۱۳۸۷ فروردین ۶, سه‌شنبه

گره های رنج














گزارش – «نسیم» قالیباف شانزده ساله ای است که در پی سه هفته سرفه و تب های متناوب و دفع خلط خونی با تشخیص سل ریوی تحت درمان قرار گرفته است
.
دکتر مهری خزایی*
قالی شرقی از دیرباز شناسنامه هنر مشرق زمین بوده است. هنری که از بافت دستی الیاف خودرنگ با طرحهای سنتی آغاز شد و گام به گام با پیشرفت صنعت، تکامل یافت و امروزه بخش عمده ای از بازار تجارت جهانی را به خود اختصاص داده است. هم اکنون نزدیک به چهل درصد از سهم صادرات فرش جهان متعلق به قالی دستباف ایران است و بر اساس آمار بانک تجارت جهانی در سال 2006 سهم ایران از صادرات یک میلیارد و 310 میلیون دلاری دنیا بیش از 436 میلیون و 398 هزار دلار بوده است. همچنین پاکستان، ترکیه، هند، افغانستان و نپال از دیگر کشورهای منطقه هستند که در کنار ایران بخش عمده بازار فرش جهان را در اختیار خود دارند. اما وضعیت تولید قالی در این کشورهای مادر، خود ستم نامه ای است از استثمار و بهره کشی از انگشتان هنرمندی که خلاقیت و هنر را بر رج رج تار و پودی که می بافند نقش می زنند. بنا به تخمین «یونیسف»، در پاکستان دوازده میلیون کودک به کار تمام وقت می پردازند و بیش از 90 درصد از صنعت قالیبافی پاکستان حاصل چرخش این انگشتان کوچک است که از سنین سه الی چهار سالگی به قیمت 200 دلار برای پنج سال کار به فروش می روند و با دستمزدی معادل یک سوم کارگران بزرگسال به 14 ساعت کار روزانه گماشته می شوند. هم اکنون بین پانصد هزار تا یک میلیون کارگر چهار تا چهارده ساله در این کشور پشت دارهای قالی و در آلونک هائی به وسعت دو و نیم در سه متر شانه به شانه یکدیگر تارها را بر پود گره می زنند. بهای متوسط این قالی های نفیس در آمریکا نزدیک به دو هزار دلار است، رقمی بسیار بیشتر از دستمزدی که این کودکان در ازای 14 ساعت کار روزانه به مدت شش روز در هفته و برای ده سال دریافت می کنند. در هر یک از این قالی ها بیش از یک میلیون گره به کار رفته که انگشت هائی نحیف و پینه بسته آن ها را یک به یک محکم کرده است. بیش از یک سوم این کودکان بر اثر استنشاق مداوم غبار پشم در اتاقک هائی فاقد امکانات بهداشتی، نور و تهویه مطلوب از نارسائی تنفسی رنج می برند و با بیماری سل دست و پنجه نرم می کنند.این وضعیت در ایران، نپال، کشمیر، هند و افغانستان نیز بگونه ای مشابه است. بیماری سل همه ساله در نپال جان پنج هزار انسان را می گیرد که هشتاد درصد از آنان را کارگران صنایع نساجی و قالیبافی تشکیل می دهند؛ و در هند نیز تنها سیصدهزار کودک در کارخانجات قالیبافی به کار مشغول اند که چهل درصد از آنان از بیماری های تنفسی، سل و نقصان بینائی رنج می برند. نگاهی به شرائط کار در کارگاه های قالیبافی ایران نیز شاهد دیگری بر این مدعا است. «نسیم» قالیباف شانزده ساله ای است که در پی سه هفته سرفه و تب های متناوب و دفع خلط خونی با تشخیص سل ریوی تحت درمان قرار گرفته است. او می گوید به همراه هشت دختر دیگر دوازده ساعت از روز را در یک زیرزمین دو در سه که تنها یک در چوبی اجازه ورود هوا و نور خورشید را به آن می دهد، پشت دار قالی می گذراند. او سومین زن قالی باف از این روستا است که طی یکسال گذشته به بیماری سل مبتلا شده اند. «رختیانی» سل مغزی هم داشت. با انجام تست جلدی توبرکولین و رادیوگرافی قفسه صدری می توان شمار بیشتری از کارگران آلوده به این عفونت را کشف و شناسائی کرد. کارگرانی که با رنج و بیماری بر گره های قالی دفتین می کوبند تا این مدینه فاضله همچنان چهل درصد از سهم بازار جهانی فرش را در اختیار داشته باشد.
* متخصص بیماری های عفونی دسترنج

امپریالیسم جمعی نویسنده : سمیر امین

فتح امپریالیستی سیارۀ زمین توسط اروپائیها و فرزندانشان در آمریکای شمالی در دو مرحله تحقق یافت و شاید که در عصر حاضر نیز شاهد سومین مرحله تکوینی آن باشیم. اصطلاح « امپریالیسم جمعی » می تواند معرف شکل نوین این جهان گشایی باشد.
در گذشته، قدرت ملّی بود که گسترش شرکتهای تجاری را تضمین می کرد و مدیریت حضور جهانی آنرا بر عهده داشت، ولی امروز تناسب این رابطه بشکل معکوس عمل می کند. زیرا از این پس ادارۀ مشترک بازار و نظام سیاسی حاکم در جهان بر حسب منافع منفرد ساخت و سامان نیافته، بلکه ترجمان تشکل منافع مشترک سرمایه های فراملیتی تمام شرکای سه گانه یعنی ایالات متحده، اروپا و ژاپن می باشد. در این چهار چوب سلطه جویی ایالات متحده تنها به دلیل دفاع از منافع ایالات متحده عمل نمی کند بلکه حامی منافع مشترک مجامع کاپیتالیستی ست.
امپریالیسم مرحله دائمی کاپیتالیسم

نخستین وحله گسترش ویرانگر امپریالیسم پیرامون فتوحات آمریکاییها در چهار چوب نظام تجاری آتلانتیک و اروپای آن دوران ساخت و سامان یافت. و سرانجام ایالات متحده بر ویرانه های تمدن بومی سرخپوستان و استعمار اسپانیا و رواج مسیحیت بنیانگذاری شد و یا به عبارت ساده تر بر اساس نسل کشی تحقق یافت. چنین نمونه ای از نژادپرستی بنیادی نزد استعمارگران آنگلوساکسون در مناطق دیگر نیز تکرار شد، در استرالیا، در زلاند جدید، در تاسمانی (که حاکی از کاملترین نسل کشی در تاریخ می باشد). زیرا اگر اسپانیاییهای کاتولیک بنام مذهب بر آن بودند تا اقوام و ملتهای مغلوب را به دین خود درآورند، آنگلوساکسونهای پروتستان به تأویل خاص خود از انجیل قتل عام کافران را مجاز می دانستند. بعلت قتل عام سرخپوستان – یا طی سرکوب مقاومتهایشان – نظام ننگین برده داری سیاه پوستان به ضرورتی اجتناب ناپذیر تبدیل شد تا جهت کار در مناطق حاصلخیز جایگزین بومیان شوند. امروز هیچکس تردیدی در انگیزه های واقعی تمام این حوادث دهشتناک ندارد و هیچکس نیست که به رابطۀ تنگاتنگ چنین فجایعی با گسترش سرمایه های تجاری آگاه نباشد. با این وجود اروپاییهای آن دوران گفتمانهای ایده ئولوژیکی را پذیرفتند که چنین فجایعی را مجاز می دانست. البته افراد معترض دیگری هم بودند مثل لاس کازاس (1) .
ویرانگریها و فجایع این نخستین فصل جهان گشایی کاپیتالیسم – با تأخیر – موجب پیدایش نیروهای آزادیخواهی شد که در این وقایع تردید کرده و آنها را محکوم می دانستند. انقلاب آمریکا که اینهمه از جانب خیلی از انتقلابیون سال 1789 مورد تمجدید قرار گرفته است و امروز نیز بیش از هر زمان دیگری ستایش می شود، به اعتقاد من انقلابی سیاسی محدودی بود که هیچ برد اجتماعی نداشت. مستعمره نشینهای آمریکایی در قیامشان علیه دستگاه سلطنتی انگلیس به هیچ وجه قصد متحول ساختن روابط اقتصادی و اجتماعی را نداشتند و تنها می خواستند منافع خودشان را برای خودشان نگهدارند تا از این پس مجبور نباشند که بخشی از آنرا با طبقۀ حاکم در سرزمین اجدادی خود تقسیم کنند
دنباله مقاله

La médiatisation agencée de la torture en Irakشكنجه در عراق

Le témoignage des principaux accusés au sujet des sévices d’Abou Ghraib n’a eu que pour effet de stigmatiser pour de mauvaises raisons les faucons de la politique américaine, laissant ainsi les vrais responsables dans l’ombre. Nous verrons qu’en ce qui concerne la manipulation d’information à des visées économiques, quelques sociétés privées n’ont peut-être plus rien à envier aux états les plus puissants. Désormais exhibée, la torture est un catalyseur d’insécurité qui aide au développement d’un marché avec la complicité gracieuse des médias.

Le contexte :
A la veille du mercredi 28 avril 2004, date à laquelle la chaîne CBS montrait des photos de soldats américains posant devant des prisonniers soumis ou exerçants des tortures à leur encontre, les autorités américaines cherchaient à sortir en urgence du bourbier irakien. Les attentats se succédaient, le nombre de morts dans un camp comme dans l’autre ne cessait de croître malgré qu’une année se soit passée depuis la fin officielle de la guerre (1er mai 2003), et le plan Brahimi qui prévoyait la mise en place d’un gouvernement transitoire était examiné par le conseil de sécurité de l’ONU. L’étalage médiatique des mauvais traitements infligés aux détenus d’Abou Ghraib a certainement contribué à anticiper le transfert du pouvoir de la coalition au gouvernement irakien provisoire.

En fait, le reportage de CBS était prêt depuis le début du mois d’avril. Mais le général Richard Myers, chef de l’état major interarmes, est intervenu en personne auprès du producteur Dan Rather pour lui demander d’en différer la diffusion[1].Cependant, le caractère particulièrement meurtrier du mois d’avril a inévitablement emballé la machine médiatique. C’est à 128 que s’élève le nombre de soldats américains tués ce mois-là, soit plus qu’au cours des six semaines de combats de l’opération Iraqi Freedom. Il est utile de rappeler que depuis la fin des grandes opérations militaires proclamées par George W. Bush le 1er mai 2003 et jusqu’à la passation de pouvoir, plus de 2000 irakiens ont trouvé la mort pour 755 soldats de la coalition, et 3 otages ont été exécutés.


Le facteur déclenchant de cette révélation tardive aux yeux de la planète, c’est la preuve par l’image. Le New Yorker s’apprêtait à publier une série de photos et des extraits du rapport du général Antonio Taguba[2], quand l’émission « 60 Minutes II » leur escamota la primeur avec la diffusion des premières images[3] des geôliers et des suppliciés de la prison d’Abou Ghraib

دنباله مقاله