۱۳۸۹ آذر ۱۵, دوشنبه

محمود آبروش رفت - با لهجه شيرازي

V061210_14.20.AVI

تکنولوژی و شگفتی های" فتوشاپ" و هنر مدرن

Goldstone Facts-Chapter 10, Indiscriminate Attacks by Israeli Armed Forc...

Mahalia Jackson-I'm on my way

Barbara Dane-It isn't nice

Iran Tehran Anger of 7 Years old Girl "Mahsa" From Khamenei

شش سال قبل، روز دانشجو، دانشگاه تهران / روزی که دانشجویان، خاتمی را با خشم بدرقه کردند!

شش سال قبل، روز دانشجو، دانشگاه تهران / روزی که دانشجویان، خاتمی را با خشم بدرقه کردند!

بسیاری شاید آن برنامه ی بیست و سی تلویزیون حکومتی ایران را بیاد آورند که در عصر روزی که خاتمی برای آخرین بار در مقام رئیس دولت جمهوری اسلامی به دانشگاه تهران رفت، با شعفی زایدالوصف، تکه هایی از صحنه های اعتراض دانشجویان و واکنش خاتمی را به نمایش گذارد. آن شب بسیاری از ایرانیان، از جمله آنها که سالهای دولت اصلاحات را با بیم و امید پشت سرگذاشته بودند، آنها که هزینه ها داده و روزنامه هاشان یا اندیشه هاشان به محاق توقیف افتاده بودند، ناباورانه مردی را نظاره می کردند که با لحنی پرخاش جویانه با دانشجویان سخن می گفت و نه تنها خود را بدهکار نمی دانست، بل از دیگران طلبی مضاعف می ستاند. البته می دانیم که دانشجویان اغلب از شور خود در کنار شعور بهره می گیرند و زبان شان گاه پرخاشجو نیز می شود، اما این پرخاشجویی حاصل درد و زخم نیز هست، حاصل دردی که به زندان افتادن همکلاسی یا هم دانشکده ای در قلب آنان می نهاد. اما خاتمی را از تواضع و احترام خبری نبود. گرچه سخنانش را با احترام به نقش جنبش های دانشجویی آغاز کرد، اما اعتراض جنبش دانشجویی ِ زمانه اش را در همان ساعت تاب نیاورد و خود نیز خشمگین شد و نوک پیکان انتقاداتش را به سوی دانشجویان و بخش هایی از اصلاح طلبان گرفت. سخنانی گفت که بیشتر حسین شریعتمداری ها را به وجد می آورد و…
اینک شش سال می گذرد. مصلحت اندیشی خاتمی آنگونه که می خواست تعبیر نشده است. اصلاح طلبان نه تنها از ریاست جمهوری دوره ی نهم برکنار ماندند، بل اندک اندک از حلقه ی خودی های نظام نیز کنار افتادند. این کنار افتادن نه تنها احزاب پیشروتر را شامل می شد، بل خود خاتمی و طیف های محافظه کارتر اصلاح طلبان را نیز بی نصیب نگذاشت. اما جنبش دانشجویی در سالهای پس از دولت اصلاحات نیز نشان داد که زنده است و راه را درست یافته است. دانشگاه همچنان هزینه داد، چرا که نمی توانست آزادی بیان را با مصلحت اندیشی و تسلیم شدن در برابر انحصار جمع بندد.
بازخوانی تاریخی امروز، گزارشی بیادماندنی از رضا خجسته رحیمی است. روزنامه نگار سرشناس، که 25 آذر 1383 در روزنامه ی شرق، به بهانه ی وقایع نگاری این جلسه ی پرتنش، سابقه ی رابطه ی خاتمی با جنبش دانشجویی را مورد ارزیابی قرار می دهد. متنی همراه با نکات کمتر گفته شده که البته همچنان معنادار جلوه می کند:

«اندیشه را هیچ وقت نمی توان محصور کرد. فکر در خفقان آورترین محیط ها هم به بند کشیده نمی شود، ولی آرا و افکار اگر محیطی مناسب برای بیان آزاد خود نیابد، زیرزمینی می شوند و به ضدفکر مبدل می گردند. به باور من بزرگترین ستم در حق یک جامعه، محروم کردن آن جامعه از آرا و افکار خود آن جامعه است. این امر در حقیقت بیش از آنکه ظلم به فرد باشد، ظلم به جامعه است»
«سید محمد خاتمی، فروردین 1376، ویژه نامه سلام»

***

«دولت می توانست مثل خیلی های دیگر بگیرد و ببندد، اما این کار را نکرد… اگر همه اصلاح طلبان بدون احساسات با شعارهای آغازین حرکت اصلاح گری حرکت می کردند و با طرح مرتب عبور و مرور ترافیک را سنگین نمی کردند، قطعا امروز وضعی بهتر از این داشتیم… امروز متاسفانه در اردوگاه اصلاح طلبان صداهایی را می شنویم که دشمنان این ملک و ملت آن را بیان می کنند»
«سید محمد خاتمی، 16 آذر 1383»

***

دوشنبه گذشته، 16 آذر، رئیس جمهور پس از مدت ها دوری از دانشگاه و جامعه دانشجویی در میان دانشجویان حاضر شد ولی از او نه آنچنان استقبال شد که در خور یک رئیس جمهور مردمی و یک مقام رسمی باشد، و او نیز نه آنچنان با دانشجویان سخن گفت که متناسب با شخصیت و جایگاه دانشجو باشد.
خاتمی لب به سخن گشود و دانشجویان به او می گفتند که شعار ندهد؛ فریاد می زدند و رای خود را از خاتمی طلب می کردند. به او می گفتند رای ما را باز پس ده و وقتی خاتمی در مقان پرسش از دلیل برمی آمد، آنها از عقب نشینی های متداوم رئیس جمهور سخن می گفتند. خاتمی می گفت عقب نشینی تصورات خود شماست و هیچ عقب نشینی ای در کار نبوده است و دانشجویان نیز انتخابات مجلس سال گذشته را به یاد او می آوردند وقتی که رئیس جمهور قول داده بود انتخاباتی آزاد را برگزار کند و خاتمی نیز باز می گفت که اگر عقب نشینی ای هم صورت گرفته، به خاطر نظام بوده است. اما گفت و گوی اعتراضی دانشجویان با خاتمی و خاتمی با دانشجویان به همین جا نیز خاتمه پیدا نکرد. دانشجویان لحن کلام خود را تندتر کردند و خاتمی نیز به پیروی از آنها بر تندی کلام خود افزود. رئیس جمهور وقتی احساس کرد که دانشجویان تمایلی به شنیدن حرف ها و سخنان او ندارند و با شعار و فریاد از سخنرانی او جلوگیری به عمل می آورند، خطاب به معترضان گفت که اگر سکوت نکنند، دستور اخراج آنها از سالن را خواهد داد. او به دانشجویان معترض گفت که چرا آدم نمی شوند و با تشبیه رفتار آنها به دیکتاتورها ابراز امیدواری کرد که در دانشگاه ها شاهد حضور دیکتاتورها نباشد. بدین ترتیب یک شنبه گذشته هم خاتمی با واقعیات جامعه ی دانشگاهی آشنا شد و دانشجویان با واقعیات رئیس جمهوری که هشت سال پیشتر او را بر صندلی ریاست جمهوری نشانده بودند.
اما علاوه بر این رئیس جمهور در پایان روز کاری خود حتماً به مشاوران سیاسی اش و مشاوره های آنها نیز اندیشیده و در دل نیز از خود پرسیده بود: «چرا مشاورانم پیشنهاد سخنرانی در دانشگاه و در میان دانشجویان را به من دادند؟» خاتمی اگر در سال 76 از داخل دانشگاه بیرون آمد و با همراهی و هم رأیی دانشجویان بر صندلی ریاست قوه مجریه نشست، گویی اکنون نیز او و مشاورانش بر این خواست بودند که خاتمی برای خروج از دولت در پایان دوره ی ریاست جمهوری اش در میان دانشجویان قرار گیرد با بدرقه ی آنها مهر پایانی بر ریاست جمهوری خود بزند.خاتمی می خواست همچنان که هشت سال پیشتر خود را همراه جوانان و دانشجویان نشان داد و رئیس جمهور شد، اکنون نیز خود را همراه و همداستان با آنها بخواند و بدین ترتیب به عنوان رئیس جمهوری محبوب دانشجویان و جوانان، بی هیچ دغدغه ای از صندلی ریاست جمهوری پائین بیاید. اما گویی تقدیر بر آن نبود که خاتمی باری دیگر سخن از مقام و منزلت دانشجو و دانشگاه بزند و دانشجویان نیز برای او سوت و کف بزنند و او باری دیگر با امید دادن به فردایی بهتر از منبر سخنرانی پایین بیاید. دانشجویان گفته بودند که از خاتمی شعار نمی خواهند و بنابراین خاتمی آن روز گویی از واقعیت ها سخن گفت.

این چنین بود که 16 آذر 83، جلسه ی دیدار خاتمی با دانشجویان نه در فضایی رسمی و دیپلماتیک که در یک فضای واقعی برگزار شد. خاتمی دیگر نه آنچنان که هشت سال پیش بر جایگاه دانشجو تاکید می کرد سخن گفت که این بار گویی آمده بود تا واقعیت را با آنها در میان بگذارد، همچنانکه به آنها گفت: «شما جوان هستید و نمی دانید مساله چیست»
دانشجویان در سالهای قبل شعار «عبور از خاتمی» را مطرح کرده بودند و خاتمی در مقام مدعی به آنها گفت که شکست اصلاحات را در همین عملکرد خودتان جست و جو کنید: «اگر همه ی اصلاح طلبان بدون احساسات با شعارهای آغازین حرکت اصلاح گری حرکت می کردند و با طرح مرتب عبور و مرور ترافیک را سنگین نمی کردند، قطعا امروز وضعی بهتر از این داشتیم.»
دوشنبه ی هفته ی گذشته نه حرفهای خاتمی برای دانشجویان مفهومی داشت و نه حرفهای دانشجویان برای خاتمی. 16 آذر امسال نقطه ی عطفی بود در فاصله ای که در هشت سال گذشته میان خاتمی و دانشجویان اصلاح طلب ایجاد شده بود. خاتمی حتماً گفت و گوهای خود با اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم (به عنوان اصلی ترین نهاد دانشجویی) در سال 75 و پیش از انتخابات ریاست جمهوری در زیرزمین کتابخانه ی ملی را به یاد دارد. او حتماً به خاطر دارد که در آن زیرزمین به دانشجویان گفته بود که تنها در صورتی در انتخابات آینده حضور پیدا خواهد کرد که آنها همراه و پشتیبان او باشند و در صورت پیروزی در این انتخابات او را تنها نگذارند.
گفت و گوهای خاتمی با دانشجویان در کتابخانه ی ملی همچنان پوشیده و مکتوم مانده است تا روزی که به حکم تاریخ بازگو شود و با عملکرد رئیس جمهور اصلاح طلب به مقایسه درآید. خاتمی در آن جلسات، اعتقادات خود را با بسیاری از شخصیت ها مقایسه کرد و تأکید کرد که در جایگاه ریاست جمهوری مانند چه افرادی عمل نخواهد کرد. او اما همچون دانشجویان امیدی به پیروزی در آن انتخابات نداشت. و می گفت که رادیکال ترها به خاطر روحانی بودن به من رای نمی دهند و سنتی ترها هم به خاطر وجود یک کاندیدای سنتی از من پرهیز می کنند. اینچنین بود که دانشجویان و سید محمد خاتمی هر دو در عرصه ی انتخابات سال 76 حاضر شدند، اما نه با هدف پیروزی، بلکه با هدف تشکیل و اعلام موجودیت یک فراکسیون در اقلیت. اما آنچه اتفاق افتاد بسیار بیشتر از این امید و انتظار بود. خاتمی با بیست میلیون رای از رقیب خود پیشی گرفت و بر صندلی ریاست جمهوری نشست. خاتمی رئیس جمهور شد و به مرور هم سیاستمدار. اما دانشجویان دانشجو ماندند و کمی که گذشت، شعار دوری از قدرت را هم دادند تا بیش از پیش بر هویت دانشجویی خود تاکید کرده باشند. اینچنین بود که اگر در ماههای اول ریاست جمهوری، گاهی دیداری هم میان دانشجویان (شورای مرکزی تحکیم) و رئیس جمهور منتخب شان صورت می گرفت، کم کم شرایط تغییر کرد و صورت مسئله متفاوت شد. برخی از دانشجویان با طرح انسداد سیاسی و عبور از خاتمی به زندان رفتند و زندان رفتن ها فزونی هم گرفت. دانشجویان هرچه بیشتر زندانی می شدند اما خاتمی سیاستمدارتر می شد. اگرچه رئیس مجلس اصلاح طلب، کسی که دانشجویان چندان خود را سهامدار پیروزی او نمی دانستند، پیگیر بازداشت ها و برخورد با دانشجویان بود و با خانواده ی آنها به گفت و گو می نشست، اما خاتمیِ رئیس جمهور، کسی که دانشجویان خود را سهامدار پیروزی او می دانستند به حکم مصلحت و سیاست، از کنار بازداشت دانشجویان به راحتی می گذشت و حتی دیدار و گفت و گویی با خانواده ی آنها را غیرممکن می خواند. رئیس مجلس کمیته ای از سوی خود تشکیل داد و آن کمیته تا انتها، آزادی دانسجویان را پیگیری کرد اما در حالی که خاتمی همچنان بر سکوت خود پای فشاری می کرد. در یکی از دیدارهای نمایندگان مجلس با رئیس جمهور، یک عضو فراکسیون دانشجویی مجلس اگرچه قرار بود همچون دیگر نمایندگان با قرار گرفتن در پشت تریبون با خاتمی سخن بگوید، اما از سخن گفتن پرهیز کرد و خاتمی وقتی از دلیل این امتناع پرسید، آن نماینده ی مجلس با به یاد آوردن همراهی های دانشجویان با خاتمی به او گفت که وقتی رئیس جمهور گفت و گوی خود را با دانشجویان قطع کرده و برای تسلای خانواده ی دانشجویان بازداشت شده جلسه ای را با آنها ترتیب نمی دهد، او هم حرفی برای گفتن ندارد. اما گویی این یادآوری ها و درخواست ها مهم نبود که خاتمی با ذکر مصلحت ها از امکان گفت و گو و دیدار خود با اعضای فراکسیون دانشجویی مجلس به جای خانواده ی دانشجویان بازداشت شده سخن می گفت.

خاتمی در سالهای گذشته بدین ترتیب خود را از دانشجویان بر حذر داشت و در این صورت چه جای انتظار که در سخنرانی او، دانشجویان خود را از او بر حذر ندارند.
16 آذر امسال بی احترامی و تندی دانشجویان در برابر خاتمی همانقدر ناراحت و متأثرکننده بوده که بی توجهی خاتمی در سالهای گذشته به دانشجویان و بازداشت و برخورد با آنها.
خاتمی پس از کسب کرسی ریاست جمهوری خود را بی نیاز از دانشجویانی دید که جز به اعتراض و انتقاد، راهی دیگر نمی جستند و دانشجویان نیز دوشنبه ی هفته ی گذشته خاتمی را به سکوت در برابر خود فراخواندند و بدهکار بودنش را مدعی شدند که برای آنها گفت و گو با خاتمی در دانشگاه و در ماه های پایانی ریاست جمهوری او، هیچ معنا و مفهومی نداشت، در حالی که رئیس جمهور مدتها پیش رابطه ی خود را با آنها گسسته بود. خاتمی هم اگرچه می توانست ماه های پایانی ریاست جمهوری اش را همچنان به سکوت و دور از جمع دانشجویان برگزار کند، اما نمی دانیم به چه مقصودی و بنابر چه مشاوره ای در جمع دانشجویان حاضر شد تا فاصله ی میان خود و دانشجویان را نه کم، که افزون تر کند.
او اینچنین بود که به دانشجویان گفت: «صدای دشمن را در اردوگاه خودی می شنوم، امروزه متاسفانه در اردوگاه اصلاح طلبان صداهایی را می شنویم که دشمنان این ملک و ملت آن را بیان می کنند»
این سخنان خاتمی اگرچه چندان روشن نبود و از تئوری ای حکایت می کرد که در پس آن توطئه به چشم می آمد، اما هرچه نبود، چنین ادعاهایی از سوی رئیس جمهور خود مورد توجه و اقبال مخالفان اصلاحات در داخل کشور قرار گرفت. دانشجویان خاتمی را متهم کردند و خاتمی نیز همچون آنان رادیکال ها متهم کرد تا در این اتهام زنی های متقابل، محافظه کاران جشن شادی بگیرند و با پنهان شدن در پس پشت رئیس جمهور، یک صدا بخوانند این سخن شیریت را که: «صدای دشمن را در اردوگاه خودی می شنویم»
بله، خاتمی گویی آمده بود که دیوار بی اعتمادی میان خود و دانشجویان را دوچندان بلند کند و اینچنین بود که وقتی دانشجویان طلبکاری خود از رئیس جمهور را اعلام می کردند، خاتمی دست ردی بر سخن آنها می زد و خود را در مقام طلبکار از آنها می خواند. خاتمی به دانشجویان گفت که نه تنها بدهکار نیست، بلکه: «اگر قرار بر طلبکاری باشد، من طلبکارم… از بخشی از اصلاح طلبان که تجربه ی سه بار تکرار شده در مشروطیّت، بعد از شهریور 20 و بعد از انقلاب اسلامی را بخاطر جوزدگی تکرار کردند. طلبکارم، همه ی مطالبات مردم را در بخش مطالبات سیاسی خلاصه کردند که حرکت اصلاحی هیچ کاری برای مردم نکرده است و حال که می خواهیم توضیح دهیم با هو و جنجال جلوی این توضیح را می گیرند» بلی، خاتمی بدین سان تاکید کرد که اگر راه خود را از دانشجویان جدا کرده، بر این جداکردن اصرار و اعتقاد داشته و بدین سان دوشنبه ی گذشته تبدیل به سندی عینی در جدایی نگاه خاتمی از دانشجویان شد.
ربع قرن پس از انقلاب ایران، اکنون بدنه ی اجتماعی اصلاحات و دانشجویان به آن نقطه رسیده اند که اگر زمانی مهندس بازرگان را به خاطر صراحت کلام و رادیکال بودنش به انتقاد می گرفتند، امروز خاتمی را به خاطر عدم صراحت کلام و محافظه کار بودنش به انتقاد بگیرند. اگر بیست و پنج سال پیش مهندس بازرگان به خاطر اعتراضش به برخی بازداشت ها و توقیف ها مورد انتقاد قرار می گرفت، امروز خاتمی به خاطر محافظه کاری و عدم اعتراض اش به برخی بازداشت ها و توقیف هاست که با انتقاد و اعتراض همراه شده است. خاتمی امروز تنهاست.او آنقدر در برابر مخالفان خود تمکین کرد، که امروز نه تنها عبور از این تمکین ممکن نیست، بلکه بسیاری از این مخالفان نیز در جامه ی همراه و پشتیبان او درآمده اند. آنکه در مخالفت با قهرمان گرایی، قهرمانانه سخن می گفت، امروز خود قهرمانی شکست خورده است. اکنون رویه ی دیگر سکه ی پوپولیسم ظاهر شده است و آنچه اصلاح طلبان از نگاه انداختن به آن طفره رفتند، خود در مقابل چشمان آنها ظاهر شده است.قرص خواب آور پوپولیسم اکنون اثر موثرش پایان یافته است و بسیاری از چنان خوابی برخاسته اند. آنکه با اسب پوپولیسم قله ی پیروزی را فتح کرد، اکنون با پای پیاده از قله پایین می آید و این تراژدی اصلاحات در ایران است. خاتمی سالی پیشتر، حداقل توقع خود را تصویب لوایح دوگانه اعلام کرد و از استعفا در صورت عدم تصویب آن لوایح سخن گفت و سپس در پی عدم تصویب آن دو، وعده ی استعفا را به فراموشی سپرد تا تاکید کرده باشد که هیچ خط قرمزی برای عدول و کوتاه آمدن از وعده متصور نیست. خاتمی بدین ترتیب با طرح مطالبات حداکثری، بر حداقلی هم نایستاد و اگر 25 سال پیش مهدی بازرگان به علت عدم دستیابی به شعارها و طرح هایش از قدرت بیرون آمد تا آیندگان را به قضاوت مثبت در خصوص خود وادارد، خاتمی به نسخه ای متقابل با نسخه ی بازرگان عمل کرد. اینچنین بود که دوشنبه ی گذشته، دانشجویان با خاتمی
خداحافظی کردند، پیش از آنکه حکم پایان قانونی به ریاست جمهوری خاتمی بخورد.