلاتی یا سد های سانسور دولتی نمی تواند مانع عبور امواج این تحولات به درون حصار ها شوند. چند جمله از مقدمه نویسندگان کتاب بیشتر می تواند توضیح دهنده مساله «مرزبندی» که من اشاره کردم باشد:
« مشخصه دوّم بيشماران, كه در مساًلة دموكراسي اهميت تعيين كننده دارد,
به سازماندهي سياسيش ارتباط پيدا ميكند (اما در اينجا هم عنصر سياسي به
سرعت با عنصر اقتصادي, اجتماعي, فرهنگي درميآميزد). براي آن كه چشم
اندازي از گرايش دموكراتيكي كه تحرّك بخش است داشته باشيم, كافي است به
نحوة تكوين شكلهاي مدرن مقاومت, شورش و انقلاب نظري بيفكنيم. خواهيم
ديد كه گرايش به سمت شكلهايي بيش از پيش دموكراتيك از سازماندهي
است، از اشكال متمركز ديكتاتوري و فرماندهي انقلابي، به سوي سازماندهي هاي
شبكه ای يي كه در آنها اتوريته در روابط تعاوني جاي دارد. آنچه از خلال چنين
تحولي عيان ميشود، اين استكه شكلهاي مقاومت و سازماندهي انقلابي، فقط
وسيله هايي براي رسيدن به يكجامعة دموكراتيك نيستند، بلكه بيش از پيش،
نقش نهادهايي را بازي مي كنند كه ميبايست از درون, در بطن ساختارهاي
تشكيلاتي, روابط دموكراتيك ايجاد كنند».
چطور می شود از دستگاه رهبری تشکیلاتی که انتقاد درونی از هم پیمانان خود را تحمل نمی کند و با زیر پا گذاشتن اساسنامه و ضوابطی که خودشان وضع و تدوین کرده اند، خودسرانه دست به حذف منتقد می زنند، انتظار داشت بحثهایی نطیر آنچه از مقدمه نقل شد، خوشایند آنان واقع شود؟ کتاب در دادگاه تاریخ را هم که دکتر هزارخانی در ترجمه کرده بود و اولین چاپ آن در تیرماه سال 60 منتشر شد، اهمیت فراوانی در روشن کردن ذهنها در مورد جنایات استالین و بهای سنگینی که از میراث لنین و انقلاب اکتبر بابت خودکامگی او پرداخته شده، داشت. در روزهای بگیر وببند اسدالله لاجوردی بود و من هم بیش از یکسالی بود «خانه نشین» شده بودم که این کتاب را می خواندم. با خودم می گفتم که اگر حاصل عمر دکتر هزار خوانی ترجمه همین یک کتاب بوده باشد، خدمت بی نظیری در ارتقاء آگاهی و دانش سیاسی به فعالان و مبارزان سیاسی به ویژه نیروهای چب کرده است. چون در آن زمان هنوز انتقاد از استالین در بخش بزرگی از نیروهای چپ، زمینه پذیرش نداشت. هم چنانکه که ماجرای کنگره بیستم حزب کمونیست اتحاد شوروی و انتقادات خرشچف از سرکوبیهای دوران استالین که در آن «بیگناهان به اعترافهای وحشتناک واداشته شده بودند» و اعاده حیثیت از گروهی از اعدام شدگان که به تاکید خروشچف «نه جاسوس بودند ونه خیانتکار»، کلا با مارک ریویزیونیسم، مهر باطل خودرده بود. اما، کتاب در دادگاه تاریخ آن قدر پر از شواهد تاریخی بود و حقیقت در بر داشت که از بلندی دیوارهای حاشا و سد دگمها عبور کند و فکرها را به خود مشغول کند. آقای دکتر هزارخانی خود در مقدمه کتاب در مورد انگیزه اش در مورد ترجمه آن کتاب (که کتابی پرحجم و بیش از 800صفحه بود) نوشته است:«لابد لازم است بگویم که انگیزه ام در ترجمهٌ این کتاب چه بوده است. دلیل خیلی ساده ای دارد: از آنچه پیداست، بخش بزرگی از آنچه چپ ایران نام دارد، به نحوی هولناک گرفتار قانقاریای استالینی است و به گمان من نمی توان سهم بزرگی را که کمبود شناخت، در بروز این پدیده داشته است، انکار کرد. هنگامی که ترجمهً این کتاب در فرانسه منتشر شد، ژان النشتین مورخ سرشناس حزب کمونیست، در مقاله ای در اظهار داشت که از این کتاب ششصد و ده صفحه ای، محتویات پانصد و شصت صفحه اش بازگویی واقعیات تلخی است که در مجموع از آنها بی خبر نبودیم(لوموند، شماره 3 نوامبر 1972). تصور نمی کنم در ایران، به ویژه در میان نسل جوان، افراد زیادی باشند که بتوانند چنین ادعایی کنند. پس انگیزه ام در ترجمه این کتاب روشن است: رساندن اطلاعات تاریخی، به ویژه به کسانی که استالینسم را همان سوسیالیسم می پندارند.
اما لزومی ندارد در این نکتهً بدیهی هم قلمفرسایی کنم که برگرداندن اظهار نظرهای مدودف در این کتاب، به زبان فارسی، به هیچ وجه دلیل آن نیست که باهمهً این اظهار نظرها موافقم. در واقع با بسیاری از آنها، به ویژه با توّهماتی که در باره جریان ناشی از کنگره بیستم عنوان شده و اینجا و آنجا سعی دارد «سوسیالیسم» اصیل را در دیدگاههای خروشچفی بجوید، اصلا مخالفم. منتها اختلاف فکری را دستاویز قرار نداده ام تا بجای امانت داری، سانسورچی بشوم و برای حفظ بهداشت ایده ئولوژیکی! خواننده، حرفها و اظهار نظرهای مدودف را قیچی کنم. به علاوه اهمیت سندی کتاب چندان است که اینگونه وسواسهای کودکانه را بی مورد می کند. خواننده باید در نظر داشته باشد که این کتاب در اوضاع و احوال سالهای آخر دهه 60 توسط یکی از شهروندان شوروی، و به قصد انتشار در کشور شوروی نوشته شده است. والسلام». متاسفانه دکتر هزارخانی این بار برای این کتاب که حتما وقت و نیروی بسیاری برای آن صرف کرده مقدمه یی ننوشته است و نظر و انگیزه خود را شرح نداده است. خود این هم می تواند باز دلیلی بر این باشد در ترجمه این کتاب انتظار انتشار گسترده آن را نداشته و با هدف مخاطبان محدودی که این کتاب را می توانتد بعد از چاپ بدستشان برسد، نوشته است. گذاشتن آن برای دانلود روی اینترنت هم شاید ناشی از در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتن سیاستگزاران سازمان مجاهدین بوده باشد. به هر حال از محدویت انتشار اینترنتی آن به نحوی شرح آن گذاشت یعنی قرار دادن آن تنها روی سایت شورای ملی مقاومت، و با توجه به این که دست اندرکاران تبلیغات مجاهدین هم بخوبی می دانند که سایت شورای ملی مقاومت حدود یک دهم سایت همبستگی باز دیدکننده دارد، این مسائل نشان دهنده اکراه دستگاه رهبری مجاهدین از ورود به بحثهایی از نوع است که در کتاب مطرح شده است. خب ایرادی نباید گرفت. برای اصلاح روشهای نادرست و گاه زیانبحش مجاهدین در تبلیغات و بعضی مسائل ما بیست سال تلاش کردیم نتیجه یی نگرفتیم. پافشاری که کردیم«کنترل اعصاب» عالیجنابان بهم خورد و بزرگواری با «تحملی شگفت انگیز» آنها را به آرامش دعوت کرد تا دست به کاری «خود بخودی نزنند» تا با حذف منتقد قال قضیه کنده شود. بهتر است بپذیریم که لااکره فی الدموکراسی! در زیر فهرست مطالب کتاب بیشماران – دموکراسی در عصر امپراطوری آمده است که خود نشانگر اهمیت مطالب کتاب است. لینک دانلود کتاب را هم آمده است تا علاقمندان آن را دانلو و مطالعه کنند. توصیه من آن است که خوانندگان محترم این یادداشت با ارسال فایل دانلو شده آن با ایمیل به دوستان خود در داخل کشور در ثمر بخش بودن هرچه بیشتر زحمات ارزنده آقای دکتر هزارخانی در ترجمه این کتاب نقشی بعهده بگیرند. سه پاراگرف هم از مقدمه نویسنگان کتاب انتخاب کرده ام که آن را معرفی مناسبی برای این دیدم.
كتاب دنبالة كتاب پيشين ما, »امپراتوري «, است كه شكل جهانيِ
حاكميت معاصر را بررسي ميكرد. موضوع آن تفسير گرايش نظام سياسي
جهاني در حال شكلگيري بود, يعني شناسايي شكل نويني از نظام جهاني كه
از ميان مجموعة گستردة روندهاي معاصر در حال مشخصشدن و سربرآوردن
است و ما آن را امپراتوري مين اميم. ما از اين نقطه شروع بهحركت كرديم كه
اگر امپرياليسم را به معنايي بگيريم كه توسط قدرتهاي مدرن به مرحله عمل
درميآمده, يعني اساساَ مبتني بر توسعة حاكميت دولت ملت به يك سرزمين
خارجي است, در اين صورت درك اين نظم نوين با رجوع به مفهوم امپرياليسم
ميسّر نيست.
براي نخستين بار, دموكراسي دارد به يك امكان واقعي در مقياس جهاني
تبديلميشود. موضوع اين كتاب همين امكان است كه ما به آن پروژة بيشماران
نام دادهايم. پروژة بيشماران تنها خواستِ دنيايي مبتني بر برابري و آزادي را
بيان نميكند, تنها به طلب يكجامعة باز و دموكراتيك جهاني بسنده نميكند,
بلكه وسيله تحقّق اين خواست را هم عرضه مي كند. امّا جاي اين مطلب در
نتيجهگيري كتابمان است, نه در نقطة شروعش.
پيشاز آنكه دورتر رويم, بايد مفهوم بيشماران را از مفاهيم ديگري كه آنها
هم بر سوژه هاي اجتماعي اطلاق مي شوند مثل مردم, تودهها و طبقه كارگر
متمايز كنيم. مشخصة جمعيت البته وجود انواع تفاوتهاست, ولي لفظ مردم (يا
خلق) اين گوناگوني را به نوعي وحدت تقليل مي دهد و از جمعيت يك هويت
ويژه ميسازد: خلق يكي است. بيشماران به عكس بسيارند. بيشماران مركب
از تفاوتهاي بيشمار دروني هستند كه نميتوان به يك وحدت يا هويت ويژه
تقليلشان داد تفاوتهاي فرهنگي, رنگي, قومي, جنسي و جنسيتي, و همچنين
شكلهاي گوناگون كار, شيوههاي گوناگون زندگي, جهانبينيهايگوناگون, اميال
و خواستهاي گوناگون.
ما از خوانندة كتاب ميخواهيم همواره به خاطر داشته باشد كه اين كتاب
يك اثر فلسفي است. از نحوهيي كه مردم امروز ميكوشند جنگ را براندازند و
جهان را دموكراتيكتر سازند, نمونههاي فراواني عرضه خواهيم كرد, امّا نبايد
انتظار داشت كه كتاب ما به سؤال »چه بايد كرد؟ « هم پاسخ دهد يا برنامة عمل
مشخصي را پيشنهاد كند. .
فهرست
پيشگفتار زندگي مشترك
۱
جنگ
۱ ۱ : ساده دل
استثناها
گولم
حالت جنگي عمومي
بيو - قدرت و امنيت
خشونت مشروع
ساموئل هانتينگتون, مشاور پشت پرده
۲ ۱ : دستگاههاي ضد براندازي
زايش جنگ جديد
انقلاب در امور نظامي
مزدور و وطن دوست
عدم تقارن و »سلطة همه جانبه «
۳ ۱ : مقاومت
اولويت مقاومت
از ارتشخلق تا جنگ چريكي
اختراع مبارزات شبكه يي
هوش ابرگونه
از بيو قدرت تا توليد بيو پوليتيكي
۲
بيشماران
۱ ۲ : طبقات خطرناك
شوند اشتراك كار
غروب دنياي دهقاني
دو ايتاليايي در هند
غناي فقير (يا: فقرا خود مائيم!)
بيشماران اهريمني: داستايفسكي انجيل مي خواند
حاشيه ۱: روش: به دنبال ماركس
مرگِ دانش غم زده؟
۲ ۲ : دربارة جسم
آپارتايد کامل
سفر به داوس
»حكومت بزرگ « بازمي گردد
زندگي در بازار
۳ ۲ : آثار بيشماران
ناهنجاري جسم
هجوم غولها
توليد »مشترك «
فراسوي عمومي و خصوصي
كارناوال و جنبش
بسيج »مشترك «
حاشية ۲: سازماندهي: بيشماران در سمت چپ
۳
دموكراسي
۱ ۳ : راهپيمايي طولاني به سوي دموكراسي
بحران دموكراسي در عصر جهاني شدن مسلحانه
پروژة دموكراتيك ناتمام مدرنيته
شورش بدهكاران
دموكراسي تحققن يافته سوسياليسم
برلين ۱۹۵۳
از نمايندگي دموكراتيكتا افكار عمومي جهاني
»سراپاسفيدان «
۲ ۳ : مطالبات دموكراتيكجهاني
دفاتر شكايات
شكايات در مورد نمايندگي
شكايات در مورد حق و عدالت
شكايات اقتصادي
شكايات بيوپوليتيكي
همگراييها در سياتل
تلاشها براي اصلاحات جهاني
اصلاحات سيستم نمايندگي
اصلاحات در زمينة حقوق و عدالت
اصلاحات اقتصادي
اصلاحات بيوپوليتيكي
بازگشت به قرن ۱۸ !
حاشيه ۳: استراتژي: ژئوپوليتيكو پيوندهاي نوين
شمايلشكنان
۳ ۳ : دموكراسي بيشماران
حاكميت و دموكراسي
دو چهرة حاكميت
استعداد بيشماران
توانا باشي
دانشجديد دموكراسي: مديسون و لنين
******
http://www.pezhvakeiran.com/page1.php?id=17702 *
لینک مستقیم دانلود کتاب بیشماران
http://www.iranncr.org/index.php?option=com_content&view=article&id=711
نشانی اینترنتی سایت شورای ملی مقاومت. در صفحه اصلی روی «معرفی کتاب» کلیک کنید از آنجا می توانید کتاب را دانلو بکنید.
http://www.iranncr.org/
« مشخصه دوّم بيشماران, كه در مساًلة دموكراسي اهميت تعيين كننده دارد,
به سازماندهي سياسيش ارتباط پيدا ميكند (اما در اينجا هم عنصر سياسي به
سرعت با عنصر اقتصادي, اجتماعي, فرهنگي درميآميزد). براي آن كه چشم
اندازي از گرايش دموكراتيكي كه تحرّك بخش است داشته باشيم, كافي است به
نحوة تكوين شكلهاي مدرن مقاومت, شورش و انقلاب نظري بيفكنيم. خواهيم
ديد كه گرايش به سمت شكلهايي بيش از پيش دموكراتيك از سازماندهي
است، از اشكال متمركز ديكتاتوري و فرماندهي انقلابي، به سوي سازماندهي هاي
شبكه ای يي كه در آنها اتوريته در روابط تعاوني جاي دارد. آنچه از خلال چنين
تحولي عيان ميشود، اين استكه شكلهاي مقاومت و سازماندهي انقلابي، فقط
وسيله هايي براي رسيدن به يكجامعة دموكراتيك نيستند، بلكه بيش از پيش،
نقش نهادهايي را بازي مي كنند كه ميبايست از درون, در بطن ساختارهاي
تشكيلاتي, روابط دموكراتيك ايجاد كنند».
چطور می شود از دستگاه رهبری تشکیلاتی که انتقاد درونی از هم پیمانان خود را تحمل نمی کند و با زیر پا گذاشتن اساسنامه و ضوابطی که خودشان وضع و تدوین کرده اند، خودسرانه دست به حذف منتقد می زنند، انتظار داشت بحثهایی نطیر آنچه از مقدمه نقل شد، خوشایند آنان واقع شود؟ کتاب در دادگاه تاریخ را هم که دکتر هزارخانی در ترجمه کرده بود و اولین چاپ آن در تیرماه سال 60 منتشر شد، اهمیت فراوانی در روشن کردن ذهنها در مورد جنایات استالین و بهای سنگینی که از میراث لنین و انقلاب اکتبر بابت خودکامگی او پرداخته شده، داشت. در روزهای بگیر وببند اسدالله لاجوردی بود و من هم بیش از یکسالی بود «خانه نشین» شده بودم که این کتاب را می خواندم. با خودم می گفتم که اگر حاصل عمر دکتر هزار خوانی ترجمه همین یک کتاب بوده باشد، خدمت بی نظیری در ارتقاء آگاهی و دانش سیاسی به فعالان و مبارزان سیاسی به ویژه نیروهای چب کرده است. چون در آن زمان هنوز انتقاد از استالین در بخش بزرگی از نیروهای چپ، زمینه پذیرش نداشت. هم چنانکه که ماجرای کنگره بیستم حزب کمونیست اتحاد شوروی و انتقادات خرشچف از سرکوبیهای دوران استالین که در آن «بیگناهان به اعترافهای وحشتناک واداشته شده بودند» و اعاده حیثیت از گروهی از اعدام شدگان که به تاکید خروشچف «نه جاسوس بودند ونه خیانتکار»، کلا با مارک ریویزیونیسم، مهر باطل خودرده بود. اما، کتاب در دادگاه تاریخ آن قدر پر از شواهد تاریخی بود و حقیقت در بر داشت که از بلندی دیوارهای حاشا و سد دگمها عبور کند و فکرها را به خود مشغول کند. آقای دکتر هزارخانی خود در مقدمه کتاب در مورد انگیزه اش در مورد ترجمه آن کتاب (که کتابی پرحجم و بیش از 800صفحه بود) نوشته است:«لابد لازم است بگویم که انگیزه ام در ترجمهٌ این کتاب چه بوده است. دلیل خیلی ساده ای دارد: از آنچه پیداست، بخش بزرگی از آنچه چپ ایران نام دارد، به نحوی هولناک گرفتار قانقاریای استالینی است و به گمان من نمی توان سهم بزرگی را که کمبود شناخت، در بروز این پدیده داشته است، انکار کرد. هنگامی که ترجمهً این کتاب در فرانسه منتشر شد، ژان النشتین مورخ سرشناس حزب کمونیست، در مقاله ای در اظهار داشت که از این کتاب ششصد و ده صفحه ای، محتویات پانصد و شصت صفحه اش بازگویی واقعیات تلخی است که در مجموع از آنها بی خبر نبودیم(لوموند، شماره 3 نوامبر 1972). تصور نمی کنم در ایران، به ویژه در میان نسل جوان، افراد زیادی باشند که بتوانند چنین ادعایی کنند. پس انگیزه ام در ترجمه این کتاب روشن است: رساندن اطلاعات تاریخی، به ویژه به کسانی که استالینسم را همان سوسیالیسم می پندارند.
اما لزومی ندارد در این نکتهً بدیهی هم قلمفرسایی کنم که برگرداندن اظهار نظرهای مدودف در این کتاب، به زبان فارسی، به هیچ وجه دلیل آن نیست که باهمهً این اظهار نظرها موافقم. در واقع با بسیاری از آنها، به ویژه با توّهماتی که در باره جریان ناشی از کنگره بیستم عنوان شده و اینجا و آنجا سعی دارد «سوسیالیسم» اصیل را در دیدگاههای خروشچفی بجوید، اصلا مخالفم. منتها اختلاف فکری را دستاویز قرار نداده ام تا بجای امانت داری، سانسورچی بشوم و برای حفظ بهداشت ایده ئولوژیکی! خواننده، حرفها و اظهار نظرهای مدودف را قیچی کنم. به علاوه اهمیت سندی کتاب چندان است که اینگونه وسواسهای کودکانه را بی مورد می کند. خواننده باید در نظر داشته باشد که این کتاب در اوضاع و احوال سالهای آخر دهه 60 توسط یکی از شهروندان شوروی، و به قصد انتشار در کشور شوروی نوشته شده است. والسلام». متاسفانه دکتر هزارخانی این بار برای این کتاب که حتما وقت و نیروی بسیاری برای آن صرف کرده مقدمه یی ننوشته است و نظر و انگیزه خود را شرح نداده است. خود این هم می تواند باز دلیلی بر این باشد در ترجمه این کتاب انتظار انتشار گسترده آن را نداشته و با هدف مخاطبان محدودی که این کتاب را می توانتد بعد از چاپ بدستشان برسد، نوشته است. گذاشتن آن برای دانلود روی اینترنت هم شاید ناشی از در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتن سیاستگزاران سازمان مجاهدین بوده باشد. به هر حال از محدویت انتشار اینترنتی آن به نحوی شرح آن گذاشت یعنی قرار دادن آن تنها روی سایت شورای ملی مقاومت، و با توجه به این که دست اندرکاران تبلیغات مجاهدین هم بخوبی می دانند که سایت شورای ملی مقاومت حدود یک دهم سایت همبستگی باز دیدکننده دارد، این مسائل نشان دهنده اکراه دستگاه رهبری مجاهدین از ورود به بحثهایی از نوع است که در کتاب مطرح شده است. خب ایرادی نباید گرفت. برای اصلاح روشهای نادرست و گاه زیانبحش مجاهدین در تبلیغات و بعضی مسائل ما بیست سال تلاش کردیم نتیجه یی نگرفتیم. پافشاری که کردیم«کنترل اعصاب» عالیجنابان بهم خورد و بزرگواری با «تحملی شگفت انگیز» آنها را به آرامش دعوت کرد تا دست به کاری «خود بخودی نزنند» تا با حذف منتقد قال قضیه کنده شود. بهتر است بپذیریم که لااکره فی الدموکراسی! در زیر فهرست مطالب کتاب بیشماران – دموکراسی در عصر امپراطوری آمده است که خود نشانگر اهمیت مطالب کتاب است. لینک دانلود کتاب را هم آمده است تا علاقمندان آن را دانلو و مطالعه کنند. توصیه من آن است که خوانندگان محترم این یادداشت با ارسال فایل دانلو شده آن با ایمیل به دوستان خود در داخل کشور در ثمر بخش بودن هرچه بیشتر زحمات ارزنده آقای دکتر هزارخانی در ترجمه این کتاب نقشی بعهده بگیرند. سه پاراگرف هم از مقدمه نویسنگان کتاب انتخاب کرده ام که آن را معرفی مناسبی برای این دیدم.
كتاب دنبالة كتاب پيشين ما, »امپراتوري «, است كه شكل جهانيِ
حاكميت معاصر را بررسي ميكرد. موضوع آن تفسير گرايش نظام سياسي
جهاني در حال شكلگيري بود, يعني شناسايي شكل نويني از نظام جهاني كه
از ميان مجموعة گستردة روندهاي معاصر در حال مشخصشدن و سربرآوردن
است و ما آن را امپراتوري مين اميم. ما از اين نقطه شروع بهحركت كرديم كه
اگر امپرياليسم را به معنايي بگيريم كه توسط قدرتهاي مدرن به مرحله عمل
درميآمده, يعني اساساَ مبتني بر توسعة حاكميت دولت ملت به يك سرزمين
خارجي است, در اين صورت درك اين نظم نوين با رجوع به مفهوم امپرياليسم
ميسّر نيست.
براي نخستين بار, دموكراسي دارد به يك امكان واقعي در مقياس جهاني
تبديلميشود. موضوع اين كتاب همين امكان است كه ما به آن پروژة بيشماران
نام دادهايم. پروژة بيشماران تنها خواستِ دنيايي مبتني بر برابري و آزادي را
بيان نميكند, تنها به طلب يكجامعة باز و دموكراتيك جهاني بسنده نميكند,
بلكه وسيله تحقّق اين خواست را هم عرضه مي كند. امّا جاي اين مطلب در
نتيجهگيري كتابمان است, نه در نقطة شروعش.
پيشاز آنكه دورتر رويم, بايد مفهوم بيشماران را از مفاهيم ديگري كه آنها
هم بر سوژه هاي اجتماعي اطلاق مي شوند مثل مردم, تودهها و طبقه كارگر
متمايز كنيم. مشخصة جمعيت البته وجود انواع تفاوتهاست, ولي لفظ مردم (يا
خلق) اين گوناگوني را به نوعي وحدت تقليل مي دهد و از جمعيت يك هويت
ويژه ميسازد: خلق يكي است. بيشماران به عكس بسيارند. بيشماران مركب
از تفاوتهاي بيشمار دروني هستند كه نميتوان به يك وحدت يا هويت ويژه
تقليلشان داد تفاوتهاي فرهنگي, رنگي, قومي, جنسي و جنسيتي, و همچنين
شكلهاي گوناگون كار, شيوههاي گوناگون زندگي, جهانبينيهايگوناگون, اميال
و خواستهاي گوناگون.
ما از خوانندة كتاب ميخواهيم همواره به خاطر داشته باشد كه اين كتاب
يك اثر فلسفي است. از نحوهيي كه مردم امروز ميكوشند جنگ را براندازند و
جهان را دموكراتيكتر سازند, نمونههاي فراواني عرضه خواهيم كرد, امّا نبايد
انتظار داشت كه كتاب ما به سؤال »چه بايد كرد؟ « هم پاسخ دهد يا برنامة عمل
مشخصي را پيشنهاد كند. .
فهرست
پيشگفتار زندگي مشترك
۱
جنگ
۱ ۱ : ساده دل
استثناها
گولم
حالت جنگي عمومي
بيو - قدرت و امنيت
خشونت مشروع
ساموئل هانتينگتون, مشاور پشت پرده
۲ ۱ : دستگاههاي ضد براندازي
زايش جنگ جديد
انقلاب در امور نظامي
مزدور و وطن دوست
عدم تقارن و »سلطة همه جانبه «
۳ ۱ : مقاومت
اولويت مقاومت
از ارتشخلق تا جنگ چريكي
اختراع مبارزات شبكه يي
هوش ابرگونه
از بيو قدرت تا توليد بيو پوليتيكي
۲
بيشماران
۱ ۲ : طبقات خطرناك
شوند اشتراك كار
غروب دنياي دهقاني
دو ايتاليايي در هند
غناي فقير (يا: فقرا خود مائيم!)
بيشماران اهريمني: داستايفسكي انجيل مي خواند
حاشيه ۱: روش: به دنبال ماركس
مرگِ دانش غم زده؟
۲ ۲ : دربارة جسم
آپارتايد کامل
سفر به داوس
»حكومت بزرگ « بازمي گردد
زندگي در بازار
۳ ۲ : آثار بيشماران
ناهنجاري جسم
هجوم غولها
توليد »مشترك «
فراسوي عمومي و خصوصي
كارناوال و جنبش
بسيج »مشترك «
حاشية ۲: سازماندهي: بيشماران در سمت چپ
۳
دموكراسي
۱ ۳ : راهپيمايي طولاني به سوي دموكراسي
بحران دموكراسي در عصر جهاني شدن مسلحانه
پروژة دموكراتيك ناتمام مدرنيته
شورش بدهكاران
دموكراسي تحققن يافته سوسياليسم
برلين ۱۹۵۳
از نمايندگي دموكراتيكتا افكار عمومي جهاني
»سراپاسفيدان «
۲ ۳ : مطالبات دموكراتيكجهاني
دفاتر شكايات
شكايات در مورد نمايندگي
شكايات در مورد حق و عدالت
شكايات اقتصادي
شكايات بيوپوليتيكي
همگراييها در سياتل
تلاشها براي اصلاحات جهاني
اصلاحات سيستم نمايندگي
اصلاحات در زمينة حقوق و عدالت
اصلاحات اقتصادي
اصلاحات بيوپوليتيكي
بازگشت به قرن ۱۸ !
حاشيه ۳: استراتژي: ژئوپوليتيكو پيوندهاي نوين
شمايلشكنان
۳ ۳ : دموكراسي بيشماران
حاكميت و دموكراسي
دو چهرة حاكميت
استعداد بيشماران
توانا باشي
دانشجديد دموكراسي: مديسون و لنين
******
http://www.pezhvakeiran.com/page1.php?id=17702 *
لینک مستقیم دانلود کتاب بیشماران
http://www.iranncr.org/index.php?option=com_content&view=article&id=711
نشانی اینترنتی سایت شورای ملی مقاومت. در صفحه اصلی روی «معرفی کتاب» کلیک کنید از آنجا می توانید کتاب را دانلو بکنید.
http://www.iranncr.org/
پ 21 دی 1388- 11 ژانویه
متن كامل شكايت همسر دوم مهاجراني
به نام پروردگار متعال و داور كائنات
حضرت آيتالله شاهرودي مقام معظم قوه قضائيه
احتراماً با اهداء سلام و تحيت
اينجانب ... همسر آقاي دكتر سيد عطاءالله مهاجراني هستم كه متأسفانه مورد ظلم و ستم از جانب ايشان قرار گرفتهام. لذا مشروح خواسته بحقم به پيوست اين عريضه تقديم ميگردد. از آن مقام معظم و عاليقدر كه از بزرگان حوزههاي علمي و اسلامي هستند، استدعا دارم دستور بفرماييد ضمن جلوگيري از نفوذ اشخاص در تغيير روند قضايي پروندههاي مطروحه نسبت به تسريع در كار و احقاق حقوق حقم اقدام نمايد. مضافاً نيز استدعا دارم از آنجايي كه نامبرده از مسوولان ردهبالاي نظام جمهوري اسلامي بوده ترتيبي اتخاذ فرماييد با رعايت كليه جوانبي كه صلاح ميدانيد توسط حضرتعالي يا به واسطه به وي تذكر داده شود رفع اين مشكل را قبل از مطرح شدن در اذهان عمومي به شكل خداپسندانه و عادلانه دور از جنجالهاي مختلف حل و فصل و اينجانب را كه هنوز هم قاطعانه قصد و تصميم به ادامه زندگي شرافتمندانه و بيآلايش با ايشان را دارم از بلاتكليفي خارج نمايد.
قبلاً از عناياتي كه نسبت به اين دخترتان مبذول ميفرماييد كمال امتنان و تشكر را دارم.
با احترام و سپاس فراوان
امضا...
شرح ماوقع از ابتدا تاكنون:
اينجانب ... در سال 1379 طرح پيشنهادي پروژه دانشگاهم را براي حمايت مركز گفتوگوي تمدنها به آن مركز ارائه كردم و در سميناري شفاهاً براي آقاي دكتر مهاجراني طرحم را مطرح كردم و ايشان من را به مركز گفتوگوي تمدنها دعوت نمودند تا حضوراً با اينجانب در رابطه با پروژهام صحبت نمايند.
بعد از مراجعه به دفتر ايشان با تأكيد فراوان پيشنهاد كردند عنوان مشاوره پروژهام را شخصاً به عهده بگيرند و با همكاري كانون پرورش فكري كودكان و آموزش و پرورش و ارشاد اسلامي و خود مركز گفتوگوي تمدنها طرحم اجرا شود. در جلسه دوم ايشان با اصرار از اينجانب پيشنهاد همكاري نزديك در مركز به عنوان كارشناس گروه هنر مطرح نمودند كه پس از آن در گروه هنر مركز مشغول به كار شدم. در مدت اشتغال در آن مركز مورد توجه ايشان بودم كه اين را دليل بر پشتكار خودم در كار ميديدم. بعد از مدتي عنوان دبيري گروه هنر را به من دادند. بعدها متوجه شدم كه توجه ايشان توجه پدري و در حالت همكاري اداري نميباشد.
پروندههايي كه وي شخصاً به اينجانب براي رسيدگي ميدادند و تأكيد داشتند خودم بررسي كنم، در لابهلاي پروندهها شعرهايي بود كه با تاريخ و دست خط خودشان نوشته شده بود. من فكر ميكردم آنها همه در رابطه با كار ميباشد. بعدها متوجه شدم شعرها هيچ ارتباطي با كار ندارند. زيرا پس از مدتي ايشان با حالت زيركانه و مظلومانهاي به من گفتند كه از روز اول كه شما را ديدم، ديگر دلم مال خودم نيست و به شما علاقمند و شيفته شدهام و تحت تأثير متانت و نجابت شما قرار گرفتهام. من جا خوردم. هرگز چنين چيزي را تصور نميكردم.
به وي گفتم آقاي مهاجراني من يك زن شوهردار هستم. ثانياً شما مرد متأهلي هستيد و با وجود موقعيت خاص اجتماعي كه داريد، اصلاً فكر نميكردم چنين افكاري و تصوراتي در ذهن شما كه فردي با مسؤوليت اجتماعي و سياسي بالا هستيد، باشد. ايشان در جواب گفتند من به شما علاقهمندم و نميدانستم شما شوهر داريد. مطرح كردم مگر شما در جريان پرونده اينجانب در مركز نميباشيد!؟ (قابل ذكر است اينجانب با همسر سابقم مدت طولاني اختلاف داشتم كه بر اين اساس، پرونده تقاضاي طلاق در دادگاه تبريز مطرح بود، ليكن مراتب پرونده طلاق را به كسي نگفته بودم و آن وقت هم نگفتم).
با توجه به شرايط زندگي و اختلاف با همسر سابقم سعي كردم حتي از اشتغال در آن مركز كنارهگيري كنم. [ اما] با مخالفت شديد ايشان مواجه شدم ليكن به هر بهانه رفت و آمد به دفتر ايشان را براي امور اداري به حداقل رساندم. ولي ايشان در موضع مديريت من را به دفتر احضار ميكردند. بعد ازمدتي كه سير موفقيت اينجانب در پرونده مطروحه طلاق پيش آمده بود، مزاحمتهاي همسر سابقم در محل كارم باعث شد ايشان كاملاً در جريان زندگي و مشكلات زندگي من قرار گرفتند و با همكاري حراست مركز، سعي در رفع مزاحمتها و اذيت و آزار همسر سابقم درمحل كار شدند.
وقتي متوجه شدند كه من مدتي است در شرف طلاق هستم، من را به دفتر شان ميخواستند و دل من را گرم به تصميم ميكردند. در صورتي كه من از سالها قبل تصميم به طلاق داشتم، ولي ايشان دل من را گرم به تصميمگيري جديتري ميكردند. حتي زندگي پسر بزرگ خودشان را كه قبلاً طلاق گرفته بود را براي من مثال ميزدند.
بهرغم ظلم فراواني كه شوهر سابقم همواره برايم ايجاد و اجرا كرده بود از ابتدا نگراني از آينده، بعد از طلاق و تشديد مزاحمتهاي همسر سابقم را داشتم. ايشان به من قول دادند كه من شخصاً تو را حمايت ميكنم كه بتواني بر مشكلات فائق گردي. در صورتي كه تمام تشريفات قانوني طلاق به نفع اينجانب قبلاً فراهم شده و پس از مدتي رأي طلاق صادر گرديد.
بعد از طلاق ايشان بلادرنگ از من خواستگاري كردند. من كه شكسته شده بودم خيلي ناراحت شدم و جواب رد دادم. اصرار و پافشاري و ابراز علاقه از جانب ايشان همچنان ادامه داشت. اين ابراز علاقه و توجه به حدي رسيد كه همكاران متوجه توجه بيش از حد ايشان به اينجانب شدند. شرايط موجود در جو اداره، من را آزار ميداد. وقتي به ايشان انتقال دادم، ايشان پيشنهاد دادند كه بهتر است روي پيشنهاد من جدي فكر كني تا مشكلات ديگر پيش نيايد. ميگفتند اصلاً با همه مطرح ميكنم كه به تو علاقه دارم و قصد دارم با تو ازدواج كنم!
چندين بار به صورت اتفاقي حتي به منزل آمدند. مانده بودم چه عكسالعملي داشته باشم. در مقابل تعجب من اظهار ميداشت كه براي جلوگيري از جو اداره بهتر است صحبتهايي خارج از مركز با تو داشته باشم. ايشان هر باره با مخالفت من با ازدواج مواجه ميشد و تأكيد ميكرد كه پيشنهاد من را جدي بگير. براي پافشاري درخواست خود به تبريز منزل پدرم آمدند (توضيحات مفصل حضور ايشان در تبريز در پرونده مطروحه اينجانب در دادسراي ... و نزد آقاي ... موجود ميباشد).
آقاي مهاجراني در جواب رد خواستگاري از من اصرار و پافشاري بيشتر مينمودند. تا زماني كه در تيرماه 1380 من به مدت يك شب بازداشت شدم. در آن زمان حتي فكر ميكردم كه اين بازداشت شايد به علت مخالفتم از جانب خود ايشان يا با توجه به جو اداره از طرف خانمشان اقدام شده باشد. من وقتي موضوع بازداشتم را با وي مطرح كردم. ايشان كاغذي را تحت عنوان صيغهنامه كه در آن مطالب از پيش نوشته شده و در رابطه با محرميت طرفين بود به من ارائه كردند.
بعد از رد شديد من به پذيرفتن آن نوشته، ايشان گفتند كه نوشته همراهت باشد براي مصلحت كه اگر مجدداً چنين شرايطي پيش آمد آن را ارائه كن. تأكيد داشت در قبال آن، تو هيچ تعهد زوجيت نسبت به من نداري و فقط ورق كاغذي است كه بنابر مصلحت به همراه داري، چون نه صيغهاي خوانده شد و نه رابطه غير شرعي داشتيم. من آن را امضا نكردم. او مطرح كرد كه اين مشكل به خاطر من براي شما ايجاد شده صلاح است براي رفع مشكل ورق را امضاء كني. من نپذيرفتم و امضا نكردم. جو اداره بسيار بد و سنگين شده بود و از گوشه و كنار، مطالبي در رابطه با تهديد همسر ايشان به گوشم ميرسيد.
ايشان همچنان اصرار به ازدواج داشت و قرار بود مجدد در نيمه شعبان سال 81 به طور جديتر با خانواده من با عزيمت به تبريز موضوع را تمام كند. ايشان ميگفت بيتو نميتوانم زندگي كنم. مراسم ازدواجمان را در ميدان آزادي ميگيريم و صندلي مدارس را جمع ميكنم. همه را دعوت ميكنم و با افتخار اعلام ميكنم كه تو همسر من هستي. شعرها همچنان در فضاي بسيار عاشقانه و به قول خودمان آسماني ادامه داشت و تعدادش به 200 غزل رسيده بود. همه در وصف من يا مخاطب به من بود. در مقابل علاقه و عشق زياد او نسبت به من، و چشماندازي از زندگي عالي مشتركي كه برايم ترسيم كرده بود و در شرايطي كه ايشان را فردي مومن و مورد تأييد نظام ميديدم، ترديدي در گفتههايش نداشتم. اين خصوصيات باعث باور و اعتمادم نسبت به او شده بود.
رفته رفته پس از مدتها احساس علاقه و تمايل نسبت به ازدواج در من ايجاد شد و به ايشان در جواب چندين بار خواستگاريش جواب مثبت دادم و گفتم بايد با خانوادهام مشورت كنم. چون من يكبار در زندگي شكست خوردهام. موضوع را به طور مشروح با خانوادهام مطرح كردم. خانوادهام به شدت با اين وصلت مخالفت كردند كه چندين مرتبه دكتر مهاجراني تماس تلفني با خانوادهام داشتند. نهايتاً رضايت آنها را جلب كردند كه حضوراً و به طور مفصل با پدر و مادرم صحبت كنند.
چندين بار طي جلساتي در مركز با پدرم و مادرم صحبت شد ولي خانوادهام همچنان مخالف بودند. ولي اصرار و پافشاري وي بر اين شد كه ايشان به تبريز بيايند و جديتر و قطعاً صحبت را براي ازدواج تمام كنند. ولي من تصميمم را گرفته بودم و قرار بر اين شده بود كه نيمه شعبان با حضور در تبريز و جلب رضايت خانواده، عقد براي ازدواج رسمي و دائمي انجام شود. در روز قبل از موعد مقرر، به مدت 36 روز بازداشت شدم و در فشار بازداشت موقت كه به عنوان رابطه نامشروع در معرض اتهام بودم، متأسفانه پيشنهاد با سوء نيت ايشان در رابطه با ارائه كاغذ عادي صيغه واهي را بنابر آن شرايط پذيرفتم.
دلايل سوء نيت ايشان اين است كه اولاً حد صيغهاي جاري نشده بود. ثانياً تاريخ درج شده در صيغه از تاريخ اسفند 80 به مدت يك سال ذكر شده بود. در صورتي كه برگه كاغذ در تاريخ مرداد سال 81 بعد از بازداشت اول من نوشته شده بود كه بنده نپذيرفته بودم. قابل ذكر است نامه عادي تنظيم شده توسط وي دقيقاً گوياي تصور صيغه واهي در زمان عده اينجانب با همسر قبلم بوده است كه حين بازجويي در بازداشتگاه متوجه شدم. اكنون اين سؤال برايم مطرح است كه چرا و با چه قصد سوئي اصرار به پذيرفتن و امضاي آن كاغذ داشت؟!... بعد از آزاديام از زندان كه دليل بازداشتم مبهم بود ايشان در ملاقاتي كه با من داشتند مطرح كردند براي اينكه اين جريانات ادامه پيدا نكند و براي شما ديگر مشكلي به وجود نيايد شما بايد در رابطه با پيشنهادم كه مدتهاست بر آن اصرار دارم جديتر فكر كني و تصميم بگيري.
در پي تأكيد و پيشنهاد مجدد ايشان خانوادهام را در جريان گذاشتم و در ملاقاتي كه در تهران پدر ومادرم با او داشتند، پدرم مؤكداً بعد از صحبتهاي دكتر كه موضوع ازدواج را مطرح كرده بود، گفتند: آقاي دكتر مهاجراني اگر بهخاطر مشكل پيش آمده قصد ازدواج با ... را داري من هرگز قبول نميكنم. تاوان مشكل پيش آمده را خودم با تمام مشكلاتش به دوش ميگيرم. ولي حاضر نيستم دخترم را از چاله به چاه بيندازم. اگر جدي قصد زندگي با دختر من را داري پا پيشبگذار. دل دختر من هنوز زخمي واقعه نافرجام زندگي قبلياش است. تو هنوز زندگي ديگري هم داري به جوانب اين قضيه فكر كردي؟ اگر توان ايجاد عدالت و مساوات و امنيت براي دخترم را داري و ميتواني زندگي عالي براي او بسازي و رضايت همسرت (همسر اولت) را جلب كني پا پيش بگذار. اگر درست فكر نكردي منصرف شو.
دكتر در جواب، ميزان علاقهاش نسبت به من را گفت و مؤكداً گفت واقعه نافرجام نبوده، در زندگي هر كس پيش ميآيد و من كاملاً در جريان زندگياش هستم و قصد دارم كه تلخي زندگي قبلي ... را كه لطمه زيادي به او وارد كرده، جبران كنم. درباره برقراري مساوات و عدالت به تمام جوانب كار فكر كردم كه كاملاً در زندگي پياده خواهم كرد. او قسم خورد و به پدرم قول داد و گفت رضايت ... (همسر اول مهاجراني) را ميگيرم او در جريان تصميم ازدواج من است و كمي زمان لازم دارم. من هرگز بدون ... نميتوانم زندگي كنم. زندگي بدون ... برايم مفهوم ندارد و دليلش به تصميم مجدد بر اين ازدواج را علاقه زياد دانست به من و ديگر اينكه گفت من با ...(همسر اول) زيست ميكردم ولي با ... معناي زندگي را ميفهمم و زندگي ميكنم.
ايشان خواست عاقدي به طور خصوصي عقد را جاري كند و ثبت با مراسمي در تبريز انجام شود. عقد دائم 3 دي 1381 با حضور والده اينجانب و عاقد با مهريه و شرايط مندرج در عقد نامه جاري شد. قابل ذكر است خانواده من مهريه و شرايط سخت قرار دادند كه اگر ترديد دارد و جدي نيست منحرف شود ايشان تمام موارد را پذيرفتند و صيغه عقد دائم انجام شد و تعدادي نيز عكس در مراسم گرفته شد كه ضميمه ميباشد. قرار بود بلافاصله عاقد مراحل لازم براي ثبت را انجام دهد تا در اسرع وقت ثبت شود. ولي 2 روز بعد از عقد ايشان از ثبت عقد منصرف شدند. شخصاً با عاقد تماس گرفتند و خواستند هيچ اقدام ديگري تا اطلاع بعدي ايشان انجام ندهند.
از ما 2 ماه فرصت جهت ثبت خواسته بودند. 2 ماه 4 ماه شد و روابط زناشويي ما به صورت طبيعي ولي پنهان بود. در اين مدت عدم اقدام ايشان براي ثبت ما را واداشت تا با حضور در اراك خانواده پدري او را مطلع كرده و واسطه كنيم كه او را اخلاقاً ملزم به ثبت كنند كه متأسفانه در اراك با انكار شديد از جانب ايشان و تهديد به مرگ و زندان انداختن من و حتي خانوادهام و هتك حرمت از طرف خانم ... مواجه شديم. ايشان ادعا ميكرد كه حتي بازداشتهاي انجام شده كلاً توسط وي ايجاد شده و به همان سادگي خانواده من را نيز بازداشت ميكند و اين گفتهها از جانب ايشان با تجربه تلخ 36 روز بازداشت من، وحشت تكرار شرايط آن دوران، عدم اطمينان از امنيت جاني، روحي، فكري من و خانوادهام شده كه حتي ما از خريد روز مره و عادي عاجز كرده است. آقاي دكتر هم كه كاملاً منكر بودند كه اصلاً من به عنوان همسرش وجود دارم و ميگفتند كه هيچ نسبتي با ايشان ندارم و ما را متهم كرده بودند كه از جانب جايي براي خراب كردن موقعيت او و همسرش اين ادعا را داريم.
آنها عكسهاي عقد را ترفندي كامپيوتري و سند عادي ازدواج را ساختگي اعلام ميكردند. حتي ميگفتند كه من مقطعي در شرايط روحي و احساسي خاص بودم و حالا منصرف شدم. او بدون در نظر گرفتن شرايط آبرويي من و خانوادهام نه تنها با احساس من بلكه با آبروي من مثل عروسكي كه مقطعي برايش جالب و دوست داشتني بودم برخورد ميكرد. آن هم با زندگي واقعي و جدي من و امثال من... ايشان قاطعانه منكر زوجيت ما هستند.ما ارديبهشت سال جاري به دادگاه خانواده مراجعه كرده و دادخواست ثبت واقعه ازدواج را تحت شماره پرونده ... مطرح است به دادگاه تقديم نموديم.
بعد از اطلاع آنها از اين دادخواست، موانعي در روند پرونده ايجاد كردند از جمله: انصراف و استعفاء وكيل سابقم از پيگيري و تعقيب پرونده كه مجبور شدم مجدداً وكلاي جديدي انتخاب كنم. و همچنين با تأخير افتادن پاسخ نامهاي كه به عنوان نيابت قضايي احضار عاقد به عنوان شهود به دادگستري تبريز ارسال و وقت احتياطي به تاريخ 26/6/82 مشخص شده بود و تاكنون نيز از قرار اطلاع پيوست پرونده نشده است. (نامه از تبريز برگشت خورده ولي...) خوشبختانه بنا به درخواست مجدد وكلاي اينجانب، عاقد قبل از فرا رسيدن وقت احتياطي شخصاً به دادگاه دعوت و نسبت به تأييد جاري شدن عقد دائم با صداق و شروط ضمن عقد اقدام نمود ليكن مجدداً 2 مرحله وقت احتياطي مقرر شده و در جلسهاي هم كه با آقاي دكتر ... سرپرست مجتمع قضايي ... داشتيم باز تغييري در روند پرونده ايجاد نشد و به موارد جزئي ماهها پرونده به تأخير افتاد.
آقاي ... جلساتي با خانم ... و آقاي مهاجراني داشتند. آخرين وقت اعلام شده براي 2 اسفند و قبل از پايان رسيدن وقت بعد از 10 ماه قاضي پرونده خانواده اعلام نمودند دادخواست از نظر شكلي رد است و بايد به طرفيت خانم اول هم دادخواست داده ميشد. با شرايط خاصي كه ايشان دارند موضوع همه جا زبانزد شده و آبروي من در اجتماع تحت الشعاع قرار گرفته. و در اين شرايط بسيار خاص، ثبت واقعه ازدواج و ترك انفاق شكايت كيفري نمودم. چون از جانب تهديدهاي خانم ... اصلاً احساس امنيت نميكردم و هر لحظه گمان ميكردم ممكن است تهديدها را عملي كند و خود دكتر نيز چندين بار گفته بود با رقيب خطرناكي طرف هستي، او خيلي بيرحم است حتي به راحتي ميتواند دستور قتل چندين نفر را صادر كند. مطرح كردن چندين بار اين مطلب باعث شد تا نسبت به عدم امنيت از جانب خانم ... نيز شكايتي بنويسم و اين پرونده تحت شماره ... در دادسراي ... توسط آقاي ... و آقاي ... پيگيري ميشود.
بنابه درخواست دكتر مهاجراني در جلسهاي كه توسط مرجع قضايي در دفتر ... برگزار شد ايشان خواسته بودند جلسه بدون حضور وكلاي اينجانب برگزار شود. در آن جلسه بعد از مذاكرات فراوان و ساعتهاي طولاني صرف وقت دكتر مهاجراني مجدداً منكر زوجيت ما شد و خانم ... نيز منكر تهديدهاي مكرر خود شد. آنها ادعاي صوري بودن عقد و عكسهاي مجلس عقد را داشتند.بعد از بحث در اين مورد دكتر مهاجراني ادعا كردند كه اين عقد دائم نبوده و صيغه يكساله بوده و خانم ... نيز مدعي بودند كه براي نجات خانم ... رضايت دادم جلسه عقد صوري با عكسهاي صوري انجام شود تا مداركي براي دادگاه ... ايجاد شود.
البته قابل ذكر است قبلاً نزد آقاي... در دادگاه ... اعلام كرده بودند كه من (اينجانب) عكسها را با كامپيوتر براي جو سازي عليه آنها ايجاد كردهام. ولي در آن جلسه در حضور آقاي ... دادستان محترم و آقاي ... و آقاي ... اعلام كردند با رضايت من عقد انجام شده و عكس گرفته شده. در پي آن جلسه بنابر اظهارات دادستان محترم قرار وثيقه (20 ميليون تومان براي آقاي مهاجراني و 10 ميليون تومان براي خانم ...) صادر شد و آنها پذيرفتند توسط بازپرس محترم شعبه ... سريعاً عاقد احضار شد و عاقد در محضر بازپرس مشروحاً در اظهارات خود صراحتاً ضمن تأكيد اجراي صيغه شرعي عقد دائم فيمابين دكتر سيدعطاءالله مهاجراني و اينجانب و همچنين تنظيم گواهي نكاحيه با رضايت كامل طرفين امضائات آقاي مهاجراني را نيز تأييد نمودند. صحت امضاء دكتر مهاجراني در عقد نامه توسط كارشناس منتخب بازپرس اعلام شد (گزارش كارشناس امضاء ضميمه ميباشد) نظريه كارشناس در تاريخ 22/10/82 به آقاي مهاجراني ابلاغ گرديد. ايشان پس از دريافت نظريه كارشناسي، مجدداً در خواست تشكيل جلسه بدون حضور وكلاي اينجانب در حضور دادستان محترم به من را نمودند.
در آن جلسه ضمن اعتراف و اقرار به صحت نكاح دائم و تأييد امضائات خود اعلام نمود من حاضرم با ايشان به طور مسالمت آميز صلح نمايم و پيشنهاد پرداخت مبلغ 50 ميليون تومان به صورت نقدي و غير نقدي (خريد منزل مسكوني و ايجاد شرايط مناسب و پرداخت هزينههاي تحصيل تا مقطع دكتري در خارج از كشور) را نمودند. كه در مقابل اظهار نمودم من ادامه زندگي مشترك و طبيعي همانطوري كه برايم در طي اين مدت ترسيم كرده را به هيچ وجه با منزل و يا هر موقعيت ديگري عوض نميكنم. اين پيشنهاد بيشرمانهاي بود براي من كه خالصانه براي زندگي جدي تن به اين ازدواج دادهام.
ايشان بعد از رد جدي من نسبت به اين پيشنهاد ننگين و ناراحتيم در قبال آن گفتند من ترا دوست دارم و ميخواهم با تو زندگي كنم. شرايط را هموار خواهم كرد و در اسرع وقت (تا آخر همان هفته 29/10) اقدام به ثبت واقعه ازدواج خواهم كرد. تا به طور آزمايشي براي يك سال زندگي كنيم با اين شرايط كه تعهد دهم كه بعد از آن طلاق بگيرم!!...) كه شرط را نپذيرفتم. بعد از آن جلسه تا اين لحظه اقدامي براي ثبت و شروع زندگي مشترك انجام نداده است. و در مقابل درخواست تغيير مهريه مندرج در عقد نامه را كرده است!...
اكنون از آن مقام معظم و عاليقدر كه از بزرگان حوزههاي اسلامي هستيد استدعا دارم دستور فرماييد ضمن جلوگيري از نفوذ اشخاص در تغيير روند قضايي پروندههاي مطروحه نسبت به تسريح دركار نيز اقدام نمايند. از طرفي نظر به اينكه آقاي دكتر مهاجراني گذشته از رابطه غير اخلاقي كه با اينجانب معمول داشته و اينجانب را ابتدا در معرض تهمتهاي ناروا قرار داده همچنين حيثيت و آبرو و آسايش و آرامش خانوادگي اينجانب را به شدت به خطر انداخته است ايشان با عدم پذيرش ثبت واقعه ازدواج و امتناع از وظايف همسري (ترك انفاق و امتناع از وضايف معمول زندگي زناشويي) شرايط سخت زندگي را برايم ايجاد كرده است. بدين شرح كه:
به بازي گرفتن حيثيت خانوادگي و اجتماعي اينجانب
عدم ثبت واقعه ازدواج
عدم ايفاء وظايف همسري
انكار زوجيت بعد از علني شدن موضوع ازدواج
تهمت و بازي با آبروي اينجانب به منظور دفاع از خود
فريب در امر ازدواج در شرايط اول خواستگاري و انعكاس وضعيتي كه قصد ازدواج و زندگي دائم با اينجانب دارد و ابراز وفاداري در حديكه بيان نمودند بدون من نميتوانند لحظهاي زنده بمانند و بدون من به ادامه زندگي فكر نميكند.
پس از تقويم دادخواست و اعلام شكايت كيفري پيشنهد طلاق با دريافت يك صد ميليون تومان كه 50 ميليون به صورت آپارتمان و 50 ميليون بورس ادامه تحصيل تا مقطع دكتري و تأمين شغلي)
تهديد جاني و عدم امنيتي از طرف خانم ... و حمايت و مشاركت آقاي مهاجراني براي ايجاد فضاها و جريانات پيش آمده.
ايشان هنوز هم به عنوان يكي از مسوولان رده بالاي نظام اسلامي ميباشد.
اينجانب استدعا دارم:
توسط حضرتعالي يا به واسطه به وي تذكر داده شود كه اين مشكل را قبل از مطرح شدن در اذهان عمومي به شكل خدا پسندانه و عادلانه حل و فصل نمايند. و اينجانب را كه هنوز هم قاطعانه قصد ادامه زندگي با ايشان را دارم از بلاتكليفي خارج نمايد.
ضمن رعايت انصاف و عدالت ترتيبي اتخاذ فرمايند كه روند رسيدگي قضايي پرونده بر اساس موازين قانوني طي شده و از نفوذ اشخاص جلوگيري شود تا اينجانب به حقوق حقه خود برسم.
دادخواست تقديمي ثبت و اقدام ازداج به طرفيت آقاي دكتر مهاجراني تهيه گرديده است و بر اساس قوانين موضوعه ميباشد كه متأسفانه ... عليرغم گذشت 10 ماه پس از احضار عاقد و اخذ اظهارات ايشان و انجام تحقيقات لازم بدون رعايت تشريفات قانوني به صرف اينكه همسر اول دكتر را طرفيت دعوي قرار ندادهام دادخواست را از نظر شكلي رد كرده است كه تقاضاي عاجزانه دارم نسبت به بررسي تخلفات انجام شده دستور لازم را مبذول فرماييد.
حضرت آيتالله شاهرودي مقام معظم قوه قضائيه
احتراماً با اهداء سلام و تحيت
اينجانب ... همسر آقاي دكتر سيد عطاءالله مهاجراني هستم كه متأسفانه مورد ظلم و ستم از جانب ايشان قرار گرفتهام. لذا مشروح خواسته بحقم به پيوست اين عريضه تقديم ميگردد. از آن مقام معظم و عاليقدر كه از بزرگان حوزههاي علمي و اسلامي هستند، استدعا دارم دستور بفرماييد ضمن جلوگيري از نفوذ اشخاص در تغيير روند قضايي پروندههاي مطروحه نسبت به تسريع در كار و احقاق حقوق حقم اقدام نمايد. مضافاً نيز استدعا دارم از آنجايي كه نامبرده از مسوولان ردهبالاي نظام جمهوري اسلامي بوده ترتيبي اتخاذ فرماييد با رعايت كليه جوانبي كه صلاح ميدانيد توسط حضرتعالي يا به واسطه به وي تذكر داده شود رفع اين مشكل را قبل از مطرح شدن در اذهان عمومي به شكل خداپسندانه و عادلانه دور از جنجالهاي مختلف حل و فصل و اينجانب را كه هنوز هم قاطعانه قصد و تصميم به ادامه زندگي شرافتمندانه و بيآلايش با ايشان را دارم از بلاتكليفي خارج نمايد.
قبلاً از عناياتي كه نسبت به اين دخترتان مبذول ميفرماييد كمال امتنان و تشكر را دارم.
با احترام و سپاس فراوان
امضا...
شرح ماوقع از ابتدا تاكنون:
اينجانب ... در سال 1379 طرح پيشنهادي پروژه دانشگاهم را براي حمايت مركز گفتوگوي تمدنها به آن مركز ارائه كردم و در سميناري شفاهاً براي آقاي دكتر مهاجراني طرحم را مطرح كردم و ايشان من را به مركز گفتوگوي تمدنها دعوت نمودند تا حضوراً با اينجانب در رابطه با پروژهام صحبت نمايند.
بعد از مراجعه به دفتر ايشان با تأكيد فراوان پيشنهاد كردند عنوان مشاوره پروژهام را شخصاً به عهده بگيرند و با همكاري كانون پرورش فكري كودكان و آموزش و پرورش و ارشاد اسلامي و خود مركز گفتوگوي تمدنها طرحم اجرا شود. در جلسه دوم ايشان با اصرار از اينجانب پيشنهاد همكاري نزديك در مركز به عنوان كارشناس گروه هنر مطرح نمودند كه پس از آن در گروه هنر مركز مشغول به كار شدم. در مدت اشتغال در آن مركز مورد توجه ايشان بودم كه اين را دليل بر پشتكار خودم در كار ميديدم. بعد از مدتي عنوان دبيري گروه هنر را به من دادند. بعدها متوجه شدم كه توجه ايشان توجه پدري و در حالت همكاري اداري نميباشد.
پروندههايي كه وي شخصاً به اينجانب براي رسيدگي ميدادند و تأكيد داشتند خودم بررسي كنم، در لابهلاي پروندهها شعرهايي بود كه با تاريخ و دست خط خودشان نوشته شده بود. من فكر ميكردم آنها همه در رابطه با كار ميباشد. بعدها متوجه شدم شعرها هيچ ارتباطي با كار ندارند. زيرا پس از مدتي ايشان با حالت زيركانه و مظلومانهاي به من گفتند كه از روز اول كه شما را ديدم، ديگر دلم مال خودم نيست و به شما علاقمند و شيفته شدهام و تحت تأثير متانت و نجابت شما قرار گرفتهام. من جا خوردم. هرگز چنين چيزي را تصور نميكردم.
به وي گفتم آقاي مهاجراني من يك زن شوهردار هستم. ثانياً شما مرد متأهلي هستيد و با وجود موقعيت خاص اجتماعي كه داريد، اصلاً فكر نميكردم چنين افكاري و تصوراتي در ذهن شما كه فردي با مسؤوليت اجتماعي و سياسي بالا هستيد، باشد. ايشان در جواب گفتند من به شما علاقهمندم و نميدانستم شما شوهر داريد. مطرح كردم مگر شما در جريان پرونده اينجانب در مركز نميباشيد!؟ (قابل ذكر است اينجانب با همسر سابقم مدت طولاني اختلاف داشتم كه بر اين اساس، پرونده تقاضاي طلاق در دادگاه تبريز مطرح بود، ليكن مراتب پرونده طلاق را به كسي نگفته بودم و آن وقت هم نگفتم).
با توجه به شرايط زندگي و اختلاف با همسر سابقم سعي كردم حتي از اشتغال در آن مركز كنارهگيري كنم. [ اما] با مخالفت شديد ايشان مواجه شدم ليكن به هر بهانه رفت و آمد به دفتر ايشان را براي امور اداري به حداقل رساندم. ولي ايشان در موضع مديريت من را به دفتر احضار ميكردند. بعد ازمدتي كه سير موفقيت اينجانب در پرونده مطروحه طلاق پيش آمده بود، مزاحمتهاي همسر سابقم در محل كارم باعث شد ايشان كاملاً در جريان زندگي و مشكلات زندگي من قرار گرفتند و با همكاري حراست مركز، سعي در رفع مزاحمتها و اذيت و آزار همسر سابقم درمحل كار شدند.
وقتي متوجه شدند كه من مدتي است در شرف طلاق هستم، من را به دفتر شان ميخواستند و دل من را گرم به تصميم ميكردند. در صورتي كه من از سالها قبل تصميم به طلاق داشتم، ولي ايشان دل من را گرم به تصميمگيري جديتري ميكردند. حتي زندگي پسر بزرگ خودشان را كه قبلاً طلاق گرفته بود را براي من مثال ميزدند.
بهرغم ظلم فراواني كه شوهر سابقم همواره برايم ايجاد و اجرا كرده بود از ابتدا نگراني از آينده، بعد از طلاق و تشديد مزاحمتهاي همسر سابقم را داشتم. ايشان به من قول دادند كه من شخصاً تو را حمايت ميكنم كه بتواني بر مشكلات فائق گردي. در صورتي كه تمام تشريفات قانوني طلاق به نفع اينجانب قبلاً فراهم شده و پس از مدتي رأي طلاق صادر گرديد.
بعد از طلاق ايشان بلادرنگ از من خواستگاري كردند. من كه شكسته شده بودم خيلي ناراحت شدم و جواب رد دادم. اصرار و پافشاري و ابراز علاقه از جانب ايشان همچنان ادامه داشت. اين ابراز علاقه و توجه به حدي رسيد كه همكاران متوجه توجه بيش از حد ايشان به اينجانب شدند. شرايط موجود در جو اداره، من را آزار ميداد. وقتي به ايشان انتقال دادم، ايشان پيشنهاد دادند كه بهتر است روي پيشنهاد من جدي فكر كني تا مشكلات ديگر پيش نيايد. ميگفتند اصلاً با همه مطرح ميكنم كه به تو علاقه دارم و قصد دارم با تو ازدواج كنم!
چندين بار به صورت اتفاقي حتي به منزل آمدند. مانده بودم چه عكسالعملي داشته باشم. در مقابل تعجب من اظهار ميداشت كه براي جلوگيري از جو اداره بهتر است صحبتهايي خارج از مركز با تو داشته باشم. ايشان هر باره با مخالفت من با ازدواج مواجه ميشد و تأكيد ميكرد كه پيشنهاد من را جدي بگير. براي پافشاري درخواست خود به تبريز منزل پدرم آمدند (توضيحات مفصل حضور ايشان در تبريز در پرونده مطروحه اينجانب در دادسراي ... و نزد آقاي ... موجود ميباشد).
آقاي مهاجراني در جواب رد خواستگاري از من اصرار و پافشاري بيشتر مينمودند. تا زماني كه در تيرماه 1380 من به مدت يك شب بازداشت شدم. در آن زمان حتي فكر ميكردم كه اين بازداشت شايد به علت مخالفتم از جانب خود ايشان يا با توجه به جو اداره از طرف خانمشان اقدام شده باشد. من وقتي موضوع بازداشتم را با وي مطرح كردم. ايشان كاغذي را تحت عنوان صيغهنامه كه در آن مطالب از پيش نوشته شده و در رابطه با محرميت طرفين بود به من ارائه كردند.
بعد از رد شديد من به پذيرفتن آن نوشته، ايشان گفتند كه نوشته همراهت باشد براي مصلحت كه اگر مجدداً چنين شرايطي پيش آمد آن را ارائه كن. تأكيد داشت در قبال آن، تو هيچ تعهد زوجيت نسبت به من نداري و فقط ورق كاغذي است كه بنابر مصلحت به همراه داري، چون نه صيغهاي خوانده شد و نه رابطه غير شرعي داشتيم. من آن را امضا نكردم. او مطرح كرد كه اين مشكل به خاطر من براي شما ايجاد شده صلاح است براي رفع مشكل ورق را امضاء كني. من نپذيرفتم و امضا نكردم. جو اداره بسيار بد و سنگين شده بود و از گوشه و كنار، مطالبي در رابطه با تهديد همسر ايشان به گوشم ميرسيد.
ايشان همچنان اصرار به ازدواج داشت و قرار بود مجدد در نيمه شعبان سال 81 به طور جديتر با خانواده من با عزيمت به تبريز موضوع را تمام كند. ايشان ميگفت بيتو نميتوانم زندگي كنم. مراسم ازدواجمان را در ميدان آزادي ميگيريم و صندلي مدارس را جمع ميكنم. همه را دعوت ميكنم و با افتخار اعلام ميكنم كه تو همسر من هستي. شعرها همچنان در فضاي بسيار عاشقانه و به قول خودمان آسماني ادامه داشت و تعدادش به 200 غزل رسيده بود. همه در وصف من يا مخاطب به من بود. در مقابل علاقه و عشق زياد او نسبت به من، و چشماندازي از زندگي عالي مشتركي كه برايم ترسيم كرده بود و در شرايطي كه ايشان را فردي مومن و مورد تأييد نظام ميديدم، ترديدي در گفتههايش نداشتم. اين خصوصيات باعث باور و اعتمادم نسبت به او شده بود.
رفته رفته پس از مدتها احساس علاقه و تمايل نسبت به ازدواج در من ايجاد شد و به ايشان در جواب چندين بار خواستگاريش جواب مثبت دادم و گفتم بايد با خانوادهام مشورت كنم. چون من يكبار در زندگي شكست خوردهام. موضوع را به طور مشروح با خانوادهام مطرح كردم. خانوادهام به شدت با اين وصلت مخالفت كردند كه چندين مرتبه دكتر مهاجراني تماس تلفني با خانوادهام داشتند. نهايتاً رضايت آنها را جلب كردند كه حضوراً و به طور مفصل با پدر و مادرم صحبت كنند.
چندين بار طي جلساتي در مركز با پدرم و مادرم صحبت شد ولي خانوادهام همچنان مخالف بودند. ولي اصرار و پافشاري وي بر اين شد كه ايشان به تبريز بيايند و جديتر و قطعاً صحبت را براي ازدواج تمام كنند. ولي من تصميمم را گرفته بودم و قرار بر اين شده بود كه نيمه شعبان با حضور در تبريز و جلب رضايت خانواده، عقد براي ازدواج رسمي و دائمي انجام شود. در روز قبل از موعد مقرر، به مدت 36 روز بازداشت شدم و در فشار بازداشت موقت كه به عنوان رابطه نامشروع در معرض اتهام بودم، متأسفانه پيشنهاد با سوء نيت ايشان در رابطه با ارائه كاغذ عادي صيغه واهي را بنابر آن شرايط پذيرفتم.
دلايل سوء نيت ايشان اين است كه اولاً حد صيغهاي جاري نشده بود. ثانياً تاريخ درج شده در صيغه از تاريخ اسفند 80 به مدت يك سال ذكر شده بود. در صورتي كه برگه كاغذ در تاريخ مرداد سال 81 بعد از بازداشت اول من نوشته شده بود كه بنده نپذيرفته بودم. قابل ذكر است نامه عادي تنظيم شده توسط وي دقيقاً گوياي تصور صيغه واهي در زمان عده اينجانب با همسر قبلم بوده است كه حين بازجويي در بازداشتگاه متوجه شدم. اكنون اين سؤال برايم مطرح است كه چرا و با چه قصد سوئي اصرار به پذيرفتن و امضاي آن كاغذ داشت؟!... بعد از آزاديام از زندان كه دليل بازداشتم مبهم بود ايشان در ملاقاتي كه با من داشتند مطرح كردند براي اينكه اين جريانات ادامه پيدا نكند و براي شما ديگر مشكلي به وجود نيايد شما بايد در رابطه با پيشنهادم كه مدتهاست بر آن اصرار دارم جديتر فكر كني و تصميم بگيري.
در پي تأكيد و پيشنهاد مجدد ايشان خانوادهام را در جريان گذاشتم و در ملاقاتي كه در تهران پدر ومادرم با او داشتند، پدرم مؤكداً بعد از صحبتهاي دكتر كه موضوع ازدواج را مطرح كرده بود، گفتند: آقاي دكتر مهاجراني اگر بهخاطر مشكل پيش آمده قصد ازدواج با ... را داري من هرگز قبول نميكنم. تاوان مشكل پيش آمده را خودم با تمام مشكلاتش به دوش ميگيرم. ولي حاضر نيستم دخترم را از چاله به چاه بيندازم. اگر جدي قصد زندگي با دختر من را داري پا پيشبگذار. دل دختر من هنوز زخمي واقعه نافرجام زندگي قبلياش است. تو هنوز زندگي ديگري هم داري به جوانب اين قضيه فكر كردي؟ اگر توان ايجاد عدالت و مساوات و امنيت براي دخترم را داري و ميتواني زندگي عالي براي او بسازي و رضايت همسرت (همسر اولت) را جلب كني پا پيش بگذار. اگر درست فكر نكردي منصرف شو.
دكتر در جواب، ميزان علاقهاش نسبت به من را گفت و مؤكداً گفت واقعه نافرجام نبوده، در زندگي هر كس پيش ميآيد و من كاملاً در جريان زندگياش هستم و قصد دارم كه تلخي زندگي قبلي ... را كه لطمه زيادي به او وارد كرده، جبران كنم. درباره برقراري مساوات و عدالت به تمام جوانب كار فكر كردم كه كاملاً در زندگي پياده خواهم كرد. او قسم خورد و به پدرم قول داد و گفت رضايت ... (همسر اول مهاجراني) را ميگيرم او در جريان تصميم ازدواج من است و كمي زمان لازم دارم. من هرگز بدون ... نميتوانم زندگي كنم. زندگي بدون ... برايم مفهوم ندارد و دليلش به تصميم مجدد بر اين ازدواج را علاقه زياد دانست به من و ديگر اينكه گفت من با ...(همسر اول) زيست ميكردم ولي با ... معناي زندگي را ميفهمم و زندگي ميكنم.
ايشان خواست عاقدي به طور خصوصي عقد را جاري كند و ثبت با مراسمي در تبريز انجام شود. عقد دائم 3 دي 1381 با حضور والده اينجانب و عاقد با مهريه و شرايط مندرج در عقد نامه جاري شد. قابل ذكر است خانواده من مهريه و شرايط سخت قرار دادند كه اگر ترديد دارد و جدي نيست منحرف شود ايشان تمام موارد را پذيرفتند و صيغه عقد دائم انجام شد و تعدادي نيز عكس در مراسم گرفته شد كه ضميمه ميباشد. قرار بود بلافاصله عاقد مراحل لازم براي ثبت را انجام دهد تا در اسرع وقت ثبت شود. ولي 2 روز بعد از عقد ايشان از ثبت عقد منصرف شدند. شخصاً با عاقد تماس گرفتند و خواستند هيچ اقدام ديگري تا اطلاع بعدي ايشان انجام ندهند.
از ما 2 ماه فرصت جهت ثبت خواسته بودند. 2 ماه 4 ماه شد و روابط زناشويي ما به صورت طبيعي ولي پنهان بود. در اين مدت عدم اقدام ايشان براي ثبت ما را واداشت تا با حضور در اراك خانواده پدري او را مطلع كرده و واسطه كنيم كه او را اخلاقاً ملزم به ثبت كنند كه متأسفانه در اراك با انكار شديد از جانب ايشان و تهديد به مرگ و زندان انداختن من و حتي خانوادهام و هتك حرمت از طرف خانم ... مواجه شديم. ايشان ادعا ميكرد كه حتي بازداشتهاي انجام شده كلاً توسط وي ايجاد شده و به همان سادگي خانواده من را نيز بازداشت ميكند و اين گفتهها از جانب ايشان با تجربه تلخ 36 روز بازداشت من، وحشت تكرار شرايط آن دوران، عدم اطمينان از امنيت جاني، روحي، فكري من و خانوادهام شده كه حتي ما از خريد روز مره و عادي عاجز كرده است. آقاي دكتر هم كه كاملاً منكر بودند كه اصلاً من به عنوان همسرش وجود دارم و ميگفتند كه هيچ نسبتي با ايشان ندارم و ما را متهم كرده بودند كه از جانب جايي براي خراب كردن موقعيت او و همسرش اين ادعا را داريم.
آنها عكسهاي عقد را ترفندي كامپيوتري و سند عادي ازدواج را ساختگي اعلام ميكردند. حتي ميگفتند كه من مقطعي در شرايط روحي و احساسي خاص بودم و حالا منصرف شدم. او بدون در نظر گرفتن شرايط آبرويي من و خانوادهام نه تنها با احساس من بلكه با آبروي من مثل عروسكي كه مقطعي برايش جالب و دوست داشتني بودم برخورد ميكرد. آن هم با زندگي واقعي و جدي من و امثال من... ايشان قاطعانه منكر زوجيت ما هستند.ما ارديبهشت سال جاري به دادگاه خانواده مراجعه كرده و دادخواست ثبت واقعه ازدواج را تحت شماره پرونده ... مطرح است به دادگاه تقديم نموديم.
بعد از اطلاع آنها از اين دادخواست، موانعي در روند پرونده ايجاد كردند از جمله: انصراف و استعفاء وكيل سابقم از پيگيري و تعقيب پرونده كه مجبور شدم مجدداً وكلاي جديدي انتخاب كنم. و همچنين با تأخير افتادن پاسخ نامهاي كه به عنوان نيابت قضايي احضار عاقد به عنوان شهود به دادگستري تبريز ارسال و وقت احتياطي به تاريخ 26/6/82 مشخص شده بود و تاكنون نيز از قرار اطلاع پيوست پرونده نشده است. (نامه از تبريز برگشت خورده ولي...) خوشبختانه بنا به درخواست مجدد وكلاي اينجانب، عاقد قبل از فرا رسيدن وقت احتياطي شخصاً به دادگاه دعوت و نسبت به تأييد جاري شدن عقد دائم با صداق و شروط ضمن عقد اقدام نمود ليكن مجدداً 2 مرحله وقت احتياطي مقرر شده و در جلسهاي هم كه با آقاي دكتر ... سرپرست مجتمع قضايي ... داشتيم باز تغييري در روند پرونده ايجاد نشد و به موارد جزئي ماهها پرونده به تأخير افتاد.
آقاي ... جلساتي با خانم ... و آقاي مهاجراني داشتند. آخرين وقت اعلام شده براي 2 اسفند و قبل از پايان رسيدن وقت بعد از 10 ماه قاضي پرونده خانواده اعلام نمودند دادخواست از نظر شكلي رد است و بايد به طرفيت خانم اول هم دادخواست داده ميشد. با شرايط خاصي كه ايشان دارند موضوع همه جا زبانزد شده و آبروي من در اجتماع تحت الشعاع قرار گرفته. و در اين شرايط بسيار خاص، ثبت واقعه ازدواج و ترك انفاق شكايت كيفري نمودم. چون از جانب تهديدهاي خانم ... اصلاً احساس امنيت نميكردم و هر لحظه گمان ميكردم ممكن است تهديدها را عملي كند و خود دكتر نيز چندين بار گفته بود با رقيب خطرناكي طرف هستي، او خيلي بيرحم است حتي به راحتي ميتواند دستور قتل چندين نفر را صادر كند. مطرح كردن چندين بار اين مطلب باعث شد تا نسبت به عدم امنيت از جانب خانم ... نيز شكايتي بنويسم و اين پرونده تحت شماره ... در دادسراي ... توسط آقاي ... و آقاي ... پيگيري ميشود.
بنابه درخواست دكتر مهاجراني در جلسهاي كه توسط مرجع قضايي در دفتر ... برگزار شد ايشان خواسته بودند جلسه بدون حضور وكلاي اينجانب برگزار شود. در آن جلسه بعد از مذاكرات فراوان و ساعتهاي طولاني صرف وقت دكتر مهاجراني مجدداً منكر زوجيت ما شد و خانم ... نيز منكر تهديدهاي مكرر خود شد. آنها ادعاي صوري بودن عقد و عكسهاي مجلس عقد را داشتند.بعد از بحث در اين مورد دكتر مهاجراني ادعا كردند كه اين عقد دائم نبوده و صيغه يكساله بوده و خانم ... نيز مدعي بودند كه براي نجات خانم ... رضايت دادم جلسه عقد صوري با عكسهاي صوري انجام شود تا مداركي براي دادگاه ... ايجاد شود.
البته قابل ذكر است قبلاً نزد آقاي... در دادگاه ... اعلام كرده بودند كه من (اينجانب) عكسها را با كامپيوتر براي جو سازي عليه آنها ايجاد كردهام. ولي در آن جلسه در حضور آقاي ... دادستان محترم و آقاي ... و آقاي ... اعلام كردند با رضايت من عقد انجام شده و عكس گرفته شده. در پي آن جلسه بنابر اظهارات دادستان محترم قرار وثيقه (20 ميليون تومان براي آقاي مهاجراني و 10 ميليون تومان براي خانم ...) صادر شد و آنها پذيرفتند توسط بازپرس محترم شعبه ... سريعاً عاقد احضار شد و عاقد در محضر بازپرس مشروحاً در اظهارات خود صراحتاً ضمن تأكيد اجراي صيغه شرعي عقد دائم فيمابين دكتر سيدعطاءالله مهاجراني و اينجانب و همچنين تنظيم گواهي نكاحيه با رضايت كامل طرفين امضائات آقاي مهاجراني را نيز تأييد نمودند. صحت امضاء دكتر مهاجراني در عقد نامه توسط كارشناس منتخب بازپرس اعلام شد (گزارش كارشناس امضاء ضميمه ميباشد) نظريه كارشناس در تاريخ 22/10/82 به آقاي مهاجراني ابلاغ گرديد. ايشان پس از دريافت نظريه كارشناسي، مجدداً در خواست تشكيل جلسه بدون حضور وكلاي اينجانب در حضور دادستان محترم به من را نمودند.
در آن جلسه ضمن اعتراف و اقرار به صحت نكاح دائم و تأييد امضائات خود اعلام نمود من حاضرم با ايشان به طور مسالمت آميز صلح نمايم و پيشنهاد پرداخت مبلغ 50 ميليون تومان به صورت نقدي و غير نقدي (خريد منزل مسكوني و ايجاد شرايط مناسب و پرداخت هزينههاي تحصيل تا مقطع دكتري در خارج از كشور) را نمودند. كه در مقابل اظهار نمودم من ادامه زندگي مشترك و طبيعي همانطوري كه برايم در طي اين مدت ترسيم كرده را به هيچ وجه با منزل و يا هر موقعيت ديگري عوض نميكنم. اين پيشنهاد بيشرمانهاي بود براي من كه خالصانه براي زندگي جدي تن به اين ازدواج دادهام.
ايشان بعد از رد جدي من نسبت به اين پيشنهاد ننگين و ناراحتيم در قبال آن گفتند من ترا دوست دارم و ميخواهم با تو زندگي كنم. شرايط را هموار خواهم كرد و در اسرع وقت (تا آخر همان هفته 29/10) اقدام به ثبت واقعه ازدواج خواهم كرد. تا به طور آزمايشي براي يك سال زندگي كنيم با اين شرايط كه تعهد دهم كه بعد از آن طلاق بگيرم!!...) كه شرط را نپذيرفتم. بعد از آن جلسه تا اين لحظه اقدامي براي ثبت و شروع زندگي مشترك انجام نداده است. و در مقابل درخواست تغيير مهريه مندرج در عقد نامه را كرده است!...
اكنون از آن مقام معظم و عاليقدر كه از بزرگان حوزههاي اسلامي هستيد استدعا دارم دستور فرماييد ضمن جلوگيري از نفوذ اشخاص در تغيير روند قضايي پروندههاي مطروحه نسبت به تسريح دركار نيز اقدام نمايند. از طرفي نظر به اينكه آقاي دكتر مهاجراني گذشته از رابطه غير اخلاقي كه با اينجانب معمول داشته و اينجانب را ابتدا در معرض تهمتهاي ناروا قرار داده همچنين حيثيت و آبرو و آسايش و آرامش خانوادگي اينجانب را به شدت به خطر انداخته است ايشان با عدم پذيرش ثبت واقعه ازدواج و امتناع از وظايف همسري (ترك انفاق و امتناع از وضايف معمول زندگي زناشويي) شرايط سخت زندگي را برايم ايجاد كرده است. بدين شرح كه:
به بازي گرفتن حيثيت خانوادگي و اجتماعي اينجانب
عدم ثبت واقعه ازدواج
عدم ايفاء وظايف همسري
انكار زوجيت بعد از علني شدن موضوع ازدواج
تهمت و بازي با آبروي اينجانب به منظور دفاع از خود
فريب در امر ازدواج در شرايط اول خواستگاري و انعكاس وضعيتي كه قصد ازدواج و زندگي دائم با اينجانب دارد و ابراز وفاداري در حديكه بيان نمودند بدون من نميتوانند لحظهاي زنده بمانند و بدون من به ادامه زندگي فكر نميكند.
پس از تقويم دادخواست و اعلام شكايت كيفري پيشنهد طلاق با دريافت يك صد ميليون تومان كه 50 ميليون به صورت آپارتمان و 50 ميليون بورس ادامه تحصيل تا مقطع دكتري و تأمين شغلي)
تهديد جاني و عدم امنيتي از طرف خانم ... و حمايت و مشاركت آقاي مهاجراني براي ايجاد فضاها و جريانات پيش آمده.
ايشان هنوز هم به عنوان يكي از مسوولان رده بالاي نظام اسلامي ميباشد.
اينجانب استدعا دارم:
توسط حضرتعالي يا به واسطه به وي تذكر داده شود كه اين مشكل را قبل از مطرح شدن در اذهان عمومي به شكل خدا پسندانه و عادلانه حل و فصل نمايند. و اينجانب را كه هنوز هم قاطعانه قصد ادامه زندگي با ايشان را دارم از بلاتكليفي خارج نمايد.
ضمن رعايت انصاف و عدالت ترتيبي اتخاذ فرمايند كه روند رسيدگي قضايي پرونده بر اساس موازين قانوني طي شده و از نفوذ اشخاص جلوگيري شود تا اينجانب به حقوق حقه خود برسم.
دادخواست تقديمي ثبت و اقدام ازداج به طرفيت آقاي دكتر مهاجراني تهيه گرديده است و بر اساس قوانين موضوعه ميباشد كه متأسفانه ... عليرغم گذشت 10 ماه پس از احضار عاقد و اخذ اظهارات ايشان و انجام تحقيقات لازم بدون رعايت تشريفات قانوني به صرف اينكه همسر اول دكتر را طرفيت دعوي قرار ندادهام دادخواست را از نظر شكلي رد كرده است كه تقاضاي عاجزانه دارم نسبت به بررسي تخلفات انجام شده دستور لازم را مبذول فرماييد.
با احترام فراوان ...
نقل از:
http://www.seratnews.ir/fa/pages/?cid=1257هجوم مردم برای خروج پول از بانکها و کشور:برداشت پول و خرید ارز محدود شد - افزایش قیمت دلار
سلاح توليد زلزله مصنوعی"هارپ" دردست آمريکا برای تهديد کشورها ؟
ن. هدايت
بعد از سونامی در کشورهای آسيای جنوب شرقی وبعد از زلزله هايی در ژاپن ، چين و امروز درهاييتی هرروز هررو ز شايعات مبنی بر اينکه آمريکاييان از سلاح هارپ برای توليد زلزله های مصنوعی استفاده ميکنند وکشورها را تهديد ميکنند قويتر ميشود .رئيس جمهور ونزوئلا چاوز به صراحت بيان کرد که اين زلزله مصنوعی توسط آمريکاييان انجام شده است .
چرا چين ؟ تهديدات درس دهنده ؟ زيرا چينی ها ميخواستند واعلام کردند که بيليونها دلار را به طلا و ايرو تغيير خواهند داد و اگر چينی ها چنين کاری را انجام ميدادند ديگر اقتصاد آمريکا قابل نجات بود؟
در زلزله در چين هشتاد هزار نفر جان خود را از دست دا دند و در اندونزی نيز هزاران نفر و در ژاپن و هاييتی ... وفردا آيا تهران در سير حوادث طبيعی که از طرف آمريکا در کانون دشمنی قرار دارد مورد سلاح هارپ قرار خواهد گرفت ؟
اين را حد اقل رئيس جمهور ونزوئلا هوگو چاوز مدعی شد و گفت که برای آمريکاييان اين يک «آزمايش » بوده است تا بتوانند اين سلاح مخرب ضد انسانی و ضد طبيعی را در ايران «برای سرنگونی رژيم » بکار گيرند.
بنيامين فولت فورد يک خبرنگار سابق فورباس مگزين در اين باره اين گونه توضيح ميدهد :
در ويدئويی که در زير ميآيد :
http://www.youtube.com/watch?v=0VX0JvpW5q0&feature=player_embedded
او در اين مورد در باره يک سلاح زلزله سخن ميگويد که عليه چين استفاده شده است . اين فيلم با اين يک مصاحبه با يک وزير اقتصاد سابق ژاپن شروع ميشود هايسو تاکنا کا که از سال گذشته گزارشی ميدهد که «چرا کنترل سيستم اقتصادی ژاپن را به يک گروه از نمايندگا اليگارشی های اروپايی و آمريکايی واگذار شده است » جواب اين وزير سابق ژاپن اين بود : برای اينکه ژاپن توسط يک ماشين زلزله خيز مورد تهديد بود .
فولفورد ميگويد که در اين نقطه از زمان او نميتوانسته است که اين را باور کند . ولی زمانی که اين را من منتشر کردم ، پليس امنيتی ژاپن به پيش من آمدند زيرا که من گزارش داده بودم که در شهر نياگاتا زلزله خواهد آمد . دو روز بعد بزرگترين نيروگاه اتمی ژآپن در نزديکی نياگاتا مورد تهاجم دو زلزله قرار گرفت وهردو با قدرت شش وهشت دهم ريشتر !!
اين برای من بزرگترين اتفاق بود . بعد از آن در مورد سلاح هارپ همه چيز را تحقيق کردم و اکنون ميدانم واقعا که چگونه ميتوان زلزله ايجاد کرد. اين تاثير را ميگذارد که تشعشعات ميکرو وله ای به يون آتمسفر شليک ميشود ، با قدرت يک ميليارد وات .
بدين شکل يون آ تمسفر افزايش ميابد ، که دوباره برگشت داده ميشود . وبصورتی بازگشت داده ميشود ، باعث زلزله ميگردد. مانند يک خواننده ا پرا که در يک سنگينی صدای خود ميتواند شيشه ها را بشکند بدين شکل ميتوانند که فرکانس اين تشعشعات را با هدف متناسب کنند ، بدين شکل سنگها به لرزش ميافتند و يک زلزله ايجاد ميشود . اين ماشين زلزله خيز ميتواند اين تشعشعات ميکرو وله ای خود را نيز باعث گرم شدن آب های زير زمينی کند وحسابی داغ ميشود زمانی که با يک ميليارد وات مورد تهاجم قرا رگيرد. ..............
قبل از زلزله های مصنوعی در آسمان ابرهای رنگی ديده ميشود واين در چين نمونه اش مشاهده گرديده است
گزارش تصویری/ معضل حاشیه نشینی در اهواز
اهواز - خبرگزاری مهر: با وجود منابع عظیم آبی و طبیعی، نفت و امکانات آبی و برقی کشور در استان خوزستان، کلانشهر اهواز به عنوان مرکز پنجمین استان صنعتی کشور مقام اول درگیری با معضل حاشیه نشینی در کشور را داراست. | |
عکس/ غلامرضا مسعودی | |
اشتراک در:
پستها (Atom)