چند هفته پس از آن که یک استاد فلسفه در حوزۀ علمیه قم آزادی را «بت» نامید و فتوای وجوب شکستن آن را صادر کرد!(۱) جامعه ما اینک با هیاهوی تازه دیگری روبرو شده است. پارهای از خطیبان جمعه و بعضی از مراجع تقلید قم مدعی شدهاند که آنان کلیدداران بهشت و جهنم هستند و میدانند که درهای آنها چگونه باز و بسته میشوند و به دولت، آمرانه هشدار میدهند که با اِعمال خشونت شریعت را جاری سازد تا درهای جهنم به روی مردم بسته شود و درهای بهشت باز گردد!!!
این هیاهوی جدید هنگامی بپا شد که هفته گذشته حسن روحانی رئیس «دولت عقلا» و رئیس جمهور ایران، شجاعانه ناپرهیزی کرد و یک حقیقت مهم دینی و سیاسی را آشکارا چنین بر زبان راند: «اینقدر در زندگی مردم مداخله نکنید ولو به خاطر دلسوزی، بگذاریم مردم خودشان راه بهشت را انتخاب کنند، نمیتوان با زور و شلاق مردم را به بهشت برد. پیامبر (ص) شلاق در دست نداشت، پیامبر بشیر و نذیر بود و ما نیز باید بشیر و نذیر باشیم، همه باید کاری کنیم که آرامش در جامعه حاکم باشد» (۲)
پرسشی که برای من و بسیاری دیگر از ناظران این اوضاع و احوال قرون وسطایی پیش آمده این است که آیا این کلید داران بهشت و جهنم، که فریضه امر به معروف و نهی از منکر را نیز دستاویز خود قرار دادهاند واقعاً نگران از دست رفتن شریعت و «جهنمیدن مردم!» و بسته شدن درهای بهشت هستند؟ آیا آنها واقعاً غمخوار «معروف» و «منکر» اند؟ در پشت صحنه این گرد و غبار بپا کردنها چه نهفته است؟!
صاحب این قلم پرداختن به این پرسشها را برای شفاف ساختن فضای روانی، سیاسی جامعه ما یک وظیفه اخلاقی میداند و من در اینجا چند پرسش طرح میکنم به این امید که اندیشیدن بدانها به شفاف سازی فضای جامعه یاری رساند:
۱- اگر واقعاً مسأله این است که مثلاً دربارۀ پوشش و رفتار زنان در ملاء عام شریعت چه میگوید و مقتضای آن چیست، چرا آن مراجع و خطیبان دینی کتاب تحقیقی بسیار سودمندی را که چند سال قبل با عنوان «حجاب شرعی در عصر پیامبر» (نوشته ترکاشوند) دست به دست میگشت «بایکوت کردند» و با سکوت از کنار آن گذشتند؟ چرا مدعای آن کتاب را که با استنادهای قابل توجه تاریخی اثبات میکند در عصر پیامبر اسلام(ص) حجاب در معنای امروزی آن نه تنها وجود نداشته بلکه به سبب زندگی بسیار ساده و ابتدائی آن مردم و فقر مفرط ممکن نبوده است، در محافل حوزوی خود آشکارا به بحث نگذاشتند؟ چرا از طرفداران مدعای آن کتاب دعوت نکردند در حوزۀ علمیه قم در نشستهای عمومی سخن بگویند و دلائل خود را توضیح دهند تا معلوم شود واقعاً در باب حجاب چه حکمی را میتوان به حساب شریعت گذاشت؟ آیا واجب نبود آنان که این همه برای حجاب در شکل و معنای کنونی آن سینه چاک میکنند مدعای آن کتاب را که به مراتب مستدل تر از بسیاری از مباحث فقهی حوزه است، جدی بگیرند؟ آیا واجب نبود به جای منع چاپ آن کتاب، خود آنان به چاپ و نشر آن بپردازند تا کمکی به فهم شریعت کرده باشند؟!
۲- آیا این آقایان که مدعی اند بر حکومت واجب است با اِعمال خشونت درهای جهنم و بهشت را بسته و باز کند، حتی برای یک بار از خود پرسیدهاند که در این ۳۵ سال گذشته اِعمال مداوم خشونت برای بستن درهای جهنم و گشودن درهای بهشت عملاً چه نتیجهای داده است و کدام مشکل را حل کرده است؟
آیا آنها نمیدانند که به شهادت آمار دقیقی که نشر آنها ممنوع است زیر پوست ظواهر دینی جامعه ما که از هر طرف با فشار این آقایان صدای تکبیر و صلوات و روضه و نیز اشاعه خرافات در آن بلند است چه فسادهای عمیق و گستردهای از اعتیاد میلیونی به مواد مخدر و الکل گرفته تا بیماریهای مقاربتی و بدتر از آن و فسادهای گوناگون جنسی و بیماریهای مهلک اخلاقی و روانی و خشونتهای چندشآور خانوادگی و طلاقهای تصاعدی و جرائم و جنایات گوناگون و فسادهای اداری و رشوه خواریهای همگانی و اختلاسها و دزدیدنهای بیت المال و… لانه کرده است؟ آیا هنگام آن نرسیده که آنها به خطا و بی فایده بودن توصیه اِعمال خشونت برای حفظ ایمان و اخلاق مردم که سالها سنت سیئه آنان و حکومت ما بوده اعتراف کنند و اگر واقعاً به فکر سعادت اخروی انسانها هستند به اقدامات درست و مؤثر دیگری بیندیشند؟ آیا مسولیت این همه فساد اخلاقی و عملی پنهان و پوشیده، در درجه اول بر عهدۀ مراجع و مربیان دینی نیست؟ آیا غیر از این است که آنها از انجام وظائف اصلی خود که اشاعه و ترویج فرهنگ دینی و اخلاقی سالم در جامعه و پاشیدن بذرهای ایمان و جلب اعتماد مردم به دین و دینداری است ناتوان بودهاند و امکانات بیشمار خود را صرف یک سلسله علوم که ناظر به واقعیات جامعه نیست و اقدامات سطحی و بسیاری اوقات بیفایده کردهاند؟!
۳- آیا نابسامانیهای شدید اقتصادی و سیاسی جامعه ما، بیکار شدن میلیونها جوان و خرابکاریهای دیگر داخلی و خارجی یک دولتِ دور از عقل و اخلاق سیاسی، که ۸ سالِ تمام لومپنیسم سیاسی و دورغ گفتن را ترویج میکرد در انهدام ایمان و معنویت و اخلاق و باز شدن درهای جهنم و بسته شدن درهای بهشت به روی مردم که آقایان مدعی آنند هیچ تأثیری نداشت؟! اگر تأثیر داشت ـ و آن تأثیر بسیار هم گسترده بود ـ چرا این آقایان در آن سالها در بارۀ آن همه خسارت معنوی و مادی نه تنها سکوت کردند بلکه گاهی به مدح و ثناء و تأیید پرداختند؟! اگر آقایان، غمخوار امر به معروف و نهی از منکرند آیا ارتکاب اعمال مخرب اقتصادی و سیاسی داخلی و خارجی دولت گذشته جای نهی از منکر و امر به معروف نبود؟! چرا کسی دم برنیاورد؟ و عاقبت هم هیچ کس مسؤلیت آن دوران ویرانگری را بر عهده نگرفت؟
۴- مرحوم آیت الله منتظری به عنوان یک فقیه مسلم، در اواخر عمرشان درباره حقوق بشر از آن نظر که بشر است و حقوق شهروندی پیروان مذاهب غیر رسمی و از جمله بهائیان کشور ما نظرهای فقهی راهگشایی مطرح کردند. این نظرهای فقهی بسیار مهم و جدید است. اگر آقایان غم و غصه شریعت میخورند چرا نظرهای فقهی یک فقیه مسلم را که به حل بسیاری از معضلات انسانی و سیاسی جامعه کمک میکند بایکوت کردند، و آنها را در حوزههای درسی خود به بحث نگذاشتند؟ چرا از صاحب نظران گوناگون دعوت نکردند تا در جلسات عمومی حوزه، با همان میزانها و معیارهای فقهی متداول و یا معیارهای جدید، آن نظرها را مورد نقض و ابرام قرار دهند و ببینند عاقبت به کجا میرسند؟ و آیا در این موارد از شریعت تفسیر دیگری نیز میتوان داد یا نه؟ چرا هر وقت یک فتوای خشن داده میشود از نظر آقایان تقریر و تحکیم شریعت به حساب میآید، اما وقتی فتوائی داده میشود که دشمنی میان انسانها را کم میکند و گرههای سیاسی جامعه را میگشاید آن را بایکوت میکنند؟ چرا آنان قسم موکّد خوردهاند که هرگز وارد بحث حقوق بشر نشوند؟!
۵- رفتار بسیار خشن که امروز در حق فرقههای صوفیه و دراویش در جامعه ما اِعمال میشود چه مجوزی از سوی همان شریعت رسمی آقایان دارد که آنها همگی در برابر آن سکوت کردهاند؟! و گاهی آتش بیار آن معرکه شدهاند؟ اصرار برای به زندان بردن یک استاد دانشگاه که نتیجه تحقیق خود را دربارۀ امامت منتشر ساخته بود و تعطیل روزنامه ناشر چه مجوزی از سوی شریعت داشت؟
۶- آیا معنای امر به معروف و نهی از منکر در قرآن مجید واقعا همان است که فقیهان گذشته برای تحکیم سلطه سیاسی خلفای اموی و عباسی برای آن فریضه قائل شدند که این آقایان هم همان معنا را دنبال میکنند؟ آیا در عصر پیامبر اسلام هم در کوچهها یقۀ خانمها را میچسپیدند که چرا چنین یا چنان پوشیدهای؟! آیا پیامبر اسلام از این «محتسب»ها راه انداخته بود؟!
۶- آیا معنای امر به معروف و نهی از منکر در قرآن مجید واقعا همان است که فقیهان گذشته برای تحکیم سلطه سیاسی خلفای اموی و عباسی برای آن فریضه قائل شدند که این آقایان هم همان معنا را دنبال میکنند؟ آیا در عصر پیامبر اسلام هم در کوچهها یقۀ خانمها را میچسپیدند که چرا چنین یا چنان پوشیدهای؟! آیا پیامبر اسلام از این «محتسب»ها راه انداخته بود؟!
۷- در کشوری که قانون اساسی دارد و حدود همۀ مجازها و غیرمجازها را قانون باید تعیین کند این امر به معروف و نهی از منکرها که آقایان به راه انداختهاند واقعاً دیگر چه صیغهای است و چه محلی از اعراب دارد؟! آیا غیر از این است که این تشبثات سرپا نگاه داشتن نیروهای فشار غیرقانونی است که هر چند وقت یکبار به نفع اقتدار گرایان وارد میدان میشوند.
۸- به نظر چنین میرسد که ریشه این همه حساسیت درباره لباس و رفتار زنان در کشور ما و دعوت به اِعمال خشونت در این باره ناشی از این «راز مگو» ست که تعیین تکلیف برای زنان از سوی مردان (مردسالاری) در جامعه ما یکی از ارکان رکین استبداد سیاسی و دینی است. این مردسالاری به هیچ قیمت و به هیچ صورت نباید خدشه دار شود تا پایههای آن استبدادها سست نگردد. کلید داران بهشت و جهنم هم نگران از دست دادن آن استبداد دینی و سیاسی و منافع وابسته به آن هستند و نه نگران شریعت خدا و ایمان مردم!
ـــــــــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــــ
(۱) نگاه کنید به مقاله “آزادی بت نیست، بت شکن است” در همین وبسایت.
(۲) روزنامه شرق، ۱۰ خرداد ۱۳۹۳